خراسان:رفراندوم مجدد برای رای به جمهوری اسلامی
«رفراندوم مجدد برای رای به جمهوری اسلامی»عنوان یادداشت روزنامه خراسان به قلم محمدسعید احدیان است که در آن میخوانید؛در جلساتی که با جوانان برگزار می شود گاهی این سوال مطرح می شود که درست که در سال 57 قاطبه مردم به جمهوری اسلامی رای دادند اما چرا امروز رفراندومی برگزار نمی شود که ما بتوانیم نظرخودمان را اعلام کنیم
برای این سوال پاسخ های متعددی قابل طرح است که بنا نداریم به آن بپردازیم نکته ای که در این مجال می خواهیم مطرح کنیم این است که به این خواسته یعنی برگزاری رفراندوم مجدد به رغم غیرمنطقی بودن، توسط جمهوری اسلامی پاسخ مثبت داده شده است. اعلام رسمی و علنی رهبرانقلاب در مراسم مهم سالروز رحلت حضرت امام خمینی(ره) مبنی براینکه «هررای داده شده به هریک از هشت کاندیدا رای به جمهوری اسلامی است» مخصوصا با توجه به اینکه این احتجاج قبل از برگزاری انتخابات صورت گرفته است در واقع یک رفراندوم مجدد برای جمهوری اسلامی است که همگان می توانند متناسب با عقیده خود درباره آن تصمیم بگیرند.
رفتار جریان ضد انقلاب نیز همین مساله را تایید می کند آنها بعد از اعلام نظر شورای نگهبان به صورت مستقیم و غیر مستقیم تاکید می کنند شرکت در انتخابات به معنی تایید حکومت جمهوری اسلامی است و از حامیان خود می خواهند در این انتخابات شرکت نکنند.
با این توضیح پیش از انتخابات برای همه روشن شده است که انتخابات ریاست جمهوری در 24 خرداد رفراندومی مهم برای جمهوری اسلامی است با توجه به تمام فراز و نشیب هایی که انقلاب تاکنون به چشم خود دیده است مردم روشن خواهند کرد 34 سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی با نگاه به همه قوت ها و ضعف هایی که دیده اند و می بینند آیا همچنان به «جمهوری اسلامی» رای خواهندداد؟ تا جمعه شب منتظر می مانیم تا شاهد میزان رای مردم به جمهوری اسلامی باشیم.
کیهان:مهندسی نامرئی !
«مهندسی نامرئی!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن میخوانید؛این سؤال که از میان نامزدهای ریاست جمهوری یازدهم کدامیک «اصلح» است و برای حضور در این جایگاه شایستگی بیشتری دارد؟ پرسش فراگیر این روزهاست. این پرسش در میان مدعیان شناسنامهدار اصلاحات- و نه هواداران- جای چندانی ندارد، چرا که آنها نگاه قبیلهای دارند و بارها نشان دادهاند از استقلال نظر و آزادی فکر و اندیشه برخوردار نیستند. یک روز به طور فلهای بیشترین و زشتترین ناسزاها را نثار هاشمی رفسنجانی میکنند و روز دیگر، باز هم به صورت فلهای از وی حمایت کرده و ایشان را «شخصیتبرجسته» و نجاتدهنده کشور معرفی میکنند! یک روز خاتمی را «شاه سلطان حسین صفوی»! و «تدارکاتچی بیعرضه»! مینامند که آبروی اصلاحات و اصلاحطلبان را برده است و روز دیگر به گونهای هماهنگ در نشریات، سایتها و مصاحبههای خود از ایشان با عنوان «رهبر اندیشمند اصلاحات»!، «آبروی اصلاحطلبان»! و «شخصیت کمنظیر تاریخ معاصر»! یاد میکنند. بدیهی است که این جماعت- باز هم تأکید میشود که اعضای شناسنامهدار جبهه اصلاحات و نه هواداران- اساساً نمیتوانند از خود نظر مستقلی داشته باشند و به استناد نمونههای مورد اشاره برای آنها مهم نیست که کاندیدای شایستهتر کیست؟ مهم آن است که نظر مرکزیت چیست؟
ولی در میان اصولگرایان به مفهوم واقعی کلمه، یعنی تودههای عظیم وفادار به انقلاب و نظام، همانها که روزهای واقعه، نظیر 9 دی، 22 بهمن، روز قدس و... در صحنه حاضرند، دغدغه برای یافتن کاندیدای اصلح به طور جدی مطرح است. چرا که از یکسو خود را ملزم میدانند با نظر مستقل و از روی تکلیف رأی بدهند و از سوی دیگر چند نامزد اصولگرا با نقاط ضعف و قوت متفاوت نیز در صحنه حضور دارند و ظاهراً هیچیک از آنها قرار نیست به نفع دیگری و یا دیگران کنار بکشد.
و اما، برای گزینش نامزد شایستهتر و «اصلح نسبی» اگرچه راهکار و فرمول قابل قبولی- در حد گرهگشایی- وجود دارد، ولی پیش از آن و ضروریتر از آن، ارائه تابلو و تصویری از صحنه است. این تابلو میتواند برخی از «باید»ها و «نباید»ها و ضرورتهایی را نشان بدهد که در نگاه اول به چشم نمیآیند. با کنار هم نهادن آنچه در پی خواهد آمد، میتوانید تصویر قابل مراجعهای از تابلوی مورد نظر داشته باشید.
1- براساس یک خبر موثق، تلاش گسترده و فشردهای در جریان است تا آقای عارف به نفع آقای روحانی از کاندیداتوری ریاست جمهوری یازدهم کنار گذارده شود. چرخهای که برای این منظور تدارک دیدهاند به گونهای است که به احتمال نزدیک به یقین، استعفای آقای عارف- بخوانید برکناری ایشان- را در پی خواهد داشت.
خبر موثقی که یک عضو نزدیک به حلقههای اول و دوم جبهه اصلاحات با احساس مسئولیت در اختیار کیهان گذارده است، حکایت از آن دارد که طی چند روز اخیر دو طیف جداگانه از اصلاحطلبان با فشار و اصرار فراوان به آقایهاشمی خواستار کنارهگیری آقای روحانی به نفع آقای عارف بودند و در همان حال طیف دیگری آقای خاتمی را برای کنارهگیری آقای عارف به نفع آقای روحانی تحت فشار قرار داده بود. توضیح هر دو طیف آن بود که جبهه اصلاحات امید چندانی به پیروزی ندارد ولی قرار بود که به عنوان یک اقلیت قابل توجه در عرصه سیاسی کشور مطرح شود و این هدف استراتژیک با حضور دو نامزد از این جبهه سازگار نیست و شکست آراء نتیجه قطعی آن است. این استدلال با پذیرش و استقبال آقایان هاشمی و خاتمی روبرو شده بود ولی آقایهاشمی با استناد به اینکه، خود ایشان برای کاندیداتوری به آقای روحانی اصرار کرده و قول حمایت داده است، درخواست از وی برای کنارهگیری را ناممکن میدانست و در مقابل، آقای خاتمی نیز با همین استدلال و اشاره به قول خود برای حمایت از آقای عارف، درخواست طیف یاد شده را نمیپذیرفت. موضوع اما جدی بود و در نهایت آقایان هاشمی و خاتمی به این نتیجه میرسند که آقای عارف در نظرسنجیها رای کمتری از آقای روحانی دارد و تصمیم به برکناری ایشان میگیرند. اما چگونه و با چه مکانیسمی؟!
2- در پی تصمیم یاد شده، اعلام میشود آقایان هاشمی و خاتمی هر یک به طور جداگانه برای کنارهگیری عارف یا روحانی تحت فشار هستند و از آنجا که به خاطر ملاحظات اخلاقی و قولهایی که به آنها دادهاند قصد اعلام نظر ندارند، تصمیم در این باره را به دو هیئت واگذار کردهاند.
هیئت اول وظیفه «حکمیت نهایی» را برعهده دارد و هیئت دوم مامور مذاکره و رایزنی با عارف و روحانی میشود... نتیجه اما، از قبل مشخص شده است، کنارهگیری عارف با این استدلال که رای کمتری از روحانی دارد!
تا آخرین ساعاتی که این یادداشت نوشته میشود، خبرهای رسیده حاکی از مخالفت شدید آقای عارف با تصمیم یاد شده است و برخی از طرفداران ایشان چرخه مورد اشاره را مهندسی نامرئی علیه آقای عارف میدانند!
3- تصمیم به حذف آقای عارف با اعتراض تعدادی از اعضای اصلی جبهه اصلاحات روبرو شده بود که این اعتراضها پس از توضیح و تحلیل ارائه شده از سوی آقای خاتمی و چند تن دیگر از حلقه اول جبهه یاد شده در مقیاس قابلتوجهی فروکش میکند.
معترضان درباره علت مخالفت خود با حذف آقای عارف استدلال میکردند که؛ مقصود اصلی ما از حضور و شرکت در انتخابات اعلام موجودیت بعد از ماجرای انتخابات سال 88- بخوانید فتنه آمریکایی، اسرائیلی 88- و بازگشت به نظام بود و برای این منظور هزینه سنگین اعتراف به دروغ بودن شعار تقلب در انتخابات قبلی را پذیرفتهایم. بنابراین وقتی عارف که نامزد شناخته شده اصلاحات است حذف میشود، اعلام موجودیت اصلاحطلبان که مقصود اصلی از شرکت و حضور آنان در انتخابات بوده است با خدشه جدی روبرو خواهد شد. اکثر اعتراضکنندگان به حذف عارف با این توضیح آقای خاتمی و چند تن دیگر قانع شده بودند که؛ روحانی در افکار عمومی به عنوان نامزد مورد حمایت آقای هاشمی شناخته میشود و نه کاندیدای اصلاحطلبان، ولی حمایت اصلاحطلبان از ایشان نیز آشکار و اعلام شده است. بنابراین اگر رأی قابل توجهی نداشته باشد، شکست او به حساب آقای هاشمی نوشته میشود و جبهه اصلاحات میتواند اعلام کند که در انتخابات شرکت کرده ولی نامزد نداشته است! و در حالت دوم، چنانچه رأی آقای روحانی در حد و اندازه یک اقلیت قابل اعتناء باشد، از آنجا که حمایت اصلاحطلبان از او آشکار و اعلام شده است به طور طبیعی، آراء وی به حساب جبهه اصلاحات نیز نوشته خواهد شد... یعنی باردیگر بهرهگیری از آقای هاشمی به عنوان یک قربانی!
4- و حالا، جای طرح این سؤال و پاسخ آن است که جبهه اصلاحات با وجود اطلاع از فقدان پایگاه مردمی، برای دستیابی به رأی قابل اعتناء به کدام نقطه چشم دوخته است؟ این جبهه با توجه به شواهد موجود مانند نظرسنجیهای انجام شده و مخصوصا رویکرد بارها اعلام و اثبات شده مردم به اصولگرایان، امیدی به پیروزی ندارد و در پی آن هم نیست! پس ماجرا چیست؟ در پاسخ میتوان گفت جبهه یاد شده امتیاز مورد نظر را در کسب رأی بالای خود جستجو نمیکند، بلکه برای کسب این امتیاز، به پراکنده شدن آراء اصولگرایان چشم دوخته است چرا که در صورت پراکندگی آراء اصولگرایان، نامزد اصولگرا با رأی پایینتری انتخاب میشود و در این حالت، جبهه اصلاحات میتواند آراء خود را با فاصله کمی- یا کمتری- از آراء اصولگرایان تبلیغ کند. ممکن است گفته شود که آراء اصولگرایان در مجموعه آراء چند نامزد اصولگرا قابل محاسبه است که ضمن تایید این واقعیت باید گفت؛ در افکار عمومی رأی کاندیدای پیروز با رأی نامزد پیروز نشده از جبهه مقابل ارزیابی میشود.
اکنون جا دارد نامزدهای اصولگرا به این نکته نیز توجه کنند. این یک برداشت است که شواهد فراوانی از درستی آن حکایت میکند. دشمنان بیرونی برای دور کردن مردم از آموزهها و گفتمان اصولگرایی همه تلاش و توان خود را به کار بستهاند ولی نتیجه منفی بوده است و تاکنون نتوانستهاند در رویکرد مردم به اصولگرایی که صرفنظر از این یا آن فرد اصولگرا ترجمان همان گفتمان امام و انقلاب است خدشه جدی وارد کنند. آیا نمیتوان حدس زد حالا که در پراکنده کردن مردم از رویکرد به اصولگرایی ناموفق بودهاند، در پی آنند که این منظور را با تعدد و چندگانه کردن ورودیههای اصولگرایی دنبال کنند؟! توضیح آن که هر یک از چند نامزد اصولگرا یکی از ورودیهها باشد! در این حالت، باز هم رویکرد مردم به اصولگرایی است ولی از چند ورودیه متفاوت که اگرچه با یکدیگر تفاوت چندانی ندارند- اختلاف در سلیقهها و نه اصول- ولی در هرصورت، چند کانال متفاوت تلقی میشوند حالا، اگر این چند شاخه متفاوت در جریان رقابت به مقابله با یکدیگر هم بپردازند- که متاسفانه بعضا اینگونه است- احتمال وارد آمدن خدشه بر پیکره اصولگرایی، یعنی همان خواست دشمن، دور از انتظار نخواهد بود!
از این روی باید نتیجه گرفت که پراکندگی نامزدهای اصولگرا در حالی که این پراکندگی میتواند با صرفنظر کردن از سلیقههای متفاوت، یکپارچه شود، شرط عقل نیست.
و بالاخره این نکته نیز گفتنی است که براساس آنچه گذشت، تصمیم به حذف آقای عارف جدی و قطعی است و چنانچه توانسته باشند آقای عارف را کنار بزنند، به یقین اعلام آن را به تاخیر میاندازند تا به نامزدهای اصولگرا فرصت تصمیم برای یکپارچگی را نداده باشند.
جمهوری اسلامی:وقتی نظام سلامت بیمار میشود!
«وقتی نظام سلامت بیمار میشود!»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛این روزها در گیرودار تب و تاب انتخابات و در موقعیتی که همه اذهان و توجهات معطوف به موضوع تبلیغات کاندیداها و رقابتهای گفتمانی آنهاست، مسائلی در لایههای عمیقتر جامعه درحال وقوع است که در آینده نزدیک همچون غدهای چرکین سر بر خواهد آورد و اعضا و جوارح جامعه را درگیر خود خواهد کرد.
این زنگ خطر که "بیمارستانها در آستانه تعطیلی و ورشکستگی قرار دارند" طی روزها و هفتههای گذشته چندین بار از زبان روسای بیمارستانهای دولتی و خصوصی در لا به لای اخبار شنیده شد ولی متأسفانه به دلیل اشتغال ذهنها به رقابتهای انتخاباتی، کمتر مجال خودنمایی یافت و طبعاً پس از برگزاری انتخابات و تعیین دولت یازدهم و انتصاب مدیران جدید بهداشت و درمان و سوار شدن آنها بر مجاری امور، همچنان نیز این موضوع مغفول خواهد ماند.
کافیست این زنگ خطر جدی را با این شعار آغاز دولت آقای احمدی نژاد که دقیقاً هشت سال پیش در کوران شعارپراکنیهای انتخاباتی گفته میشد که "دولت با تحقق عدالت، وضعیت سلامت، بهداشت و درمان مردم را حل خواهد کرد و دیگر نیازی نیست که مردم..." در کنار هم قرار دهیم تا بتوانیم از آنچه برحال و روز بهداشت و درمان کشور رفته، آگاهی یابیم.
اکنون در پایان دوره هشت ساله دولت موسوم به عدالت که مفاهیم را به ویژه در بخش اصول و ارزشها دچار سردرگمی کرده، برای آنکه بتوان درباره مقوله ارتقاء بهداشت و درمان جامعه و سطح رضایتمندی مردم از خدمات ارائه شده، به قضاوت منصفانهای دست یافت، دیگر لازم نیست الزاماً کارشناس اقتصاد سلامت و یا دست اندرکار امور بهداشتی و درمانی باشید، بلکه کافی است طی سالهای اخیر گذرتان برای انجام امور درمانی به یکی از مراکز بیمارستانی - اعم از خصوصی و یا دولتی - افتاده باشد و یا درصدد تهیه دارو و دریافت هزینه بیمههای تکمیلی برآمده باشید تا بتوانید به قضاوتی واقع بینانه درباره آنچه امروز در این بخش حاکم است برسید و به یک جمع بندی کلی از فاصله میان "شعار" تا "واقعیت" دست یابید.
واقعیت موجود در مراکز درمانی و نبض نظام سلامت جامعه حاکی از اینست که ساختار بهداشت و درمان کشور به شدت بیمار است و معمولاً اگر بیماری بدحال شود، باید به بخش اورژانس بیمارستانها منتقل گردد ولی معلوم نیست برای نظام سلامت کشور که بیمار شده، چه فکری باید کرد!
بدهکاری 2 هزار میلیارد تومانی بیمهها به بیمارستانها و تعلل در پرداخت آن باعث بلوکه شدن دارایی بیمارستانها نزد سیستم بیمهای کشور شده است. عمده درآمد بیمارستانها و مراکز درمانی که باید با آن گذران امور کرد و خود را برای ارائه خدمات به مردم، سرپا نگهداشت، اکنون توسط بیمهها قبضه شده و به معضلی بزرگ و مانعی جدی در راه ادامه کار بیمارستانها تبدیل گردیده است.
هنگامی که یک بیمار به مراکز درمانی مراجعه میکند، اعم از اینکه از بیمه خدمات درمانی و یا تأمین اجتماعی برخوردار باشد و یا به امید دریافت خدمات پوششی بیشتر، با بیمههای تکمیلی قرارداد منعقد کرده باشد، مبالغی به عنوان سهم بیمه از مراجعه کنندگان کسر میشود - درحالی که میزان خدمات، روز به روز کمتر و پوششهای بیمهای ناتوانتر میشوند - و در قبال آن بیمهها طبق قانون موظف هستند از زمان ارائه فیشها از سوی بیمارستانها، ظرف دو هفته تا 60 درصد از بدهی خود را به بیمارستانها بپردازند و مابقی را نیز طی دو ماه پرداخت نمایند، اما متأسفانه پرداختی بیمهها به مراکز درمانی بیش از 7 ماه به عهده تعویق افتاده و بیمارستانها به دلیل بیپولی و کمبود منابع مالی از ارائه خدمات به بیماران ناتوان ماندهاند.
چنین شرایطی در عمل به آنجا انجامیده که بیمارستانها قادر به ارائه خدمات به بیماران نیستند.
اگر بدهی بیمهها به داروخانهها را نیز به این ارقام اضافه کنیم قطعاً مبلغی بیش از 2 هزار میلیارد تومان از منابع درآمد بیمارستانها در سازمانهای بیمه گر بلوکه شده است.
اکنون بیمه شدگانی که ماهانه و قبل از دریافت حقوق خود، مبالغ قابل توجهی از درآمدشان بابت بیمه از آنها کسر میشود، هنگام مراجعه به مراکز درمانی از دریافت کمترین خدمات محروم مانده و مجبور هستند 70 درصد سهم درمان را نیز از جیب خود بپردازند. نکته قابل تأمل اینکه قانون اول برنامه توسعه، مقرر کرده است تمام آحاد مردم تحت پوشش بیمه قرار گرفته و رابطه مالی بین بیمار و مراکز پزشکی از میان برداشته شود و بیمهها این بار را به دوش بگیرند، اما متأسفانه تاکنون چنین امری محقق نشده است.
متأسفانه وضعیت دارو، درمان و بهداشت مردم با مشکلی جدی مواجه است که اگر امروز فکری برای حل آن نکنیم، فردا بسیار دیر خواهد بود. گلایه مندی و اعتراض رؤسای بیمارستانها از عدم پرداخت بدهی بیمهها به بیمارستانها، تأخیر در پرداخت حقوق و مزایای کارکنان مراکز درمانی، گرانی وحشتناک و بعضاً تا حد 10 برابری تجهیزات پزشکی، کمبود و افزایش قیمت دارو، مشکلات مدیریتی و عدم تثبیت در مدیریتها از جمله مواردی هستند که متأسفانه هیچ راه حلی برای آنها اندیشیده نشده و هر سخنی هم که در این رابطه بر زبان مسئولین جاری شده، وعدهای بیش نبوده است.
شاخصهای موجود در سیستم بهداشت و درمان کشور همه نگران کننده و هشدار دهنده هستند، به گونهای که کارشناسان معتقدند اگر شرایط به همین منوال ادامه یابد، این نابسامانی به یک اغمای کلی در نظام سلامت منجر خواهد شد. اگر بیمهها همچنان به تعهدات خود در زمینه پرداخت مطالبات بیمارستانها بیتوجه بوده و افزایش قیمت دارو، تجهیزات پزشکی و سایر اقلام درمانی به همین روال ادامه یابد، تا پیش از پایان سال باید شاهد یک بحران جدی در بخش بهداشت و درمان کشور باشیم، واقعهای نباید به آن اجازه تحقق داده شود.
رسالت:اصلح کیست ؟
«اصلح کیست؟»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم حبیب الله عسکراولادی است که ر آن میخوانید؛چهار روز بیشتر برای خلق حماسه سیاسی و هجوم مردم به صندوق رای برای صیانت از اقتدار و امنیت ملی باقی نمانده است. جهان به نظاره نشسته است که ببیند ملت ایران در این معرکه چه می کند. گستردگی، عمق و ژرفای مشارکت مردم در انتخابات، دوستان انقلاب را در سراسر جهان شاد و دشمنان اسلام و نظام را غمگین می کند.
حضور حماسی ملت در پای صندوق ها بدون شک قلب امام زمان(عج) و نایب بر حق او را مسرور می سازد چرا که این حضور بیعت مجدد با آرمانهای اسلام، انقلاب و امام(ره) است.
هشت نامزدی که از سوی شورای نگهبان صالح تشخیص داده شده اند طی روزهای اخیر در صدا و سیما شایستگی ها و صلاحیت های خود را عرضه کردند و در یک رقابت جدی، سالم، اخلاقی و قانونمند حرفها، دیدگاهها و مواضع خود را مطرح نمودند. آنها به اعماق کشور رفتند با مردم هوشیار و آگاه ایران دیدار و گفتگو کردند با دردها و مشکلات ملت از نزدیک آشنا شدند.
همین حضور هیجان مشارکت را افزون کرد و از این بابت باید از تک تک آنها و تلاشهای صادقانه ایشان و ستادها و هوادارانشان صمیمانه تشکر کرد. اکنون ملت ما در مقطع حساس و تعیین کننده ای قرار گرفته اند. سلوک سیاسی نظام و مردم نشان می دهد که از فتنه ها و انحرافها بویژه از انتخابات 88 عبرت گرفته اند و با اقتدار یک انتخابات آرام و قانونمند را دارند برگزار می کنند.
دشمن از پدید آوردن یک دو قطبی کاذب که بتواند در درون شکاف آن لانه کند نا امید شده است. لذا رسانه های کفر و الحاد استکبار فعلاً در وادی حیرت بسر می برند.
بحمدالله هوشیاری مردم و نامزدها و مسئولین نظام فرصت توطئه و دسیسه و دخالت در انتخابات را از آنها گرفته است. دشمن از تعریف منازعه قدرت در انتخابات نا امید شده است. لذا روند رقابت ها در بستر رفاقتها انشاءالله پیش می رود و شیطان بزرگ را از تحمیل جنگ نرم دیگری به ملت نا امید می کند.
گفتمان انقلاب اسلامی و گفتمان امام در مواضع نامزدها برجسته است و این نشان می دهد ما در دهه چهارم انقلاب یک نظام محکم و مستقر داریم که در برابر توفانهای سیاسی ، اقتصادی، نظامی و فرهنگی سر خم نمی کند.
مقام معظم رهبری بیش از یکسال است در سخنرانیها و بیانیه ها و مواضع خود از انتخابات سخن می گویند. با رهنمودهای معظم له فرصت توطئه از دشمن گرفته شده و یک فضای آرام، اخلاقی و قانونمند را برای انتخاب اصلح فراهم فرموده اند.
انتخابات یک عمل صالح در فرهنگ سیاسی ما تعریف شده است بدون شک محصول این عمل صالح نباید چیزی جز ظهور وحدت ملی، هوشیاری و اقتدار و امنیت ملی باشد.
ما در آستانه یک آزمون الهی هستیم انشاءالله در تلاشهایمان برای گزینش اصلح در نزد پروردگار عالم مأجور خواهیم بود.
مقام معظم رهبری در بیانات خود تاکنون بیش از 20 معیار و ملاک برای گزینش اصلح مطرح فرمودند ما باید در این معیارها و انطباق آن بر نامزد مورد نظر خود تأمل کنیم.
-اصلح کسی است که درد دین و درد انقلاب و درد مردم داشته باشد و برای درمان آن نسخه شفا بخش ارائه کند.
-اصلح کسی است که از تجمل پرستی و اشرافیگری دور باشد و همت در ساده زیستی را پیشه خود کند.
- اصلح کسی است که با فساد و تبهکاریهای اخلاقی ، مالی و اجتماعی سرستیز داشته باشد.
-اصلح کسی است که با آمریکا براساس عزت و مصلحت و با قدرت صحبت کند و موضع بگیرد و مظهر شجاعت ملی باشد.
-اصلح کسی است که گفتمان امام(ره) و رهبری را با نشاط و سر زندگی و با انرژی بالا پیش ببرد.
-اصلح کسی است که اهل مشورت و تعامل با نخبگان باشد.
-اصلح کسی است که به فکر معیشت مردم بویژه محرومان و مستضعفان باشد و این دغدغه لحظه ای او را آرام نگه ندارد.
-اصلح کسی است که حرمت قانون اساسی و قوانین کشور را پاس بدارد و در مسیر قانون حرکت کند.
-اصلح کسی است که از خود عبور کند و نقد پذیر باشد و به خرد جمعی احترام بگذارد وکارها را در مسیر عقلانیت و حکمت به پیش ببرد.
-اصلح کسی است که پاسخگو و مسئولیت پذیر باشد.
-اصلح کسی است که با خدا و قرآن انس داشته باشد و مدام از خدا برای حل مشکلات استمداد کند و در تولی به ولایت اصرار داشته باشد.
-اصلح کسی است که به مصالح ملی و منافع ملی پایبند باشد و با دشمن مرزبندی مشخص داشته باشد.
از میان 8 نامزد مطرح چند شخصیت که به اصولگرایی اشتهار دارند به این ملاکها و معیارها نزدیک ترند. امیدوارم در دقایق پایانی آنها فرصت کنند به نفع فرد اصلح کنار روند و متدیّنین را از حیرت و سرگردانی در آورند.
برای تشخیص اصلح هرکس باید حجت داشته باشد و خود با توجه به معیارها و مواضع آنها تصمیم بگیرد. اگر نتوانست به تصمیم برسد از دو نفر عادل آگاه و اسلام شناس و مورد اعتماد خود بپرسد. اگر از این مرحله هم مطمئن نشد باید به عدول مؤمنین و نخبگان مراجعه کند. بنا بر این راه برای انتخاب اصلح هموار شده است. نظر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز و دیگر گروهها مرجع مانند جبهه پیروان خط امام و رهبری در مورد اصلح
می تواند بسیار راهگشا باشد.
امیدوارم خداوند بزرگ در روز جمعه 24 خرداد دلهای مؤمنین را به بهترین هدایت کند. هرکس که از صندوق رای به عنوان منتخب مردم بیرون آمد باید همه سلایق به او احترام بگذارند چرا که او رئیس جمهور همه ملت است و امام رضوان الله تعالی علیه و رهبر عزیز مد ظله العالی اصالت رای مردم را سفارش داشته و دارند. هدانا الله تعالی لمرضاته
سیاست روز:انتخابات چند قطبی و واهمهها از ائتلاف
«انتخابات چند قطبی و واهمهها از ائتلاف»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم ایرج فتح اللهی است که در آن میخوانید؛
مردمی که هنوز به تصمیم نرسیدهاند
۱ـ در شرایطی یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری را در پیش روی داریم که علیرغم برخی انتخابات پیشین که دوقطبی بوده و رای دهندگان در حقیقت میان ۲ انتخاب و دو گفتمان به یکی رای میدادند، این دوره این قطبها به سه و یا چهار عدد رسیدهاند.
جریان چند قطبی در انتخابات
۲ـ اگرچه در ظاهر آقای احمدینژاد در این دوره، نمایندهای از اطرافیان و متعلقان وی در میان نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری ندارد، با این وجود در حال حاضر آقای روحانی بیشتر با عقبه حمایتی آقای هاشمی و برخی اصلاحطلبان و آقای عارف هم با عقبه معاون اولی در دولت اصلاحات و حمایت جریان اصلاحات، دو کاندیدایی هستند که دارای حمایت ضمنی اصلاحطلبان هستند.
از سوی دیگر آقای جلیلی با طرح گفتمان انقلابی و تاکید بیش از دیگر نامزدها بر آرمانهای انقلاب و امام راحل(ره) و تکیه و تاکید بر منویات مقام معظم رهبری به عنوان فصلالخطاب توانسته است حمایت بخشی از بدنه مردم را با خود همراه کند. بخش قابل توجهی از جنس و مرام این حمایتها از جنس حمایتهایی است که از محمود احمدینژاد و در سال ۱۳۸۴ محقق شد.
اعضای سه نفره ائتلاف پیشرفت هم که قرار بوده است یکی از ایشان براساس شاخصهای متعددی که پیش از این مطرح شده است، بماند و دو نفر همراه دیگر کنارهگیری به نفع صالح مقبول را بپذیرند؛ اما این ائتلاف محقق نشد و تا امروز هم این سه نفر محکم و قرص ادامه دهنده مواضع تبلیغاتی خود بوده و هستند. این عدم ائتلاف موجب خواهد شد که بیشترین تعداد رای این سه بزرگوار که بیشتر دل به سبد آرای حامیان جریان اصولگرایی سپردهاند میان این سه بشکند و در پی آن، سبد رای اصولگرایان نیز از عدد لازم برای برتری مطلق در مرحله نخست یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بیفتد.
آقای رضایی هم با پرداختن به مسائل و دغدغههای اقتصادی و بیان راهکارهای گوناگون برای رشد و تعالی کشور در شرایطی که بنا به دلایل گوناگون دارای رای قابل توجهی نیست اما دارای سبد رای مستقلی است که خیلی با سبد آرای دیگر کاندیداها نزدیکی ندارد و اثر نمیپذیرد.
آنچه در پیش رو خواهد بود،حالا و در پی مباحث مختلف پیش آمده اصلاحطلبان و به محوریت حمایتهای آقایان هاشمی و خاتمی تلاش دارند که به ائتلاف برسند و تنها یکی از نمایندگان ۲ نفره خویش را برای کسب آرای حامیان خویش معرفی کنند. در صورت تحقق این ائتلاف در شرایطی که برخی نظرسنجیها حاکی از برابری جمع آرای دو نفر برتر نامزد جریان اصولگرایی با دو نفر برتر جریان اصلاحطلبی است، به نظر میرسد در صورت ائتلاف بین نامزدهای اصلاحطلب و تقویت فضای روانی حامیان جریان اصلاحطلبی در کشور این امید در میان این جریان تقویت شود که نامزد اصلاحطلبان در مرحله اول و با کسب اکثریت مطلق آرا پیروز انتخابات شود. از همین رو توصیه میشود اصولگرایان ترجیحا و ائتلاف پیشرفت اقلا، با گذشت از منویات شخصی و با اتکا به معرفی یک نفر کاندیدا از چند قطبی بودن انتخابات بپرهیزند و این مخاطره را جدی بگیرند که در صورت عدم ائتلاف ممکن است زمین بازی را به حریفی واگذار کنند که از سال ۱۳۸۴ و در این هشت سال در حسرت میانداری و میدانداری بوده و امروز امیدهایش بیش از پیش جدی شده برای حضور تازه نفس، در میدان سیاست ایران اسلامی.
آفرینش:اردوغان و رویارویی با اعتراضهای داخلی
«اردوغان و رویارویی با اعتراضهای داخلی»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن میخوانید؛شهرهای ترکیه از هفته گذشته تاکنون شاهد تظاهرات گسترده اعتراض آمیز مردمی علیه سیاستهای آنکارا بوده است. تظاهراتی که از میدان تقسیم شروع شد وبه 67 شهر دیگر ترکیه هم سرایت کرده است .
در این حال گذشته از اعمال خفقان سیاسی و محدودیت های مذهبی و همراهی با واشنگتن دلایل دیگری نیز دارد . چرا که رشد اقتصادی همراه با افزایش نرخ تورم تا نزدیک به ده درصد و افزایش کسری بودجه و هم چنین رشد فزاینده پدیده هایی همچون فقر رو به افزایش و شکاف طبقاتی و فقدان عدالت اجتماعی در کنار نوع جاه طلبی های اردوغان و دخالت در خاورمیانه و تلاش برای احیای آرمان امپراتوری عثمانی و تبدیل شدن به الگویی برای کشورهایی دیگر برای شهروندان ترکیه نگران کننده است.
گذشته از این نیز دخالت روز افزون ترکیه در مسایل سوریه، علوی ها، شیعیان و سکولارهای ترکیه را نگرانتر کرده است.
همزمان رویکرد دولت اردوغان در مماشات با احزاب کرد، پذیرش نوعی خودمختاری محلی در مناطق کردنشین و سرانجام صلح با پ.ک.ک و حتی وعده به شناسایی ملت کرد زنگ خطرهایی جدی برای ناسیونالیستها واحزاب ملی گرا ترکیه ایجاد کرده است. این امر در حالی است که از نگاه مخالفان ترکیه در حال تبدیل به کشوری با نظام سیاسی سرکوبگر است و برای جلوگیری از اختناق، اعتراض ها آغاز گردید.
اردوغان در یک هفته گذشته تلاش کرده است تا با توسل به ابزارهای رسانه ای، دیپلماتیک، نظامی و امنیتی بحران داخلی را خاموش کند . در این حال هم اتهام هایی به سازمان ها و کشورهای خارجی با هدف تحریک اعتراض ها هم صورت پذیرفته است. در کنار این نیز فشارهایی به ترکیه از سوی اتحادیه اروپا و امریکا انجام شده است و نگرانی آمریکایی ها از اعتراضات ضد دولتی در ترکیه ادامه دارد.
آنچه مشخص است عذرخواهی بولنت آرینچ، معاون نخستوزیر ترکیه از آسیبدیدگان خشونت نیروهای پلیس اعتراضها را در این کشور آرام نکرد و این امر جدا از کاهش محبوبیت حزب عدالت و توسعه از محبوبیت اردوغان کاسته است . در بعد دیگری باید در نظر داشت که درگیری های اخیر ترکیه خشونت بارزترین درگیری ها از سال 2002 تا کنون که حزب «عدالت و توسعه» به رهبری رجب طیب اردوغان قدرت را در این کشور به دست گرفته است به شمار می آید و بر وجهه و پرستیژ چند بعدی ترکیه خدشه وارد کرده است.
در این حال تظاهرات های اخیر می تواند رشد اقتصادی ترکیه و اقتصاد این کشور را با چالشهای بیشتر همراه کند و موجب کاهش شدید جایگاه حزب عدالت و توسعه در آستانه تغییر نظام از پارلمانی به ریاستی و تغییر قانون اساسی گردد. در این راستا هر چند در شرایط کنونی وقوع هرگونه بهار ترکی بعید به نظر میرسد و رهبران عدالت و توسعه همچنان قوه مجریه، مقننه، قضائیه را در دست دارند و اقتصاد و پایگاه اجتماع مناسبی هم دارند اما جدا از پیامدهای داخلی و منطقه ای می تواند بر نوع رویکرد اردوغان و حزبش تاثیر فراوانی داشته باشد .
تهران امروز:مردم از چه خستهاند؟
«مردم از چه خستهاند؟»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم احسان تقدسی است که در آن میخوانید؛انتخابات ریاستجمهوری در هر کشوری به مثابه پیچی تاریخی است که ملتها امکان اشتباه و فرصت آزمون و خطا در آن را ندارند. اگرچه انتخابات ریاستجمهوری هر چهار سال یکبار در کشور برگزار میشود ولی تجارب پیشین نشان داده کمتر پیشآمده دولتی صرفا چهار سال بر مصدر حکومت باشد. بنابر این فرصت پیش رو اقتضا میکند با استفاده از تجربه گذشتهها و درس گرفتن از آنچه اقتصاد و دیپلماسی کشور را به شرایط فعلی گرفتار آورده، خونی تازه در رگهای کشور تزریق شود تا بتواند در دو عرصه داخلی و بینالمللی سربلند خارج شود.
آنچه امروز مردم ایران را به اتخاذ رویکرد «مدیریت جهادی» در انتخابات پیش روی ریاستجمهوری- بر اساس آنچه معتبرترین مراکز نظرسنجی گزارش دادهاند- متقاعد کرده، خستگی مردم از سالیان طولانی توجیه ناکارآمدیها و سوءمدیریتهاست. آرمان خواهی ملت اگرچه ستودنی و بر اساس آرمانهای انقلاب است اما نمیشود همیشه بیعرضگیها و ناتوانیها و ناکامیها را به نام «آرمان خواهی» ثبت کرد و به نام آرمانها از ملت خواست تا در برابر همه آنچه میشد انجام شود و نشد، سکوت کنند. اقبال مردم به «مدیریت جهادی» و «شاخص» آن در میان هشت کاندیدا دلیلی ندارد جز خستگی مردم از چهار رویکرد.
اول- دولت شعارزده: اگرچه ایران دارای منابع عظیم نفت، گاز و... است و هزاران نیروی تحصیلکرده جوان در کشور وجود دارد اما نمیشود با ترسیم مدینه فاضله وعده اصلاح امور و مشکلات مردم را در زمانی کوتاه داد. خطر آنجاست که بسیاری از وعدههایی که داده میشود عملا امکان اجرایی شدن در کوتاهمدت را ندارند و صرفا برای کسب رای داده میشوند. نکته اینکه انتظارات مردم برآورده نشده و اسباب نارضایتیهای بیشتری را فراهم میآورد. نمیشود و نمیتوان با چند عدد و رقم و روی کاغذ دم از حل مشکلات زد. دولت آینده ایران باید دولت کار، تدبیر و کارآمدی باشد.
دوم – دولت فضایی: برخی کاندیداها متاسفانه راهکار کسب رای مردم را در صرف «وعده دادن» جستوجو میکنند بهگونهای که وعدههای داده شده توسط آنها با کل وعدههای کاندیداهای ریاستجمهوری در تاریخ نظام جمهوری اسلامی برابری میکند. جایگاه این کاندیداها در نظرسنجیها نشان از ناکارآمدی این روش و هوشمندی مردم در انتخاب کاندیدایی دارد که امکان بیشتری برای تحقق وعدههایش فراهم است. تردیدی نیست که راهکار برون رفت از آنچه امروز در کشور میگذرد، تکرار راه و روشهای گذشته نیست وگرنه چه نیاز به انتخابات؟
سوم- دولت عاریه ای: تا حدی میتوان بر مبنای مناظرههای انجام شده که بر اساس آمار رسمی صدا و سیما بیش از 40 میلیون نفر آنها را بهطور زنده مشاهده کردند، به سلیقه برخی کاندیداها در چینش کابینه احتمالی پی برد.
عرصه ریاستجمهوری عرصه ارائه توان اجرایی، کارنامه و پتانسیلهای یک نامزد انتخاباتی است و نمیشود صرفا در پاسخ به این سوال که شما با کدام تجربه و کارنامه وارد عرصه شدهاید به افراد و نامهای آشنا و غریب گذشتههای دور انقلاب ارجاع داد. اگر قرار بر دردست گرفتن دولت توسط آن نامها و نشانها باشد، پس رئیس دولت بودن به چه کار میآید؟ آیا صرفا میتوان با نام و نشان به عاریت گرفتن از مردم رای گرفت یا دولتی به بزرگی کشور ایران را اداره کرد؟
چهارم- دولت خسته و بسته: توسل به راهبردهای جنگ سرد و ماندن در آن برهه دردی را از کشور درمان نمیکند. صرف سخن گفتن از اموات و سالمندان سیاست خارجی که در دوران جنگ سرد موثر بودند، چه دردی را میتواند از ایران امروز درمان کند؟ چگونه میشود کاندیدایی سخن از حل صدروزه مشکلات اقتصادی یا چندماهه مشکلات سیاست خارجی کشور کند در حالی که برخی از پروندهها اصولا در حیطه اختیارات رئیسجمهور نیست؟ سخن گفتن از دیپلماسی تاریخی ایلخانی، سلجوقیان و سامانیان راهگشای مشکلات فعلی جامعه ما نیست و صرفا تاکتیکی انتخاباتی برای رای گرفتن از مردم است.
مردم ایران بهدنبال راهی دگر هستند. نه تکرار گذشته راهحل است و نه ادامه وضع فعلی. ایران امروز بیش از هرچیز به دولت تغییر زندگی مردم نیاز دارد که بتواند با همت جهادی، پیشرفت کشور را به ارمغان آورد.
حمایت:سفرهای مرموز کری
«سفرهای مرموز کری»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم قاسم غفوری است که در آن میخوانید؛جان کری وزیر امور خارجه آمریکا فردا راهی منطقه میشود. این سفر پنجمین سفر وی به خاورمیانه است که به نوعی می توان گفت که او هر دو هفته یکبار در منطقه حضور یافته است. وی در هر چهار سفر قبلی ، از سرزمینهای اشغالی و رام الله دیدار کرده و البته اردن نیز از محورهای سفر وی بوده است. اواین بار نیز همین روند را در پیش گرفته است.
مجموع این رفتارها نشان می دهد که کری از سفر به منطقه یک محور اصلی را پیگیری می کند و آن اجرای روند سازش فلسطینیها با صهیونیستها ست چنانکه وی بارها اعلام کرده است که اولویت کاری اش را به اصطلاح صلح خاورمیانه تشکیل می دهد و طرفهای این معادله نیز نباید از این چارچوب خارج شوند.حال این سوال مطرح است که چرا کری تا این حد به موضوع صلح خاورمیانه میپردازد و هر دو هفته یکبار در منطقه حضور مییابد.
آیا این اقدام ها به خاطر وعدههای انتخاباتی اوباماست که ادعای برقراری صلح در منطقه را سر داده بود و یا برگرفته از تعهدات کری به صهیونیستهاست که قول اجرای خواسته های آنان را سر داده است و یا این که وی بدنبال حفظ و احیای جایگاه آمریکا در منطقه است که با ادعای صلح طلبی صورت میگیرد ؟این سفرها با هر عنوانی که صورت گرفته باشد در ورای آن یک اصل اساسی مطرح است و آن تاثیر تحولات منطقه بر این سفرها ست.
آمریکا به رغم محاسبات گسترده ،اکنون با یک تنش مهم مواجه است و آن تقویت جبهه مقاومت با استمرار بیداری ملتهای منطقه و شکست طرح سلطه بر سوریه است. اموری که هزینههای بسیاری برای آمریکا به همراه داشته است و حتی خطر حذفش را از منطقه در اذهان تداعی کرده است. با توجه به این اوضاع، این سناریو مطرح است که آمریکا با سراسیمگی بدنبال آن است تا با اجرایی ساختن روند سازش در منطقه چنان وانمود کند که در تحولات سوریه نقشی نداشته است تا بر شکستهای خود در برابر جبهه مقاومت سرپوش بگذارد و از سوی دیگر در اوضاع ناآرام منطقه زمینه سازش فلسطینی و اعراب با صهیونیستها را فراهم آورد چنانکه در قابل ترکیه این اقدام را صورت دارد.آمریکا تلاش دارد تا چتری امنیتی را برای صهیونیستها و منافع خود در منطقه برپا کند در حالی که از ادعای روند صلح خاورمیانه برای این امر بهره برداری میکند.
وطن امروز:اقتصاد اولویت اصلی کشور
«اقتصاد اولویت اصلی کشور»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم محمدمهدی تقوی است که در آن میخوانید؛«اگر ملت امروز که مساله اقتصاد مساله اصلی است، بتواند اقتصاد خود را روبهراه کند، دشمن در مقابله با ملت ایران بیدفاع خواهد ماند».
بیانات رهبر حکیم انقلاب در مراسم بیست و چهارمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی (ره)
یکی از نکاتی که درباره انتخابات روزهای آینده ریاستجمهوری، شایسته توجه بسیار است، اولویت قطعی اقتصاد بر موارد مهم دیگر کشور برای یازدهمین رئیسجمهوری است. چنانچه فرمایشات حضرت آیتالله العظمی خامنهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی را با چند سال پیاپی نامگذاری سالها از سوی حضرت معظمله با عناوین اقتصادی، کنار هم بنهیم، با لحاظ شدت یافتن روزانه تحریمهای کشور از سوی دشمنان، این انگاره، قطعی به نظر خواهد آمد که رئیسجمهور بعدی ایران باید مهمترین و فوریترین برنامهاش را حل عاجل و البته ظریف و دقیق مسائل اقتصادی قرار دهد.
یک: نخستین کاری که باید از سوی رئیسجمهور آتی کشور مدنظر قرار گیرد، ایجاد «عدالت اقتصادی» در میان آحاد جامعه است. برخلاف شیوه فعلی هدفمندی یارانهها که پول در میان مردم توزیع میشود و حداقل ضربهاش، ایجاد نقدینگی و انحراف سرمایهها به راهی جز تولید است، باید راهکار نوینی اندیشید تا مشکلات کشور افزون نشود. دولت آینده باید به سمت تولید ثروت برود؛ برای حرکت به سوی اصلاح اقتصاد، چارهای جز این هم نداریم البته از آنجا که بودجه در اختیار دولت است، این کار نیز باید توسط دولت انجام شود.
از سوی دیگر با توجه به آنکه چند سال متوالی است سالها با نمایهای اقتصادی از سوی رهبر بزرگوار انقلاب نامگذاری میشود، اگر مسؤولان از همان سال نخست، با برنامهریزی دقیق این موضوع را جدی گرفته و به جای انجام کارهای تشریفاتی و نمادین، «برنامهریزی» میکردند، حالا به جای آنکه حضرت معظمله ، برنامه ریختن مسؤولان برای «اقتصاد مقاومتی» را خواستار شوند، شاید پیشرفت امور اقتصادی و رفاه و معماری آینده اقتصاد را توقع داشتند. البته اگر در دولت متشکل در
3 ـ 2 ماه آینده نیز به این موضوع با دید سمبلیک نگاه شود، دیر نیست روزی که کشور مجبور به اتخاذ سیاست اقتصاد ریاضتی شود.
دو: یکی دیگر از کارهایی که برای ایجاد تحول در اقتصاد کشور و گریز از تداوم مشکلات باید در دستور کار رئیسجمهور بعدی کشور باشد، آن است که با الهام از اقتصاد اسلامی و بهکارگیری بهروزترین ابزارهای اقتصادی و توان و سرمایه مردم و بویژه نخبگان و کارآفرینان اقتصادی، ایجاد اشتغال پایدار را در دستور کار قرار دهد؛ در عین حال برای مردم باید این موضوع تبیین شود که بدون کمک آنها قطعا مسائل اقتصادی به سامان نخواهد رسید و دولت به تنهایی قادر به حل همه مشکلات نیست. ملت نباید منتظر باشد تا دولت برایش کار ایجاد کند بلکه خود هم باید اقدامی کند. مثلاً اگر مردم بیشتر وارد ایجاد اشتغال شده و کارآفرینی جزو برنامههای ملی همه مردم ایران ـ با همراهی دولت ـ شود، بسیاری از امور شغلی، خصوصی شده و بار بزرگی از دوش دولت برداشته میشود. براساس آمار رسمی پژوهشگران اقتصادی، در ایران، سهمی معادل 10 ایرانی از پول صادرات هر ماه نفت، بهعنوان حقوق ماهانه به هر «یک» از کارمندان پرداخت میشود. از دیگر سو کار مفید کارکنان دولت، تنها نیم ساعت در روز است و بیش از 6 ساعت هدررفت وجود دارد. البته در بخش خصوصی نیز بهرغم آنکه پول و امکانات توسط سرمایهگذار تأمین شده است، اگر مدیریت بهینهای وجود نداشته باشد، در بهترین حالت، میزان کار مفید، کمی بیشتر از 2ساعت است.
سه: اصلاح قیمت سوخت نیز باید از اولویتهای اصلاح اقتصادی در دولت آینده باشد زیرا با وجود اجرای طرح هدفمندی مصرف سوخت از چند سال پیش که جلوی بسیاری فجایع مصرفی و زیستمحیطی را با محدود کردن میزان دریافت سوخت یارانهای گرفت اما هنوز یارانه قابل توجهی به دارندگان اتومبیل پرداخت میشود که موجب تضییع حق کسانی است که وسیله نقلیه ندارند. برداشتن کامل یارانه از سوخت در کنار اختصاص هزینه آن به رفع کامل و عاجل مشکلات موجود در حمل و نقل عمومی، موجب میشود نهتنها عدالت بیشتری در کشور حکمفرما شود بلکه مشکل بزرگ آلودگی هوا در شهرهای بزرگ نیز تا حد زیادی کاهش یابد.
چهار: در کنار این راهکارهای ساده و بدیهی سامان اقتصاد کشور، مهمترین کاری که دولت آینده باید با یاری ملت و راهنمایی علمای اعلام انجام دهد، ایجاد وجدان عمومی کار و جا انداختن فرهنگ اسلامی درست کار کردن به جای فرهنگ غلط وارداتی بیشتر پول درآوردن است که متأسفانه پس از دفاع مقدس و با برآمدن دولت کارگزارانِ تجملخواه در کشور همهگیر شد و اکنون برخی واقعا به این موضوع اعتقاد دارند که ثروت داشتن بزرگترین ارزش است؛ فارغ از اینکه از چه راهی به دست آمده باشد. اسلام میفرماید: «بهترین تفریح کار است» در حالی که دولت به اصطلاح سازندگی و دولت پس از آن معتقد بودند «بهترین کار، تفریح است». رفاهطلبی بدون آنکه زحمتی برایش کشیده شده باشد، یکی از مشکلاتی است که در روحیه افراد جامعه ایرانی رسوخ کرده و باید به هر طریق ممکن آن را از بین برد زیرا اگر منشأ همین فساد 3 هزار میلیاردی یا ظهور فردی مانند شهرام جزایری یا برخی اختلاسهای گذشته را به دقت نگاه کنیم، به خصیصه ارزش نبودن کار و به دست آوردن پول از هر طریق حتی حرام، میرسیم. اگر نیک به دفاع رسانههای دولتهای استکباری ـ صهیونیستی نظیر بیبیسی فارسی از مفسدان اقتصادی و مختلسان دقت کنیم نیز درمییابیم آنها دارند از کسانی دفاع میکنند که ظاهرا ضدیت سیاسی هم با نظام ندارند اما از آنجا که با اخلال در نظام اقتصادی کشور، ایران تضعیف میشود، برای آنها سوگواری هم میکنند!
پنج: البته ما هم، اگر نشستهایم که رئیسجمهور جدید بیاید و وضع اقتصاد مملکت را ناگهان دگرگون کرده و همه مسائل اعم از گرانی، بیکاری، مسکن، اشتغال، ازدواج و سایر مشکلات مربوط به اقتصاد در عرض مدت کوتاهی حل شود، در توهم و خیال به سر میبریم و چنانچه خداوند متعال، دلهای ملت را به سوی فرد اصلح و بهترین فرد در میان نامزدهای هشتگانه هم ببرد و وی انتخاب شود و برترین مدیران اقتصادی را به کار گیرد نیز در صورتی که مردم به وظایف خود عمل نکنند ـ که اولینهای آن، وجدان کاری عمومی، تلاش افزونتر و صرفهجویی بیشتر است ـ اوضاع مملکت بهبود نخواهد یافت.
شرق:در ضرورت حضور در شوراها
«در ضرورت حضور در شوراها»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم علی نوذرپور است که ر آن میخوانید؛در انتخابات دوره سوم شوراها 110هزار رای آوردم و چهلم شدم. در آن دوره تنها 15نفر امکان حضور در شورا داشتند و از گروه اصلاحطلبان تنها چهار نفر به شورا ورود پیدا کردند. هرچند برآوردها نشان میداد که تعداد بیشتری از اصلاحطلبان به شورای شهر تهران راه پیدا کنند. آن دوره بهجای چهار سال، موعد مقرر قانونی ششسال شد و حال در آستانه انتخابات دوره چهارم شوراها هستیم و میتوانیم 31نفر نماینده در شورای شهر تهران داشته باشیم. عملکرد شورای دوره سوم که اکثریت مطلق اصولگرایان بر آن حاکم بود، چندان رضایتبخش نبود.
این ارزیابی از نگاه اصلاحطلبان حاصل نشده است بلکه رییس این شورا چندی پیش گفته بود که شهردار دوره دوم نسبت به آقای قالیباف عملکرد بهتری داشته است. در آن شورا اصلاحطلبان در اقلیت بودند و امکان تعقیب برنامههای خود را پیدا نکردند. تحلیل شرایط کنونی کشور و عملکرد ضعیف اصولگرایان در دولت و مدیریت محلی (شوراها و شهرداریها) این امکان را بهوجود آورده که در این دوره، اصلاحطلبان بتوانند اکثریت کرسیهای شوراها را بهدست آورند.
در آن صورت برنامههای مهمی را در دستور کار خواهند داشت. اصلاحطلبان با رعایت اصول و ارزشهایی چون؛ اعتقاد به تفکر و عملجمعی بهجای حرکتهای سلیقهای و فردی و پیروی از دیدگاه راهبردی در مواجهه با معضلات شهر بهجای حرکتهای مقطعی و موردی اهداف ذیل را دنبال خواهند کرد؛ اول اینکه تلاش خواهند کرد حیطه وظایف شوراها را از محدوده فعالیتهای کنونی شهرداری تهران به کل فعالیتهای حوزه امور محلی که در حال حاضر توسط واحدهای شهرستانی وزارتخانههای دولتی انجام میشود، توسعه دهند...
... و در مرتبت بعدی برای تحقق مدیریت یکپارچه شهری اقدام کنند. دومین اقدام آنها، ارتقای جایگاه شوراها با تشکیل شورای محلات خواهد بود. برنامهریزی با مردم جایگزین برنامهریزی برای مردم خواهد شد. حاکمیت شهری مطلوب، ایده محوری برنامههای ما خواهد بود.
مردمسالاری، پاسخگویی به مردم، شفافیت در عملکرد و بهمشارکتطلبیدن مردم و کارآمدی و اثربخشی فعالیتها از ویژگیهای حاکمیت شهری خوب بهشمار میروند. در سومین حرکت، اصلاحطلبان، شهری با اقتصاد پایدار و خدمات شهری ارزان را هدف قرار میدهند و برای تحقق آن راهبردهایی را دنبال خواهند کرد از جمله اینکه تولید مسکن ارزانقیمت در بافت فرسوده شهری را توسط دولت و شهرداری تهران پیگیری خواهند کرد و نیز اینکه با بهرهگیری از ظرفیتهای استفادهنشده، تولید ثروت شهر را مورد اهتمام قرار خواهند داد و با تغییر جهتگیری مالی شهرداری، اتکای این نهاد را به درآمدهای ناشی از ساختوساز به سمت و سوی تمامی فعالیتهای اقتصادی شهر تغییر میدهند.
توجه به سالمندان و نیز کودکان در برنامهریزی اوقات فراغت شهروندان اهمیت اساسی خواهد داشت و ترویج اخلاق شهروندی و کاهش خشونت و بیاعتمادی نزد مردم از دیگر راهبردهای اصلاحطلبان برای تحقق شهر فرهنگی و اخلاقمدار خواهد بود. همچنین برای ایجاد شهری شاد و زنده، کوشش میشود که از محدودیتهای اجتماعی در فضاهای عمومی کاسته و حیات اجتماعی شبانه در شهر با بهبود روشنایی عمومی و اجرای طرح جامع نورپردازی تقویت شود.
آنها در جهت خروج پادگانها و زندانها از شهر و تبدیل فضای مربوط به پارکهای محلهای و مجتمعهای تفریحی تلاش خواهند کرد. در پایان باید گفت که اصلاحطلبان در پی آن هستند که تهران به شهری زیبا و با هویت، شهری مدرن و هوشمند تبدیل شده و با ارتقای جایگاه منطقهای و بینالمللیاش بهعنوان یک کلانشهر جهانی با کلانشهرهای منطقه آسیای جنوبغربی رقابت کند.
آرمان:اجماع اصلاحطلبان و فرصتهای پیش رو
«اجماع اصلاحطلبان و فرصتهای پیش رو»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم رضا نوروززاده است که در آن میخوانید؛انتخابات پیش رو وضعیت دو گانهای را پیش روی اصلاحطلبان و نیروهای میانهرو قرار داده است. از یک سو هیچگاه و در هیچ انتخاباتی در دو دهه اخیر نیروهای معتدل و اصلاحطلب تا این حد به پیروزی نزدیک نبودهاند و از سوی دیگر هیچگاه در تاریخ سی سال اخیر چنین مشکلاتی نداشتهایم. این وضعیت دوگانه بیش از هر زمان دیگری اتخاذ تاکتیکهای سیاسی هوشمندانه توسط اصلاحطلبان را الزامی میکند.
بررسی این وضعیت نیازمند پذیرش این پیشفرض است که انتخابات امسال نه به لحاظ صحنهآرایی سیاسی، نه نوع نگاه عموم جامعه و نه تبعات احتمالی با هیچ انتخاباتی در دورههای گذشته قابل قیاس نیست. فرصت ایجاد شده در این انتخابات ناظر به کارکردهای سیاسی و اجرایی اصولگرایان طی 8 سال گذشته است که سه نتیجه عمده را برای آنها در پی دارد.
اول آن که برخی تندرویها در حوزه سیاست انشقاق درونی آنها را افزایش داده و دیگر آنها نه در حوزه تصمیمگیری و عمل و نه در حوزه گفتمانی یک جناح سیاسی واحد نیستند. تاثیر مستقیم این وضعیت خود را به شکل چند دسته شدن سبد رای باقیمانده آنها نشان میدهد. علاوه بر بد کارکردی اصولگرایان در حوزههای اجرایی و اقتصادی امکان جذب آرای غیر ایدئولوژیک توسط آنها گرفته شده و این عامل موجب محدود شدن سبد رای کلی آنها شده است.
عامل سوم هم باز ریشه در همین کارکردهای نامثبت اقتصادی اصولگرایان در 8سال گذشته دارد، قسمت عمدهای از اصولگرایان در شرایطی که 8 سال بسیاری از مسئولیتها را در اختیار داشتند وضعیت را به شرایط کنونی رساندند، طوری که به نظر میرسد دیگر امکان ساخت مدینه فاضله برای مردم در شعارهای خود را نخواهند داشت.
البته اصولگرایان تندرو شامل این شرط نمیشوند و همچنان در شعارهای خود سعی در ساخت یک مدینه فاضله برای مردم دارند. اما مهم این است که توان بسیج عمومی نیروهای پاییندست جامعه حول این شعارها برای آنها میسر نیست. جناح اصولگرا تا کنون در هیچ برههای اینچنین درگیر اختلافات داخلی، چند دسته شدن سبد رای و از دست دادن بخشی از پایگاه اجتماعی خود نبوده و این فرصتی مناسب برای قدرت گرفتن اصلاحطلبان است. اما در این راه نیز موانعی وجود دارد که پیروزی اصلاحطلبان را لزوما به عنوان یک موقعیت از پیش تضمین شده تثبیت نمیکند. مهمترین این مشکلات متوجه رویکرد عمومی نسبت به اصلاحطلبان است.
جایی که احتمال دارد بدنه اجتماعی اصلاحات با رویگردانی از آنها و یا تقسیم شدن میان دو کاندیدا در وزن کشی مقابل اصولگرایان نتوانند پیروزی به نفع خود رقم بزند. به عبارتی رقیب اصلی اصلاحطلبان در این عرصه وضعیت صفبندی و تاکتیکهای خودشان است نه رقابت با جناح مقابل. اصلاحطلبان باید بتوانند یخ عدم حضور آقای هاشمی را بشکنند و از این راه بر سبد رای خود بیفزایند و در کنار آن سبد موجود رای خویش را نیز یکدست کنند.
اصلاحات هنوز از عدم اجماع اصلاحطلبان در سال 84 ضربه میخورد و تجربههای آن سال همچنان در نظر کنشگران این جناح تازه به نظر میرسند. اصلاحطلبان راهی ندارند جز اینکه این وضعیت دوگانه را با اجماعی اصولی میان خود به برد سیاسی تبدیل کنند. مهم اینجاست که مساله اصلی میتواند بعد از انتخابات اتفاق بیفتد. موقعیتی که میتواند کنار رفتن بیشتر اصلاحطلبان از عرصه سیاسی را فراهم آورد.
مر دم سالاری:چرا رییسجمهور بعدی از پیش تعیین شده نیست؟
«چرا رییسجمهور بعدی از پیش تعیین شده نیست؟»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم حمیدرضا شکوهی است که در آن میخوانید؛ انتخابات ریاستجمهوری یازدهم، نه در لفظ، بلکه در عمل، حساسترین انتخابات ریاست جمهوری سه دهه اخیر در ایران است. چرا که بر خلاف انتخابات دورههای گذشته، چهرههای بسیار مطرح و قابل پیش بینی برای مردم که میتوانستند آرای بالایی کسب کنند یا حداقل، حضور آنها در مرحله دوم قطعی به نظر برسد در این انتخابات حضور ندارند. اگر در سال 88 رقابت اصلی بین میرحسینموسوی و محموداحمدینژاد بود یا در انتخابات 84، همه پیشبینی میکردند که یک پای مرحله دوم انتخابات قطعا اکبرهاشمیرفسنجانی خواهد بود، در این دوره از انتخابات حتی نمیتوان به راحتی پیش بینی کرد کدام کاندیداها شانس بالاتری برای حضور در مرحله دوم انتخابات دارند.
از سوی دیگر انتخابات امسال در شرایطی برگزار میشود که کشور از لحاظ وضعیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و بینالمللی در شرایطی بسیار سختی قرار دارد و تداوم این وضعیت با انتخاب فردی همانند محمود احمدینژاد میتواند این وضعیت را دشوارتر سازد. به همین دلیل بهترین راهکار پیشروی ما، تغییر شرایط کنونی از طریق رای دادن به کاندیدایی است که بتواند شرایط را عوض کند که این فرد، یک نفر از بین حسنروحانی و محمدرضاعارف خواهد بود و من نیز قطعا به یکی از این دو نفر رای خواهم داد؛ هر چند که ائتلاف این دو کاندیدا میتواند آثار مثبت فراوانی داشته باشد.
ائتلاف آقایان عارف و روحانی، نه تنها شانس پیروزی اصلاحطلبان و اعتدالگرایان را در انتخابات پیش رو افزایش میدهد، بلکه میتواند نقش مهمی در به صحنه آوردن آرای خاموشی داشته باشد که هنوز تصمیم نگرفتهاند در انتخابات پیشرو حاضر شوند و به کسی رای دهند، چرا که معتقدند شانس پیروزی عارف و روحانی به دلایلی، کمتر از اصولگرایان است. البته من هم به طور جدی اعتقاد دارم آقایان عارف و روحانی باید به ائتلاف برسند تا نه تنها شانس پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات افزایش یابد، بلکه شکل تازهای از همکاری کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری در قالب انتخاب یکی از دو کاندیدا به عنوان معاون اول رییسجمهور در کشور تبلور یابد تا فصل تازهای را در تعاملات سیاسی رقم بزند.
ضمن اینکه معتقدم هر کدام از این دو کاندیدا اگر از صحنه کنارهگیری کند، نام نیکی از خود به یادگار میگذارد چراکه در عمل – و نه در شعار – اثبات کرده که هدفش خدمت به مردم و کشورش بوده نه کسب قدرت به هر قیمتی. با این وجود اگر آقایان عارف و روحانی ائتلاف نکنند، باز هم اگر آرای خاموش به صحنه بیایند، پیروزی از آن اصلاحطلبان است. این روزها وقتی با افرادی که هنوز تصمیم به شرکت در انتخابات نگرفتهاند صحبت میکنم، تنها یک پاسخ درباره دلیل آنها برای رای ندادن میشنوم و آن اینکه «رییسجمهور انتخاب شده و رای دادن ما فایدهای ندارد». بعد هم اسم کاندیدای اصولگرایی را مطرح میکنند که برخی مدتهاست شایعه کردهاند او رییس جمهور آینده است. اما من چند دلیل دارم که رییسجمهور در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم از پیش تعیین نشده است:
1-در این دوره از انتخابات، شاهد دو قطبی بودن فضا نیستیم. حتی اگر اصلاحطلبان به اجماع برسند، باز هم اطمینان داشته باشید که اصولگرایان هم با چند کاندیدا وارد عرصه خواهند شد چرا که برخی از آنها خود را دارای پایگاه مردمی بالاتری میدانند و حاضر نیستند به نفع دیگری کنار بروند. در این فضا نه تنها آرای بخشی از مردمیکه به اصولگرایان رای میدهند تقسیم میشود، بلکه حتی آرای سازماندهی شده اصولگرایان نیز به سود یک کاندیدای خاص به صندوق ریخته نمیشود. چرا که حداقل چهار کاندیدای اصلی اصولگرا هم در بین طیفهای اصلی حامی اصولگرایان، رای دارند و در هر صورت رای آنها تقسیم خواهد شد.
2-اینکه تصور کنیم حاکمیت، تمایل به ریاستجمهوری یکی از این کاندیداها – از جمله همان کاندیدای خاص دارد – اشتباه محض است. بر خلاف آنچه برخی تصور میکنند، برای نظام تفاوتی ندارد که از بین این چند کاندیدا کدامیک رییس جمهور شود چراکه همه آنها در خط نظام جمهوریاسلامی و ولایت فقیه هستند و پایبندی خود به نظام را ثابت کردهاند. پس دلیلی ندارد در شرایطی که با تعدد کاندیدا مواجه هستیم، شاهد حمایت از کاندیدای خاصی از سوی نظام باشیم.
3-در انتخابات ریاست جمهوری سال 76 به یاد داریم که شایعات همه جا دهان به دهان میگشت که بنویسید خاتمی، بخوانید ناطق نوری. آن زمان همه تصور میکردند نام ناطق نوری از صندوقها خارج میشود. اما وقتی آرای خاموش به صحنه آمد، خاتمی رییس جمهور شد.
4-در انتخابات ریاست جمهوری 88 فضا دوقطبی شده بود و همه اصولگرایان، حتی آنها که امروز از دولت برائت میجویند به حمایت از احمدی نژاد پرداختند و منابع مالی دولت و تخلفات فراوان در جریان انتخابات، از توزیع سیب زمینی و سود سهام عدالت گرفته تا وعده افزایش حقوق بازنشستگان و واریز بخشی از آن به حساب آنها که بعد از انتخابات اعلام شد اشتباه شده و از حساب آنها برداشت شد، موجب شد جریان انتخابات از حالت طبیعی خارج شود. اما ناگفته پیداست که امروز، نه آن حمایت بی چون و چرای اصولگرایان از یک کاندیدای مشخص وجود دارد و نه منابع مالی در قالب یارانه و سهام و... قرار است به سود کسی توزیع شود.
به این دلایل میتوان دلایل دیگری هم اضافه کرد اما همین چند مورد هم میتواند تفاوت شرایط انتخابات آتی را با انتخابات گذشته نشان دهد و دلیلی برای رد این موضع برخی از صاحبان آرای خاموش باشد که رییس جمهور در این دوره از پیش تعیین شده و آن هم همان فرد خاص است. باید بپذیریم که در هشت سال گذشته علیرغم برخی دستاوردهای مثبت که بسیار محدود است، در بسیاری از حوزهها شاهد پسرفت جدی بودهایم و نه تنها از قانون برنامه پنجم توسعه دچار انحراف شدهایم بلکه به دلیل عملکرد ضعیف دولت، چشمانداز مثبتی هم برای تحقق آرمانهای سند چشمانداز 20 ساله در موعد مقرر نداریم. حضور در عرصه انتخابات برای انتخاب رییسجمهوری خردگرا و معتدل، نه تنها زمینه بازگشت مدیران کارآمد اصلاحطلب و معتدل را به عرصه مدیریت کلان کشور فراهم میسازد بلکه میتواند کشور را به ریل اصلی خود بازگرداند. درحالیکه عدم حضور در عرصه انتخابات، تنها زمینهساز تداوم حاکمیت افراط گرایان و دور شدن هر چه بیشتر کشور از مسیر خرد و اعتدال میشود.
اگر هم هیچ یک از دلایل فوق برای کسانی که قصد ندارند رای دهند کافی نیست، حداقل به این نکته توجه کنیم که با عدم بهرهگیری از حق خود، اجازه ندهیم که آیندگان و فرزندانمان، ما را نفرین یا حداقل مواخذه کنند که چرا برای تغییر شرایط، از حق خود استفاده نکردیم؟ اگر رای دادیم و رییسجمهور مطلوب ما انتخاب نشد، حداقل برای وجدان خود و برای آیندگان خود پاسخی داریم که از حق خود تا آنجا که میتوانستیم استفاده کردیم تا شرایط را تغییر دهیم و این یعنی در مقابل شرایط نامطلوب، سکوت نکردهایم؛ حتی علیرغم میل کسانی که میخواهند رای دادن ما را از یک حق، صرفا به یک تکلیف تنزل دهند.
ابتکار: یک پیشنهاد
«یک پیشنهاد»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمود منطقیان است که در آن میخوانید؛وقتی آدم به یاد خیل عظیم فارغ التحصیلان دانشگاهی میافتد و به یاد میآورد که در بیشتر خانوادههای ما تعدادی جوان فارغ التحصیل و جویای کار وجود دارد تنش میلرزد و نگرانی روحش را میآزارد وبخاطر میآوریم که اینها جوانند و جویای نام و در دوران تحصیل به زندگی و آینده ای روشن میاندیشیده اند اما بعد از فراغت از تحصیل به خیل دل نگرانها و بیکاران جامعه میپیوندند و همه آرزو هایشان مانند برف تابستان آب میشود. حتی بیشتر اینها به پول توجیبی نیاز دارند و کمبودها و سرگردانی آنها را میآزارد.
جوانان دوست دارند در جامعه به کاری در خور شان خود مشغول شوند و مسکن خود را تامین و با ازدواج به زندگی خویش سر وسامان داده و تحصیلاتشان را ادامه دهند و توفیق یابند که از دنیای خارج از ایران دیدار و ضمن مشاهده فرهنگها و تمدنهای دیگر بر تجربه خود بیفزایند. آنها دوست دارند که هم دوست بدارند و هم دوست داشته شوند و در جامعه نسبت به زندگی خود احساس رضایت کنند و برای پیشبرد اهداف و توسعه و ترقی میهن خویش بکوشند.
اما این جوانان که دنیای زیبا و دلپذیری را برای خود و خانواده و کشور خود در ذهن پرورانده اند وقتی با واقعیت تلخ زندگی رو به رو میشوند و خود را در برابر خانواده و خویشاوند و دوست شرمنده میبینند افسردگی روانی و پریشانی روحی به آنها روی میآورد و مایوسانه وبا افکارمنفی به زندگی مینگرند و خود را شکست خورده و ناکام در زندگی تلقی میکنند.
در حالیکه بخش عظیمی از فارغ التحصیلان قبلی روی دست جامعه مانده اند و بیکار و سرگردان و سردر گریبانند، هر سال جمع زیادی به آنها نیز میپیوندند و بر جمع تحصیل کردگان بیکار میافزایند. بیشتر این عزیزان وقتی مادران، پدران، خواهران و برادران و خویشاوندان نیازمند خود را میبینند و برای حل مشکل آنها در خود امکانی نمیبینند و نمیتوانند باری ازدوش دیگران بردارند بر افسردگی ونگرانیهایشان افزوده میشود و آنگاه که آرزوهای خود را بر باد رفته میبینند و زندگی خود را بیهوده تلقی میکنند، پیری زودرس، آلوده شدن به اعتیاد و مواد مخدر، پرخاشگری، روان پریشی، استرس ها، روی آوردن به بزهکاری، بیماریهای روحی و... خطراتی است که زندگی آنها را تهدید میکند. راستی برای این نسل جوان و فارغ التحصیل و سرگردان چه چاره ای اندیشیده ایم و شرایط وموقعیت آنها را تاچه حد درک نموده ایم. پیشنهاد من این است به صورت اورژانسی تا زمان اشتغال مناسب جوانان، دولت برای یکایک تحصیل کردگان بیکار با پایه تحصیلات لیسانس به بالا حقوق مناسب در نظر بگیرد تا آنها قدری آرامش روحی بیابند و برای انجام کارهای مختصر زندگی خود پولی در جیب داشته باشند.
باید مسئولان بدانند که بی توجهی به فارغ التحصیلان سرگردان و بیکار موجب هدررفتن وضایع شدن استعدادها و انرژی سرشار این نسل پویا و سرمایه اساسی کشور خواهد شد. امید است دولت آینده این مهم را در دستور کار خود قرار دهد و از آن غافل نماند که اگر کوتاهی کنیم خداوند و وجدان جمعی ما را نخواهد بخشید.
ما پولها و منابع زیادی را در اثر عدم برنامه ریزی صحیح و یا سلیقههای شخصی، نابجا و بیهوده مصرف میکنیم. چه میشود اگر با برنامه ریزی خردمندانه و کارشناسانه بخشی از منابع مالی کشور را برای نجات جوان هایمان صرف کنیم. باید بدانیم افسردگی یک جوان تحصیل کرده در خانواده به سایر اعضای خانواده نیز سرایت میکند و به قول شاعر” افسرده دلی افسرده کند انجمنی را” و نظر به اینکه جوانان تحصیل کرده و بیکار در این مملکت زیادند، افسردگی و پریشانی آنها به سایر خانوادهها و اقشار جامعه سرایت میکند، باید اذعان کنیم که تاکنون نسبت به جوانان تحصیل کرده و بیکار جامعه غفلت و کم کاری شده است. امید است امروز آنها را دریابیم چرا که برای کارهای اساسی فردا دیر است.
از امروز کارت به فردا ممان که داند که فردا چه گردد زمان
“فردوسی”
دنیای اقتصاد:کارکردصندوق رای و تغییر رفتار اقتصادی دولت
«کارکردصندوق رای و تغییر رفتار اقتصادی دولت»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر سید احمد میرمطهری است که در آن میخوانید؛برخی از صاحبنظران معتقدند که سرنوشت عزت ملتها را در بلندمدت دولتهای آنها رقم زدهاند و برای نمونه تجربیات در کرهجنوبی، مالزی، سنگاپور و ترکیه را شاهد مثال میآورند. این دیدگاه وقتی قابل دفاع است که در دولتی اراده معطوف به رشد وجود داشته باشد و آنگاه است که نقش دولتها در تغییر سرنوشت ملتها بیبدیل میشود؛ اما چه دولتی میتواند این نقش تاریخی را ایفا کند؟ بدون تردید پاسخ آن، دولت کوچک و کارآمد است.
ولی کوچکی دولت فقط به تعداد کم یا زیادی عدد وزارتخانهها نیست، بلکه دولتی کوچک است یا به سمت کوچکی میرود که تغییر رفتار دهد. اگر اقتصاد ایران امروز دچار رکود تورمی است، سهم دولت را در بروز رکود نیز باید واقعبینانه جستوجو کرد. با اتخاذ برخی سیاستها، فضای سرمایهگذاری مبهم شده و ظرفیتهای کارآفرینی تقلیل یافته است و نهایتا ریسکهایی در اقتصاد ایران شکل گرفتهاند که به «ریسکهای دولت» معروف هستند. راه دوری نرویم همین واردات سنگین و حجیم از چین را ملاحظه کنید که تولید و اقتصاد ملی را به «عارضه چینی» مبتلا کرده است؛ به نوعی که کمتر کالای داخلی توان رقابت با کالای چینی را دارد و مشکل امروز اقتصاد ملی «کششناپذیری عرضه» شده است.
به تورم برگردیم. چنانچه مبارزه با تورم برای مقامات بانک مرکزی وظیفهای قانونی، وجدانی، اقتصادی و سیاسی باشد نباید از کنار آن به سادگی عبور کنند، بلکه باید برای مهار تورم به صحنه بیایند و جلوی افزایش نقدینگی، تلاطمهای ارزی، بدهیهای دولت به نظام بانکی و افزایش پایه پولی را بگیرند و مانع سیاستهای پولی مخاطره آمیز شده و در برابر آن ایستادگی کنند. مهمترین مساله امروز کشور ضرورت راهاندازی چرخه رشد با نرخهای بالا است که مقدم بر هر اقدامی است و رشد بالاهم منوط به افزایش سهم انباشت سرمایه و بهبود چشمگیر در میزان بهرهوری است و در نهایت به همه اینها تعامل با خارج را نیز باید اضافه کنیم. این عبارات اگرچه کوتاه است اما تحقق آنها عزمی جدی را میطلبد.
اما سخن آخر آنکه دیدگاههای نظری نوینی در جهان امروز شکل گرفته است که حرکت اول مردم، درهر انتخاباتی، تمایل به دولتی است که خود را ملزم به شفاف عمل کردن و معتقد به پاسخگویی درباره روابط خود با شهروندان بداند و اگر دولت جدید در شرایط امروز اقتصاد ایران با تغییر اساسی در رفتار، مبارزه با تورم و بیکاری را اصلیترین وظیفه خود دانسته و برنامه و راهکار اجرایی داشته باشد، این کارکرد صندوق رای است که مردم با انتخاب چنین دولتی، قدرت سیاسی به او میبخشند.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد