روزنامه خندان

اداره بازی

طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۵۹۸۶۹۵
اداره بازی

تهران امروز : اداره بازی

اول برو دبیرخونه نامه تو ثبتش بکنن
بعدش ازش کپی بگیر بیار بده دفتر من
بعدش برو بایگانی و پوشه آبی رو بیار
دیر اومدی پرونده تو بذار واسه بعد ناهار
راستی یادم رفت که بگم : بعد ناهار مراسمه
مراسم معارفه س تو اون مراسمن همه
اگه دلت می‌خواد بیا رئیس تازه رو ببین
وگر نه تا بعد مراسم این جا منتظر بشین
اگه می‌خوای علاف نشی، امروز برو فردا بیا
خب دیگه این اداره است و جای این جور بازیا
یکی داره با کامپیوتر تمرین شطرنج می‌کنه
اون یکی گوشی دستشه داره با یکی گپ می‌زنه
خیال بد نکن داداش! اون ور خط نامزدشه
توی سریال مگه ندیدی اوضاع چطور درست می‌شه؟
گانگستره یه بطری چای دستشه لبخند می‌زنه
می‌گه به کلانتر: این خانم بیست ساله نامزد منه
اینارو ولش کن بیا تو اداره ها فیلمو ببین
از دفتر مدیرکل تا بایگانی تو زیرزمین
همه سرشون شلوغه و همگی دارن کار می‌کنن
کار اون قدر زیاده که به کار ما نمی‌رسن
یکی تو تعاونی داره روغن مایع می‌گیره
اون یکی عشق جدوله برای یه شیش حرفی گیره
این یکی ماشین خریده دنبال وام گرفتنه
هر کی یه جور مشغوله و هر کی یه جور کار می‌کنه
مبادا فکر بد کنی مبادا دلخور بشی یا
اداره‌ها ساخته شدن واسه همین جور بازی یا

جام جم : بیمه نویسندگان و تامین اشتباهی

این که یک خبرگزاری همیشه در صحنه، هرچه شماره‌اش را در فهرست «مسدود شده‌ها»ی گوشی‌ات قرار می‌دهی و مسیر ارسال پیامکش را می‌بندی که خبرهایش را برایت به صورت پیامک نفرستد که باعث زحمتشان بشود، اما باز از سر محبت می‌فرستد و شما در شگفت می‌مانی که چگونه، دو اثر منفی و مثبت دارد: یکی آن که شما اعتمادت را از دست می‌دهی، و دیگر آن که به قدرت‌های مافوق تکنولوژی هم ایمان می‌آوری و بیشتر از جن می‌ترسی!

توضیح اخلاقی: سوءتفاهم نشود. آنچه گفته آمد، نه به این سبب است که خدای نکرده ما از آن خبرگزاری ارسال کننده پیامک خبری خوشمان نمی آید؛ خیر، حاشا و کلا، بلکه صرفا به این دلیل است که راستش اصلا وقت و حوصله خواندنش را روی گوشی خصوصی مان که محل دریافت پیامک های دوستان و آشنایان و خانواده است، نداریم و اگر نیاز باشد، خودمان زحمت می کشیم و یک توک پا سری به سایت آن خبرگزاری محترم می زنیم و کسب خبر می کنیم.

به عنوان مثال، در همین یکی دو روز اخیر شما در منزل مشغول استراحت هستید که این پیامک های خبری با صدای درینگ درینگ گوشی، شما را متوجه خود می کند. خیال می کنید پیامک عمه تان است که در بیمارستان بستری است و منتظر خبر سلامتی اش هستید، اما اشتباه می کنید. پیامک های خبری از سوی همان خبرگزاری مورد اشاره است ـ که نخواستیم نام آن آشکارا فاش شود.

پیامک ها که از قضا به حوزه کاری شما نیز مرتبط می باشد، به ترتیب زمانی، عینا نقل می شود:

پیامک یک: تأمین اجتماعی، بیمه نویسندگان، هنرمندان و روزنامه نگاران را قطع کرد.

شما در جرگه این بیمه شده ها نیستید، اما چون بنی آدم اعضای یک پیکرند، برای دوستان و همکاران صنفی تان ناراحت و دچار استرس می شوید که یعنی چی؟....به دیوار کوتاه این قشر می اندیشید.

پیامک 2: مدیر عامل سازمان تامین اجتماعی اعلام کرد: بیمه نویسندگان و هنرمندان قطع نشده، بلکه به دلیل بدهی، از پذیرش افراد جدید برای بیمه شدن خودداری می شود.

کمی از اضطراب شغلی و صنفی شما کم می شود، اما به نویسندگان و هنرمندان جدیدی که می خواهند عضو صندوق شوند فکر می کنید، به طور قطع مجددا دچار استرس می شوید. این حالت شما این حرف سعدی بیمه نشده را ثابت می کند که: « چو عضوی به درد آورد [یا: به در آورد!] روزگار / دگر عضوها را نماند قرار». دست خودتان نیست. دارید به دیوار کوتاه تر نویسندگان و هنرمندان جدید و جوان می اندیشید.

پیامک 3: وزیر ارشاد گفت: مشکل بیمه هنرمندان موقتا حل شد.

موقتا از حجم بالای استرس شما کاسته شده و به طور موقت خوشحال می شوید، زیرا به ضرس قاطع می دانید که تمام تلاش مسئولان و دلسوزان اهل ارشاد و تأمین اجتماعی، در جهت حل مشکلات شماست اما باز با این فکر که چرا مسأله بیمه نویسندگان و هنرمندان و روزنامه نگارانی امثال ما تا این حد باعث زحمت و دلمشغولی مسئولان شده، ناراحت شده و برای بار سوم و البته این بار از سر خجالت، دچار استرس می شوید.

با خود فکر می کنید که نکند این بیمه نویسندگان و هنرمندان تأمین اجتماعی، از اول ماجرا یک تأمین اشتباهی بوده است؟ و گرنه چرا باید این قدر بدهی بالا بیاورد؟!.... الان بیچاره ها به شایعه گم شدن برخی پرونده ها و پول های زبان بسته در سازمان تأمین اجتماعی برسند، یا که به فکر بیمه کردن جماعت نویسنده و هنرمند باشند؟...

اقدام خودجوش: برای بار چندم، شماره خبرگزاری ارسال کننده پیامک های خبری را در فهرست شماره های مسدود شده خود قرار می دهید و تا زمان رفتن به روزنامه محل کار خود و درگیر شدن با انواع خبر، به مغز خود و به روح و روان خود استراحت می دهید. گوشی را محض احتیاط زیر بالش قرارمی دهید که اگر باز مسدود شدن مسیر دریافت پیامک، افاقه نکرد و پیامکی آمد، از خواب غفلت نپرید. غفلت بدون استرس!

سیاست روز:چهارجوابی

وزیر بهداشت: بسیاری از دستگاه های زیر مجموعه وزارت بهداشت به دلیل این که اعتبارات لازم را در اختیار ندارند، مقروض هستند و نمی‌توانند وظایفشان را به نحو احسن انجام دهند و در حقیقت من باید... کنم.
نقطه چین بالا را با یکی از گزینه های زیر پر کنید.
الف) وزارت بهداشت را متحول
ب) تصمیم قاطعانه ای را اتخاذ
ج) مدیران خاطی را بازخواست
د) اظهار شرمندگی
در آنجا شرینی و میوه می دهند. یک عده گوش می کنند بعد دوباره عده ای دیگر حرف می زنند بعضی دیگر گوش می کنند. دستور جلساتی آنجا هست در مورد آن بحث می کنند در ضمن همه روی صندلی می نشیند و کسی نمی ایستد.
عبارت فوق از کیست و درباره کدام مکان ، بیان شده است؟
الف) فری چشم قشنگ – کافی شاپ
ب) آقا رشید – قلیان سرای فرحزاد
ج) نعمت خان – حمام عمومی
د) رییس جمهور سابق
مشاور رییس جمهور: اطلاع‌رسانی در دولت باید شفاف و مطابق با واقعیت‌ها و خالی از دروغ باشد.
عبارت فوق یادآور کدام شعر زیبای فارسی است؟
الف) یادم باشه / یادت باشه / دروغ نگیم به همدیگه / دوستت دارم / دوسم داری / اینو چشامون به هم میگه
ب) به من نگو دوست دارم / که باورم نمی شه
ج) تو میگی بدون من دنیا برات زندون تنگه / من میگم بگو عزیزم تو دروغاتم قشنگه
د) دروغ نگو دروغ نگو کجا بودی؟ به خدا رفته بودم سقاخونه دعا کنم/ شمعی که نذر کرده بودم / واسه تو ادا کنم
دبیر کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه: عدم فیلتر فیس بوک در شب گذشته ظاهرا به دلیل ... بوده و کمیته فنی در حال بررسی این موضوع است.
کدام گزینه برای جای خالی مناسب است؟
الف) ایجاد فضای نشاط در جامعه
ب) همسویی با بوق های استکبار جهانی
ج) ادخال سرور فی قلوب المومنین
د) اشکالات فنی
مدیر عامل اسکانیا : تولیدات و اتوبوس‌های ساخته شده در این شرکت فاقد نقص فنی است.
با توجه به اظهار ایشان به نظر شما کدام یک از گزینه های زیر مقصر سانحه تلخ اخیر و کشته شدن ۴۲ تن از هموطنان ما به حساب می آید؟
الف) همسایه دست چپی ننجونم اینا که مغازه تعویض روغن دارد.
ب) آبدارچی روزنامه ما که همیشه نصف چای را توی نعلبکی می ریزد.
ج) سفیر کشور میانمار در گینه بیسائو
د) خلبان توپولف روسی

شرق: دعوت به همکاری از آقای احمدی‌نژاد

اول خبر زیر را بخوانید.

خبرنگار: چرا با رسانه‌های داخلی مصاحبه نمی‌کنید؟

گفت: «خیلی از رسانه‌های داخلی، خارجی هستند.»

خبرنگار: چه خبر از جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام؟

گفت: «منظور شما این است که نور مجمع تشخیص چگونه است؟ یا اینکه میوه و شیرینی هست یا خیر؟ عده‌ای حرف می‌زنند، عده‌ای گوش می‌دهند، دوباره عده‌ای دیگر حرف می‌زنند و عده‌ای دیگر گوش می‌دهند. دستور جلسه می‌گذارند و بحث می‌کنند و بعد تصمیم می‌گیرند. همه در این جلسات روی صندلی می‌نشینند و مثل ما الان نمی‌ایستند.»

خبرنگار: گفته می‌شود کامیونی پر از هدایای دوران ریاست‌جمهوری شما از نهاد ریاست‌جمهوری خارج شده است. نظر شما چیست؟

وی لبخند زیبایی زد و گفت: «حرف که زیاد می‌زنند.»

چه حسی دارید استقبال‌کنندگان از شما کم شده است؟

وی گفت: «کجا کم شده؟ ما که بدون خبر به اینجا آمدیم و شلوغ است.»

خواندید؟ کیف کردید؟ این شوخی‌های بانمک حاصل تلاش هیچ‌کدام از طنزپردازان جهان نیست. این پاسخ‌های نمکین را آقای احمدی‌نژاد ماه‌ها بعد از دوران مسوولیت پربار خود در ریاست‌جمهوری به خبرنگاران داده است.

به نظر ما، وزارت صنایع و معادن باید یکسری کارشناس بفرستد در سطح شهر و بعضی‌ها را به‌عنوان معدن نمک ثبت کند و به بهره‌برداری برساند.

بعد هم ما دیدیم صبح تا شب باید زور بزنیم، یک ستون برای روزنامه نمک تولید کنیم، ولی آقای احمدی‌نژاد به‌صورت بداهه تمام‌وقت شیرین‌زبانی می‌کند. هشت‌سال گذشته هم دوران استخراج نمک از ریاست‌جمهوری بود.

اگر متن خبر رسمی بالا را به‌عنوان نمونه کار آقای احمدی‌نژاد بپذیریم، پس؛

آیا ما معتقد نیستیم که باید شایسته‌سالاری باشد؟ ما معتقدیم. پس حالا که ما معتقدیم و آقای محمود احمدی‌نژاد هم سرش خلوت شده و مسوولیت مهم اداره کشور و سخنرانی و سفرهای خارجی و گرفتن نامه کمک از مردم و... را ندارد، رسما از وی دعوت می‌کنیم که هفته‌ای یک ستون برای ستون «از هر نظر بی‌ضرر» بنویسد. (و البته خیالش راحت که روزنامه «شرق» همیشه حق‌التحریر پرداخت می‌کند.)

پس خوانندگان عزیز، امیدواریم با قبول دعوت آقای احمدی‌نژاد، پنجشنبه هفته دیگر اولین ستون هفتگی ایشان را اینجا بخوانید و در نتیجه کار به کاردان سپرده شود.

کیهان: دولت راستگویان !

گفت: تازه چه خبر؟!

گفتم: شرکت سهامی اصلاح‌طلبان و کارگزاران انتقام ناکامی در انتخاب شهردار تهران را از دانشگاه آزاد گرفتند.

گفت: چطوری؟!

گفتم: وقتی نتوانستند نامزد موردنظر خود را شهردار تهران کنند، به سراغ دانشگاه آزاد رفتند و رئیس این دانشگاه را برکنار کرده و مهره موردنظر خودشان را روی کار آوردند.

گفت: ولی دو هفته قبل که خبر برکناری رئیس دانشگاه آزاد مطرح شده بود، همین آقایان عضو هیئت امناء این خبر را به شدت تکذیب کرده بودند!

گفتم: «دولت راستگویان»! که اخیرا اعلام شده بود یعنی همین دیگه .

گفت: پس اون صحنه‌سازی مضحک دیگه چی بود؟!

گفتم: چه عرض کنم؟! یارو رفته بود بالای درخت، پرسیدند اونجا چه می‌کنی؟ گفت؛ اومدم توت بخورم. گفتند؛ ولی این که درخت چناره؟ و یارو گفت؛ آره می‌دونم! توت توی جیبمه!

قدس: مش غضنفر و دعوای خیابانی

سین. ترش - امروز هَم از ادارَما وِل رفتُمُ آمدُم تو خیابون، دیدُم ناسَن یَک چُغوکِ مریض احوال پِرّید جولو یَک ماشینه که رارَندَشَم زن بود، ...

اویَم عینِ باقی زَنا که از پشت ماشین رَختشوری وَرخاستَن نِشِستن پشتِ ماشینِ سِواری، هول رفتُ هَم وِسط خیابون زِرتی زدِک رو ترمز؛ رارَنده پُشتیَم که فاصله طولی رِ راعایت نِکِرده بود گُرُمبَستی کوبید به عَقِبِ ماشینِ زَنَکه. هَنوز آمَدُم بُرُم بیبینُم چی رِفته یُ نظرِ کارشناسیم رِ بُدُم که دیدُم شویِ زَنه که اَزی پِلَنگ دُماغا بودُ کنارِش نشسته بود با یَک زنجیر به دستِش پییِده رفتُ رارَنده ماشین عقِبیَم قفل عصاییش رِ وَردیشت آمَد پایین. مویَم تا دیدُم اوضا خیطّه هَموجور عینِ بُزُنقَره سَرِجام قُرص وایستادُمُ جُل نَخوردم بِرِکه از قِدیم گفتن وسط دعوا که شُله نِمِدَن! خُلِصه اینا یَک خُردو باهَم چینگ چینگ کِردَنُ بعدَم کِلّه وَنگ رِفتنُ هَموجور زنجیرُ قفل فرمونُ کِلّه یُ کَفگُرگیُ پَخولُ آبدولیاچیگیُ ناخُن جِلّه بودِگ که حواله هَم کِردَن.

حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم ما مردم بِرِیِ چی عَوَضِ ایکه وَخِزِم بِرِم یَخنِ اوکه سه هزار مِیلارد اختلاس کِرده یُ اوکه قیمت سکه یُ طِلا رِ حبابی کِرده یُ اوکه اِختشاش مُکُنه یُ اوکه به ورزش تبانی مُکُنه یُ اوکه زِمینخواری مُکُنه یُ امثال ایناها رِ بیگیرِمُ توخ توخِشا کُنِم، سَرِ هَم یَک چیز خُردو تو خیابون با هَمدِگه چینگ چینگ مُکُنِمُ کِلّه وَنگ مِرِم؟

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها