فکهای خزری معمولا تابستان را در بخشهای جنوبی خزر میگذرانند و در پاییز به سمت آبهای کمعمق نواحی شمال شرقی مهاجرت میکنند. تولهها نیز اغلب در خلال ماههای دی و بهمن متولد میشوند. تحقیقات دانشمندان روسی نشان داده فکهای خزری معمولا از ماهیان کوچک و دیگر نرمتنان صدفدار تغذیه میکنند و بیشتر از خوردن ماهیانی که انسان صید میکند، پرهیز میکنند، اما متاسفانه ماهیگیران محلی بیشتر با دیده تردید به این مساله نگاه کرده و پس از صید ناخواسته، آنها را با ضربهای شدید بر سر از نعمت حیات محروم میکنند. آمارها در مورد احتمال بقای این گونه، چندان خوشبینانه نیست، اما واقعیت این است که با نابودی فکها سلامت اکوسیستم خزر نیز بشدت آسیب خواهد دید. برای درک بهتر این مساله و پیامدهای آن روزنامه جامجم در مصاحبهای اختصاصی از آقای دکتر سیمون گودمن یکی از محققان موسسه جانورشناسی لندن که بتازگی مسئولیت هدایت پروژه حفاظت از فکهای خزری را پذیرفته، خواست شرایط زیستی این گونه را تشریح کند. این مدرس مدرسه بیولوژی دانشگاه لیدز و فارغالتحصیل دانشگاه کمبریج در عین حال تحقیقات گستردهای نیز روی الگوهای تغییرات ژنتیکی و جمعیتی انجام داده است.
تغییرات جمعیتی فکهای خزری چه تاثیری بر کل اکوسیستم خواهد داشت؟
این مساله واقعا پیچیده است و صادقانه بگویم هنوز هیچ داده علمی وجود ندارد که بتواند با قطعیت و به طور جامع به این سوال پاسخ بدهد. هرچند تا حدودی میتوان شباهتهایی را بین خزر و اکوسیستمهای دیگر ازجمله بالتیک، دریای کارائیب و حتی قطب جنوب که در آنها نیز فعالیتهای انسانی به کاهش قابل توجه پستانداران دریایی منجر شده، پیدا کرد. در اکوسیستمهای مذکور شاهد بودهایم کاهش جمعیت پستانداران دریایی نظیر فکها عملا ساختار کل اکوسیستم را برهم زده است. حذف شکارچیان راس هرم غذایی همچون فکها در دریای بالتیک و کارائیب و نهنگهای آبی در قطب جنوب باعث افزایش جمعیت دیگر شکارچیان نظیر ماهی کد در دریای بالتیک و فکهای خزدار در قطب جنوب شد. مساله اینجاست که تغییر مسیر چنین دگرگونیهای شگرفی در یک اکوسیستم بیشتر کار بسیار سختی است و شاید در عمل برای اکوسیستمها غیرممکن باشد که بتوانند دوباره خود را احیا کنند یا حتی به شرایط اولیه بازگردند. در دریای خزر نیز به واسطه حضور گونههای مهاجم و ماهیگیریهای بیش از حد مجاز، شاهد تغییرات گستردهای در کل مجموعه هستیم. برای اکوسیستمی همچون خزر بسیار سخت است که بتواند خود را از بار این همه فشار بخصوص کاهش غیرقابل جبرانی که به واسطه تاثیرات انسانی به جمعیت فکها وارد شده، رهایی بخشد. نکته مهمتر این که دریای خزر هماکنون در مقایسه با اوایل قرن 20 میلادی هم تنوع زیستی بسیار کمتری دارد و هم این که اکوسیستم تا حد زیادی توانایی تولید خود را از دست داده است.
چرا فک خزری گونهای کلیدی و شاخص برای دریای خزر محسوب میشود؟
مهمترین دلیل این مساله این است که فک خزری یکی از شکارچیان راس هرم است و از طیف وسیعی از ماهیان و سختپوستان تغذیه میکند. در نتیجه تغییرات جمعیتی فکها پتانسیل تغییر سایر گونهها را نیز دارد.
آیا دانشمندان دانشگاه لیدز تمایل دارند در ادامه تحقیقات خود مرزهای جنوبی دریای خزر را که در خاک ایران قرار دارد نیز مورد مطالعه قرار دهند؟
بگذارید این طور به قضیه نگاه کنیم که فکها مرزهای جغرافیایی را نمیشناسند و میتوان آنها را در سراسر دریاچه خزر مشاهده کرد، اما همیشه باید مدنظر داشته باشیم حفاظت از فکهای خزری زمانی معنا دارد که در سطح کل مجموعه به آن پرداخته شود. ما تحقیقات خود را در وهله نخست از قزاقستان شروع کردیم؛ چراکه در آنجا دسترسی به سایتهای محل تجمع فکها آسانتر است و همین مساله مطالعه آنها را نیز تسهیل میکند، اما در حال حاضر در ایران چنین موقعیتهای مکانی وجود ندارد حتی اگر هم باشد یا فکها دائما به آن سرکشی نمیکنند یا تعدادشان محدود است. البته ما همکارانی از ایران داریم و پیشتر هم با آنها در زمینه تغییر نگرش ماهیگیران نسبت به فکهای خزر کار کردهایم. در آن مورد بخصوص تمام تلاش همکاران ما این بود که بتوانند ماهیگیران را قانع کنند فکها دشمن یا تهدیدی برای آنها نیستند و نباید آنها را کشت. البته چنین کارهایی حتما باید ادامه پیدا کند و من شخصا بسیار خوشحال خواهم شد بتوانم کمکی در این زمینه انجام دهم.
از نظر شما استراتژیهایی نظیر خوداظهاریهای داوطلبانه در وبسایتهای رسمی تا چه حد میتواند به شکستن این محدودیتهای اطلاعاتی کمک کند؟
یک موضوع چالشبرانگیز دیگر را مطرح کردید. به عنوان یک محقق میگویم جمعآوری اطلاعات از هر نوع فعالیت غیرقانونی بسیار سخت و زمانبر است. نکته اساسی در این راستا جلب اعتماد مردمی است که در حوزه مطالعاتی قرار دارند. برای این کار باید بیشتر به مسائل لجستیکی و بخصوص به بافت فرهنگی مردمی که قرار است به نوعی در مطالعات سهیم باشند، دقت کرد. در وهله نخست یک محقق باید مجموعه و طیف گستردهای از راهحلها را مدنظر قرار دهد که البته مصاحبههای حضوری و حتی وبسایتها میتوانند جزئی از این راهحلها باشند. هر کدام از این راهها که از سوی محقق به کار بسته شود باید بر این اساس باشد که در آن موارد ضد و نقیض به طور کل حذف شود؛ یعنی کسانی که اطلاعات خود را در اختیار محقق میگذارند باید با سند و مدرک حرف بزنند و صرفا براساس مشاهدات یا دیدگاههای یک قشر خاص مسالهای به عنوان تحقیق ثبت نشود.
احیای جمعیت مستلزم مدیریت تهدیدهاست، اما مهمترین خطراتی که فکهای خزری را در حال حاضر تهدید میکند، چیست؟
مهمترین تهدیدها یا حداقل خطراتی که ما از آنها اطلاع داریم، مرگهای ناشی از فعالیتهای انسانی خصوصا شکار، صیدهای ناخواسته توسط تورهای ماهیگیری و تخریب زیستگاه است. فکهای خزری تا اواسط دهه 1990 میلادی بیشتر به دلایل تجاری صید میشدند. آمارها نشان میدهد در آن برهه زمانی گاهی رقم صید فکها به صدها هزار میرسید. چنین برداشتهایی افت جمعیت را به دنبال داشت چنانچه در شروع قرن 20 میلادی آمار جمعیتی بالغ بر یک میلیون بود و امروز فقط به حدود صد هزار قلاده رسیده است. با وجود این، هنوز به صورت اتفاقی شاهد کشتارهای تجاری هستیم و متاسفانه باید گفت حداقل چندین هزار فک هر ساله به صورت غیرقانونی در تورهای ماهیگیری به دام میافتند. اتفاق دیگری که در نیمه دوم قرن 20 افتاد، رشد جمعیت در حاشیه دریای خزر و بهتبع آن توسعه مدنی و صنعتی بود که با افزایش صید هم همراه شد. در مجموع فعالیتهای انسانی امروزه بسیاری از زیستگاهها را یا به طور کلی محو یا دستخوش اغتشاشات شدیدی کرده و تنها تعداد معدودی از این زیستگاهها باقی مانده است در حالی که در حدود ده سال پیش تعداد زیستگاههایی که در آنها شاهد تجمع فکها بودیم، بسیار بیشتر بود. تخریب زیستگاه میتواند باعث کاهش باروری و بالطبع کاهش جمعیت شود. حتی میتواند فکها را در برابر تهدیدها آسیبپذیرتر کند. آلودگی، بیماری، تغییرات گسترده در سایر بخشهای اکوسیستم دریای خزر، افزایش تعداد گونههای مهاجم و ماهیگیری بیش از حد مجاز همه جای نگرانی دارد، اما واقعیت این است که ما هنوز اطلاعات کافی در دست نداریم تا بتوانیم کمیت و کیفیت چنین تغییراتی را به طور مستقیم مشخص کنیم. تحقیق درباره این موارد با تاکید بیشتر بر جزئیات باید در اولویت تحقیقات آینده باشد، اما در حال حاضر نمیتوان پاسخ دقیقی به این پرسشها داد؛ چرا که زمان لازم است دانشمندان مختلف در عرصههای گوناگون بتوانند دادههای لازم را جمعآوری کنند.
چرا فک خزری در برابر بیماریهایی نظیر هاری و ویروس آن حساسیت بالایی دارد؟
هاری سگسانان یکی از بیماریهای ویروسی مهلکی است که پیامدهای وخیم آن را در اغلب گونههای فکها و خصوصا گوشتخواران میتوان مشاهده کرد در نتیجه ابتلای فک خزری به هاری مورد غیرمعمولی نیست. مسالهای که درباره آمارهای سالهای گذشته به نظر غیرمعمول است، افزایش محسوس شمار و میزان تلفات است در حالی که انتظار میرفت این فرآیند پروسهای آرام و متناوب را طی کند و میزان بروز آن هم آن طور که بعدها شاهد بودیم، زیاد نباشد در حالی که نتیجه کاملا برعکس شد. معمولا فجایع و حوادثی از این دست زمانی اتفاق میافتد که جمعیت بزرگی پیش از قرار گرفتن در معرض عامل بیماریزا بشدت محدود شود، در این صورت معمولا بیماری بسرعت از گونههای ناقل عامل بیماریزا به بدن میزبانهای جدید منتقل میشود. در مورد ابتلای فکهای خزری به ویروس هاری سگسانان هنوز سوالات زیادی هست که باید پاسخ داده شود، اما این احتمال وجود دارد که عامل بیماریزا از سگهای وحشی، شغالها و گرگها به آنها منتقل شده باشد. البته برخی تصور میکنند آلودگیها میتواند باعث وخیمتر شدن یک اپیدمی شود، اما اکنون دادهها از تاثیر آلودگیهای خزر بر فکها کاملا محدود است و میتوان گفت تمرکز مواد آلاینده فقط در بخش خیلی کوچکی از جمعیت فکها به آن حد رسیده که بتوان احتمال تاثیرپذیری سیستم ایمنی را مطرح کرد. در مجموع تحقیقات تاکنون نتوانسته تفاوت آشکاری بین فکهایی که از ویروس هاری مرده بودند و آنهایی که به دلایل دیگر از دست رفته بودند، مشخص کند. بنابراین شخصا فکر نمیکنم در شرایط کنونی بتوان مدرک مستندی دال بر نقش آلودگی در این مساله ارائه کرد.
لطفا بیشتر درباره روشهای نوینی که به موشکافی دلایل مرگهای دستهجمعی پستاندارانی چون فکهای خزری میپردازد، توضیح دهید.
در بازه زمانی بین سالهای 76 تا 80 شاهد مرگ انبوه فکهای خزری بودیم. در تحقیقاتی که در این بازه زمانی انجام شد، شاهد همکاری دانشمندان مختلف از اقصی نقاط جهان خصوصا متخصصان عرصه آسیبشناسی (پاتولوژی) پستانداران دریایی بودیم. برای این کار نخست اجساد فکها به دقت مورد معاینه و کالبدشکافی قرار گرفت و سپس طیف گستردهای از آزمایشات پاتولوژی روی آنها انجام شد تا عامل مرگ مشخص شود. در آخر ترکیبی از تکنیکهای شناخته شده ازجمله سرولوژی (مطالعه دقیق سرم پلاسما و سایر مایعات بدن)، ایمونوهیستوشیمی (یا بافت شیمی ایمنی که در آن جایگاه پروتئینها در سلولهای یک نوع بافت مشخص میشود. در سالهای اخیر پیشرفتهای شایانی در مورد این تکنیک تشخیصی حاصل شده) و نسخهبرداری معکوس واکنش زنجیره پلیمراز یا آرتیپیسیآر (آزمایشی که معمولا در بیولوژی مولکولی برای تعیین سطح آرانآی کاربرد دارد. این آزمایش مشخصا توانست ویروس هاری سگسانان را به عنوان علت مرگ فکها معرفی کند) به کار بسته شدند.
یکی از گونههای مهاجم خزر نوعی شانهدار به نام شانهدار ژلهای است. این گونه مهاجم به چه صورت میتواند به فکهای خزری آسیب برساند؟
این گونه مشخصا میتواند بر میزان طعمههای فکها تاثیر داشته باشد. در واقع جمعیت گونههایی که اغلب از سوی فکها شکار میشوند، مستقیما تحت تاثیر حضور این گونه مهاجم قرار گرفته است. این به معنای کاهش منابع غذایی است که میتواند تهدیدی جدی برای فکها باشد. البته هنوز اطلاعات کافی در دست نیست تا بتوان با قطعیت از تاثیر این نوع شانهدار بر منبع عمده غذایی فکها یعنی ماهیها صحبت کرد. حتی هنوز نمیدانیم رژیم غذایی فکهای خزری تا چه اندازه انعطافپذیر است یا این که آیا فکها میتوانند از سایر منابع غذایی به جای منابع فعلی استفاده کنند. پس در حال حاضر بهتر است این سوال را یک ناآگاهی بزرگ تلقی کنیم، اما این مساله قطعا سوژه بسیار مهمی برای تحقیقاتی خواهد بود که قرار است در آینده انجام شود.
چرا بررسی تاریخچه زندگی فکهای خزری اهمیت دارد؟
در واقع هدف از بررسی تاریخچه زندگی فکها این است که برخی خصوصیات و ویژگیهای کلیدی که میتواند باعث افزایش یا کاهش جمعیت فکها شود، مورد شناسایی قرار بگیرد. به عنوان مثال این که فکها چند سال زندگی میکنند، در چه سنی شروع به زادآوری میکنند، اغلب چند بچه دارند، معمولا چند عدد از بچهها به بلوغ میرسند و سایر اطلاعاتی از این دست. درک این پارامترها کمک میکند مدلهای ریاضی جدیدتر و کارآمدتر تهیه شود و با این مدلها میتوانیم بفهمیم فرضا فکها در گذشته چگونه رفتار میکردهاند، رشد آنها در آینده به چه صورت است یا این که حتی شکار چگونه میتواند بر جمعیت آنها تاثیر بگذارد. درباره تکنیک هایندکست باید بگویم یک مدل جمعیتی است که مبنای اصلی آن درک شرایط گذشته است به عنوان مثال میتواند جهت تعیین ابعاد جمعیتی یک گونه در گذشته کاربرد داشته باشد. اتفاقا ما در یکی از تحقیقات خود از این مدل استفاده کردیم و آمارهای رسمی شکار را تا سال 1869 مورد مطالعه قرار دادیم. این کار به ما اجازه داد بتوانیم اعلام کنیم در اوایل قرن 20 میلادی در خزر بیشتر از یک میلیون قلاده فک زیست میکرده است. در واقع با آگاهی از ابعاد جمعیتی گذشته میتوان براحتی مقایسهای با آمارهای جمعیتی کنونی انجام داد و میزان کاهش جمعیت را به دست آورد. مقیاسهای افت جمعیتی نیز کمک میکند فرضا بتوان یک گونه را در رده در معرض خطر یا آسیبپذیر جای داد. از این پس اهداف حفاظتی براساس وضعیت گونه تعریف خواهد شد. به عنوان مثال، فک خزری در فهرست سرخ اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت و منابع طبیعی در رده در معرض خطر قرار دارد و این که چنین برآوردی از کجا آمده، پاسخ سوال شما است.
طرحهایی که اجرایی نشده است
به واقع مهمترین گام برای حفاظت از فک های خزری کاهش میزان مرگ و میر آنها به دست انسانهاست. توقف شکار تجاری حداقل برای یک دوره زمانی خاص و مهمتر از آن اجتناب از کشتن فکهایی که با تورهای صیادی صید میشوند، میتواند بسیار موثر باشد. فاجعه بعدی ماهیگیریهای غیرقانونی است. در نتیجه هرچقدر کشورهای حاشیه دریای خزر تلاش کنند با چنین مواردی به صورت جدیتر برخورد شود، قطعا کمک موثری برای حفاظت از نسل فکها خواهد بود. گام مهم بعدی نیز ایجاد هر چه بیشتر مناطق حفاظت شده خصوصا در عرصهها و زیستگاههایی است که جمعیت فکها در آنجا بشدت آسیبپذیر شده، اما تمام این مباحث و حتی بیشتر از آن در برنامه محیط زیست دریای خزر به دقت لحاظ شده و کشورهای حاشیه دریای خزر نیز سال 86 رسما آن را پذیرفتهاند. با وجود این که طرحهای مشورتی زیادی در این برنامه پیشبینی شده، اما اجرای عملی آنها مهم بوده و مشخص نیست قرار است چه زمانی این طرحها اجرایی شود.
فرناز حیدری / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد