در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
طیب حاجرضایی
نام طیب حاجرضایی با ماجرای 15 خرداد 42 و بازار میوهفروشان گره خورده است. طیب حاجرضایی، سال ۱۲۸۰ در محله صابونپزخانه تهران متولد شد. طیب که از جوانی به ورزشهای باستانی علاقه داشت، بعد از خدمت سربازی به زورخانههای جنوب تهران رفت و آمد پیدا کرد و آرامآرام به چهرهای شناختهشده در میان باستانیکاران تبدیل شد. وی که همزمان در میدان میوه و ترهبار تهران به خرید و فروش مشغول بود، در فاصله سالهای ۳۰ تا ۴۲ همواره به عنوان یکی از پایههای اصلی این میدان شناخته میشد. طیب مثل بسیاری از همسنخان خود اهل دعوا بود و به خاطر زور بازویش بد نمیدید با دیگران درگیر شود. او را به عنوان یکی از جاهلان یا همان لوطیهای جنوب تهران میشناختند؛ چهرهای که در کنار شعبان جعفری از جمله افرادی بود که وقتی نوچههایش در کنارش قرار میگرفتند، تصویری رعبآور برای هر عابر ناآشنایی داشت.
موعد ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ رسید. آنچنان که گفته میشود نقش طیب در جریان کودتا از چهرهای چون شعبان جعفری بیشتر اگر نباشد، یقینا کمتر نیست. او سال ۱۳۳۲ از کودتاچیان ۲۸ مرداد بود که بعدها تاجبخش خوانده شدند. طیب به پاس خدماتش در وقایع ۲۸ مرداد از جانب وزارت جنگ وقت یک قطعه مدال درجه ۲ رستاخیز دریافت کرد.
اما از سال ۳۶ بود که آرامآرام رویه طیب تغییر کرد. برخی این تحول را ناشی از اعتقادات مذهبی وی میدانند. محسن رفیقدوست درباره روحیات مذهبی طیب میگوید: «گرچه در زندگی خودش مساله داشت، ولی اهل هر فرقهای هم که بود از ارادتمندان حضرت اباعبداللهالحسین بود و اگر در روزهای دیگر سال چاقوکشی یا گردنکلفتی یا هر کار دیگری میکرد، حداقل در ماههای محرم و صفر و رمضان این کارها را کنار میگذاشت و به اصطلاح شسته و رفته میشد؛ بویژه در ماه محرم تکیه میبست و روضهخوانی ترتیب میداد و دسته عزاداری راه میانداخت. بعد از ماجرای ۱۵ خرداد در تهران حکومت نظامی اعلام شد و ماموران طیب حاجرضایی، اسماعیل رضایی و حدود ۴۰۰ نفر دیگر را به جرم بر هم زدن نظم عمومی بازداشت کردند. گفته میشود اکثر قریب به اتفاق بازداشتشدگان طی اعترافاتی طیب را مسبب اصلی ماجرا اعلام کردند.
وی در تمام طول پنج ماه زندان خود تحت فشار و شکنجه بود تا اعتراف کند از امام و عوامل خارجی پول دریافت کرده تا کشور را به آشوب بکشد؛ موضوعی که او زیر بارش نمیرود. راویان حتی به نقل از حاجرضایی آوردهاند: «من در زندگی خلافهای زیادی کردهام، ولی هرگز حاضر نیستم به خاطر چند صباحی بیشتر زیستن دامان مرجع تقلیدی را لکهدار سازم. من در ۲۸ مرداد پول گرفتم و کودتا راه انداختم، نه در ۱۵ خرداد.»
علاءالدین میرمحمدصادقی
علاءالدین میرمحمدصادقی (متولد ۱۳۱۰ در اصفهان) معروف به حاجآقا علاء، میلیاردر ایرانی، فعال امور صنایع و معادن، از پشتیبانان مالی انقلاب اسلامی ایران، عضو هیات مدیره موسسه علوی و از چهرههای برجسته مجمع فعالان توسعه اقتصادی ایران است. او اولین بار با حکم امام خمینی(ره) و به عنوان نماینده او به اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران راه یافت. میرمحمد صادقی از موسسان و اعضای هیاتهای موتلفه اسلامی و عضو حزب موتلفه اسلامی است. او همچنین بنیانگذار سازمان اقتصاد اسلامی، صندوقهای قرضالحسنه و چند موسسه دیگر دینی، مذهبی، علمی، آموزشی، بهداشتی، درمانی، امدادی و حمایتی است. او موسس اولین صندوق قرضالحسنه در ایران بوده و اکنون رئیس هیات امنای سازمان اقتصاد اسلامی است.
با این حال نام این پیر اقتصاد و سیاست با بیمهکردن هواپیمایی که امام(ره) و همراهانش را به ایران آورد گرهخورده است. وقتی بختیار تهدید کرد، فرودگاهها را بسته و هر هواپیمایی را با موشک خواهد زد و ایرفرانس حاضر نشد هواپیمایی برای حضور امام به تهران اختصاص دهد، وی وارد دفتر ایرفرانس در پاریس شد و با یک چک در جا که میگویند دو میلیون دلار بوده، هواپیما و مسافرانش را یکجا بیمه کرد تا پرواز انقلاب انجام شود. علاء میرمحمد صادقی با وجود کهولت سن همچنان دراتاق ایران مشغول کار است.
آن دو برادر
برادران عسکر اولادی از معروفترین چهرههای بازار و سیاست ایران هستند. حبیبالله و اسدالله هر دو کار خود را از بازار خشکبار شروع کردند. حبیبالله بیشتر راه مبارزه سیاسی و سپس مشاغل مختلف دولتی و حکومتی را پیش گرفت، اما اسدالله در بازار و تجارت خشکبار ماند تا شرکتش یکی از بازیگران بزرگ بازار خشکبار شود.
حبیبالله عسکراولادی در خانواده بازاری اصالتا دماوندی در تهران متولد شد. از نوجوانی وارد فعالیت سیاسی شد. از سال 1341 با امام خمینی(ره) آشنا شد و به نهضت او پیوست. سال 1342 با جمعی از همفکران خود هیاتهای موتلفه اسلامی را تاسیس کرد. موتلفه اسلامی اصلیترین نیروی سیاسی در گسترش قیام و برپایی 15 خرداد محسوب میشود. او همچنین در ترور حسنعلی منصور، نخست وزیر وقت ایران نقش داشت و به همین دلیل به حبس ابد محکوم شد. وی از زندانیان سیاسی دوره محمدرضا پهلوی بود که پس از تحمل ۱۳ سال حبس از محکومیت حبس ابد خود، از زندان آزاد شد.
وی یکی از نامزدهای دومین و چهارمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران و وزیر بازرگانی در دولت موقت مهدوی کنی و دولت اول میرحسین موسوی بوده است. وی از موسسان و اعضای حزب موتلفه اسلامی بود و در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران از محمود احمدینژاد حمایت کرد. حبیبالله عسکراولادی چهاردهم آبان ۱۳۹۲ در هشتاد و یک سالگی بر اثر عارضه قلبی درگذشت. وی از شهریور ۱۳۹۲ در بیمارستان دی تهران بستری بود. بیش از 60 روز از عمل جراحی قلب باز حبیبالله عسکراولادی میگذشت که دچار ناراحتی ریه شد که سرانجام، فوت وی را رقم زد.
اسدالله عسکراولادی (زاده ۱۳۱۲ در چهارراه سیروس تهران) نیزاز برجستهترین بازرگانان ایرانی، معروفترین صادرکننده خشکبار ایران، عضو اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران در تمام دوران پس از انقلاب، رئیس اتاق بازرگانی و صنایع ایران و چین است. صادرات پسته، زیره، میگو، میوهجات خشک و خاویار مهمترین فعالیت اقتصادی اوست. او در اظهارنظرهایش همیشه خیلی از چیزهایی را که گوشه و کنار درباره ثروتش گفته میشود، رد میکند.
30 سال ریاست خاموشی بر اتاق ایران
ورود علینقی خاموشی به اتاق بازرگانی با حضورش در «کمیته منتخب امام(ره) در اتاق بازرگانی» رقم خورد. این کمیته هشتنفره چند روز پس از پیروزی انقلاب در 22 بهمن با نامهای به امضای امام خمینی(ره) به اتاق بازرگانی رفتند تا امور را سر و سامان بدهند اما سابقه تشکیل این کمیته به چهار ماه قبل از انقلاب برمیگردد. زمانی که امام(ره) تازه به پاریس رفته بودند، شبی سران انقلاب مانند مرحوم مهندس بازرگان، شهید بهشتی و باهنر و اکبر هاشمیرفسنجانی در منزل علاء میرمحمدصادقی جمع شدند و کمیتهای برای ساماندهی اعتصابات تشکیل دادند که به طور مداوم با کارخانجات و بازاریان در تماس بود تا علاوه بر حفظ و تداوم اعتصابات و اعتراضات مشکلی برای تامین مایحتاج مردم پیش نیاید. پس از انتخاب مهندس بازرگان به عنوان نخستوزیر و انتخاب وزرای دولت موقت و بیرون رفتن سران دیگر انقلاب بعد از پیروزی کمیته ساماندهی اعتصابات خالی شد و فقط چند عضو چون میرمحمدصادقی و لولاچی باقی ماندند. در این زمان بود که میرمحمدصادقی دست به کار شد و با کمک دوستانش چون شهید سیدکاظم موسوی در باره مشکلات واحدهای تولیدی، کسبه و بازرگانان نامهای برای امام نوشت و آن گونه که خود میگوید از طریق پشت بام به مدرسه علوی رفت و از طریق شهید مطهری نامه را به امام رساند. امام با جمله «حضرات آقایان اقدام کنید» نامه را پاراف کردند . کمیته با حضور علاءالدین میرمحمدصادقی، میرمصطفی عالینسب، سیدعلینقیخاموشی، اسدالله عسکراولادی، علی حاجطرخانی، حاج محمدعلی نوید، حاج ابوالفضل کرداحمدی و حاج علیاکبر پورشهامی شکل گرفت و جلسات خود را در اتاق بازرگانی ایران شروع کرد.
علینقی خاموشی پس از آن در اولین انتخابات اتاقهای بازرگانی به عنوان رئیس اتاق بازرگانی تهران و ایران انتخاب شد و این دو اتاق بازرگانی که کاملا در هم ادغام و ممزوج شده بودند با هیات رئیسهای که غالب اعضایش مشترک بودند، ادامه حیات دادند. خاموشی در دورههای دوم، سوم و چهارم نیز به عنوان ریاست اتاق تهران و ایران رای آورد و فعالیتهایش را در جهت تسهیل امور تجاری و بازرگانی و توسعه فعالیتهای بخش خصوصی در صادرات غیرنفتی متمرکز کرد. دوران ریاست خاموشی بر اتاق بازرگانی تهران و ایران به دور از هر گونه هیاهو و البته خبر است؛ دورانی که با حضور چهرههای قدرتمند و بانفوذ، تمام امور جاری در اتاق بازرگانی با لابیها و مذاکرههای بزرگان پیش میرفت. نه مطالبهای علنی شد و نه اختلافی رسانهای. سیدعلینقی خاموشی تا پنجمین دوره انتخابات هیات نمایندگان اتاقهای بازرگانی در کسوت ریاست اتاق تهران باقی ماند تا اینکه در این انتخابات ـ که در اسفند 81 برگزار شد ـ گروهی موسوم به تحولخواهان در هیات رئیسه اتاق تهران اکثریت صندلیها را در اختیار گرفتند تا خاموشی کهنهکار پس از 23 سال حضور در راس اتاق پایتخت، در چهار سال بعد از آن تنها ریاست اتاق بازرگانی ایران را در اختیار داشته باشد و انتخابات دور ششم نیز پایان بخش حضور بیست و هفت سالهاش بر ریاست اتاق بازرگانی ایران باشد.
علینقی خاموشی در انتخابات مجلس هشتم در حالی که از ریاست در اتاقهای بازرگانی فارغ شده بود، برای حضور در مجلس شورای اسلامی نیز ثبت نام کرد تا در اردوگاه اصولگرایان در انتخابات حضور داشته باشد، اما در نهایت در فهرست سی نفره جای نگرفت و به نفع بقیه کنارهگیری کرد. خاموشی حضور موثری در بسیاری از شرکتها و واحدهای تولیدی بخش خصوصی داشته و دارد که شاید شرکت بازرگانی پتروشیمی ایران و کارخانجات ریسندگی و بافندگی جامعه از شاخصترین آنها باشند. خاموشی با وجود آنکه در آخرین انتخابات اتاقهای بازرگانی موفق به کسب رای شد، اما در انتخابات هیات رئیسه اتاق رای نیاورد و برای دومین بار از محمد نهاوندیان شکست خورد. او اکنون حضوری کمرنگ در اتاقهای ایران و تهران دارد.
میرمصطفی عالینسب
میرمصطفی عالینسب (۱۲۹۶ در تبریز ) سال ۱۳۸۴ در تهران اقتصاددان و صنعتگر ایرانی بود. او سکاندار سیاستهای اقتصادی جمهوری اسلامی در دولتهای رجایی و موسوی و تأثیرگذارترین عضو شورای اقتصاد در دهه اول پس از انقلاب بود. عالینسب عضو هیأت پانزده نفری مشاوران اقتصادی دولت محمد مصدق، اولین تولیدکننده سماور، چراغ خوراکپزی و بخاری دستی در ایران، مشاور اقتصادی رئیسجمهور و نخستوزیر در دولتهای رجایی، مهدوی کنی، باهنر و موسوی، عضو شورای اقتصاد، شورای پول و اعتبار، اولین رئیس شورای عالی صادرات غیر نفتی، مسئول راهاندازی مجتمع مس سرچشمه و مجتمع فولاد اهواز و اولین مدیر عامل شرکت ایران ناسیونال (ایران خودروی کنونی) پس از انقلاب ۱۳۵۷ بود. او که ابتدا فروشنده چراغ والور ساخت انگلیس بود، سال ۱۳۲۹ به درخواست محمد مصدق برای استفاده از فرآوردههای نفتی در داخل کشور و کاهش وابستگی به صادرات نفت خام، شرکت «صنایع نفت و گازسوز عالینسب» را تأسیس کرد. اولین سماورها، چراغهای خوراکپزی و بخاریهای نفتی از جمله بخاری معروف «علاءالدین» در این دوران ساخته شد. او همچنین رابطه نزدیکی با برخی مراجع تقلید شیعه همچون آیتالله بروجردی و میلانی داشت.
با وقوع انقلاب وی دوباره به ساختار قدرت نزدیک شد و پستهای مهمی را به عهده گرفت. عالینسب نقش بسیار مهمی در تعیین سیاستهای اقتصادی دولت دوران دفاع مقدس داشت. مسعود روغنی زنجانی، وزیر برنامه و بودجه وقت که از منتقدان عالینسب بود در این باره میگوید: «در جلسههای دولت وقتی آقای عالینسب حرف میزد، محور راهحلها روی نظرات وی میچرخید.... و در نهایت حرف ایشان بود که سرنوشت اظهارنظرهای کارشناسی را رقم میزد.» عالینسب پس از پایان کار دولت وقت و آغاز ریاستجمهوری هاشمی و سیاستهای تعدیل اقتصادی از قدرت کناره گرفت.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
جام جم آنلاین گزارش میدهد
جام جم آنلاین گزارش میدهد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
یک فعال سیاسی:
یک نماینده مجلس:
در گفتوگوی «جامجم» با استاد حوزه و مبلغ بینالملل بررسی شد
گفتوگو با موسی اکبری،درخصوص تشکیل کمپین«سرزمین من»وساخت و مرمت۵۰خانه در منطقه زنده جان