به گفته سرلک این جشنواره آغازی برای حل برخی اختلاف نظرها و نزدیکی سینما با روحانیت خواهد بود، اتفاقی که شاید باعث خلق آثاری پختهترو جذابتر برای سینمای ایران باشد
در یکی، دو سال اخیر شاهد حضور پررنگ روحانیون در جشنواره فیلم فجر و تبادل بین سینماگران و روحانیت هستیم، آیا این جشنواره برای این تبادلات برنامهریزی شده یا حساسیتهایی که نسبت به چند فیلم به وجود آمده است؟
حساسیتها، جرقه فکری جشنواره بود مثل افتادن سیب که باعث کشف قوه جاذبه شد. حضور روحانیون در عرصه سینما هم میتواند متاثر از همین حساسیتها باشد، ولی فرآیند اراده و تصمیمگیری پیچیده و غیرقابل شناخت است؛ ولی نمایش برخی فیلمها ما را کنجکاوتر کرد بخصوص فیلم اخیر آقای دهنمکی که البته اوایل تصمیم ایشان برای ساخت «رسوایی» همزمان با اعلام فراخوان جشنواره بود. وقتی رسوایی به نمایش درآمد و واکنشهای متفاوت و متضادی را به همراه داشت بر اهمیت برگزاری جشنواره صحه گذاشت.
از نظر شما سینمای ایران تا چه حد تصویر درستی از روحانیت ارائه داده است؟
سینماگران ما آنقدر از فضا دور هستند که حتی تطبیق و تناسب را در ظاهر هم رعایت نمیکنند. فیلم ساختن در مورد روحانی مثل هر پدیده دیگر نیاز به دانش، آگاهی و تسلط دارد. به عنوان یک طلبه میتوانم بگویم حتما روحانی واقعی با روحانی سینمایی حتی بعد از جمهوری اسلامی فاصله دارد؛ یعنی روحانی که سینما در اذهان مخاطبانش بهجا میگذارد با روحانی که در این جامعه زندگی میکند و در ذهنیت مردم از روحانی مسجد، منبر و خانواده، کاملا متفاوت است. در واقع میتوان گفت معدل روحانیونی که در سینما تصویر شدهاند، زاییده ذهن سینماگران است تا واقعیت.
این تفاوتها شامل چه چیزهایی میشود؟
روحانی کارشناس دینی است، یعنی کسی است که سخنش از سوی مردم ملاک و پذیرفته شده است. منظورم این نیست که منتقدی وجود ندارد یا همه روحانیون بیاشکال هستند؛ ولی در کل مردم روحانی را کارشناس مسائل فکری و دینی میدانند و نظراتش را میپذیرند. روحانیون حتی در مرافعات و مشکلات خانوادگی حجت دارند که ما این مساله را در فیلمها نمیبینیم. مثلا در فیلم آقای دهنمکی هم کسی را نمیبینیم که به حجیت این روحانی باور داشته باشد؛ ضمن اینکه روحانی دلبستگی به دین و دینداری دارد، ولی در خیلی از فیلمها روحانی ما از دینش تخفیف میدهد و اصطلاحا ارزان میفروشد تا همه مشتری شوند. از طرفی هم آنقدر این جنبه افراط میشود که مخاطب باورش نمیکند و وفاداریاش به دین باورپذیر نیست.
تاثیر این بدپرداختنها را در جامعه چطور ارزیابی میکنید؟
سینما یک هنر تاثیرگذار است، چون خیال را به حس تبدیل میکند.انسانهایی هم که بر احساساتشان تکیه میکنند، این احساسات را به شهود و باور بدل میکنند. فیلمها از طریق خودآگاه و ناخودآگاه، بذرهای اندیشه را در جان انسان میافکنند و اندازه تمرکز و دقت به یک فیلم، جان انسان شخمزده میشود و دانهدانه جوانه میزند. مجبورم مثالی بیاورم که از جامعه روحانیت عذرخواهی میکنم مثلا اسم فیلم آقای تبریزی تا بعد از مدتها، حتی از سوی متدینین جامعه برای لحظات شادی یا حتی عرض ارادت به کار میرفت یا مثلا بعد از سریال «ستایش»، این اسم از ردیف 44 ثبت احوال به ردیف پنجم میرسد. در واقع تاثیرگذاری هنر تا این حد زیاد و فراگیر است.
سینماگران همیشه از مرزهای بسته پرداختن به روحانیت حرف میزنند. آیا فکر نمیکنید همین مرزها هستند که باعث بروز سوءتفاهمها میشوند؟
چه چیزی در جهان بدون مرز است؟ حتی خوردن یک لیوان آب هم سختیها و مرزهای خود را دارد. حتما روحانیت الزامات دارد، ولی مثل هر مجموعه دیگری مرزهای خودش را دارد؛ اما از آنجا که روحانیت، حوزه حساسی است و با تدین و دینداری مردم گره خورده، حساسیتهای بیشتری دارد؛ ضمن اینکه خود سینماگران هم برای برداشتن این مرزها تلاش نکردهاند. سینماگری که میخواهد در مورد روحانیت فیلم بسازد با چند روحانی نشسته و گفتوگو کرده است؟ مثلا آقای تبریزی برای ساختن فیلمشان به یکی از روحانیون در دانشگاه مراجعه کردهاند و گفته اند که فیلمی در مورد روحانیت میخواهند بسازند، آن روحانی هم جمله معروف «راههای رسیدن به خدا به تعداد انسانهاست» را به ایشان گفتهاند. در واقع گاهی اوقات این مرزها از سوی سینماگران وجود دارد، البته روحانیون هم باید میدان را باز کنند و به عنوان یک فرصت به سینما نگاه کنند.
آزاده کریمی - گروه فرهنگ و هنر
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد