بیشتر فوتبالیستها دلخوشی از فیلمها و سریالهای داستانی فوتبال محور ندارند. کارهای بحثبرانگیز موردنظر فوتبالیستها شامل مواردی میشود که زندگی یک بازیکن فوتبال و حواشی آن را دستمایه کار قرار دادهاست.
اهالی فوتبال میگویند تصویری که کارگردانها از ما ارائه میدهند تصویری تحریف شده و غیرواقعی است. نوک تیز پیکان انتقاداتشان به سمت شخصیتهای فوتبالیستی است که در فیلمها و سریالها مغرور، فرصتطلب، پولدوست و خشن نشان داده میشود. آنها میگویند ما در زندگی واقعیمان نسبتی با این صفات اخلاقی منفی نداریم و سینما و تلویزیون نباید اینقدر ما را عجیب و غریب نشان بدهد. اهالی فوتبال معتقدند خلق اینگونه شخصیتها و نمایشی کردنشان باعث میشود مردم تصور نادرستی نسبت به ورزش فوتبال و فعالانش پیدا کنند.
هر بار اثری با موضوع فوتبال نمایش داده میشود تکرار همین حرف و حدیثها را شاهد هستیم. مثل این بار که با پخش سریال «پژمان» صدای اعتراض عدهای فوتبالیست بلند شده است. مهرداد میناوند و نیما نکیسا دو ملیپوش سابق فوتبال ایران در صف اول معترضان به پژمان هستند.
میناوند سریال را توهینآمیز خوانده و گفته است: ما دست روی دست گذاشتهایم تا راحت مسخرهمان کنند... بهروز رهبریفر چه لزومی داشت برای نشان دادن چاپلوسی روی زمین غلت بزند... میترسم چند وقت دیگر مجبور بشویم با ماسک در خیابان رفت و آمد کنیم.
نیما نکیسا هم از این که دیده شخصیت پژمان را بیسواد و خنگ نشان دادهاند عصبانی شده و گفته است: نمیتوانم توهینی را که در این سریال به جامعه فوتبال شده هضم کنم. اگر ما ریاضی بلد نباشیم و صفرهای یک مبلغ میلیونی را نتوانیم بشماریم، پس باید فاتحه این فوتبال را خواند.
غلبه شخصیتهای منفی بر فوتبالیستهای خوشنام
همه این انتقادات در شرایطی صورت میگیرد که مخاطبان با کارهای فوتبال محور ارتباط برقرار میکنند و شخصیتها را همانطور که نشان داده شده، میپذیرند. باور عمومی خیلی از مردم (خوب یا بد) نسبت به فوتبالیستها همان چیزی است که در قاب تصویر به نمایش درمیآید. مردم وقتی میبینند دو نفر مثل مایلیکهن و علی دایی با مشتی توهین و اتهام یکدیگر را به رگبار میبندند براحتی شخصیتهای منفی ساختگی دنیای سینما و تلویزیون را هم باور میکنند.
درست است که فوتبال کشور ما قهرمانان بااخلاق و خوشنام زیادی را به خودش دیده است، اما منطقا هر فیلمسازی که بخواهد در روایتش به موضوعی مثل فوتبال بپردازد سراغ مهمترین و برجستهترین مسائل و مشکلات این رشته ورزشی میرود. به همین خاطر است که تصویر فوتبالیستها به عنوان قهرمانهایی منفی اینقدر در سینما و تلویزیون برجسته شده است. البته آثاری هم داشتهایم که در آنها بر وجوه مثبت فوتبالیستها تاکید شده است. برخی از این فیلمها به سفارش اهالی فوتبال تهیه شده و هنگام نمایش چندان مورد استقبال قرار نگرفته است. در این زمینه میتوان فیلم «مثلث آبی» را مثال زد که با سرمایهگذاری مشترک علی فتحاللهزاده(مدیرعامل وقت باشگاه استقلال) تولید شد. جواد زرینچه در این فیلم در نقش قهرمانی ظاهر شد که به کودکی فقیر کمک میکرد و...
فیلمهای اینچنینی چون روی ستارههایی خاص تمرکز میکنند مورد پذیرش مخاطبانی قرار میگیرند که جزو طرفداران فرد موردنظر هستند. اما مخاطبان عام که درک و تلقی خودشان را از فوتبال و حاشیههایش دارند دنبال فیلمهایی هستند که حرف دلشان را بزند. حرفهایی از این قبیل که چرا برای حل مشکلات فرهنگی فوتبال سرمایهگذاری صورت نمیگیرد و چرا فوتبال ما آنقدر که برایش خرج میشود، بازدهی ندارد.
گاه نیکوکارند و گاه قاتل
در سریال «در مسیر زایندهرود» سعید سلطانی که نقش پهلوان کشتی را بازی میکند هنگام صحبت با یک فوتبالیست بازداشتی خونش به جوش میآید و میگوید: مرده شور اون مجلهرو ببرن که امثال تورو میکنه قهرمان.
این سریال با لحنی صریح عواقب بیاخلاقی فوتبالیستها را هشدار میداد و تاثیرات مخرب شهرت کاذب را یادآوری میکرد. مهران سارنگ در صحنه تصادف وقتی میدید فرد مقابل، یک فوتبالیست ملی را نمیشناسد عصبانی شد و او را به قتل رساند. در این سریال با قاتلی طلبکار مواجه بودیم که حاضر به معذرتخواهی نبود و در بازداشتگاه بیش از آن که به جان طرف مقابل فکر کند غصه پیشرفت فوتبالیاش را میخورد.
اگر این اثر را تلخترین سریال درباره وضع فوتبال بدانیم در آن سر طیف باید از فیلمهایی چون «مثلث آبی»، «فوتبالیستها» و «ازدواج غیابی» نام ببریم که چهره موجه و مثبتی از اهالی فوتبال ارائه کردهاند. در فیلم فوتبالیستها، پروین نقش سرمربی تیم بچههای بیسرپرست و حمید استیلی، نقش یک مددکار و عضو افتخاری سازمان بهزیستی را بازی میکردند.
شخصیت اصلی فیلم، پسربچهای به نام حسن رفتاری است که در حادثه زلزله رودبار والدین خود را از دست داده و تحت سرپرستی صاحب یک مغازه پنچرگیری است. حمید استیلی، علی پروین و افشین پیروانی در این فیلم شخصیتهای خیر و نیکوکاری بودند که برای خوشحالکردن دل پسربچه سنگ تمام گذاشتند.
جذابترین عنصر فیلم ازدواج غیابی، نقشآفرینی احمدرضا عابدزاده، دروازهبان سابق تیم ملی به عنوان یکی از بازیگران اصلی بود. این فیلم به موضوع شایعات پیرامون زندگی فوتبالیستها میپرداخت و این که شهرت زیاد چقدر میتواند برایشان دردسرساز باشد.
ازدواج غیابی، داستان رویارویی عابدزاده با یک زن موسیقیدان را در یک مجلس عروسی حکایت میکند که رفتارهای مشکوک زن، دیگران بویژه همسر عابدزاده را به این حدس و گمان میکشاند که بین این دو نفر از قبل مراوداتی وجود داشته است. اما در پایان متوجه میشویم همه چیز ناشی از یکسوءتفاهم بوده و عابدزاده در این ماجرا تقصیری نداشته است.
این فیلم ابتدا با کارگردانی کاظم معصومی آغاز شد، اما از میان راه تولید آن به دلیل اختلافاتی که بین تهیهکننده و کارگردان به وجود آمد و همچنین اختلافاتی که سرمایهگذاران فیلم با ایفاگر نقش اصلی داستان(احمدرضا عابدزاده) داشتند توسط تهیهکنندهاش به پایان رسید.
سریال برای پایین آوردن حساسیت مسابقات
در ادامه بررسی حضور بازیکنان فوتبال در سینما و تلویزیون به سریالهایی چون «زیر آسمان شهر» برمیخوریم که در برخی قسمتها بازیکنانی چون علی انصاریان، فرزاد مجیدی، محمد برزگر و علیرضا نیکبختواحدی را جلوی دوربین برد. اگر یادتان باشد یکی از این قسمتها شب قبل از بازی شهرآورد آبی و قرمز با هدف پایین آوردن حساسیت بازی پخش شد و پیامش این بود که بازیکنان هر دو تیم با هم دوست و رفیق هستند.
ویژگی مشترک همه فیلمها این بود که فوتبالیستها نتوانستند بازی خوبی از خودشان ارائه بدهند. آنها فقط آمده بودند مخاطب را غافلگیر کنند، اما به عنوان یک بازیگر حرفی برای گفتن نداشتند. در این میان پژمان جمشیدی را باید یک استثنا دانست. او که از دنیای فوتبال به عرصه بازیگری آمده با پژمان، استعدادهای بازیگریش شکوفا شد و نشان داد تهیهکنندگان میتوانند به عنوان گزینهای مطمئن روی او حساب کنند. به همین خاطر بود که پیمان قاسمخانی تصمیم گرفت از او در فیلم بعدیش به عنوان یک بازیگر حرفهای استفاده کند.
رونق یافتن مستندهای فوتبالی
در کنار کارگردانهای آثار داستانی، مستندسازان نیز در چند سال گذشته توجه زیادی به فوتبال نشان دادهاند.
صعود تیم ملی ایران به جام جهانی فوتبال، جان باختن هفت نفر در حاشیه بازی ایران و ژاپن، علاقه افراطی جوانان به تیمهای استقلال و پرسپولیس و تاریخچه شهرآوردهای تهران از جمله موضوعات مورد علاقه مستندسازان در چند سال گذشته بوده است.
همزمان با پیروزی تاریخی ایران بر استرالیا که از آن به عنوان حماسه ملبورن یاد میشود، تعدادی مستند متنوع با تکیه بر همین موضوع تهیه و تولید شد. دو مجموعه مستند «از فوتبال تا فوتبال» و «گزارشگر» سعی داشتند جزئیات این صعود را با لحنی داستانی به تصویر بکشند. یادآوری این نکته جالب است که کارگردانی از فوتبال تا فوتبال را سیدرضا میرکریمی، کارگردان مطرح سینما بهعهده داشت.
در سالهای بعد نیز مستندهایی چون «فوتبال به سبک ایرانی»، «کدام استقلال، کدام پیروزی» و «تاریخ شهرآورد» با محوریت فوتبال و حاشیههایش ساخته شد.
سینمای ایران نمیتواند از کنار سوژه جذابی چون فوتبال بسادگی عبور کند. در شرایطی که فوتبال طرفداران زیادی دارد و یک برنامه فوتبالی با عنوان «نود» بالاترین آمار مخاطب را از آن خود کرده هر کارگردانی چه در سینما و چه در تلویزیون وسوسه میشود درباره جذابیتهای این ورزش پرطرفدار صحبت کند.
کارگردانها برای ساخت فیلمها و مجموعههای موفق فوتبال محور به فضایی امن و آرام نیاز دارند که در آن اجازه نقد و بیان مسائل فوتبال کشور داده شود. مسلما تعامل و همکاری سینماگران و فوتبالیستها با یکدیگر به ساخت آثاری منجر میشود که سود و نفع دو طرف را در پی خواهد داشت.
احسان رحیمزاده / جامجم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد