جام جم: «غفلت از شوراها»
«غفلت از شوراها» عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم بیژن مقدم که در آن می خوانید: در روز بیست و دوم خرداد امسال دو انتخابات مهم برگزار میشود؛ انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای اسلامی.
با مروری حتی سطحی درخصوص اخبار انتخاباتی درمییابیم که همه توجهات گروههای فعال سیاسی و رسانهها معطوف به انتخابات ریاست جمهوری است که به دلایلی میتوان آن را مهمترین انتخاب مردم در سالهای اخیر دانست و کمتر خبری درباره انتخابات شوراها منتشر میشود و میخوانیم.
برای کسانی که آرایش سیاسی 15 سال گذشته، آمد و شد دولتها و مجالس و صعود و نزول جریانهای سیاسی را دنبال کردهاند یادآوری این نکته ضروری است که آقایان شوراها را دریابید!
انتخابات شوراها در گامهای اول خود در سالهای نه چندان دور جدی گرفته نشد و حاصل آن ورود نیروهای موسوم به دوم خردادی به این مجموعه بود که البته نتیجهای جز تشتت و اختلاف و دودستگی در شهرهای بزرگ از جمله تهران نداشت اما همین موفقیت بود که راه را برای جریان موسوم به اصلاحطلب هموار و مقدمه تسلط آنان بر پایگاههای قدرت در نظام را فراهم ساخت.
در حالی که مجلس ـ دولت و شوراها در اختیار مدعیان اصلاحطلبی در کشور بود و نیروهای انقلاب در حاشیه به سر میبردند. باردیگر با فرا رسیدن دور دیگری از انتخابات شورا این جریان اصولگرا بود که با درک درست از جایگاه شوراها پیروز انتخابات شد.
جریانی که به دنبال آن توانست بستر لازم را برای موفقیتهای بعدی در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری هشتم فراهم کند.
متاسفانه این نهاد مهم و تاثیرگذار که به نوعی پارلمان شهری نامیده میشود امروز در سایه رقابتهای گروهها برای انتخابات ریاستجمهوری قرار گرفته و از چشمها و ذهنها دور شده است.
علاوه بر وظیفه رسانهها از احزاب و جریانهای سیاسی وفادار به انقلاب انتظار میرود با تقسیم کار مناسب در درون خود شوراها را دریابند و مراقب باشند از یک سوراخ دوبار گزیده نشوند که جز خسارت سیاسی و اجتماعی برای مردم حاصلی نخواهد داشت.
کیهان: «از آلماتی تا پیونگ یانگ!»
«از آلماتی تا پیونگ یانگ!» یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن می خوانید: شاید تیتر یادداشت پیش روی در نگاه اول، «عجیب»! تلقی شود و این پرسش احتمالی را در پی داشته باشد که میان مذاکرات ایران و کشورهای 1+5 در «آلماتی» پایتخت قزاقستان و مناقشه ای که این روزها به بهانه آزمایش بمب اتمی در کره شمالی، میان واشنگتن و «پیونگ یانگ» در جریان است چه رابطه ای می توان یافت؟! ولی این ماجرا، از زاویه دیگری نیز قابل بررسی است و درباره مناقشه اخیر در شبه جزیره کره، احتمال دیگری نیز در میان است.
احتمالی که اگر هم درصد آن اندک باشد، به دلیل اهمیت موضوع نباید از کنار آن به سادگی عبور کرد و در این باره گفتنی هایی هست:
1- روز یکشنبه هفته جاری- 18 فروردین 92 - طی یادداشتی در کیهان و با عنوان «دو خط موازی که یکدیگر را قطع کردند!» با اشاره به شواهد و ارائه اسنادی به نقل از مقامات رسمی آمریکایی و اروپایی آورده بودیم که آمریکا در چالش هسته ای 10 ساله خود با ایران به بن بست رسیده است و خط تحریم اگرچه برای جمهوری اسلامی ایران مشکلاتی درپی داشته است ولی برخلاف انتظار آمریکا نه فقط آنگونه که خانم کلینتون ادعا می کرد و نتانیاهو، آرزوی آن را در سر می پروراند، تحریم ها «فلج اقتصادی» ایران را به دنبال نداشته و مانع ادامه فعالیت هسته ای و پیشرفت خیزش گونه علمی و تکنولوژیک کشورمان نشده است، بلکه بحران اقتصادی بی سابقه آمریکا طی 50 سال اخیر (اعتراف «گیتنر» وزیر خزانه داری آمریکا) و بحران مشابه در اروپا، باعث شده است که به جای ایران، آمریکا و متحدان اروپایی آن در آستانه فلج اقتصادی قرار گیرند تا آنجا که «هاآرتص» با عصبانیت می نویسد «آرامش در ایران، دهن کجی به تحریم هاست»، گاردین توضیح می دهد که «بحران اقتصادی غرب، تحریم ها را به نفع ایران رقم زده است» واشنگتن پست طی گزارشی نتیجه می گیرد که «دود تحریم ها به چشم آمریکا رفته است» و این همه در حالی است که ایستادگی و مقاومت 10 ساله ایران در برابر باج خواهی آمریکا و متحدانش، الگوی عزت آفرینی از «مقاومت پیروز» را به دنیای برانگیخته و ملتهب کنونی- جنبش ضد سرمایه داری وال استریت در غرب و بیداری اسلامی در منطقه- پمپاژ کرده است.
با این اشاره مختصر که در یادداشت مورد اشاره کیهان با توضیح و تفصیل بیشتر آمده بود می توان نتیجه گرفت که «آمریکا اگر به چالش هسته ای پایان بدهد، الگوی دیگری از پیروزی برخاسته از مقاومت را به نام جمهوری اسلامی ایران ثبت کرده است. الگویی که موج فراگیر بیداری اسلامی را شتاب بیشتری می دهد و چنانچه به چالش هسته ای ادامه بدهد، این چالش در حالی که اهرم تحریم ها از کار افتاده و یا لااقل کند شده است، نتیجه از قبل طراحی شده و مطلوب آمریکا را در پی نخواهد داشت.»
2- حضور پرقدرت و مثال زدنی تیم مذاکره کننده کشورمان در مذاکرات هسته ای با گروه کشورهای 1+5 که با استدلال قوی، اسناد فنی و حقوقی مستحکم -FIRM DOCUMENTS- همراه بوده است، آخرین امیدهای حریف را برای چانه زنی های یکسویه در مذاکرات، بر باد داده است. گفتنی است در جریان مذاکرات جانبی «آلماتی 2»، نمایندگان 1+5 در مقابل استدلال قوی و اسناد فنی و حقوقی مستحکمی که دکتر جلیلی ارائه کرده بود، آچمز شده و چاره ای جز اعتراف ضمنی نداشتند و هنگامی که نماینده انگلیس برای تغییر فضا، سؤالی را پیش کشید و دکتر جلیلی آغاز به پاسخ کرد، خانم «وندی شرمن» نماینده آمریکا که به جای ماموریت اسمی کاترین اشتون، رهبری واقعی گروه 1+5 را برعهده دارد، دست نوشته ای پیش روی وی گذاشته و او را مجبور به سکوت کرد! و نماینده یکی دیگر از کشورهای 1+5 در پاسخ به این سؤال آقای دکتر جلیلی که آیا نظر کنونی خود را در جلسه رسمی نیز مطرح خواهی کرد؟ گفت؛ از من چنین انتظاری نداشته باشید!
همین جا باید متذکر شد که قبل از مذاکرات آلماتی یک، با اطلاع از درخشش استدلال ها و استنادهای تیم هسته ای کشورمان، طی یادداشتی با عنوان نقطه پایان کجاست؟!- 9 اسفند 91 - پیشنهاد کرده بودیم جمهوری اسلامی ایران متن مذاکرات را به صورت مکتوب و صوتی و تصویری در سطح جهان منتشر کند و آورده بودیم «این اقدام می تواند ترفند آمریکا و متحدانش و چنته خالی از قانون و منطق آنها را فاش کند» این پیشنهاد اگرچه - نمی دانیم به چه علت- با موافقت مسئولان محترم کشورمان روبرو نشد ولی بلافاصله واکنش سراسیمه رسانه ها و مقامات رسمی حریف را برانگیخت.
«آلن ایر» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در مصاحبه ای که شتابزده به نظر می رسید گفت «نمی توان با حضور رسانه ها مذاکره کرد» و خبرگزاری فرانسه به نقل از «جو بایدن» معاون رئیس جمهور آمریکا نوشت که وی در ملاقات با «فرانسوا اولاند» رئیس جمهور فرانسه بر ضرورت غیرعلنی بودن مذاکرات تاکید کرده است و شبکه بین المللی بی بی سی - B.B.C.WORLD- پیشنهاد علنی بودن مذاکرات را ناممکن! توصیف کرد و... و صد البته هنوز هم دیر نشده است، مخصوصا آن که تیم هسته ای کشورمان در مذاکرات آلماتی 2 با درخشش استدلال ها و استنادهای حقوقی، فنی به مراتب برجسته تری حاضر شده است تا آنجا که به نوشته واشنگتن پست، خانم اشتون بعد از پایان دور دوم مذاکرات و در حالی که انتظار می رفت در مقابل مستندات ارائه شده از سوی دکتر جلیلی و تیم همراه وی، پاسخی ارائه کند، اعلام کرد؛ نمایندگان 1+5 به پایتخت های خود بازخواهند گشت و بعد از مشورت و رایزنی، نتیجه- بخوانید پاسخ استدلال ها و استنادهای مستحکم جلیلی- را در یک تماس تلفنی به اطلاع ایشان خواهد رساند.همه شواهد که به نمونه هایی از آن اشاره شد به وضوح نشان می دهد که انتشار متن مذاکرات «پاشنه آشیل» آمریکاست و معلوم نیست به چه علت تیم هسته ای کشورمان از آن اجتناب می ورزد؟!
3- اکنون به نکته آغازین این نوشته بازمی گردیم و احتمال آن که مناقشه اخیر میان آمریکا و کره شمالی یک «پروژه فریب» بوده و به منظور دامن زدن به ترفند «ایران هراسی» و زمینه سازی برای خروج آمریکا از بن بست در چالش هسته ای با ایران طراحی شده باشد را به ارزیابی می نشینیم. قبل از ورود به این ارزیابی باید اشاره کرد که؛ آمریکا بیش از هفت هزار و 600 کلاهک هسته ای آماده نصب روی موشک های بالستیک و قاره پیما دارد و تاکنون 715 آزمایش هسته ای انجام داده است. فرانسه 300 کلاهک هسته ای آماده نصب داشته و تا امروز 210 بار دست به آزمایش هسته ای زده است و انگلیس متحد دیگر آمریکا دارای 225 کلاهک هسته ای است و 45 بار آزمایش اتمی انجام داده است. رژیم صهیونیستی، صاحب نزدیک به 200 کلاهک هسته ای است، اگرچه همواره تعداد واقعی کلاهک های هسته ای خود و تعداد آزمایش های اتمی انجام گرفته را پنهان نگه داشته است و اما، این همه در حالی است که کره شمالی کمتر از 10 کلاهک هسته ای دارد و تاکنون فقط 3 بار دست به آزمایش هسته ای زده است.
اکنون جای این سؤال است که آیا- حداکثر- 10 کلاهک هسته ای کره شمالی در مقابل هفت هزار و 600 کلاهک هسته ای آمریکا و مجموعه 725 کلاهک هسته ای آماده نصب متحدان استراتژیک آمریکا- فرانسه، انگلیس و اسرائیل- در حد و اندازه ای هست که تهدید کره شمالی به حمله هسته ای علیه آمریکا بتواند اینهمه سر و صدا و هیاهوی آمریکا و متحدانش را در پی داشته باشد؟! مخصوصا آن که آزمایش هسته ای اخیر کره شمالی سومین آزمایش اتمی این کشور است و 2 آزمایش قبلی کره شمالی فقط با اخم دیپلماتیک غرب روبرو شده و مذاکرات 6گانه- آمریکا، ژاپن، کره شمالی، کره جنوبی، چین و روسیه- را در پی داشت و این حجم انبوه از هیاهوی تبلیغاتی را به دنبال نداشت!
4- همزمان با هیاهوی اخیر درباره تهدید اتمی کره شمالی علیه آمریکا و کره جنوبی، دولتمردان آمریکایی، انگلیسی، فرانسوی، رژیم صهیونیستی و رسانه های غربی با استناد به آنچه که از آن با عنوان «خطر سلاح هسته ای کره شمالی علیه جامعه جهانی»! یاد می کنند، درباره خطر دستیابی جمهوری اسلامی ایران هشدار می دهند! نتانیاهو یقه چاک می دهد که «خطر حمله اتمی کره شمالی، ضرورت برخورد قاطع با جمهوری اسلامی ایران را بیشتر از هر زمان دیگری گوشزد می کند»! دیوید کامرون نخست وزیر انگلیس با اشاره به تهدید اتمی کره شمالی، از ضرورت مقابله با ایران اسلامی یاد می کند و اوباما، اولاند و... این ترجیع بند را تکرار می کنند که «تهدید اتمی کره شمالی برای غرب می تواند یک هشدار جدی درباره دستیابی ایران به سلاح اتمی باشد»!.
اشاره به خطر ایران با استناد به آزمایش هسته ای کره شمالی به اندازه ای پرحجم است که انگار جمهوری اسلامی ایران دست به آزمایش هسته ای - از نوع انفجار برای تولید سلاح اتمی- زده است! و این احتمال را قوت می بخشد که ماجرای اخیر و تبلیغات پر سر و صدای غرب درباره خطر حمله اتمی کره شمالی فقط یک بازی مسخره و صحنه سازی برای توهم پراکنی نسبت به تلاش ایران برای تولید سلاح هسته ای باشد. یعنی دقیقا همان توهمی که در چالش 10 ساله هسته ای و بازرسی های پی درپی و پیوسته آژانس از تاسیسات هسته ای ایران کمترین نشانه ای از آن به دست نیامده است.
از این روی و با توجه به موارد یاد شده، این احتمال قوت می گیرد که آمریکا بعد از ناکامی در چالش هسته ای 10 ساله با ایران اسلامی، در پی آن است که این چالش را از «آلماتی» به «پیونگ یانگ» منتقل کند، چرا که پشت میز مذاکره باید استدلال و سند فنی و حقوقی ارائه کرد ولی در بازی اخیر - به زعم آمریکا- هیاهو و جنجال می تواند جایگزین سند و استدلال شود!
در این میان، آنچه به کره شمالی مربوط می شود، این که مراقب پروژه فریب آمریکا باشد چرا که شواهد موجود از احتمال این فریب خوردگی حکایت می کند و آنچه به ایران اسلامی مربوط است، این که، جمهوری اسلامی ایران، بن بست آمریکا و متحدانش و تلاش آنان برای خروج آبرومندانه از این بن بست تحقیرکننده را درک می کند و به قول حضرت آقا تنها راه باقیمانده برای آمریکا، اعتراف به حق قانونی ایران اسلامی است و این که آمریکا و متحدانش در یک بازی دوسر باخت وارد شده اند که راه خروجی غیر از پذیرش باخت ندارد.
رسالت:«مقاومت هوشمند»
«مقاومت هوشمند» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم «جوزف نای» استاد روابط بین الملل و علوم سیاسی است که در آن می خوانید: دانشگاه هاروارد که برخی وی را تحت عنوان تئوریسین قدرت نرم ایالات متحده می شناسند در سالهای آغازین هزاره سوم با تاکید بر مقوله ای تحت عنوان” قدرت هوشمند” (1) در انتقاد به سیاست های جنگ طلبانه "جرج دابلیو بوش" در دو جنگ عراق و افغانستان بیشترین تاثیر را بر سیاست های خاورمیانه ای دولت دموکرات "باراک اوباما" داشته است.
به نحوی که سیاست های اخیر دولت ایالات متحده در قبال تحولات خاورمیانه و بخصوص درباره مقابله با نفوذ منطقه ای و فرامنطقه ای ایران و همچنین برنامه هسته ای جمهوری اسلامی را می توان در قالب اعمال استراتژی "قدرت هوشمند" صورتبندی کرد. جوزف نای در کتاب ”آینده قدرت ”(2) با مفروض قرار دادن دو مقوله انتقال قدرت و انتشار قدرت بر افول تدریجی قدرت آمریکا صحه می گذارد و در درجه نخست بر این باور است که قدرت از غرب به شرق در حال انتقال است و از آن تحت عنوان خیزش قدرت های جدیدی نظیر چین، هند و ... یاد می کند.
وی تاکید می کند که کشورهای آسیایی در حال بازگشت به وضعیت نرمال خود هستند یعنی جهان در حال حرکت به وزن کشی است که پیش از انقلاب صنعتی وجود داشت. بعد از انقلاب صنعتی به دلیل تفوق تکنولوژیک اروپا و آمریکا از آسیا پیش افتادند اما در هزاره سوم معادله در حال تغییر کردن است. جوزف نای در مفروض دوم خود بر این باور است که قدرت در عین اینکه در حال انتقال از غرب به شرق است در حال انتشار نیز می باشد.یعنی علاوه بر دولت ها بازیگران غیر حکومتی و غیر دولتی نیز در هزاره سوم در حال قدرت یابی هستند.
وی دراین باره در مصاحبه با "آنا بلاندی" می گوید: "آنچه از لحاظ انتشار قدرت از حکومت ها به بازیگران غیر حکومتی جالب است این است که اگر فقدان ناگهانی الکتریسیته، ذخیره آب یا حمل و نقل در بریتانیا یا ایالات متحده بهوجود بیاید، ما نمی دانیم چه کسی آن را ایجاد کرده است، یک شخص یا یک دولت." به عنوان نمونه جوزف نای به ویروس رایانه ای "استاکس نت" اشاره می کند که به منظور ایجاد اخلال در روند فعالیت های سانتریفیوژهای ایرانی طراحی شده و از آن سوی دنیا با استفاده از فرصت های بیشماری که اینترنت در اختیار قرار می دهد علیه یک کشور دیگر بدون اینکه دولتی مسئولیت آن را بپذیرد ارسال می شود.
وی بر اساس این دو مفروض معتقد است بهترین استراتژی برای بقای هژمونی آمریکا و همچنین بازسازی چهره مخدوش آمریکا در دولت بوش اعمال قدرت هوشمند است که عملا ترکیب هوشمندانه قدرت سخت و قدرت نرم محسوب می شود.
جوزف نای قدرت نظامی و اقتصادی را قدرت سخت و قدرت فرهنگی، دیپلماسی رسمی و عمومی مشروع به منظور اشغال اذهان و قلوب ملت ها را قدرت نرم می نامد.در واقع به باور وی قدرت سخت توانایی استفاده از هویج و چماق، تحمیل و پرداخت است و قدرت نرم کشش و اقناع انجام کاری است.که تنها با آمیختن هوشمندانه آنها در بافت های متفاوت جهان می توان به نیل به اهداف توسعه طلبانه و یک جانبه گرایانه آمریکا چشم دوخت.
جوزف نای بر این اساس اعمال تحریم های اقتصادی در قرن بیست و یکم را بهترین شکل قدرت هوشمند می داند.وی معتقد است در تحریم از ارسال مواد و محمولات ( قدرت سخت) به مقصد خاصی جلوگیری می شود در عین حال در تبلیغات رسمی افقی تصویر می شود که اگر کشور مورد تحریم رفتار مطلوب از خود نشان دهد چه چشم انداز روشنی در مقابلش قرار خواهد گرفت.
حداقل در یک سال گذشته سیاست روشن آمریکا در مواجهه با برنامه هسته ای جمهوری اسلامی از استراتژی قدرت هوشمند پیروی کرده است. در سال 1391 تحریم های اقتصادی به شکل بی سابقه ای علیه دولت و ملت ایران به خصوص در حوزه های نفتی و مالی اعمال شد. در کنار این سیاست خصمانه آمریکایی ها از طریق دیپلماسی عمومی مرتب در تلاش بوده اند در تماس با ملت ایران اینگونه القا کنند که اگر دولت ایران از برنامه هسته ای خود کوتاه بیاید و رفتار مطلوب آمریکایی ها را انجام دهد تحریم ها را کاهش خواهند داد.
به موازات این سیاست با ارسال پیغام های کتبی و شفاهی خود را طرفدار مذاکره اعلام می کنند در حالی که از مذاکره تنها برای مذاکره و حربه ای به منظور فریب افکار عمومی استفاده می کنند.
آنها می خواهند در سطح افکار عمومی داخل و خارج از ایران اینگونه القا کنند طرفدار حل مسالمت آمیز برنامه هسته ای جمهوری اسلامی هستند.این در حالی است که آنها به هیچ وجه متمایل به اتمام گفتگوهای هسته ای نبوده و نخواهند بود و از آن به عنوان محملی برای گفتگو با ایران که یکی از شقوق اعمال قدرت نرم است استفاده می کنند. در کنار این به طور کاملا جدی ضمن اعمال قدرت سخت با تشدید فشارهای اقتصادی و سیاسی بر ایران از طریق تحریم ها در صدد هستند مانع از توسعه نفوذ منطقه ای و فرامنطقه ای جمهوری اسلامی شوند.
به زعم آنها برایند اعمال هوشمندانه قدرت نرم و سخت به طور توامان ضمن ناامید سازی مردم ایران آنها را نسبت به حاکمیت بی اعتماد می کند در عین حال افکار عمومی بین المللی را درباره ایرانی ها بدبین می سازد.
محصول افزایش نارضایتی های عمومی در یک مقطع حساس مثل "انتخابات" قابل درو است و آنها کافی است تنها از یک جریان که حامی سازش با غرب است حمایت کنند تا این جریان به پیروزی برسد البته در ادامه این سناریو پیروزی گروه طرفدار عقب نشینی در مقابل غرب به معنای کاهش فشارها نیست. بلکه نقطه آغازی بر تشدید مضاعف فشارها برای به زانو در آوردن نهایی ملت ایران محسوب می شود.
این سناریو اگر چه در طراحی بی نقص است اما در مرحله عمل تا امروز نتوانسته است به اهداف اصلی خود دست پیدا کند.البته فشارهای اقتصادی بر روند فعالیت های مالی و تا حدودی نفتی ایران موثر بوده اما در عین حال همین فشارها بخشی از ظرفیت های پنهان کشور را فعال نموده که به خودی خود دستاورد بزرگی است.
ناکامی دشمن در عمده اهداف خود محصول نوعی ایستادگی ملت و دولت ایران در برابر فشارهای سیاسی و اقتصادی است که ذیل تدابیر داهیانه مقام معظم رهبری می توان آن را استراتژی "مقاومت هوشمند" نامید.به تعبیر حضرت آیت الله خامنه ای "حوادث سال 91 درس بزرگی به ما میدهد؛ این درس این است که یک ملت زنده از تهدید و فشار و سختگیری دشمن هرگز به زانو در نخواهد آمد. برای ما و برای همه کسانی که مسائل ایران را دنبال میکنند، معلوم شد که آنچه برای یک ملت مهم است، تکیه به استعداد درونی خود، توکل به خدای بزرگ، اعتماد به خود و عدم تکیه به دشمنان است؛ این است که میتواند یک ملت را به جلو ببرد."
مقام معظم رهبری در بیانات مهم خود در جوار مضجع نورانی ثامن الحجج (علیه السلام) برخی شقوق مقاومت هوشمند در برابر جنگ هوشمند آمریکا را مطرح فرمودند که می توان رئوس آنها را اینگونه لیست کرد:
1- فعال کردن نیروها و ظرفیت های درونی ملت
2- خود تنظیمی اقتصادی با اقتصاد بدون نفت
3- التزام به سیاست های کلان اقتصادی
4- حزم و تدبیر مسئولان در اداره کشور
5- حرکت جلو تر از دشمن و اجتناب از انفعال در برابر توطئه ها
6- ارتباط مستمر با جامعه جهانی و آشنا سازی آنها با پیشرفت های ملت ایران
7- تقویت پیوندهای ملت و دولت
8- حفظ امنیت
9- توسعه دایره نفوذ جمهوری اسلامی در خاورمیانه
10- تقویت امید به آینده
برخی از شقوق مقاومت هوشمند در چند سال گذشته فعال شده است و برخی دیگر از آن نیازمند اهتمام بیشتر مردم و مسئولان است. مثلا حضور با نشاط ملت ایران در راهپیمایی 22 بهمن سال گذشته نشان دهنده پیوندهای عمیق ملت و دولت در ایران و مشت محکمی بر دهان آمریکا بود و یا تلاش دانشمندان هسته ای کشور در غنی سازی 20 درصدی که یک گام جلوتر از دشمن محسوب می شد.حرکتی که دشمن را در توطئه ندادن سوخت 20 درصد ناکام گذاشت.
البته این فقط به دانشمندان هسته ای محدود نمی شود بلکه به تعبیر رهبر معظم انقلاب باید همه اعم از دولتها، صنعتگران، کشاورزان، سرمایهداران و کارآفرینان، پژوهشگران علمی، طراحان علمی و صنعتی همه موظفند به این وظیفه اخلاقیِ بزرگ، به این وظیفه عاقلانه، که پیش از نیاز، خودشان را آماده کنند و یک قدم جلوتر از نقشه دشمن حرکت کنند.
در برخی از شقوق مقاومت هوشمند، کشور نیازمند تلاش بیشتر است. مثل خود تنظیمی اقتصادی و قطع نیاز کشور به فروش نفت و یا ارتباط مستمر با جامعه جهانی و آشنا سازی آنها با پیشرفت های ملت ایران و یا ... مآلا باید گفت موفقیت ملت ایران در مقاومت هوشمند تاکیدی بر فرایند انتقال قدرت از غرب به شرق است. مقایسه وضعیت ایران در 34 سال گذشته با آمریکا از سال 1979 تا کنون حکایت از رشد صعودی قدرت ایران در حوزه های سخت و نرم با توسل به استراتژی مقاومت هوشمند و سقوط قدرت آمریکا دارد.
این همان نگرانی ای است که جوزف نای از آن تحت عنوان منفعت های نسبی یاد می کند.او به نقل از توسایدیدس نویسنده کتاب تاریخ جنگ پلونزی(3) می گوید:مردم نه از منفعت های مطلق بلکه از منفعت های نسبی نگران می شوند. یعنی ما همگی در حال بهتر شدن هستیم اما اگر شما بهتر از آنچه من هستم شوید، شما قادر خواهید شد که برمن اعمال قدرت کنید و من بیشتر مضطرب می شوم.
پی نوشتها:
1- Smart power
2- The Future of Power,by Joseph S. Nye
3- History of the Peloponnesian War , by Thucydides
سیاست روز:هزینههای تبلیغاتی و دردهای زلزلهزدگان
«هزینههای تبلیغاتی و دردهای زلزلهزدگان»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛زلزله که میآید، مسائل و مشکلاتی مطرح میشود که شاید تکراری باشد. گرچه در آستانه انتخابات ریاست جمهوری قرار داریم، اما این مهم نباید بر این واقعه اسفبار تاثیر بگذارد و خوشبختانه همه مسئولین بر رسیدگی و یاریرسانی به هموطنان عزیزمان تاکید داشتند.
اما همواره نکته مهمی که در بحث زلزله و ویرانی و بازسازی مطرح میشود، این است که چرا علاج واقعه قبل از وقوع همچنان در کشور ما مورد توجه جدی قرار نمیگیرد.
زلزلههای زیادی در کشور ما اتفاق افتاده که پس از آن هزینههای بسیار سنگینی را بر دوش دولتها گذاشته است. علاوه بر آن هزینههای سنگین عاطفی، جانی ومالی بر دوش خانوادههای آسیب دیده افتاده است، که برای رفع آنها باید سالها تلاش کرد.
عواقب و عوارض پس از زلزله بسیار سنگین و ناگوار است، هر چند رسیدگی و یاریرسانی در حد اعلاء هم باشد اما داغ از دست دادن عزیزان در این حادثه بسیار سخت خواهد بود. در کنار این هزینههای مردمی، هزینههایی را هم باید دولت تحمل کند که این هزینه ها علاوه بر خسارات وارده است.
هزینه کمک و امدادرسانی از قبیل اعزام نیرو، ارسال مواد غذایی، دارویی و بهداشتی، چادر، ایجاد بیمارستانهای سیار و بسیاری موارد دیگر هزینههای هنگفتی را بر کشور تحمیل میکند.
زمین لرزه بوشهر طبق برآورد اولیه بیش از ۱۵۰ میلیارد تومان خسارت بر مردم و تاسیسات شهری وارد کرده است که این مبلغ بیش از این خواهد بود.
با دیدن عکسها و فیلمهایی که از مناطق زلزلهزده منتشر شده است میتوان دریافت، بیشتر خانههای ویران شده از کمترین ویژگی یک بنای مناسب برخوردار نبوده است.خانههای کاهگلی و گچی و سست که با زلزله کمتر از ۶ ریشترهم ویران میشود.
اگر یک همت بلند تصمیم آیندهساز در کشور ایجاد شود، میتوان با محاسبه آسان هزینه ساخت و مقاومسازی این بناها را با هزینههای یک حادثه ناگوار مانند زلزله برآورد کرد، آنگاه به این نتیجه رسید که کدام یک از این موارد اولویت پیدا میکند؟! قطعا نوسازی بافتهای فرسوده و کاهگلی در روستاها و شهرهای کشور هزینه کمتری را بر دولت و ملت تحمیل خواهد کرد، تا زلزلهای بیاید و آنگاه هزینهها چند برابر شود.
در خبری که یکی از سایتها منتشر کرده بود خواندم که دولت در مردادماه سال ۱۳۸۴، حدود ۳ هزار میلیارد تومان به بانکها بدهکار بوده است اما اکنون این بدهی با افزایش ۱۶ برابری به رقم سنگین ۵۱ هزار میلیارد تومان رسیده است. بماند که این پولها در کجا و چگونه هزینه شده است، اما با این مبلغ بالا میشد بسیاری از روستاها و شهرهایی که بافت فرسوده دارد، نوسازی کرد و از وقوع اتفاقات تاسفانگیز مانند زلزله ورزقان، زلزله خراسان، بوشهر، بم و ... جلوگیری کرد.
یک پیشنهاد هم دارم. قرار است که از دستاندرکاران سفرهای نوروزی در ورزشگاه ۱۰۰ هزار نفری آزادی تقدیر و تشکر شود. دستاندرکاران این مراسم میتوانند هزینههای آن را به مردم زلزلهزده بوشهر تقدیم کنند.
دیگر نامزدها و تشکل های سیاسی هم می توانند بخشی از هزینه های تبلیغاتی خود را در این راه خرج کنند.
ابتکار: «آیا رئیس جمهور بعدی مصلحتگرا خواهد بود؟»
«آیا رئیس جمهور بعدی مصلحتگرا خواهد بود؟» سرمقاله امروز روزنامه ابتکار به قلم دکتر محسن شریعتی نیا است که در آن می خوانید: مهمترین رخداد تاثیرگذار بر سیاست خارجی ایران در سال آتی بی تردید انتخابات ریاست جمهوری است.
این رخداد نه تنها بر موقعیت منطقه ای و جهانی ایران بلکه بر موازنه قدرت در منطقه و نیز بر یکی از مهمترین بحرانهای بینالمللی نیز تاثیرات آشکاری بر جای خواهد گذاشت. اگر چه ساخت قدرت در ایران به گونه ای است که رئیس جمهور نفر دوم محسوب میشود و از این رو توانایی ایجاد چرخش استراتژیک در سیاست خارجی کشور را ندارد، اما از توانایی ایجاد تغییراتی مهم در رفتار بینالمللی ایران برخوردار است، زیرا او در گروه تصمیم گیران ارشد از موقعیتی ویژه برخودار است، رئیس شورای عالی امنیت ملی به عنوان یکی از مهمترین ارکان تصمیم ساز است و اجرای سیاست خارجی و کنترل بر وزارت امور خارجه را در دست دارد.
از همین روست که سالهای 68، 76 و 84 سالهایی مهم در سیاست خارجی ایران بوده اند زیرا در این سالها با تغییر رئیس جمهور رفتار بینالمللی ایران نیز دچار تغییرات مهمی شده است. به بیان دیگر در این سالها ایدههایی چون تنش زدایی، گفت وگوی تمدنها و دیپلماسی تهاجمی چهرههای مختلفی از ایران در صحنه بینالمللی نمایش داده اند، چهرههایی که میراثهای متفاوتی برای ایران و موقعیت جهانی این کشور بر جای گذاشته اند بنابراین اینکه دیدگاه رئیس جمهور آینده و به طور کلی جهان بینی او چه باشد طبیعتا بر سیاست خارجی ما تاثیرات مهمی بر جای خواهد گذاشت. نکته مهم دیگری که در این راستا باید به آن اشاره کرد سنت دولتمداری در ایران است، سنتی که نقش افراد را در تصمیم سازی بسیار پررنگ میکند.
ایران از معدود کشورهایی است که سنتی خاص از دولتمداری در ان از ریشههای بسیار قوی ای برخوردار است، سنتی که در آن نقش فرد برجسته بوده است. از همین روست که افکار عمومی در ایران امروز تاریخ این کشور را عموما به تاریخ رجال سیاسی تقلیل میدهند و به درست یا غلط آنان را مسبب برگهای زرین یا نقاط تاریک در این تاریخ دراز میدانند.
به بیان دیگر تاریخ ایران در برداشت عمومی تا حد زیادی تاریخ نامها محسوب میشود. این تلقی در میراث ادبی این سرزمین نیز با عباراتی همچون” هر که آمد عمارتی نو ساخت...” مورد تاکید قرار گرفته است. در این تاریخ دراز دیوانیان دیروز و بوروکراتهای امروز عمدتا با تغییرات سازگاری نشان میداده اند تا اینکه خود مبدع تغییرات باشند.
افزون بر این ایران چه به صورت قدرتی جهانگشا و چه به صورت کشوری که مکرر چهارراه حوادث بوده، از تحولات محیط بینالمللی در روزگاران مختلف بسیار تاثیر پذیرفته است. یکی از مواریث این پیشینه را شاید بتوان شکل گیری نوعی نگاه جهانی در میان مردم ایران و به شکلی گسترده تر در میان سیاستمداران ایرانی مشاهده کرد.
به بیان دیگر سیاست مداران ایرانی فارغ از تفاوتها و تعارضهای فکری همواره جهان را مخاطب خود قرار میدهند و از بشریت به عنوان یک کل سخن به میان میآورند و راه حلهایی جهانی ارائه میدهند. این ذهنیت کلان نگر طبیعتا در پی ایفای نقشهای کلان و جهانی نیز بر میآید و حوزه عمل دیپلماتیک را عرصه جهانی تعریف میکند. در چنین فضایی رئیس جمهور حتی اگر نخواهد، به ناگزیر باید ایده ای برای جهان داشته باشد.
از همین روست که روسای جمهور ایران هر یک صاحب جهان بینی خاصی بوده اند و این جهان بینی تا حد زیادی رنگ خود را بر سیاست خارجی دورانی که ریاست داشته اند زده است. به همین دلیل است که در متونی که در مورد دورههای سیاست خارجی ایران در سالهای اخیر نوشته شده، عمدتا با تقسیم بندیهایی همچون سیاست خارجی هاشمی(تنش زدایی)، سیاست خارجی خاتمی(گفت وگوی تمدنها) و سیاست خارجی احمدی نژاد (دیپلماسی تهاجمی) مواجهیم.
اینکه ایده رئیس جمهور آتی چه خواهد بود اکنون نمیتوان به راحتی پیش بینی کرد اما با توجه به تجربیات و تحولات سالهای اخیر احتمالا او مصلحت گرایی را در کانون نگاه جهانی خود قرار خواهد داد و بر مبنای آن تلاش خواهد کرد تا راه حلی برای چالشهای پیش روی ایران بیابد. به بیان دیگر شاید نوبت دیپلماسی فرا رسد.
مردم سالاری: «درد این روزهای مردم»
«درد این روزهای مردم» سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم ولی درویشی است که در آن می خوانید: شاید در این آغازین روزهای بهار که باید موسم سور و شور و شادی و شعف باشد، گفتن از دردها و مشکلات چندان خوشایند نباشد. اما به قول آن شاعر و خواننده عزیز لرستانی که به حق او را حنجره زخمی زاگرس میخوانند: «نمیخواهم از غصه بخوانم، نمیخواهم در آوازها و سرودههایم غم باشد، اما چه کنم من؟ چه کند دل من؟ وقتی که دم به دم خبر میرسد از موج ویرانیها».
با اینکه هنوز روزهای اول سال نو است و همگان به استجابت دعاهایی که برای گشایش امور کردهایم، دلخوش و امیدواریم اما از همین ابتدای سال، واقعیات پیرامون و موجهای فزاینده مشکلات حکایت دیگری دارند. سوء مدیریت مسئولین در تنظیم بازار میوه تنها یک نمونه ملموس از طوفان سهمگین مشکلاتی است که چندین ماه است بی وقفه برسقف ترک خورده زندگی روزمره مردم میبارد و آرامش و آسایش را از آنان سلب کرده است.
شاید امید آن بود که این طوفان ناکارآمدیها با سپری شدن سرمای زمستان و جلوه کردن طراوت بهاری تازیانه نامهربانی را کنار گذاشته و یا لااقل کمی از شدت ضربههای بیرحمانه خود بکاهد، اما استمرار ناتوانیهای مدیران در کنترل اوضاع اسفبار موجود، در روزهای آغازین سال این واقعیت را برسر مردم فریاد زد که وضعیت از دو حال خارج نیست یا برخی به هر دلیلی نمیخواهند مردم شبی را بیدرد و بدون دغدغه به صبح برسانند و یا اینکه بعضی نه تنها نمیتوانند باری از دوش مردم بردارند بلکه با ندانم کاریهای مداوم خود هر زمان باری بر انبوه بارهای آنها میافزایند.
علاوه بر این در همین چند روز آغاز سال نیز، برخی از مسوولین اجرایی کشور که با اصرار بر سوء مدیریت خود زندگی مردم را به بازی گرفتهاند، با افاضات خود سریال تلخ بی اعتنایی به فهم و شعور عمومی جامعه را ادامه دادند تا بدین گونه امید به بهبود امور و یا اصلاح رویههای ناصحیح مدیریتی را در دل مردم به یأس بدل کنند.
به عنوان تازه ترین نمونه، در حالیکه از ابتدای سال تاکنون هر کیلو گرم گوجه فرنگی کمتر از 3000 تومان در اختیار مردم قرار نگرفته و در مواردی به کیلویی 6000 تا 7000 تومان نیز رسیده است و این افزایش دو یا چند برابری قیمتها در مورد برخی دیگر از میوهها نیز صدق میکند، وزیر مربوطه وضعیت بازار و قیمت میوه در ایام نوروز را به دلیل ذخیرهسازی مناسب، مطلوب ارزیابی کردهاند.
راست آن است که درد مردم تنها قیمت میوه یا پسته نیست حتی درد آنها تنها افزایش نجومی قیمت خودرو نیست که مجری صداوسیما شرایط فعلی کشور را از سالهای گذشته بهتر دانسته و بگوید «در کشور آنقدر عافیت داریم که مردم مشکلشان شده است پراید و پسته!» درد مردم طیف وسیعی از مشکلات و محرومیتها و محدودیتهاست. درد مردم فاصله گرفتن شتابان از حداقلهای زندگی است. درد مردم نداشتن حقوق حقه شان از سلامت و بهداشت و درمان است.
درد مردم نداشتن سرپناهی - حتی استیجاری- برای به روز آوردن شبهای سرد و سیاه این روزهای زندگیشان است. درد مردم آموزش و تحصیل و تربیت مناسب فرزندانشان است. درد مردم افزایش سن ازدواجها و کاهش سن بزهکاریهاست. درد مردم بچه دار نشدن به خاطر شدت دغدغههای بحق آینده فرزندان نیامده شان است. این روزها دست بر هر دلی که گذاشته میشود از جور ایام خون است. این روزها از هر چه که سخن گفته شود آه و افسوس و درد و دریغ مردم به آسمان میرسد.
دردها آنقدر همه گیر و عمومی شدهاند که این روزها همه پیکره جامعه پر از درد است. تن این روزهای جامعه سخت رنجور است. این روزها کم کم میرود تا زیستن هم برای بسیاری از مردم به عذابی دردناک بدل شود. اما در این روزهای پر درد که ناتوانی برخی مدیران و مسوولان متوهم، حق زیستنی شایسته و بایسته را بیش از پیش از مردم سلب کرده است لازم است به صراحت بیان شود که همه آنانی که از این حالت رخوت و خمودگی و روزمرگی مردم سوء استفاده کرده و با این خیال واهی که مردم در مقابل اشتباهات آنان قفل سنگین سکوت از لب نخواهند گشود و به همه این مشکلات ناشی از ناتوانی آنان در انجام وظایفشان عادت کرده و آنان را بازخواست نخواهند کرد، بدانند که اگر عزم و برنامهای جدی برای رفع عاجل مشکلات ندارند، اکنون مناسب ترین زمان برای واگذاری مسوولیتهایشان است.
زیرا این روزها هزینههای زیستن برای مردم چنان در حال افزایش است که اگر نهادهای قانونی و نظارتی با بازخواست آنان مرهمیبر دردهای مردم نگذارند، باید هر آن منتظر بلعیده شدن خود و تمام دلبستگیهای مادی و معنوی و مدیریتی شان توسط امواج خروشان بحرانهای اجتماعی رو به رشد در میان طیفهای مختلف جامعه باشند.
تهران امروز: «راه نجات از سیاستزدگی»
«راه نجات از سیاستزدگی» یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حسن تامینی لیچانی نایب رئیس کمیسیون بهداشت مجلس شورای اسلامی است که در آن می خوانید: موضوع سیاستزدگی جامعه ایران پدیدهای است که در میان سیاستمداران، رهبران و فعالان سیاسی به این شکل بروز میکند که کلید حل همه مسائل جامعه، از اقتصاد تا هنر، از اخلاق تا روانشناسی را در سیاست میجویند.
مبتلایان به این بیماری، باور خود را تا آنجا امتداد میدهند که همه چیزرا وسیلهای در خدمت سیاست میشمارند، حتی به اندیشه و تفکر نیز به عنوان ابزاری در دست سیاست نگاه میکنند. به هر روی همانطور که پیشتر بیان شد اوج این بیماری اظهارنظر همه کس در همه چیز بهویژه در مسئله سیاست و سیاستورزی قابل مشاهده است.
ادامه این اظهارنظرها در چند وقت اخیر منجر به یکسری بیاخلاقیها در سیاست هم شد البته این موضوع برآمده از یکسری مسائل طی سالهای متمادی است و شاید ریشهای تاریخی نیز داشته باشد. در جوامعی که دموکراسی به صورت غیرمستقیم اجرا میشود و امور به نمایندگان مردم واگذار میشود این فرض منظور شده است که تقسیم کار و وجود حیطههای تخصصی و اظهارنظرهای کارشناسی اعتبار دارد.
حال آنکه هر وقت ما از این فضا که فضای تقسیم وظایف است فاصله گرفتهایم به این ورطه کشیده شدهایم. نکته قابل توجه آنجاست که تا وقتی مجموعهای به درستی کار خودرا انجام میدهد، اعتراض و سخنی را بهدنبال نخواهد داشت اما به محض آنکه اشتباهی رخ دهد یا موقعیت خطرناکی حادث شود تقریبا همه دهان به ابراز عقیده و داوری میگشایند و برای حل مسئله، نسخههای سیاسی میپیچند. اینطور به نظر میرسد که ناکارآمدی مدیریت جامعه در دامن زدن به این درد بیتاثیر نیست.
سالهای متمادی فعالیت رسانهها علیه هرگونه فعالیت داخل نظام و همچنین کم بودن آگاهی مردم میتواند از عوامل به وجود آمدن سیاستزدگی در جامعه ایران باشد. وجود هیجانات در هم پیچیده مردم که چگونگی ابراز آن یا برایشان تعریف نشده یا به فراموشی سپرده شده است نیز باعث میشود مردم از هرگونه مسئله اجتماعی و اقتصادی برداشت سیاسی کنند.
اکنون به نظر میرسد مردم ایران سطح آگاهی مطلوبی یافتهاند، اینگونه که راه حل مسئله اقتصادی را از یک اقتصاددان طلب میکنند و مسائل اجتماعی را از یک آسیبشناس اجتماعی جویا میشوند.
به هرحال به نظر میرسد اکنون نیاز جامعه ایران این است که در مسیری به دور از بروز رفتارهای هیجانی و بر مبنای تقسیم وظایف و استفاده از افکار و نیروهای مختلف در داخل نظام قرار گیرد.
انتظار میرود مسئولان در این راه کوشا باشند و پایگاههای آموزشی و رسانهای در راستای افزایش آگاهی مردم تلاش کنند. شاید در بحبوحه انتخابات وجود سیاستزدگی و شعارگرایی به اوج خود برسد.
نامزدها برای اخذ رای حاضر به گفتن خیلی از حرفهایی میشوند که در عمل از پس اجرا کردن آن بر نمیآیند. گاهی ادعاهایی مطرح میشود که رنگ و بوی اسلامی نیز دارد و اینگونه مردم دچار پارادوکسهای فکری نیز میشوند. اینجا است که آگاهی مردم و کارنامه عملیاتی فرد مورد نظرمیتواند ملاک کشف واقعیت شود.
دنیای اقتصاد: «چگونه حماسه بسازیم؟»
«چگونه حماسه بسازیم؟» سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر پویا جبلعاملی است که در آن می خوانید: شاید به نظر رسد که برای ایجاد حماسه در سطح ملی باید مردمان آنچنان ایثارها و از خود گذشتگیها کنند که در تاریخ یکتا شوند.
باید از منافع فردی خود عبور کنند تا منفعت جمعی جامعه حاصل شود. باید چنان فداکاریهایی از خود نشان دهند تا در آینده حماسه رقم خورد. شاید اینگونه باشد، اما حماسه را جور دیگر نیز میتوان به ارمغان آورد.
مشکل کشورهایی چون کوبا، کره شمالی، سیرالئون و...که باید با کمترین درآمدهای سرانه زندگی کنند، آن نیست که مردمانشان کار نمیکنند که ای بسا مردمان این کشورها بسی بیش از شهروندان جهان توسعه یافته تلاش میکنند و حتی میتوان گفت که برخی از آنان برای قوتی، جان میکنند.نیروی شاغل این کشورها برای گذران زندگی خود بسی بیشتر تلاش میکنند، اما محصولی که بهدست میآید ثمره آن چنانی ندارد. چرا؟
پاسخ به این سوال، میتواند برای ما درسهایی را داشته باشد تا حماسه اقتصادی را در عمل پیاده کنیم. حماسه اقتصادی به جز این نیست که تولید ملی و درآمد سرانه افزایش یابد و ایرانیان از رفاه بالاتری برخوردار باشند. حماسه اقتصادی تنها تکیه بر افتتاح فلان پروژه و ساختن فلان سد و... نیست، شاخص ارزیابی تحقق پیشرفت اقتصادی به غیر از افزون شدن رفاه و درآمد سرانه نیست. این نیز عملی نشود جز به اینکه ایرانیان بتوانند تولید ملی خود را افزون سازند و به رشد اقتصادی معنی داری برسند.
در حالی که به باور بسیاری از کارشناسان مستقل، رشد اقتصادی در سال گذشته در خوشبینانهترین حالت قریب به صفر درصد بوده و با توجه به رشد جمعیت میتوان گفت که در سال 1391، رفاه متوسط شهروندان ایرانی تقلیل یافته است، باید علل این وضعیت را به طور خاص واکاوی کرد تا در سال جدید، روند گذشته معکوس شود.
اگر در کشورهایی که ذکر آن رفت، مردمان مجبورند بیشتر کار کنند تا زندگی خود را آن هم در سطح بسیار نازل تری نسبت به شهروندان دیگر کشورها سپری کنند، از آن رو است که نیروی کار آنان تولید کمتری دارد.
بگذریم از بهره کشی گروههای ذینفوذ از تلاش طبقات پایین دستی. اگر فرآیند تولید فاقد سرمایه و تکنولوژی لازم باشد، نیروی کار بی تردید تولید و درآمد کمتری را حاصل میکند اما چگونه میتوان این فاکتورها را تقویت کرد؟ باید انگیزه برای انباشت سرمایه بهوجود آید؛ باید انگیزه برای ورود تکنولوژی ایجاد شود و اینها تنها زمانی محقق خواهد شد که صرفه اقتصادی برای بهبود فرآیند تولید وجود داشته باشد.
صرفه اقتصادی نیز در بازاری شکل میگیرد که عاملان اقتصادی آن چنان فضای بازی برای کار دارند که بدون دغدغه از ریسکهای غیر اقتصادی و فشارهای بیرونی بتوانند با خلاقیت خود، هم بر تولید و درآمدهای خود بیفزایند و هم رفاه خریداران خود را بالا برند. در صورت وجود چنین شرایطی، فرد هر چه به فکر افزون کردن منفعت و مطلوبیت خود باشد، رفاه جامعه را بالا برده است.
حماسه آن است که چنین سیستمی را نهادینه کنیم و مطمئن باشیم که در آنصورت رقم زدن رشدهای اقتصادی بالا و رفاه بیشتر برای ایرانیان آن چنان مشکل نخواهد بود. آن وقت چه بخواهند و چه نخواهند حماسه اقتصادی دستیافتنی میشود. لیک تا زمانی که بازار هر روز کوچکتر، درهای اقتصاد بستهتر و مداخلات و ریسکها بیشتر شود، انگیزه تحول قدرت لازم را نخواهد داشت.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
دکتر همایون میگویدحقیقت امام فراتر از چیزی است که در انتظارش هستیم
رئیس صندوق رفاه دانشجویان وزارت علوم در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد