اگر میشد عباس و محمد و محمود و سیامک رو هم میگفتیم بیان خونمون،اما شب بود،مناسبات مثل امروز نبود و فقط من و برادرم شانس این را داشتیم که برزیل و اسکاتلند را مستقیم تماشا کنیم.» این روایت رسول است که حالا بیش از ۵۰سال دارد.
دوستی نزدیک که خیلی از اقوامش را همان شب کذایی (۳۱خرداد۱۳۶۹) از دست داد. حتی عباس و محمد و محمود و سیامک را.
داغ هنوز تازه است حتی اگر خیلیها آن زلزله وحشتناک و 7.3 ریشتری را فراموش کنند، فوتبالیها، آنها که عاشق توپ گرد و مستطیل سبز هستند، آنها که آن شب لباس برزیل را پوشیده بودند تا اسکاتلند را لوله کند!آنها که هر وقت حرف از جامجهانی و زلزله پیش میآید میزنند زیر گریه و نمیتوانند فراموش کنند. جایی که فوتبال و زلزله پیوندی غمناک را شکل دادند.
رسول حالا زنده است و وقتی از آن شب میگوید. دستانش را نشان میدهد و میگوید:«ببین،موهای دستم سیخ شده. ببین اگر آن شب بیدار نبودیم شاید حالا زنده نبودیم. نمیدانم شاید قسمت بود. روزی ما به دنیا بود و فوتبال شد بهانهای برای اینکه نه فقط من که حتی خیلی از مردم عاشق فوتبال و جامجهانی و به خصوص پخشزنده، بیدار باشند و خودشان را نجات بدهند.» رسول راست میگوید. خیلیها دویدند و از دست زلزله فرار کردند.
خیلیها بقیه را که خواب بودند بیدار کردند و زیر آوار نماندند اما خیلیهای دیگر که حتی تلویزیون رنگی هم نداشتند و مجبور بودند این حرف عباس بهروان، گزارشگر بازی را بشوند که «برزیلیها در تلویزیونهای سیاهوسفید از چپ به راست میزنند»هرگز گل برتری برزیل در دقیقه۸۰ بازی را ندیدند. ۳۰دقیقه از آن بازی گذشته بود که آنها آخرین بازی تیم محبوبشان،آخرین جامجهانی و آخرین فوتبال زندگیشان را تا این دقیقه دیدند و تمام.
32 سال از آن اتفاق تلخ گذشته است اما آن شب،آن جامجهانی و آن حادثه از یاد میلیونها آدم در سراسر جهان نخواهد رفت؛ بهخصوص از ذهن ایرانیها، برزیلیها و طرفدارانش و آرژانتین با مارادونا. آن سال برای همه آنها کابوسوار بود و برای ایرانیها یک تراژدی، تا این داغ را تا ابد در سینهشان نگه دارند.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد