سرمقاله روزنامه‌های صبح یکشنبه

به قالیباف خیانت شد

سرمقاله روزنامه‌های صبح سه شنبه

ما و دکتر حسن روحانی

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های «حکمت در تراز امام خامنه‌ای»،«ریشه‌یابی بحران ترکیه»،«ما و دکتر حسن روحانی»،«مصر با مرسی به کجا می‌رود؟»،«تقویت همبستگی و نشاط ملی ضرورت فوری»،«سیاست خارجی نظام ثابت است»،«نقدی بر رفتار اصولگرایان سیاسی»،«اصولگرایی زنده است»،«… و خدا روحانی را پیروز کرد»،«مطالبات از رئیس‌جمهور منتخب»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۵۷۲۱۴۹
ما و دکتر حسن روحانی

خراسان:ریشه‌یابی بحران ترکیه

«ریشه‌یابی بحران ترکیه»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم علیرضا رضاخواه است که در آن می‌خوانید؛اعتراض به قطع درختان در میدان “تقسیم” استانبول بهانه ای بود تا مردم به خیابان ها بریزند. رخدادهای چند روز اخیر در ترکیه اگرچه به بهانه تبدیل یک پارک به مرکز خرید بوده است ولی ریشه درمسائل عمیق تری دارد و مسلما پیامدهای گوناگونی در بعد داخلی، منطقه ای و بین المللی دارد. گسترش این درگیری ها به بیش از 70 شهر دیگر در ترکیه از اهمیت و عمق خواسته های معترضین حکایت دارد. در یک تقسیم بندی کلی، سیاست‌های دولتی که منجر به شکل گیری موج گسترده اعتراض های خیابانی در ترکیه شده است را می توان در دو مقوله یعنی عثمانی گرایی در حوزه داخلی و عثمانی گرایی در حوزه خارجی دسته بندی کرد.

در بعد داخلی تصمیم اردوغان برای افزایش اختیاراتش از طریق تغییر قانون اساسی و تلاش برای تداوم حضور در قدرت تحت عنوان رئیس جمهور(آن چه منتقدان پوتینیسم می خوانند)، در کنار بی توجهی به ساخت موزاییک گونه فرهنگی- قومیتی ترکیه و تاکید بر عثمانی گرایی در حوزه داخلی باعث شده تا سه گسل اجتماعی "سنی - علوی " ؛ " سکولار- اسلام گرا" و "ترکی- کردی" در داخل این کشور به حرکت در آمده و جنبش های اعتراضی اجتماعی را به وجود آورد.

ترس از احیای سیستم خلافت و بازگشت به دوران ماقبل کمالیسم ( که نمونه بارز آن در تغییر نظام حکومتی از پارلمانی به ریاستی و تخریب پارک قزی به منظور احیای یکی از آثار دوران عثمانی می باشد) باعث شده تا جریان سکولار در این کشور هویت خود را در خطر ببیند، این در حالی است که احترام بیش از حد به سلاطین عثمانی که در قتل عام کردها و علوی های ترکیه نقش به سزایی داشته اند شکاف های سنی کردی و علوی سنی را در این کشور عمیق تر می سازد، آخرین نمونه آن را می توان در نامگذاری پروژه ساخت بزرگترین و عریض ترین پل ترکیه به نام «یاووز سلطان سلیم» مشاهده کرد. امری که باعث شد «حسین آیگون» نماینده «درسیم» و از سیاستمداران کُرد علوی اعلام کند که "یاووز سلطان سلیم خون هزاران علوی را ریخته و نباید بزرگترین پل ترکیه با نام او نامگذاری شود. وی همچنین به این موضوع اشاره کرده که دولت اردوغان با این اقدام خود نشان داده که برای برادری بین علویان و اهل سنت، پشیزی ارزش قائل نیست و ترجیح می دهد نام یک جلاد را در ذهن نسل های آتی حک کند." این در حالی است که در ترکیه بین 15 تا 20 میلیون علوی زندگی می کنند که دست کم 3 میلیون نفر از آنها، از کردهای علوی هستند .

از سوی دیگر سیاست خارجه ماجراجویانه دولت اردوغان در قبال کشورهای همسایه به ویژه در سوریه و حمایت از جریان های تکفیری نه تنها گسل سنی علوی را تحریک کرده بلکه باعث شده تنازع و به هم ریختگی در عرصه بین الملل و عدم توفیق سیاستمداران حزب عدالت توسعه در سیاست خارجی بازتابی درونی بیابد. واقعیت آن است که ماجراجویی در عرصه سیاست خارجی برای کشوری که گردشگری یکی از ستون های اقتصادی آن محسوب می شود نوعی خود کشی است. کاهش روابط ترکیه با عراق، ایران و سوریه در پی بیش فعالی دستگاه دیپلماسی این کشور باعث شده تا نرخ رشد اقتصادی این کشور با کاهش مواجه شده و تجار ترک معروف به ببرهای آناتولی که از جمله تکیه گاه های دولت اردوغان محسوب می شوند ضرر گسترده ای را متحمل شوند.

علاوه بر این کشیده شدن درگیری های سوریه به داخل خاک ترکیه (مانند انفجار ریحانلی) و هزینه حضور صدها هزار آواره سوری در خاک ترکیه در کنار ورشکستگی اقتصادی استان های مرزی این کشور باعث رکود گردشگری شده است امری که باعث دو برابر شدن نرخ بیکاری در ترکیه شده است. اینها همه هزینه هایی است که به اعتقاد معترضان مردم ترکیه تنها به خاطر جاه طلبی های شخص اردوغان متحمل می شوند.عثمانی گرایی به عنوان دال مرکزی گفتمان حزب عدالت و توسعه چه در عرصه داخلی و چه در عرصه خارجی رو به افول است. رویاهای اردوغان و سردمداران این حزب برای حضور در قدرت تا یکصد سالگی ترکیه مدرن تنها در حالتی تحقق می یابد که عقلای این حزب به بازسازی و ترمیم گفتمان خود با توجه به واقعیات جامعه ترکیه بپردازند.

کیهان:حکمت در تراز امام خامنه‌ای

«حکمت در تراز امام خامنه‌ای»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می خوانید؛«جمهوری اسلامی ایران» پیروز بزرگ انتخابات 24 خرداد 1392 بود. به این عبارت باید فراتر از کلیشه‌ها نگریست. جمهوری اسلامی در ظرف شریفی به نام ایران و به اعتبار اراده مداوم جمهور خود که مانند جریان خون در رگ‌های نظام سیاسی است، قوام و دوام یافته است.

در واقع جمهوری اسلامی و جمهور ایران مانند تار و پود به هم تنیده‌اند، هرچند که تلاش پیگیری از سوی بدخواهان ملت ایران در طول دهه‌ها صورت گرفت تا جمهوری ایرانی و جمهوری اسلامی معارض و مقابل هم جلوه کند. در همین سالهای اخیر، بدخواهان کوشیدند میان مردم و حاکمیت اعتمادزدایی و از نظام اعتبارزدایی کنند. دوستان جفاکاری هم بودند که با وجود دولت‌داری در طول 30-20 سال گذشته، بد عمل کردند و خواسته یا ناخواسته، به بدخواهان برای اعتمادزدایی و اعتبارزدایی یاری رساندند یا خانه‌های جدول آنان را پر کردند. برخی بانیان فتنه و انحراف از این دسته بودند که قصه پرغصه برخی اتفاقات 15-10 سال گذشته را تدارک کردند.

پیروزی جمهوری اسلامی ایران در حماسه جمعه 24خرداد 1392، در واقع پیروزی مردم و رهبری است. تنها واشنگتن‌پست نبود که به فشار غرب برای تحریم‌ اقتصادی و تحریم انتخابات اشاره کرد و نوشت «رهبر عالی ایران بی‌امان مردم را به شرکت در انتخابات تشویق می‌کرد و مردم ایران نیز اجابت و استقبال کردند و در عین حفظ آرامش، صف‌های طولانی در حوزه‌های رأی‌گیری تشکیل دادند.» فضای رسانه‌های خارجی و داخلی اکنون پر از تحلیل‌های مشابه واشنگتن‌پست است. همین پریروز بود که آقای عبدی عضو مستعفی حزب مشارکت گفت «من وقتی با اکثر تحلیل‌گران صحبت می‌کنم، نخستین حس‌شان این است که در برابر رفتار مردم باخته‌اند. مردم نشان دادند در امور مهم خود نه تحت تأثیر رسانه‌های خارجی و فضای مجازی و نه جو مأیوس کننده برخی نیروهای سیاسی داخلی هستند... شخصا معتقدم رهبری نظام بیشترین نقش را در این زمینه داشت. وقتی حکومتی 4 سال تحت فشار تبلیغاتی درباره مسائلی نظیر کودتای انتخاباتی قرار دارد اما در نهایت انتخاباتی را برگزار می‌کند که بیش از 70درصد مردم در آن شرکت می‌کنند و بسیار آرام و قابل اعتماد برگزار می‌شود، این یک پیروزی عظیم برای حکومت و کشور و مصداق واقعی حماسه است». و در تعاقب همین درک و فهم است که وبسایت ضدانقلابی گویانیوز تصریح می‌کند «ما پیش از این نیز در مقاله‌ای با عنوان در ستایش سیدعلی خامنه‌ای از هوشمندی او نوشته بودیم. محورهای سخنرانی او مولفه‌های مهندسی کردن انتخابات را در خود داشت. انتخابات با همان شور و نشاطی که رهبر جمهوری اسلامی می‌پسندید و سالم و بدون تقلب- و به قول هاشمی رفسنجانی بی‌هیچ شبهه‌ای- برگزار شد و نشان داد رعایت ساز و کارهای دموکراتیک در حکومت اسلامی و مفهوم مردم‌سالاری دینی در عمل وجود دارد و نظر و آرای مردم محترم شمرده می‌شود و حکومت اسلامی تجلی حاکمیت ملی است. با اثبات سلامت انتخابات، شایعه تقلب در سال 88 نیز به عنوان مشتی جعلیات ثبت در تاریخ شد. این‌گونه است که رهبر به همه اهدافش دست یافته و باید به [آیت‌الله] سیدعلی خامنه‌ای یک دست مریزاد دیگر گفت».

شاید برای برخی تحلیل‌گران غریب بود که مقتدای حکیم انقلاب دو روز پیش از انتخابات و در دیدار اقشار مختلف مردم فرمودند «من توصیه اول و اهمّم، حضور در پای صندوق‌های رأی است. این از همه‌چیز مهم‌تر است برای کشور. ممکن است بعضی‌ها- حالا به هر دلیلی- نخواهند از نظام جمهوری اسلامی حمایت کنند اما از کشورشان که می‌خواهند حمایت کنند، آنها هم باید بیایند پای صندوق‌ رأی. همه باید بیایند پای صندوق‌های رأی... کشور ما دشمن دارد، معارض دارد. در عرصه بین‌المللی، دشمن بین‌المللی دشمنی نیست که با رودربایستی و با من بمیرم، تو بمیری کنار بکشد؛ در دنیا این‌جوری نیست که بارودربایستی بگوییم طرف را خجالت‌زده کنیم، مثلا عقب بکشد. نه خیر هر چه شما ضعف نشان بدهید او می‌آید جلو؛ هرچه شما عقب بکشید، او جری‌تر می‌شود. این را ما تجربه کردیم؛ یک جاهایی عقب کشیدیم، دشمن ما جری‌تر شد؛ یک چیزی او گفت، ما به خیال مصلحتی حرف او را قبول کردیم، دیدیم پایش را گذاشت روی آن حرف، یک قدم آمد جلو. دشمن این‌جوری است...».

چند سال پیش برخی مطبوعات آمریکایی نوشتند که رابرت گیتس به هنگام تصدی ریاست‌سازمان سیا تکیه‌ کلام ویژه‌ای داشت مبنی بر اینکه ایرانی میانه‌رو و معتدل وجود ندارد و ایرانی میانه‌رو، ایرانی مرده است! تاریخ یکصد سال اخیر ایران انباشته از این حقیقت است که قدرت‌های زورگوی عالم فقط با انقلابیون مسلمان و عالمان دینی در ایران سرستیز نداشتند بلکه مبارزان میهن‌دوست و طرفداران استقلال ایران را نیز تحمل نکردند. درباره کارنامه دکتر محمدمصدق حرف و حدیث و نقد فراوان است اما آنچه مسلم است اینکه او می‌گفت اجرای احکام اسلامی به من ارتباطی ندارد و من فقط دنبال ملی کردن نفت ایرانم. او به آمریکا خوش‌گمان بود و بارها به امید دیدن دم آمریکا و مهار انگلیس به نیویورک رفت و مذاکره کرد اما این تکاپوی پردامنه مانع از خیانت آمریکا و همراهی با پروژه ام‌آی‌سیکس انگلستان در اجرای پروژه کودتای 28 مرداد 32 نشد. تجربه دورتر، نهضت مشروطیت (1285شمسی) و سپس روی کار آمدن استبداد رضاخانی به واسطه کودتای سوم اسفند 1299 است. سیاست انگلیسی تفرقه بینداز و نابود کن در نهضت مشروطیت به ثمر نشست و حاصل خون دل انقلابیون را به غارت برد. وقتی توانستند میان سران نهضت (از جمله شیخ فضل‌الله نوری، سیدعبدالله بهبهانی و سیدمحمد طباطبایی و...) اختلاف بیندازند و آنها را به هم بی‌اعتماد کنند، اولین ضربه مهم به نهضت خورد و آخرالامر، اعتبار کلیت نهضت زیرسوال رفت و سرانجام در فضای ناامیدی عمومی، استبداد بازگشت و انگلیس ظرف چند سال ، فعال مایشاء ایران برای حداقل 20 سال شد.

آن روز فریاد شیخ‌فضل‌الله نوری خطاب به همرزمان سابق خود شنیده نشد که «ایها الناس من به هیچ وجه منکر مجلس شورای ملی نیستم بلکه من مدخلیت خود را در تاسیس این اساس بیش از همه کس می‌دانم... اختلاف میان ما ولامذهب‌هاست که منکر اسلامیت و دشمن دین حنیف‌اند»و «آنچه خیلی لازم است برادران بدانند و از اشتباه‌کاری خصم بی‌مروت بی‌دین تحرّز نمایند این است که چنین ارائه می‌دهند که علما دو فرقه شده‌اند و با هم حرف دینی دارند و با این اشتباه کاری، عوام بیچاره‌ را فریب می‌دهند که یک فرقه مجلس‌خواه و دشمن استبدادند و یک فرقه ضدمجلس و دوست استبداد! لابد عوام بیچاره می‌گویند حق با آنهاست که ظلم و استبداد را نمی‌خواهند افسوس که این اشتباه با هر زبانی و به هر بیانی بخواهیم دفع شود، خصم بی‌انصاف نمی‌گذارد». کمتر از یک سال پس از شهادت مظلومانه شیخ فضل‌الله نوری به دست یفرم‌خان‌ارمنی، سیدعبدالله بهبهانی (ظاهرا طیف مقابل شیخ) از سوی کمیته دهشت (باند تروریستی وابسته به حیدرخان عمو اوغلی) ترور شد و آیت‌الله طباطبایی با غصه گفت «سرکه ریختیم، شراب شد». پس از آن نیز آزادیخواهان وطندوست -ولو بی‌ادعا درباره تشکیل حکومت اسلامی- یکی پس از دیگری ترور و محبوس و تبعید شدند.

صدسال پس از آن ماجرا- مهرماه 1387- پایگاه اینترنتی پیک‌نت وابسته به ضد انقلاب خارج نشین، از ملاقات همکار خود با آقای «ح» از مشاوران ارشد آقای خاتمی در یکی از ساختمان‌های ریاست‌جمهوری واقع در خیابان نوفل لوشاتو و در تاریخ سوم مرداد 1384 خبر می‌دهد. آقای «ح» [عضو مرکزیت حزب منحله مشارکت] در این ملاقات مخفیانه که 3 سال بعد فاش می‌شود، به خبرنگار می‌گوید «ترجیح می‌دهم درباره خاتمی صحبت نکنم مبادا که به او بر بخورد. او با ما تفاوت داشت. خاتمی روحانی بود و گروه خونی‌اش بیشتر به مجمع روحانیون می‌خورد. حزب مشارکت ما هم با مجمع خیلی فرق دارد. هر چند خاتمی در بین اعضای مجمع بهترین است. مجمع روحانیون، بدترین خیلی دارد. ما از ابتدا هم می‌دانستیم خاتمی با ما فرق دارد. بین اجزای سیستم فکری او سازگاری وجود ندارد. او آخرین میخ را بر تابوت اصلاحات زد». وقتی کسانی بتوانند درباره یک هم‌جناحی دیرین خود چنین سخن بگویند و او را با شاه‌سلطان حسین بی‌کفایت و اردک‌لنگ و... مقایسه کنند، چرا باید با نامزد مدعی حمایت از او (آقای روحانی) در انتخابات سال 92 که مواضعی به مراتب اصولی‌تر از خاتمی دارد، همدلی کنند و حرمت وی را پاس دارند؟! باید به تدبیر آقای روحانی در این باب آفرین گفت که در همین مصاحبه دیروز تصریح کرد رئیس‌جمهور ملت ایران است و نه نامزد اشخاص و گروه‌های سیاسی. این یعنی که رئیس‌جمهور منتخب خود را بدهکار گروه‌های خاص نمی‌داند. البته یک جمله از همین آقای «ح» به یادگار مانده که شهریور 1391 در مصاحبه با نشریه اندیشه پویا تصریح کرد «مجمع روحانیون در دوره دوم ریاست‌جمهوری هاشمی رفسنجانی با وی مشکل پیدا کرده بود... هاشمی یک گیر داشت و می‌گفت انگار مرکز تحقیقات استراتژیک را که زمانی در دست موسوی خوئینی‌ها بود، تبدیل به تحریریه روزنامه سلام کرده‌اند. ولی ما گفتیم باید با هاشمی کار کرد و او را رها نکرد. هاشمی هر نظری داشته باشد، ما کار خودمان را می‌کنیم. من و بهزاد نبوی تا دوم خرداد 76 در مرکز تحقیقات استراتژیک بودیم».

«جمهوری اسلامی ایران» پیروز بزرگ ماجرای حماسی روز جمعه 24خرداد است و تنها بازندگان این جشن بزرگ ملی، کسانی هستند که برای مردم و نظام دام گستردند و 4 سال پیش کشور را به آغوش بی‌ثباتی و بی‌قانونی بردند. آنها اکنون به توهم پیروزی، خود را لو داده و می‌گویند هیچ شبهه‌ای در این انتخابات وجود ندارد و دموکراسی پیروز شده است؛ در واقع شهادت می‌دهند دموکراسی را صرفا هنگامی می‌پذیرند که پیروز باشند وگرنه حاضرند خانه‌های جدول دشمن را پر کنند. قرآن درباره این قبیل می‌فرماید : «ای پیامبر بگو آیا آگاه کنیم شما را که زیانکارتر از همه در عمل کیست؟ آنها که تلاش‌شان در زندگی دنیا نابود شد و گمان می‌برند که نیکو عمل کرده‌اند» (آیات 103 و 104 سوره کهف).

جمهوری اسلامی:مصر با "مرسی" به کجا می‌رود؟

«مصر با مرسی به کجا می‌رود؟»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛سیاست یک بام و دو هوای دولت مصر که پس از سرنگونی حسنی مبارک، مهره آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه، روی کارآمد و بر موج اسلام خواهی مردم این کشور سوار شد، تا کی می‌تواند ادامه یابد و دولت اخوانی این کشور تا چه زمانی قادر خواهد بود به رفتار پرتناقض خود در قبال مسأله سوریه و فلسطین ادامه دهد؟ این سؤالی است که پررنگ‌تر از همیشه بر افکار عمومی مسلمانان جهان سنگینی می‌کند.

محمد مرسی، رئیس‌جمهور مصر، در اقدامی نسنجیده از قطع کامل روابط کشورش با سوریه خبر داد و اعلام کرد از روز دوشنبه (دیروز) تصمیم خود را برای قطع روابط با دمشق عملی می‌کند. وی در اظهاراتی همسو با کشورهای غربی و رژیم‌های مرتجع عرب خواستار ایجاد منطقه پرواز ممنوع در سوریه شد و با بکار بردن الفاظ نامناسب علیه حزب‌الله لبنان، از نیروهای مقاومت خواست فوراً نیروهای خود را از سوریه خارج کند. وی درحالی این اظهارات را بر زبان جاری کرد که قاهره مدعی تلاش برای حل مسالمت آمیز بحران سوریه است و از سوی دیگر به همراه کشورهای غربی و عربی با اعزام افراد مسلح و تروریست به سوریه و ارسال کمکهای تسلیحاتی برای آنها، به تشدید خشونت‌ها در سوریه کمک می‌کند.

این اقدام رئیس‌جمهور مصر با توجه به گرایش ضد امپریالیستی انقلاب مردم این کشور که حکومت دست نشانده حسنی مبارک را از کار برکنار کرد، قبل از اینکه با واکنش بین‌المللی روبرو شود، عکس العمل‌ها و انتقادهای شدید محافل داخلی مصر را برانگیخت. برخی از احزاب این کشور از جمله "حزب کرامه" با صدور بیانیه‌ای در این باره تاکید کرد تصمیم مرسی برای قطع روابط با سوریه، به سود منافع آمریکا و رژیم صهیونیستی و خلاف منافع ملی مصر است و نشانگر عدم صلاحیت وی در اداره امور کشور می‌باشد.

واقعیت امر اینست که تاکنون خطاهای دولت آقای مرسی را با تسامح بسیار، می‌شد به حساب تازه کار بودن و ناپختگی وی و حزب اخوان المسلمین در رسیدن به قدرت گذاشت ولی گاف اخیر علیه سوریه را نمی‌توان به حساب عدم آشنایی آنان با سیاست و فنون دیپلماسی گذاشت بلکه از این پس تداوم چنین موضعگیری‌هائی را در هیات حاکمه مصر باید به حساب وابستگی آقای مرسی و اخوانی‌های گرداننده صحنه سیاسی این کشور گذاشت و قطعاً هیچ توجیه قابل قبول دیگری برای آن نمی‌توان یافت.

به نظر می‌رسد محمد مرسی درصدد برآمده برای تداوم قدرت، با عدول از همه اصول و موازین قبلی خود، به ادامه سیاست‌های رژیم گذشته این کشور ادامه دهد. گویا وی با تکیه بر مسند حکومت، همه شعارهای قبلی خود را و اصول انقلاب مردم مصر را به فراموشی سپرده و به جای پاسخگویی به مطالبات مردم این کشور، به دنبال اجابت سیاست قدرت‌های فرامرزی است.

همین دو سال پیش بود که با حرکت مهارناپذیر مردم مصر، رژیم وابسته حسنی مبارک از اریکه قدرت به زیر کشیده شد و محمد مرسی پس از سقوط دیکتاتور آن کشور، به عنوان رئیس‌جمهور بر مسند قدرت نشست.

به قدرت رسیدن مرسی باعث خوشحالی بسیاری از مردم مصر شد، چرا که وی با شعار اسلام خواهی به روی کارآمد، اما پس از مدت کوتاهی، اتفاقاتی روی داد که در ابتدا باعث تعجب همگان شد و سپس با ادامه آن، مشخص شد که مرسی از شعارهای اسلامی خود کاملاً فاصله گرفته است.

از جمله تصمیمات مرسی، پایبندی به توافقنامه‌های ننگینی بود که در زمان حسنی مبارک با رژیم صهیونیستی منعقد شده بود و مردم انقلابی مصر، ابتدا تصور می‌کردند با رأی دادن به او، رابطه سیاسی قاهره با رژیم اشغالگر قدس به پایان خواهد رسید و قرارداد ذلت بار کمپ دیوید لغو می‌شود، اما اقدامات مرسی، عکس آن انتظارات را برآورده کرد. خطاهای استراتژیک پی در پی دولت مرسی و همراهی وی با سلفی گری و تروریسم، وضعیتی را پیش آورده که او با نارضایتی‌های بسیار مردم و احزاب سیاسی مصر مواجه شده است. مردم انقلابی مصر هنوز به یاد دارند که مرسی برای کسب آراء عمومی، از لزوم لغو پیمان کمپ دیوید و تنظیم سیاست‌های استکباری و ضد صهیونیستی سخن می‌گفت و یا در نطق‌های آتشین خود، همانند اردوغان بر سیاستمداران رژیم صهیونیستی می‌تاخت ولی پس از مدت کوتاهی با تکیه بر قدرت، همراهی و همگامی با سیاست‌های منطقه‌ای غرب و اسرائیل را در پیش گرفت.

حکومت جدید مصر در قضایای منطقه‌ای و بین المللی، در کارنامه خود نشان داد که همچنان متحد آمریکا، اسرائیل و ارتجاع عرب است و نمونه بارز آن تأیید توافقنامه ننگین کمپ دیوید، حفظ رابطه با رژیم صهیونیستی و اعزام سفیر به تل آویو بود، اتفاقی که باعث به جوش آمدن خون مسلمانان انقلابی مصری شد زیرا وی پس از تعیین سفیر برای اسرائیل، با نوشتن نامه‌ای به شیمون پرز رئیس رژیم صهیونیستی از وی به عنوان دوست عزیز و بزرگوار خود یاد کرد. مرسی با ارسال این نامه محبت آمیز به شیمون پرز نشان داد که همچنان چشم به دلارهای آمریکا و کشورهای مرتجع عرب دوخته و بنا دارد با اعلام وفاداری به اسرائیل و تاکید بر حفظ امنیت رژیم صهیونیستی در جهت خلاف مسیر ملت انقلابی مصر و آرمان‌های اسلامی حرکت کند.

متأسفانه خطاهای پی در پی و غیرقابل چشم پوشی دولت آقای مرسی نشان می‌دهد که وی بر ادامه این راه تأکید دارد، زیرا درحالی که مردم مصر انتظار داشتند وی پس از روی کار آمدن با استفاده از پشتوانه مردمی اقدام به تعطیلی سفارت رژیم صهیونیستی در قاهره کند، امروز شاهد تصمیم وی برای بستن سفارت سوریه و پایان دادن به روابط مصر با دمشق هستند، اقدامی که هرگز شایسته کشوری چون مصر و مردم متمدن انقلابی این کشور نیست.

قطعاً سیاست‌هایی که دولت آقای مرسی در پیش گرفته، نه تنها توفیقی در بالا بردن جایگاه مصر در میان کشورهای جهان بویژه مسلمانان نخواهند داشت بلکه فقط موجب خوشایند آمریکا، اسرائیل و مرتجعین عرب خواهد شد که همگی آنها در کمین تغییر شرایط منطقه و ضربه زدن به آرمان مسلمانان هستند.

مردم مصر انتظار نداشتند محمد مرسی با بلند کردن پرچم تفرقه انگیز اخوانی، چنین مواضع فتنه انگیر و تحریک آمیزی علیه سوریه اتخاذ کرده و خود را وارد بازیهای افراطی و طایفه گرایانه کند. بازی شومی که هرگز بیانگر اراده و خواست ملت مصر در جهت تقویت روابط نزدیک و مستحکم با ملت سوریه نیست.

اقدام اخیر رئیس‌جمهور مصر، در واقع تکمیل فتاوای تکفیری شیوخ فتنه گر علیه سوریه است، چرا که درست دو روز پس از دیدار مرسی با یوسف قرضاوی مفتی درباری قطر و با وعده و وعیدهای آنان صورت می‌گیرد. این بازی‌ها با هر هدفی که طراحی شده باشد، برنده و بازنده آن کسی جز شخص آقای مرسی نیست که با این قبیل عملکردها، به زودی موجبات سرخوردگی مردم مصر را از عملکرد دولت فراهم خواهد کرد و به بی‌اعتمادی مردم دامن زد. قطعاً همین قبیل رفتارهای نارواست که باعث گرایش مردم مصر به احزاب مخالف شده و رفته رفته دولت مرسی را به نماد بی‌کفایتی تبدیل کرده است، هر چند ملت مصر بزرگتر از آن است که مرسی بتواند با چنین سیاست هایی، آنها را به عاملی برای اجرای طرح‌های تفرقه‌افکنانه و توطئه آمیز به نفع آمریکا و رژیم صهیونیستی تبدیل کند.

رسالت:ما و دکتر حسن روحانی

«ما و دکتر حسن روحانی»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر حامد حاجی‌حیدری است که در آن می‌خوانید؛چند شب قدر را در مسجد شهید مطهری، با سخنرانی دکتر حسن روحانی، قبل از درس اخلاق و توسل به قرآن کریم آیت الله امامی کاشانی (حفظه الله) سپری کرده‌ام؛ برای من، همین که وی محل اعتماد آیت الله صاحبدل، امامی کاشانی بوده است، جای دلگرمی است.

در جریان دو یا سه دوره از انتخابات مجلس شورای اسلامی هم به ایشان رأی داده‌ام.
و امید دارم که او یک اکبر هاشمی رفسنجانی جدید، منتها از نوع و جنس اول و اصیل‌اش باشد. همان جنس اصیل که آیت الله سید علی حسینی خامنه‌ای در وصفش فرموده بود که برای من، هیچ کس آقای هاشمی نمی‌شود. آن‌ها که با او تجربیاتی نزدیک‌تر از تجربیات من دارند، او را یک مدل کوچک‌تر از هاشمی رفسنجانی می‌دانستند که هم در جریان اصلاح‌طلب طرفدار دارد، و هم در جریان اصولگرا. در هر دو جریان، مخالف هم دارد، اما خودش "کارگزارانی" بودنش را انکار می‌کند و می‌گوید: "به لحاظ فکری به طیف اصولگرا نزدیک‌ترم" و نشان آن را در آن می‌داند که هم از بنیادگذاران و هم عضو شورای مرکزی "جامعه روحانیت مبارز تهران" است.

حسن روحانی، اتاق بسیار بزرگی دارد که آن هم شبیه دفتر کار اکبر هاشمی بهرمانی رفسنجانی است، منتها به جای کتابخانه بزرگ، یک ال. سی. دی. فوق بزرگ به ابعاد سه متر در یک و نیم متر در آن هست، که شاید علاوه بر متن کتاب‌ها، می‌توان  اخبار تلکس‌های خبرگزاری‌ها را در آن دید.

زمانی، تلفن روی میزش، چند خط مستقیم داشت که در کنار هر دکمه خطوط مستقیم، نام‌های موسویان، فروزنده، آقامحمدی، امیرآبادی  و عباد منقش گشته بود. این‌ها کسانی بودند که حسن روحانی در یک روز، بیشترین ارتباط را با آن‌ها داشته است. بر این فهرست، نام دکتر حسام‌الدین آشنا و حجت الاسلام سید رضا اکرمی و دکتر محمد نهاوندیان را هم بیفزایید. این نام‌ها را به خاطر بسپارید: همه مردان روحانی.

روحانی در شرایطی رئیس جمهور می‌شود که تمام تجربیات هاشمی و خاتمی را پشت سر خود دارد، به حساسیت سیاست‌های فرهنگی و عدالت اجتماعی که به برآمدن موج اصولگرایی منجر شد نیز واقف است. او افکار روشنفکرمآبانه محمد خاتمی را هم ندارد و عمق نگاه و درک وی، بسیار بیشتر و ژرف‌تر است؛ چنان که در مجلد نخست "اندیشه‌های سیاسی اسلام" می‌گوید: " فکر مدرن، اگر چه دموکراسی یونانی را (در هیأتی نوین) بازسازی کرد و مردم را در محاسبات سیاسی، صاحب حق (و نه تکلیف) تشخیص داد، لکن، به دلیل طرد اخلاق از سپهرِ سیاست، نتوانست از این دستاورد ارزشمند بشری به نحو مطلوب، ثمری بردارد و این‌چنین شد که سیاستِ مدرن به رغم برخورداری از یک بالِ توانمند، سرانجام، سقوط کرد و زمین‌گیر شد؛ و انقلاب اسلامی ایران، درست در کنار حضیضِ این سقوط، برخاست و عالم‌گیر شد، اما، چگونه؟ و چرا؟... هر چه جلوتر آمده‌ایم، نیاز نظرورزانِ دنیای سیاست به الهامات انقلاب اسلامی، بیشتر و بیشتر شده است. انقلاب اسلامی ایران در شرایطی ظهور پیدا کرد که بحران در اندیشه‌ سیاسی غرب پدیدار گشته بود. اگر چه این بحران، هنوز بازوی چپ (مارکسیستی) این تفکر را به طور کامل ساقط نساخته بود، اما، علائم این سقوط از منظر شمار اندکی از راسخان در علم (و در رأس آنان حضرت امام خمینی( ره) پوشیده نبود. بحران، منحصر به جناح مارکسیستی نبود، و جناح دیگر نیز از زاویه‌ای دیگر با آن دست و پنجه نرم می‌کرد. در یک چنین ایستاری، انقلاب اسلامی ایران، با دو آموزه‌ نوین "اخلاق" و "مردم‌سالاری دینی" ، صلای تازه‌ای در سپهر سیاست در داد. اخلاق را که محبوس ماکیاولی‌ها در پشت صحنه سیاست بود، به صحنه باز گرداند و مدل جدیدی از دموکراسی را (که در آن ایده‌آل‌ها نیز شأن و جایگاه خود را دارند) تحت عنوان "مردم‌سالاری دینی" عرضه داشت. ...

انقلاب اسلامی ایران را از منظری "درون‌متنی" دینی نیز می‌توان مورد مطالعه قرار داد. در طول 14 قرن گذشته (پس از رحلت پیامبر اسلام) جنبش‌های دینی، عامل تغییرات اجتماعی و سیاسی وسیعی در جهان اسلام بوده و در بسیاری موارد، سرنوشت جوامع اسلامی را رقم زده‌اند. بی‌تردید، شرایط ناامیدکننده اجتماعی، استبداد رأی حاکمان، رسوبات جاهلی حکام، انتظارات بحقّ مردم از یک جامعه اسلامی و عدم اجرای واقعی احکام و مقررات دینی، عموماً محرک مردم برای این‌گونه جنبش‌ها بوده است".

من با شناختی که از او، با شناختی که از برخی از اعضای تیم وی، و از شرایط روزگار دارم، دلیلی برای نگرانی بسیار نمی‌بینم. به گمان من، او می‌تواند یک هاشمی رفسنجانی جدید و اصیل باشد.

من تعصبی به حزب و جناح ندارم؛ راه حق را هر که رود، دل ما هم گرم می‌شود. زمینه و زمانه و روزگار هم باعث شده است که خیلی حرف‌ها و کارها امتحان خود را پس داده‌اند و قابل تکرار نیستند. در این شرایط و همه شرایط، به باور من، اصلاً مهم نیست که پرچم راه حق دست ماست، یا آن‌ها. اصلاً مهم نیست که ما پرده‌دار خانه و منزل حق و حقیقت هستیم یا آن‌ها. اصلاً مهم نیست که ما به خواستاران حقیقت، آب و روشنایی می‌رسانیم، یا آن‌ها. مهم آن است که خانه ایمان به یزدان پاک و روز معاد و جهاد در راه حق، آباد باشد و آباد باد: أَجَعَلْتُمْ سِقَایةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ وَجَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللّهِ لاَ یسْتَوُونَ عِندَ اللّهِ وَاللّهُ لاَ یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (توبه/19).

من دلیلی نمی‌بینم که برای رئیس جمهور آینده کشورم، آرزوی موفقیت نکنم؛ به این معنا که آرزومندم که او یک هاشمی رفسنجانی جدید گردد، منتها از نوع و جنس اول و اصیل‌اش. همان جنس اصیل که آیت الله سید علی حسینی خامنه‌ای در وصفش فرموده بود که برای من، هیچ کس آقای هاشمی نمی‌شود.البته برای این منظور، به او یک پیشنهاد جمع و جور دارم: این که "تمام نقاط ضعف رئیس‌جمهورهای پیشین را از خود دور کند، و تمام نقاط قوت آنان را از آن خود نماید". توضیح اینکه از هاشمی اصیل، سازندگی و اعتدال و ولایتمداری و دین‌پروری و جهاد فی سبیل الله را بگیرد، ولی از فساد طبقه مدیران و از پر و بال یافتن خانواده و اطرافیان خود بپرهیزد. از خاتمی، دفاع از قانونمداری و آزادی‌های قانونی و خصوصاً آزادی‌های سیاسی مشروع را بگیرد، ولی از آزادی وقاحت و بی‌عفتی و روشنفکرمآبی پرهیز کند. از احمدی‌نژاد، سخت‌کوشی و مردمی بودن و ساده‌زیستی و افراشتن بیرق مبارزه با فساد و جهاد در راه عدالت را بیاموزد، ولی از حاشیه‌سازی بپرهیزد.

یک نکته کلیدی دیگر هم برای رئیس‌جمهور آتی دارم. اگر می‌خواهد آنچنان به الگوی مُثُلی "هاشمی اصیل" نزدیک شود که نه تنها پس از چهار سال، بلکه پس از هشت سال، عده‌ای به تدارک بیفتند تا قانون اساسی را عوض کنند تا او هشت سال دیگر و شاید مادام‌العمر رئیس جمهورشان بماند، و حتی همین اصولگرایان امروز هم دلیلی برای رقابت با او نبینند، در سه حیطه، خود را با شرع و ملت و ولایت تنظیم کند: در حیطه "سیاست خارجی"، در حیطه "سیاست فرهنگی" و در حیطه "سیاست عدالت و پیشرفت". در حیطه "سیاست خارجی"، هیچ چیز به اندازه "تدبیر و امید و مقاومت" اهمیت ندارد. در حیطه "سیاست فرهنگی" هیچ چیز به اندازه نسق بخشیدن به موضوع عفاف و حجاب اولویت ندارد. در حیطه "سیاست عدالت و پیشرفت"، هیچ چیز به اندازه کاستن از شکاف مرکز و پیرامون، سرنوشت‌ساز نیست.

همه این نکات، به این معناست که آرزومندم که حجت‌الاسلام دکتر حسن روحانی، یک هاشمی رفسنجانی جدید گردد، منتها از نوع و جنس اول و اصیل‌اش. همان جنس اصیل که آیت الله سید علی حسینی خامنه‌ای در وصفش فرموده بود که برای من، هیچ کس آقای هاشمی نمی‌شود.‏

سیاست روز:چند پیشنهاد کاربردی به رئیس‌جمهور منتخب

«چند پیشنهاد کاربردی به رئیس‌جمهور منتخب»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم علی یوسف‌پور است که در آن می‌خوانید؛۱- انتخابات ریاست جمهوری اخیر از جهات مختلف دارای ویژگیهای ممتاز نسبت به انتخابات سال ۸۸ می‌باشد. که به قرار ذیل می‌باشد.

تمام سلایق سیاسی کشور در انتخابات دارای نامزد بودند. با تلاش وزارت کشور و شورای نگهبان انتخابات در کمال آرامش و صحت برگزار گردید که حتی دشمنان قسم خورده ملت ایران به آن اعتراف نمودند.

رفتار نامزدهای انتخاباتی، چه زمان تبلیغات و مناظره‌ها و چه بعد از اعلام نتیجه انتخابات قابل تقدیر و تحسین می‌باشد. در درجه اول پیام تبریک نامزدهایی که از صحنه رقابت بازمانده‌اند و تعدادی از آنان به ملاقات نامزد پیروز رفتند، و از این مهمتر سخنان آقای دکتر روحانی بعد از اعلام نتایج و دعوت از نامزدهای دیگر برای همکاری در حل مشکلات کشور سنت حسنه جدیدی را در کشور پایه‌گذاری می‌نماید.

جشن و پایکوبی مردم هم بعد از اعلام نتایج آرا با آرامش و رفتار متین مردم بخصوص جوانان همراه بود و شاهد بودیم که تعداد زیادی از هواداران نامزدهای دیگر هم به همراه هواداران نامزد برنده در خیابان‌ها و میادین حاضر شدند صدا و سیما هم در امر تبلیغات سنگ تمام را گذاشت و شاهد بودیم که هر چه از زمان تبلیغات می‌گذشت روش‌های سازمان صدا و سیما کامل‌تر و اثرگذارتر بود و در اطلاع‌رسانی به مردم و ایجاد شور انتخاباتی نقش اول را ایفا کردند که امید است این روش تبلیغاتی درآینده کامل‌تر و به گونه‌ای که در انتخابات مجلس شورای اسلامی تسری نماید.

جا دارد ضمن تبریک به منتخب مردم از همه دست‌اندرکاران تشکر و قدردانی شود و در این انتخابات هم ملت ایران نشان داده است ملتی است با هویت یکپارچه و در روزهای سرنوشت‌ساز تصمیمات ملت ایران به واقع حماسه‌ساز می‌باشد.

۲- اقدام مهم و سرنوشت‌ساز آقای دکتر روحانی برگزیدن تیم همکاران خود می‌باشد. با توجه به سوابق کاری ایشان و روش‌های نامبرده امید است که افرادی لایق وبا تجربه، درستکار انتخاب نمایند این گونه افراد حتی در میان کسانی که تفکر و روش آقای روحانی را قبول دارند فراوان هستند.

پیشنهاد می‌شود ریاست محترم جمهور منتخب از میان نامزدهای رقیب و از میان مدیران دولت‌های گذشته آنان که کارآمدی و درستکاری خویش را به اثبات رسانده اند استفاده نماید که این روش هم یک سنت حسنه‌ای در میان دولت مردان کشور شود.

بنظر نگارنده اگر آقای دکتر روحانی موفق به انتخاب همکاران کارآمد شود، در جهت انجام وظایف خویش ۹۰ درصد کار را به انجام رسانده ا ست چون برنامه‌های دولت آینده را هم خود ایشان ارائه نموده‌اندو هم از برنامه‌های نامزدهای دیگر می‌توانند استفاده نمایند. برنامه پنجم هم که مصوب مجلس شورای اسلامی می‌باشد و بسیاری از مراکز پژوهشی و تحقیقاتی هم روی موضوعات مختلف کارهای خوبی انجام دادند که قابل استفاده برای دولت آینده می‌باشد.

۳ـ بزرگترین مشکل مطرح شده توسط مردم و همه نامزدهای انتخابات بحث مشکلات گرانی، تورم، بیکاری و در یک کلام مشکلات اقتصادی کشور می‌باشند که در سالهای اخیر توسط مقام معظم رهبری در قالب موضوعات مختلف به عنوان موضوع سال اعلام فرمودند.

مشکلات و مسائل اقتصاد کشور بر همگان روشن می‌باشد که در قالب مناظره‌ها و برنامه نامزدهای انتخابات بخصوص خود آقای دکتر روحانی به اطلاع مردم رسانده شد. اما به نظر نگارنده هر چند بهترین برنامه‌ها تدوین و به تصویب مراجع ذی‌صلاح برسد. اما اگر مشکلات ساختاری حل نگردد برنامه‌های خوب هم مثمر ثمر نخواهد بود.

الف: بیش از هفتاد درصد اقتصاد ایران دولتی است این بزرگ ترین مانع پیشرفت کشور است باید دولت محترم تمام سعی خویش را در اجرای قانون اصل ۴۴ به کار بندد. مقاومت بدنه دولت و مدیران میانی بزرگ ترین مانع این مسیر می‌باشد در کنار اقتصاد دولتی یک طبقه رانت‌خوار (ویژه خوار یا مفت‌خور) به وجود آمده است که خود در اجرای خصوصی‌سازی اقتصاد در کنار مقاومت بدنه دولتی می‌باشد. که باید با قاطعیت و برنامه‌ریزی این مهم انجام شود که تولید و تجارت در دست مردم قرار گیرد.

ب: اقتصاد ایران فاقد یک مرکز فرماندهی متمرکز می‌باشد. به ریاست محترم جمهوری منتخب پیشنهاد می‌شود، تولیت اقتصادی در ریاست جمهوری ایجاد نمایند که دبیری شورای اقتصادی را عهده‌دار باشد و هماهنگی دستگاه‌های اقتصادی کشور را انجام دهد.

قوانین لازم را برای ایجاد امنیت سرمایه‌گذاری و حمایت از سرمایه‌گذاریهای موجود و آینده پیگیری نماید و نسبت به مبارزه با واردات بی‌رویه قاچاق کالا و تثبیت قوانین و مقررات تجاری و اقتصادی اقدام نمایند. دولت آینده باید بیشتر وقت و نیروی خویش را برای حل مسائل اقتصادی کشور قرار دهد.

دولت آینده باید به گونه‌ای عمل نماید که کلیه کارشناسان بخش خصوصی و عمومی بتوانند تجربیات و نظرات خویش را به مجریان دولت ارائه نمایند.
 
آفرینش:رئیس جمهور جدید و نقش متغیر فردی در سیاست خارجی ایران

«رئیس جمهور جدید و نقش متغیر فردی در سیاست خارجی ایران»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛در سیاست خارجی همه ی کشورهای جهان نخستین و مهم ترین هدف و انگیزه تامین امنیت و بقا یا منافع ملی است. در این بین در ادبیات سیاسی مهم ترین هدف سیاست خارجی حفظ امنیت و بقا است و بر اساس آن اهداف دیگر سیاست خارجی تعریف می شود. همچنین سیاست خارجی دارای اهداف متعدد، متکثر و متنوعی است و سیاست خارجی ای موفقیت آمیز خواهد بود که بتواند بین این اجزا توازن و تناسب ایجاد کند.

یکی از مهم ترین حوزه های مدیریتی سیاست خارجی، میزان توانایی دولت در پیگیری همزمان این اجزا است. در این حال هر چند در گذشته و از سالها پیش سه اصل عزت،حکمت و مصلحت به عنوان اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مطرح شده و در گفتمان سیاست خارجی عقلانیت بسیار حائز اهمیت است اما برونداد سیاست خارجی بیانگر ناتوانی یا عدم دسترسی کامل به اهداف سیاست خارجی در عرصه بین الملل است.

در این شرایط با توجه به انتخاب رئیس جمهور جدید در ایران اگر به نقش و متغیر فرد در سیاست خارجی توجه کنیم در واقع این متغیر تاحد زیادی می‌تواند در برطرف کردن چالشهای بیرونی سیاست خارجی موثر باشد. چرا که از یک سو دکتر حسن روحانی دارای ویژگی هایی تعریف شده بوده و می تواند نگاه جامعه بین المللی به شخص رئیس جمهور در ایران و پیامدهای موفقیت در عرصه سیاست خارجی جلب کند. دکتر روحانی در عرصه سیاست خارجی، دیپلماسی ایران و پرونده هسته ای دارای پیشینه است و جدا از تعلق به جامعه روحانیت تحصیل کرده حقوق است.

وی همچنین مذاکره کننده پیشین هسته ای ایران بوده و در سطحی بسیار بالا با وزیران کشورهای اروپایی در زمینه پرونده هسته ای ایران وارد مذاکره شده و به عنوان شخصیتی معتدل و دارای دیسیپلین مورد شناسایی آنان قرار گرفته است.

این امر در حالی است که اکنون سیاست خارجی کشور در عرصه های گوناگون با چالشهای منطقه ای بین المللی و تهاجم های رسانه ای روبرو است. به گونه‌ای که در برخی از نظرسنجی جهانی انجام شده (همچون موسسه پیو از 39 کشور حاکی از آن است که 20 درصد شرکت کنندگان در نظرسنجی نظراتی موافق ایران و 59 درصد دیدگاهی مخالف ایران دارند) ایران با اقبال عمومی چندانی مواجه نبوده است. این امر جدا از نوع هجمه های رسانه ای دشمنان ایران عملا ناشی از ناتوانی ما در شناساندن ایران نیز بوده است.

آنچه مشخص است شناخت وضعیت کنونی نظام بین الملل؛ شناخت ماهیت قدرت و شناخت نوع قدرت رایج در سیاست بین الملل در کنار اعمال موفقیت‌آمیز سیاست خارجی براساس سه اصل عزت،حکمت و مصلحت به عنوان اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و وجود توازن و تناسب بین این سه اصل از وظایف دولت آینده است.

در این بین با توجه به نقش مهم متغیر فردی و یا جایگاه رئیس جمهور در پیشبرد این اهداف باید بیش از هر زمانی امیدوار بود که رئیس جمهور جدید از یک سو با تمام وجود از حقوق ایران در پرونده هسته ای و دستیابی به انرژی هسته‌ای صلح آمیز دفاع کند و از سویی نیز در پی ایجاد اعتماد بین المللی برای ایران باشد.

حمایت:تقویت همبستگی و نشاط ملی ضرورت فوری

«تقویت همبستگی و نشاط ملی ضرورت فوری»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛در روزهای اخیر پس از اعلام نتیجه انتخابات ریاست جمهوری، مردم در شهرهای مختلف به صورت خود جوش وگسترده به شادی وابراز احساسات پرداختند. این ابراز احساسات تنها با حضور افرادی که به فرد منتخب ریاست جمهوری رای دادند برگزار نشد بلکه از همه طیفهای جامعه در این شادی خودجوش حضور یافتند تا بدین طریق دلبستگی خود به کشور واعتلای آن را نشان دهند. به عبارت دیگر، خیلی از افراد حتی آنها که اصلا رای نداده بودند وقتی شادی دیگر مردم را دیدند بی اختیار آنها نیز به جمع هموطنان خود پیوستند وسعی کردند تا همدلی وهمبستگی بین آنها گسترش یابد. چنین صحنه هائی در هر کشور بندرت در سطح ملی بوقوع می پیوندد مگر اینکه رویداد بوقوع پیوسته از چنان اهمیتی برخوردار باشد که همه بی اختیار به جمع دیگران بپیوندند .

همین امروز ممکن است پس از مسابقه با کره جنوبی در مسیر راهیابی به جام جهانی نیز شاهد چنین شادی ملی باشیم اگر به امید خدا بازیکنان تیم ملی بتوانند این مسابقه را نیز همانند دو مسابقه اخیر خود با پیروزی به سرانجام برسانند. اشاره به این رویدادها ازآن رو صورت گرفت تا در یادداشت امروز تاملی در این زمینه انجام شود وبدین طریق، قدری به ارزش واهمیت همبستگی و نشاط ملی بیندیشیم وخصوصا توجه کنیم که با کیمیای نشاط وشادابی ملی چه دردهائی را می توان درمان کرد و تا چه اندازه امروز کشور نیاز به تقویت شادابی فراگیر دارد.شادابی و نشاط ملی از جمله مهم‌ترین مولفه‌های تقویت همبستگی ملی است چنانچه همبستگی ملی خود بخود مولد شادابی و نشاط و همدلی در هر کشور است.

عجالتا آنچه از منظر حقوقی می‌توان مطرح کرد این است که هر چه قوانین و مقررات کشور موانع شادابی ملی را از سر راه بردارند و طرق منطقی و درست شادابی همگانی را فراهم آورند طبیعتا موجب تقویت این مهم خواهند شد و بالعکس، هر چه قوانین کشور در این حیطه سخت‌گیرانه وبا نگاه سوء ظنی به مردم باشد طبیعتا خودسانسوری را شکل می‌دهد و دستگاه‌های رسمی را در مقابل مردم قرار می‌دهد و از حیث فرهنگی، چه بسا افراد بدین طریق به چند چهره عمل کردن کشیده می‌شوند که در هر جا متناسب با محیط مزبور خود را همرنگ نشان دهند و این همان معنای ساده نفاق است که به شدت در ادبیات دینی ما نفی شده است. نظام حقوقی اگر برای نشاط ملی برنامه ریزی درست ارائه کند مردم خود حدود قانونی را رعایت می‌کنند و اگر کسی تخطی کرد به طور خودکار از سوی مردم نفی و طرد می‌شود و این بهترین نظارت‌ها برای سلامت جامعه است.

نکته دوم قابل توجه این است که بخش عمده ای از مشکلات به عملکرد خود ما شهروندان مربوط می‌شود که به همدیگر رحم نمی‌کنیم وخیلی از ما مردم تلاش داریم تا منافع خود را به هر قیمتی که شده ولو با لطمه زدن به حقوق دیگران تامین کنیم. این رفتارها در شرائطی توسعه می‌یابد که همبستگی ملی مخدوش شده یا تضعیف گردیده باشد. ولی در فضای همدلی و همبستگی همه به یکدیگر رحم و شفقت می‌ورزند و از حال همدیگر بی خبر نیستند و در چنین جامعه ای کاسب آن به خود اجازه نمی‌دهد به هم وطن خود جفا کند یا کارمند فلان اداره به خود اجازه نمی‌دهد با ارباب رجوع برخورد ناجوانمردانه ای داشته باشد. همبستگی و همدلی در فضائی رشد می‌یابد که اعتماد عمومی به همدیگر و در رابطه جامعه با حکومت هر روزه تقویت شود. به همین جهت است که از این اعتماد، در هر کشوری به عنوان مهم‌ترین سرمایه یعنی سرمایه اجتماعی و از سرمایه های مادی مهم‌تر یاد می‌کنند. فضای این روزهای کشور ما نشان داد که هر چه اعتماد متقابل در روابط مردم با نهادهای رسمی و با یکدیگر گسترش یابد، شادابی محصول آن خواهد بود و این شادابی متفاوت است با ولنگاری و هنجار شکنی وبر خلاف اعتقادات اکثریت جامعه حرکت کردن و حریم قانونی را زیر پا گذاشتن.

نکته سوم اینکه دائماً باید رصد کرد و مراقب بود که چه عواملی همبستگی و نشاط ملی را مخدوش می‌سازد. تکیه بر رویکردهای باندی و گروهی چنددستگی را در کشور دامن می‌زند.

انتخابات اخیر خوشبختانه بر خلاف خواست دشمنان انقلاب اسلامی، تبدیل به فرصت بزرگی برای کشور شد از این حیث که مردم کدورت‌های گذشته بین طیف‌های مختلف جامعه را نادیده انگاشتند و به صورت خودجوش در فضای همدلی و رفاقت حرکت کردند. خوب است دستگاه‌ها نیز به سرعت اختلافات و رقابت‌های قبلی بین خود را که طی چند سال اخیر گاه نمودهای خیلی بدی پیدا کرد را فراموش کنند و زمینه ای فراهم آورند که هر روزه از تریبون‌های عمومی بیانات محبت آمیز و دوستانه ومصلحانه و مبتنی بر سیره اخلاقی پیامبر رحمت و شفقت (ص) پخش شوند نه تهدید و ارعاب و قدرت نمائی.

نکته چهارم اینکه رسانه‌ها باید زمینه‌های مختلف همبستگی ملی را همواره تقویت کنند و بدانند که هر چه نشاط عمومی جامعه بیشتر شود آسیب‌های اجتماعی و یاس ونومیدی و گرایش به بدی‌ها کاهش می‌یابد و این امر در مسیر پیشرفت کشور بسیار اساسی و مورد نیاز است. در روزهای اخیر رسانه ملی با درک همین مهم به استقبال شادی‌های مردم پس از انتخابات رفت وبی آنکه واهمه داشته باشد که شاید فلان شهروند پوشش مناسبی اتخاذ نکرده باشد یا در فلان گروه شادی کننده حرفی در مورد دغدغه های سیاسی منتقدین مطرح شود، با شفافیت به استقبال این شادی و نشاط ملی رفت و همین امر طبیعتا اعتماد مردم به رسانه ملی را افزایش می‌دهد و این امکان را از رسانه های خارجی سلب می‌کند که نقش دایه مهربان‌تر از مادر را در اطلاع رسانی ها ایفا کنند.

نکته آخر به سیاسیون و شخصیت‌های فعال سیاسی اجتماعی مربوط می‌شود. این عزیزان باید همواره منادی دوستی و محبت و صمیمیت در کشور باشند. عملکرد این افراد قطعا در بهبود فضای نشاط ملی موثر است همانگونه که همین افراد می‌توانند با بی‌توجهی و خود‌محوری جامعه را دچار تلاطم‌های متنوع سازند. آینده کشور ما روشن وکاملا امید بخش است. انشا لله که این امید و نشاط روز به روز بیشتر شود تا در چنین بستری، نظام حقوقی نیز در مسیر تعادل و عقلانیت اشکالات خود را رفع و متناسب با نیازهای امروز داخلی وجهانی کار آمدی خود را در عرصه های متنوع اداره جامعه نشان دهد.

تهران امروز:سیاست خارجی نظام ثابت است

«سیاست خارجی نظام ثابت است»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم دکتر پیروز مجتهدزاده است که در آن می‌خوانید؛پس از انتخابات ریاست‌جمهوری گاهی گمانه‌زنی‌هایی را شاهد هستیم در باب روابط و دیپلماسی خارجی ایران، که احتمالا روابط و مذاکرات بهتری را در پیش رو خواهیم داشت.

اما به نظر بهتر است گمانه‌زنان از گمانه‌زنی خودداری کنند و اجازه بدهند دولت جدید شکل بگیرد و خودش با دست باز و ابتکارات لازم وارد عمل شودو در این حین فراموش نشود که سیاست‌های کلی نظام تغییر نخواهد کرد. اجماع صورت گرفته در داخل کشور، حاصل خوبی داشته و مواضع ایران را در مقابل 5+1 تقویت کرد.

آقای روحانی نیز در تبلیغات انتخاباتی خود به این مسئله تاکید کرده بود که این اجماع به وجود آمده را حفظ خواهد کرد و ادامه خواهد داد. باید توجه داشت که سلیقه‌ها فرق می‌کند و ادبیاتی که به‌کار گرفته می‌شود و دیپلماسی تغییر خواهد کرد و ملایم خواهد شد، اما این به معنای ترک مواضع نخواهد بود.

روابط خارجه جمهوری اسلامی ایران پیگیر منافع ملی است و نباید انتظار داشت مواضع تحصیل شده ترک شود. اکنون با این اجماع داخلی امید می‌رود که با توجه به تحولات و برخوردهای جدید منافع ملی بیش از پیش به دست ‌آید. این توصیه که از مواضع پیشین خود در مذاکرات کوتاه بیاییم،توصیه‌ای مخرب است،ما نمی‌توانیم وسط کارزار مذاکرات خود، مواضع‌مان را ترک کنیم. رفتارهای تعدیل‌آمیز ما در مقابل تعدیل‌های آنها بروز خواهد کرد و معنا خواهد یافت. جنگ بر سر منافع ملی موکول به حفظ مواضع موجود است.

پیچیدگی این مسئله به‌گونه‌ای است که حرکت به سمت توازن نباید تعبیر به جا خالی دادن یا ناخواسته،خواسته‌های نامشروع را برآورده کردن شود. نباید فراموش کرد که،ترک مواضع فعلی به صداقت طرف مقابل بستگی دارد.ایران با انتخاب فردی میانه‌رو، حسن‌نیت خودش را تمام عیار نشان داد.در این انتخابات،ملت توپ را به دروازه آمریکا انداخت. غرب نیز در زبان،واکنش مثبتی داشته است اما باید دید که آیا این تعارفات لفظی را در عمل نیز پیاده خواهد کرد؟ از یاد نبریم مذاکره با ایران بر سر مسائل به وجود آمده پیشنهاد آمریکا بود اما همپیمانان و دوستان آن در راه این مذاکرات دست اندازی کردند و مشکلاتی را ایجاد کردند.

اینها همه در حالی ست که آمریکا وسط این مذاکرات به جای رفع تحریم‌های کهن اقدام به تحریم‌های جدید می‌کند؛ این اقدامات نشانی ازحسن‌نیت نداشته است. ما در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که روابط با دقت بسیار زیادی رصد می‌شود و مورد توجه قرار می‌گیرد و در روابط خارجی تساهل و تسامح معنا ندارد شاید این روش‌ها در سیاست‌های داخلی جایی داشته باشند اما در روابط خارجی خیر. ما در عصری نیستیم که مسائل با کدخدا‌منشی حل شود. باید دید آیا آمریکا و دوستانش هم به این دیدگاه رسیده‌اند؟در واقع با تعارفات نمی‌شود کاری از پیش برد.

قانون: نقدی بر رفتار اصولگرایان سیاسی

«نقدی بر رفتار اصولگرایان سیاسی»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم علی اصغر شفیعی خورشیدی است که در آن می‌خوانید؛حضور مردم غیور ایران در عرصه انتخابات ریاست جمهوری باعث ایجاد حماسه سیاسی در کشور شده که قابل تقدیر و تشکر است و به مقام معظم رهبری و ملت ایران نیز تبریک می‌گوییم که در این خلق حماسه سیاسی، نامزدهای متعدد با سلایق مختلف و اندیشه‌های متفاوت در صحنه حضور داشتند که نتیجتا یک نامزد آن هم اصولگرا و متمایل به اصلاح طلب پیروز در صحنه شده است. گرچه سیاستمداران می‌دانند که منتخب ملت پس از پیروزی انقلاب عضو جامعه روحانیت مبارز بوده و به طور معمول سمت‌های کلیدی در کشور داشته، چه شده است که مدت‌ها در جلسه جامعه روحانیت مبارز شرکت نکرده مانند هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری، می‌توان علت آن را در رفتار ناصواب و غیرمتوازن بعضی از سیاستمداران به صورت پیدا و پنهان دست یافت.

روی کار آمدن دولت احمدی نژاد در سال 1384 و ادامه آن در سال 1388 و حادثه انتخابات 88 تغییراتی در رفتار سیاسی صاحب نظران سیاسی ایجاد شد که حجت الاسلام دکتر حسن روحانی به صورت آرام کناره گیری نماید و سکوت را اختیار ‌کند و بعدا تصمیم بگیرد نامزد انتخابات ریاست جمهوری شود و پیروز 24/3/92 باشد و به عنوان منتخب مردم معرفی گردد و 12/5/92 راهی خیابان پاستور شود تا اینکه دومین مقام کشور با عنوان رئیس جمهور انجام وظیفه نماید.

علل را می‌توان کشف نمود که آیا اندیشه، کردار، رفتار، سابقه اجرایی، روحانی بوده و یا مسلط بر اصول فقه و مبانی اسلامی، مطیع امام و رهبری بودن، همدل و هم صدا بودن با شاگردان امام و رهبری و رفتار معتدل گرایانه او ممکن است مقدمه پیروزی باشد، رفتار ناصواب بعضی از اصولگرایان، قدرت طلبی بعضی از اصولگرایان، انحصارطلبی بعضی آقایان، بی‌اطلاعی از فضای عمومی جامعه «بطن جامعه»، بی‌توجهی به نخبگان سیاسی و اجتماعی، پنهان‌کاری مردم، اقدامات غیرعقلایی در سال 88، روی آوردن دولت احمدی نژاد به رفتار نظامی‌گری، تعارض فکری بین اصولگرایان در موضوعات مختلف، نبود ائتلاف نامزدهای اصولگرا، جدایی اصولگرایان از مجلس نهم و منشعب شدن به جبهه پایداری و جبهه متحد، به کارگیری نیروهای ناکارآمد در بعضی از مناصب توسط دولت احمدی نژاد، تبعیض در دولت، تشکیل شدن پرونده بیمه، پرونده سه‌هزار میلیاردی در دوران دولت دهم، تحقق نشدن وعده‌های دولت نهم و دهم در بعضی از امور اجرایی، خلیفه کشی و اتهام زنی در دولت نهم و دهم، علاقه مندی مردم به ایران اسلامی و انقلاب اسلامی و اندیشه‌های امام و رهبری و ارزش‌های دینی و اعتقادی و فداکاری شاگردان اما م و فرزندان او، جلوگیری از تعطیلی تفکر امام خمینی(س) و رهبری، معضل اقتصادی، بیکاری و فقر و رشد سن ازدواج، ارزیابی مردم در مناظره غیرحقوقی و سیاسی که بیشتر شبیه پرسشگری داشته، رفتار غیراخلاقی بعضی از اصولگرایان، غلبه تفکر تحکمی در بدنه اجرایی دولت و مجلس، ناکارآمدی مجلس هشتم و نهم در رشد اقتصادی کشور، حمایت دولت‌های آقایان هاشمی و خاتمی، بسته بودن فضای سیاسی به زعم بعضی از صاحب نظران، تفکر غیراعتدالی در ارتباط با کشورهای منطقه و اروپا، غیرحذبی بودن دولت‌ها در کشور که به طور معمول تفکر فرد بر جمع حاکمیت پیدا می‌کند، بی‌توجهی به اصول قانون اساسی و توجه نکردن به اجرای قوانین عادی، اختلاف‌نظر بین جامعه روحانیت و مدرسین در رابطه با نامزد انتخابات ریاست جمهوری، تعطیلی فعالیت احزاب سیاسی در کشور، پرداخت بی‌رویه هزینه‌های دولتی به بعضی از نشریه‌ها و... همگی باعث روی کار آمدن دولت معتدل شده است که مردم عموما به رفتار معتدل علاقه مند هستند و تمایل دارند ارزش‌های انقلاب اسلامی، خون شهدا و ایثارگری‌ها و دستاوردهای انقلاب اسلامی، استقلال و اقتدار جمهوری اسلامی ایران را حفظ نمایند و نسبت به مردم داخل با رافت اسلامی برخورد کرده و با بیگانگان مقتدرانه برخورد داشته باشند.

وطن امروز:اصولگرایی زنده است

«اصولگرایی زنده است»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم حسین قدیانی است که ر آن می‌خوانید؛از پیروزی بزرگ اصولگرایان در انتخابات سراسری شورای شهر و روستا، بی‌هیچ اغراقی، سرور بی‌حد دارم. خدا را شکر که رای مردم به جریان اصولگرایی و همت جهادی، همچنان ادامه دارد. اندکی اگر عاقل باشیم می‌فهمیم که این پیروزی، آنقدر معنی‌دار و اصیل است که می‌تواند تلخی نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری را تحت‌الشعاع کار و خدمت قرار دهد. به شکرانه این انتخاب، سجده شکر به جا آوردم. به این نشانه که الی‌الابد «همت جهادی چاره‌ساز است». به این نشانه که راه برونسی‌ها و بابانظرها و همه آن شهدایی که با کار، سخن می‌گفتند، نه شعار، ممتد و لاینقطع است.

القصه! شباهنگام هشتم شهریور سال91 -یعنی تقریبا 10 ماه مانده به انتخابات ریاست‌جمهوری- با دوست خوبم محمدرضا کائینی درباره انتخابات سخن می‌گفتم. جایی به فراخور بحث، رفیق شفیق ما گفت: «اما شوراها هم خیلی مهم است ها.» که من جواب دادم: «شوراها برای ما اصولگرایان، مولد نتایج شیرینی مثل دستیابی به پارلمان و ریاست‌جمهوری بود. دریغ است اگر تنها و غریب رها شود».

همین مکالمه مختصر کافی بود که همان جا دست به قلم ببرم و از ضرورت غافل نشدن از شوراها مطلبی بنویسم... و بنویسم: «تکیه زدن اصولگرایان بر صندلی‌های اجرایی، اول بار از انتخابات شورای شهر دوم شروع شد. سال بعد اما در یک بازه زمانی معین، هم انتخابات ریاست‌جمهوری است و هم انتخابات شوراها. مبادا به بهانه اهمیت طبیعتا بیشتر اولی، از دومی غفلت کنیم. ریاست بر جمهور در قاموس اصولگرایی یعنی خدمت به جمهور یا سربازی برای جمهور. یکی از بهترین جاها برای نیل به این موضوع، همین شوراهاست. در جراید دوم خردادی می‌بینم و می‌خوانم که اصلاح‌طلبان بعضا به این صرافت افتاده‌اند؛ به جای تمرکز روی انتخابات ریاست‌جمهوری، متمرکز روی انتخابات شوراها شوند تا از همان پله صعود اصولگرایان، صعود کنند. مخلص کلام اینکه؛ در دراز مدت، خطر باخت در انتخابات شوراها از خطر باخت در انتخابات ریاست‌جمهوری بیشتر است. ما که اصولگرا هستیم، فکر کنم بیشتر از اصلاح‌طلبان باید بفهمیم این حرف حساب را».

طرفه حکایت را نگاه کن! اصلاح‌طلبان که در خواب هم نمی‌دیدند برنده انتخابات ریاست‌جمهوری شوند، متاثر از پاره‌ای اتفاقات– که خیلی هم ربطی به خودشان نداشت!- بر کرسی قوه‌مجریه تکیه زدند. اولا؛ مردم با اینکه دغدغه اقتصاد داشتند، متاثر از فضا، ترجیح دادند به دولت فعلی و شعارزدگی، «نه» بگویند. این فضا آنقدر سنگین بود که مردم با اینکه 8 سال طعم خدمت جهادی و کارایی قالیباف را چشیده بودند، رای به نماد اعتراض دادند. نماد اعتراض به دولت فعلی و نماد اعتراض به شعارزدگی. ثانیا؛ آنچه از شیخ حسن روحانی، یک رئیس‌جمهور ور دل 2خردادی‌ها ساخت، بیشتر تفرقه بعضی دوستان خودی بود تا ابتکار ایشان. گفت: «چون موریانه بیشه ما را ز ریشه خورد/ کاری که کرد تفرقه با ما تبر نکرد». با این همه، ناظر بر نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری، دغدغه‌ای مرا آزار می‌داد. آیا اکثریت مردم - ولو اکثریت 7 دهم درصدی!- فی‌الواقع کار را به شعار و تدبیر امور را به سیاست‌زدگی و قول و قرار را به قیل و قال ترجیح می‌دهند که 8 سال کار قالیباف را فدای 2 هفته مهارت روحانی در فن بیان کردند؟! گیرم حالا هر چقدر هم فضای «نه» به این موضوع و آن موضع، سنگین باشد!! این نیز آزارم می‌داد که آیا مردم واقعا به جریان پر‌خیر و برکت اصولگرایی که قالیباف فقط یکی از ثمرات آن است، «نه» گفته‌اند؟!

نتیجه انتخابات شورها اما بسی پر رمز و راز جلوه کرد. در فضای تبلیغاتی انتخابات شوراها که نه خبری از معایب روی مخ دولت فعلی بود، نه اثری از شعارزدگی و گفتمان نمایی، همه دیدیم که مردم، «ایجابی» رای دادند، نه «سلبی». «آری» گفتند، «نه» نگفتند.

این نتیجه موید این مهم است که ما اگر با دست خودمان - و البته با درایت و سوء‌استفاده دشمن بیرونی!- گند به فضای تبلیغات نزنیم و بی‌خود و بی‌جهت، فضا را ناموسی نکنیم، مردم مرض ندارند که کفران نعمت خدمت کنند. نتیجه انتخابات شوراها نشان داد اخلاق و منطق و نظم و آرامش اگر بر فضای تبلیغات سایه افکند، همچنان رای مردم به کار است و کار و کار. نتیجه انتخابات شوراها نشان داد مردم از «آری» گفتن به جریان اصولگرایی لحظه‌ای نادم و پشیمان نیستند، شرط است که با ندانم کاری صدای‌شان را جور دیگری درنیاوریم! نتیجه انتخابات شوراها نشان داد مردم قدردان زحمات 8 ساله قالیباف هستند اما گناهی ندارند که گاهی مجبور می‌شوند به جای رای ایجابی، رای سلبی بدهند!

حقا که در انتخابات ریاست‌جمهوری، بازی برده را باختیم اما خدا را باید سجده کرد از زنده بودن و استواری کار و خدمت و همت جهادی.

راستی! چهارشنبه 23 تیر 78 سخنان شیخ حسن روحانی در دانشگاه تهران، بسی شدیدتر از سخنان جناب علم‌الهدی بود در روز چهارشنبه 9 دی 88! آن روز اگر هاتفی از غیب، پیام می‌آورد که همین شیخ حسن، قرار است روزی رئیس‌جمهور شود، آنهم با گرایش مستقل، بلکه متمایل به اصلاح‌طلبان، احدی باور نمی‌کرد!! آن ایام دوم خردادی‌ها، شیخ حسن را محافظه‌کار اقتدارگرای دست راستی سنتی بی‌پایگاه اجتماعی و فاقد رای می‌خواندند!!

تاریخ عجب پندآموز است. رئیس‌جمهور منتخب! گمانم بیش از آحاد مردم، باید ممنون مومنین و حزب‌اللهی‌هایی باشی که 23 تیر در یک صف واحد برای هر بند سخنان‌تان یک «تکبیر» می‌فرستادند.

تابناک:مطالبات از رئیس‌جمهور منتخب

«مطالبات از رئیس‌جمهور منتخب»عنوان سرمقاله روزنامه تابناک به قلم رضا لیاقت‌ورز است که در آن می‌خوانید؛جشنواره جمهوریت، قطعا رخدادی نیست که محدود به روز برگزاری آن باشد و اساسا آنچه که با انتخابات همراه است «گمانه‌زنی» است. از آن روزی که نامزدها برای اعلام کاندیداتوری خود به وزارت کشور می‌روند و شناسنامه‌هاشان سوژه خبر می‌شود تا زمانی که صلاحیتشان به محک شورای نگهبان می‌خورد گرفته تا آن زمان که مشغول رقابت انتخاباتی هستند، این گمانه‌ها است که به جذابیت خبرها و تحلیل‌ها می‌افزاید.

 این رویه اما برای کاندیدایی که با اقبال مردم مواجه می‌شود – و به عنوان رئیس‌جمهوری اسلامی ایران شناخته می‌شود- نیز صادق است و این بار، انتخاب کابینه است که موضوع گمانه‌زنی خواهد بود. ایران اسلامی، اکنون سومین روز پس از خلق حماسه شکوهمند سیاسی را آغاز کرده و خورشید گمانه‌ها نیز طلوع کرده‌ است. برخی رسانه‌ها از کابینه احتمالی آقای رئیس‌جمهوری می‌گویند و بعضی نیز از چگونگی مواجهه او با رقبا یا مطالبات به‌حق مردم – اعم از کسانی که به فرد منتخب رای داده‌اند و آنها که حامی نامزد دیگری بوده‌اند – تحلیل می‌کنند.

این همه قطعا ضروری است و از سر حسن‌نیت اما راه دیگری نیز برای نشان دادن حسن‌نیت و اثبات دغدغه نسبت به فردای ایران اما وجود دارد و آن تجزیه و تحلیل نقاط ضعف و قوت دولت‌های پیشین با هدف تداوم موفقیت‌ها و اصلاح ایرادات است. تاکنون 10 دولت در جمهوری اسلامی حیات یافته‌اند و 6 نفر بر کرسی ریاست آنها تکیه زده‌اند. طبیعی هم هست که هر کدامشان منشأ خیرات و برکاتی برای مردم و کشور بوده‌اند. از این‌رو روشن است که مردم انتظار داشته باشند در قامت نهادی که در عرصه مدیریت اجرایی، عالی‌ترین جایگاه را در کشور دارا است ببینند که راه صحیح انتخاب می‌شود و آزمون و خطا به حاشیه رفته ‌است.

روشن است که معیشت دغدغه نخست مردم است و اشتغالزایی، مهار تورم، تامین مسکن و محاسبه عادلانه حقوق و دستمزد مطالبه‌های مردم در این راستا است. دولت‌های قبل هر کدامشان در این مسیر، دست به اقداماتی زده‌اند که به‌واسطه عدم توجه به تمام ابعاد این دغدغه شاید موفقیت کامل نصیب نشده‌ است. برای مثال در حوزه مسکن، دولت مستقر اقدام به اجرای طرح مسکن مهر کرد که اگرچه فواید زیادی دارد اما به‌دلیل عدم تامین زیرساخت‌ها و اولویت‌ داشتن معیارهای کمی بر اصول کیفی، نارضایتی‌هایی حاصل شده که انتظار می‌رود در دولت یازدهم با اعمال اصلاحات مدیریتی، به‌گونه‌ای رفتار شود که خواسته‌های مردمی تامین شود.

ارزش پول ملی هم‌اکنون در شأن کشوری چون ایران نیست، تولیدکنندگان نیز از تعامل دولت با بخش خصوصی گله‌مند هستند و در حوزه تصمیم‌گیری نیز بارها شاهد بوده‌ایم که اصولگرا و اصلاح‌طلب در طرح این انتقاد که دولت نسبت به خرد جمعی اعتقاد چندانی ندارد، متفق‌القول بوده‌اند و بهره‌گیری از ظرفیت مشورتی نخبگان پیر و جوان در این راستا می‌تواند گره‌گشا باشد. از سویی دیگر نیز برچیده شدن تحریم‌ها نیازمند تعامل سازنده با جهانیان است که مذاکره سازنده به‌یقین اهرم گشودن این دروازه خواهد بود.

صد البته نمی‌توان از نظر دور داشت که این چالش‌ها حکم حلقه‌های یک زنجیر را دارند که برطرف‌ ساختن مشکلات هرکدام می‌تواند به دیگری نیز کمک کند. برای مثال، ایجاد گشایش در روابط خارجی می‌تواند روابط تجاری را فعال کند و فعال‌سازی این حوزه نیز بی‌شک می‌تواند خارجی‌ها را برای تماشای جاذبه‌های بی‌مانند ایران به داخل کشور بکشاند. با این‌حال نباید از نظر دور داشت که توجه به بومی‌سازی دانش فنی در بسیاری حوزه‌ها، توسعه علم و فناوری، هدفمندسازی یارانه‌ها و تلاش برای ترویج فرهنگ ساده‌زیستی اقدامات مثبتی بوده ‌است که در دولت‌های نهم و دهم در کنار هزاران رفتار و اقدام درست و نادرست، به انجام رسیده و بهبود در وضعیت تک‌تک آنها انتظار به‌حق مردم از رئیس‌جمهور جدید است.

قطعا مشکلات کشور، یک‌شبه ایجاد نشده و انتظار رفع آنها در فاصله یک شب امری غیرمعمول و نشدنی است اما می‌توان از دولت منتخب مطالبه کرد که برای حل مشکلات و چاره‌اندیشی نسبت به دغدغه‌های مردم، اولویت‌بندی هوشمندانه‌ای را ترتیب دهد تا «تدبیر و امید» ‌در عرصه عمل نیز مجال آزمایش بیابد و به یاری خدا، در دهه پیشرفت و عدالت شاهد برداشته شدن گام‌هایی باشیم که محقق‌کننده انتظارات اسناد بالادستی و کلان توسعه‌ای کشور نظیر برنامه توسعه و سند چشم‌انداز باشد./ منبع: روزنامه تابناک

مردم سالاری:… و خدا روحانی را پیروز کرد

«… و خدا روحانی را پیروز کرد»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم سید رضا اکرمی است که در آن می‌خوانید؛« الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَـذَا وَمَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلا أَنْ هَدَانَا اللّه»اعراف 43

وقتی روز اول ثبت‌نام ایشان را همراهی می‌کردم، شاید کسی باور نمی‌کرد او در این ماراتن سنگین مورد توجه مردم خوب کشورمان واقع خواهد شد، اما من به تمام سال‌ها‌ی دوستی و رفاقت‌مان به او اعتقاد داشتم. چقدر برخی کم لطفی کردند، اما بزرگواری مردم فهیم‌مان این خاطرات تلخ را به سرعت از ذهن پاک می‌کند و آماده خدمت می‌شویم. متن اول صحبت او با مردم پس از اعلام نتایج نهایی را دوباره مرور می‌کنم «...امیدوارم همه آنان که به دیگر نامزدهای محترم رای داده‌اند نیز این بنده را خدمتگزار مخلص خود بدانند...»

اکنون که یار صدیق مقام معظم رهبری و دوست خوب روسای قوای مقننه و قضائیه و آقایان هاشمی‌رفسنجانی و خاتمی و ناطق نوری، بار امانت رای مردم را بر دوش کشیده از همه علاقمندان به نظام مقدس می‌خواهم، بدین ترتیب دولت تدبیر و امید را یاری‌رسان باشند:

1- پیروز این رقابت، ملت عظیم‌الشان هستند که مشارکتی تحسین‌برانگیز در این عرصه در 24 خرداد ماه نشان دادند.

2- ایشان را در دسته‌بندی‌ها‌ی سیاسی رایج خط‌کشی نکنید. او مستقل به عرصه آمد و با اعتدال پیش خواهد رفت. ایشان وام دار کسی نیست و البته از کمک همگان بهره خواهد جست.

3- خرد جمعی برای تشکیل کابینه، معاونین، مشاورین، استانداران و روسای سازمان‌ها‌ ضرورت دارد. همه بایستی در این مهم مشارکت نمایند هر چند تصمیم‌گیر نهایی خود ایشان است.

4- جنگ روانی بدخواهان همچنان ادامه دارد. نگذاریم کام ملت تلخ شود و به آینده امیدوارانه نگاه کنیم.

5- فرصت ارزشمند حدود 45 روز تا شروع رسمی کار دولت یازدهم، زمان مناسبی برای مشورت است. لذا در برابر گمانه‌زنی‌ها‌ی رسانه‌ای نباید حساسیت نشان داد.

دست تضرع به پیشگاه حضرت حق بلند می‌کنیم تا ضمن عرض اخلاص به حضرت ولی الله‌الاعظم روحی فداه، توفیقات روزافزون حجت‌الاسلام و‌المسلمین دکتر حسن روحانی برای اعتلای ایران اسلامی را خواستار و شاکر لطف پروردگار عالم باشیم.

شرق:برای منتخبان شوراها

«برای منتخبان شوراها»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم پرویز پیران است که در آن می‌خوانید؛پیش از هر چیز، شادباش‌های این عاصی کمترین، به دلیل لطف و محبتی که دریای خروشان و مواج انسانی یعنی ایرانیان، بر یکایک شما ارزانی داشته‌اند و برگزیده آنان شده‌اید، را بپذیرید. این گزینش، امتحانی بس دشوار را فراروی شما گشوده است؛ امتحانی بدون امکانات لازم. اجازه می‌خواهد صمیمانه و صریح سخن بگوید زیرا سال‌های سال دانش‌آموز مسایل و مباحث شورا و مشارکت‌های مردمی و اجتماعی بوده است. شما بر مسندی نشسته‌اید که قانون حاکم بر آن دارای 74 تناقض درونی است.

 بدون قصد تعمیم باید اعتراف کند که درصدی از دستگاه‌های اداری و از جمله شهرداری‌ها و بخشداری‌ها، شما را نه مددکار خویش که مزاحمی بیش نمی‌دانند و نمی‌پذیرند که اعضای شورای اسلامی روستایی دورافتاده و فقیر و کوچک از آنجا که برگزیده مستقیم مردم‌اند، احترامی چون ریاست محترم جمهور و نمایندگان مجلس شورای اسلامی دارند.

اما در کنار این محدودیت‌ها، انتظارات مردم را پایانی نیست. روزی به هنگام سفر‌های دوره‌ای برای گزینش 40 مکان در ایران، این سرزمین اثیری، برای پروژه صندوق‌های توسعه محلی که خود به بانک جهانی پیشنهاد داده و طراحی آن را برعهده داشت با اعضای شورای محترم و مردمی شهر مشارکتی و موفق فامنین همدان به گفت‌وگو مشغول بود که سخن به امکانات ناچیز و انتظارات بی‌پایان مردم کشیده شد. رییس محترم شورا گوشزد کرد که روزی از روز‌ها در شورا با سایر اعضا به امور روزمره سرگرم بودند که یکی از پیرمردان در حالی که دو نوزاد دوقلو یعنی نوه‌های گریان خود را در آغوش داشت، سراسیمه به دفتر شورا وارد و آنان را روی میز گذارد و گفت: «عروسم از ساعات پایانی شامگاه به قهر، خانه و فرزندان خویش را رها کرده و رفته است و این بی‌گناهان گرسنه و بی‌مادر مانده‌اند. آمده‌ام تا شورا برایم فکری کند.» رییس شورا ادامه داد در حالی که شماره منزل پدر عروس را می‌گرفتم که مساله را فیصله دهم، یکی از اعضای شوخ‌طبع شورا به عضو دیگری با تحکم دستور داد که کتابچه وظایف شورا را گشوده و بند شیردادن نوزادانی که مادرانشان به قهر آنان را تنها رها کرده‌اند را مرور کند و دریابد که کدام عضو شیردادن نوزادان را برعهده دارد!!!» جالب آنکه شورا در دو ساعت مساله را حل و عروس را به خانه شوهر بازگردانده بود. این مثال به خوبی به شما عالیجنابان گوشزد می‌کند که چنانچه مردمی بمانید و عمل کنید به پشت و پناه مورد اعتماد یکایک مردم، آن هم در تمامی امور بدل می‌شوید. حالت دوم بدل‌شدن به کارچاق‌کن امور عده‌ای معدود در هر شهری آن هم در شهرداری آن شهر است. این عاصی به راحتی می‌تواند ده‌ها نفر را در هر دو سوی سرنوشت، به نام و نشان، برایتان برشمارد.

اما با محدودیت‌های قانونی و امکاناتی چنانچه مورد اعتماد مردم شوید و مورد اعتماد بمانید در مقابل قدرت بی‌پایان جمع یعنی مردم چیز مهمی به حساب نمی‌آید. دومین معضل آن است که داوطلب‌شدن برای عضویت در شورا‌ها به تخصصی خاص نیازمند نیست و لذا برخی از شما عزیزان اطلاعات و تجاربی ندارید. خوشبختانه به دلیل وجود اعضای دوره‌های قبل این معضل چنانچه به جای جو رقابت ناسالم که سبب به بن‌بست‌کشاندن برخی شورا‌های شهر شد که از خاطرات تلخ گذشته است، با دوستی و برادری از طریق هم‌افزایی نیروها، انرژی، دانش و آگاهی در چشم برهم‌زدنی قابل حل است. کلید حل این ضعف عمومی به قول فریدون مشیری این شاعر نازکدل و انسانی «گرفتن جان گرگ درون خویش» یا به قول عطار نیشابوری «کشتن صد خوکی است که در درون هر کسی است». یعنی دهنه‌زدن بر «من» ایرانی است که به دلیل قرن‌ها تحقیر و به حساب نیاوردن و... صد هزار من وزن دارد. سازمان‌شکنی و نابودی همه چیز حتی منافع خود شخص نتیجه مستقیم کنترل‌نکردن گرگ یا خوک یادشده است. راه‌حل اجرایی پذیرش عمل با تصمیم جمع و تعهد به پذیرش تصمیم جمع و اراده در پایان دادن به تک‌روی و تک تصمیمی و اصرار مرگبار بر تصمیم فردی است که دست خدا با جماعت است.

پروژه شورایاری که توسط این عاصی طراحی و به شورا‌های شهر هدیه شد و این کمترین ناتمام، افتخاری برای مدتی در مرحله اجرای آزمایشی در خدمت برخی از آن شوراها انجام وظیفه می‌کرد، با حذف گروه‌های کارمحله‌ای (32 گروه کارمحله برای درگیرکردن تمامی ساکنان پیر و میانسال و جوان محله آن هم زن و مرد) یعنی با حذف مهم‌ترین بخش یا ستون‌فقرات پروژه، رسما در تهران تصویب و انتخابات آن عملی شد با حذف گروه‌های کارمحله‌ای، شورایاری مشورتی شد و بدتر از آن نهادی اداری شد. حال آنکه باید مردمی و محله‌ای باقی می‌ماند. صندوق همکاری‌های محله‌ای نیز تشکیل نشد و در شهرهایی که شورایاری غیررسمی شکل گرفت و انتخابات درونی و کدخدامنشانه بود، شورایاری به موفقیت‌های چشمگیری نایل آمد. در تهران نیز هر محله که انتخاب مردم بر اساس توان، شناخت و سلامت افراد از هر جهت استوار است، شورایاری دستاوردهای قابل‌توجهی داشته است بنابراین با برخی محدودیت‌ها می‌توان گفت در مجموع موفق بوده است.

اساسا نگارنده در نوشته‌های قبلی خود یادآور شده است که با توجه به تمامی کاستی‌ها، رنج‌های انسان ایرانی و درد‌های تاریخی از یک‌سو و قانون پرتناقض شورا‌ها و عدم‌همکاری تقریبا تمامی دستگاه‌های دولتی از سوی دیگر اگر شورا‌ها 30درصد موفق شوند، معجزه شده است. حال آنکه نگارنده شورا‌هایی با 80درصد موفقیت را نیز می‌شناسد. برگزیدگان محترم باید به تکمیل و تصحیح مشکلات شورایاری که پیوند‌دهنده و تکثیر‌کننده آنان تا سطح محله‌هاست همت گمارند که کاری ماندنی خواهد بود. عزیزان: شورا نهاد جامعه مدنی نیست. فقدان نقد سبب شده که هر کس هر چه می‌خواهد بنویسد و چاپ هم کند.

 شورا در جامعه مدنی شکل می‌گیرد اما پس از تشکیل رسمی جزیی از نهاد‌های مدیریت محلی یا حکومت محلی است و بنابراین به حیطه اقتدار وارد می‌شود. پس مانند احزاب اما با هدف‌هایی متفاوت، نهادی بینابینی است. گرچه برگزیدگان شورا می‌توانند عضو حزب و گروه و دسته و محفلی باشند، اما از آنجا که شورا نهادی سراسری است یعنی به تمامی شهروندان در محدوده‌ای جغرافیایی یعنی نهادی مکان‌محور، تعلق دارد، چنانچه به دنبال منافع گروهی و حزبی ره سپرد به نهادی خیانتکار به آرمان‌های شورا بدل می‌شود. تبلیغ گروهی و حزبی خدمت صادقانه به شهروندان و شهر و کار گروهی و پرهیز از خودمحوری است که کاری کارستان است. این عاصی آرزومند آن است که پس از چهارسال اگر کاسه سهمش در این خاکدان پر نشده باشد، با غروری به بزرگی و استواری البرز از کار کارستان یکایک شما عالیجنابان عزیز یاد کند. چنین بادا و بیش بادا تا بعد.
 
بهار: فرصت کافی برای دولت

«فرصت کافی برای دولت»عنوان سرمقاله روزنامه بهار به قلم سعید لیلاز است که در آن می‌خوانید؛در کنفرانس مطبوعاتی روز گذشته رییس‌جمهوری منتخب، گرایشی بسیار روشن، به‌ویژه از سوی رسانه‌های محافظه‌کاری دیده می‌شد که می‌کوشیدند سطح مطالبات و انتظارات مردم را هم بسیار بالا ببرند و هم به گونه‌ای وانمود کنند که دولت یازدهم دو ماه پیش از تشکیل، مسئول تمام مشکلات کنونی کشور است. در صورتی که اگر بخواهیم با ادبیات «آشتی‌جویانه» و «امیدوارانه» امروز صحبت کنیم، می‌توان گفت دامن‌زدن به مطالبات لااقل رویه سازنده‌ای نیست.
    
در این‌که دولت آقای روحانی (که از امروز آن را «دولت امید» نام می‌گذارم) باید بتواند به تمام مطالبات فروکوفته ملت ایران، به‌ویژه در عرصه‌های اقتصادی، پاسخ صریح و قطعی و با کمترین هزینه و بیشترین بهره را دهد هیچ تردیدی وجود ندارد. بی‌شک این مسئله مهم‌ترین اولویت دولت یازدهم است، اما ایجاد این توقع که تخریب‌های هشت‌سال گذشته در زمانی کوتاه باید به وسیله این دولت حل شود، اصولا رویه‌ غیرسازنده‌ای است و فکر می‌کنم حتی به مصلحت محافظه‌کاران هم نیست.

با انتخاب دولت امید برپایه اعتدال گرایی از سوی مردم، راه‌حل مشکلات این است که دولت از هم‌اکنون تا زمان رای اعتماد به کابینه و آغاز رسمی فعالیتش، تمام برنامه‌ریزی‌ها و شکل‌دهی ساختارها را به‌گونه‌ای طراحی کند که حتی لحظه‌ای از دست نرود. ما دیگر نه زمانی برای از‌دست‌دادن داریم، نه انرژی برای تلف‌کردن، نه پولی برای آتش‌زدن؛ فوری‌ترین اولویت دولت باید این باشد که بدون فوت وقت و بدون تکرار سیاست‌ها و روش‌های آزمون‌و‌خطا، به اصلاح بنیادهای اقتصادی بپردازد. بار دیگر هشدار می‌دهم دامن‌زدن به مطالبات آن هم دو یا سه‌ماه پیش از تشکیل دولت به‌هیچ‌وجه به حل‌و‌فصل مسائل کمکی نخواهد کرد.

در موفق‌شدن دولت امید همان‌قدر محافظه‌کاران باید منافع و مسئولیت داشته باشند که اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان؛ از آنجا که این دولت علاقه‌مند نیست به زیان مردم و هیچ‌یک از گروه‌ها رفتار کند، توصیه می‌کنیم رسانه‌ها در پرسش‌گری از دولت یازدهم (که باید همواره صورت بگیرد حداکثر دقت انجام شود) به‌گونه‌ای عمل کنند که بار مطالبات به‌نحوی به دوش این دولت قرار نگیرد که پس از مدتی دولت امید قادر به پاسخ‌گویی روشن نباشد.

باید به دولت یازدهم فرصت کافی داد. به‌نظر من اگر این دولت با سیاست منسجم و از‌پیش برنامه‌ریزی‌شده فعالیت خود را آغاز کند، از همان روزهای نخست می‌توان آثار مثبت آن را مشاهده کرد، اما به‌نظر من بازگشت خرابی‌ها به‌سمت اصلاح در بیشتر حوزه‌ها بیش از دو سال طول خواهد کشید. پیش‌تر در مقاله‌ای، سال 1392 را ولو با فرض تشکیل چنین دولتی «سال از‌دست‌رفته» خوانده بودم. به‌نظر من نخستین آثار بهبود اوضاع را در شرایط خوشبینانه در نیمه نخست سال 1393 مشاهده خواهیم کرد. آن‌هم در صورتی که دولت از همان دقایق آغاز فعالیت شروع به گرفتن «ترمزها» کند. پس این نوعی بی‌انصافی رسانه‌ای است که دولتی بتواند تمام مشکلات را با فوریتی که مد‌نظر دوستان محافظه‌کار است، حل کند.

ابتکار:او همچنان همان روحانی دیپلمات است

«او همچنان همان روحانی دیپلمات است»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سید علی محقق است که در آن می خوانید؛در دهه هشتاد راه میانبر رسیدن به ساختمان پاستور و بدست آوردن کرسی ریاست جمهوری در ایران از شهرداری پایتخت گذشت. ازماهها پیش هم بسیاری از احتمال تداوم این رویه در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و بدل شدن آن به یک سنت سخن می‌گفتند. با این همه اما انتخابات 24 خرداد علیرغم حضور یک شهردار دیگر، بیش از هرچیز به عرصه ای برای رقابت دیپلمات‌ها بدل شد و در نهایت هم کرسی ریاست جمهوری جدید نه به یک شهردار که به یک دیپلمات رسید.

دکتر حسن روحانی رئیس جمهور منتخب مردم، هم حقوقدان است و هم سخنران و حوزوی، هم سوابق متعددی در سطوح ارشد نظامی دارد و هم سالهای متمادی دبیر بالاترین شورای امنیتی کشوربوده است. با این همه اما برجسته ترین مشخصه روحانی سوابق او در عرصه دیپلماسی است و همگان او را به عنوان یک دیپلمات و مذاکره کننده برجسته و مسئول اسبق پرونده هسته‌ای ایران در دوران اصلاحات می‌شناسند. این سابقه پر رنگ به همراه حضور سعید جلیلی، مسئول کنونی پرونده هسته‌ای و علی اکبر ولایتی، وزیر خارجه سال‌های دور کشور در رقابت‌های انتخاباتی، دست به دست هم داد تا سرنوشت مذاکرات هسته ای و سایر مناسبات ایران و غرب در جریان مناظرات انتخاباتی بیشتر از قبل برای مردم پررنگ شود و این انتخابات تلویحا به رفراندومی برای سیاست خارجی کشور و پرونده هسته ای نیز بدل شود. رفراندومی که در آن با انتخاب روحانی، گفتمان «سانتریفیوژ بچرخد به شرط آنکه چرخ اقتصاد هم بچرخد» بر گفتمان «اولویت اول بودن چرخش سانتریفیوژ ها» پیروز شد.

با گذشت 8 سال از آخرین مسئولیت روحانی در مذاکرات هسته‌ای ایران، او دیروز در مقام رئیس جمهور منتخب ایران و در اولین نشست مطبوعاتی پس از انتخابات، دو مشخصه بارز خود به عنوان یک دیپلمات کارکشته و مذاکره کننده حرفه ای را به نمایش گذاشت. روحانی در پاسخ سوالات سیاسی اقتصادی و اجتماعی داخلی خوب گوش می‌داد و کاملا حاضرجواب و هوشمندانه پاسخ می‌داد. در پاسخ به سوالات مرتبط با عرصه سیاست خارجی نیز به مثابه یک سیاستمدار میانه رو، کارکشته و قائل به قواعد دیپلماسی حاضر شد تا در اولین عرضه عمومی خود در مقام جدید، بیش از هر چیز به همان روحانی دیپلمات و مسئول پیشین پرونده هسته‌ای شباهت داشته باشد.

پاسخ‌های روحانی به خبرنگاران چه آنجا که در خصوص تحولات سوریه و لزوم واگذاشتن امور سوریه به مردم این کشورسخن گفت و چه در واکنش به پیام آمریکایی‌ها برای مذاکره مستقیم با دولت جدید و چه در خصوص سرنوشت مذاکرات هسته‌ای ایران و 1+5 همگی نشانه‌هایی از اعتدال، عقلانیت و تلاش برای تنش زدایی و اعتماد سازی را با خود به همراه داشت. روحانی به خوبی می‌داند که باز کردن باب گفت و گو، اولین گام برای پیشبرد دیپلماسی، تبدیل تقابل به تعامل و کسب منافع حداکثری پشت میز مذاکره است. او همچنین کاملا حواسش هست که این روزها همانقدر که اقشار مختلف مردم ایران مشتری سخنان رئیس جمهور منتخب هستند، سران کشورهای جهان و فعالان عرصه دیپلماسی هم با دقت فراوان مستمع این اظهاراند و گفته‌های او را زیر ذره بین تحلیل و پیش بینی می‌برند. کما اینکه هم اتحادیه اروپا و کاخ سفید و هم دیگر کشورهای جهان و منطقه در بیانیه‌های خود در خصوص پیروزی حسن روحانی ضمن استقبال تردیدآمیز از انتخاب جدید مردم و روی کار آمدن گفتمان اعتدال در ایران، نشان داده اند که تحولات تهران جدید را به دقت زیر نظر دارند و می‌خواهند به سرعت توانایی روحانی در تعدیل سیاست هسته ای ایران و پل زدن بر اختلافات با غرب را بیازمایند.

از این منظر روحانی هم دیروز در نشست خبری خود و هم در مبارزات انتخاباتی یک ماه گذشته همواره به گونه‌ای سخن گفت و عمل کرد که نشان دهد در دوران ریاست جمهوری اش، درهای کشور برای گفت وگو و مذاکره با کشورهای غربی وحتی آمریکا و پنجره‌های کشور بر روی هوای تازه در عرصه دیپلماسی باز خواهد بود. اما این همه به معنای یک چرخش 180 درجه ای و ناگهانی در سیاست خارجی نیز نخواهد بود و او به عنوان یک رئیس جمهورِ دیپلمات مشت خود را برای رقیب بسته نگه داشته و دست خود را یک جا رو نخواهد کرد.
    
دنیای اقتصاد: دو پیشنهاد برای بهره‌گیری از سرمایه‌ عظیم اجتماعی

«دو پیشنهاد برای بهره‌گیری از سرمایه‌ عظیم اجتماعی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر محمدمهدی بهکیش است که در آن می‌خوانید؛برندگان واقعی روز 24 خرداد (انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم) بدون تردید جوانان این مرز و ‌بوم‌اند که به‌رغم شرایط بد اقتصادی و احتمالا بیکار بودن، ثابت کردند که از نظر اجتماعی- سیاسی رشد فوق‌العاده‌ای پیدا کرده‌اند و به همگان ثابت کردند که دنیای متکی بر قواعد مدنی امروز را به درستی شناخته‌اند و به جای قهر با صندوق‌های رای با حضور پرشور خود به اراده خود عینیت بخشیدند.

آنان 24 خرداد 1392 را به نقطه عطف دیگری در فرآیند پرنشیب و فراز صد ساله آزادی‌خواهی ایرانیان تبدیل کردند که نظیر آن حداقل در منطقه یافت نمی‌شود.

این سرمایه عظیم پشتوانه‌ای است استوار برای رییس‌‍‌جمهور جدید که از آن بهره فراوان خواهد برد و البته مسوولیتی بزرگ- در مقابل- برای او و همکارانش به وجود آورده است. اینک بر رییس‌جمهور منتخب است که از این نیروی عظیم عقلانیت بهره گیرد و راه را آن‌چنان هموار سازد که اشتیاق و امید شکل گرفته و به حرکت درآمده در جهت سازندگی کشور به کار گرفته شود. رییس‌جمهور منتخب که اکنون رییس‌جمهور همه مردم ایران است و خود مجهز به پشتوانه علم و تجربه است در ادامه راه محتاج به حضور جوانان در صحنه‌های اقتصادی نیز هست؛ ولی طبیعی است که چگونگی حضور جوانان باید سازماندهی شود؛ زیرا تبدیل این نیروی عظیم به تلاش و کوشش و در نتیجه بهره‌مندی از مواهب زندگی، نیاز به سازماندهی جدیدی دارد که به دلیل مشکلات گذشته جای آن خالی است. خوب است به تفکر بنشینیم که چگونه می‌توان از این نیرو در جهت سازندگی کشور استفاده کرد و چون دوره انتخابات، در فراسوی دوره چهار ساله، رییس‌جمهور پیروز میدان فعالیت‌های اقتصادی نیز باشد.

در این یادداشت دو پیشنهاد را به محک آزمون و بحث و گفت‌وگو می‌گذارم:
1- اولین پیشنهاد، تاسیس انجمن‌های حرفه‌ای جوانان است؛ به ترتیبی که مرتبط با سازمان‌های کارفرمایی (مانند اتاق‌های بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی) باشند. این انجمن‌ها (مثلا انجمن متخصصان جوان الکترونیک) از یک طرف امکانات رشد و تعالی اعضای خود را فراهم می‌کنند و دانش آکادمیک آنان را به دانش کاربردی در انطباق با نیازهای محیط کار تبدیل می‌کنند و از طرف دیگر اطلاعات بازار کار را در اختیار اعضای خود قرار می‌دهند. به عبارت دیگر این‌گونه انجمن‌ها حلقه مفقود بین محیط آموزشی و بازار کار را به وجود می‌آورند.

طبیعی است که چنین انجمن‌های حرفه‌ای، سرمایه لازم برای شروع فعالیت و پرداخت حق عضویت‌هایی که بتواند هزینه‌ها را جبران کند، ندارند. بنابراین باید در زمان تشکیل در ارتباط با سازمان‌هایی قرار گیرند که امکانات اولیه را در اختیارشان قرار دهد. مزیت همجواری این‌گونه انجمن‌ها برای اتاق‌ها یا مجموعه‌ای از صنایع این است که صنایع می‌توانند نیازهای نیروی انسانی خود را به آنان منتقل کنند و انجمن‌ها در آماده‌سازی فارغ‌التحصیلان دانشگاهی در انطباق با نیازها کوشا شوند. همچنین این انجمن‌ها می‌توانند به عنوان محیطی برای کاریابی مورد استفاده قرار گیرد.

فعالیت این‌گونه انجمن‌ها می‌تواند به گسترش نوآوری و تبدیل آنان به فعالیت‌های سودآور اقتصادی برای جوانان نیز کمک کند؛ زیرا این‌گونه انجمن‌ها می‌توانند با ترتیب دادن مسابقات، برگزاری نمایشگاه‌های نوآوری و ... به طرح ایده‌های نو یاری رسانند و در مقابل سرمایه‌گذاران را به عطف توجه به این‌گونه نوآوری‌ها تشویق کنند که قطعا این فعالیت به یک فرآیند رشد نوآوری و تبدیل آن به منبعی برای کسب درآمد کمک خواهد کرد.

دولت در این میان منتفع خواهد شد؛ زیرا از یک طرف زمینه رشد اشتغال فراهم می‌آید و از طرف دیگر فرآیند مطرح شدن ایده‌های نو و کاربردی برای نوسازی خطوط تولید از طریق رشد تکنولوژی به وجود می‌آید؛ زیرا زمانی که نیازها به انجمن و اعضای آن منتقل شد، متخصصین جوان در پی پیدا کردن جواب، فعالیت می‌کنند و در صورت نیاز به دانشگاه‌های محل تحصیل (و استادان) خود مراجعت می‌نمایند تا از این مسیر درآمدی کسب کنند.  

2- دومین پیشنهاد راه‌اندازی انجمن‌های حرفه‌ای متخصصین بازنشسته است که حتی می‌تواند متخصصین مشغول کار با سال‌های مشخصی از سابقه کار را به عضویت درآورد. فعال کردن چنین انجمن‌هایی می‌تواند به تجهیز سرمایه علمی و تجربی کشور بینجامد و آن را در اختیار بازار کار قرار دهد. سازمان‌های بین‌المللی از این نوع انجمن‌های متخصصین در کنار خود دارند و در صورت تقاضای کشورهای در حال توسعه از افرادی متخصص که عضو این‌گونه انجمن‌ها هستند دعوت می‌کنند و برای مدتی به کشورهای متقاضی اعزام می‌دارند. معمولا هزینه استفاده از این گونه متخصصین پایین است؛ زیرا برخی اوقات متخصصین بازنشسته فقط برای سرگرم شدن وارد این انجمن‌های حرفه‌ای می‌شوند.

مشخصه مهم بهره‌گیری از این متخصصین ماهیت نیاز کوتاه‌مدت به آنان است. مثلا مشکلی در یک خط تولید به وجود آمده که متخصصی ممکن است طی دو هفته آن را ساماندهی کند.
مهم‌تر آنکه فعالیت این‌گونه انجمن‌ها- علاوه‌بر ابعاد اقتصادی- دارای ابعاد اجتماعی نیز می‌باشد؛ زیرا افراد متخصص مورد استفاده قرار می‌گیرند و در نتیجه امید به زندگی در آنان افزایش می‌یابد و حضور آنان در جامعه به نشاط بیشتر تبدیل می‌شود.

انجمن‌های حرفه‌ای دوگانه جوانان و افراد با‌تجربه باید با کمک و هدایت دولت از نظر ایجاد مقررات و ضوابط مورد نیاز راه‌اندازی شوند و برای کسانی که به آنان کمک می‌رسانند مشوق‌های مناسب به وجود آیند؛ ولی باید دقت کرد که دولت نباید در اداره آنان نقشی داشته باشد، البته دولت می‌تواند با به رسمیت شناختن آنان و محول نمودن یکسری وظایف مشورتی یا نظارتی به آنان- در حیطه وظایفشان- به رشد و تعالی آنها کمک کند و از این مسیر به رشد حرفه‌ و ‌فن و نوآوری در اتصال با فضاهای آموزشی و تجربی از یک طرف و فضای کسب ‌و‌ کار و نوسازی صنایع از طرف دیگر یاری رساند. قطعا راه‌اندازی این‌گونه انجمن‌ها به کاربردی شدن دانشگاه‌ها نیز کمک خواهد رساند؛ زیرا با انتقال نیازهای صنعتی و خدماتی به آنان از طریق انجمن‌ها، فضاهای آموزشی و تحقیقی در جهت انطباق با نیازهای جامعه شکل خواهد گرفت.
نمونه یا مشابه انجمن‌های حرفه‌ای برای جوانان و همچنین افراد با‌تجربه در کشورهای پیشرفته سابقه طولانی دارد و حتی سازمان‌های بین‌المللی از موسسات حرفه‌ای بهره فراوان می‌گیرند.        

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها