«یکی بود یکی نبود، در یک جنگل بزرگ و زیبا برکه‌ای بود که تعدادی قورباغه با خوبی و خوشی در آن زندگی می‌کردند. یک روز آفتابی که هوا هم خوب بود قورباغه‌ها برای گردش و تفریح به کنار برکه رفته بودند و درمیان سبزه‌ها مشغول بازی بودند که ناگهان سبزه زار شروع به لرزیدن کرد و قورباغه‌ها سریع به داخل برکه پریدند. آنها نمی‌دانستند چه اتفاقی افتاده است...»
کد خبر: ۵۶۸۴۷۵

بچه‌های عزیز اگر می‌خواهید بدانید چه اتفاقی برای قورباغه‌ها افتاده است این کتاب قشنگ را که تصاویر بسیار زیبایی هم دارد بخوانید.

نویسنده: کمال السید

مترجم: احمد حائری

ویراستار: رضا بهنام

تصویرگر: الهام ارکیا

ناشر: بُراق (قم) 1392

قیمت: 1200 تومان

شنگول و منگول و حبه انگور

«یک صبح آفتابی و قشنگ خانم بزی بچه‌هایش را صدا زد:

آفتاب در اومد بچه‌ها

از پشت کوه باصفا

شنگول من برگ گلم

منگول من ناز و تپلم

دختر ناز، گل منی

تو حبه انگور منی

می‌خوام برم از ده بیرون

غذا بیارم براتون...»

دوستان خوب؛ همه ما این قصه زیبا و فراموش نشدنی را بارها شنیده‌ایم و لذت برده‌ایم، اما در این کتاب که قسمتی از متن آن به زبان شعر آمده قصه شکل تازه‌ای دارد که بسیار هم جذاب و خواندنی است.

مولف: فاطمه ستاری

تصاویر: آتلیه باروک

ناشر: میامین 1390

قیمت: 800 تومان

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها