در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بازیکنی که میخواست کار خیر انجام بدهد، سبب یک انفجار شد. حادثه جمعه سی و یکم شهریور 1391 در دیدار دو تیم سپاهان و الاهلی عربستان در ورزشگاه فولادشهر اصفهان اتفاق افتاد. هواداران سپاهان که از بازی بد تیمشان عصبانی بودند، اقدام به پرتاب اشیایی به زمین مسابقه کردند که داور هنگکنگی برای آرام شدن جو استادیوم، چند ثانیهای بازی را قطع کرد.
در همین حین عادل کلاه کج هافبک وقت سپاهان به کنار زمین رفت تا آن اشیا را از داخل زمین خارج کند. او شئی را گرفت و به کنار زمین انداخت تا بازی دوباره شکل بگیرد اما به محض پرتاب آن شئ به کنار زمین، انفجار شدیدی رخ داد، آن هم در دو متری داوران هنگ کنگی! شئی که کلاه کج آن را به بیرون پرتاب کرد، یک نارنجک دستساز بود و انفجارش، همه را وحشتزده کرد.
نسل طلایی نزدیک به سقوط
بیشک بهترین تیم ملی تاریخ کشور، همان تیم ملی بود که جام جهانی 1998 به میدان رفت، اما میدانید ممکن بود هرگز آن تیم ملی تشکیل نشود؟ اکثر بازیکنان آن تیم در عنفوان جوانی به همراه تیم ملی ارتش ایران سال 1995 راهی کشور ایتالیا شدند تا در جام ارتشهای جهان شرکت کنند. آن تیم به قدری خوب بود که راهی فینال شد و در بازی نهایی با نتیجه یک بر صفر به فرانسه باخت.
در بازگشت، همهچیز داشت به آرامی پیش میرفت که یکباره هواپیما تکان شدیدی خورد و تمام مسافران از صندلی خود به هوا پرتاب شدند. فریاد بازیکنان از ترس، فضای داخل هواپیما را پر کرد و هرچقدر مهمانداران، مسافران را به آرامش دعوت کردند فایدهای نداشت. بعد از چند دقیقه، هواپیما تعادل پیدا کرد و همه چیز آرام شد، اما بازیکنان همچنان وحشتزده بودند. وقتی خلبان گفت در فرودگاه مهرآباد فرود آمده، هیچکس باور نمیکرد. بازیکنان بالاخره از هواپیما بیرون آمدند، اما هیچ کدام از یاد نمیبرند بدنه هواپیما آسیب جدی دیده بود و نسل طلایی فوتبال ایران تا سقوط فاصله بسیار کمی داشت.
موتور تریل در طبقه چهارم هتل
این اتفاق بامزه است! جوزف ادیشون، بازیکن اهل نیجریه سال 87 در لیگ برتر ایران با پیراهن پاس همدان فوتبال بازی میکرد. او یک شب به همراه تیمش در هتل مشغول استراحت بود و تازه به خواب ناز فرو رفته بود که با یک حادثه عجیب مواجه شد.
فردی با موتور تریل درست بالای سر او و در اتاقش داشت ویراژ میداد! ادیشون از این مساله به عنوان عجیبترین حادثه زندگیاش یاد میکند، اما ماجرا چه بود؟ حنیف عمرانزاده، مدافع وقت پاس همدان برای آن که با ادیشون شوخی کند، با موتور تریل خود چهار طبقه را پیمود و به اتاق این بازیکن بختبرگشته وارد شد.
خودتان تصور کنید سایر ساکنان هتل در آن لحظه چه احساسی داشتند. اصلا تصور کنید در طبقه چهارم یک هتل و با آرامش به خواب رفتهاید که یکباره در باز و فردی با یک موتور تریل وارد اتاقتان شود... !
تیراندازی در جاده کویری
سیدمحمد حسینی نام همان مدافع راست ابومسلم و ذوبآهن است که عنوان گلزنترین مدافع لیگ برتر فوتبال را به دوش میکشد، حتی حالا که فوتبال را کنار گذاشته همچنان صاحب همین عنوان است. او وقتی در ذوبآهن بازی میکرد، با یک اتفاق نادر مواجه شد. حسینی یک روز تصمیم میگیرد برای بازگشت از اصفهان به مشهد در نزدیکی طبس رانندگی کند. این جاده، کویری است و خودروهای زیادی در آن عبور و مرور نمیکنند.
از طرف دیگر، شایعه وجود راهزن در آن جاده به گوش میرسید. حسینی در طول راه، متوجه حضور یک اتومبیل دیگر پشت سرش میشود. بدون اتلاف وقت، سرعت ماشین را بیشتر میکند که در همین لحظه، صدای تیراندازی از پشت سرش و توسط همان اتومبیل را میشنود. این تعقیب و گریز خطرناک تا ده کیلومتر ادامه دارد، اما در نهایت حسینی میتواند بدون اینکه خود و اتومبیلش آسیبی ببیند، از مهلکه دور شود و به سلامت به مشهد برسد.
مشکلی به نام کمربند ایمنی
سه سال قبل هنگامی که علی انصاریان و دو همبازی دیگرش قصد سفر به تبریز را داشتند تا به تمرینات شهرداری تبریز برگردند، شاهد یک حادثه تلخ بودند. حدود ساعت 19 در حالیکه اتوبان تهران ـ تبریز کاملا تاریک و مهگرفته بود، به فاصله 200 متری اتومبیل بازیکنان شهرداری، خودروی دیگری در حال حرکت بود که یکدفعه با گاردریل برخورد کرد، چند بار به دور خود پیچید و واژگون شد. فوتبالیستها که شاهد این صحنه بودند، فورا اتومبیل خود را پارک کردند تا به کمک حادثهدیدگان بروند. آنها با صحنهای دلخراش مواجه شدند. دو سرنشین خودروی پژو206 به شدت صدمه دیده بودند و به خاطر شدت صدمات، توانایی خروج از خودرو را نداشتند. انصاریان شیشه شکسته پژو را کنار زد، اما هرچه تلاش کرد نتوانست دو سرنشین را خارج کند، چراکه کمربند ایمنی آنها گره خورده و کار را سخت کرده بود. بیش از 15 دقیقه طول کشید مصدومان این حادثه از خودرو خارج شوند. انصاریان و دوستانش هرگز این صحنه را که شبیه به سکانسهای مهیج فیلمهای هالیوودی بود فراموش نمیکنند.
فرار از قفس شیر
چند سال قبل، تراکتورسازی تبریز مدافع چپ پایی به نام فرهاد علیاری داشت که دچار سانحهای استثنایی شد. ماجرا از این قرار است که فرهاد به همراه یکی از دوستانش برای یک گردش عصرگاهی به باغ وحش میروند و وقتی به قفس شیرها میرسند، تصمیم میگیرند کمی با شیر نر داخل قفس شوخی کنند. علیاری پای راست خود را داخل قفس میبرد تا واکنش شیر را ببیند. حیوان در یک چشم به هم زدن با حمله سریع و برقآسا، فرهاد را غافلگیر میکند و به پای این بازیکن میرسد. فرهاد به سرعت به فکر نجات خود میافتد، ولی دیگر خیلی دیر شده بود، شیر گرسنه و عصبانی که از این شوخی اصلا خوشش نمیآمد، پای علیاری را گاز میگیرد، اما فرهاد در کسری از ثانیه موفق میشود جان خود را نجات بدهد! هنوز جای دندانهای شیر روی پای فرهاد باقی مانده است.
گل تلخ
بدترین خاطرهای که سیروس دین محمدی در ذهن دارد، میتوانست شیرینترین اتفاق زندگیاش باشد. او وقتی بتازگی فوتبال را شروع کرده بود، به شدت مورد حمایت پدرش قرار داشت اما هنگامی که اولین گل زندگی حرفهای خود را در لیگ استان آذربایجان شرقی به ثمر رساند، در اوج خوشحالی بود که متوجه شد روی سکوها اتفاقی رخ داده است. سیروس تا پایان بازی در زمین ماند اما دیگر تمرکز نداشت گل دیگری بزند. وقتی بازی تمام شد، فورا ماجرای شلوغی روی نیمکت را پرسید که دوستان نزدیک او، تلخترین خبر زندگیاش را دادند؛ پدرت بعد از این گل، از شدت هیجان و خوشحالی سکته کرد و جانش را از دست داد.
گریه پروین به خاطر یک قتل
سنگینترین پرونده قضایی که اهالی فوتبال ایران، از نزدیک در جریان آن بودند، قتل لاله سحرخیزان همسر ناصر محمدخانی به دست شهلا جاهد بود. پروندهای که هشت سال پر تنش را سپری کرد و 31 قاضی آن را مطالعه کردند که در نهایت با قصاص متهم، همه چیز تمام شد. پرسپولیسیها آن زمان به آلمان رفته بودند تا اردوی تدارکاتی خود را پشت سر بگذارند. درست چند ساعت قبل از یک بازی دوستانه با تیمی محلی در آلمان، فردی از تهران با علی پروین، سرمربی وقت پرسپولیس تماس میگیرد و ماجرای قتل همسر محمدخانی را به او خبر میدهد. پروین که خودش را باخته بود، فورا ناصر را همراه وحید قلیچ به تهران میفرستد، البته با این بهانه که لاله سحرخیزان بیمار شده و باید به دادش برسند. بازیکنان که از رفتار پروین متحیر شده بودند، در بین خود زمزمههایی میکردند تا اینکه پروین قبل از شروع بازی سراغ بازیکنان رفت و شروع به گریه کرد. او سپس گفت: «بچهها! اتفاق بدی افتاده. همسر ناصر را با چاقو کشتهاند.» همین جملات کافی بود تا جو اردوی پرسپولیس به کلی بههم بریزد.
آی دزد... آی دزد
علی کریمی هم حادثهای را تجربه و آن را اینگونه تعریف کرده است: بتازگی فوتبالم را شروع کرده بودم که روزی بعد از اتمام تمرین به سمت منزل حرکت کردم. در راه فردی را دیدم که از من خواست ماشیناش را هل بدهم تا روشن شود. من هم از روی انساندوستی، به او کمک کردم و چند قدمی ماشین را هل دادم. همین که ماشین استارت خورد، آن فرد بدون تشکر از من، گاز داد و رفت. خیلی دور نشده بود که متوجه شدم از پشت سرم یک نفر میدود و فریاد میزند: آی دزد... دزد را بگیرید... ماشینم را بردند...! همان لحظه فهمیدم به یک دزد کمک کردهام تا اتومبیل فرد دیگری را به سرقت ببرد! / ضمیمه تپش
کاوه علی اسماعیلی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد