این تصویر خاکستری از شهری است که چندان با معلولان مهربان نیست، تاکسیهایش ترجیح میدهند معلول نشسته بر ویلچر را سوار نکنند، چون فکر میکنند کلی وقتشان را میگیرد، بلند بودن پله اتوبوسهایش، بالا رفتن از آن را برای معلولان سخت و طاقتفرسا میکند، خیابان هایش با وجود خط کشی عابر پیاده باز هم برای آنها امن نیست، رانندگانش برای اینکه پشت چراغ قرمز نمانند با رانندگی تهاجمی آنها را به وحشت میاندازند، پیاده روهایش با آن موزاییکهای لق شده و چالههای کوچک و بزرگ به اندازه راه رفتن روی میدان مین برایشان خطرناک است.
معلولان شهر ما دعایشان این است که کمتر سر و کارشان به سازمان یا اداره دولتی بیفتد، چون از همان جلوی در باید منتظر بمانند تا کسی برای بالا رفتن ویلچر از پلهها کمکشان کند، داخل اداره هم اگر آسانسور خراب باشد که دیگر قوز بالای قوز است.
به همه اینها اضافه کنید برخی نا ملایمت ها، نامهربانیها و کوتهنظریها که همچون سوهانی بر روح و روان افراد معلول ساییده میشود و با هر بار حضورشان در خیابانها و مکانهای عمومی شهر آزارشان میدهد.
این تنها برگی از کتاب زندگی معلولان شهر ماست، شهری که نه فقط خیابانها و کوچهها که همه مکانهای عمومی و تجهیزات و امکانات موجود در آن با معلولان نامهربانی میکند.
مناسبسازی؛ قانونی روی کاغذ
همه چیز کاملا روشن است؛ قانون هم حرف آخر را زده است؛ ماده 2 که تکلیف همه را نسبت به حقوق معلولان مشخص کرده است، ماده 2 قانون حمایت از حقوق معلولان میگوید: تمام وزارتخانهها، سازمانها، موسسات و شرکتهای دولتی و نهادهای عمومی و انقلابی موظفند در طراحی، تولید و احداث ساختمانها و اماکن عمومی و معابر و وسایل خدماتی به نحوی عمل کنند که امکان دسترسی و بهرهمندی از آنها برای معلولان همچون افراد عادی فراهم شود.
پس دیگر جای هیچ بهانهای نیست، همه باید برای مناسب سازی فضاهای شهری برای استفاده معلولان بسیج شوند، اما تصویری که امروز از فضاها، امکانات و تجهیزات شهری پیش چشم ما قرار دارد، رنگی از وعدههایی که جامه عمل به خود پوشیده، ندارد. موارد زیر مصداقی بر این ادعاست که هنوز جای خالی معلولان در فضاهای شهری، امکانات و تجهیزات عمومی بهکار رفته در آن احساس نمیشود و هنوز از شعار تا عمل فاصله زیادی وجود دارد.
حمل و نقل عمومی
به جرات میتوان ادعا کرد نه تنها در شهرستانها که حتی در پایتخت هم حتی یک وسیله نقلیه عمومی (تاکسی، اتوبوس و مترو)، قابلیت جابهجایی افراد دارای انواع معلولیتها را ندارد، بخصوص آنهایی که نشسته بر ویلچر باید خیابانهای شهر را بالا و پایین کنند و این در حالی است که در تمام کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه دنیا، تمامی اتوبوسهای شهری مجهز به تجهیزات نه چندان پیشرفتهای هستند که قابلیت جابهجایی افراد سوار بر ویلچر را دارند.
ایستگاههای اتوبوس (بی.آر.تی) با آن میلههای آهنی نزدیک به هم طوری طراحی شده که فقط یک نفر آن هم اگر لاغر باشد میتواند از آن عبور کند. پس در این میان تکلیف مسافری که از عصا، واکر یا ویلچر استفاده میکند، چیست؟
متاسفانه حتی ایستگاههای متروی ما نیز برای استفاده معلولان دارای مشکلات عدیدهای است؛ نداشتن آسانسور، پلههای طولانی و واگنهای مملو از جمعیت که سوار شدن به قطارها را برای شهروندان عادی هم با مشقت همراه کرده چهبرسد به معلولان.
پیادهروها
وجود اختلاف سطح، پله، کفسازی نامناسب، ارتباط نداشتن پیادهرو با سوارهرو، شیب عرضی و طولی نامناسب و حفاریهای مکرر، موزاییکهای لق شده یا درآمده که ممکن است با گیرکردن پای شهروندان در آن حادثهای بیافریند، نصب موانع فیزیکی برای جلوگیری از ورود موتور سیکلت یا پارک خودروها، ساختمانسازیهایی که فضای پیادهروها را اشغال کردهاند و رهاشدن تلی از سیمان و آجر در مسیر پیاده روها ، این روزها جزءلاینفک اکثر پیادهروهای شهرمان شده است.
همچنین وجود میلههای بلند در میان خیابان، تردد با ویلچر از عرض خیابان را برای معلولان غیر ممکن کرده است.
پلهای عابر پیاده
نه تنها پلهای عابر که با پای پیاده باید از آن بالا رفت که حتی پلهای عابر مکانیزه مجهز به پلهبرقی که کار را تا حدی برای شهروندان آسان کردهاند نیز متاسفانه برای معلولان قابل استفاده نیست.
پارکها و بوستانها
پارکها و بوستانهای شهرمان که شاید کم خطرترین و کم خرجترین تفریح سالمندان و افراد معلول به حساب بیایند نیز هنوز از حداقل استانداردها برای اینکه افراد معلول بتوانند چند ساعتی را در این فضا با آرامش و بدون دغدغه سپری کنند، برخوردار نیست.
اکثر پارکها سرویس بهداشتی مناسب برای استفاده معلولان ندارند، اختلاف سطحهای فراوان دارند که برای هیچکدام آنها رمپ مناسبی طراحی نشده است.
ساختمانهای دولتی و خدماتی
اغلب ساختمانهای دولتی و عمومی در سطح شهر برای استفاده معلولان مناسب نیست ؛ وجود پله در ورودی ساختمانهاو نداشتن آسانسور و سرویس بهداشتی ویژه معلولان از عمده مشکلاتی است که افراد معلول هنگام مراجعه به ادارات دولتی و ساختمانهای دیگر مراکز خدماتی و حتی درمانی با آن مواجه هستند. هرچند مقابل برخی فروشگاهها رمپهایی احداث شده، اما این رمپها بیشتر به این دلیل بوده که شهروندان پس از خرید چرخ دستی خود را از این مسیر تا خودرو ببرند و این رمپها دارای چنان شیب زیادی است که اگر فرد معلولی با ویلچر روی آن حرکت کند، حتما واژگون میشود.
عابر بانکها باجههای تلفن
تا حالا به طراحی عابربانکهای نصب شده در پیادهروها دقت کردهاید؟ این عابربانکها به گونهای طراحی شده که ارتفاعشان از سطح زمین بسیار بالاتر قرار گرفته و گاه شهروندان مجبورند برای اینکه بتوانند از دستگاه استفاده کنند، از پلهها بالا بروند تا همسطح دستگاه قرار بگیرند، اما آیا این کار برای یک فرد معلول که از ویلچر استفاده میکند هم امکانپذیر است؟
باجههای تلفن هم همینطور است ، یک فرد معلول برای استفاده از تلفن عمومی باید از دیگر شهروندان کمک بگیرد، چون در طراحی این تجهیزات چگونگی استفاده افراد معلول نادیده گرفته شده است.
آن روز نحس
چهار سال پیش بود، وقتی آن حادثه تلخ اتفاق افتاد، ما هم اگر فراموش کرده باشیم، آنها هرگز آن روز سیاه را فراموش نمیکنند، روزی که «هما بدر»، معلم نابینا در حادثه تلخ سقوط در زیر قطار مترو جانش را از دست داد.
چه کسی مقصر بود؟ شهردار و مسئولان مترو که محل مناسبی برای ایستادن افراد معلول و سالمند در ایستگاه طراحی نکرده بودند؟ یا دیگر مسافران که با رسیدن قطار بی رحمانه و بدون در نظر گرفتن شرایط این معلم نابینا، آنقدر همدیگر را هل دادند تا او ناخواسته روی ریل قطار سقوط کرد؟
پس از این حادثه، حالا نوبت این بود که به روال همیشه سر و صداها برای مدتی بالا بگیرد، متهم کردنها به کوتاهیها و سهل انگاریها شروع شود و کلی شعار برای ضرورت مناسب سازی هرچه سریعتر وسایل حمل و نقل عمومی و بخصوص مترو برای استفاده معلولان داده شود، اما همه این حرفهای زیبا فقط برای مدتی ادامه داشت و دوباره پس از مدتی با فراموش شدن آن اتفاق تلخ، تمام آن وعدهها هم به فراموشی سپرده شد.حالا هنوز هم معلولان جسمی و حرکتی و نابینایان با کلی ترس و نگرانی وارد ایستگاههای مترو میشوند، چون خوب میدانند شاید روزی این حادثه تلخ برای آنها هم تکرار شود.
وعدههای رنگارنگی که داده شد
وعدهها زیباست و امیدوارکننده، آن هم وقتی از زبان مسئولان گفته میشود، داستان اتوبوسهایی را که از چند سال پیش قرار بود برای استفاده معلولان مناسبسازی شود، یادتان میآید؟
آسانسورهایی که قرار بود در تمام ایستگاههای مترو نصب شود تا معلولان نشسته بر ویلچر دیگر با حسرت جمعیتی را که براحتی از پلههای برقی بالا میروند با حسرت نگاه نکنند!
واگنهای مترو که قرار بود به صندلیهای مخصوص سالمندان و معلولان مجهز شود را چطور؟ ساختمانهای ادارات دولتی که قرار بود برای تردد معلولان مناسبسازی شود؟ پیادهروها و پارکها و خیلی جاهای دیگر که قرار بود طوری مناسبسازی شود که معلولان هم مانند سایر شهروندان بتوانند با خیالی آسوده از آنها استفاده کنند، اما متاسفانه هیچکدام از این قولها عملی نشده و حالا باز هم این معلولان هستند که ترجیح میدهند تا حد ممکن از حضور در خیابانها و فضاهای عمومی خودداری کنند تا خود را از خطرات و آسیبهای احتمالی در امان نگه دارند. آنها همچنان در انتظارند، انتظار روزی که شهرشان آغوش گرم خود را روی آنها هم باز کند.
پوران محمدی / گروه جامعه
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با سرپرست اداره کل روابطعمومی و امور بینالملل سازمان نظام پزشکی کشور مطرح شد
فرزاد آشوبی در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد