دختر هجده ساله که برای قتل پدر و مادرش آدمکش اجیر کرده بود، در تحقیقات کارآگاهان پلیس آگاهی راز جنایت را فاش کرد.
کد خبر: ۵۵۱۶۵۳

به گزارش پلیس آگاهی تهران، ساعت 18 و 30 دقیقه چهارم بهمن سال گذشته وقوع یک فقره قتل در خیابان سیمون بولیوار، به کلانتری 140 باغ فیض اعلام شد. با حضور ماموران کلانتری در محل بلافاصله موضوع به پلیس آگاهی تهران بزرگ اعلام و تیم بررسی صحنه اداره دهم پلیس آگاهی در محل حاضر شد.

در بررسی‌های اولیه مشخص شد چند نفر ناشناس با ورود به منزل، دست و پای ساکنان خانه را بسته و پس از خفه کردن صغری سی و پنج ساله، همسر مقتول به نام اسماعیل چهل و پنج ساله را نیز با ضربات چاقو مجروح و فرار کرده‌اند.

به این ترتیب پرونده‌ای به دستور شعبه دوم بازپرسی دادسرای ناحیه 27 تهران به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ ارجاع شد.

با حضور کارآگاهان اداره دهم در محل جنایت، همسایه طبقه پایین محل جنایت که موضوع را به پلیس و اورژانس اطلاع داده بود، به کارآگاهان گفت: حدود ساعت 18 در پی ضربات شدیدی که به در خانه زده می‌شد، در را باز کردم و ناگهان اسماعیل را در حالی‌که خون زیادی از وی رفته بود، روی زمین مشاهده کردم. او تنها از من خواست با اورژانس تماس بگیرم و پس از آن بی‌هوش شد.

در پی این حادثه، تحقیق از دختر وی به نام مینا هجده ساله که مورد اصابت یک ضربه چاقو از ناحیه دست قرار گرفته بود، و دو برادر دوازده و هفت ساله او که در زمان جنایت با دست و پای بسته در یکی از اتاق‌ها زندانی شده بودند، در دستور کار کارآگاهان اداره دهم قرار گرفت.

مینا گفت: سه جوان در حالی که ماسک به چهره داشتند، وارد خانه شدند. ابتدا با تهدید چاقو دست و پای مادرم را بسته و دو برادر کوچک‌ترم را در یکی از اتاق‌ها حبس کردند. آنها پس از خفه کردن مادرم، ساعت 16 یکی از برادرانم را مجبور کردند تا با پدرم تماس بگیرد و زمانی‌که پدرم وارد خانه شد، او را نیز با ضربات چاقو مجروح کردند و در حالی که مرا نیز از ناحیه دست راست مجروح کرده بودند، بسرعت از خانه خارج شدند.

مینا درباره مشخصات ظاهری سه جوان متواری شده از محل جنایت نیز گفت: هر سه جوان صورت‌های خود را پوشانده بودند، اما با این وجود فکر کنم یکی از آنها جوانی به نام ناصر است که چند وقت پیش، از طریق دو همکلاسی‌ام با او آشنا شدم.در این مرحله، کارآگاهان با شناسایی هویت دقیق ناصر بیست و شش ساله وی را همان روز در منطقه تهرانپارس شناسایی و به پلیس آگاهی منتقل کردند.

وی با اشاره به آشنایی کوتاه خود با مینا، از وقوع هرگونه جنایت در محل زندگی او اظهار بی‌اطلاعی کردو گفت: چندی پیش متوجه شدم دو نفر از بستگان نزدیکم که همکلاسی‌های مینا هستند، ارتباطات نامناسبی با چند پسر جوان دارند و به همین دلیل آنها را تحت فشار قرار دادم تا از کارشان، دست بکشند. مدتی از اختلاف من با این دو خواهر گذشت اما آنها به نصیحت‌هایم گوش ندادند و به همین علت تصمیم گرفتم موضوع را به پدر و مادرشان اطلاع دهم که در همین زمان دختر غریبه‌ای ـ مینا ـ با تلفن من تماس گرفت و مدعی شد از مدت‌ها پیش به من علاقه‌مند شده اما پس از چند جلسه ملاقات با وی، متوجه شدم بستگانم سعی داشتند از این طریق مرا تحت فشار گذاشته و مانع از آن شوند تا موضوع ارتباطات آنها را به پدر و مادرشان اطلاع دهم. به همین علت ارتباط خود را با مینا قطع کرده از خانواده‌اش خواستم مراقب دخترشان باشند و از آن پس هیچ اطلاعی از مینا و اتفاقی که برای خانواده اش افتاده، ندارم.

با توجه به اظهارات ناصر، کارآگاهان اطمینان یافتند او هیچ نقشی در جنایت ندارد. به همین دلیل با توجه به اظهارات ضد و نقیض مینا، او را دستگیر و به اداره دهم پلیس آگاهی منتقل کردند.

مینا با تائید صحبت‌های ناصر، درباره انگیزه خود برای معرفی ناصر به کارآگاهان گفت: زمانی‌که ناصر موضوع را به پدر و مادرم اطلاع داد، رابطه من با آنها خراب شد و تصمیم گرفتم از طریق جوانی به نام مرتضی از خانه پدرم سرقت و ناصر را به عنوان سارق معرفی کنم به همین علت به مرتضی پیشنهاد دادم تا در ازای دریافت صد هزار تومان، به صورت ناشناس وارد خانه ما شده و پس از تهدید من و مادرم، متواری شود.

مینا افزود: ساعت 9 و 30 دقیقه چهارم بهمن در مجتمع را برای مرتضی باز کرده او همراه دو نفر از دوستانش به نام‌های پوریا و ایمان وارد خانه شد. آنها من و مادرم را گروگان گرفته و ما را در اتاق‌های جداگانه حبس کردند. آنها ابتدا قصد داشتند مادرم را بی‌هوش کنند که در همین زمان، دو برادرم از مدرسه به خانه آمدند که بلافاصله دست و پای برادرانم را نیز بسته و در یکی از اتاق‌ها حبس کردند. حدود ساعت 15 مرتضی گفت مادرم را خفه کرده و به خاطر آن که کسی متوجه موضوع نشود، باید پدرم را نیز به قتل برساند. به همین علت یکی از برادرانم را با تهدید چاقو مجبور کردند پدرم را به بهانه‌ای به خانه بکشاند. به محض ورود پدرم، مرتضی همراه دوستانش با ضربات چاقو به وی حمله‌ور شدند و به تصور این که پدرم را به قتل رسانده‌اند، برای گمراه کردن ماموران، ضربه چاقویی به دست من زده و از خانه خارج شدند.

با توجه به اعترافات مینا، کارآگاهان بلافاصله اقدام به شناسایی مرتضی با هویت واقعی ابوالفضل کرده و در ادامه پوریا با هویت واقعی رضا نوزده ساله و ایمان بیست ساله را نیز شناسایی کردند.

ماموران در ادامه تحقیقات خود متوجه شدند رضا، پوریا و ایمان هر دو از مجرمان سابقه‌دار در زمینه زورگیری بوده و رضا، پسرخاله مرتضی بوده و ایمان نیز دوست رضاست که مخفیگاه هر دوی آنها در غرب کشور شناسایی شد و کارآگاهان طی دو مرحله عملیات همزمان در تهران و غرب کشور، هر سه متهم را بیست‌وهشتم اسفند دستگیر و به پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل کردند.

با آغاز تحقیقات، مرتضی به کارآگاهان گفت: حدود یک سال و نیم پیش در خیابان با مینا آشنا شدم اما پس از مدتی ارتباط ما قطع شد تا این که یک روز قبل از حادثه، مینا با من تماس گرفت و پیشنهاد کرد در صورت تهدید پدر و مادرش مبلغی را پرداخت خواهد کرد. زمانی که وارد خانه شده و دست و پای مادر مینا را بسته و او را در اتاقی حبس کردیم، مینا پیشنهاد کرد اگر پدر و مادرش را به قتل برسانیم، پس از رسیدن اموال پدر و مادرش به وی، 700 میلیون تومان به ما پرداخت خواهد کرد. من نیز مادر مینا را با سیم برق خفه کردم و پوریا با ضربات چاقو به پدر او حمله کرد و به تصور این که او نیز به قتل رسیده، از خانه خارج شدیم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها