کیهان:نوشته ای که خوانده نشد!
«نوشته ای که خوانده نشد!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن میخوانید؛یادداشت دوشنبه نگارنده در ستون «نکته» کیهان با عنوان «کوک کدام ساز؟!» که به واکاوی اخلال دشمن پسند در مراسم 22 بهمن شهر مقدس قم اختصاص داشت، بعد از انتشار بازتاب وسیع و گسترده ای یافت و بسیاری از خوانندگان و اقشار مختلف مردم در تماس با کیهان، ضمن محکوم کردن آن رخداد تلخ و سرزنش اخلالگران، از روشنگری به موقع روزنامه درباره پشت صحنه ماجرای یاد شده تقدیر کردند که جمع فراوانی از علمای روحانی و طلاب علوم دینی از جمله آنها بودند. در این میان اما، تعدادی از تماس گیرندگان که شاهد ماجرا بودند و شماری از کسانی که با اخلالگران همراهی کرده بودند نیز، درباره ماجرای مورد اشاره توضیحاتی داشتند که به آن خواهیم پرداخت.
1- تعداد کسانی که از سراسر کشور و یا خارج کشور در تماس با کیهان از اخلال در مراسم باشکوه 22 بهمن قم با عنوان اقدامی دشمن پسند و مرموز یاد کرده اند، بیرون از اندازه و شمار است. آنان معتقد بودند که اخلالگران با آبروی نظام بازی کرده و در پی آن بوده اند که جشن بزرگ و دشمن شکن انقلاب را در انظار جهانیان که همه ساله در این روز به ایران اسلامی دوخته می شود، مخدوش جلوه دهند. بسیاری از این طیف، اخلال یاد شده را ترفند مشترک حلقه انحرافی و اصحاب فتنه می دانستند و ساحت مردم ولایتمدار و شریف قم را دور از اینگونه اقدامات زشت و ناپسند ارزیابی می کردند که ضمن تایید این نظر درباره ماجرای یاد شده اشاراتی خواهیم داشت.
2- طیف دوم از تماس گیرندگان به سه گروه جداگانه قابل تقسیم بودند؛
الف: کسانی که آن روز شاهد ماجرا بودند و اخلال در مراسم باشکوه و حساس یوم الله 22 بهمن را به شدت محکوم می کردند ولی این توضیح را ضروری می دانستند که اولاً؛ عوامل ایجاد اخلال را نباید با توده های عظیم مردم ولایتمدار و هوشمند شهر مقدس قم که حضور آنان در تمامی عرصه های دفاع از اسلام و انقلاب مثال زدنی بوده است، همسو و همراه تلقی کرد و ثانیاً؛ تعدادی از کسانی که در آن ماجرا با عوامل اخلال همراهی کرده بودند، از ماهیت این حرکت دشمن پسند با خبر نبوده اند و چنانچه کانون این اقدام را می شناختند هرگز با عوامل اخلال همراهی و همزبانی نمی کردند. یکی از این طیف که شخصیت علمی و انقلابی شناخته شده ای است می گفت وقتی برای چند نفری که با این اقدام همراهی کرده بودند درباره پی آمدهای آن توضیح مختصری دادم و مخصوصاً وقتی به پلاکارد «زنده باد بهار»! که متعلق به حلقه انحرافی است و در صحنه بلند شده بود اشاره کردم، آنان از همزبانی با اخلالگران به شدت پشیمان شده و آشکارا احساس فریب خوردگی کردند.
ب: گروه دوم از این طیف، برخی از کسانی بودند که با عوامل اخلال همراهی کرده بودند. این عده در تماس با کیهان می گفتند؛ از برخی مواضع رئیس مجلس ناراضی و حتی عصبانی بودیم و هنگامی که عده ای علیه او شعار دادند، به گمان این که آنها نیز فقط انگیزه ابراز مخالفت و نارضایتی از عملکرد رئیس مجلس را دارند، با آنان همصدا شدیم ولی بعد از آن که مشاهده کردیم تعدادی از شعار دهندگان به سوی رئیس مجلس مهر و... پرتاب می کنند و در پی برهم زدن مراسم باشکوه 22 بهمن هستند، متوجه شدیم فریب خورده ایم و فردای آن روز وقتی یادداشت کیهان را که در آن به کلام حضرت آقا استناد شده و آمده بود ایشان هر حرکت تشنج آفرین را با عبارت «قطعاً خیانت به کشور است» توصیف فرموده اند، احساس گناه کردیم. چند تن از این طیف اظهار می داشتند که بعد از پی بردن به خطای خویش به زیارت حضرت معصومه(س) رفتیم و از شهدا به خاطر گناهی که مرتکب شده و زمینه ای که برای سوء استفاده دشمنان و قاتلان شهدای انقلاب فراهم آورده بودیم، عذرخواهی کردیم.
این عده از کیهان گلایه داشتند و می گفتند، خطای آنها را نباید به حساب «خیانت» گذاشت و تأکید می کردند که هرگز نمی دانستیم دست به چه اقدام دشمن پسندی زده ایم. نکته درخور توجه در اظهارات این عده که تقریباً از سوی تمامی آنها ابراز شده است اینکه می گفتند؛ مقصود ما تنبیه کسانی بود که ماجرای تلخ یکشنبه مجلس را پدید آوردند و تأکید می کردند اگر آقای ... که مقصر اصلی و آغاز کننده آن ماجرای تلخ بود برای سخنرانی آمده بود، از ابتدا به وی اجازه ورود نمی دادیم! و البته کیهان به آنان گوشزد می کرد که در آن صورت هم مرتکب خطای بزرگ دیگری شده بودید.
و اما، درباره اظهارات این برادران باید گفت؛ در یادداشت کیهان، از بی خبری شماری از همراهی کنندگان با اخلال مورد اشاره نیز به عنوان یکی از 4 گزینه احتمالی یاد شده و تمامی آنان به یک اندازه مقصر تلقی نشده بودند و البته پی بردن این عده به خطای خویش را باید نشانه صداقت آنها دانست.
ج: گروه سوم که تعداد آنها بسیار اندک و کم شمار است، برخی از عوامل و افراد نزدیک به حلقه انحرافی بودند. این عده بلافاصله بعد از ماجرای اخلال در مراسم 22 بهمن شهر مقدس قم، با ارسال پیامک به این و آن، ضمن استقبال از ماجرا سعی داشتند جرم بزرگ عامل اصلی واقعه تلخ جلسه استیضاح روز یکشنبه را به رئیس مجلس نسبت دهند و اعتراض به لاریجانی را نشانه حمایت از رئیس جمهور قلمداد کنند. پیامک هایی نظیر «یکشنبه انتقام، پاسخی به یکشنبه سیاه! دست خدا از آستین مردم بیرون آمد»! و چند پیامک مشابه از سوی افرادی که در حلقه انحرافی به کار گرفته شده اند ارسال می شد. متن تمامی آنها به وضوح نشان می دهد، ارسال کنندگان در پی آن بوده اند که اولا؛ جای مقصر اصلی و آغازکننده ماجرای روز یکشنبه استیضاح را با کسی عوض کنند که اگرچه، آغازکننده نبود ولی در پاسخ به آغازکننده ماجرا تندی غیرقابل توجیه و اهانت آمیزی کرده بود. و ثانیا؛ با فرصت طلبی و به قیمت ایجاد اخلال در مراسم دشمن شکن جشن انقلاب، برای مقصود ناشایسته خود به اصطلاح «سند» بتراشند و- همانگونه که بلافاصله دست به کار شدند- اخلال یاد شده را به حساب حمایت مردم قم از جریان متبوع خود بنویسند!! البته این نوشته به اندازه ای بی رنگ و ناشیانه بود که خوانده نشد!
3- اشاره به این نکته نیز ضروری است که بعد از ماجرای یکشنبه استیضاح، علاوه بر مقصر اصلی، برخی از اطرافیان نزدیک وی نیز، آن جلسه را چیزی شبیه یک «دوئل» ارزیابی کرده بودند که برخلاف آنچه پیشاپیش طراحی کرده و انتظار داشتند، به شکست سخت آغازکننده ماجرا و مقصر اصلی منجر شده بود. اخلال در مراسم 22 بهمن قم اقدامی عجولانه بود که برای کاستن از آثار شکننده این شکست طراحی شده بود که هرچند این پروژه با صحنه گردانی پشت پرده و مشترک برخی از عوامل حلقه انحرافی و اصحاب فتنه در شهر مقدس قم و آن هم در یوم الله 22 بهمن کلید خورد و شماری از شرکت کنندگان در مراسم را فریب داده و به بازی در میدان دشمن کشانید ولی در نهایت از این ترفند طرفی بسته نشد و پروژه مورد اشاره حلقه انحرافی و اصحاب فتنه بار دیگر با دیوار بلند بصیرت مردم روبرو شده و درهم شکست. حتی رسانه های دشمنان بیرونی که از اخلال مورد اشاره ذوق زده شده و خبر آن را به تیتر اول خود تبدیل کرده بودند نیز، خیلی زود به ناچیز بودن آن اعتراف کردند و نتوانستند عصبانیت و نگرانی خود از عظمت بی نظیر راهپیمایی 22 بهمن را پنهان کنند.
4- و بالاخره، اگرچه بسیاری از برادرانی که در ماجرای اخلالگری روز 22 بهمن شهر مقدس قم به اصل ماجرا پی برده و از اقدام دشمن پسند خود پشیمانند ولی درباره گلایه آنها از کیهان باید گفت؛ صورت مسئله عوض نشده است و همانگونه که رهبر معظم انقلاب در کلام حکیمانه خود هشدار داده اند «هرکس احساسات مردم را در جهت ایجاد اختلاف به کار گیرد، قطعا به کشور خیانت کرده است».
این هشدار تغییر نکرده است که استناد کیهان به آن قابل تغییر باشد. و البته همانگونه که در یادداشت کیهان نیز آمده بود، خیانت متوجه کسانی است که اخلال آن روز را ایجاد کرده بودند و به یقین حساب کسانی که بی خبر از اصل ماجرا وارد صحنه شده بودند از آنها جداست و بدیهی است که خطای آنان هرگز به حساب «خط» منحرفان و فتنه گران نوشته نمی شود و چنانچه از یادداشت کیهان اینگونه برداشت شده باشد، توضیح بیشتری که در این نوشته آمده است می تواند نفی شائبه یاد شده تلقی شود و آخر دعوانا، «أن الحمدلله رب العالمین».
خراسان:منشور ۲۳ ماده ای و ضرورت تغییر رویکردها در اقتصاد
«منشور ۲۳ ماده ای و ضرورت تغییر رویکردها در اقتصاد»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی حسن زاده است که در آن میخوانید؛رهبر انقلاب با ابلاغ سیاست های کلی «تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی» در ۲۳ بند جهت گیری اقتصاد کشور در زمینه شکوفایی تولید ملی، تقویت نیروی انسانی شاغل در اقتصاد ایران و جهت دهی صحیح به سرمایه های مردم را تعیین کردند. اگر چه ممکن است این سوال مطرح باشد که چرا در یازدهمین ماه سالی که به نام «تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی» نام گذاری شده است این سیاست ها ابلاغ شده است، که در پاسخ باید گفت، اولاً ابلاغ این سیاست ها بعد از نهایی شدن کار توسط مجمع صورت گرفته است، ثانیاً باید توجه داشت سیاست های ناظر بر این بخش صرفاً مربوط به امسال یا حتی سال آینده نیست چرا که تولید ملی اساس اقتصاد کشور در هر زمانی است و سال آینده و سال های دیگر به هر عنوانی که نامگذاری شوند جایگاه مهم تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی و ضرورت اجرایی شدن سیاست های کلی آن قابل چشم پوشی نیست.
ثالثاً ابلاغ این سیاست ها و تأکید رهبر انقلاب به دولت برای «تسریع در عملیاتی کردن این سیاست ها در کمترین زمان ممکن و تنظیم راهکارها و پیگیری های قانونی» نشان می دهد که فرصت اندک حدود یک ماهه امسال و چند ماهه تا پایان دولت دهم نباید به بهانه ای برای غفلت از پیگیری این سیاست ها تبدیل شود و حتی با وجود تنش های سیاسی خود خواسته و ناخواسته دولت و بحران های اقتصادی ناشی از تحریم ها و تدابیر ضعیف مسئولان اجرایی در برخورد با فشارها محملی برای گریز از اجرایی کردن سیاست های کلی «تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی» نیست. اما فارغ از همه موارد فوق با مروری بر سرفصل های سیاست های ابلاغ شده باید توقع داشت در عمل چرخشی آشکار در سیاست های مسئولان اجرایی برای رفع مشکلات بخش تولید و سرمایه گذاری صورت گیرد.
با نگاهی به جزئیات سیاست های ابلاغی می توان نتیجه گرفت در این چرخش نگاه کیفی در عرصه تقویت تولید ملی باید جایگزین نگاه کمی شود چرا که روح حاکم بر بخش های مختلف این سیاست ها غلبه نگاه کیفی در تقویت تولید را بر نگاه کمی ارجح دانسته است. تأکید بند یک بر افزایش بهره وری، بند ۲ بر تقویت تحقیق و توسعه و تجاری سازی فناوری ها، بند ۳ بر گسترش اقتصاد دانش بنیان، بند ۵ بر تکمیل زنجیره تولید و فاصله گرفتن از خام فروشی، بند ۷ بر مدیریت منابع ارزی، بند ۸ بر بهبود فضای کسب و کار، بند ۱۱ بر شفاف سازی آمار و اطلاعات و بخش عمده سایر بندها سیاست هایی را توصیه می کند که خروجی آن فاصله گرفتن از کلنگ زنی های بیهوده و پمپاژ بی رویه و غیر هدفمند نقدینگی و تمرکز بر مدیریت صحیح تر امکانات داخلی برای شکوفایی اقتصاد است. در نگاهی که فعلاً در عمل رایج است افزایش مجوز واحدهای صنعتی مختلف در سراسر کشور، توسعه اراضی کشاورزی و در یک کلام رشد حجمی راهکار رونق بخشیدن به تولید و اشتغال تلقی می شود.
با این حال برای نقد این دیدگاه فقط کافی است ببینیم با وجود حجم گسترده صدور جواز تأسیس واحدهای صنعتی مختلف و کلنگ زنی های متعدد، چگونه وضعیت تولید و اشتغال کشور دچار رکود شده است چرا که رشد فعالیت های عمرانی و صنعتی بدون توجه همزمان به افزایش بهره وری و مدیریت صحیح منابع جز معطل کردن سرمایه های مملکت در پروژه های نیمه تعطیل و واحدهای صنعتی نیمه فعال حاصلی به دنبال ندارد. نتیجه این رویکرد رکود تورمی است یعنی نرخ بیکاری بالا و کاهش نرخ رشد اقتصادی همراه با تورم که به وضوح همه ما آن را لمس می کنیم.
هر چند مجال موجود برای اشاره به زوایای مهم ۲۳ بند ابلاغی اندک است اما به طور خلاصه می توان گفت تغییر جدی در نگاه مسئولان به ویژه مدیران اجرایی و حرکت از نگاه کمی گرایی که رشد بودجه و امکانات مالی را اولویت می داند به نگاه کیفی که ارتقای بهره وری، بهبود فضای کسب و کار و سیاست گذاری صحیح را عامل رونق تولید ملی می داند ضرورتی انکار ناپذیر است و تجربه رکود اقتصادی در سال های اخیر نشان می دهد پمپاژ بدون برنامه نقدینگی به اقتصاد بدون برنامه ریزی برای رونق دادن تولید حاصلی جز تورم رکودی در پی نخواهد داشت.
جمهوری اسلامی:روش کم هزینهتر را انتخاب کنیم
«روش کم هزینهتر را انتخاب کنیم»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛از مجموعه اخبار رسمی و غیررسمی منتشر شده طی چند روز اخیر اینگونه بر میآید که پرداخت کمک نقدی به دهکهای مختلف جامعه در پایان سال قطعی شده و قرار است به حدود 60 میلیون نفر از ایرانیان مبلغی حدود 70 تا 100 هزار تومان به عنوان کمک هزینه پرداخت شود.
تصویب پرداخت این کمک در جلسات مشترک دولت و مجلس، علاوه بر لایه ظاهری این تصمیم، حاوی پیامهایی است که باید به درستی آنها را درک کرد. عدم تأمل درباره این موارد، واقعیات مهمی را در مورد شیوه اجرای قانون هدفمندی یارانهها مغفول میگذارد و از سوی دیگر زمینه اصلاح شیوه اجرای مرحله دوم قانون را نیز از بین میبرد.
یکی از مهمترین این واقعیتها، پیامدهایی است که قانون هدفمندی یارانهها از کم توجهی به بخش تولید به آن گرفتار شده است. اگر متولیان اجرای این قانون به جای تمرکز بیش از اندازه بر روی پرداخت نقدی یارانه به مردم، حداقل سهمی را که برای حمایت از بخشهای مولد در اقتصاد کشور اعم از صنعت، کشاورزی و... در قانون پیشبینی شده بود، پرداخت میکردند به طور حتم شرایط به گونهای پیش نمیرفت که پس از حدود 26 ماه از آغاز اجرای قانون هدفمندی یارانهها مجموعه حاکمیت در کشور به این نتیجه برسند که فعلاً برای برداشتن گام دوم این قانون باید درنگ کرد. کم توجهی و در برخی موارد بیتوجهی به حوزههای مولد اقتصادی حین اجرای مرحله نخست قانون هدفمندی یارانهها، قیمت تمام شده بسیاری از محصولات و خدمات را چنان افزایش داده است که نتیجه محتوم آن عقب افتادن قدرت خرید یارانه نقدی از قافله تورم و کاهش محسوس قدرت خرید جامعه است؛ اتفاقی که باز هم مجموعه حاکمیت کشور را به سمت پرداخت کمک هزینه نقدی در پایان سال سوق داده است.
از این رو لازم به نظر میرسد پس از عبور از هفتههای پایانی امسال، تدابیر جدیدی برای تصحیح شیوه اجرای قانون هدفمندی یارانهها در مرحله دوم اندیشیده شود و حمایتی که در نص صریح قانون در مورد بخشهای مولد پیشبینی شده است، جامه عمل بپوشد.
نکته بسیار مهمی که در مورد اعطای کمک هزینه اضافی در پایان سال لازم است مورد توجه قرار گیرد این است که باید منبع حساب شدهای برای تأمین این مبلغ تدارک دید چرا که اشتباه در تعیین منبع تأمین این مبلغ تمام آثار مثبت آن را در آینده از بین خواهد برد.
منابع متصور برای تأمین مبلغ پرداختی در قالب کمک هزینه در پایان سال از دو حالت خارج نیست؛ تغییر ردیف بودجه و استفاده از ذخایر بانک مرکزی. به عبارت دیگر دولت برای پرداخت این کمک هزینه یا باید با اعمال تغییراتی در ردیفهای بودجه سال جاری مبلغ مورد نیاز را تأمین کند یا از بانک مرکزی بخواهد تا این مبلغ را به صورت تنخواه در اختیار دولت قرار دهد.
واقعیت این است که هر یک از این دو راه به نوبه خود پیامدهای خاص خود را به دنبال خواهد داشت که باید با در نظر گرفتن این پیامدها از میان این دو روش یکی را انتخاب کرد. تغییر ردیفهای بودجه به معنای انتقال منابع از هزینههای عمرانی به جاری است که نتیجه آن کندی فعالیت عمرانی خواهد بود.
استقراض از بانک مرکزی نیز به معنای تزریق پول پرقدرت به جامعه است که در آینده موجب افزایش تورم خواهد شد. در این میان البته روشهای دیگری نیز وجود دارند که محوریت در آنها با افزایش درآمد دولت در کوتاه مدت است. افزایش قیمت ارز یکی از این راه هاست که صدالبته نه دارای مبنای حقوقی و قانونی لازم است و نه دارای منطق اقتصادی است چرا که افزایش قیمت ارز به دنبال خود، افزایش مجدد قیمتها را خواهد داشت که در واقع نقض غرض پرداخت کمک هزینه تعیین شده برای پایان سال است. از این رو، به نظر کارشناسان در شرایط فعلی دولت باید با یافتن راه حلی کم هزینه آثار پرداخت کمک هزینه را به حداقل ممکن برساند.
یکی از این راهها شاید استفاده از ذخایر صندوق توسعه ملی باشد که البته باز هم بدون هزینه نیست ولی از سایر روشها بهتر است.
به هر حال، به حکم منطق اقتصاد نباید برای تأمین منابع مالی لازم جهت پرداخت کمک هزینه پایان امسال که سهم قابل توجهی از هزینههای جامعه را نیز پوشش نمیدهد، به روشهایی متوسل شد که آثار زیان بار میان مدت و بلند مدت برای اقتصاد کشور داشته باشد. اقتصاد کشور درحال حاضر به دلیل تصمیمات فاقد پشتوانه کارشناسی دچار مشکلات زیادی است. این مشکلات را مردم در زندگی عادی و روزمره خود لمس میکنند هر چند مسئولان اقتصادی حاضر نیستند این واقعیت را بپذیرند. توسل به آمار و ارقام توسط مسئولین، که متأسفانه مدتی است به یک عادت برای فرار از واقعیتهای زندگی عادی مردم تبدیل شده، نه تنها هیچ مشکلی از مشکلات مردم را حل نمیکند بلکه آنها را نسبت به ارائه دهندگان این آمار و ارقام بیاعتماد مینماید. بنابر این، مهمترین انتظار از مسئولین اینست که از این پس هر اقدامی در زمینه مسائل اقتصادی میکنند حتماً با پشتوانه کارشناسی دقیق باشد تا فشار بر مردم از آنچه هست بیشتر نشود.
رسالت:معجزه یوم الله 22 بهمن
«معجزه یوم الله 22 بهمن»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن میخوانید؛22 بهمن امسال صحنه ای حیرت آور از شور و شعور یک ملت رقم خورد. حضور گسترده و به موقع مردم شریف ایران در مقام بیعت با ولایت و پاسخ به تهدید ها و تحریم های دشمنان هر ناظر منصفی را نسبت به آگاهی غیر قابل توصیف مردم انقلابی ایران به تعجب وا می دارد. قدرت تبلیغات، روشنگری خواص، پذیرفتن اینکه جامعه ایران یک اجتماع باهوش است، اطلاع از اوضاع داخلی و خارجی و ... هیچ یک به تنهایی نمی تواند باعث چنین حرکت عظیم به موقع و بجایی گردد. پس راز این همدلی و بصیرت مثال زدنی چیست؟
چه چیزی باعث می شود که یک ملت در بزنگاه اتفاقات مهم تاریخ به سویی هدایت شود که عالی ترین خیرات و برکات در همان سمت نهفته است. خداوند رحمان و رحیم در قرآن کریم خطاب به پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله وسلم) می فرماید: "... لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً مَّا أَلَّفَتْ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَـکِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ؛ اگر تو همه آنچه را که در روی زمین است انفاق می کردی ، دلهای ایشان را به یکدیگر مهربان نمی ساختی ولی خدا دلهایشان را به یکدیگر مهربان ساخت که او پیروزمند و حکیم است. "(انفال:63) در واقع این دست قدرت خداوند است که قلوب و دلها را در یک کانون مجتمع می کند و آنها را به بهترین سمت هدایت می نماید. بر این اساس اغراق نیست اگر بگوییم خروش بی سابقه ملت در 22 بهمن امسال به منظور حمایت از ولایت و در پاسخ به فشارهای اقتصادی دشمن یک معجزه الهی بود. این معجزه الهی 34 سال پی در پی تکرار شده است و 22 بهمن هر سال ذات اقدس اله قدرت خود را در انظار کفار و مشرکین مدرن به نمایش در می آورد تا بلکه عبرتی باشد برای مستکبرانی که خدا را فراموش کرده اند.
معجزه راهپیمایی 22 بهمن امسال برای آنهایی که انگشت در گوش خود کرده اند و یا سر در برف فرو برده اند حاوی پیام های مهمی بود که در ادامه به برخی از آنها اشاره می شود:
1- راهپیمایی تاریخی 22 بهمن امسال نمایش بصیرت، شجاعت و موقع شناسی ملت در پاسخگویی بهنگام به تهدیدها و تحریم ها بود. این مهمترین پیام راهپیمایی امسال در پاسخ به دشمنان انقلاب بود. آنهایی که تصور می کردند با تشدید فشارهای اقتصادی می توانند بین مردم و انقلاب فاصله بیندازند در راهپیمایی امسال دیدند که دچار چه خطای تحلیلی عظیمی شده اند.
2- حمایت اجتماعی از اسلام، انقلاب، نظام و رهبری معظم انقلاب یک امر دائمی است و با گذر زمان کهنه نمی شود. علت هم اینجاست که انقلاب اسلامی بر خلاف سایر انقلابات جهان - که پس از گذشت تنها چند سال به فراموشی سپرده شدند و یاد و خاطره آنها در کتاب های درسی باقی می ماند و یا تنها در سالگرد آنها به یک سری مراسمات رسمی مثل رژه نیروهای نظامی، پیام های تبریک دیپلماتیک و ... بسنده می شود- یکی از جلوه های الهی است. انقلاب اسلامی تا زمانی که جلوه ذات پروردگار است زوال پذیر و هلاک پذیر نیست."کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ"(القصص: 88)
3- در راهپیمایی 22 بهمن امسال امید، نشاط، سرزندگی، رضایت و همگرایی یک ملت برای تداوم انقلاب با همان شور و هیجان سالهای ابتدایی پیروزی نهضت به نمایش درآمد.
4- پیام دیگر حماسه غرور آفرین ملت در 22 بهمن خطاب به ملت های مسلمان منطقه بود که شرط صیانت از خون شهدای انقلاب های منطقه و حفظ دستاوردهای این انقلاب ها اتحاد، همبستگی ملی و پشتیبانی از رهبران الهی است.
5- پیام دیگر این حماسه عظیم به مسئولان و کارگزاران اجرایی این نظام بود که قدر انقلاب را بدانید. این انقلاب فقط متعلق به شما نیست. انقلاب اسلامی متعلق به یک ملت است. ملتی که حاضر است سخت ترین شرایط را برای پاسداری از اهداف و آرمانهای انقلاب تحمل کند. لذا از تفرقه و اختلاف بپرهیزید و آنگونه که شایسته یک کارگزار نظام اسلامی است عمل کنید. کارگزاران نظام جمهوری اسلامی می بایست در طراز انقلاب اسلامی باشند. متاسفانه در جریان اتفاقات مجلس و برخی
بد اخلاقی ها در 22 بهمن عده ای قد و قواره حقیقی خود را به نمایش گذاشتند. برای مردمی که چنین شناخت عمیقی از انقلاب اسلامی دارند رفتار های خلاف اخلاق و خلاف بین شرع پذیرفتنی نیست.
6- پیام دیگر این راهپیمایی خطاب به دانشمندان و پژوهشگران جوان کشور بود که در اوج مظلومیت به فعالیت شبانه روزی زیر سقف دانشگاه ها، پژوهشگاه ها و آزمایشگاه های این کشور مشغولند. پیام این بود که با بی اعتنایی به تهدیدات دشمن مسیر گفتمان پیشرفت را طی کنند و بدانند که مستظهر به حمایت ملتی هستند که سر سوزنی از آرمانهای خود کوتاه نخواهد آمد. ما دست در دست هم انقلاب، نظام و مملکت را در ساحات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی می سازیم و اعتنایی به تهدیدهای دشمن نداریم. عزم و حزم ملت ایران برای پیشرفت جزم تر از همیشه است و هیچ مانعی نمی تواند جلوی آن را بگیرد. امیرالمومنین (علیه السلام) می فرمایند: "اذا اقترن العزم بالحزم، کملت السعاده؛ هر گاه که عزم و حزم همراه باشند، سعادت به کمال می رسد"(غررالحکم، ج3، ص 138) 34 سال تاریخ پر شکوه انقلاب اسلامی ثابت کرده است که تنها مسیر پیشرفت ایران اسلامی، "مقاومت و تدبیر" است.
در پایان اما باید گفت انقلاب اسلامی ایران معجزه الهی در هزاره سوم است اما آیا آنهایی که باید درس بگیرند از این معجزه الهی عبرت می گیرند؟ "فَاعْتَبِروُا یَا اُولِی الاَبْصَارِ" مطمئنا دیدگان بصیر در بین
ملت ها، انقلاب اسلامی ایران را در افق اقدامات و راهبردهای خود قرار می دهند. امروز کم نیستند کسانی که به معجزه انقلاب اسلامی ایمان آورده اند. بیداری اسلامی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا گواهی بر حقانیت انقلاب ملت ایران است.
سیاست روز:وقتی بیحرمتی ستونهای انقلاب را هدف گرفته باشد
«وقتی بیحرمتی ستونهای انقلاب را هدف گرفته باشد»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم ایرج فتح اللهی است که در آن میخوانید؛
در سایهسار حضرت رحمت للعالمین
۱- پیامبر مکرم اسلام که رحمت للعالمین هستند و اسوه حسنه، مقصود حضرت سبحان از بعثت شریف خود را اینگونه عنوان نمودهاند: «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق: من برای تکمیل اخلاق پسندیده برانگیخته شدم.» از همین روست که تورق و تدبر در تاریخ پرفراز و نشیب سیره و سنت نبی مکرم اسلام را میتوان از جمله برترین راهکارهایی دانست که تمسک به آن میتواند جوامع انسانی فرومانده در کژیهای آخرالزمان را به سرمنزل مقصود برساند و از مخاطرات دوران تباهی اخلاق، به سلامت عبور داده و به ساحل امن و آسایش برساند.
رسول اعظم در بیاناتی دیگر حفظ حرمت در جامعه را مورد تایید قرار داده و فرمودهاند «وَ وَقِّرُوا کِبَارَکُمْ وَ ارْحَمُوا صِغَارَکُمْ: و پیرانتان را احترام کنید و با کوچکترها با عطوفت رفتار نمایید.» دل سپردن به همین جملات میتواند راهگشای بسیاری از بنبستهای زندگی برای آحاد جامعه باشد و در این مسیر بیش از بزرگان و مسئولان جامعه، چه کسی را میتوان بیشتر موظف به گوشسپردن به این سخنان دانست. پیامبر مکرم اسلام(ص) در بیانی دیگر و تاکید بر مراتب امر به معروف و نهی از منکر فرمودهاند: اگر بین شما امر به معروف و نهی از منکر ترک شود، ستمکارانتان بر شما مسلط گشته، چنانچه نه بر پیرانتان احترام میگذارند و نه به خردسالانتان رحم می نمایند.»
تدبر در این بیانات پیامبر مهربانی مؤید جایگاه حفظ حرمت پیران و جوانان در جامعه و نتایج عدم توجه به این مهم در جامعه است. بر اساس نص فرموده پیامبر، مسلمانان به هنگامی که مشاهده کردند که حرمتها در جامعه مراعات نمیشود موظف ورود به ساحت امر به معروف و نهی از منکرند.
آبشخور بیاخلاقی
۲ـ مدتی است برخی بیاخلاقیها در میان بزرگان و مسئولان سیاسی خود نمایی میکند. مردمی که در دوره گذار تاریخی اقتصاد انقلاب از اقتصاد یارانهای به اقتصاد آزاد و بدون رانت، هزینههای مالی و اجتماعی و عرضی قابل توجهی را در حال پرداخت هستند، در حاشیه دائما مواجه با انتشار خبر این بداخلاقیها هستند. مردمی که در راهپیمایی بیستودوم بهمن و در دهه چهارم انقلاب نشان دادند که دلنگرانی برای نان شب و گرانی مایحتاج و مکر دشمن و ناتوانی برخی مدیران سیاسی و اقتصادی در اداره امور، نمیتواند عشق به انقلاب و امام و ولایت رااز ایشان سلب کند، علاوه بر تحمل مشکلاتشان مجبورند بداخلاقیها و گفتمانهای خلاف اخلاق اجتماعی و دینی برخی مسئولان را هم تحمل کنند.
بداخلاقیهایی که حتی جامعه و اجتماعات انقلابی را هم هدف خود گرفته و در راهپیمایی روز بیستو دوم بهمن در قم و تهران خودنمایی کرد تا در قالب آن توهین به رؤسای قوای مقننه و مجریه و مجمع تشخیص مصلحت نظام نمود پیدا کند تا محرز شود که عدهای برنامهریزی جدی برای کثرت بیاخلاقیها و افزودن بر هیزم آتش اختلافهای پیش آمده را در سر و برنامه و اجرا دارند. این بداخلاقیها آنقدر جدی شده است که مقام معظم رهبری در بیانات اخیر خویش حفظ بصیرت و اتحاد را زمینه ساز ادامه عزت و پیشرفت ملی دانستند و با انتقاد از برخی بداخلاقیهای اخیر با اشاره به اینکه در آینده با مردم درباره این بد اخلاقیها سخن خواهند گفت افزودند: «مسئولان، این بداخلاقیها را که در برخی عرصهها و صحنهها دیده شد کنار بگذارند و همچون ملت یکدل و مصمم و همزبان باشند.»
پاسداری از حرمت انقلاب و ارکان آن
۳ـ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم که ماهیت وجودیاش دفاع از آرمانها و دستاوردهای انقلاب است با توجه به مخاطرات بیشتر شدن بیاخلاقیهای بین مدیران و دسیسههای بیگانگان برای برافروختن شعله اختلافها، بر آن شده تا پا به عرصه جدیتری بگذارد و به ساحت امر به معروف و نهی از منکر ورود کند. در بخشی از بیانیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که جهت تقدیر از حضور انقلابی مردم ایران اسلامی در راهپیمایی روز بیست و دوم بهمن منتشر شد آمده است: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان قطرهای از اقیانوس زلال ملت ایران، منویات و رهنمودهای مقام معظم رهبری در زمینه های گوناگون بویژه در عرصه حفظ وحدت ملی و مصالح نظام و انقلاب را «فصل الخطاب» همگان دانسته و بیشک هرگونه اقدام وحدت شکنانه که بستر جریان سازیهای انحرافی و سوژه آفرینیهای رسانهای دشمن را فراهم آورد را بازی در زمین طراحی شده دشمن و مصداق هشدارهای اخیر معظم له و مستوجب برخورد قاطعانه میداند.
به نظر میرسد امروز برای همه مسئولان و آحاد جامعه این امر الزام یافته باشد که با تاسی به فرمایشات رسول خدا(ص) ساحت پاسداری از حرمت مومنین را بیشتر توجه نموده و از هرگونه حرکت وحدت شکن خودداری نمایند که فرموده و وعده حضرت سبحان است که ان الله مع الجماعه.
باشد تا در باران رحمت الهی جامعهای بالنده و رو به رشد و کمال داشته باشیم.
تهران امروز:حجت اقتصادی بر همگان تمام شد
«حجت اقتصادی بر همگان تمام شد»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم ابراهیم نکو است که در آن میخوانید؛رهبر معظم انقلاب روزگذشته سیاستهای کلی «تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی» را ابلاغ کرده و دولت را مکلف کردند برای تسریع در عملیاتی کردن این سیاستها در کمترین زمان ممکن، راهکارها را تنظیم کرده و پیگیریهای قانونی را انجام دهد. به بیان بهتر ابلاغ سیاستهای کلی «تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی» حجت را بر دولت وسایر نهادهای مسئول تمام کرده و نقشه راهی را در حوزه کار و تولید و سرمایه ایرانی ترسیم کردهاست.
با توجه به اینکه دراوایل سالجاری ازسوی رهبری سیاستهای کلی به عنوان چراغ راه آینده مطرح شد اما متاسفانه به دلایلی ازجمله ضعف مدیریتی برخی مسئولان که نتوانستند آنطورکه شایسته وبایسته این سیاستها باشد،گام بردارند وازطرفی کوتاهیهایی که دربرخی موارد صورت گرفت،روند پویای اقتصاد درسالجاری مطلوب نبود واین اتفاق آسیبهایی را به اقتصاد پویای کشور وارد کرد.
به عبارتی سیاستهای کلی تولید ملی،حمایت ازکاروسرمایه ایرانی میتوانست اقتصاد ما را تبدیل به یک اقتصاد پویا،رشد یافته وشکوفا کند اما این مهم به انجام نرسیده است. با این حال ابلاغیه جدید رهبر معظم انقلاب تاکید بر مسیری ارزیابی میشود که از ابتدای سال بر رفتن اقتصاد کشور در این مسیر تصریح شده بود. ضمن اینکه این ابلاغیه نشان میدهد که نامگذاری سال 91 با عنوان کار و تولید و سرمایه ایرانی یک امر زود گذر نیست و در واقع مسیر اقتصادی کشور را برای سالهای سال تعیین کرده است.
ابلاغ سیاستهای تولید ملی،حمایت ازکاروسرمایه ایرانی درقالب اقتصاد مقاومتی،هشداری است تا مسئولان دولتی ومدیران اجرایی به مردم توجه بیشتری داشته وبه عبارتی مردم این سرمایههای ملی را دریابند. ازجمله موارد اشاره شده دراین سیاستها،جلوگیری از ایجاد انحصار در چرخه تولید و تجارت تا مصرف، رفع تبعیض بین بخش دولتی و بخشهای خصوصی و تعاونی و مدیریت منابع ارزی با تاکید بر تامین نیازهای تولید ملی و کارآفرینی، و ثبات ارزش پول ملی است.
اصل دیگری هم در این سیاستها موجود است که بیتوجهی به آن در سالهای گذشته موجب بروز نوسانات و معضلاتی در بازارهای مختلف شدهاست؛ شفافسازی و بهنگامسازی آمار و اطلاعات و تسهیل دسترسی به آمار و اطلاعات معقول توسط تمام سرمایهگذاران و جلوگیری جدی از دسترسی خاص به اطلاعات ویژه همان موضوعیاست که نادیده انگاری درخصوص آن در سالهای گذشته مشکلساز بودهاست. سیاستهای کلی مطرح شده از سوی مقام معظم رهبری، فرمولی منحصربه فرد بوده ومیتوان گفت ازبسیاری ازفرمولهای اقتصادی مطرح درجهان،عملیاتی تراست واگربتوانیم با ارائه این راهکارها چرخه اقتصاد را با همیاری همدیگر به حرکت درآوریم دربهترین شرایط میتوان درجهت توسعه و شکوفایی اقتصادی حتی جلوتر از کشورهای دیگرحرکت کنیم.
ابلاغ این سیاستها،هشداری است برای مسئولین تا گامهایشان را اصولیتربرداشته،اختلافات و سطحینگریها را کنارگذاشته ودرراستای رشد اقتصاد کشوربا هم یکدل و همزبان شوند.اگربتوانیم حرکتی اساسی ومتوازن داشته باشیم میتوانیم اقتصاد نظام سلطه را تحریم کرده وبرتحریمها به راحتی فائق آییم. به عبارتی اگردولت به درستی برنامهریزی کند ودرچارچوب فرمولهای ارائه شده ازسوی مقام معظم ولایت با ابلاغ سیاستهای کلی،گام بردارد درآینده قطعا میتوانیم اقتصاد کشورهای سلطه را تحریم کرده و به ثبات وشکوفایی برسیم.
جوان:اندازه این حرفها نیستید!
«اندازه این حرفها نیستید!»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم دکتر محمد ودود حیدری است که در آن میخوانید؛در خبرها آمده بود روزنامه صهیونیستی جروزالم پست به نقل از مقامات رژیم صهیونیستی نوشته است که سفر اوباما به اسرائیل برای جلوگیری از حمله نظامی اسرائیل به ایران است و اوباما قصد دارد از نتانیاهو بخواهد که موضوع ایران را به کاخ سفید بسپارد!
طرح چنین موضوعی، آن هم مقارن با راهپیمایی عظیم و کمنظیر ۲۲ بهمن سال جاری بهرغم وجود تحریمها، بداخلاقیهای مسئولان، تورم، گرانی، عدمکنترل و نظارت بر بازار و سوءمدیریتهای احتمالی از سوی ارگانهای اجرایی کشور، جای تعجب و تأمل بسیار دارد و بدون تردید جز یک فرار به جلو و نمایش اقتدار پوشالین در فضای رسانهای، مفهوم دیگری را در برندارد.
در زمانی که رژیم صهیونیستی ضعیفترین دوران پس از تشکیل ننگین خود را میگذراند و در روزگاری که به راستی این رژیم منحوس در حال محاصره شدن در میان امواج بیداری اسلامی و تفکر صادرشده از سوی انقلاب اسلامی ایران است، پناه بردن این مولود نامبارک به حامی همیشگی خویش یعنی شیطان بزرگ، قابل فهم است. چند ماهی است که جسته و گریخته زمزمههای حمله نظامی اسرائیل! به ایران اسلامی از سوی ایشان و یا حامیانشان شنیده میشود؛ زمزمههایی که بهرغم شکل ظاهری آن، از وحشت وافر سران این رژیم از پسلرزههای بیداری اسلامی منطقه و ترس از رویارویی با فرزندان معنوی انقلاب مقدس ایران در اطراف خود و در اقصی نقاط جهان حکایت دارد.
امروز اما تکرار این مدعا آن هم از لسان و عمل شیطان بزرگ، حاکی از تسری این وحشت از سران رژیم صهیونیستی به مسئولان دولتی امریکای جنایتکار است. هر ناظر منصف و نکتهسنجی میداند که توانمندی اسرائیل در حوزههای مختلف در حد رویارویی نظامی با ایران اسلامی - که امروزه دارای نقش اساسی و تعیینکننده در منطقه و جهان میباشد- نیست. مشکلات داخلی سرزمینهای اشغالی از قبیل معضلات اقتصادی، ضعیف شدن نهاد خانواده، انشقاق و گسست نسلی، میل ساکنان گوناگون سرزمینهای اشغالی به خروج از آن و بازگشت به مواطن اصلی خویش و از همه مهمتر تضعیف روحیه سربازان ارتش رژیم صهیونیستی و نیز ضعف و کم توانیشان در ایثارگری برای آنچه از سوی پیشینیانشان به عنوان آرمانهایی از قبیل اسرائیل بزرگ! تعریف گردیده است، همه و همه از اسرائیل موجودی ساخته است که نهایتاً توان ایستادگی ۳۳ روزه، ۲۲ روزه و هشت روزه در برابر تنها تعدادی از فرزندان معنوی حضرت امام روحالله (قدسسره) را دارا میباشد؛ توانی که روز به روز در حال کاهش بوده و براساس پیشبینیهای موجود در جنگ آینده ایشان به چند ساعت یا دقیقه کاهش خواهد یافت! و بساط منحوس این رژیم را بر خواهد چید.
گذشته از مشکلات و معضلات داخلی و بینالمللی این رژیم، کافی است مقایسهای جزئی در خصوص توانمندیها و تجارب ایران اسلامی در مواجهه با تهاجمات و تجاوزات خارجی که نمونه آن در هشت سال جنگ تحمیلی از سوی صدام بعثی و به پشتوانه امریکا و شوروی و کلیه دول غربی معاند نظام اسلامی صورت پذیرفت، به عمل آید تا حتی تصور حمله نظامی اسرائیل به این مرز و بوم را خندهدار و مضحک نمایان سازد. به راستی رژیمی با ادعاهای کاذب کذا و کذا که توان برخورد با تعدادی رزمنده دارای سلاح سبک و غیرکلاسیک در ابعادی کوچک در مرزهای شمالی و جنوبی خویش را ندارد، چگونه سودای تهاجم نظامی به ابرقدرتی مثالزدنی در این عرصه را در ذهن میپروراند؟! النهایه اینکه هر چه بیشتر و پررنگتر طرح بحث حمله نظامی به بیشه شیران یعنی ایران عزیز مطرح میگردد، هراس و دلهره برنامهریزان و تصمیمگیران ایشان بیشتر هویدا و آشکار گردیده و این عبارت را بیشتر به ذهن متبادر میسازد که: اندازه این حرفها نیستید!
آفرینش:ایران و آرژانتین و پرونده آمیا
«ایران و آرژانتین و پرونده آمیا»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن میخوانید؛پرونده آمیا بعد از دو دهه بار دیگر خود را در روابط ایران و آرژانتن نمایان ساخته اما این بار «کریستینا فرناندز دکرشنر» رئیس جمهوری آرژانتین از تشکیل یک کمیته مستقل برای انجام تحقیقات در مورد انفجار آمیا خبرداد. در این بین این پرونده یا انفجار مرکز یهودیان در بوینس آیرس با اتهام به 8 ایرانی یکی از موضوعات امنیتی و چالش زا در دو دهه گذشته در روابط ایران و آرژانتین بوده و در حقیقت مانعی اصلی در گسترش روابط سیاسی اقتصادی و همه جانبه ایران با این کشور به شمار رفته است.
گذشته ازاین اسرائیل نیز «پرونده آمیا» را به نقطه تضاد ایران با سیاست بین الملل تبدیل کرده بود و فشارهای گسترده ای بر ایران وارد می نمود. اما گفتگوهای اخیر ایران با آرژانتین و پیگیری حقوقی و دو جانبه مساله و تداوم فرآیند حقیقت یابی از طریق مذاکره سیاسی و پیگیری حقوقی می تواند گام مهم و موثر دو کشور برای کاهش تنش دو دهه ای و وارد شدن به دوره ای جدید از روابط باشد . در این شرایط آمیا که از سال 1994 از چالش های عمده دیپلماتیک و اقتصادی ایران در آمریکای لاتین بوده می تواند گامی تا حل، فاصله داشته باشد .
یعنی در حالی که در گذشته رهبران سیاسی آرژانتین انفجار بوینس آیرس را از طریق نهادهای سیاسی و امنیتی بین المللی پیگیری می کردند و از این راه فشارهای گسترده ای بر تهران وارد کرده بودند اکنون نوع نگاه رهبران این کشور تغییر یافته و در حقیقت پرونده تنش زای آمیا از بعد بین المللی فروکاسته شده و به پرونده ای دو جانبه سوق یافته است .
یعنی عملا ایران و آرژانتین توافق کرده اند که در روند حل اختلافات حقوقی و امنیتی دو کشور در آمیا از سازوکارهای مذاکره و رسیدگی قضایی بهره برده و در نامه ای به دبیرکل اینترپل اعلام کرده اند که دو کشور این موضوع را خودشان پیگیری خواهند کرد و نیاز به اقدام اینترپل نیست. این رویکرد بویژه از سوی آرژانتین برداشتن گامی مهم تا کاهش تنش در روابط تلقی میگردد و در حقیقت دو کشور اختلاف خود را از طریق مسالمت آمیز پیگیری می کنند و تشکیل «کمیته حقیقت یاب» متشکل از 5 قاضی بی طرف نیز در همین راستا قابل ارزیابی است.
آنچه مشخص است هر چند رویکرد ایران و آرژانتین در حل مشکلات و تنش های دو دهه ای با واکنش شدید اسرائیل روبرو گردیده و وزیر امور خارجه اسرائیل مبادرت به احضار سفیر آرژانتین در تل آویو نموده اما باید گفت در شرایط کنونی اگر دو کشور بتوانند به حل دوجانبه پرونده آمیا برسند روابط دو قدرت منطقه ای و مهم خاورمیانه و امریکای لاتین بار دیگر بر مدار توسعه قرار خواهد گرفت. در این بین باید توجه داشت که جدا از نوع همکاری های اقتصادی دو کشور و بسترهای کنونی برای تقویت این روابط وجود دارد . در این حال هم باید توجه داشت که در واقع آرژانتین به حمایت ایران از موضع این کشور در مورد مالکیت جزایر مالویناس چشم دوخته است و ایران نیز می تواند با تقویت روابط سیاسی خود با این کشور نفوذ خود را در منطقه امریکای لاتین گسترش دهد و همچنین دست به همکاری های گسترده تری با آرژانتین در ابعاد اقتصادی، سیاسی، فنانوری و.. زند.
حمایت:هزینه تراشی برای آمریکا
«هزینه تراشی برای آمریکا»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛کره شمالی که در هفتههای اخیر از سوی غرب تهدید به اعمال تحریم های بیشتری شده بود، دیروز با سومین آزمایش هستهای، دیدگاه جهان را به خود معطوف ساخت. هر چند که در کوتاه مدت ، غرب با محوریت آمریکا تلاش خواهد کرد تا فضایی منفی علیه این کشور ایجاد و به نوعی اقتدار خود را در برابر این کشور به نمایش گذارد، اما در بلند مدت، روند تحولات به نفع کره شمالی تغییر خواهد کرد. چراکه آزمایش هستهای کره شمالی نشان میدهد که به رغم ادعاهای آمریکا مبنی بر توانایی در تغییر سیاستهای کره شمالی، این امر اجرایی نشده است.
کیم جونگ" اون " رهبر جوان کره شمالی نشان داد که وی در مسیر پدرش کیم جونگ ایل گام بر میدارد و کره شمالی حاضر به تغییر مسیر در جهت خواست آمریکا نمیباشد. نکته مهم آن است که جهانیان تاکید دارند که رویکرد کره شمالی به آزمایش موشکی و هستهای نه به دلیل خواستههای نظامی بلکه برگرفته از تهدیدات و تحریمهای اعمال شده از سوی آمریکا است. آمریکا از یک سو حضور نظامی در مرزهای کره شمالی را تشدید کرده است بگونهای که هر روز اخبار جدیدی از تحرکات نظامی آمریکا در مرزهای کره شمالی از جمله در ژاپن و کره جنوبی انتشار می یابد.
از سوی دیگر آمریکا به صورت یک جانبه و در قالب شورای امنیت، اعمال تحریمها علیه کره شمالی را در پیش گرفته است تا از این راه این کشور را به اجرای خواستههای خود وادار سازد.مجموع این فرآیندها برابر با تهدید امنیت ملی کره شمالی میباشد که طبیعتا پاسخ پیونگ یانگ به تهدیدات را در پی دارد.
بر این اساس در نهایت این آمریکا خواهد بود که در برابر افکار عمومی به عنوان تحریک کننده کره شمالی به اجرای آزمایش های موشکی و هستهای شناخته خواهد شد. با توجه به این وضعیت، میتوان گفت که آزمایش هستهای کره شمالی بیش از آنکه برای این کشور هزینه به همراه داشته باشد، آمریکا را با اضطراب مواجه خواهد کرد. اضطرابی که جان کری وزیر امور خارجه آمریکا در روزهای نخستین شروع کاری خود، با آن مواجه خواهد شد. چرا که وی برای بیان اقتدار و تواناییها خود، باید پیش از هر چیز، مسئله کره شمالی را حل کند. امری که در شرایط کنونی فقط در قالب دیپلماسی قابل انجام میباشد و گزینههای دیگر از جمله گزینه نظامی، نمیتواند کارکردی به همراه داشته باشد.
در نهایت میتوان گفت آزمایش هستهای کره شمالی، هزینه تراشی برای آمریکا است که قدرت دیپلماسی و چانه زنی کره شمالی را ارتقا خواهد داد. چرا که تجربه نشان داده است کشورها هر زمان در برابر غرب کوتاه بیایند، مجبور به امتیازدهی میشوند و هر زمان که از وادی قدرت وارد شوند امتیازهای بی شماری دریافت کردهاند؛ چنانکه کره شمالی پس از 2آزمایش هستهای گذشته خود، امتیازات بسیاری را از غرب کسب کرد.
وطن امروز:مذاکره برای چه؟!
«مذاکره برای چه؟!»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز است که در آن میخوانید؛«بعضی مغرضین ما را به اعمال سیاست نفرت و کینهتوزی در مجامع جهانی توصیف و مورد شماتت قرار میدهند و با دلسوزیهای بیمورد و اعتراضهای کودکانه میگویند جمهوری اسلامی سبب دشمنیها شده است و از چشم غرب و شرق و ایادیشان افتاده است. چه خوب است به این سؤال پاسخ داده شود که ملتهای جهان سوم و مسلمانان و بویژه ملت ایران در چه زمانی نزد غربیها و شرقیها احترام و اعتبار داشتهاند که امروز بی اعتبار شدهاند!
آری! اگر ملت ایران از همه اصول و موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانه عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین ـعلیهمالسلامـ را با دستهای خود ویران نماید آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بیفرهنگ به رسمیت بشناسند ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر، آنها ابرقدرت باشند ما ضعیف، آنها ولی و قیم باشند ما جیرهخوار و حافظ منافع آنها، نه یک ایران با هویت ایرانی- اسلامی، بلکه ایرانی که شناسنامهاش را آمریکا و شوروی صادر کند؛ ایرانی که ارابه سیاست آمریکا و شوروی را بکشد و امروز همه مصیبت و عزای آمریکا و شوروی، شرق و غرب در این است که نه تنها ملت ایران از تحتالحمایگی آنان خارج شده است که دیگران را هم به خروج از سلطه جباران دعوت میکند...». (صحیفه امام، ج 12، ص 9)
رئیسجمهور در سخنرانی 22 بهمن در میدان آزادی خطاب به آمریکا گفت: «گفتوگو باید در سایه احترام و عدالت باشد، نه فشار، بنابراین اگر اسلحه را از روی ملت ایران بردارید، من خودم شخصا گفتوگو میکنم».
1-ریشه تخاصم ایران و آمریکا از زمان پیدایش انقلاب اسلامی بوده است. درگیری از آنجا شروع شد که ایران بهعنوان ژاندارم منطقه و پاسبان منافع آمریکا، اسلام ناب را بر کرسی حاکمیت نشاند. اگر اسلام مانند غالب کشورهای اسلامی در اوراق کتابها بود و به عرصه حاکمیت وارد نمیشد، هیچ اتفاقی نمیافتاد اما وقتی اسلام در ایران بر کرسی حاکمیت نشست، محرومان جهان به آن دل بستند و آن را الگویی اصیل یافتند. جمهوری اسلامی به مسلمانان دنیا آموزش داد اگر در مسیر اسلام مقاومت کنید، این مقاومت منجر به پیروزی خواهد شد.
2-اوایل سال 69 یکی از مقامات بلندپایه ایالات متحده در یک سخنرانی رسمی، آمادگی دولت آمریکا برای مذاکره رودرروی دوجانبه با جمهوری اسلامی را اعلام کرد. هفته پس از این اعلام آمادگی دولت واشنگتن، عطاء مهاجرانی، معاون رئیسجمهور وقت- آقای هاشمی رفسنجانیـ با انتشار مقالهای با عنوان «مذاکره مستقیم» در روزنامه اطلاعات، مقاومت و پایداری برابر ایالات متحده را اقدامی «شعارگونه» نامید و خواستار مذاکره و برقراری رابطه با آمریکا شد.
رهبر مدبر انقلاب در پاسخ این مقاله فرمودند: «آن کسانی که فکر میکنند ما باید با رأس استکبار- یعنی آمریکا- مذاکره کنیم، یا دچار سادهلوحی هستند یا مرعوبند. من بارها این نکته را عرض کردهام که استکبار، بیش از اینکه نان قدرت و توانایی خودش را بخورد، نان هیبت و تشر خودش را میخورد.
اصلاً استکبار، با تشر و ابهت و شکلک درآوردن و ترساندن این و آن زنده است. مذاکره یعنی چه؟! صرف اینکه شما بروید با آمریکا بنشینید حرف بزنید و مذاکره کنید، مشکلات حل میشود؟ این طوری که نیست! مذاکره در عرف سیاسی، یعنی معامله، مذاکره با آمریکا، یعنی معامله با آمریکا. معامله، یعنی داد و ستد؛ یعنی چیزی بگیر، چیزی بده. تو از انقلاب اسلامی، به آمریکا چه میخواهی بدهی، تا چیزی از او بگیری؟ آن چیزی که شما میخواهید به آمریکا بدهید، تا در مقابل از او چیزی بگیرید، چیست؟ ما چه میتوانیم به آمریکا بدهیم؟ او از ما چه میخواهد؟ آیا میدانید که او چه میخواهد؟ «و ما نقموا منهم الا ان یؤمنوا بالله العزیز الحمید». والله که آمریکا از هیچ چیز ملت ایران، به قدر مسلمان بودن و پایبند بودن به اسلام ناب محمدی(ص) ناراحت نیست. او میخواهد شما از این پایبندیتان دست بردارید. او میخواهد شما این گردن برافراشته و سرافراز را نداشته باشید؛ حاضرید؟!»
سال 71 نیز سعید رجایی خراسانی، نماینده لیست جامعه روحانیت مبارز در مجلس چهارم، باز پیشنهاد مذاکره را مطرح کرد که مجددا نظام مخالفت خود را با طرح گفتوگو با آمریکا تکرار کرد.
3-اینک نیز، ظاهراً جناب رئیسجمهور فراموش کرده آمریکا، مذاکره را فقط برای مذاکره میخواهد و نه حل و فصل مسائل طرفین.
درگیری ما با آمریکا از ماهیت 2 طرف ریشه میگیرد و مادام که ما در حاکمیت بر اسلام ناب و ظلمستیز تکیه داریم و آمریکا بر خوی استکباری خود تاکید میورزد این درگیری ادامه خواهد داشت و تنها در یکی از 2 صورت، خاتمه مییابد؛ یا نظام ما از اسلام دست بردارد یا آمریکا خوی استکباری خود را رها کرده و به فرمایش حضرت امام «آدم شود».
4-وقتی مسائل 2 کشور با گفتوگو حلشدنی نیست، باید دید چرا آمریکا این اندازه بر مذاکره با ایران پا میفشرد؟! آیا غیر از این است که آمریکاییها مذاکره با تهران را برای نشان دادن این موضوع به ملل اسلامی میخواهند که «در نهایت ایران را هم پای میز مذاکره و تسلیم کشاندیم»؟! کاخ سفید میخواهد با الحاح بر مذاکره و فریب ایران برای حضور پای میز مشترک، برای انقلابیون غرب آسیا و شمال آفریقا سیگنال بفرستد: «اگر الگوی جنبشهای شما انقلاب اسلامی است، حالا ببینید ایران نیز سرانجام پس از حدود 40 سال تسلیم شد و چارهای جز کنار آمدن با ما نداشت».
صرف حضور جمهوری اسلامی پای میز مذاکره بیواسطه با آمریکا، حتی اگر امتیازی ندهد، جنبشهای انقلابی ـ اسلامی منطقه را تحت تاثیر قرار داده و بیتردید در مدت زمان کوتاهی متوقف میکند. این در حالی است که به اذعان رابرت گیتس، وزیر سابق دفاع آمریکا که هم در دولت جمهوریخواهان و هم دولت دموکراتها رئیس پنتاگون بود: «مشکل بزرگ ما با جمهوری اسلامی ایران، این است که این کشور از ما کاملاً بینیاز بوده و کوچکترین احتیاجی ندارد تا امتیازی از ما بخواهد؛ کسی هم که امتیازی از شما نخواهد، امتیازی به شما نخواهد داد».
5-کاش رئیسجمهور به این نکته بیشتر توجه کند که فراتر از اختیارات قانونیای که دارد، وعده ندهد که از سویی به خود لطمه نزند و از سوی دیگر، آمریکاییان را بیهوده امیدوار نکند! تقاضاهای پیدرپی مذاکره و همزمان تشدید تحریمهای به زعم دشمنان «فلجکننده»، ابزار دیپلماتیک جدید آمریکا علیه ایران است. واشنگتن احساس میکند موقعیت راهبردیاش در منطقه که در 2 سال اخیر و با سرنگونی رژیمهای سرسپردهاش در حال سیر قهقرایی است، جز با مذاکره همراه با تهدید، تحریم و تشدید فشار بر ایران قابل ترمیم نیست؛ از این رو کاخ سفید هر طور شده میخواهد با ایران مستقیم ارتباط برقرار کند. در حقیقت، قدرت و نفوذ بالا و روزافزون جمهوری اسلامی در منطقه غرب آسیا و حتی دنیا، اوضاع استراتژیک ایالات متحده را به حدی به خطر انداخته که این کشور برای پذیرش مذاکره از سوی ایران، در راهبردی کمنظیر از لحاظ دیپلماسی، از سویی با اجبار و رویکرد تهدیدآمیز میخواهد کانالی برای گفتوگو با ایران بگشاید و از سوی دیگر همزمان به التماس هم افتاده است!
«ضرورتی نیست که در چنین شرایطی ما بهدنبال ایجاد روابط و مناسبات گسترده باشیم، چرا که دشمنان ممکن است تصور کنند که ما به وجود آنان چنان وابسته و علاقهمند شدیم که از کنار اهانت به معتقدات و مقدسات دینی خود ساکت و آرام میگذریم».(صحیفه امام، ج 12، ص 129)
مردم سالاری:شرمندگان تاریخ این روزهای کشور
«شرمندگان تاریخ این روزهای کشور»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم ولی درویشی است که در آن میخوانید؛ چندی است که روزها سخت و دیرگذر شدهاند. بسیاری از دردهای روزافزون اقتصادی مینالند و در مقابل معدودی نیز دم را غنیمت شمرده و به فرصتطلبی خود میبالند. بیشک این روزها با همه تلخیها و سختیها خواهند گذشت و دگرباره «بر بام این سرای امید، سپیده خواهد دمید». اما این روزها- به تمامی- در تاریخ این مرز و بوم ماندگار خواهند شد.
آنان که شرایط سخت مردم را درک کرده، تدبیر به کار میبندند و شبها را به روز میدوزند تا از آلام مردم بکاهند، سرفرازان این تاریخ خواهند بود. اما آنانکه دیده بر این همه درد مردمان دیار خود میبندند و روزها زورق خود را بر خون دل این مردمان میرانند و شبها بیهیچ رنجی از افزودن دردی دیگر بر دردهای گران مردمانشان، سر بر بالین راحت و آسایش میگذارند، شرمساران آینده این تاریخ خواهند بود.
این روزها کسانی محتکر برنج شدهاند. دیگرانی مافیای گوشت و نامردمانی دلال دارو و پست فطرتانی خریدار ناموس دیگرانند و امثالهم. در عوض، عملکرد برخی مسئولان تا به امروز بیانگر آن است که: مردم در چنگ گرگاناند و آنان همچنان تماشاگر! نمونه گویایی که ازیک سو، نهایت ضعف عملکرد مسئولان ذیربط و از سوی دیگر ولع بیمحابای برخی را در فشردن گلوی مردم میرساند، اقدامات تأسف بار خودرو سازان داخلی است. کسانی که با اقدامات اخیر خود، در زمره شرمندگان تاریخ این روزهای کشور جاودانه خواهند شد. صنعت خودرو، به دلیل انحصاری بودنش- علیرغم تمام ضعفهایش- هیچگاه نگران عدم اقبال جامعه به محصولاتش نبوده است و به همین دلیل همواره به خود جرأت داده است که هر محصولی را با هر کیفیت و قیمتی به بازار عرضه نماید.
حتی عدم رضایت مدام مشتریان نیز هیچگاه او را به ارتقای کیفیت کار یا ملاحظه در قیمتگذاری و حتی خدماترسانی بهتر به مشتریان مجبور نکرده است. انحصار تولید خودرو در کشور که با حمایتهای سنگین تعرفه واردات خودرو، تضمین شده است، آنچنان حاشیه امنی را برای آنان ایجاد کرده که حتی تمام قد در مقابل همه اخطارهای قانونی از جمله تهدید به عدم شمارهگذاری میایستند و بیآنکه بازی کردن با جان و مال مردم وجدانشان را به درد آورد، از سرگیری شمارهگذاری محصولات بیکیفیتشان را فتحی بزرگ برای خود میدانند.
آنان همواره علاوه بر حمایتهای همه جانبه دولتها و مجلسها و سایر نهادها، اهرم فشار بسیار قدرتمندی به نام عدم عرضه محصول در بازار را نیز در اختیار داشتهاند و در حالی که فربهیشان مدیون بهرهمندی وسیع از بیتالمال مردم است به راحتی به خود اجازه میدهند که محصولات خود را احتکارکرده و بازار را چنان آشفته کنند که حتی افزایش 20 درصدی قیمتها نیز آتش ولع آنان را خاموش نکرده و نهایتا نیز با اقتدار، دیگران را از چرخه قیمتگذاری حذف کرده و خود هر آنچه میخواهند، انجام دهند. در این میان ما مردم ماندهایم و این سوالهای بیجوابمان:
1- افزایش دو تا سه برابری قیمت آن دسته از خودروهایی که نغمه بومی شدنشان سالها بر سرسرای شرکتهای خودروساز طنین اندازبود، چه توجیهی دارد؟
2- قطعا افزایش قیمت دلار از 1200 تومان به حدود 2500 تومان هزینه تولید خودروهای غیربومی را افزایش داده است، اما آیا بازی درآوردن برای چند برابر کردن قیمت این محصولات - که قطعا درصدی از تولید آنها، بومی است- بیشتر بخاطر آن نبوده است که این شرکتها به سودی چند برابر گذشته دست یابند؟
3- در کشوری که حتی نگه داشتن ارز در خانه جرم است، خودروساز به چه حقی از عرضه تولیدات خود، خودداری میکند؟ آیا این روزها کسی پارکینگهای وسیع و حتی تمام فضاهای کنار خیابانهای عریض و طویل داخل این شرکتها را که انباشته از خودروهای پلاک نشدهاند، ندیده است؟
4- چرا جسارت خودروسازان به حدی رسیده است که از تحویل خودرو به مشتریانی که بهای آنها را پیشتر پرداخت کرده اند، سر باز میزنند؟
5- آیا اگر آشفته کردن بازار ارز جرم و جنایت بوده و مسببان آن سزاوار بالاترین مجازاتها هستند، آشفته کردن عامدانه بازار خودرو- آن هم به این روشنی- جرم نبوده و مدعیان مبارزه با نابسامانیها باید همچنان در برابر خواستههای آنان سر خم کنند؟
6- آیا وقت آن نرسیده است که با کاهش برنامهریزی شده تعرفههای گمرکی واردات خودرو، هم به ارتقای کیفیت خودرو کمک کرد، هم آرامش و امنیت جانی سرنشینان خودروها را بالا برد و هم راه هر گونه فرصتطلبی را بر بی دردان این عرصه بست؟
به گمان نگارنده، همانگونه که همه بر این عقیدهاند که جراحی اقتصادی و هدفمندی یارانهها – فارغ از ضعفهای مشکلآفرین در نحوه اجرای آن- لازم و ضروری بود، از بین بردن حاشیه امن خودروسازان با کاهش و حتی برداشتن معقولانه تعرفههای گمرکی خودرو، لازم و ضروری و حتی خدمت به آینده این صنعت مریض است.
شرق: وداع با ایرانیترین رشته المپیک
«وداع با ایرانیترین رشته المپیک»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم امیررضا خادم است که در آن میخوانید؛خبر بدی بود! نه به این دلیل که به قول معروف استخوانخردکردهاش هستم! و نه به این دلیل که اگر جدیجدی حذف شود ممکن است دیگر به آن توجه بایسته و شایستهای نشود! و نه حتی به این دلیل که با حذفش امید کسب افتخار و برافراشته شدن پرچم و نواخته شدن سرود غرورآفرین کشورمان در میادین بینالمللی امکان دارد با نقصانی مواجه شود. خبر بدی بود چون کشتی برای «ایرانی جماعت» فقط یک رشته ورزشی مدالآور و افتخارآفرین نبوده و نیست؛ کشتی جزیی از تاریخ چندهزارساله ماست؛ کشتی برای ایرانیان نماد جوانمردی و لوطیگری و گذشت و پهلوانی و... است.
هرساله مدالهای رنگارنگی که در رشتههای مختلف توسط ورزشکاران توانمند ما درو میشود کم نیست؛ ماهی نیست که نشنویم فلان ورزشکار زن یا مردمان در گوشهای از دنیا افتخاری دیگر آفریده و مدال خوشرنگ دیگری را کسب کرده است؛ اما واقعیت آنست که همه این مدالها و نشانها هر چند که حایزاهمیت بوده و امیدبخش، اما برای مردم ما کشتی چیز دیگریست! در دنیای ورزش جدای از فوتبال که بیش از اینکه یک رشته ورزشی باشد یک سرگرمی و پرکننده اوقات فراغت و بنگاه اقتصادی و سیاسی قدر به حساب میآید، رشتههایی مانند دوومیدانی، بسکتبال، شنا، ژیمناستیک و حتی جودو از محبوبیت و منزلت بسیار بینظیری در مقایسه با رشته ورزشی کشتی برخوردارند؛ اما در ایران تنها رشتهای را که گاه حتی دوشادوش فوتبال خبرساز و مورد توجه و رغبت عموم مردم میتوان یافت، رشته باستانی و پهلوانی کشتی است. مردم ما با کشتی زندگی میکنند و کم نیست زمانهایی که یک خبر تاثربار یا نشاطآفرین حتی درسطح مدیریتی و اجرایی که منعکس شده از داخل فضای کشتی کشور بوده بازتابی بس وسیع در میان اقشار مختلف جامعه داشته و مردم را نگران یا شادان کرده است.
همین اواخر خبر استعفای مربی بزرگ کشتی فرنگیمان و احتمال پیوستن او به تیم ملی یک کشور همسایه را که به یاد دارید!؟ کمتر کسی بود که جویای چرایی آن نباشد و کمتر کسی بود که از روی دادن آن متاثر نشود. درصورتی که کم نیست اتفاقاتی از این نوع که هر روز در یکی از رشتههای پرطرفدار و پر سرو صدای دنیای ورزش در گوشه و کنار کشور روی میدهد اما هیچگونه بازتاب خاصی از آن برانگیخته نمیشود! قرنهاست در گوشهگوشه ایرانزمین اشکال مختلف کشتیگیری با انواع پوششها و گویشها و قوانین را میتوان ملاحظه کرد، از کشتی پهلوانی گرفته تا چوخه خراسان و لوچو مازندران و گیلهمردی گیلان و... همه و همه نمادهایی از عشق و فرهنگ و باور مردم این مرز و بوم بوده و از درون آنها میتوان با مرام و مسلک و آیین مردانگی و... اقوام ایرانی آشنا شد.
حال این ابزار فرهنگی و اکسیر جانبخش ایرانیان قرار است از حضور در بزرگترین آوردگاه ورزشی دنیا حذف شود! قطعا روی دادن چنین اتفاقی بس آزاردهنده و متاثرکننده است و قطعا وظیفه مسوولان ورزش کشور بهخصوص بخش دیپلماتیک ورزش یعنی کمیته ملی المپیک برای تلاش در جلوگیری از به وقوع پیوستن چنین اتفاقی بس سنگین است.
میدانم که مسوولان محترم کمیته المپیک این روزها بیش از هر چیز درگیر انتخابات کمیته ملی المپیک و نتایج محتمل آن هستند و بنابراین با چنین شرایطی طبیعی است که در جریان اتفاقاتی گاه حیاتی برای ورزش ما در صحنههای بینالمللی ورزش نبوده و بهضرسقاطع خبری به بزرگی حذف پرامیدترین رشته ورزشی ایران در همه المپیکها را به همراه مردم عادی از رسانهها مطلع شدند! اما از آنجا که شنیدهام تصمیمگیری نهایی درخصوص بودن یا نبودن کشتی در المپیک قرار است در شهریورماه سال آینده صورت پذیرد، بنابراین امیدوارم انتخابات کمیته ملی المپیکمان بدون کارشکنی احتمالی از سوی برخی ذینفعان هرچه زودتر برگزار و مدیران جدید انتخاب یا تثبیتشده این سازمان دیپلماتیک ورزشی کشور دست به اقداماتی عاجل و لابی با کشورهای دوست و ذینفوذ زده و شرایط را برای حفظ همه یا حداقل یکی از رشتههای کشتی آزاد یا فرنگی در المپیک فراهم آورند.
البته بد نیست تقبیحی هم از رفتار عاری از وجدان کاری و عرق ملی برخی مدیران وقت هشتسال قبل ورزش شود که با انواع صحنهسازیها باعث حذف تنها نماینده ورزش ایران در کمیته بینالمللی المپیک شدند؛ و شرایطی را فراهم آوردند که امروز ما در کادر اصلی تصمیمگیری I.O.C هیچ حرفی برای گفتن نداشته باشیم و البته انتقادی از مدیران بعدی کمیته المپیک که متاسفانه هیچ اقدامی جهت زمینهسازی برای جایگزینی فردی به جای نفر حذف شده صورت ندادند! ...
آرمان:ایران و روسیه، نزدیک اما دور
«ایران و روسیه، نزدیک اما دور»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم شعیب بهمن است که در آن میخوانید؛سفر وزیر امورخارجه کشورمان به روسیه در فاصله 15 روز تا شروع دور جدید مذاکرات ایران با گروه 1+5 میتواند تحولی مهم باشد. بهخصوص آنکه در هفتههای اخیر صحبتهای زیادی از سوی مقامات ایران و آمریکا درخصوص تغییر مناسبات میان دو کشور انجام شد. اصولا قدرتهای بزرگ و بهخصوص آمریکاییها در زمینه روابط ایران و روسیه حساسیتهایی دارند که بیشتر از سیاست خارجی خود این کشورها به چارچوبهای حاکم در روابط بینالملل مربوط میشود.
در طول تاریخ در روابط ایران و روسیه یک سهضلعی وجود داشته که بهجز این دو کشور نیروی سومی نیز در آن حاضر و تاثیرگذار بوده است. تا قبل از جنگ جهانی دوم این ضلع سوم انگلستان بود و بعد از آن آمریکا جای او را گرفت. بر همین اساس در روابط ایران و روسیه هرگاه یکی از طرفین به سوی ضلع سوم گرایش پیدا میکردند، مستقیما بر مناسبات طرف دیگر با ضلع سوم تاثیر منفی بر جای میگذاشت.
بهطور مثال تا پیش از انقلاب و در جریان جنگ سرد نزدیکی ایران و آمریکا یکی از عوامل مخاصمه میان آمریکا و روسیه بود. درحال حاضر این نگرانی برای روسها وجود دارد که چرخش ایران به سمت غرب باعث تضعیف نقش آنها در ایران و منطقه شود.
از نظر ایران، روسیه مهمترین قدرتی است که با کشورمان رابطه خیلی نزدیک دارد و حتی در دستگاه دیپلماسی ایران صحبت از این است که این روابط به سطح روابط استراتژیک ارتقا یابد. در هیچکدام از اسناد دکترین سیاست خارجی روسیه چنین تعریفی از جایگاه ایران صورت نگرفته و مهمتر اینکه روسها همپیمانان دیگری شبیه ایران در همین سطح نیز در منطقه و جهان دارند.
این اما به معنای بیاهمیت بودن ایران در منظر دیپلماسی خارجی روسها نیست، این بدان معناست که آنها بهاندازهای که ایران روی روسیه حساب میکند، در عرصه بینالملل کارتهای خود را خرج ایران نمیکنند. یکی از زوایای اهمیت ایران برای روسیه این است که در مناسبات ایران با غرب و بهخصوص در جریان پرونده هستهای، این کشور همواره نقشی میانجی بین ایران و غرب را بازی کرده است. این نقش جایگاه آنها را در سطح منطقه و جهان ارتقا میدهد و وجههای مثبت برای آنها به همراه دارد.
روسیه دوست دارد این موقعیت را کماکان حفظ کند و اگر ایران به سمت غرب چرخش داشته باشد عملا این امکان برای روسیه از دست میرود. در همین دور آتی مذاکرات ایران و 1+5 نیز شاهد بودیم که تلاش مستمر روسیه باعث از سر گیری مذاکرات شد. در همین حال روسیه دوست ندارد تا روابط ایران و غرب بیش از حد ممکن تیره شده و به مرز خطر نزدیک شود. در آن صورت با به هم خوردن معادلات منطقه روسیه نیز خود از این جریان متضرر خواهد بود.
به نظر میرسد روسها بر این باورند که ایران از سر ناچاری و با هدف ورود به یک ائتلاف بینالمللی خود را به آنها نزدیک میکند و ارتباط میگیرد، آنها میخواهند روابط ایران با کشور خودشان و همچنین با دنیای غرب و آمریکا به همین شکل و در همین حدود باقی بماند تا کماکان به عنوان قدرت اول میانجی کننده منطقه شناخته شوند.
قانون: نصب دوربین و موانع قانونی
«نصب دوربین و موانع قانونی»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم علی اصغر شفیع خورشیدی است که در آن میخوانید؛نصب دوربین در یک دهه اخیر بنا به دلایلی مورد توجه اشخاص حقیقی و حقوقی و سازمانها و نهادها قرار گرفته است.
هرچند نصب دوربین در اماکن عمومی، چهار راهها، هتلها و بعضی از مراکز دیگر مورد توجه پلیس برای جلوگیری از جرایم یا اینکه ثبت جرایم توسط پلیس برای شناسایی مجرمان بوده اما محمل قانونی نداشته و ندارد مگر در بعضی موارد که قانونگذار اجازه صریح داده باشد از قبیل ماده 3 قانون اخذ جرایم راهنمایی و رانندگی مصوب 1390 که مطابق آن برای ثبت تخلفات به وزارت راه و ترابری و شهرداریها اجازه داده است که در شوارع و چهار راهها دوربین نصب کنند.
در دهههای اخیر، نصب دوربین در طلا فروشیها و بانکها و موسسات مالی مورد توجه جدی بوده که دارای آثار مثبت اجتماعی بوده است به دلیل اینکه در بعضی موارد موجب کاهش جرایم شده و در بعضی موارد باعث شناسایی مجرم پس از وقوع جرم شده و از جهتی باعث حفاظت از اموال و دارایی و سرمایه انسانی شده است. اما علاوه بر نصب دوربین در مکانهای ذکر شده فروشگاهها، ادارات، نهادها و سازمانهای مختلف در حوزه ماموریت اداری خود اقدام به نصب دوربین برای نظارت کرده اند.
در این راستا در بعضی مواقع این عمل باعث سوء استفاده شده و بعضیها نیز تلاش داشته اند در آرایشگاههای زنانه و مردانه یا استخرهای ورزشی اقدام به نصب دوربین کنند که نسبت به آرایشگاههای زنانه و استخرها نصب دوربین مورد انتقاد قرار گرفته که صاحبان چنین اماکنی بنا به دلایلی و برای جلوگیری از هرگونه مفسده از نصب آن خود داری کرده اند.
باید توجه داشت که نصب دوربین اگرچه دارای آثار مثبت است اما در بعضی مواقع باعث ورود به حریم خصوصی اشخاص خواهد شد که این خطر ناک است و در بعضی موارد اشخاص حقیقی و حقوقی دوربین را برای جمع آوری اطلاعات خود نصب میکنند که این جمع آوری اطلاعات فاقد ارزش اماره قانونی بوده و جزو ادله شرعی محسوب نمیشود. هرچند ممکن است دارای ارزش اماره قضایی باشد و احتمال دارد مورد توجه قرار نگیرد و این روند نصب دوربین در جامعه رواج پیدا کرده است باید در اینرابطه گفت: اولا لازم است محمل قانونی آنرا مانند ماده 3 قانون رسیدگی به تخلفات راهنمایی و رانندگی ایجاد کرد. ثانیا اگرقوانین لازم موجود نباشد برای اینکه مورد استفاده عمومیقرار بگیرد راهکار قانونی ایجاد شود. ثالثا اگر شرایط اجتماعی و اقتصادی اجازه میدهد نیازمند جرم انگاری است ، جرم انگاری شود، نه اینکه اشخاص حقیقی و حقوقی با سلایق خود اقدام به نصب دوربین و جمع آوری اطلاعات کنند.
هرچند قانونگذار دربند یک ماده 3 آیین نامه دفاتر خدمات اینترنتی به طریقی به جمع آوری دادهها اشاره داشته و از جهتی ماده 36 قانون جرایم رایانه ای به توصیف و تفتیش دادهها یا سامانههای رایانهها اشاره کرده است لیکن تاکید جدی به اذن مقام قضایی و دستور قضایی وجود داشته است. ماده 31 قانون تجارت الکترونیک مصوب 1382 نیز به دفاتر خدمات صدور گواهی الکترونیکی اشاره داشته اما در همین راستا معاونت اجتماعی پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات ناجا دستور العملی را در 20 بند تدوین و برای اجرا ابلاغ کرده است، که بند 17 این دستورالعمل صاحبان کافی نت را ملزم به نصب دوربین کرده است.
از باب اینکه جزو واحد صنفی محسوب شده و تابع قانون نظام صنفی است. گرچه صنفی بودن و مکان عمومیبودن بر آن تلقی میکند به این معنا نیست که دوربین نصب شود برای دریافت دادههای رایانه ای زیرا قانونگذار بیان داشته دفاتری که خدمات اینترنتی ارائه میکنند دادهها را برای مدت 6 ماه نگهداری کنند. این نگهداری دادهها و اطلاعات و یا داده ترافیک در سیستم رایانه ضبط، ثبت و نگهداری شود. نه اینکه کافی نت مجهز به نصب دوربین شود. به نظر میرسد آنچه در آن برداشت حقوقی نیست هرچند مکان عمومیاست اما باید دادهها طبق ماده 32 قانون جرایم رایانه ای برای مدت 6 ماه نگهداری شود.
در نهایت باید تصریح کرد که نصب دوربین در مکان عمومینیازمند نص صریح قانون است اگر باتوجه به شرایط ایجاد شده اجتماعی نصب دوربین در اماکن و سازمانها و مکانها و نهادها و فروشگاهها و هتلها و آرایشگاهها و مشاوران املاک و نمایشگاه داران اتومبیل قانونی نشود، خطر غیرقابل جبرانی دامنگیر جامعه خواهد شد. هرچند نگارنده معتقد است در برخی موارد لازم و ضروری است لیکن نیازمند قانونی کردن آن هستیم. مانند ماده 3 قانون رسیدگی به تخلفات راهنمایی و رانندگی سازمانها و نهادهایی که بنا دارند بند 6 اصل 156 قانون اساسی را برای پیشگیری از وقوع جرایم کاربردی کنند، لازم است آن را قانونمند کنند، نه سلیقهای ومطابق برداشت شخصی عمل کنند زیرا ضرری متوجه جامعه خواهد شد و امنیت روحی و روانی مردم به خطر میافتد، حریم خصوصی مورد تعرض قرار خواهد گرفت، بنابراین توصیه به قانونگرایی وقانونمداری میشود.
ابتکار: شیشه ای کردن حکومت یا شکستن شیشه حکومت؟
«شیشه ای کردن حکومت یا شکستن شیشه حکومت؟»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن میخوانید؛ورود احمدی نژاد به ساحت سیاست ایران رمز آلود بود.رفتارش در جایگاه ریاست جمهوری رازگونه تر است.تحلیل رفتار چنین شخصیتی به نهایت مشکل خواهد بود.قضاوت پیرامونش دوگانه و متضاد است.اواز متن اردوگاه اصولگرا برخاست و با شعارهای حداکثری اصولگرایانه،قدرت را به دست گرفت.ولی به مرور تا منتهی الیه جریان اصلاح طلب سیر کرد.یکی از کارهای غیر معمول ایشان چنگ انداختن به انبان رفتار شخصی سیاستمداران و تلاش برای نمایان سازی حیاط خلوت رقیبان بود.این شیوه رفتار ایشان که در مناظره معروف دوران رقابت سال 88 استارت خورد و اسامی زیادی را بر زبان آورد درابتدا با استقبال اصولگرایان و سکوت بزرگان آن جناح روبرو شد اما به مرور دامن خودشان را هم گرفت.
پیرامون این نحوه رفتارقضاوتهای مختلفی درجامعه شکل گرفت.گروهی این سبک رفتار را غیر اخلاقی،آنارشیست نام گذاشتند و موجب تضعیف اعتماد ملی و باورهای مردم و در نهایت شکستن شیشه حکومت قلمداد میکنند.موج گسترده واکنشها در پی حوادث مجلس ناشی از این دیدگاه میباشد.گروهی در نقطه مقابل،روش ایشان را کمک به شیشه ای کردن حکومت تفسیر و تائید میکنند.این گروه معتقد است که حاکمان اجازه خلوت ندارندوحیاط خلوت و رفتارهای پنهان،به ریا کاری و دو گانگی در رفتار منجر خواهد شد.و”حکمرانان چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند”.
مصداق پیدا میکند اینان مدعی اند که شیشه ای شدن حکومت و رفتار حاکمان باعث شفافیت رفتارشان و موجب جلب اعتماد مردم خواهد شد.
در نظر این عده افشاگری،برملاسازی،مچ گیری،پرده دری و رسوا سازی باعث بالا رفتن ضریب امنیت کشور و مصونیت بخشی رفتار حاکمان خواهد شد.برای این گروه آنچه در مغرب زمین تحت عنوان رسوایی اخلاقی بیل کلینتون رئیس جمهور وقت آمریکا و برلو سکونی نخست وزیر وقت ایتالیا رسانه ای گردیدو به سریال شیرین رسانهها تبدیل شد بیش از آنکه نشانگر مرگ اخلاق در قاموس حاکمان باشد،دلیل مهم بر استحکام حکومتها و بالندگی آنهاست.بنابراین در نگاه این عده اقدامات افشاگرانه آقای احمدی نژاد نه فقط غیر قانونی نیست،که غیر اخلاقی هم نمیباشد و بالاتر اینکه او در مسیر شیشه ای کردن حکومت حرکت میکند،در نتیجه بخش مهمی از حقوق مردم که اطلاع از نهان و پنهان حاکمان میباشد را ادا نموده است.اما همین اقدام در نگاه گروه اول هم غیر قانونی و هم غیر اخلاقی است.
آنان معتقدند که پرده دری از اسرار و آشکارسازی نهان افراد و اسرارشان خلاف قانون است. قانون به جز در موارد نادر امنیتی،اجازه سرک کشیدن به زندگی خصوصی افراد را به کسی نداده است.اگر قرار باشد که هرکس بحکم امکانات و قدرت در اختیار،بتواند اسرار مردم هویدا سازد،امنیت جامعه مختل و موجب گسترش هرج و مرج رفتاری خواهد شددر عین حال آنرا غیر اخلاقی هم تفسیر میکنند چرا که این روش را با آموزههای دینی نا سازگار میبینند.
اینان مدعی اند که مهمترین ویژگی خداوند،ستارالعیوب بودن است وآشکار سازی اسرار مردم مورد نهی مکرردر ادبیات دینی است.ولی آنچنانکه گفته آمد مدافعان اقدامات آقای رئیس جمهور مدعی اند که بین اسرارتوده مردم و حاکمان فرق اساسی است.حاکم اجازه اسرار داشتن ندارد.حیاط خلوت و زندگی خصوصی برای حاکم بی معنی است.کسی که در جایگاه حکومت قرار میگیرد درحقیقت خود را در معرض قضاوت افکار عمومی قرار داده است.
او اجازه پنهان کاری و سرداری ندارد.گروه سوم کسانی هستند که با منطق گروه دوم موافقند ولی اینان نیز مدعی اند که روش آقای رئیس جمهور در اعمال این حق غیر اخلاقی است این گروه استدلال میکنند که استفاده ابزاری از ضرورت شفافیت زندگی مسئولان برای پیشبرد اهداف سیاسی مصداق فعل غیر اخلاقی است و این نوع شیوه به شفافیت افعال منتهی نمیشود و نقض غرض است چرا که نمیتوان بافعل غیر اخلاقی به مقابله با افعال غیر اخلاقی رفت.به هر روی با این تفاسیر امکان قضاوت سخت است.
به نظر نگارنده وظیفه علماء و صاحبان نظر است که به دوراز احساس زدگی و جانبداری سیاسی، موارد گفته شده را به ارزیابی بگذارند ودر قالب یک هیات منصفه، قضاوت کنند که آیا آنچه آقای احمدی نژاد در سبک برخورد با رقیبان بکار میبرد فارغ از ارزش داوری محتوایی، با آموزههای دینی سازگار است یا خیر؟به عبارتی از نظر روش شناسی، روش ایشان در مناظرهها و اقدامشان در مجلس آیا با موازین دینی و اخلاقی و قانونی سازگار است؟ اگر سازگار است که در جهت شیشه ای سازی حکومت است واگر ناسازگار است که مصداق بارز ترک انداختن برشیشه حکومت است.
دنیای اقتصاد: هم قیمت خودرو آزاد شود هم وارداتش
«هم قیمت خودرو آزاد شود هم وارداتش»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم مهدی نصرتی است که در آن میخوانید؛دیروز مقام معظم رهبری سیاستهای کلی تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی را ابلاغ کردند. بند پایانی و بیست و سوم این ابلاغیه، عبارت است از یک عبارت موجز ولی بسیار طلایی و خردمندانه: «جلوگیری از ایجاد انحصار در چرخه تولید و تجارت تا مصرف ». این رویکرد انحصارزدایی میتواند کلید وضعیت به ظاهر غامض بازار خودرو و بسیاری بازارهای دیگر باشد.
«تعرفه واردات» یکیاز ابزارهای متعارف ایجاد انحصار در بخشهای مختلف اقتصادی است که اگرچه در سالهای گذشته موضوعیت داشت، اما در یکسال اخیر بهدلیل تعدیل قابل توجه نرخ ارز فلسفه وجودی آن بهشدت زیر سوال رفتهاست. مهمترین ویژگی سالهای دهه 80 ثبات نرخ ارز و جا ماندن آن از تورم دهسال گذشته بود. در شرایطی که برای یک دهه سطح عمومی قیمتها در حال افزایش بود، اما نرخ ارز به دلیل تزریق دلارهای نفتی به اقتصاد، تثبیت شده بود.
این وضعیت باعث شده بود که نه تنها صنعت خودروی ما قدرت رقابت با تولیدات جهانی را نداشته باشد، بلکه در سالهای اخیر وضعیت به جایی رسیده بود که حتی واردات مبل و جوجه یکروزه هم صرفه اقتصادی پیدا کرده بود و حتی برخی کارخانههای داخلی، رب و سس خود را نیز در خارج از کشور تولید و سپس وارد میکردند! طبیعی است که در این شرایط صنعت خودرو قدرت رقابت با تولیدات جهانی را نداشت؛ اما از سال گذشته که عملا قیمت ارز سه برابر شده این وضعیت کاملا تغییر کردهاست.
سیاست غلط تقویت مصنوعی پول ملی و پایین نگه داشتن نرخ ارز پایان یافته است و حال صنایع داخلی از قدرت رقابتی برخوردارند. در این شرایط بهترین سیاست حمایتی از تولید ملی و خودروسازان این است که قیمت خودرو آزاد شود تا خودروسازان بتوانند بر مبنای هزینه تمام شده فعالیت کنند؛ در عین حال تعرفه واردات خودرو نیز حذف شده یا شدیدا کاهش یابد تا ضمن پرهیز از اجحاف در حق مصرفکننده، تولیدکننده داخلی خود را در معرض رقابت و الزام به کاهش هزینههای تولید بداند.
صدای ناهنجار فعلی بازار خودرو ناشی از نواختن شیپور از سر گشاد آن است. به جای اینکه از بازار خودرو انحصارزدایی شود و در عین حال قیمتها آزاد شوند، شرایط انحصاری برای خودروسازان داخلی ایجاد کردهایم و سعی داریم با قیمتگذاری دستوری بازار را کنترل کنیم! خلاصه چاره کار برای بازار خودرو و بسیاری بازارهای دیگر، همان بند پایانی ابلاغیه مقام معظم رهبری است یعنی «جلوگیری از ایجاد انحصار در چرخه تولید و تجارت تا مصرف».
در راستای ابلاغیه مذکور دولت مکلف شده است تا «برای تسریع در عملیاتی کردن این سیاستها در کمترین زمان ممکن، راهکارها را تنظیم کرده و پیگیریهای قانونی را انجام دهد»؛ بنابراین دولت به جای مقابله با خودروسازان و سعی در تحمیل قیمت بر آنها میتواند در «در کمترین زمان » اولا نسبت به آزادسازی قیمت خودرو و ثانیا کاهش قابلملاحظه تعرفه واردات خودرو اقدام کند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
درگفتوگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کردهایم