هفت شهر عشق و تدبیر جنگ (پایانی)

مردم، رزمندگان خاموش

هفت شهر عشق و تدبیر جنگ(6)

«غیوراصلی»؛ غیرت خوزستان

شرایط ماه‌های اول جنگ، منحصر به فرد بود؛ چگونه؟ برای صدام، ایام خوش پیشروی بود و سراسر امید، برای ایرانی‌ها اما، روزهای سخت مقاومت و تدبیرهای خودجوش. باورتان می‌شود، تانک‌های عراقی در یک دوی ماراتن، مسیر 40 کیلومتری بستان تا دروازه حمیدیه را یک روزه پشت‌سر گذاشته باشند؟ بله رسم آن روزگار این چنین بود.
کد خبر: ۶۰۱۲۶۰
«غیوراصلی»؛ غیرت خوزستان

وقتی این پیشروی‌های بی‌حساب و کتاب متوقف شد که یک سری از بچه‌های اهواز افتادند به فکر و تدبیر به این‌ که در انتظار کسی نباشند جز خدا.

شهید علی غیوراصلی و بچه‌های سپاه اهواز تصمیم گرفتند به این پیشروی بی‌حد و حصر عراقی‌ها ـ که شده بود سوهان اعصاب بسیجی‌های بی‌سلاح ـ خاتمه دهند. رفتند و افتادند به تدارکات. زاغه مهمات لشکر 92 آخر خط بسیجی‌هایی بود که باید مسلح می‌شدند.

ارتش هم گوش به فرمان بنی‌صدری بود که هنوز بسیجی را برای جنگیدن خام فرض می‌کرد. این وسط یکی از موشک‌های میگ عراقی زاغه مهمات‌ دوره رضاشاه را هدف قرار داد.

در آن روز تلخ، مردم اهواز تا ساعت‌ها شاهد انفجار مهمات و اسلحه‌هایی بودند که به نظر برخی‌ها نباید دست بسیجی‌ها می‌افتاد.

در همین اوضاع و احوال آشفته، بچه‌ها هجوم بردند به زاغه‌ها. ام‌یک و برنو بود که می‌افتاد دست بسیجی‌ها. غبار اسلحه‌ها را زدودند و رفتند فارسیات، دب هردان، سوسنگرد، حمیدیه و... چقدر این طفلکی‌ها سمت عراقی‌ها شلیک کردند تا قلق این زیرخاکی‌ها دستشان آمد.

فشنگ‌شان که تمام شد، به جای التماس به بنی‌صدر، افتادند به شبیخون و کش رفتن اسلحه‌ از عراقی‌ها. یک نصرت نامی بود که رفته بود تو نخ از کار انداختن موشک دراگن آمریکایی عراقی‌ها. شبانه رفت وسط خط ایران و عراق و تو یک چاله کمین کرد.

موشک که شلیک می‌شد، با قنداقه تفنگ، سیم موشک را می‌کشید پایین. مسیر موشک که عوض می‌شد، مثل گربه گیج بالا و پایین می‌پرید و بعد هم انفجار. یک هفته طول کشید تا عراقی‌ها از این تدبیر سر در بیاورند.

برویم سر وقت غیوراصلی و یارانش ـ حیاتی، عبدالله، داغری، سیدنور، غلامی و... ـ چقدر چانه زدند تا به واسطه تلاش نماینده امام در جنگ، چند آرپی‌جی تهیه کردند.

وقتی در جاده حمیدیه ـ‌ سوسنگرد به کمین نشستند که خبر ‌رسید، قرار است عراقی‌ها از سوسنگرد عبور کنند و بروند سمت حمیدیه. نماینده امام در جنگ، در دل جنگل امغر آن جماعت را جمع کرد تا که اعتقاد و تدبیرشان را بارور کند.

غیر از غیوراصلی که دوران رزم را در ارتش آموخته بود، افراد با دل و جرات دیگری هم بودند. اکنون که فراز و نشیب جنگ را تجربه کردیم، اجرای این طرح، خیلی ساده به نظر می‌رسد، اما آبان 59 شاخ پیشروی عراق را شکستن، سخت‌تر از عبور از اروند بود.

غیوراصلی‌ها برنامه داشتند در تاریکی، همان اندک بسیجی ناب اهوازی را رخنه دهند تو دل تانک‌هایی که بشکن می‌زدند و پیشروی می‌کردند. اولین تانک که آتش گرفت، دشت آزادگان نورانی شد و جنگ در گرفت و نارنجک پرت می‌کردند داخل برجک تانک‌ها.

شلیک آرپی‌جی شهید داغری بود که می‌خورد به ملاج تانک‌های روی جاده. عراقی‌ها پا به فرار ‌گذاشتند، رگبار سیدنور و حیاتی امانشان نداد و اولین گورستان تانک در منطقه شکل گرفت. ـ هنوز هم یکی از این تانک‌های سوخته کنار جاده سوسنگرد خودنمایی می‌کند. ـ هوا که روشن شد، جنازه مراد اسکندری توجه بچه‌ها را جلب ‌کرد. بعد که این شهید را رساندند حصیرآباد اهواز، پی به غفلت بنی‌صدر- که آن روزها فرمانده کل قوا بود- بردند.

خانه‌ای زیر 50 متر که فقر از در و دیوارش می‌بارید. پدر شهید اما، به بسیجی‌ها روحیه می‌داد و خم به ابرو نمی‌آورد. این حصیرآبادی‌های اهواز هم که هنوز کیلومترها زیر خط فقر زندگی می‌کنند در جنگ عجب حکایتی دارند.

بعد از عملیات، غیوراصلی و غلام‌پور رفتند تا مسیر عراقی‌ها را شناسایی کنند که یک هو اتومبیل از جاده منحرف شد.

غیوراصلی را که از اتومبیل بیرون آوردند، نفسی کشید، لبخندی زد و سپس روی دستان غلامپور شهید شد. همین غلامپور بزرگوار اما، به جنگیدن ادامه داد و شد فرمانده قرارگاه کربلایی که اغلب عملیات خوزستان را رهبری می‌کرد. بله، رسم روزگار خوزستانی‌ها چنین است.

از آن پس بود که دیگر عراقی‌ها هوس نکردند از این دست پیشروی داشته باشند. تا یادم نرفته بگویم، آن نماینده امام در جنگ که ریسک کرد و به این گمنام‌ها میدان داد، همین مقام معظم رهبری است.

حداقل تدبیر خوزستانی‌ها در روزهای اول جنگ این بود که عراقی‌ها را مشغول کردند تا مردم رسیدند. از میان یاران شهید غیوراصلی، بسیاری در طول جنگ شهید شدند و اندکی هنوز در قید حیات هستند، اما سعی می‌کنند کمتر به حصیرآباد و منزل شهید مراد اسکندری‌ها بروند.

حفظ منزلت این جماعت فراموش شده، در این اوضاع و احوال خبرهای داغ تهران ـ نیویورک است که تدبیرمان در میز مذاکرات بین‌المللی، رنگ امید خواهد گرفت. قرار نیست پرونده کوخ‌نشینانی که امام(ره) از آنان یاد کرد، اکنون نیز پس از 34 سال، با همان نگاه گشوده شود.

نصرت‌الله محمودزاده‌‌ - نویسنده و پژوهشگر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها