خراسان:بیداری اسلامی و سیاست خارجی دولت یازدهم
«بیداری اسلامی و سیاست خارجی دولت یازدهم»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم علیرضا رضاخواه است که در آن میخوانید؛1- "یارون فریدمن" نویسنده صهیونیستی روزنامه "یدیعوت آحرونوت" چندی پیش مدعی شد که "بیداری اسلامی" یا به اصطلاح اعراب "بهار عربی" با وقوع یک جنگ شیعی – سنی به پایان می رسد و برای همیشه متوقف خواهد شد. پیش بینی که یادآور راهبرد بن گوریون، اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی، می باشد. راهبردی که اسرائیل از زمان تاسیس اولیه جعلی خود برپایه آن استوار شد، براساس گفته دیوید بن گوریون: "ما ملتی کوچک هستیم و امکانات و منابع ما اندک است و باید این خلاء را در برخورد خود با کشورهای عرب دشمن از طریق شناختن نقاط ضعف آنها بهویژه در زمینه روابط موجود بین گروه های نژادی و اقلیت های طایفه ای برطرف کنیم به گونه ای که ما به آنها دامن بزنیم تا در نهایت به مشکلاتی تبدیل شود که حل یا مهار کردن آنها برای این کشورها دشوار شود ".
واقعیت این است که موج بیداری اسلامی در خاورمیانه عربی و توفق گروه های اسلام گرا در کشورهای تونس، مصر و لیبی از یک سو و تقویت محور مقاومت با خروج نیروهای خارجی از عراق و افزایش نفوذ ایران در این کشور، رژیم صهیونیستی را با یک چالش بنیادی مواجه ساخته است که موجودیت آن را تهدید می کند. از همین رو است که صهیونیست ها با الگو قرار دادن راهبرد بن گوریون به دنبال به انحراف کشیدن "بهار عربی" و تبدیل آن به یک "خزان اسلامی" هستند. عراق روزی نیست که شاهد انفجار بمب و کشتار مردم در محله های شیعه نشین و سنی نشین نباشد. از سوی دیگر درگیری میان کردها و حکومت مرکزی هر روز بیشتر می شود. سوریه در یک جنگ تمام عیار مذهبی گرفتار شده است. علمای وهابی و تکفیری فتوای جهاد می دهند و گروه گروه از جوانان کشورهای عربی برای کشتن برادران دینی خود به شام می روند. ظلم سعودی ها به شیعیان در مناطق شرقی عربستان، موجی از اعتراضات مردمی را ایجاد کرده به گونه ای که اعتراض در خیابان های قطیف به امری عادی تبدیل شده است. خیابان های قاهره و اسکندریه هر از چندگاهی شاهد درگیری خونین مسلمانان و مسیحیان قبطی است. این در حالی است که سلفی های سعودی موجی از شیعه هراسی را در این کشور آغاز کرده اند، موجی که دانشگاه الازهر به عنوان پایگاه اعتدال در جهان اسلام را هم در برگرفته است. در یمن شیعیان زیدی و حوثی ها به جرم داشتن کیشی متفاوت قربانی می شوند، سلفی های کویت عرصه زندگی را بر شیعیان تنگ کرده و در تلاش اند تا این اقلیت ریشه دار را از صحنه سیاسی محو نمایند. قطر و شبکه الجزیره در کنار افرادی چون شیخ یوسف قرضاوی به پایگاه رسانه ای تفرقه در میان امت اسلامی تبدیل شده اند. سلفی ها در تونس زندگی را به کام مردم تلخ کرده اند . خیابان های طرابلس در شمال لبنان بیشتر به صحنه جنگ می ماند تا محل زندگی، تنها کافی است سنگی از محله باب التبانة به سمت جبل محسن پرتاب شود تا موجی از گلوله های سبک و سنگین آسمان شهر را تاریک کند.
بحرین روزهای سختی را می گذراند. تنها کشور عربی که به کمک دیگر کشورهای عرب بی اعتنا به خواسته شهروندانش به سرکوب گسترده آنها پرداخته و جامعه جهانی نیز در برابر آن سکوت مطلق اختیار کرده است. خاندان آل خلیفه به کمک نیروهای نظامی و امنیتی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به ویژه عربستان سعودی، امارات متحده عربی و اردن آن چنان مخالفان صاحب اکثریت ساختار جمعیتی خود یعنی شیعیان را سرکوب می کنند که حتی متحدان غربی آن به این رفتار معترضند.
از سوی دیگر و با گذشت نزدیک به شش ماه از اعتراض های مردمی و عدم توجه هیئت حاکمه به خواسته های به حق شیعیان بحرینی که اکثریت این جامعه را تشکیل می دهند، اکنون هشدارها به احتمال رسیدن بحران این کشور به یک جنگ داخلی تمام عیار بیش از پیش افزایش یافته است. جنگی که می تواند این کشور کوچک خلیج فارس را تبدیل به کانون بحران برای همه کشورهای عربی پیرامون خود کند. مسئله ای که قطعا در وهله نخست خواب را بر عربستانی هایی که به واسطه برخورداری از اقلیت به شدت ناراضی شیعه خود که نزدیک به 20 درصد جمعیت این کشور را تشکیل می دهند، حرام خواهد کرد.
۲ - نظام سیاسی – امنیتی منطقه تا پیش از تحولات اخیر در خاورمیانه مبتنی بر" توازن قوا" طراحی شده بود. توازن قوا را سیستمی از اتحاد قدرت ها می دانند که در آن "صلح و امنیت از طریق برابری (نسبی) قدرت میان دو بلوک رقیب برقرار می گردد. کشورهای دخیل در سیستم موازنه قوا به اتحاد با ممالک دوست متوسل می شوند تا ضمن حفاظت از خود، موقعیت بهتری در قیاس با دیگران به دست آورند." کنث والتز در نظریه واقع گرایی ساختاری خود ،توازن قوا را به ضرورت و به نحوی گریز ناپذیر متاثر از ساختار و پویایی نظام بین المللی می داند تا نتیجه خواست رهبران دولت ها. بر این اساس خلاء یک قدرت مسلط در سیستم بین الملل باعث می شود واحد های سیاسی برای حفظ موجودیت خود به ائتلاف های منطقه ای و پیمان های فرامنطقه ای پیوسته و از طریق موازنه قوا صلح و امنیت را جستجو کنند. به عنوان نمونه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و خلاء ناشی از افول بلوک شرق باعث تحول در ساختار بین الملل و شکل گیری ائتلاف های جدید منطقه ای و بین المللی شد. به بیان دیگر مبنای نظام توازن قوا بر بازی حاصل جمع صفر( بازی برد - باخت) و افزایش "قدرت نسبی" بازیگران رقیب است و لذا از درون آن تنش، بی اعتمادی و جنگ بیرون می آید. نظام سیاسی-امنیتی مبتنی بر توازن قوا در منطقه خلیج فارس عمدتاً بر محور تهدیدات سنتی میان دولت ها در دوران جنگ سرد و شرایط خاص دهه های 1970، 1980 و1990 و با تکیه بر خواست و منافع بازیگران فرامنطقه ای و متحدان محلی آن ها طراحی شده بود. چنین نظامی تأکید بر «تضادها» و «اختلافات» دارد و لذا در ماهیت چه به شکل سنتی و چه جدید، خود منشاء ناامنی است.
این در حالی است که با تغییر و تحولات جدید ژئوپلتیک در منطقه تغییر پارادایم امنیتی حاکم بر منطقه نیز اجتناب ناپذیر می نماید. در غیر این صورت منطقه شاهد درگیری خونین طایفه ای خواهد شد. زیرا بر اساس تئوری توازن قوا "موج اعتراض های عربی" و به دنبال آن فروپاشی برخی از نظام های موجود ، ظهور ائتلاف های نوین منطقه ای و همچنین "تغییر اولویت در جایگاه خاورمیانه در سند امنیت ملی آمریکا" به عنوان عوامل "بی نظمی" و "آنارشیک" در نظر گرفته می شوند؛ که رقابت قدرت های منطقه ای از جمله ایران، ترکیه و عربستان را به دنبال دارد. این رقابت و درگیری تا بدانجا ادامه پیدا می کند که توازن جدیدی در منطقه شکل بگیرد.از سوی دیگر فضای ایجاد شده در منطقه به ویژه "احیای اسلام سیاسی" و "افزایش نقش مردم در روند سیاست گذاری کشورها " این فرصت را در اختیار نخبگان سیاسی مسلمان قرار داده تا با اتخاذ "دیپلماسی وحدت اسلامی" نظام سیاسی امنیتی جدیدی را بر مبنای "امنیت دسته جمعی" و با تاکید بر "هویت اسلامی مشترک " برای منطقه خاورمیانه ترسیم نمایند.مبنای این سیستم همکاری بوده و بر تقویت مولفه های مشترک و کاهش تدریجی مولفه های اختلا ف زا تاکید دارد. این سیستم ضمن آنکه باعث کاهش حضور قدرت های خارجی در منطقه و تغییر کارکرد آنان از میلیتاریزه کردن منطقه به کمک برای تقویت سیستم همکاری های جامعه منطقه ای و کمک به ایجاد و تقویت زیرساخت ها می گردد، می تواند عدم توسعه که یکی از اصلی ترین دلا یل ناامنی است را برطرف نماید. در عین حال سیستم همکاری منطقه ای و امنیت دسته جمعی، مکانیسم مناسبی خواهد بود برای مبارزه با تروریسم و ریشه های آن.
3- یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری در ایران در شرایطی در حال شکل گیری است که اوضاع منطقه اتخاذ یک سیاست خارجی تنش زا در منطقه را غیر قابل اجتناب ساخته است. کمپین های انتخاباتی نامزدها یکی از بهترین فرصت ها برای مفصل بندی یک گفتمان جدید برای سیاست خارجی کشور می باشد. جمهوری اسلامی ایران به واسطه سابقه روشن در تعامل با گروه های اسلام گرا در منطقه پتانسیل عبور از بحران کنونی در منطقه را دارد. تلاش در جهت تبدیل این توانایی از شرایط بالقوه به بالفعل امری است که در سایه یک نگاه فراملی و بهره گیری از سرمایه انسانی در دستگاه دیپلماسی ممکن است. از همین رو است که به جرات می توان گفت که تنش زدایی منطقه ای می تواند از اولویت های اصلی سیاست خارجی دولت یازدهم باشد.
فرصتی که به دنبال بیداری اسلامی در منطقه و احیای اسلام سیاسی ایجاد شده را بایستی غنیمت شمرد. افراط گرایی مذهبی و تاکید بر اختلاف شیعه و سنی و بی توجهی به روند رشد اختلافات طایفه ای و مذهبی باعث از دست رفتن این فرصت می شود. جمهوری اسلامی به عنوان نمونه عملی اسلام سیاسی و حاکمیت شرع می تواند با به رسمیت شناختن تفاوت های موجود در نگرش شیعی خود به دین مبین اسلام با نخبگان اهل تسنن و با تاکید بر دیپلماسی وحدت اسلامی همزیستی مسالمت آمیز اسلام سیاسی شیعه و سنی را در کشورهایی چون بحرین، سوریه، لبنان، عراق و پاکستان ترویج نماید.
کیهان:...اینهمه راه آمدهایم
«...اینهمه راه آمدهایم»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن میخوانید؛«شما یک زندگی جدا از دنیای جدید داشتهاید. مباحث مربوط به اقتصاد مدرن و حقوق و روابط جدید بینالملل را مطالعه نکردهاید. تحصیلات شما در علوم اسلامی و الهی است. شما با دنیای کنونی سیاست و معادلات جاری آن در زندگی اجتماعی درگیر نبودهاید. با این وجود، آیا احساس نمیکنید که باید در راهی که اعلام کردهاید تجدیدنظر کنید؟»
این پرسشی بود که روز نهم آذرماه 1358 خبرنگار مجله آمریکایی تایم در مصاحبه اختصاصی خود با حضرت امام(ره) از ایشان پرسیده بود. پاسخ امام راحل(ره) اما، تعجب آمیخته به ناباوری خبرنگار تایم را در پی داشت. امام خمینی(ره) در پاسخ فرموده بود؛ «ما، معادله جهانی و معیارهای اجتماعی و سیاسی که تا به حال به واسطه آن تمام مسائل جهان سنجیده میشده است را شکستهایم، ما خود چارچوب جدیدی ساختهایم که در آن عدل را ملاک دفاع و ظلم را ملاک حمله گرفتهایم. از هر عادلی دفاع میکنیم و بر هر ظالمی میتازیم، حال شما اسمش را هر چه میخواهید بگذارید، ما این سنگ را بنا خواهیم گذاشت، امید است کسانی پیدا شوند که ساختمان بزرگ سازمان ملل و شورای امنیت و سایر سازمانها را بر این پایه بنا کنند. نه بر پایه نفوذ سرمایهداران و قدرتمندان که هر موقعی خواستند هر کسی را محکوم کنند، بلافاصله محکوم نمایند. آری با ضوابط شما، من هیچ نمیدانم و بهتر است که ندانم».
خبرنگار مجله «تایم» حق داشت از پاسخ امام راحل ما(ره) انگشتحیرت به دندان بگیرد و در مقدمهای که برای انتشار مصاحبه حضرت امام(ره) تهیه کرده بود، بنویسد؛ «سخن از یک روحانی بزرگ شیعه در میان است که بهزعم خود آمده است تا نظام حاکم بر جهان امروز را نه فقط در ایران که در همه دنیا تغییر دهد و نظامی را جایگزین کند که در آن عدالت و ظلم، روابط اجتماعی و معادلات سیاسی با معیارهای اسلامی تعریف میشوند».
نمیدانیم آیا خبرنگار مجله تایم در قید حیات است یا نه؟ اگر بود میدید و اگر باشد میبیند که آنچه آن روز، امام راحل(ره) ما با اطمینان میفرمود و خبرنگار تایم با دهانی بازمانده از تعجب و درونی آکنده از انکار میشنید، اتفاق افتاده است.
15 خرداد 1342 را میتوان با روزی که رسول خدا(ص) دعوت خویش آشکار کرد، به مقایسه نشست. با این تفاوت که پیامبر اعظم(ص) اسلام ناب را به وحی از خدای مهربان گرفته بود و سلاله پاک او، امام خمینی(ره) غبار قرنها بدعت و تحریف و کجاندیشی و بداندیشی که بر آن نشسته بود را زدوده و اسلام ناب محمدی(ص) را همانگونه که در صدر بود، ارائه کرده بود. رژیم آمریکایی شاه، سراسیمه از آنچه در پیش بود، قیام را به خون کشید و این توهم را که نه خود و نه اربابانش باور داشتند در شیپورهای فریب آن روزها دمید که گویی «دارها برچیده و خونها شسته است»! اما قیام، تازه آغاز شده بود و تشنگانی که با آدرس غلط قدرتهای استکباری در پی آب به سوی سراب رفته بودند، نشانی سرچشمه زلال را که امام راحل(ره) نشانداده بود، شناخته بودند. دیری نپائید که طلایه بهمن 57 نمایان شد و یاران امام(ره) که آن روزها میفرمود؛ در رحم مادران و صلب پدران و یا گهوارهها هستند، نیز از راه رسیدند. همه آمده بودند و آماده بودند تا «فلکرا سقف بشکافند و طرحی نو دراندازند» و انداختند.
حضرت امام(ره) در پیامی به مناسبت سالروز قیام 15 خرداد که سال 1362 یعنی در اوج جنگ تحمیلی و حمله همه جانبه تمامی قدرتهای ریزودرشت دنیا به ایران اسلامی، منتشر شده بود، آوردهاند؛
«ما امروز، دورنمای صدور انقلاب اسلامی را در جهان مستضعفان و مظلومان بیش از پیش میبینیم و جنبشی که از طرف مستضعفان و مظلومان جهان علیه مستکبران و زورمندان شروع شده و در حال گسترش است، امیدبخش آتیه روشن است و وعده خداوند تعالی را نزدیک و نزدیکتر مینماید، گویی جهان مهیا میشود برای طلوع آفتاب ولایت از افق مکهمعظمه... از پانزدهم خرداد 42 که حکومت مستکبران جبار در این سرزمین به اوج خود رسیده بود و میرفت تا عربده شوم «اناربکم الاعلی» از حلقوم فرعون زمان طنین افکند تا 22 بهمن 57 که پایه حکمرانی جبارانعصر در این مرز و بوم فرو ریخت و تخت و تاج 2500 ساله فرعونگونه ستمشاهی به دست توانای زاغهنشینان و ستمدیدگان تاریخ برباد رفت و... ایامی معدود بیش نبود و از 22 بهمن 57 تا امروز که 15 خرداد 92 را درآغوش میکشیم ساعاتی محدود بیش نیست ولی تحولی که - انجام آن- کمتر از صد سال -هم- بعید به نظر میرسید با تقدیر خدای بزرگ در این ایام معدود و ساعات محدود تحقق یافت و جلوهای از وعده قرآن کریم نورافشانی کرد».
امام راحل ما(ره) باز هم مثل همیشه حق داشت که در سرودهای میفرمود؛ «انتظار فرج از نیمه خرداد کشم» چرا که آن روز اگرچه آمیخته به دود و آتش و خون بود ولی بعثت دوباره - تعبیر حکیمانه حضرت آقا از انقلاب اسلامی- آغاز شده و اسلام ناب محمدی(ص) از غربتی که دهها قرن بر آن تحمیل کرده بودند، بیرون آمده بود.
بعد از آن، این گردونه چرخید و چرخید تا به رحلت حضرت امام(ره) رسید. غربِ سیلی خورده بار دیگر غریو شادی کشید. ساعتی پس از آن که امام راحل ما چشم از جهان فروبست، این خبر با ذوقزدگی احمقانهای روی تلکس خبرگزاری رویتر نشست که «با مرگ خمینی، انقلاب اسلامی به نقطه پایان رسیده است» و ساعتی دیگر خبرگزاری آمریکایی آسوشیتدپرس در مصاحبه با یکی از نظریهپردازان مؤسسه «هریتیژ» به تفسیر این رخداد پرداخت که «شخصیت کاریزماتیک- جاذبه ویژه- خمینی مسلمانان جهان را با حالتی سحرگونه به خود جذب کرده بود و اکنون که از دنیا رفته است، مانند هر شخصیت کاریزماتیک دیگر، بنیانی که بنانهاده بود فرو میریزد» اما چند ساعت بعد وقتی در سراسر ایران اسلامی زن و مرد و کودک با چشم اشکبار به خیابانها ریختند و خبر این ضایعه غمانگیز در لبنان و فلسطین اشغالی و مصر و بحرین و الجزایر و... پیچید و هنگامه آفرید، خبرگزاری رویتر با ناباوری آن را رخدادی عظیمتر از استقبال مردم به هنگام ورود حضرت امام(ره) نامید و با انتقال بیوقفه رهبری به حضرت آقا؛ اضطراب دشمن به اوج رسید ... خمینی عزیز ما غروب نکرده بود، بلکه در قامت دیگر سلاله پاک رسول خدا(ص) دوباره طلوع کرده بود... و دیری نپائید که این گزاره ملکوتی از دلها به زبانها تراوید که «خامنهای، خمینی دیگر است».
باز هم عقبههای سخت بود و شیبهای تند که ملت مانند دوران امامراحل(ره) در رکاب خلف حاضر او با موفقیت پشت سر میگذاشتند و قلههایی که پیر جماران وعده داده بود را یکی پس از دیگری فتح میکردند. این برداشت نه سخن خلاف است و نه لاف گزاف. کافی است به توصیه حضرت امام، نقطه آغاز را با نقطهای که امروزه در آن ایستادهایم به مقایسه بنشینیم، تا با خواجه شیراز همنوا شویم که:
رهرو منزل عشقیم و زسر حد عدم
تا به اقلیم وجود، اینهمه راه آمدهایم
امروزه اما، همه شواهد حکایت از آن دارند که در ادامه همان راه به پیچبزرگ تاریخ نزدیک شدهایم. پیچ بزرگی که به نوشته هاآرتص، خمینی و خامنهای تابلوهای راهنمای آن را نصب کردهاند و... راستی! آنگونه که دشمنان بیرونی ادعا میکنند و دنبالههای داخلی همان را نشخوار میکنند، اگر انقلاب اسلامی درگذر سالهای گذشته رو به ضعف نهاده است، چرا -به قول حضرت آقا- کینهتوزیها و دشمنیها و شمشیر از رو بستنهای دشمنان همه روزه دامنه گستردهتر و شتاب بیشتری گرفته است؟! و به قول حضرت امام(ره) در خطاب معروفشان به آمریکا «اگر میگوئید هیچ اتفاقی نیفتاده است، پس چرا اینهمه سر و صدا میکنید؟!»
از میان هزاران اظهارنظر و تفسیر و تحلیل دشمنان تابلودار بیرونی، اشاره به بخشی از سخنان نتانیاهو که روز 26 می 2011- پنجم خرداد 1390- در کنگره آمریکا ایراد کرده است خواندنی است؛
«دفعه قبل که پشت این تریبون ایستاده بودم درباره خطر ایران هستهای هشدار دادم، اما، اکنون آن زمان گذشته است و لولا و محور تاریخ در حال چرخش است. امروز از تنگه خیبر در عربستان تا تنگه جبلالطارق در مراکش، دگرگونی عظیمی در حال وقوع است. این دگرگونی کشورها را متلاطم و دولتهای دوست ما را متلاشی کرده است و خاطرات ایران 1979 را زنده میکند. باید قبول کنیم نیروی قدرتمندی وجود دارد که با الگوی مورد نظر ما -پاسخ حضرت امام به خبرنگار تایم را مرور کنید- مخالف است. در رأس این نیروی قدرتمند، ایران خمینی و خامنهای قرار دارد. کسانی که ایران و خطر آن را نادیده میگیرند، سرخود را در شن [!] فرو کردهاند.»
و... این قصه اگرچه سر دراز دارد و حتی شرح مختصر آن نیز در این وجیزه نمیگنجد، ولی این نکته گفتنی و این سؤال پرسیدنی است که «برای نشستن بر کرسی ریاست امور اجرایی کشوری با این ویژگیها، چه شخصیتی و با چه ویژگیها بایسته است؟... شایسته به مفهوم واقعی آن بماند.»
جمهوری اسلامی:با میراث امام خمینی
با میراث امام خمینی»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که درن می خوانید؛در آستانه بیست و چهارمین سالگرد رحلت امام خمینی بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی قرار داریم، مرد بزرگی که با رهبری انقلاب اسلامی و به پیروزی رساندن آن در ایران، تحولی بنیادین در تفکر سیاسی جهان امروز پدید آورد و در ذهن تاریخ و در فرهنگ انقلابی عصر حاضر جاودانه شد.
امروز که نسیم بیداری اسلامی در کشورهای عربی و شمال آفریقا وزیدن گرفته و دیکتاتورها یکی پس از دیگری سقوط میکنند، بیش از روزها و سالهای اول بعد از پیروزی انقلاب اسلامی میتوان به عظمت کاری که امام خمینی انجام داد پی برد. هر چند عدهای تلاش میکنند رویدادهای انقلابی سالهای اخیر در کشورهای عربی و شمال آفریقا را "بهار عربی" بنامند و از این طریق چنین وانمود کنند که اصولاً این تحولات هیچ ربطی به انقلاب اسلامی و افکار امام خمینی ندارد، ولی شعارهای "الله اکبر" و گرایشهای اسلامی که در آراء مردم این کشورها موج میزند بر این فرضیه خط بطلان میکشد و به روشنی نشان میدهد که بیداری اسلامی عامل واقعی این تحولات است و این همان خطی است که با رهبری امام خمینی در ایران ترسیم شد و اکنون درحال امتداد یافتن است.
این واقعیت بسیار درخشان و تاریخی، رسالت ما مردم ایران را که در کانون انقلاب اسلامی قرار داریم و در فضائی تنفس میکنیم که با نفس گرم و مسیحائی امام خمینی متبرک شده است، سنگینتر میکند. ما باید برای حراست از میراث امام خمینی هرچه در توان داریم بکار بگیریم و از هیچ تلاش و کوششی دریغ نورزیم.
میراث امام خمینی، قدرت و حکومت و منصب و مقام نیست. آنچه امام خمینی برای ملت ایران به ارث گذاشته و طبعاً مردم ایران نیز باید آن را با امانتداری به سایر ملتها منتقل کنند، حاکمیت عدالت، اخلاق، خردورزی، اعتدال، اصول و ارزشها بر جامعه است که میتوان آنها را به عنوان یک مجموعه "حاکمیت ارزشهای الهی" نامید، چیزی که از بعثت پیامبر رحمت که اکنون در آستانه آن قرار داریم سرچشمه گرفته است. امام خمینی در برابر طاغوت داخلی که نظام شاهنشاهی بود و استکبار بینالمللی که سلطه جهانخواران است قیام کرد و با توکل بر خدا و بهره مندی از حمایت همهجانبه تودههای مردم توانست انقلاب اسلامی را به پیروزی برساند و مردم ایران را از قید و بندهای استبداد داخلی و استعمار خارجی نجات دهد. قطعاً ادامه راه امام خمینی فقط با حراست از همین میراث میسر خواهد بود و از دست دادن آن یا خدشه وارد شدن به آن موجب از دست رفتن انقلاب و تهی شدن نظام بر آمده از آن خواهد شد.
ارزیابی اجمالی اما واقع بینانه شرایط کنونی نشان میدهد میراث امام خمینی در بخشهای عدالت، اخلاق، خردورزی و اعتدال بشدت در معرض خطر قرار دارند.
عدالت، چه در وجه اقتصادی و چه در وجوه دیگری مانند سیاسی، قضائی، اجتماعی و اخلاقی در نظر گرفته شود، اکنون در جامعه ما مخدوش است. فاصله طبقاتی بسیار زیاد است و درحالی که عده معدودی در مرکز جمهوری اسلامی در خانههای اشرافی دهها میلیاردی زندگی میکنند، بسیاری از مردم زیر خط فقر بسر میبرند و حتی عدهای به نان شب محتاجند و برای امرار معاش به کارهائی تن میدهند که خود راضی نیستند.
چنین وضعیتی با نقطه نظرهای امام خمینی درباره مردم بهیچوجه سازگاری ندارد. امام خمینی عاشق مردم بود و همانطور که بارها میگفت هرگز حاضر نبود حتی یک تار موی کوخ نشینان را با تمام کاخ نشینها و کاخها و ثروتهای آنها عوض کند. این را بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی در عمل به اثبات رساند. خوی ساده زیستی، رسیدگی به مردم، سفارش تهی دستان به مسئولین، جلوگیری از گرایشهای طبقاتی در وضع قوانین، نکوهش آن دسته از مسئولین قوا که از خط همراهی با مردم فاصله میگرفتند و توصیه همیشگی به مسئولین اجرائی، نمایندگان مجلس و مقامات قضائی به سادهزیستی، حل مشکلات مردم و فاصله نگرفتن از اقشار ضعیف، بخشی از عملکرد امام خمینی در این زمینه را تشکیل میدادند.
بخشهای دیگر عدالت، یعنی عدالت سیاسی، اجتماعی، قضائی و اخلاقی نیز دچار مشکلاتی هستند که بیتوجهی به آن میتواند مشکلات زیادی را سبب شود. برخورد سیاسی عادلانه، پالایش دستگاه قضائی از تبعیض و فساد، مبارزه با بداخلاقیها از وظایف مهم مسئولین نظام جمهوری اسلامی است که متأسفانه در بسیاری از موارد بر زمین مانده و راه را برای به خطر افتادن میراث امام خمینی هموار کرده است. اگر سیره امام خمینی در زمینههای مختلف، معیار و الگوی عمل مسئولین قوا باشد، قطعاً تمام این مشکلات حل خواهند شد.
اعتدال، اخلاق و خردورزی که همگی از یک خانواده هستند و در اصول و ارزشهای دینی ریشه دارند، در سالهای اخیر توسط افراطیون در معرض خطر قرار گرفتهاند به همین موازات، خطر تفریط نیز اکنون میراث امام خمینی را تهدید میکند. نظام جمهوری اسلامی وظیفه دارد اخلاق را بر جامعه حاکم کند، با خرافات مبارزه نماید، اعتدال را به جای افراط و تفریط بنشاند و همه چیز را براساس خردورزی به پیش ببرد. میداندار شدن افراطیون بداخلاق در بعضی بخشها و تفریطیهای سطحینگر در بخشهای دیگر، بداخلاقی را رواج داده، حرمتها را به دست تاراج سپرده، خرافات را میداندار کرده و خردورزی را به عزلت کشانده است. این مسیر، خارج از راهی است که امام خمینی پیش پای ما قرار داده بود و اگر ادامه یابد ما را از میراث امام خمینی دور خواهد کرد.
خوشبختانه در جامعه انقلابی ما افراد زیادی وجود دارند که این انحرافات را تشخیص میدهند و برای مبارزه با آنها استعداد و آمادگی دارند. چاره کار در اینست که از این استعدادها و آمادگیها استفاده گردد و تا دیرتر نشده جلوی این انحرافات گرفته شود. این واقعیت را باید همواره در ذهن داشته باشیم که امام خمینی "هویت" انقلاب و نظام جمهوری اسلامی است و حراست از میراث امام خمینی تضمین کننده بقاء این هویت خواهد بود. بنابر این، همه موظف هستیم برای استمرار انقلاب و تقویت نظام جمهوری اسلامی بکوشیم، کاری که فقط از طریق حراست از میراث امام خمینی میسر خواهد بود.
رسالت:نیم قرن جهاد
«نیم قرن جهاد»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم حبیب الله عسکراولادی است که در آن میخوانید؛
جز گل روی تو ، امید به جایی نبود
درد عشق است ، به غیر تو دوایی نبود
(دیوان امام (ره) صفحه 104 )
درود و سلام خداوند کریم بر روح بلند امام خمینی رضوان الله علیه و شهدای گرانقدر پانزدهم خرداد پانزدهم خرداد مبداء انقلاب اسلامی و پدیداری قیام الهی امام خمینی(ره) در راه است. نیم قرن از جهاد و خروش ملت ایران علیه تباهی های عصر الحاد ، نفاق و کفر به رهبری یک مرد خدایی می گذرد. مردی که گل روی او بذر امید را در دل ملت ایران برای رهایی از طواغیت زمان کاشت و محصول آن عزت و شرافت و کرامت ملت ایران در نگاه جهانیان بود. نطق شورانگیز و شجاعانه امام خمینی(ره) در عصر عاشورای 15 خرداد سال 1342 در پاسخ به مظالم شاه و مداخله آمریکا و رژیم صهیونیستی در مقدرات کشور و اقتدا به جدّ بزرگوارش حضرت حسین بن علی (ع) حکایت از ظهور مردی در تاریخ ایران می کرد که قرار است یک نقطه عطف در حرکت انقلابی مردم پدید آورد.
آری 15 خرداد نقطه عطف در تاریخ انقلاب اسلامی و سرآغاز حرکتی نو در تاریخ بشر است. هنوز صدای امام(ره) در نطق تاریخی عصر عاشورا در مدرسه فیضیه در گوش من شنیده می شود آنجا که مردانه در برابر استبداد داخلی و استعمار خارجی ایستاد و پرچم استقلال و آزادی کشور را یک تنه به دوش کشید. او آمده بود تا دردهای ملت را نسخه و دوایی بدهد. او درد محرومین و مستضعفین و مظلومین را داشت و شکمهای گرسنه فقرا خواب را از چشمان او در شبها گرفته بود. او درد اتحاد و وحدت ملی و انسجام اسلامی داشت و برای همین به مراجع عظام تقلید، روحانیت و نخبگان جهان اسلام امیدها داشت.
دیکتاتوری شاه ملعون و سلطه غرب و بویژه ستم تاریخی رژیم صهیونیستی در منطقه و اشغال قدس مهمترین دغدغه او بود و در هیچ نطقی از محکوم کردن استبداد و دیکتاتوری شاه و آمریکا و رژیم جنایتکارصهیونیستی غفلت نمی کرد. او آرمانهای بلند قرآنی و الهی داشت و می خواست پا جای پای انبیاء و اولیای الهی بگذارد و احکام اسلام را در عصر ما پیاده کند.
او تحقق همه آرزوهای خود را در برپایی حکومت اسلامی و استقرار جمهوری اسلامی جستجو می کرد. حکومتی که حاکمیت از آن «فقه» و «عدل» باشد. تکیه بر ولایت فقیه تئوری او برای برپایی حکومت عدل برپایه اسلام و قرآن است.
ولایت فقیه رقیب جدّی در برابرتئوریهای متداول آن روزی و امروزی در باب فلسفه سیاسی است، به همین دلیل آمریکا و شوروی سابق با امام(ره)آشکار و پنهان اعلام جنگ کردند و تاکنون این جنگ به صورتهای گونه گون ادامه دارد. امام(ره) برای مقابله با قدرتهای جهان راهبرد نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی را ارائه فرمودند و این راهبرد تاکنون برتری و توفیق خود را در مدیریت سیاست خارجی و داخلی نشان داده است. ملت ما با همین راهبرد به استقلال حقیقی رسید و شاهد آزادی را به آغوش کشید.
بنده بحمدالله به عنوان خادم ملت و به عنوان کسی که از مردم کوچه و خیابان که از اوایل دهه 40 در خدمت نهضت اسلامی امام خمینی(ره) قرار گرفتم، شهادت می دهم امام(ره) لحظه ای از مبارزه با طاغوت و نجات ملت از ستمگران داخلی و خارجی نیاسود و تا آخرین لحظه حیات خود با این دغدغه زیست و با همین دغدغه از میان ما به ملکوت اعلی پرکشید.
اکنون نزدیک به ربع قرن است او از میان ما رفته است و ما امروز به تکریم نیم قرن جهاد همچنان ایستاده ایم.امّا ندا و صدای الهی او همچنان در این کشور حتی منطقه ، دنیای اسلام و جهان شنیده می شود.
مردم ما با او زندگی می کنند، با او سخن می گویند و با او نفس می کشند مردم عزیز ایران با با تمام همتی که در مقابل مشکلات دارند امّا امام خمینی رضوان الله علیه در قلب آنان است و امروز در تبعیت از ولی امر مسلمین و خلف صالح امام(ره) یعنی مقام معظم رهبری با همه وجود پشتیبان نظام اسلامی هستند انصاف باید داد که خبرگان ملت پس از رحلت امام(ره) پرچم شرف و عزت ایران و حرکت جوشان انقلاب اسلامی را به دست مردی سپردند که پای در جای پای امام(ره) نهاد و حتی ذره ای از راه امام(ره) ، تقویت و ترویج مرام امام(ره) و نیز راهبرد امام کوتاهی نکرده و با مدد ربانی و ولایی به بیراهه نرفت.
شهادت می دهم آیت الله العظمی امام خامنه ای جز ترویج مکتب امام(ره) و تقویت مبانی نظام و تکریم یاران امام(ره) راهی نپیمود.
امّا متاسفانه معدودی با تحریک دشمنان این نعمت الهی را قدر نشناختند و بنای بی مهری با او و راه امام گذاشتند و حاضر نشدند در چارچوب منشور برادری امام خمینی (ره) برادری خود را با انقلاب و مردم تداوم بخشند. تاریخ بی مهری آنان را در حوادث تلخ 88 فراموش نمی کند امّا ایشان بنا و منش صبوری را داشتند.
این صبوری متضمن وحدت و تحکیم استقلال و استقبال شایسته رأی ملت و جمهوریت نظام بود. خدا کند که برخی اهل غفلت این موضع استخوان در گلو و خار در چشم رهبری را با تولی به ولایت و تبرّی از نقشه های شوم دشمن برای حفظ مصالح ملی، اقتدار و امنیت ملی و شرایط و موقعیت انقلاب و نظام قدر بدانند و درک کنند و به دامن انقلاب ، نظام و امامت برگردند.
خدا می داند من برای روز وصل مجدد لحظه شماری می کنم و در این مدت هم تلاشها کرده ام تا آنان که در فتنه جنگ نرم دشمن از خیمه انقلاب بیرون افتادند دوباره برگردند و هنوز هم ناامید نیستم و یقین دارم روح بلند امام (ره) ناظر اعمال همه ماست و صبوری رهبری مظلوم انقلاب با هدایتها و رهنمودها توطئه های نبرد نرم دشمن علیه ملت و انقلاب را نقش بر آب می کند و خواهد کرد. ان شاءالله
مطلب را با این بیت امید بخش از دیوان امام (ره) به پایان
می برم :
غم مخور ! ایام هجران رو به پایان می رود
روز وصلش می رسد ، ایام هجران می رود
سیاست روز:راه امام است که زیبنده هدایت کشتی انقلاب است
«راه امام است که زیبنده هدایت کشتی انقلاب است»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم ایرج فتح الهی است که در آن میخوانید؛حالا ۲۴ سال از روزهایی میگذرد که مردم انقلابی ایران دست نیاز به سوی آسمانها برآوردند و از خدای سبحان شفای عاجل امام را خواستند. امامی که امروزه روزگار هنوز هم فرزندان او، وقتی او را با نام حضرت روح الله نام میبرند میشود برق شور توام با شعف را در چهره و چشم آنها دید. مردم دعا نمودند اما قدر الهی بر این بود که دعای پیرجماران به کسوت اجابت درآید و امام آسمانی شود.
حالا بیست و چهار سال است که امام از ثری گسسته و به ثریا سفر کرده است و این ماییم در حسرت کلام شیوای او و صداقت کلام او و جذبه نگاه او که تاب از کف همه میبرد به وقت دیدار. امامی که با ندای آسمانی خویش فرمان داد که باید خرمشهر آزاد شود و فرزندان حضرت روحالله سر از پا نشناختند تا خرمشهر آزاد شد، تا قلب امام آرام گیرد. فرزندانی که بزرگترین عشقشان در دنیا، شادی دل امام بود و دعای امام برای فرزندان انقلابی خویش.
حالا بیست و چهار سال است که امام راحل رحل اقامت از دنیای خاکی برکشیده و در دیار باقی دعاگوی آن کسانی است که سِرّ کلام او را که کلام حق بود دریافتهاند؛ آنها که کوخ نشینی را بر کاخ نشینی ترجیح دادهاند و برای آرام و قرار مستضعفان که وارثان جهانند در حکومت حضرت صاحب(عج)، آرام و قرار رها کردهاند و هر آنچه در چنته داشتهاند در طبق اخلاص نهادهاند و متاع خویش را به ثمن رضایت و دلشادی ملت ایران، ملت آزاده و غیور ایران معامله نمودهاند.
و امروز راه اوست که زیبنده هدایت کشتی انقلاب است و معمار انقلاب اگر چه از میان ما رفته است، اما خرسندیم که سکاندار کشتی انقلاب سیدی است خراسانی که در توفان ایام، انقلاب را از بیم موجهای سهمگین کید و نیرنگ ددمنشان گذرانده و ان شاءالله به انقلاب مهدی صاحب الزمان ملحق خواهد نمود.
آفرینش:امیدها به کنفرانس ژنو وآینده سوریه
«امیدها به کنفرانس ژنو وآینده سوریه»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می خوانید؛دو سال و نیم پس از آغاز بحران سیاسی در سوریه هر روز بر تعداد تلفات شهروندان غیرنظامی افزوده شده و میشود و جدا از مذاکرات امریکا و روسیه شاهد سفر مک کین به سوریه و احتمال توسل واشنگتن به گزینه نظامی و توجه به نشست ژنو 2 هستیم.
در این راستا اوباما در چند ماه گذشته از شدت رویکرد تهاجمی به جای دخالت مستقیم در سوریه از طریق متحدین منطقه ای خود یعنی ترکیه، قطر و عربستان سعودی اوضاع تحت کنترل سوریه را همچون مورد لیبی و تونس و مصر ارزیابی می کردند اما با پیروزی ارتش سوریه در برخی جبهه ها و تشدید جنگ در سوریه و واقعیت تشدید فعالیت نیروهای تندرو جهادی در این کشور غرب و بسیاری از بازیگران، به آینده سوریه در صورت سرنگونی اسد بیمناک هستند. در این راستا طولانی شدن جنگ روسیه و امریکا را به این امر واداشته که راه حلی سیاسی در سوریه پیدا کنند. چرا که طولانی شدن جنگ و چشم انداز مخوف از جنگ فرقه ای و تندترشدن گروههای افراطی نه تنها روسها بلکه امریکایی ها را نیز واداشته است تا به گونه ای جدی تر وارد مساله سوری شده و ژنو دو را طرح کنند.
در این حال باید در نظر داشت که چالش هایی نیز فراروی برگزاری این کنفرانس و جود دارد. چرا که از یک سو هنوز شرط و شروطهایی در موردحضور مخالفان سوریه و نوع ترکیب آنان و حضور کردها در این کنفرانس وجود دارد. گذشته از این نیز مخالفت هایی با حضور ایران در کنفرانس ژنو دو وجود دارد. چرا که هر چند ترکیه موافق شرکت ایران در کنفرانس ژنو2 است، ولی عربستان سعودی به شدت مخالف حضور ایران است. برخی از کشورهای اروپایی از جمله فرانسه نیز مخالف حضور ایران در کنفرانس ژنو است.
در کنار این نیز اختلافات ایران و سه کشور دیگر منطقه در مورد سوریه گسترده است. در بعد داخلی نیز طرف های داخلی سوریه تلاش میکنند تا قبل از نشست اوضاع داخلی سوریه به نفع آنها جهت پیدا کند. در بعد دیگری با توجه به خبرهایی در مورد ارسال اس 300 از سوی مسکو به سوریه آمریکا ضمن ابراز مخالفت خود با تصمیم روسیه برای ارسال سامانه موشکهای پیشرفته اس 300 به سوریه اعلام کرد.
همچنین با توجه به نوع حمایت غرب و اتحادیه اروپا در ارسال کمک و اسلحه به مخالفان سوریه در واقع روسیه و آمریکا و اروپا به دنبال آن هستند که موازنه قدرت برسر سوریه باقی ماند.
آنچه مشخص است تصمیم روسیه به واگذاری سیستم دفاع هوایی پس از تصمیم اتحادیه اروپا دایر بر لغو تحریم تسلیحاتی سوریه به مدت دو ماه بوده است. این تقویت توان نظامی دوطرف با سیستم دفاع هوایی و صدور تسلیحات گسترده در حالی است که هر چند امریکا و روس ها بر سر جزئیات راه حلهای ژنو دو نمی توانند به توافق لازم برسند و حتی از هم اکنون نشانه های شکست کنفرانس ژنو 2 به چشم می خورد اما هنوز می توان امیدواری هایی نسبت به این کنفرانس و پیامدهای صلح آمیز آن برای سوریه داشت.
تهران امروز:بازخوانی متحجران از دیدگاه امامخمینی(ره)
«بازخوانی متحجران از دیدگاه امامخمینی(ره)»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم عماد افروغ است که در آن میخوانید؛بهترین سندی که میتوانیم درباره دیدگاه امام نسبت به متحجران به آن اشاره کنیم،سندی است که از آن به عنوان منشور روحانیت یاد میشود.در منشور روحانیت، امام خمینی ضمن اینکه به خدمات روحانیون در ابعاد مختلف در طول تاریخ اشاره میکنند،از مسئله تلخی با عنوان تحجر یاد میکنند.در یکی از عبارات امام خمینی تصریح شده که انقلاب اسلامی آمده تا با انحرافات درون اسلام مقابله کند،بخش اعظم این انحراف مربوط به سنت اخباریگری در جهان تشیع است.بر اساس این سنت و نگاه از منابع چهارگانهای که میشود به آن رجوع کرد سهمنبع کتاب و اجماع و عقل رخت برمی بندد و صرفا منبع سنت با نگرشی گزینشی برجسته میشود.امام در منشور روحانیت درباره متحجران از عبارتهایی چون مارهای خوش خط و خال، ولایتیهای دیروز، مدعیان امروز استفاده میکنند. ایشان به صراحت از انجمن حجتیه نام میبرند و اشاره میکنند که این گروه مخالف فلسفه و عرفان هستند. امام درباره متحجران فرمودهاند خون دلی که پدر پیرتان از این گروه خورده هرگز از فشارها و گروههای دیگر نخورده است.
شاخصهای متحجران از نظر امام خمینی مهم است.شاید بتوان مهمترین شاخصه این گروه را بیتوجهی به حضور دین در سیاست دانست،امام میفرمایند در مقاطعی از تاریخ به این دسته از افراد میگفتیم وارد مبارزه شوید و با شاه مقابله کنید میگفتند شاه شیعه است.در واقع این گروه به جوهره هر موضوعی توجه ندارند و صرفا به فرم توجه میکنند. شاخص دیگری که در این زمینه قابل استناد است بیتوجهی این گروه به بحث زمان و مکان است. در حالیکه امام خمینی روی زمان و مکان و تاثیری که بر تصمیمگیریها دارد بسیار حساس بودند و میفرمودند باید زمان و مکان را در موضوع دخالت داد. براین اساس موضوعی که در یک شرایط مکانی و زمانی حکمی داشته باشد ممکن است در شرایط مکانی و زمانی دیگری حکم دیگری داشته باشد،به همین دلیل امام خمینی احکام حکومتی را مطرح کردند که مسئله کمی نیست.
یکی دیگر از چالشهایی که درباره متحجران با آن مواجهیم همین چالش است، چون دینداران اخباری ما متوهمانه میخواهند رجعتی به گذشته داشته باشند.در حالیکه نمیشود جلوی تحولات را گرفت.این نوع نگاه از جانب این افراد در حالی وجود دارد که امام نسبت دین و جامعه را نسبت عموم و خصوص من وجه میدانستند یعنی جامعه برای خود اصالت دارد و عطف به این اصالت باید به تغییر و تحولات جامعه توجه داشت و حکم مناسب با این موضوع را استنباط کرد. تجلی این بحث را در فلسفه سیاسی مردم سالاری دینی امام نیزشاهد هستیم.اما متحجرها نمیتوانند فلسفه سیاسی را درک کنند چون این گروه نگاه تکلیفگرایانه صرف و قرون وسطایی به انسان دارند و برای انسان تعیین تکلیف میکنند در حالیکه هر تکلیفی متضمن حقی است.
در چند سال گذشته و بخصوص در دو سال اخیر و پس از تکانههای ارزی و افزایش روز افزون نقدینگی بارها کارشناسان نسبت به عدم استقلال بانک مرکزی هشدار دادهاند. مهدی تقوی، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی در گفتوگو با تهران امروز با اشاره به عدم استقلال بانک مرکزی در چند سال گذشته میگوید: «بارها هشدار داده شد که تبدیل بانک مرکزی به قلک دولت چه عواقب خطرناکی میتواند داشته باشد. حال با گذشت چند سال و بیتوجهی به نظر کارشناسان نتیجهاش را در تورم بالای 30درصد و نقدینگی حدود 500هزار میلیارد تومانی مشاهد میکنیم.»
البته این استاد با سابقه دانشگاه معتقد است، محمود بهمنی که بیش از 4دهه در بانکداری حضور داشته و به عنوان کارمند ساده بانک تا مقام رئیس کل بانک مرکزی بالا آمده است، اگر در مقابل خواستههای غیر منطقی دولت کوتاه نیامده بود، میتوانست نام نیکی از خود به جای بگذارد. اما بر خلاف تقوی، علی قنبری معتقد است، کارنامه محمود بهمنی به هیچوجه قابل دفاع نیست: «متاسفانه در دولت نهم و دهم بانک مرکزی و رئیس کل آن از استقلال عمل برخوردار نبوده است.
بارها دیدیم که دولت به اشکال مختلف در اقتصاد کشور و بانک مرکزی دخالت کرده است.» این اقتصاددان ادامه میدهد، این دخالتها باعث عدم استقلال بانک مرکزی در تصمیمگیریها شده و در نتیجه عملکرد ضعیف بانک مرکزی متاثر از همین دخالتهای دولت بوده است. یکی از مهمترین عواملی که باعث شده تا سیاستهای بانک مرکزی به جای بهبود اقتصاد ایران، آثار منفی متعددی از جمله تورم و نقدینگی بالا را داشته باشند. علی قنبری ادامه میدهد: «به اعتقاد بنده، یکی از دلایل اصلی تورم و افزایش بیش از اندازه قیمتها و کاهش ارزش پول ملی، افزایش نقدینگی در سالهای اخیر بوده است. به شکلی که نقدینگی از 60 هزار میلیارد تومان به 500 هزار میلیارد تومان رسیده است. این نقدینگی بنیانکن باعث ابرتورم موجود در جامعه شده است. در چنین حالتی چطور میشود کارنامه رئیس کل بانک مرکزی را مثبت ارزیابی کرد؟»
چه باید کرد
اما راهکار چیست و دولت بعدی باید چه رفتاری در حوزه استقلال بانک مرکزی داشته باشد؟ محمدعلی عبداللهزاده، عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس در پاسخ میگوید: «حتما باید دولت آینده مکانیسمی تعریف کند تا فردی رئیس کل بانک مرکزی شود که فارغ از گرایشات حزبی، اقتصاددانی متخصص باشد تا بتواند سامانی به اوضاع سیاستهای پولی و مالی بدهد. اما نکته مهمتر اینکه بر خلاف دولت فعلی نباید در کار این نهاد دخالتهای دستوری کند.» این نماینده مجلس در ادامه با اشاره به یک مورد از اشتباهات بانک مرکزی و تغییر مدام سیاستها میگوید: «درخصوص اختصاص تسهیلاتی ارزی که واحدهای تولیدی از آن استفاده کردهاند، امروز بانک مرکزی فشار میآورد که باید وام را به نرخ ارز مبادلهای برگردانند. مگر یک واحد تولیدی چقدر سود کسب کرده که وام خود با ارز 1000 تومانی یا سه سال پیش را امروز با ارز 2500 بازپرداخت کند. با تحقیقی که ما در مجلس انجام دادیم دریافتیم که فشار دولت بر بانک مرکزی بوده است تا چنین تصمیمی اتخاذ کند.»
به گفته عبداللهزاده، دستورپذیر بودن بانک مرکزی و عدم استقلال آن بزرگترین آفت برای نظام پولی و مالی یک کشور است که متاسفانه در سالهای اخیر کشورمان به آن مبتلا شده است و تنها امیدواریم که دولت بعدی از این نوع سیاستها خودداری کند و جایگاه بانک مرکزی را به آن برگرداند. مهدی تقوی هم معتقد است، باید نگاه دولتمردان به بانک مرکزی تغییر پیدا کند. بانک مرکزی مسئول تنظیم سیاستهای پولی و مالی کشور است؛ نه اینکه آن را صندوقی تصور کنیم که هر جا به پول نیاز داشتیم وادار به چاپ اسکناسش کنیم.اما علی قنبری میگوید: «باید پیش از هر اقدامی در انتخاب رئیس کل بانک مرکزی دقت کرد. چون در این شرایط احتیاج به رئیس کلی داریم که بتواند اوضاع پولی و مالی کشور را سامان دهد و شخصیتی داشته باشد که به دلیل حکمی که از رئیسجمهور گرفته، بهدنبال کسب رضایت او نباشد و منافع عامه مردم و اقتصاد کشور را مدنظر قرار دهد.
حمایت:اخلاص ؛ راز خمینی شدن
«اخلاص ؛ راز خمینی» شدن عنوان سرمقاله روزنامه حمایت به قلم سیدمحمدمهدی موسوی است که در آن میخوانید؛امسال بیست و چهارمین تجدید میثاق ملت با امام عظیم الشان(ره) با پنجاهمین سالگرد قیام یومالله پانزدهم خرداد، تقارن پیدا کرده است.حدود ربع قرن از ارتحال حضرت روحالله(ره) و نیم قرن از آغاز قیام خداییاش میگذرد، اما به راستی رمز توفیق و محبوبیت ایشان در قلوب میلیونها انسان بیقرار و حق طلب در اقصی نقاط عالم چیست؟اگر بخواهیم نظرخواهی در این باره داشته باشیم، به یقین به فهرستی بلندبالا دست خواهیم یافت؛ اما آن چه بسیاری از بزرگان و نزدیکان و یاران امام (ره) و در راس آنان مقام معظم رهبری بارها به آن تاکید کردهاند، ناظر به اخلاص والای امام (ره) در همه کارها و گفتههای شان است.
بیشک اخلاص یکی از مهمترین عوامل موفقیت امام(ره) بود؛ بتشکن قرن ما در تمام مراتب چه در مقام گفتار و شنیدار و چه در عرصه عمل و تصمیمگیری، از روی اخلاص عمل میکرد. تکیه کلام امام امت (ره) در بسیاری از سخنرانیهایشان و توصیه موکد ایشان همین جمله کوتاه بود که «برای خدا کار کنید.»
به راستی که خدایی عمل کردن و اخلاص در کارها سخت است؛ اما با کارکردن بر روی نفسِ سرکش امری است شدنی و لذتبخش!علما در تعریف اخلاص، آن را پاکیزه کردن عمل از اینکه درآن بهرهای برای غیر خدا باشد، میدانند.
حرکت عظیم امام خمینی (ره) در پرتو اخلاص والای ایشان، ترجمان همان آیه نورانی است که می فرماید: « ... و خدا هر که دین او را یاری کند، یاری خواهد کرد.»آری، وقتی کسی برای دین خدا قیام می کند و از آبرو و حیثیت و همه چیزش فداکارانه میگذرد، پروردگار نیز بر اساس همان عهد مقدس، بزرگترین یاریگرش خواهد بود و هم اوست که عزت میبخشد و آدمی را عزیز میکند و به راستی مگر درباره پیرجماران ما اینگونه نبود.
کار برای خدا که باشد در استقبالش به ایران، 6 میلیون نفر می آیند و در بدرقه عزایش برای همراهی تا بهشت ابدی، 10 میلیون انسان با چشم گریان بر سروسینه میزنند و بدین سان در خرداد گرم سال 68، محشری کوچک به پا می کنند.
وطن امروز:از تحریر تا تقسیم
«از تحریر تا تقسیم»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم سیروس محمودیان است که در آن میخوانید؛1- بررسی ریشههای اصلی شعلهور شدن تدریجی آتش اعتراضات دامنهدار اخیر مردم استانبول در میدان تقسیم و گسترش تکانهای آن به بیش از 90 منطقه ترکیه از جمله آنکارا، ازمیر، مرسین و... ضمن یادآوری وقایع سال2011 مصر که از میدان تحریر شروع شد و تمام این کشور را تا سقوط مبارک فرا گرفت، نشان میدهد دولتمردان غربگرای ترکیه که آشکارا در پستوی اجرای بیچون و چرای سیاستهای منطقهای آمریکا و حمایت از تروریستهای منطقه بویژه در سوریه و عراق، سودای احیای امپراتوری عثمانی را در سر میپرورانند از رخداد سیاسی- اجتماعی پیش رو که به نوعی امکان مبدل شدن ضربالاجلی آن به یک چالش براندازانه میان مردم مسلمان و لائیکهای غربمحور وجود دارد بشدت دچار هراس شدهاند.
2- ملاحظه نوع برخورد خشن پلیس و استفاده بیسابقه آنها از انواع گلولههای پلاستیکی غیرمتعارف، گازهای سمی و اشکآور و مجروح شدن صدها تن از شهروندان ترک و البته بازداشت چند هزار نفری معترضان از سوی پلیس خشن ترکیه موید آن است که برخلاف تبلیغات رسانهای صورت گرفته تلقی سیاستگذاران لائیک ترکیه از ماهیت باطنی اعتراض ابتدایی مردم به تخریب پارک غزی در استانبول یک اعتراض ساده مردمی با زمینه محیطزیستی نیست.
3- لائیکها به خوبی میدانند اعتراض به قطع درختان پارک تنها بهانهای برای شکل دادن به هسته اولیه اعتراضات خیابانی مردمی است که اتفاقا این اعتراض مدنی از یک عمق زیرساختی اجتماعی – سیاسی قابلتامل برخوردار است. در حقیقت مخالفت با استمرار حاکمیت لائیکها علت تامه این اعتراضات است.
4- شاید بهکار بردن عناوینی مانند «خستگی مفرط مردم ترکیه از غربگرایی»، « ناامیدی مردم از مختصات اسلام آمریکایی» یا «شورش اجتماعی علیه حاکمیت مطلق لائیسیته» به نوعی بتواند مناسبترین گزینه برای تبیین علل اعتراضات حال حاضر مردم ترکیه باشد. دیکتاتوری، ابتذال و فساد اخلاقی حاکم بر مناسبات یک کشور از الزامات تعیینی و تخصیصی لائیسیته محسوب میشود که اساسا هیچ همخوانی یا وجه مشترکی با فطرت سلیم انسانها و مشخصا مسلمانان ندارد. حوادث ترکیه از سالها پیش نه به دلیل ابهامات و ایرادات اجتماعی بلکه به دلیل واقعیات نهفته در متن سکولاریسم و پلورالیسم دینی حاکم بر ترکیه قابل پیشبینی بود. طبعا در آتیه نزدیک نیز بهواسطه خلأهای موجود در نظریهپردازی ساختاری لائیسیته دولتی و عدم تعلق ارکانی آن به عامه مردم و ناکارآمدی سکولاریسم اجتماعی در اقناع نیازهای معنوی جامعه ترکیه تدریجا اخبار بیشتری از مواجهات میدانی فزاینده مردم آن کشور با دولتمردان لائیک آن ـ ولو در پوشش اسلامگرایی ـ شنیده خواهد شد.
5- بازبینی مواضع شتابزده دولتمردان ترکیه در قبال حوادث چند روز اخیر با وجود فرافکنیهای صورت گرفته از سوی دولت رجیب طیب اردوغان و گذاشتن عنوان مجعول «ساختگی بودن» بر موضوع اعتراضات مردمی از سوی شخص اردوغان یا منسوب کردن آن به اقدامات سازمانیافته مخالفان حزب عدالت و توسعه یا وابسته نشان دادن معترضان به عوامل بیگانه به وضوح حکایت از آن دارد که در گذر تاریخ استفاده از ظرفیت مفاهیمی مانند «دموکراسی غربی، آزادی بیمبنای فسادمحور، ملیگرایی و کمالیسم، جدایی دین از سیاست، بزرگنمایی مساله تجزیهطلبی کردها و مهمتر از همه تلاش سازمانیافته لائیکها برای مدیریت پنهانی و جهتدهی نهایی به مجموع مطالبات اسلامی- ملی شهروندان ترک» به هیچ وجه اثرات ملموس و تعیینکنندهای نداشته است. بیشک شمول اجتماعی – سیاسی موضوع اعتراضات مردم ترکیه فراگیرتر از آن است که بتوان آن را در متن و حاشیه یک اعتراض ساده محیطزیستی محدود کرد.
6- در شرایطی که دولتمردان لائیک ترکیه عمیقا نسبت به پیشرفتهای روزافزون پروسه صلح با کردهای شورشی شرق ترکیه و ترمیم شکافهای قومیتی ترکیه امیدوار بودند مواجه شدن با حقیقت تلخ اعتراضات دامنهدار مردم شهرهای ترکیه این واهمه را نزد آنان پدیدار کرد که این اتفاق ظاهرا غیرقابل پیشبینی میتواند در بطن خویش جرقهای پایدار، برای شکلگیری بهار ترکی - کردی در ترکیه باشد.
چرا که لائیکها مشخصا بر مطالبات مردمی و اوضاع فرهنگی – اجتماعی آن کشور اشراف دقیق اطلاعاتی – امنیتی دارند و بهخوبی مطلع هستند اتفاقات چند روز اخیر ترکیه ریشه در آتش
زیر خاکستری دارد که گوشههایی از آن از حدود 30 سال قبل با فراز و فرودهای نموداری قابل محاسبه و البته محصور در واقعیت انکارناپذیری به نام «اسلامخواهی مردم ترکیه» هویدا شده است.
7- ملاحظه مولفههای تاثیرگذار بر امر امنیت داخلی و حفظ ثبات سیاسی کنونی ترکیه حاکی از آن است که این کشور بهطور ماهیتی از گسلها و شکافهای عمقی اجتماعی – سیاسی غیرقابل ترمیمی رنج میبرد که با وجود تلاشهای گسترده سیستم لائیک حاکم بر ترکیه درباره ایجاد یک همگرایی ملی در میان قومیتهای متنوع آن کشور تاکنون نتیجه مطلوبی بهدست نیامده است. در این میان تورم افسارگسیخته و بیعدالتی اجتماعی بر دامنه مشکلات لاینحل اقتصادی پیشروی مردم ترکیه افزوده است. توجه به نقش تخریبی توسعه صنعتی متکی به نظام سرمایهدار در تعمیق شکافهای موجود و در نهایت امر افزایش میزان ناراضیان مردمی از سیستم لائیک ترکیه به شکل معناداری عینیت اجتماعی میبخشد.
8- در پایان لازم به اشاره است دولتمردان ترکیه در 50 سال گذشته بهطور عینی مسؤولیت مستقیم اجرای سیاستهای دولتهای غربی در منطقه ژئوپلتیک خاورمیانه را برعهده داشتهاند. در طول این سالها دولتمردان لائیک ترکیه هیچ دغدغهای جز تامین منافع غربیها نداشته و به عنوان پیاده نظام دنیای غرب در منطقه به ایفای نقش پرداختند. این امر شوم در حالی در یک کشور مسلمان اتفاق افتاده است که قاطبه مردم مسلمان بشدت نسبت به وضع موجود و عملکرد دولتمردانشان در عرصههای مختلف معترض بودند. باید پذیرفت اعتراضات فعلی مردم ترکیه ریشه در عقدههای فرو خورده ملتی دارد که با وجود اعتقاد به اسلام مبتلا به سیاست انفعالی دولتمردان لائیکشان شدند. از منظر دیگر میتوان گفت نمایه علل شورشهای خیابانی اخیر مردم ترکیه را عملا باید در پهنای سکهای جستوجو کرد که غربمحوری، سرسپردگی به صهیونیستها، حاکمیت دیکتاتوری و سرکوب مردم مسلمان ترکیه یک روی زشت آن است؛ آتشافروزی در منطقه و حمایت آشکار دولت اردوغان از تروریستهای سوری و عراقی روی دیگر آن سکه است.
شرق:مورد عنایت ویژه امام
«مورد عنایت ویژه امام»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم اسحاق جهانگیری است که در آن میخوانید؛آیتاللهطاهری از روحانیون مبارزی بود که از قبل از پیروزی انقلاب در نهضت انقلاب همراه امام بود در این مسیر ناملایمات زیادی از حبس و تبعید تحمل کرد و با پیروزی انقلاب بهعنوان امامجمعه و نماینده ولیفقیه در اصفهان نقش بسیار تاریخی در استان اصفهان برعهده داشت. استان اصفهان استان حساس و مهمی است در مقاطع مهم بهویژه در زمان جنگ، آقای طاهری یکی از پشتیبانان اصلی رزمندگان بود.
در دفاع مقدس پشتوانه مهمی برای رزمندگان بود. در دورانی که من استاندار اصفهان بودم مقامات عالیرتبه نظامی که از مرکز میآمدند یا فرماندهان ردهیک واحدهای نظامی سپاه و ارتش در استان همواره به نقش کلیدی آیتاللهطاهری در همه دوران دفاع مقدس خصوصا در شبهای عملیات اشاره میکردند که در کنار رزمندگان همواره حضور داشتند و فرزندشان هم در همین مسیر به شهادت رسید.
ارتباطشان با امام خیلی قوی بود و همواره از طرف امام توجه خاصی به آیتالله میشد. آیتالله ارتباط بسیار قویای با توده مردم داشت به طوری که من تقریبا در دوران مسوولیتم همواره میدیدم که آیتاللهطاهری با خانواده شهدا و مردم ارتباط بسیار قویای داشت و مردم به همین دلیل به نظرات ایشان در مقاطع مختلف توجه زیادی میکردند. برای مسوولان دولتی هم یک پشتوانه قدرتمند بود. آقای طاهری رابطه خوبی با مسولان نظام داشت.
در استان اصفهان نقشش کلیدی بود. تقریبا هرکسی هر کاری در استان میخواست انجام دهد و کار مهمی بود موافقت آقای طاهری در انجام آن کار خیلی تعیینکننده بود. در انتخابات سال 76 هم تقریبا تنها روحانی که در رده آقای طاهری در سطح کشور شجاعانه از خاتمی دفاع کرد و وقت گذاشت، ایشان بود و بیانیهاش در سطح کشور تاثیرگذار بود. ایشان به عنوان امامجمعه اگر جایی اشکالی میدید خیلی با صراحت بیان میکرد.
آنچه که اشکال مسوولان بود را در مراحل اولیه با تذکر ایراد میکرد و من بهندرت دیدم علیه مسوولی در نمازجمعه حرفی بزند.
اول خصوصی سعی میکرد اصلاح کند. مگر در مواردی که میدید حق مردم تضییع میشود. انصافا یکی از نمازجمعههای پرشور و پرنشاط اصفهان در دوران ایشان برگزار میشد و از خطبههای ایشان هم خوب استقبال میشد چون پرمحتوا بود. آیتالله صدای شیوا داشت و میدانم که پیش از ایراد خطبهها بسیار مطالعه میکرد و یادداشت برمیداشت درعین حال که سعی میکرد خطبهها طولانی نشود اما برای همه قابل استفاده بود.
مردم سالاری:انتخابات و پرسش بنیادین!
«انتخابات و پرسش بنیادین!»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم مهدی مالمیر است که در آن می خوانید؛از اقبال بلند ماست شاید، که در سرزمینی زندگی میکنیم که سیاستپیشگانش این همه آشنا به مشکلات خرد و کلان کشور هستند و نسبت به حلوفصل عاجل آنها اصرار میورزند؛ این معنی را میتوان به روشنی از لرزش صدای نامزدهای محترم انتخابات پیشرو و پیشانیهای پُر گِره ایشان هنگامی که در برابر دوربین رسانه ملی از معضلات کوچک و بزرگ کشور میگویند، فهمید!
یکی، از بیکاری هولآور این روزها میگوید و از پدری که از رنج بطالت فرزندانش که در آستانه خودکشی است، دیگری اما، از اصلاح ساختار اداری کشور دم میزند و از چوببستنیهایی که قرار است رونقی به زندگی بیرنگ و جلای میلیونها جوان ببخشند! آن یکی از احضار روح اخلاق به کالبد سیاست سخن میگوید و آن دیگری، پیکر بیمار سیاست را به یادمان میآورد و مژده که طبیبانه آمده است و... با این همه اما همچنان پاسخ یک پرسش بزرگ در اظهارات و سخنرانیهای نامزدهای محترم ناپیداست و آن این است که: به راستی نامزدهای کنونی با چه روشی و با مددگیری از چه ابزاری بر آنند تا کلاف پُر پیچ بیکاری، تورم، اخلاق گریزی و هزاران مشکل ریز و درشت دیگر از این دست را بگشایند!؟
هشت سال عبارتهای کلی، شعارهای غیرواقعبینانه و جملات انشایی سیاستمداران این اندازه به کشور صدمه وارد کرده است که دوری گزیدن نامزدهای کنونی از عبارتهای کلی و پر ابهام و تاکید بر روشها و اسلوبهای واقعبینانه، در ردیف ضروریات نخستین مبارزه انتخاباتی در این دوره قرار گیرد!
اما نکته اینجاست که هنوز ادبیات متفاوتی از سوی کاندیداهای این دوره تصدی ریاستجمهوری دیده نشده است و همچنان بیان آرزوها و مطلوبها دست بالا را در برنامههای تبلیغاتی دارند و اشاره روشن به متدهای دستیابی به اهداف، گمشده بزرگ برنامههای تبلیغاتی در این دوره به شمار میرود!
امروزه همه دانشمندان و کارآزمودگان عرصه سیاست در این نکته همداستانند که سیاست به معنای روشهای روشن رسیدن به اهداف و مطلوبهاست و علم سیاست به یک معنا چیزی جز انباشت روشها و اسلوبهای تصحیح خطاهای حوزه اداره جامعه نیست! روشهایی که در طول تاریخ سیاسی بشر در قالب نهادهایی همچون: احزاب، سندیکاها، مطبوعاتآزاد و... انباشته شدهاند و امروزه روز، پاره جداییناپذیر پیکره سیاست و جزو الزامات اصلاح هر جامعهای به شمار میآیند! از این رو، چندان بیراه نیست اگر بگوییم کاندیداهای محترم تصدی ریاست جمهوری در حالی که چند روزی از زمان تبلیغات رسمی میگذرد هنوز وارد مرحله سیاست (بیان روشها و اسلوبها) نشدهاند و همچنان در فاز (پیشاسیاست) که چیزی جز بیان آرزوها و نیات نیست، بسر میبرند!
در حالی که مجال اندکی تا برگزاری حساسترین انتخابات ریاستجمهوری در کشور باقی است، در سخنان نامزدهای محترم کنونی، اشاره محکم و دندانگیری به فعال کردن نهادهای مدنی به مثابه ابزارهای انکارناپذیر اصلاح اداره جامعه که از قضا جایگاه برجستهای در قانون اساسی کشور دارند، دیده نمیشود! براستی هنوز این امر پیدا نیست که مبارزه با تورم، گرانی، بیکاری و فساد که ترجیعبند شعارهای انتخاباتی است بدون اشاره به مطبوعات و رسانههای مستقل که نقش شفاف کردن پهنه اقتصاد را بر دوش دارند تا چه اندازه دستیاب است؟ و باز هنوز این امر روشن نیست احضار روح اخلاق به کالبد رنجور سیاست بدون تاکید بر زنده کردن احزاب، سندیکاها و... که وظیفه نظم بخشیدن به رفتار و منش سیاستمداران را بر عهده دارند تا چه پایه ممکن خواهد بود؟ اینکه حل مشکلات بغرنج کنونی بدون توجه جدی به نقش بیبدیل نهادهای مدنی در جهان امروز چگونه امکانپذیر است، پرسش بنیادینی است که پاسخش یا در لابهلای جملات کلی و عبارات انشایی نامزدهای محترم حاضر در گردونه رقابت ناپیداست یا اینکه داوطلبان تصدی پست ریاستجمهوری (تا زمان نوشته شدن این یادداشت) نیازی به شرح و توضیح روشهای نوآورانه و اسلوبهای بدیع خود برای رهایی یافتن از شرایط دشوار کنونی، به مخاطبان ندیدهاند!
ابتکار:این انتخابات دو مرحله ای خواهد شد؟
«این انتخابات دو مرحله ای خواهد شد؟»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سید علی محقق است که در آن میخوانید؛فقط ده روز دیگر به روز 24خرداد و موعد انتخابات رئیس جمهوری یازدهم زمان باقی مانده است. با این حال حتی سپری شدن روزها از پس هم و نزدیک شدن به روز موعود انتخاب هم گره از کلاف سردرگم انتخابات یازدهم باز نکرده است و هنوز رقبای اصلی و فرعی کارزار پیش رو مشخص نشدهاند و علی الظاهر اکثر قریب به اتفاق هشت کاندیدای حاضر در صحنه و هواداران مرئی و نامرئی هرکدام از کاندیداها خود را پیروز قطعی این عرصه میپندارند.
با وجود برگزاری 10 دوره انتخابات ریاست جمهوری در کشور به جز انتخابات دوره نهم تقریبا در بقیه رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری آرایش سیاسی و موضع گیری عمومی مردم به گونه ای بود که رقابتها عمدتا دو قطبی و یا حتی یک قطبی بود. گاهی مانند دورههای دوم، سوم، چهارم، پنجم، ششم و هشتم با توجه به اسامی و عناوین کاندیداها و مشخص بودن سمت و سوی عمومی آرا و نظرات مردم، رئیس بعدی دولت از قبل قابل پیش بینی و مشخص بود. در مواردی مانند دوره اول، هفتم و دهم هم انتخابات ریاست جمهوری به یک دو قطبی فراگیر و غیر قابل پیش بینی بدل شده بود.در این دورهها رقابت اصلی بین دو کاندیدای و دوجناح سیاسی کشور درجریان بود و حداقل به طور واضح معلوم بود که یکی از دو کاندیدای اصلی انتخابات، رئیس جمهور بعدی کشور خواهد بود.
اما درانتخاب پیش رو حداقل 6 و حداکثر همه 8 کاندیدای حاضر در رقابت خود را بخت مسلم راهیابی به پاستور و یا راهیابی به مرحله دوم این انتخابات تصور میکند. این شرایط دقیقا هشت سال پیش و در چنین روزهایی برای انتخابات سوم تیر 84 نیز پیش آمده بود. درآن دوره، هم قالیباف، لاریجانی و احمدی نژاد به عنوان سه کاندیدای جریان اصولگرا، هم کروبی و معین که دو کاندیدای اصلی جریان اصلاحات بودند و هم هاشمی رفسنجانی که طیفهای معتدل و میانه دو جریان را نمایندگی میکرد، خود را پیروز نهایی رقابت تصور مینمودند.
این دو رقابت علاوه بر شباهت درغیر قابل پیش بینی بودن نتیجه، از منظری دیگرهم به هم شبیه است. 24 خرداد 92 مانند سوم تیر 84 زمان انتقال قدرت از یک دوره ریاست جمهوری هشت ساله به دوره بعدی ریاست جمهوری است و مسئولان اجرایی انتخابات در شرایطی این انتخابات را برگزار میکنند که احتمالا خود، یکی دو ماه بعد در مسند قدرت اجرایی نخواهند بود.
روزهای پیش از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در حالی درغیاب گزینه یا گزینههایی شاخص و قَدَر، دنبال میشود که با گذشت نیمه اول کارزار تبلیغاتی نامزدها تاکنون حداقل در تهران و شهرهای بزرگ نه از حال و هوای سیاسی آنچنانی و مسبوق به سابقه در عرصه عمومی جامعه خبری هست و نه از جدال و جدلهای سیاسی و گفتمانی دربین رقبا و هواداران آنها نشانی. علاوه بر موارد گفته شده در حضورهای متعدد تلویزیونی کاندیداها هم از ارائه برنامههای تحول گرایانه ای که هر کاندیدا را درافکار عمومی ازدیگران متمایز کند نیز خبری نشده است.
به عبارت بهتر در این دوره هم رقابتهای تبلیغاتی و هواداریهای اقشار مردم به صورت نامحسوس، زیر پوستی و بدون آلودگی صوتی و تصویری در حال انجام است و هم جنس تفاوتها و اختلافات- چه در رویکرد سیاسی و گفتمانی و چه در برنامهها و اولویت ها- جزیی و زیرپوستی است.
درچنین شرایطی، شبیه هشت سال پیش، سرنوشت هر هشت نفر موجود به مویی بند است و کوچکترین شایعه و خبر و حمایت و اقدام مثبت و منفی در خصوص هرکدام از کاندیداها بر بالا و پایین شدن آنان در نظرسنجیها و افزایش یا کاهش اقبال عمومی جامعه به آنان تاثیر گذار است. نظرسنجیهای غیر رسمی روزهای اخیر نیز موید این کلام است و نشان میدهد که حتی یک پاسخ جانانه یا موضع شکننده در گفت وگویی تلویزیونی کافی است تا درصد اقبال به یک کاندیدا در جامعه دو یا چندبرابرافزایش یا کاهش پیدا کند.
با آنچه که گفته شد میتوان از همین حالا انتخابات ریاست جمهوری یازدهم را مانند دوره نهم، دو مرحله ای و البته با احتمالات مختلفی از رقبای مرحله بعد تصور کرد. اگر نظرات افکار عمومی و نظرسنجیها را مبنای تحلیل قرار دهیم شواهد موجود گویای این است که در صورت عدم بروز اتفاق غیر منتظره ای از هم اکنون میتوان محمدباقر قالیباف را یک پای رقابت مرحله دوم انتخابات دانست. البته ناگفته نماند که هشت سال پیش و در چنین روزهایی بسیاری این پیش بینی را برای قالیبافِ دوره نهم هم میکردند، ولی در نهایت او به دلایل معلوم و مجهول در دقیقه نود یکی از بازندگان اصلی مرحله اول و بازماندگان مرحله دوم دوره نهم بود.
در سمت مقابل و برای پای دیگر رقابت مرحله دوم اما همه چیز غبارآلود است و با طرح استدلالهای متنوع میتوان برای حداقل 5 گزینه یعنی روحانی،عارف، جلیلی، رضایی و ولایتی شانس راهیابی قائل شد. همه این احتمالات به وقایع ده روز آینده بستگی دارد. سمت و سوی مواضع سیاسی کاندیداها در مناظرهها و گفت و گوها، حمایتهای احتمالی احزاب و اشخاص سرشناس اما ساکت از نامزدها به همراه چگونگی انگیزش مُرَددها از سوی کمپینهای تبلیغاتی کاندیداها و میزان مشارکت مردم از جمله پارامترهای تعیین کننده ای است که در نهایت خواهد توانست دو پای رقابت مرحله دوم انتخابات دوره یازدهم را تعیین کند. اما در هر حال قدر مسلم این است که این انتخابات مانند انتخابات سال 1384 دو مرحله ای خواهد بود.
بهار:حکایت آن روز
«حکایت آن روز»عنوان سرمقاله روزنامه بهار است که در آن میخوانید؛از خانه که بیرون آمدم 48 ساعت بود که در خودم فرورفته بودم. نسیم صبح بود و رقص قاصدکها در هوا. انگار همه چیزهای متحرک به یک سمت میرفتند. جویها جریان داشتند، درختان شرمسار از ماندن، رنگینکمانی سیاه در آسمان و در قاب دلها عکسی نشسته بود. بعد از دو ایستگاه از اتوبوس پیاده شدم. پیاده رفتن را ترجیح دادم. نوعی همدلی بود و تسکین و این شعر را که از متون قدیم هندی است زمزمه میکردم:
همچنان که تن
جامههای فرسوده را به دور میافکند
و جامههای دیگر میپوشد
جان نیز که به جامه تن آراسته است
تن فرسوده را به دور میافکند... .
پشت ازدحام و شلوغی و صدای ماشینها و موتورها و بلندگوها، سکوت مبهمی ایستاده بود و بهت و حیرت و ناباوری از چارچوب خانهها پای بیرون مینهاد. به میدان که رسیدم آشوبی بود. رودی از مردم بر مسیر غریزی آب جاری بود. شور و شوق رویت از در و دیوار و ماشینها بالا میرفت. پلها در انحصار دوربینها درآمده بود و گلابپاشها عطش سینهها را دامن میزد. بر ساعات در خود فروشدگیام افزوده میشد. وسط خیابان، روی جدول باغچه، کنار شمشادها ایستادم. دلم بیشتر از چشمانم گردن میکشید تا حرکت رود را ببیند و آهنگ آن را بشنود. میگویند مرگ، شبی بیسپیده است، اما آن روز، گویی مرگ، طلوعی بیغروب بود.
تب و آب و گل و عکس و غوغا که بههم میآمیخت، نشانه زندگی بود و راستی چه کسی میتوانست ادعا کند که به تماشای مرگ آمده است؟ آن روز در خیابانهای تهران زندگی روان بود. مردم انگار به تابوت و پیکری که جامه عوض کرده بود و در یک سردخانه متحرک از مسیر دیگری برده میشد، کاری نداشتند و آمده بودند تا بر زندهبودن گواهی دهند: بر بیداری و نور و زندگی، نه بر خواب و سیاهی و مرگ. و من زمزمه میکردم:
گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد
عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند
بوی عطر عاطفه همهچیز را مست کرده بود. مویه مرهمی بود بر زخم درون. اندوه گریبان میدرید و شهر غرقه اشک بود. منظومهای عرفانی سروده میشد و حماسهای برمیآمد. و من با خود میاندیشیدم: مردم ایران مرگآشنایند، اما مرگزده نیستند، فغان و فریاد آنها در سوگها و عزاها نه در بیمناکی از مرگ، که از شدت عشق و عاطفه نسبت به کسی است که او را از دست دادهاند. دین به آنها میگوید: مرگ ادامه زندگی و دنیا مزرعه آخرت است. کسی از مرگ میهراسد که در زندگی معنایی نمییابد... .
به خودم هی زدم: امروز جای این افکار نیست. مردم تاریخ میسازند، مورخ اما تاریخ مینویسد. و من در خود فرو رفته بودم و به آن سوی حادثه و به آینده مینگریستم.
در نیمه روز ایستاده بودم. عشق شعله میکشید. آفتاب روشنتر میتابید. روح خدا در شهر روان بود. دستها رسالت خود را انجام میدادند. رود همچنان جاری بود و داشت جدول باغچه را که من روی آن ایستاده بودم از جا میکند... .
دنیای اقتصاد:پیروزی بخش خصوصی در تغییر گفتمان اقتصادی کشور
«پیروزی بخش خصوصی در تغییر گفتمان اقتصادی کشور»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم هادی حدادی است که در آن میخوانید؛نگاهی بیطرفانه به برنامههای تبلیغاتی و به ویژه تلویزیونی کاندیداهای ریاستجمهوری یک واقعیت غیرقابل انکار را نمایان میکند و آن حاکم شدن خواستهای اقتصادی و البته خواستهای همسو با مطالبات بخش خصوصی در اظهارنظرهای نامزدهای ریاستجمهوری است. این مهم نه تصادفی است و نه مصلحت اندیشانه. بلکه ناشی از سازماندهی درستیاست که صاحبان کسب و کار و تشکلهای نمایندگی آنها در چند سال اخیر آغاز کردهاند. در صورت توجه به واژگان مورد استفاده کاندیداها پررنگی مواضع زیر قابل ملاحظه است:
بهبود فضای کسب و کار، ثبات بازار ارز، خصوصیسازی به جای خصولتی سازی، بازپرداخت مطالبات پیمانکاران و کاهش تورم، پرداخت سهم بخش خصوصی از هدفمندسازی یارانهها و... . همه اینها ثمره تلاشهایی است که جامعه فعالان بخش خصوصی با درایت، بلندنظری و گستردگی آغاز کردهاند. از پیگیری برای تصویب قانون بهبود مستمر فضای کسب و کار تا صدور بیانیه مطالبات اتاق بازرگانی ایران تا بیانیهها و مصاحبههای تشکلهای بخشی درباره مطالبات پیمانکاران تا بزرگ کردن اهمیت شورای گفتوگوی دولت و بخش خصوصی و... . این نشان میدهد بخش خصوصی توانسته است گفتمان مورد نظر خود را بر محیط سیاسی مسلط کند که دستاوردی بینظیر در تاریخ حرکت صاحبان کسبوکار است.
این گفتمان با طرح توسط کاندیداها در رسانههای عمومی خودبهخود راه خود را به افکارعمومی و گروههای اجتماعی دیگر نیز باز می کند و می تواند در ارتقای جایگاه بخش خصوصی، کارفرمایان و کارآفرینان در نگاه مردم نقش بارزی ایفا کند. نکته ای که هرگز نباید فراموش شود استمرار، گسترش و تعمیق این حرکت اجتماعی است.
اینکه سیاست محوری را در عرصه سیاسی جایگزین سیاست بازی کنیم (تغییر سیاستها به جای تغییر سیاستمداران) یعنی تلاش کنیم سیاستهای مورد نظر و اصولی خود را عمومیسازی کنیم، مورد تایید قرار داده و به تصویب برسانیم. این مهم در بخش خصوصی آغاز شده و نوید روزهای امیدبخشی می دهد.
بخش خصوصی باید انسجام و پیوند بیشتری در خود ایجاد کند، سیاستهای مورد نظر خود را با مبانی تئوریک مناسب و با پشتوانه قدرت سازماندهی و با گستردگی رسانهای بیشتری با افکار عمومی و اصحاب سیاست مطرح کند. در روزهای پیشرو نیز نزدیکتر با کاندیداها طرح موضوع کند و برنامههای ایشان را مطالبه و ارزیابی و نقد نماید.
الگوی حرکت بخش خصوصی ایران شایسته بهرهگیری توسط سایر گروههای اجتماعی است.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد