در سینما و تلویزیون ایران ستاره‌های کم سن و سالی متولد شده‌اند که باید قدرشان را دانست

کودکانی برای همه فصول

در شرایطی که سینمای کودک و نوجوان وضع خوبی ندارد و کرکره‌اش پایین کشیده شده، بازیگران کودک در فیلم‌ها و سریال‌های مربوط به بزرگسالان بازی‌های خوب و درخشانی از خودشان ارائه می‌دهند. انگار کودکان انرژی تخلیه نشده‌شان را به دنیای بزرگ‌ترها می‌آورند و سعی می‌کنند خلأ سینمای کودک را با نقش‌آفرینی‌های جذابشان پر کنند.
کد خبر: ۶۰۳۹۹۷

در میان فیلم‌های جشنواره سال گذشته سه فیلم با سه بازیگر کودک همه نگاه‌ها را به سمت خودشان جلب کردند. در فیلم «دهلیز» محمدرضا شیرخانلو در نقش پسری آسیب‌پذیر که پدرش (رضا عطاران) را در آستانه اعدام می‌بیند خوش درخشید. قهرمان کودک فیلم حوض نقاشی (سهیل با بازی سپهراد فرزام) بیش از بازیگران اصلی سریال یعنی نگار جواهریان و شهاب حسینی به چشم آمد و دیده شد. اگر از زاویه‌ای دیگر به قصه فیلم نگاه کنیم این کودک مظلوم و تنها می‌تواند قهرمان اصلی قصه باشد. او در مرکز ثقل درام قرار می‌گیرد و دردها و مصائب زندگی دو فرد معلول از زبان یک کودک بی‌پناه بیان می‌شود. در فیلم «تنهای تنهای تنها» نیز «رنجرو» (با بازی علیرضا فرهومند) خودش را وارد معادلات بزرگسالان می‌کند و تصمیم می‌گیرد راهی سازمان ملل ‌شود تا پیام صلح ایرانیان را به رئیس‌جمهورهای جهان برساند و از حقوق کشورمان دفاع کند.

ستاره‌های کم سن و سال تلویزیون

در سریال‌های تلویزیونی هم کودکان رفت و آمد زیادی داشتند و بسیاری از نقش‌های مهم را از آن خود کردند. در سریال پایتخت 2 که ابتدای امسال پخش شد، دوقلوهای هما و نقی (سارا و نیکا) در بیشتر سکانس‌ها حضور موثری داشتند. در سریال دودکش (ساخته محمدحسین لطیفی) محمدرضا شیرخانلو در نقش پسر پیروز (هومن برق‌نورد) بازی خوبی ارائه داد. در سریال مادرانه هم بازیگر نقش ارسلان بسیاری از مخاطبان را تا آخرین شب ماه رمضان با خود همراه کرد.

برای این که به اهمیت این اتفاق پی ببریم این چند مورد استثنایی را باید بگذاریم کنار خیل فیلم‌ها و سریال‌هایی که در آن بازی کودکان یکی از نقاط ضعف کار محسوب می‌شده است. فیلم و سریال‌هایی که کودکان یا نقشی تزئینی و حاشیه‌ای داشته و یا آن قدر ضعیف ظاهر شده‌اند که بازی دیگران را هم خراب کرده‌اند.

سریال‌سازان و فیلمسازانی که حضور شخصیت‌های کودک در کار را می‌پذیرند سر نترسی دارند. ترجیح کارگردان‌ها این است که به سمت استفاده از بازیگران کودک نروند و به قول آن ضرب‌المثل قدیمی سری را که درد نمی‌کند دستمال نبندند. کودکان از لحظه‌ای که به یک طرح پا می‌گذارند مشکلاتشان را هم همراه خودشان می‌آورند. پسربچه‌ها و دختربچه‌ها زودرنج هستند و کارگردان باید با صبر و مدارای بیشتری با آنها کار کند. آنها​ که مدرسه نرفته‌اند نمی‌توانند دیالوگ‌ها را بخوانند و آنها​ که در سن مدرسه هستند نیاز به معلم خصوصی دارند تا از درس‌هایشان عقب نیفتند. سر و کله زدن با کودکان و بازی گرفتن از آنها سخت است و...

بازی گرفتن از کودکان هنری است که هر کارگردانی از عهده آن برنمی‌آید. بارها در توصیف نقش‌آفرینی‌های یک فیلم این جلمه را شنیده‌ایم که فیلم آن قدر خوب بود که حتی کودکان هم خوب بازی می‌کردند. این اتفاق زمانی رخ می‌دهد که اولا کارگردان بتواند با بازیگر کودکش خوب کنار بیاید و ثانیا در فیلمنامه به ظرافت‌های شخصیت‌پردازی نقش‌های کودک توجه شده باشد. در سینما و تلویزیون ایران کیومرث پوراحمد، اصغر فرهادی، سیروس مقدم و محمد حسین لطیفی از افرادی هستند که می‌توانند بازی‌های خوبی از کودکان فیلم‌ها و سریال‌هایشان بگیرند.

فیلمسازان چگونه بازیگران کوچولو را صید می‌کنند؟

کودکی را تصور کنید که خیلی دوست دارد پا به دنیای سینما بگذارد و بازیگری را تجربه کند. او برای دیده شدن و رفتن جلوی دوربین نمی‌تواند کار خاصی انجام دهد. اگر خیلی خوش شانس باشد ممکن است روزی تهیه‌کننده یا کارگردانی وارد مدرسه‌اش شود و او را انتخاب کند. تازه در این صورت هم احتمال انتخاب شدنش عدد کوچکی در حدود یک‌هزارم است. چون صدها دانش‌آموز دیگر در مدرسه مورد نظر درس می‌خوانند که ممکن است مورد پسند آقای کارگردان واقع شوند. این نکته را هم در نظر بگیرید که شهرستانی‌ها از این فرصت محروم‌ هستند و تهیه‌کننده‌ها بیشتر در مدارس پایتخت به‌دنبال بازیگر کودک مورد علاقه‌شان می‌گردند.

علی صادقی که هم‌اکنون در فیلم‌ها و سریال‌های کمدی زیاد دیده می‌شود، در زمان کودکی‌اش از مسیر مدرسه وارد دنیای بازیگری شد.

امیر سماواتی و مازیار حبیبی‌نیا برای سریال «آفتاب عالمتاب» به مدرسه علی صادقی رفته بودند و بعد از آن‌که از او تست بازیگری گرفتند انتخابش کردند. صادقی در آن زمان انگیزه زیادی برای بازیگر شدن نداشت و به قول خودش فقط برای آن‌که «دستش در جیب خودش باشد» داوطلب شرکت در تست بازیگری شد.

بابک احمدپور، بازیگر فیلم مطرح «خانه دوست کجاست» نیز با همین فرآیند در فهرست بازیگران کودک قرار گرفت. کیارستمی شش ماه مدام به‌دنبال بازیگر کودک می‌گشت و فرد مورد علاقه‌اش را پیدا نمی‌کرد. این کارگردان در مدرسه‌ای واقع در «رستم‌آباد» شمال کشور فرد گمشده‌اش را یافت. وقتی چشمش به احمدپور افتاد، پسربچه قصه را در ذهنش مجسم کرد و خیالش برای انتخاب بازیگر راحت شد. البته او از بابک کوچولو تستی هم گرفت تا استعدادش را بسنجد. تست بازیگری هم به این صورت بود که کیارستمی مداد پاک‌کنی را در جایی پنهان کرد و از بابک خواست که دنبال این مداد پاک کن بگردد. کیارستمی بعد از این که فیلمش کلی سر و صدا به پا کرد گفت: من نیمی از موفقیت فیلم را مدیون بازی احمدپور هستم. البته همکاری این دو نفر بعدها در فیلم «زیر درختان زیتون» هم ادامه پیدا کرد.

بجز مدرسه، کلاس‌های هنری که بچه‌ها در آن شرکت می‌کنند نیز جای مناسبی برای یافتن بازیگر است. به‌عنوان مثال اصغر فرهادی، کیمیا حسینی دختربچه فیلم «جدایی نادر از سیمین» را در کانون پرورش فکری کودکان پیدا کرد. این کودک که 70 نفر رقیب را در کنار خودش می‌دید، در نهایت از همه آزمون‌ها سربلند بیرون آمد و انتخاب شد.

بعضی از کارگردان‌ها هم به دوست و رفقا می‌سپارند که برایشان بازیگر پیدا کنند. مثلا محمدرضا شیرخانلو در حالی که روی سکوهای استادیوم نشسته بود، توسط یکی از دوستان سیروس مقدم برای فیلم «چک برگشتی» انتخاب شد.

جستجو کردن در قوم و خویش‌های بازیگران حاضر در طرح نیز یکی از دیگر روش‌هاست. فرج‌الله سلحشور زمانی که برای نقش کودکی سریال حضرت یوسف(ع) دنبال بازیگر می‌گشت سراغ مصطفی زمانی رفت. او هم پسر عمه خود را معرفی کرد که شباهت ظاهری زیادی با خودش داشت.

مژده لواسانی از مسیر رادیو وارد دنیای اجرا و بازیگری شد. او زمانی که کودکی خردسال بود و چهار سال بیشتر نداشت در برنامه سلام کوچولو در کنار عذرا وکیلی پشت میکروفن صحبت می‌کرد. او به گفته خودش جزو بچه‌های خوش سر و زبان بوده و به همین دلیل در رادیو درخشیده است. لواسانی در ادامه راه جایگاهش را حفظ کرد و در جوانی و بزرگسالی برصندلی اجرای برنامه‌های تلویزیونی به خانه برمی‌گردیم، روز از نو و عصر خانواده نشست.

گاهی یک اتفاق کوچک می‌تواند سرنوشت افراد را عوض کند. اگر این کارگردان‌ها و این کودکان با هم مواجه نمی‌شدند شاید این کودکان هیچ‌گاه طعم بازیگر شدن را نمی‌چشیدند.

کودکانی که پارتی داشتند، ماندند

برای کشف یک بازیگر توانمند کودک زمان و سرمایه زیادی صرف می‌شود. ولی تجربه نشان داده ​ تاریخ مصرف این بازیگران خیلی زود به پایان می‌رسد و هیچ‌کس دغدغه حمایت از این کوچولوهای هنرمند را ندارد. اهمیت حفظ و پرورش بازیگران کودک امروز زمانی بیشتر می‌شود که به سرنوشت کودکان بازیگر دیروز توجه کنیم. واقعیت این است که خیلی از دیروزی‌ها در یکی دو فیلم درخشیدند و بعد به حاشیه رانده شدند. عدنان عفرانیان، کودک فیلم «باشو غریبه‌ای کوچک» نه تنها بازیگر نشد بلکه در زندگی واقعی‌اش هم شغلی بهتر از سیگار فروشی پیدا نکرد.

فرخ هاشمیان، «علی کوچولو» فیلم بچه‌های آسمان که می‌توانست فیلم‌های زیادی داشته باشد با همان یک فیلم به کار خودش پایان داد و نقاش ساختمان شد. آیدا محمدخانی، بازیگر تحسین شده «بادکنک سفید» سه چهار فیلم دیگر را در کارنامه‌اش دید و سپس کنار گذاشته شد. مهدی باقربیگی، بازیگر قصه‌های مجید هم نتوانست آن‌گونه که حقش بود از استعدادهایش استفاده کند. به این فهرست می‌توانیم الهه و الهام علی یاری دوقلوهای فیلم خواهران غریب را هم اضافه کنیم.

به موازات این کودکان بازیگر​ کودکان دیگری هم بودند که با تکیه بر شهرت پدر و مادرشان در سینما وارد دنیای بازیگری شدند. این افراد به‌خاطر استمراری که در کارشان داشتند امروز جزو بهترین بازیگران بزرگسال سینما و تلویزیون هستند.

پرونده پیش‌رو به بررسی موضوع رابطه دوطرفه بازیگران کودک و سینما و تلویزیون می‌پردازد؛ رابطه‌ای که اگر جدی گرفته شود نتیجه‌اش تقویت توانایی‌های بازیگران کودک و بالا رفتن کیفیت ساختاری بسیاری از فیلم‌ها و سریال خواهد بود.

احسان رحیم‌زاده‌ /‌ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها