طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۶۲۰۱۷۷
چرا مذاکره کننده به این ظریفی فرستادید؟

جام جم: پا تو کفش رئیس‌جمهور

صد کلا عدد مهمی در فرهنگ ماست. مثلا بزرگان می‌گویند:«چون که صد آمد، نود هم پیش ماست» (که البته هیچ ربطی به برنامه «نود» ورزشی ندارد. مگر همان «ماست»آخرش!). خود ما نیز از بچگی دور هم جمع می‌شدیم و می‌گفتیم: «90،80،70،صد/‌حالا که رسید به صدتا‌/‌ما می‌زنیم 300 تا....»؛ گرچه هیچ‌وقت معنی‌اش را نفهمیدیم.

فلذاست که رئیس‌جمهور نیز بنا به قولی که به مردم داده بود که سر صد روز، به ارائه گزارشی از عملکرد صدروز اول دولتش بپردازد؛ پریشب به صورت زنده به این کار پرداخت. اگر موافق باشید با کسب اجازه غیابی از محضر آقای روحانی، کمی پا تو کفش ایشان کنیم، پس با اجازه:

رئیس‌جمهور: در بحث هسته‌ای، خط‌قرمزهای تعیین شده تا آخر مراعات خواهد شد.

جناب ما: تا کور شود هر آن که نتواند دید!

*فقط یک رژیم جنگ‌طلب نامشروع از توافق ژنو ناراضی است.

ـ جواب بالا؛ منتهی یک خرده‌ای چرب‌تر!

*برنامه دولت در سال 93 مهار تورم، یکسان‌سازی ارز، اجرای مرحله دوم هدفمندی و رساندن رشد اقتصادی به مثبت 3 است.

ـ یک وقت زیادی سه نشود!

* یارانه‌ها تا پایان سال به همین شیوه پرداخت می‌شود.

ـ حالا این که شیوه‌اش غلط است یا غلط نیست؛ خدا عالم است!

*همه تعهدات دولت قبل ـ از قبیل مسکن مهر ـ به مردم را اجرا می‌کنیم.

ـ آخیش ش ش.......خیال بعضی‌ها راحت شد!

*هیچ‌کس منکر خوب بودن اصل طرح مسکن مهر نیست، اما باید همه چیز را بررسی کنیم که مسکن را از کجا بسازیم، چگونه بسازیم و پولش را از کجا تامین کنیم.

ـ ای آقا، شما چرا این‌قدر سخت می‌گیرید؟.... کلنگ پی ساختمان را بزنید، بقیه‌اش خدا بزرگ است. دولت بعدی هم هست!

*بخش عمده تورم مربوط به مسکن مهر است و تورم به معنی گرفتن مالیات از فقراست؛ اما آیا ما از مردم اجازه گرفتیم که از جیب عده‌ای برای یک عده دیگر مسکن بسازیم؟

ـ باور کنید ما الان داریم از زبان شما می‌شنویم که اجازه لازم داشته!

*با وجود کسری منابع یارانه، فعلا از حذف یارانه‌پولداران صرف نظر کردیم؛ چون دیدیم برای شناسایی افرادی که نیاز ندارند باید به زندگی خصوصی مردم ورود کنیم که این موضوع باعث سلب اعتماد مردم می‌شود و به ضرر کشور است.

ـ یعنی آنهایی که ورود می‌کنند، حواسشان نیست که در نهایت دارند به ضرر کشور عمل می‌کنند؟

* سیاست دولت این است که مداخلات خود را در امر فرهنگ، به حداقل ممکن برساند.

ـ تا این حداقل دخالت، چی تعریف شود!

تهران امروز: کتابو سانسور نکنین

آی خونه دار و بچه دار زنبیلو وردار و بیار

نوبر بازار اومده نوشتن کتاب مُده

اگه می‌خوای رئیس بشی باید کتاب داشته باشی

از اون کتابای نفیس تالیف آقای رئیس

کتاب با جلد لیمویی کتابای چند کیلویی

کتاب واسه کتابخونه که هیچ‌کس اونو نخونه

وقت نوشتن نداری؟ یا از سواد کم می‌آری؟

جونت سلامت آقاجون کارو بده به دیگرون

مدیریت یعنی همین برو تو دفترت بشین

اونایی که می‌نویسن حقوق بگیر رئیسن

چند ساله که تو اداره کتابا امتیاز داره

جناب آقای مدیر کتاب بده رتبه بگیر

حضرت استاد اجل یگانه علم و عمل

مقاله و کتاب بیار کنار پرونده بذار

ببر بده کارگزینی نتیجه شو زود می‌بینی

کتابتو نمی‌خونن نگاه به حجمش می‌کنن

کتاب گُنده بهتره گنده داداش معتبره

همه می‌گن که این بابا کتاب نوشته این هوا!

حکم اداری بزنین حقوق شو زیاد کنین

اونایی که مولفن فضانورد و کاشفن

فضای کارشون وبه اینم یه کشف جالبه

تو سایت‌ها چرخی می‌زنن مقاله دانلود می‌کنن

مقاله‌ها کتاب می‌شه بچاپ بره کی حالیشه؟

بچاپ ولی نه پرشمار کتاب با تیراژ چهار

چهار تا نسخه کافیه بیشتر از این اضافیه

اداره دوتا شو می‌خواد تا امتیاز برات بیاد

دو تا تو دفتر بذار مثل نشون افتخار

راستی تو اینو می‌دونی که پشت جلدش می‌تونی

تیراژ بالا بزنی ولی سه چهار تا چاپ کنی

تو این فضای بلبشو مصاحبه کن و بگو

گیر نمی‌آد کتاب من چاپ جدید و گیر دادن

بگو که حق مردمه کتاب که چاپ بیستمه

به دست مردم برسه ممیزی دیگه بسه

کارهای ناجور نکنین کتابو سانسور نکنین

تو این فضای بلبشو هر چی که دوست داشتی بگو

راست و دروغ کی حالیشه؟ حرف تو تیتر یک می‌شه

تیترای داغ و آتیشی برند می‌شی چهره می‌شی

حرفای پرخروش تویی کتاب پرفروش تویی

ولوله برپا می‌کنی یک تنه غوغا می‌کنی

شرق: حکایت کرایه‌ کردن دولت حسن و محمود را

حسن دولتی به کرایه گرفته بود. درزهای اقتصاد بسیار صدا می‌کرد. به مستاجر قبلی زنگ زد و گفت: ببخشید، شما قبلا اینجا زندگی می‌کردید.
مستاجر قبلی گفت: صدا؟ صدا نمی‌آید که.

حسن گفت: اینکه صدایش را درنمی‌آوردید با اینکه صدا ندهد فرق دارد.  محمود گفت:‌ ای بابا. پس صدایش درآمد؟

حسن گفت: بله. ساز شما از آن سازها بود که صدایش فردا درمی‌آید.  محمود گفت: دیگه داری گُنده‌ش می‌کنی‌ها. اگه راست می‌گویی بگو ببینم مشکل خانه چیست؟  حسن گفت: بدهی شما به سیستم بانکی بیش از 74هزارمیلیاردتومان، بدهی‌ات به صندوق تامین‌اجتماعی 60هزارمیلیاردتومان، بدهی به بخش خصوصی 55هزارمیلیاردتومان و تعهدات سفرهایی که رفتی شهرستان 211هزارمیلیاردتومان، تعهد پروژه‌های عمرانی که دادی 400هزارمیلیاردتومان است.  

محمود گفت: خب؟ برای همین زنگ زدی؟ اینها که چیزی نیست.  حسن گفت: نه برای پول آب و برق و تلفن زنگ زدم. چرا آنها را ندادی؟ دارند قطع می‌کنند.  محمود گفت: چقدر آمده؟

حسن گفت: 225هزارتومان.

محمود گفت: حسن آقا؟ یعنی به‌خاطر 225هزارتومان داری دادو‌قال‌ راه میندازی؟ قبضش را بفرست خودم پرداختش کنم.  حسن پشت تلفن مبهوت شد. گفت: معذرت می‌خواهم واقعا 225هزارتومان ارزشش را ندارد.

محمود گفت: عیبی ندارد. یکی را بیاور دستی به سروروی کشور بکشد، درست می‌شود. الان یکی هست هفته‌ای یک‌بار می‌آید خانه ما را نظافت می‌کند 40هزارتومان می‌گیرد. بگویم بیاید کشور را درست کند؟ خرجش 40هزارتومان است. راستش من خودم وقتی مستاجر دولت بودم، همیشه می‌گفتم همین بابا می‌آمد و دستی به سروروی مصوبات می‌کشید. ما که خیلی راضی بودیم. 

حسن گفت: خسته نباشی. همان استادکاری‌ها زهوار خانه را شل کرده.  محمود گفت: خب برو یک بنا بیاور.

حسن گفت: رفتم دور میدان یک اوستا بنا آوردم، خانه را تعمیر کند. وقتی خانه را دید گفت این خانه 16سال طول می‌کشد تعمیر شود.

محمود گفت: جدی؟ اگر هشت‌سال دیگر فرصت داشتم درستش می‌کردم...  حسن گفت: اگر هشت‌سال دیگر فرصت داشتی که باید خانه را می‌کوبیدیم توی خیابان چادر می‌زدیم.  محمود گفت: چه باحال. آتش هم می‌توانیم درست کنیم و کباب بزنیم؟ به‌به... به‌به...

حسن گفت: «شخصی خانه‌ای به کرایه گرفته بود. چوب‌های سقف بسیار صدا می‌کرد. به صاحب‌خانه از بهر مرمت آن سخن بگشاد. صاحبخانه پاسخ داد که چوب‌های سقف ذکر خدا می‌کنند.  شخص گفت: نیک است اما می‌ترسم که این ذکر منجر به سجده شود.» و گوشی را قطع کرد.

کیهان: پس چندتا؟! (گفت و شنود)

گفت: مگر قرار نبود آقای روحانی گزارش فعالیت‌های 100 روزه دولت یازدهم را به مردم ارائه کنند؟
گفتم: نه فقط گزارش فعالیت 100 روزه بلکه قرار بود از یک گشایش اقتصادی کوتاه مدت هم خبر بدهند.

گفت: ولی به جای گزارش فعالیت 100 روزه دولت یازدهم، به اعتراض و انتقاد از دولت‌های نهم و دهم پرداختند.
گفتم: سه مجری صدا و سیما هم به جای اینکه بی‌طرف باشند در یک اقدام هماهنگ با رئیس‌ جمهور در سیاه‌نمایی هشت سال گذشته همخوانی می‌کردند.

گفت: دولت دهم اگرچه مخصوصا در ماههای آخر اشکالات فراوانی داشت ولی خدماتی که در مجموع انجام داده است با هیچیک از دولت‌های قبلی قابل مقایسه نیست.
گفتم: ظاهرا همه برای سیاه‌نمایی دست به دست هم داده بودند تا از موضوع اصلی و پرسش‌های اساسی طفره بروند.

گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: از شخصی پرسیدند دو دو تا؟ گفت؛ پس چند تا؟!

سیاست روز: چرا مذاکره کننده به این ظریفی فرستادید؟

ابراهیم بونه گیر از ملایر: می‌خواستم سیاست‌های هسته‌ای را زیر سوال ببرم. واقعا چه معنی دارد که برای مذاکرات به این مهمی حتما یک آدم «ظریف» را بفرستیم؟ در داخل کشور همیشه از قدرت و ابهت حرف می زنیم اما وقتی پای مذاکره به میان می‌آید از آدم‌های ظریف استفاده می‌کنیم. می‌خواستم از شما بپرسم اگر این سیاست، سیاستی عزتمندانه است چرا آن ها "کاترین اشتون" را برای مذاکره فرستادند که اصلا ظریف نیست؟ به نظر شما آنها عقلشان نمی‌رسید که یکی از هنرپیشه‌های ظریف هالیوودی را بفرستند که مذاکره کنند؟ در پایان می‌خواستم از مواضع برادر عزت‌الله ضرغامی تشکر کنم چون انصافا مواضع باحالی دارند.

سیاوش ساده دل از سبزوار: در ابتدا می خواستم از روزنامه وزین ... تشکر کنم که مواضع خود را به شکل کاملا شفافی به همه نشان داد و برای روزنامه شما متاسفم که در ایام مذاکره مواضع خود را به شکل مذبوحانه ای به ما نشان ندادید. متاسفانه برخی از اشخاص و محافل سیاسی سعی دارند نتیجه مذاکرات را مثبت نشان بدهند و این در حالی است که هوای تهران روز به روز آلوده‌تر می‌شود. مگر آقایان ادعا ندارند که همه چیز شفاف است؟ مگر مدعی نیستند که همه چی آرومه و ما چقدر خوشحالیم؟ پس چرا هوای تهران از مرز هشدار گذشته و به مرحله ی اضطرار رسیده است؟ آیا این دلیل سیاه نمایی آقایان نیست؟ تا کی باید امثال «ظریف» را برای مذاکره بفرستیم؟ من پیشنهاد می‌کنم در مذاکرات بعدی آقایان «حسینیان» و «رسایی» را بفرستید تا ظرافت را بکنند توی چشم طرف‌های مذاکره بلکه هوای تهران هم پاک بشود. در پایان می‌خواستم از مواضع شفاف و صمیمی برادر عزت ضرغامی تشکر کنم.

اسمال کباده ای از محله جوانمرد قصاب: می‌خواستم بگویم اگر یک بار دیگر «ظریف» را برای مذاکره بفرستند خودم شخصا به فرودگاه می‌روم و ایشان را مورد عنایت و تفقد قرار خواهم داد. بنده خودم به تنهایی چهار نفر را حریفم و برای خودم اسم و رسمی دارم و آن وقت ایشان با پنجاه کیلو وزن ادعا می‌کند که شش نفر را حریف است؟ چرا به ادعای دروغ برخی مسئولان رسیدگی نمی‌شود؟ تا کی باید شاهد این ظلم‌ها و نابرابری ها باشید. من حاضرم در تلویزیون با ایشان مناظره کنم تا معلوم شود که کدام یک از ما ششش نفر را حریف است؟! حالا که صحبت تلویزیون پیش آمد همینطور الکی و برای خالی نبودن عریضه از مواضع شفاف و اصولی برادر ضرغامی قدردانی می‌کنم.خلاص!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها