کلت بی‌ضامن

بهزاد همت‌پور / آزاده‌ : روزی تعدادی از برادران در اردوگاه رمادیه تصمیم به فرار گرفتند و با کشیدن نقشه‌ای ماهرانه موفق به انجام این کار شدند.
کد خبر: ۵۸۸۹۲۵

وقتی فرمانده اردوگاه از این جریان مطلع شد، دستور داد همه را بازجویی و شکنجه کنند. نوبت ‌ من که رسید پس از بازجویی، یکی از افسران عراقی کلتش را به طرفم نشانه گرفت و گفت: بگو دینار عراقی از کجا آمده وگرنه می‌کشمت؟

من در کمال خونسردی ناخودآگاه خندیدم. با مشاهده خنده من افسر عراقی کاملا متعجب شد و با عصبانیت گفت: به چه می‌خندی؟

گفتم: اگر بدانی ناراحت می‌شوی.

گفت: باید بگویی.

لبخند زدم و پاسخ دادم: ضامن کلت را نکشیده‌ای آن وقت تهدید به کشتن می‌کنی؟ افسر عراقی به کلت خود نگاه کرد و دید راست می‌گویم. عصبانی‌تر شد و گفت: در عراق‌العظیم کلت‌های ما، هم با ضامن و هم بی‌ضامن شلیک می‌کند!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها