در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سریال «بالهای خیس» به کارگردانی عباس رنجبر از آن دسته سریالهایی است که به چند مساله مختلف اجتماعی نگاهی میاندازد. در شروع داستان به نظر میرسد با داستانی پلیسی جنایی روبهرو هستیم، اما بعد از چند قسمت متوجه میشویم آنچه محوریت داستان را تشکیل میدهد، مربوط به مسائل هستهای است و گره داستان هر چه هست و هر طوری که قرار است برطرف شود، به این مسائل بستگی دارد. اما هر چه داستان پیش میرود، سمت و سوی دیگری به خود میگیرد.
موضوعات پزشکی، مشکلات دارو، تولید و واردات آن، آسیبشناسی بازار دارو، از طرفی دیگر موضوع جنگ و دفاع مقدس، عصیان پسر جوان، درگیر شدن پسر با عشقی که مناسب او نیست، اختلاف نسلها، اختلاف طبقاتی و فرهنگی، رفتارهای آدمهای تازه به دوران رسیده و جوانانی که فکر میکنند خلاف جریان حرف والدین رفتار کردن ـ یعنی از زندگی لذت بردن ـ همه مسائل و معضلاتی است که در این سریال مطرح میشود و هرازچندگاهی بر یکی از آنها آنقدر تأکید میشود که به نظر میرسد دغدغه اصلی سریال است. همین باعث میشود نتوانیم توضیح بدهیم که موضوع اصلی سریال چیست چون هرکدام از اینها در موقعیتی به عنوان محور اتفاقات سریال قرار میگیرد. این مساله باعث میشود بالهای خیس کمی آشفته به نظر برسد و یک خط سیر مشخص نداشته باشد.
البته مشخص است مطرحکردن این همه مشکل اجتماعی، داستانی پرفراز و نشیب میطلبد که روی جزئیاتش دقت کافی صورت گرفته باشد و این خصوصیتی است که در بالهای خیس به چشم میخورد. در دل داستان، اتفاقات گوناگونی رخ میدهد که در نهایت به پرحادثه شدن داستان کمک میکند. اما با وجود این همه داستان و اتفاق، سریال ضرباهنگ کندی دارد. به نظر میآید دلیل اصلی این مساله این است که موقعیتها بیش از اندازه طول میکشد و در نتیجه گفتوگوها طولانی و غیرضروری جلوه میکند. بسیاری از گفتوگوها همراه با بیانیههایی در مورد طرز تفکر افراد مختلف است و رویارویی این افراد با یکدیگر شامل مرور جهانبینیهایشان با صدای بلند است.
چه مشاجرهای صورت بگیرد و چه پدر و فرزندی به شکل طبیعی با هم گفتوگو کنند، میتوان از دل صحبتها چند جملهای را که با لحنی نهچندان محاورهای بیان میشود، پیدا کرد که از آنها میتوان درس زندگی گرفت. این کار گاهی باعث شده دیالوگها تفکربرانگیز باشد و گاهی میزان شعارزدگی سریال را افزایش میدهد.
این دیالوگها به همراه سر و شکلی که برای بسیاری از شخصیتها ترسیم شده است، این امکان را به بیننده میدهد که به آسانی شخصیتهای خوب و بد را از یکدیگر تشخیص دهد و از پیش در مورد آنها قضاوت کند که البته تلاش سریال هم همین است. در مورد خانمها از طرز پوشششان، این که چقدر در طراحی لباسهایشان سلیقه و زیبایی جای متانت و وقار را گرفته، میتوان به طرز فکر آنها پی برد.
در مورد بعضی از آقایان آرایش صورت و لباس و در مورد بعضی دیگر شنیدن چند دیالوگ میتواند آنها را در یکی از دو دسته خوب و بد قرار دهد. برای مثال مردی که اجیر شده تا از افرا (بهار نوحیان) در مورد دانستههای شوهرش بازخواست کند، در پایان کلبهای که افرا را در آن زندانی کرده بود بهآتش میکشد. این اقدام او به اندازه کافی نفرتانگیز بوده و لازم نیست برای این که تنفر بیننده از او و دلسوزیاش برای افرا برانگیخته شود کار دیگری انجام شود، اما میبینیم مرد در حالی که چوبی که سر آن آتش گرفته را به سمت خانه نشانه میگیرد، قهقههای از روی سرمستی سر میدهد و چهره خبیث و هیولاوارش کل قاب را اشغال میکند. اینگونه تاکید کردن بر زشتی و بدی شخصیتها، غیرلازم و غیرطبیعی به نظر میرسد.
آنچه به کیفیت اوجهای عاطفی سریال میافزاید و در تاثیرپذیری مخاطب بیشترین تاثیر را دارد، استفاده از بازیگرانی است که نقشهای قبلی، مهارتشان را در بازی در چنین نقشهایی اثبات کرده است. مثلا فاطمه گودرزی قبلا نقشی شبیه به شخصیت مادر در این سریال را برعهده داشته و این بار هم نقشی مشابه را ایفا میکند و میتواند موفقیت خود را تکرار کند.
همینطور حسین مهری که در چند نقش اخیری که برعهده داشته (مثل تا ثریا و زمانه) توانسته توجه بیننده را به خود جلب کند و از تواناییاش بهره کافی ببرد. در نهایت میتوان گفت بالهای خیس از بازیگران محبوب مخاطبان استفاده کرده تا داستان خود را جذابتر کند. با همه اینها باید تا پایان داستان منتظر بود تا ببینیم این سریال جزو کدام دسته است؛ آنهایی که برای مشکلات مطرح شده راهحلی هم پیشنهاد میکنند یا آنهایی که فقط طرح مساله میکنند.
شروینه شجریکهن / جامجم
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم