این سطح از دیپلماسی با استفاده از ابزار سنتی مذاکره، چانهزنی، اقناع یا تطمیع صورت میگیرد و قاعدتا توان و زمان زیادی را هم از مسئولان دولتها به خود اختصاص میدهد تا بتوانند سرانجام به توافقی که مورد رضایت طرفین باشد، برسند. در این میان، البته حضور فعال وزیر امور خارجه کشور ـ که نفر اول مذاکرهکننده از هیات ایرانی بود ـ در عرصه مجازی و شبکههای اجتماعی، اتفاق جدیدی را رقم میزد که برابر با میز مذاکره، چشمها را به صفحه مجازی ایشان میدوخت تا به عنوان رسانهای بیواسطه پیام خود را به مخاطبان ایرانی انتقال دهد.
دیپلماسی عمومی
در دهههای اخیر بخصوص پس از جنگ تاثیرگذار جهانی دوم، رویکرد غالب دولتها در عرصه بینالمللی بر تعامل و اتخاذ روشهای نرم و اجتناب هرچه بیشتر از تهاجم و جنگافروزی بوده است. هرچند گاه اصطکاک منافع و تقابل آنها میل باطنی برخی قدرتهای بزرگ را بر برتریجویی حتی در صورت نیاز استفاده از گزینه نظامی کتمان نکرده، ولی رویکرد غالب سعی بر به کارگیری دیپلماسی بوده است. در این مسیر مفاهیم جدیدی ایجاد شدند که یکی از آنها «دیپلماسی عمومی» است که نخستین بار سال ١٩٦٥ در آمریکا توسط الموند گولیون، رئیس مدرسه حقوق و دیپلماسی فلچر در دانشگاه تافتز به کار گرفته شد که میتوان آن را «اقداماتی برای تعامل و ارتباط با دیگر ملل و اندیشهها دانست که هدف از آن استقرار و استمرار روابط طولانیمدت فرهنگ، ارزشها و سیاستهای نظام مورد نظر به جوامع دیگر است.»
به سوی تفاهم میان ملتها؛ دیپلماسی فرهنگی
از انواع دیگر دیپلماسی که امروزه چشمها برای تحقق صلحی به نسبت پایدارتر و ایجاد تساهل و ثبات در روابط دولتها به آن دوخته شده «دیپلماسی فرهنگی» است. در تعریف میلتون کامینگز، دیپلماسی فرهنگی عبارت است از مبادله ایدهها، اطلاعات، هنر، نحوه زندگی، نظام ارزشی، سنتها و اعتقادات برای دستیابی به مفاهیم مشترک و تقویت تفاهم میان ملتها و کشورها.
محیط بینالمللی که این دوران گذار را طی کرده و به بیان جوزف نای عرصه انتقال تدریجی قدرت از شرق به غرب محسوب میشود بیش از هر چیز پذیرای مولفهها و کاربستهای دیپلماسی عمومی و فرهنگی است. نای تصریح میکند: «قدرت نرم یک کشور در درجه اول بر سه منبع استوار است: فرهنگ، ارزشهای سیاسی و سیاستهای خارجی آن کشور.» همچنین وی دیپلماسی فرهنگی را نمونه اولیه قدرت نرم یا توان جذب از راه فرهنگ، ارزش و اندیشه میداند. اتخاذ این رویکرد از طرف قدرتهای برتر امروزی سبب شده است تا آنها بتوانند با تعاملات فرهنگی و سرمایهگذاری عظیمی در تربیت و آموزش نخبگان و متفکران دیگر جوامع، تاثیرگذاری عمیق و بسزایی بر شکلگیری ذهنیت افراد و جذب آنها به سمت اهداف خود داشته باشند که از جمله فعالیتهای قابل ذکری که از سوی ایالات متحده آمریکا در طول بیش از 50 سال در این زمینه صورت گرفته، برنامه بورسیه فولبرایت است که بنا بر آمار بیش از 300 هزار نفر از نخبگان جوان، دانشجویان بااستعداد، روزنامهنگاران، مخترعان، کاشفان و هیات حاکمه کشورهای دیگر و بخصوص کشورهای مسلمان در این پروژهها شرکت کرده و عملا در فرآیند جامعهپذیری ارزشهای آمریکایی وارد شدند.
همانگونه که توماس فریدمن در مقاله «واژههای فرهنگی و درخت زیتون» بیان میکند، ما باید از عصر «چه اندازه موشک شما بزرگ است» عبور کرده و به عصر «مودم شما چه قدر سریع است، برسیم.» دولتها میتوانند با دیپلماسی عمومی و رسانهای و فرهنگی از طریق شناساندن مولفهها و نمودهای فرهنگی و ارزشی جامعه خود، راه را برای ایجاد ارتباطات بیشتر باز کنند و با نفوذ آرام و بیصدای عناصر اصلی فرهنگشان در جوامع هدف، در واقع مسیر را در راه نیل به مقصود خود هموار سازند. گیفورد مالون، معاون سابق آژانس اطلاعاتی ایالات متحده آمریکا (USIA) و نویسنده مشهور مسائل دیپلماسی و سیاست خارجی آمریکا میگوید: «اگر به دنبال این هستیم که تلاشهایمان در جهت کسب احترام و نفوذ برای جامعهمان و همچنین سیاستهایمان موفقیتآمیز باشد، باید ابتدا محرکها، فرهنگ، تاریخ، روانشناسی و بخصوص زبان مردمی را که میخواهیم با آنها ارتباط برقرار کنیم، بفهمیم.»
ضرورت سیاسی تعامل و گفتوگوی فرهنگی
در جامعه ما، کمتر کسی است که به سابقه تمدنی و فرهنگی ایران اذعان نداشته باشد و با مرور گذرایی به نوشتهها در این وادی، کاملا میتوان به این امر پی برد. اما آنچه در واقعیت مشاهده میکنیم که کار را پیش روی هیات مذاکرهکننده ایرانی در نشستهای پی در پی ژنو سختتر کرده بود، عدم سرمایهگذاری دقیق و بهینه و بیتوجهی مایوسکنندهای به امر دیپلماسی فرهنگی در کشور بوده است. تدوین برنامههای کلان کشوری و اسناد بالادستی و تمایل مسئولان یک کشور بر ارتقای بیشتر جایگاه منطقهای و بینالمللی فقط با اتخاذ راهکارهای مذاکره و چانهزنی در یک دیپلماسی سیاسی قابل حل نیست و چنانچه دیدیم گاهی اختلافات عمیق و عدم درک درست متقابل در موارد متعدد، عرصه را از آنچه قابل تصور است بر دولت تنگتر میکند و در صورت ایجاد اجماع جهانی علیه کشور، هزینه ضربهزدن به آن بسیار کاهش مییابد و در این مقطع است که راهکارهای خطرناکی چون تحریم، جنگ و تجزیه مطرح شده و بتدریج توان یک کشور را فرسوده میکند.
چنانچه ایران حضور فعالتری در عرصه بینالمللی داشت و طی سالیان گذشته، دیپلماسی فرهنگی را به طور جدیتری در دستور کار خود قرار میداد، به یقین امروز از توان بیشتری میان دولتهای دیگر بهرهمند بود و با نفوذ قابل توجهی که در میان افکار عمومی جامعه بینالمللی بهدست میآورد میتوانست فشارهای روانی و تهدیدهای متعددی را که متوجه این کشور شده بود، با ابزار قوی در دست خود، آسانتر کنار بزند.
ما باید به خاطر داشته باشیم شاید همواره از نعمت یک تیم قوی برای مذاکرههای موردی برخوردار نباشیم و همانگونه که از اهداف بلندمدت ما در چشمانداز بیست ساله کشور هم نیل به جایگاه برتر اقتصادی و فرهنگی منطقهای و بینالمللی است پس شایسته است دستگاه دیپلماسی کشور که بازوی فرهنگی آن به عهده سازمان فرهنگ و ارتباطات است بیش از پیش فعال شود و با نظر به آسیبشناسیهایی که در کنفرانسها و نشستهایی که به طور متعدد هم تا به امروز صورت گرفته، نقاط ضعف را کاهش داده و فرصتها را شناسایی کند و با سرمایهگذاری هرچه بیشتر در اموری مانند امر یادگیری و اشاعه زبان فارسی و تخصیص بودجه مورد نیاز به آن، راهاندازی فعال و مستمر تعاملات و مبادلات دانشگاهی و آکادمیک میان نخبگان و اندیشمندان اسلامی و در قدم بعدی، جهانی و همچنین انعقاد قراردادهای همکاری فی مابین و البته نظارت بر حسن اجرای آنها نه صرفا تخصیص بودجههایی بدون نظارت، میتواند گامهای ابتدایی، ولی موثر را در این امر بردارد. هرچند پیشبرد منافع ملی یک کشور به ابزارهای نیرومند دیگری چون سیاسی، اقتصادی و نظامی نیازمند است و ابزار فرهنگی به تنهایی نمیتواند بار سنگین آن را به دوش بکشد، ولی به یقین میتواند به عنوان ابزاری کلیدی و مکمل به کار گرفته شود.
با نگاهی گذرا به کارنامه دولتهای مقتدر امروزی میتوانیم نقش شبکههای اجتماعی را که تحت لوای دیپلماسی عمومی میگنجند و در چند سال اخیر به عنوان دیپلماسی فیس بوکی، دیپلماسی توییتری، دیپلماسی دو و... مطرح شدهاند، دریابیم. شبکههای اجتماعی به علت توانی که در تعامل و اجتماع سازی و حذف واسطههای ارتباطی با مردم سراسر دنیا دارند و در کوتاهکردن زمان، فاصله و برداشتن مرزهای دیپلماتیک بسیار موثر عمل میکنند و یک مکالمه حقیقی را شکل میدهند، به ما خطر غفلت از این عرصه و از دست دادن فرصتهایی بهینه جهت استفاده از این قدرت نرم را گوشزد میکند و چه بهتر که به جای موضعگیری، بتوانیم به طور کاربردی، ما نیز از این ابزارهای جدید در جهت پیشبرد سریعتر و کامیابتر منافع ملیمان بهرهمند شویم. روزنهای که دکتر ظریف گشوده است، گامی نو و دیپلماسی هوشمندانهای است که اگر مجالی برای گستردهترشدن پیدا کند، هم در بعد داخلی هم در سطح بینالمللی میتواند با ایجاد همبستگی بیشتر، ایران را در رسیدن به جایگاهی که سزاوار آن است یاری رساند.
الهه پیروزیان / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد