آن روز بعدازظهر مریم کوچولو همراه مادرش برای خرید از خانه بیرون رفت بعد از کمی پیاده‌روی وارد یک مغازه شدند. در آنجا مامان مشغول خرید شد و مریم هم همین‌طور که در کنارش ایستاده بود این طرف و آن طرف را نگاه می‌کرد که یکدفعه از پشت شیشه مغازه چشمش به دخترکی افتاد که تو پیاده‌رو داشت به رهگذران گل می‌فروخت و هرکسی که به او نزدیک می‌شد سریع به طرفش می‌رفت و می‌خواست که از او گل بخرد.
کد خبر: ۵۶۰۲۷۵

مریم چند لحظه‌ای چشم از دخترک برنداشت و بعد با خودش فکر کرد چقدر خوب می‌شد​ او هم چند شاخه گل از دختر کوچولو می‌خرید. برای همین دست مادرش را گرفت و به سمت خودش کشید. مامان که دلیل این رفتار مریم را نمی‌دانست از او سوال کرد ​​چه اتفاقی افتاده است، اما مریم هیچ حرفی نزد و فقط از مادرش خواست ​ بیرون از مغازه را نگاه کند و بعد دخترک را به مادر نشان داد و گفت: مامان، اون دخترکوچولو رو می‌بینی، ببین داره گل می‌فروشه.

مامان با تعجب گفت: بله دیدمش!

مریم دست مادرش را دودستی گرفت و به آرامی گفت: مامان؛ می‌شه ازش گل بخریم؟ خواهش می‌کنم.

مامان وقتی این حالت مریم را دید، لبخندی زد و گفت اجازه بدهد خریدشان را انجام بدهند و بعد بروند از دخترک گل بخرند.

از مغازه که خارج شدند یکراست به طرف دخترک گلفروش رفتند و مریم با لبخند از او خواست تا یک دسته از گل‌هایش را به او بفروشد و دخترکوچولو هم با خوشحالی از میان گل‌ها یک دسته را جدا کرد و به او داد.

در راه برگشت به خانه مریم که از خریدن گل‌ها خوشحال بود مدام نگاهشان می‌کرد و می‌بویید و در همان حال فکری به نظرش آمد و پیش خودش گفت بهتر است یک شاخه از این گل‌ها را به دوستش مهدیس که در طبقه بالاتر از آنها زندگی می‌کردند، بدهد.

به خانه که نزدیک شدند مریم موضوع را به مادرش گفت و او هم با این کار مریم موافقت کرد، اما گفت حالا که تعداد گل‌هایت زیاد است بهتره یک شاخه هم به همسایه طبقه پایینی بدهی تا آنها هم خوشحال بشوند.

مریم به حرفی که مامان زده بود فکر کرد و تصمیم گرفت یک شاخه گل هم به همسایه پایینی که پیرمرد و پیرزنی تنها بودند بدهد و احساس کرد که خوشحال‌کردن آنها هم کار خوبی است.

او از میان گل‌هایش دو شاخه زیبا را جدا کرد و آماده نگه داشت تا وقتی به خانه رسیدند گل‌ها را به همسایه‌ها بدهد.

رضا بهنام

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها