گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

بهبود اقتصادی با کسری بودجه

روزنامه‌های صبح امروزایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «مردم دست شما را خوانده‌اند»،«... باز هم اخلاق»،«القاعده و منافع غرب»،«پاسخ به یک شبهه‏»،«ناتوی عربی ادعا یا واقعیت؟»،«روزهای پر التهاب»،«بازگشت استعمار فرانسه»،«حاشیه‌سازی چرا؟»،«پاکستان در مسیر نهادینه‌کردن دموکراسی»،«نگاهی به مصوبات غیرقانونی دولت و رفتار مجلس»،«بهبود اقتصادی با کسری بودجه»و...که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۵۳۶۰۵۱
بهبود اقتصادی با کسری بودجه

کیهان:مردم دست شما را خوانده‌اند

«مردم دست شما را خوانده‌اند»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن می‌خوانید؛در فاصله کمتر از 5 ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری -خرداد سال 92- آنچه قابل اعتناست تحرکات و سناریوهای دشمن است که برای تأثیرگذاری بر این انتخابات تلاش می کند.

بنابر شواهد و قرائن خط «تأثیرگذاری بر انتخابات ایران» به عنوان اولویت نخست جبهه غربی-عبری در مواجهه با جمهوری اسلامی در دستور کار قرار گرفته است و رصد آشکار رفتار و گفتار دشمن، این مسئله را به وضوح نشان می دهد.

طی ماه های اخیر تلاش های زیادی از سوی جبهه یاد شده انجام گرفت تا محاسبات ایران را تغییر بدهند و با تحمیل شرایط، انتخابات پیش روی در کشورمان را نشانه روی نمایند اما هرچه زمان گذشت آنها پی بردند که ایران در برابر خواسته های باج خواهانه نظام سلطه عقب نشینی نمی کند.
از همین روی رسانه ها، تحلیلگران و مراکز مطالعاتی در غرب علی رغم خط دشمنی و خصومت با ایران نتوانستند واقعیت هایی را پنهان نمایند و به صراحت اذعان کردند که تغییر محاسبات ایران ناشدنی است.

به عنوان نمونه، واشنگتن پست چندی پیش طی گزارشی در ارزیابی مواجهه غرب با ایران بر این نکته انگشت تاکید می گذارد که؛ «ایران را نمی توان تغییر داد بلکه رفتارغرب باید تغییر کند.»
و در ادامه این اعتراف، نشریه آمریکایی نشنال اینترست می نویسد؛ «پیشنهاد غرب به ایران باید لغو تحریم ها باشد.»

نکته قابل تامل این است که مقارن با همین فضایی که؛ 1-تاکید می کند محاسبات ایران تغییر نمی کند و 2- غرب باید پیشنهاد لغو تحریم ها را به ایران ارایه کند؛ آن روی سکه نیز بر ملا می شود و اول رسانه ها و تحلیلگران غربی تصریح می کنند که ایران در برابر فشارها و تحریم ها، راه های برون رفت از آن را یافته است که از جمله تعبیر رابرت فیسک در ایندیپندنت جالب است که می نویسد؛ «ایران برای حل مسائل خود راه های شگفت انگیزی را اختیار می کند» و دوم آنکه علاوه بر تحلیل ها و گزارش های رسانه ها و کارشناسان، مراکز رسمی و تصمیم گیری نیز اذعان می کنند که تحریم ها با ابعاد آنچه که آنها ارزیابی کرده بودند کارگر نبوده است.

در اینجا آنچه بیش از هر نظری قابل توجه است اعلام نظر وزارت خزانه داری آمریکاست که چند روز پیش خاطر نشان کرد؛ «ایران فرمول اثر کردن تحریم ها را کشف کرده است».

بنابراین علت اینکه غرب نمی تواند محاسبات ایران را تغییر بدهد و باید به فکر لغو تحریم های ضدایرانی باشد ناشی از حسن ظن آنها یا تجدیدنظر در مشی خصمانه و مغرضانه آنها نیست بلکه هرچه در چنته داشته اند به پیش کشیده و تمامی اهرم ها و دسیسه های خود را به صحنه آورده اند ولی مشکل و دردسر راهبردی برای آنها این بوده است که ایران از مواضع اصولی خود عقب ننشسته و در برابر هجمه ها و تحریم ها، راه و فرمول بی اثر کردن آنها را کشف کرده است و به قول رویترز، ایران در دور زدن تحریم ها مهارت بالایی پیدا کرده است.

اکنون سؤالی که به میان می آید این است که آیا آنها برای تأثیرگذاری بر انتخابات در پیش روی ایران، تاکتیک ها و نقشه های جدیدی را طراحی و برنامه ریزی خواهند کرد؟ این نقشه ها و سناریوی آنها بر چه مبنایی طراحی شده است؟ دور جدید تحرکات و فضاسازی های جبهه غربی- عبری که از چند روز گذشته شروع شده و در فضای رسانه ای رد پای آن قابل مشاهده است نشان می دهد آنها بار دیگر بر همان گزینه ها و تاکتیک های خود پافشاری و اصرار دارند.

بطور مشخص رفتار و نقشه دشمن را بر مبنای آنچه که در چند روز اخیر قابل واکاوی است می توان در 4 محور فهرست کرد؛ 1- جنجال سازی درباره موضوع هسته ای ایران 2- تأکید بر اینکه تحریم ها در آستانه انتخابات باید ادامه و تشدید شود 3-پرونده سازی برای ایران در زمینه آنچه که ادعا می کنند، نقض حقوق بشر در کشورمان است4- القاء خط اختلاف میان مسئولان جمهوری اسلامی و برجسته کردن آن در فضای رسانه ای و مجازی.

کافی است برای اینکه محورهای فهرست بالا بدست بیاید فضای رسانه ای جبهه غربی- عبری به دقت مورد رصد و استخراج قرار بگیرد. این گزاره ها و کدها قابل اعتناست؛

1- واشنگتن پست دو روز پیش، ایران را به طفره رفتن در مذاکرات هسته ای متهم می کند و ادعا می نماید بهمین خاطر دورنمای مذاکرات روشن نیست.

2- الجزیره و بسیاری از رسانه های غربی طی 48 ساعت گذشته بدون اشاره به مواضع قانونی و خواسته های غیرقانونی و باج خواهانه غرب، بر این مطلب مانور می دهند که مذاکرات اخیر آژانس و ایران بی فایده بوده است.

3- منابع صهیونیستی راه مقابله با ایران هسته ای را تشدید تحریم ها ذکر می کنند و البته برخی ها هم بلوف همیشگی گزینه نظامی را مطرح کردند.
گفتنی است عاموس یادلین مدیر سازمان امنیتی رژیم صهیونیستی در کنفرانسی در کانادا، ایران را به تروریسم دولتی فقدان آزادی و نقض حقوق بشر متهم می کند و می گوید؛ «ایران هسته ای به معنای پایان ان پی تی است» و این در حالی است که رژیم جعلی صهیونیستی به عضویت ان پی تی در نیامده و بی محابا بر کلاهک های هسته ای خود افزوده است.

4- طی روزهای اخیر تلویزیون صدای آمریکا- VOA-،بی بی سی، رادیو فردا و... در یک پروپاگاندای رسانه ای با هدف پرونده سازی برای کشورمان، ایران را به نقض حقوق بشر متهم کردند و سعی نموده اند در قالب به اصطلاح گزارش هایی، ادعاهای مؤسسه موسوم به «خانه آزادی» -freedom house- وابسته رسمی به سازمان سیا را پیوست گزارش های خود کنند تا به نوعی مستند جلوه کند!

5- آسوشیتدپرس چهارشنبه گذشته پس از سخنان رئیس جمهور در مجلس تلاش کرد آن را بخصوص درباره اثرگذاری تحریم ها مغایر با نظرات و سخنان دیگر مقامات عالی رتبه ایران جا بزند.

در همین راستا، جی کارنی سخنگوی کاخ سفید نیز روز پنج شنبه آن بخش از سخنان رئیس جمهور در مجلس پیرامون تحریم ها را به نوعی تفسیر کرد تا «خط اختلاف» را میان مسئولان کشورمان تلقین نماید.

آنچه در بالا آمد و تنها چند نمونه از انبوه موارد مشابهی است که به فضای رسانه ای درز پیدا کرده است نشان می دهد جبهه استکبار از سر استیصال باز همان راه و مشی شکست خورده را در مقابله با ایران برگزیده است و به تعبیر رهبر معظم انقلاب در بیانات اخیرشان در دیدار مسئولان و کارکنان حفاظت اطلاعات نیروهای مسلح؛ «جبهه استکبار تمام تلاش و توان خود را به کار گرفته است تا از طریق تحریم ها و فشارها، ملت ایران را وادار به تسلیم کند اما این ملت سختی ها را تحمل می کند؛ زیرا نقشه و تاکتیک دشمن و هدف راهبردی او را متوجه شده و براساس فهم و تشخیص صحیح، عمل می کند.»

بنابراین مشکل لاینحل جبهه غربی- عبری در مواجهه با ایران اسلامی به طور خلاصه همان نکته ای است که حضرت آقا به طور دقیق و عمیق از آن پرده برداشتند؛ مردم ایران 1- «نقشه»، 2- «تاکتیک» و 3- «هدف راهبردی» دشمن را می دانند.

بنابراین بدیهی است که دشمن قادر نخواهد بود بر انتخابات خرداد سال 92 تاثیرگذاری داشته باشد ضمن اینکه در انتخابات قبلی یعنی انتخابات مجلس نهم در 12 اسفند 90، «نقشه» و «تاکتیک» و «هدف راهبردی» جبهه استکبار بر انتخابات متمرکز شده بود ولی در نهایت حضور پرشور مردم ایران نشان داد که آنها طرفی نبسته اند و به تعبیر آن روز رویترز مردم ایران نشان دادند که پیروز انتخابات کیست.

اکنون در فاصله باقیمانده تا انتخابات خرداد 92 آنچه که دشمن بدان امید بسته و آن را روزنه ای برای به ثمر نشستن نقشه ها، تاکتیک ها و اهداف خود می داند تفسیر کردن حرف مسئولان کشورمان برای یکدیگر است تا از دل این ترفند، خط اختلاف و درگیری بین مسئولان و مقامات قوای سه گانه و نهادهای نظام را القاء، ترویج و برجسته نماید.

اینجاست که مسئولان باید با هوشیاری و سنجیدن شرایط به گونه ای عمل کنند که جدول دشمن را پر نکنند و پروژه جبهه استکبار را پیشاپیش بسوزانند.

بنابراین بهتر نیست از الان تا بزنگاه انتخابات، مسئولان به جای استفاده از تریبون، نشست های کاری و صمیمی برگزار نمایند و اگر اختلافی هم هست در آنجا رفع و رجوع نمایند؟

در این میان نامزدهای احتمالی انتخابات وظیفه خطیری در پیش روی دارند و باید مراقب باشند تا مبادا به خاطر حرف های انتخاباتی و ژست خدمت به مردم خط اختلاف و التهاب را در فضای کشور به وجود آورند و در زمین دشمن بازی نمایند و البته آیا مردم بصیر ایران که به خوبی شرایط را تشخیص می دهند و به درستی و بهنگام در بزنگاه ها عمل می نمایند به بازی خوردگان و بازی کنندگان در زمین دشمن رای می دهند؟ بی شک پاسخ منفی است.

خراسان:القاعده و منافع غرب

«القاعده و منافع غرب»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سیدمحمد اسلامی است که در آن می‌خوانید؛دیروز هنگامی که دولت الجزایر اعلام کرد ماجرای گروگان گیری خونین مجتمع نفت و گاز "امیناس" در جنوب شرق الجزایر با کشته شدن 35 گروگان و آزادی دیگر گروگان ها به پایان رسیده، دیوید کامرون، نخست وزیر انگلیس در مجلس عوام این کشور موضعی متفاوت گرفت و گفت: «به نظر ما ماجرا هنوز به پایان نرسیده است.» ظاهرا این بار انگلیسی ها درست می گویند.

واقعیت این است که گروگان گیری در الجزایر همچنان که ماجرایی جدید نیست، به این سادگی نیز به پایان نمی رسد. انگیزه و هدف گروگان گیرها نشان می دهد که این ماجرا را باید خارج از مرزهای کشور الجزایر و در گستره شمال آفریقا در نظر گرفت. نیروهای گردان "الموقعون بالدم" (امضاکنندگان پیمان خون) شرط آزادکردن گروگان ها را "پایان عملیات نظامی علیه اسلام گرایان تندرو در شمال مالی" اعلام کرده بود. الموقعون بالدم یک گروه شبه نظامی وابسته به "القاعده در مغرب عربی" است. القاعده مغرب عربی هم اکنون با ائتلاف نظامیان غربی و آفریقایی به فرماندهی ارتش فرانسه درگیر است.

شرکت های نفتی غرب در آتش القاعده

سبک گروگان گیری در الجزایر نشان می دهد که گروه های تندرو شمال آفریقا می دانند که با چه کسانی و چرا درگیر شده اند. در میان بیش از 600 گروگانی که اسیر شده بودند، 41 گروگان از بیش از 10 کشور غربی وجود داشتند. به علاوه اینکه مجتمع نفتی که گروگان گیرها به آن حمله کردند، به طور مشترک در دست شرکت "بریتیش پترولیوم" انگلیس و شرکت "استات اویل" نروژ بوده است. به عبارت دیگر شاید بتوانیم پشت صحنه ماجرا را در 4 کلید واژه «نفت، القاعده، سلاح و منافع غرب» خلاصه کنیم.

جالب اینکه همان طور که ماجرای الجزایر به مالی مربوط است و محدود به جغرافیای این کشور نیست، جنگ کنونی در مالی نیز محدود به جغرافیای این کشور نیست. غربی ها در شمال مالی با 4 گروه نظامی عمده درگیر هستند که ادعای تلاش برای استقرار حکومت اسلامی دارند: 1.القاعده مغرب عربی 2. جماعت توحید و جهاد در غرب آفریقا 3. گروه انصار الدین و 4. جنبش ملی برای آزادی ازواد.

سلفی های مسلح؛ بحرانی منطقه ای

"جنبش ملی برای آزادی ازواد" (الحرکة الوطنیة لتحریر أزواد) گروهی سیاسی نظامی است که در شمال مالی و مرز مشترک با الجزایر فعال است. این گروه را ساکنان بومی این بخش از شمال آفریقا تشکیل می دهند که به "قوم طوارق" معروف هستند. قوم طوارق صحرانشین هایی هستند که نواری وسیع در صحرای بزرگ آفریقا از لیبی تاشمال مالی را در بر می گیرند و امروز به مدد سیاست های غرب به سلاح های پیشرفته دست یافته اند. این گروه در جنگ با ارتش معمر قذافی برای تغییر نظام سیاسی لیبی عملا در کنار ناتو و علیه قذافی می جنگید. آن ها حتی در شورای ملی انتقالی لیبی نیز نماینده داشتند.

گفته می شود پس از سرنگونی معمر قذافی در سال 2011، بیش از 3 هزار جنگجوی طوارقی به طوارق ناراضی در شمال لیبی پیوستند. در کنار "جنبش ملی برای آزادی ازواد"، 2 گروه "انصار الدین" و "جماعت توحید و جهاد در غرب آفریقا" از گروه هایی هستند که هریک به دلیل و انگیزه ای از "القاعده مغرب عربی" منشق شده اند. با این حال هر 4 گروه به لحاظ نگرش سیاسی و مذهبی و شیوه عملیات مسلحانه مشابه یکدیگر هستند. "القاعده مغرب عربی" گروهی است که مرکز آن در مالی قرار دارد و پیش از این خود را "جماعت سلفی برای دعوت و قتال" می نامید.

القاعده و گسترش اسلام سلفی در اروپا

حوادث این روزهای شمال آفریقا یادآور تجربه آمریکا در تشکیل القاعده و طالبان در افغانستان برای مبارزه با شوروی است. گروگان گیری در الجزایر همچنین خاطره حادثه مرگ «کریستوفر استیونز»، سفیر آمریکا در لیبی را زنده می کند. به نظر می رسد تاریخ بار دیگر دارد تکرار می شود و غرب از همان جایی گزیده می شود که پیش از این در افغانستان و لیبی گزیده شده بود.

شاید آن زمانی که ناتو جنگنده هایش را به لیبی فرستاد و آمریکا به قطر چراغ سبز نشان داد تا گروه های نظامی مخالف قذافی را تجهیز کنند، کسی فکر نمی کرد آتش سلاح هایی که برای مرگ قذافی آماده شده بود، به زودی دامان شهروندان غربی را هم بگیرد. غرب امروز باید تکلیف خودش را با کشورهای عرب منطقه که اهداف شان را در گسترش گروه های تکفیری می بینند، روشن کند. به ویژه این که غربی ها هم اکنون در سوریه همان راهی را می روند که در افغانستان و لیبی رفتند.

به نظر می رسد تقابل غرب و القاعده به حوادث اخیر محدود نشود. کافی است گروه های سلفی مسلح با روایت های متنوع و ویژه ای که از دوگانه "دارالاسلام و دارالکفر" دارند و با سهل انگاری بی سابقه در اعدام کسانی که "کافر"شان می پندارند، نیت کنند که برای گسترش اسلام سلفی رو به قاره سبز بیاورند. ویلیام هیگ، وزیر خارجه انگلیس روز گذشته مدعی شد که غرب اجازه نمی دهد "شبکه القاعده در مرزهای جنوبی اروپا جای پایی برای خود ایجاد کند". در آینده بهتر می توانیم در این باره قضاوت کنیم.

رسالت:پاسخ به یک شبهه‏

«پاسخ  به یک شبهه‏»عنوان سرمقاله وزنامه رسالت به قلم حبیب الله عسکر اولادی است که در آن می‌خوانید؛فرزند و برادر خوبم جناب آقای صالح اسکندری در سرمقاله رسالت تحت عنوان " استغفار وتوبه سیاسی" به طرح پرسشهای بدیعی در خصوص رفتار برخی مؤمنین در صدر اسلام و در ایام حکومت امیرالمؤمنین و حسنین علیهم السلام پرداخته بودند و به گونه ای مشفقانه و مؤدبانه نقدی به رفتار سیاسی اینجانب داشتند. ضمن تشکر از ایشان پاسخ زیر را جهت روشنگری موضوع عرض می‌کنم.‏
‏1- ایشان سئوالات زیادی به شرح زیر مطرح کرده‌اند.

"استغفار و توبه سیاسی در اسلام چیست؟ آیا در سیاست هم می توان توبه کرد و یا نیابتا برای دیگران از خداوند متعال و منصوبین آن در زمین که پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) ، اهل بیت ( علیهم السلام ) و اولی الامر هستند ،  استغفار طلبید؟ آیا درصدراسلام هم نمونه‌هایی از توبه سیاسی وجود دارد ؟ در توبه سیاسی اگر حق الناسی وجود داشته باشد تکلیف آن چه می‌شود؟ شرایط پذیرش توبه سیاسی چیست؟ آیا توبه سیاسی هم مراتب زبانی  و قلبی دارد؟ آیا در مرتبت زبانی آن هم خیری برای فرد و اجتماع وجود دارد؟ آیا تعجیل در توبه سیاسی " ثم یتوبون من قریب" نیز شرط است؟ یا نه،  مثلاً می‌توان بعد از گذشت 4 سال استغفار سیاسی کرد؟ در توبه سیاسی اگر حق الناس علاوه بر حقوق مالی ومادی حقوق غیرمالی را نیز شامل می‌شد- که در خیلی از موارد می‌شود - تواب باید چه کند؟ اگر این حقوق دامنه گسترده‌ای از ذیحقان را مثل یک ملت دربرمی‌گرفت، آن گاه چگونه می‌توان هر حقی را به ذیحق آن رساند؟ آیا مصلحت می‌تواند مجوزی برای حاکم اسلامی در پذیرش توبه سیاسی باشد؟ حد و مرز این مصلحت تا کجاست؟ آیا حق الناس را نیز شامل می‌شود؟ آیا کسی که توبه سیاسی واقعی می‌کند به سوی خبط سیاسی نخواهد رفت " کمالا یعود اللبن فی الضرع " همان طور که شیر به پستان باز نمی‌گردد؟ و ..."‏

اینها پرسش‌های بسیار خوبی است . باید فقهای جلیل‌القدر ما که روی تاریخ اسلام کار کردند و برجستگان دانشگاهی ما که در رشته‌های مربوط دستی دارند به این پرسش‌ها پاسخ دهند. موضوع این پرسش‌ها این است که اگر کسی دچار معصیت سیاسی و تضییع حقوق عمومی و عدم متابعت از رهبری عادل جامعه شد چه باید بکند. پاسخ به این پرسشها تکلیف آنها را روشن می‌کند.‏

اما آنچه که بنده مطرح کردم ناظر به تکلیف مؤمنین در برابر تبهکاران سیاسی یا معصیت کاران سیاسی است که تا مرز " بغی"  و " محاربه " باحکومت الهی پیش رفتند. این رفتار باید مبتنی بر اخلاق و سیاست‌ورزی درست و در عین حال متابعت از رهبری عادل و معصوم باشد.‏

‏2- نویسنده محترم بعد از طرح این پرسش‌ها مقاطعی از حیات سیاسی " سلیمان بن صرد خزاعی " را به عنوان نمونه‌ای از تاریخ اسلام برمی‌گزیند که  در سه امتحان الهی در یاری کردن امام معصوم مردود می‌شود و نتیجه می‌گیرد که اگر شخصی هم که معصیت سیاسی کرده موفّق به توبه شود فایده‌ای برای توبه او مترتب نیست.‏

پاسخ بنده این است آن ابتلایی که ما در فتنه 18 تیرماه 78 و فتنه خرداد و ماههای پس از آن درسال 88 به آن گرفتار شدیم از جنس رفتار و گرفتاریهای"سلیمان بن صرد خزاعی " نیست.

حوادث پس از انقلاب در بی‌وفایی و بی‌مهری برخی به امام (ره) و رهبری مظلوم انقلاب ، حوادثی بدیعی است و کمتر می‌توان نمونه‌ای از آن را در تاریخ معاصر یافت. اما این دو فتنه را اگر بخواهیم بر تاریخ اسلام منطبق کنیم می‌توانیم به راه اندازی جنگ جمل از سوی یکی از زنان پیامبر (ص) و دو صحابی بزرگ وی  اشاره کنیم. جنگی که قدرت و توان مسلمانان رادرعصر امامت معصوم، مشروع و مقبول جامعه به تحلیل برد و باعث شد دو جنگ ناکثین  و مارقین از دل آن بیرون آید.

طلحه و زبیر به عنوان صحابی پیامبر و دو یار غار علی (ع) در 25 سال حکومت خلفا با همه سختی‌ها در کنار علی (ع) بودند امّا در ایامی که باید به عنوان بازوی علی (ع) و پشتیبان علی (ع) عمل کنند، ‏در مقابل او ایستادند و دنیا و آخرت خود را به تباهی کشاندند.‏

آنچه بنده  به عنوان سیاست ورزی و بهره ‌گیری از آموزه‌های علی (ع) و رفتار مقام معظم رهبری در فتنه جمل و فتنه 18 تیر 78 و فتنه سال 88 آموخته‌ام ناظر به تحلیل و خبط عظیم اهل فتنه در این دو رویداد تاریخی نیست. سخن روی صحت و سقم عمل اهل فتنه و تبرئه و تطهیر آنان نیست.
فقط خدا می‌داند در چه شرایطی آنها ممکن است به اهل نجات بپیوندند.

 سخن من در متابعت از علی (ع) و علی زمان خودمان در برخورد با این پدیده است. رفتار ما با آنها هم یک ابتلاء است که باید از جاده انصاف و عدالت خارج نشود. آنچه می‌گوییم باید در یک محکمه قانونی در این دنیا و نیز محکمه الهی  در آن دنیا قابل اثبات باشد. مطالبی به آنها نسبت ندهیم که قابل اثبات نباشد. همچنین از روی ساده‌لوحی و ساده‌دلی، خبط عظیم و اشتباهات بزرگ آنها را که از منظر تیزبین مردم پنهان نبوده و در قیام 9 دی آن را فریاد زدند، نباید نا دیده بگیریم و بگوییم آنها محق بودند!

حضرت علی (ع) در اوج جنگ جمل دست از روشنگری و بصیرت بخشی برنمی‌دارد و شبهات را پاسخ می‌دهد تا حجت بر همگان تمام شود. علی (ع) تا آخر نبرد طمع داشت که  زبیر را برگرداند. طلحه آدم لجوجی بود. اما زبیر بالاخره از جنگ کناره‌گیری کرد و وسط معرکه نبرد، جنگ با علی (ع) را رها کرد و رفت.  علی (ع) کشنده زبیر را به آتش جهنم بشارت داده بود. امّا با این حال " عمروبن جرموز" او را می‌کشد. وقتی سر و شمشیر زبیر را پیش حضرت علی (ع) می‌آورند متأثر می‌شوند و می‌گویند: این شمشیر مدتها غم و غصه از رخسار پیامبر اکرم (ص) زدوده بود. کشنده زبیر از مولا طلب جایزه می‌کند.

علی (ع) او را به آتش جهنم بشارت می‌دهد. این فرد سرانجام در جنگ نهروان رودرروی علی (ع) می‌ایستد و کشته می‌شود! خنجری که زبیر را کشت خنجر علی نبود.

حضرت علی (ع) حجت را بر اهل جمل تمام کرد. مقام معظم رهبری نیز در فتنه 18 تیر 78 و فتنه خرداد 88 حجت را بر اهل فتنه تمام کرد. برخی از آنها از راهی که می‌رفتند بازگشتند و برخی هنوز بر سبیل فتنه هستند. مدیریت رهبری چون آبی بر آتش فتنه بود و آن را مهار کرد. لذا ما  کمترین هزینه و تلفات را در این فتنه داشتیم. در حالی که در فتنه  جمل هزاران تن از دو طرف به خون خود در غلتیدند.

رفتار جوانمردانه  حضرت علی (ع) با عایشه پس  از جمل که یکی از رئوس فتنه بود باعث شد او در مدینه خطبه خواند و گفت : " مردم هر چه بود بین علی و من تمام شد. شما از علی (ع) اطاعت کنید. او از نیکوکاران است." عایشه، در فتنه های بعدی وارد نشد و تا وقتی علی (ع) زنده بود او ساکت بود. لذا سخن  من ناظر به رفتار و صحت عمل خودمان است نه آنها !

3- مسئله جنگ نرم دشمن که اکنون شاهد تداوم آن هستیم خیلی مهم است. ما نباید آن را از دستور کار خارج کنیم و در سیاست‌ورزی خود در این معرکه غفلت نماییم. ملت ما و رهبری هوشمند انقلاب فتنه را مهار کرد امّا دشمن در پی باز تولید آن در انتخابات آینده است.

جریان اصلاح طلبی در کشور یک جریان معقول و مشروع است و تا زمانی که این جریان بر اطاعت از امام و آرمانهای انقلاب و ولایت فقیه تأکید دارد اجازه تنفس در فضای سیاسی کشور را نیز دارد کذا حساب جریان اصلاحات را باید از حساب فتنه جدا کرد.

جریان فتنه که یک سر آن در خارج در دست استکبار جهانی است و سردیگر آن در داخل به دست منافقین، سلطنت طلبها، لیبرالها ، بهائی‌ها،منحرفین، اهل غفلت و ... است، خط قرمز نظام ، مردم و انقلاب است. هیچ‌ کس حق ندارد در برابر این پدیده سرمویی کوتاه بیاید آنچه امروز در دستور کار ژنرالهای جنگ نرم آمریکاست ، سربازگیری از جبهه اصلاحات برای گرم کردن تنور جریان فتنه است. آنها حتی طمع دارند از جریان اصولگرا هم همین سربازگیری را به عنوان یک راهبرد  تداوم بخشند.‏

کار صحیح این است که اجازه ندهیم این سربازگیری صورت گیرد. حتی کسانی که از روی جهل و غفلت از جبهه اصلاحات به خیمه فتنه رفتند برگردند.

بنده معتقدم قدرت مردم و رهبری برای مدیریت جنگ نرم دشمن این توانایی را دارد. کافی است عده‌ای راه را نبندند.

شما ملاحظه بکنید آن هیجانی که در تهران به دلیل اردوکشی خیابانی بود و عده‌ای بر این هیجان سوار شدند و طرفداران خود را به مخالفت با نتایج انتخابات دعوت کردند کجا رفت. مردم به تدریج در اثر روشنگری‌های رهبری و قدرت بصیرت خود دور فتنه‌گران را خالی کردند و آنچه باقی ماند ماهیت خود را در عاشورای سال 88 نشان داد.‏

آن مردمی که در 9 دی در تهران و شهرستانها به خیابانها ریختند همگی از طیف‌های اصولگرایان نبودند ، بلکه بخش اعظمی از طرفداران اصلاح طلبان که انصاف داشتند و این شرارتهای فتنه را تحمل نکردند پابه پای اصولگرایان به خیابانها آمدند  و از نوامیس انقلاب و آرمانهای آن دفاع کردند. اگر غیر این بود که فتنه فروکش نمی‌کرد.

حرف بنده این است که موضوع بازگشت کسانی که اسیر فتنه هستند به خیمه انقلاب منتفی نیست. اینجا بد نیست خدمت برخی ائمه جمعه،بزرگان و خبرگان امت عرض کنم کسی  در مقام طلب استغفار برای اهل فتنه ازخداوند متعال و یا تطهیر و یا تخفیف جرم آنها نمی‌تواند  باشد و چون حقوق یک نظام الهی و حق الناس در این میان مطرح است،  بحث من ناظر به رفتار خودمان در کنترل ومدیریت پدیده فتنه و جلوگیری از باز تولید آن در انتخابات آینده است. ‏

این رفتار باید کاملاً اخلاقی ، قانونمند و در عین حال در جاده انصاف و عدالت باشد. یعنی درست همان چیزی است که ما از ممشای مقام معظم رهبری در مقابله با جنگ نرم دشمن و مهار فتنه در این یکی دو سال اخیر دیدیم.

غرب می‌خواهد از انتخابات برای شکاف نخبگان، شکاف بین قوا و  شکاف بین مردم استفاده کند و انتخابات را در حالت منازعه نگه دارد. ما باید دست آمریکا و قدرتهای مخالف انقلاب را بخوانیم و انتخابات را یک رقابت توأم با رفاقت برای رسیدن به تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری‌های بزرگ بدانیم.

سیاست روز:... باز هم اخلاق

«... باز هم اخلاق»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می‌خوانید؛اینگونه که فضای سیاسی کشور پیش می‌رود، ره به جایی نخواهد برد. هر شخصیتی که در این انقلاب و نظام نقش داشته و دارند، سخن می‌گوید و یا موضعی را بیان می‌کند، به جای این که مورد نقد منصفانه و مصلحانه و صادقانه قرار گیرد، مورد تخریب شدید قرار می‌گیرد.براساس یک سری ادعاها افشاگری می‌شود و بی‌اخلاقی‌های سیاسی رونق می‌گیرد.

چه خبر شده است؟ چه اتفاقی افتاده که اینگونه فضای ناهنجار سیاسی در کشور باز هم در حال جمع‌آوری ابرهای تیره و تاری است که نوید توفان می‌دهد.

می‌توانیم همه را هم عقیده خود سازیم؟ می‌توانیم آرای گوناگون و نقطه نظرات و دیدگاه‌های سیاسی و اقتصادی را با آنچه خود می‌خواهیم همراه کنیم؟ هر فرد و شخصیتی دیدگاه‌های خاص خود را دارد، اگر این دیدگاه‌ها از چارچوب اسلام، قانون ، نظام و رهبری خارج شد و بیراهه رفت آنگاه باز هم باید اگر نقدی و انتقادی صورت می‌گیرد، همان نقد مشفقانه و منصفانه باشد تا بتواند سازنده گردد وگرنه با نقدهای تند و تخریبی نمی‌توان پاسخ مناسب و اخلاقی به آن اظهار نظرات داد. نمونه شاخص آن آقای عسگر اولادی است.

او که در سابقه خود سال‌ها مبارزه و همراهی با انقلاب و نظام را یدک می‌کشد در چند روز گذشته به خاطر برخی اظهارنظرات و مواضع نسبت به جریان فتنه مورد انتقادات شدید قرار گرفته است. او در سخنانش به هیچ فرد و گروهی تهمت و افترا نبسته است، کسی را متهم نکرده است و حتی هنگامی که به انتقادات پاسخ داده چارچوب اخلاق را رعایت کرده است. اما همین فرد که سال‌های سال برای کشور و نظام و انقلاب کار کرده مورد هجمه شدید واقع شده و تندترین انتقادات را تحمل کرده است اما باز هم از چارچوب اخلاق بیرون نرفته است. همین رفتار سیاسی- اخلاقی وی، خود درسی برای دیگران است که می‌توان از آن به عنوان الگو استفاده کرد.

نمی‌خواهم مواضع آقای عسگر اولادی را نقد کنم که آیا درباره فتنه‌گر بودن یا نبودن موسوی و کروبی درست می‌گوید یا نه، بحث بر سر روش‌های نقد و بیان دیدگاه‌ها است و البته همچنین وظیفه‌ای که یک دلسوز نظام و انقلاب برای آینده کشور احساس می‌کند. همگان خواندند و شنیدند که رهبر معظم انقلاب بارها در سخنانشان بر آرامش فضای سیاسی کشور در آستانه انتخابات ریاست جمهوری تاکید داشتند. اگر فضای سیاسی کشور اینگونه پیش برود، نمی‌توان به آن آرامش نسبی دست یافت مگر با رعایت اخلاق اسلامی و سیاسی.

گفت‌وگو و مباحثه می‌تواند برای جلوگیری از تقابل، تخریب و فضاسازی و جریان‌سازی مفید باشد، رادیکالیزه کردن فضای سیاسی کشور تنها به یک سویه شدن آن کمک می‌کند و اجازه تولید فکر و اندیشه و اتخاذ مواضع از سوی بسیاری از شخصیت‌ها را می‌گیرد. این که فقط تصور کنیم که حرف من حق است و دیگران ناحق می‌گویند، در فضای آزاد اندیشی در چارچوب اسلام و قانون جایگاهی ندارد.

باید در راستای تحمل همه دیدگاه‌هایی که در چارچوب قرار گرفته‌اند گام برداریم. اگر آقای عسگر اولادی را به عنوان یک شخص معتمد نظام بدانیم، چه بسا، وی در خود به هر نحوی احساس وظیفه کرده است یا این وظیفه به عهده او گذاشته شده است تا با طرح اینگونه دیدگاه‌ها که به گفته خود او نظرات شخصی است، فضا را برای بازگشت آن دو شخصیت که در جریانات فتنه ۸۸ بی‌تقصیر نیستند گام بردارد تا بتوان همان سیاست جذب حداکثری را پیاده کرد.

تصور این که رهبر معظم انقلاب در جریان این اتفاقات اکنون به خاطر دوری برخی از افراد که در این کشور نقش داشته‌اند، دلگیر و ناراحت نیستند، درست نیست. حضرت امیر(ع) هم هنگامی که نزدیکان و یارانش از او دور شدند و فاصله گرفتند، غمی سنگین بر دل ایشان نشست و همواره از آن اتفاقات با اندوهی سنگین یاد می‌کردند. بهتر است با سخنان و مواضع خود این داغ و اندوه را که در دل بسیاری از دلسوزان نظام است، شدیدتر نکنیم و به توصیه‌های رهبری معظم انقلاب بیشتر توجه داشته باشیم.

تهران امروز:بازگشت استعمار فرانسه

«بازگشت استعمار فرانسه»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حسن هانی‌زاده است که در آن می‌خوانید؛تشدید بحران در جمهوری مالی در غرب آفریقا وگسترش آن به مرزهای جنوبی الجزایر و حمله گسترده فرانسه به پایگاه‌های القاعده در شمال مالی از وجود یک طرح استعماری در شمال آفریقا حکایت دارد. بحران زمانی آغاز شد که مجموعه‌ای از نقابداران سازمان القاعده در مغرب اسلامی بخشی از شمال مالی را در اشغال خود درآوردند. از آنجایی که کشور آفریقایی مالی دارای معادن گسترده اورنیوم است لذا فرانسه از سال‌ها پیش درصدد تسلط بر معادن اورانیوم این کشور بوده است.

حضور نقابداران القاعده به رهبری مختار بلمختاردر غرب آفریقا دو گمانه‌زنی را در این خصوص به شدت مورد توجه قرار داده است. نخستین گزینه این است که «مختار بلمختار» یک عنصروابسته به دستگاه‌های امنیتی فرانسه تلقی می‌شود زیرا هدف فرانسوی‌ها بزرگنمایی خطر القاعده در غرب آفریقا ودر نهایت زمینه‌سازی برای تسلط بر کشور مالی است.

در واقع تبدیل کردن مالی به افغانستان و الجزایر به پاکستان بخشی از سیاست‌های آمریکا وغرب برای نفوذ به سفره‌های گسترده نفت وگاز الجزایر و اورانیوم مالی تشکیل می‌دهد. با توجه به اینکه الجزایر ممکن است پس از عبدالعزیز بوتفلیقه رئیس‌جمهوری فعلی الجزایر در اختیار اسلامگرایان جبهه نجات ملی قرار گیرد لذا آمریکا و غرب درصدد برآمدند تا از دروازه‌های کشور مالی به الجزایرنفوذ کنند.

گزینه دوم این است که مجموعه نقابداران القاعده در مغرب اسلامی بدون توجه به شرایط منطقه و سیاست‌های پنهانی آمریکا وغرب، پایگاه‌های خود را برای ضربه‌زدن به منافع غرب و آمریکا به شمال وغرب آفریقا منتقل کرده‌اند. شکست القاعده در افغانستان، پاکستان، عراق و سوریه موجب شد تا عناصر پراکنده این سازمان پایگاه‌های خود را به شمال و غرب آفریقا منتقل کنند.

تشدید پدیده اسلام هراسی که بخشی از سیاست‌های آمریکا وغرب را تشکیل می‌دهد موجب شده تا نیروهای فرانسه به بهانه سرکوب القاعده وارد شمال مالی شوند در حالی که حضور نیروهای فرانسه در مالی نقض حاکمیت این کشور تلقی می‌شود. الجزایر که از نفوذ القاعده در غرب آفریقا نگران است مرزهای هوایی خود را روی هواپیماهای نظامی فرانسوی برای بمباران پایگاه‌های القاعده در مالی گشود. تروریست‌‌های القاعده در واکنش به همکاری الجزایر با نیروهای نظامی فرانسه بیش از50 نفر ازاتباع الجزایر، انگلیس و فرانسه شاغل در تاسیسات نفتی «عین امیناس» الجزایر را به گروگان گرفتند.

گزارش‌های ضد ونقیضی از سرنوشت ربوده شدگان خارجی در «عین امیناس» در استان «ایلیزی» الجزایر دریافت می‌شود اما مجموعه این رخدادها نشان می‌دهد که الجزایر خواسته یا ناخواسته وارد بازی خطرناکی شده است. حضور نیروهای انگلیسی وفرانسوی در جنوب الجزایر و شمال مالی نشان می‌دهد که ناتو در آینده به بهانه وجود پایگاه‌های القاعده در غرب آفریقا، قصد دارد به این منطقه لشکرکشی کند.

سناریوی پیش‌رو این است تا غرب آفریقا به یک کانون بحران خیزتبدیل شود تا بهانه مناسبی برای حضور نیروهای ناتو و غرب در این منطقه حساس باشد. هر چند دبیر کل ناتو حضور نیروهای این سازمان در الجزایرو مالی را منتفی دانست اما به نظر می‌رسد تشدید بحران امنیتی در کشور آفریقایی مالی این اجازه را به شورای امنیت سازمان ملل خواهد داد تا برای تامین امنیت این کشور مهم آفریقایی از نیروهای ناتو کمک بگیرد. لذا به نظر می‌رسد وجود ظرفیت‌های بالای منابع گاز، نفت و اورانیوم در الجزایرو مالی و نیاز اتحادیه اروپا به این منابع زیرزمینی موجب شده تا استعمارگران فرانسه برای بازگشت مجدد به الجزایر برنامه‌ریزی کنند.

شرایط،اکنون در الجزایر و مالی مشابه شرایط افغانستان وپاکستان در سال 2001 میلادی است و حضور گسترده نیروهای آمریکا، فرانسه و انگلیس در مالی و الجزایر از وجود یک طرح استعمارگرانه غربی در شمال آفریقا حکایت دارد.

آفرینش: ناتوی عربی ادعا یا واقعیت؟

«ناتوی عربی ادعا یا واقعیت؟»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛قبلا امریکایی‌ها به نیروی نظامی مشترک کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به اضافه چند کشور که بنا بود نیروی دفاع منطقه‌ای به وجود بیاورد نام ناتوی عربی داده بودند. این نام هم در هفته های گذشته توسط مرسی رئیس جمهور مصر مطرح شده است. در این حال اگر به اهداف ، بسترها و زمینه های شکل گیری ناتوی عربی توجه کنیم باید گفت در واقع تشکیل ناتوی عربی و تشکیل نیرویی پیشرفته تر از سپر جزیره برای دفع تهاجم خارجی یا ماموریت های فرامرزی در حالی مطرح می‌شود که در این بین اگر به طراحان و مدعیان اصلی و کنونی ناتوی عربی بنگریم باید گفت هر چند قطر می کوشد نقش مهمی در این راستا داشته باشد اما همچنان مصر و عربستان به عنوان دو داعیه دار اصلی رهبری فرهنگی، مذهبی ، اقتصادی و سیاسی جهان عرب تلاش میکنند تا درهر گونه شکل گیری ساختار نظامی در بین کشورهای عربی نقش اصلی را داشته باشد.

در این حال اگر به نگرانی های امنیتی و اهداف استراتژیک طراحان چنین ناتویی توجه داشته باشیم باید گفت از یک سو با افزایش نقش ایران در منطقه در واقع حامیان ناتوی عربی تلاش دارند از یک سو نقش ایران را در منطقه کاهش دهند و از سویی با توجه به بحرانها و تنشهای داخلی در بین کشورهای عربی چه به گونه دو سویه و چه داخلی عملا ناتوی عربی نقشی فزاینده در حل تنشها و ارائه راهکار نظامی و دخالت ارائه کند . به عنوان نمونه ناتوی عربی در تحولات بحرین و سوریه نقش ایفا کند.

در مقابل این نگاه و طرح ناتوی عربی باید به چشم انداز این طرح و دورنمای آن نیز نگریست . در این حال باید گفت تجربه اتحاد سیاسی کشورهای عربی نشان می‌دهد در حقیقت اکنون شکاف های سیاسی عمده ای در بین جهان عرب و جود دارد و کشورها از نظر نظام سیاسی همسو و همرنگ نیستند. در گذشته نیز تجربه های همکاری های نظامی موفقی در بین کشورهای عربی ایجاد نشده است و اگر این همکاریها وجود داشته در دایره محدود چند جانبه بوده و یا نتوانسته همه کشوهای عضو اتحادیه عرب را در در برگیرد. همچنین چالش دیگر ناتوی عربی آن است که خطر تسلط مصر و عربستان بر سرنوشت کشورهای کوچک عربی مانع از حضور آنان در این تشکل خواهد شد.

گذشته از این نیز باید گفت هر چند غرب و امریکا در راستای سیاست های امنیتی و خاورمیانه ای خود خواهان تضعیف ایران در منطقه و تقویت بیشتر ساختارهای امنیتی و نظامی کشورهای عربی با واردات سلاح و طرح سپر موشکی هستند اما باید توجه داشت که واشنگتن هرگز تلاش نخواهد کرد طرح ناتوی عربی به کشورهای عربی را از نظر حل مشکلات سیاسی و امنیتی خودکفا کند و یا زمینه افزایش قدرت و مانور قدرت های جهان عرب بویژه مصر را در جهان عرب و در بین اعضای کوچک فراهم تر سازد.

حمایت:روزهای پر التهاب

«روزهای پر التهاب»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛پاکستان بار دیگر به یکی از ارکان تحولات جهان مبدل شده است. بررسی کارنامه این کشور نشان می دهد که زنجیره ای از تنش‌های داخلی و خارجی این کشور را فرا گرفته که آینده نامعلومی را در برابر آن قرار داده است. در حوزه سیاسی از یکسو اعتراض به سیاست های دولت شدت گرفته است و برخی جریان‌ها به دنبال سرنگونی دولت می‌باشند. در همین حال حکم دستگاه قضایی پاکستان مبنی بر فساد (اشرف) نخست وزیر این کشور این تنش‌ها را تشدید کرده است.

مجموع این تحولات موجب شده تا رییس جمهور زرداری با مشکلات بسیاری مواجه شود بگونه ای که برخی منابع خبری از احتمال برگزاری انتخابات زود هنگام و انحلال پارلمان خبر داده اند. در حوزه اقتصادی نیز شرایط پاکستان چندان مطلوب نبوده بگونه ای که بخش عمده ای از اضطراب های دولت را مسایل اقتصادی و نارضایتی‌های معیشتی تشکیل می‌‌دهد. در عرصه امنیتی نیز به رغم اقدامات ارتش و دولت، همچنان فضای ناآرام بر کشور حاکم است.

از یک سو حملات طالبان و تکفیری ها است که با هدف تفرقه‌افکنی به کشتار مردم می‌پردازند و بخش عمده‌ای از این اقدامات در مراکز شیعه نشین صورت می‌گیرد تا برنامه بحران سازی قومی و دینی اجرایی شود. برخی ناظران سیاسی بر این عقیده‌اند که رقابت میان سیاستمداران و ارتش و دستگاه های اطلاعاتی پاکستان عامل استمرار بحران و عدم مقابله با گروه های تروریستی است .از سوی دیگر حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا به خاک پاکستان نیز بر مشکلات افزود.

به رغم مخالفت های پاکستان و ضدیت با قوانین بین‌المللی، آمریکا همچنان به بمباران پاکستان ادامه می‌دهد که هزاران نفر را قربانی ساخته است. در حوزه منطقه‌ای نیز پاکستان از یکسو همچنان اختلافات میان افغانستان و پاکستان ادامه دارد و طرفین یکدیگر را متهم به بحران سازی امنیتی می‌کنند. از سوی دیگر روابط هند و پاکستان که در حال گسترش بود، با کشته شدن سربازان هندی و پاکستانی در مناطق مرزی رو به تیرگی نهاده است.

هر چند که تقابل نظامی میان طرفین دور از ذهن نمی‌باشد، اما به هر تقدیر تنش های امنیتی و سیاسی برای آنها ادامه دارد که بر مشکلات داخلی آنها افزوده است. در جمع بندی کلی از آنچه ذکر شد، می‌توان گفت پاکستان بار دیگر در مسیر بحران های داخلی و خارجی قرار گرفته است، به ویژه اینکه کشورهای غربی نیز برای سلطه بر پاکستان و منطقه بر این تنش‌ها دامن زده و عملا پاکستان را به صحنه سلطه‌گری در منطقه مبدل ساخته اند. رفتارهایی که بر مشکلات داخلی این کشور دامن زده و پاکستان را به کشوری بی‌ثبات مبدل ساخته است که هر لحظه احتمال انفجار آن وجود دارد. غرب تلاش دارد تا با بهره‌گیری از وضعیت داخلی این کشور، از آن جهت سلطه بر منطقه بهره‌برداری کند، در حالی که ادعای مقابله با تشدید بحران در پاکستان را سر می‌دهد.

ملت ما:پاکستان در مسیر نهادینه‌کردن دموکراسی

«پاکستان در مسیر نهادینه‌کردن دموکراسی»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم محمد ابراهیم طاهریان است که در آن می‌خوانید؛تحولات اخیر پاکستان به وقایع 10 روز گذشته بازمی‌‌گردد. اخیرا فاجعه‌ای در کویته رخ داد که تعدادی از شهروندان کویته از بین رفتند و این به برکناری حکومت محلی از سوی دولت فدرال منجر شد.از این‌رو در یک تظاهرات کم‌سابقه از سوی مردم، به این وضع اعتراض شد و از طرف دیگر صدور حکم بازداشت نخست وزیر پاکستان توسط دیوان عالی که بخش‌های اجرایی به دلیل کمبود مدارک از بازداشت وی تبعیت نکردند، بر تشدید تحولات پاکستان تاثیرگذار بود.

در این میان اعتراض مجموعه تحت رهبری طاهرالقادری بنیانگذار منهاج‌القرآن که در روزهای اخر ماه دسامبر در لاهور پاکستان شروع شد بر حجم تحولات این کشور افزود. وی چندی پیش در لاهور پاکستان جمعیتی میلیونی را به دور خود جمع کرد و در آنجا از ضرورت تغییر و اصلاحات در ساختار حاکمیت سخن به میان آورد. مطالبه این جماعت میلیونی یک مطالبه حاکمیتی بود یعنی اصلاح و جلوگیری از فساد و کارآمدی حاکمیت.

به هر علتی توجهی به درخواست جماعت معترض نشد. همان‌طور که رهبر معترضان یعنی طاهرالقادری تهدید خود مبنی‌بر این‌که اگر خواسته‌ها پذیرفته نشود اعتراضات را از پنجاب به مرکز پاکستان می‌کشانیم، حدود چهار روز قبل اعتراضات به پایتخت سیاسی کشیده شد.

مطالبه آنها در این برهه این بود که انتخابات باید مطالبات مردم را محقق کند. نهایتا نمایندگان از حزب حاکم یعنی حزب مردم و حزب مسلم‌لیگ و تقریباً از همه احزاب و همچنین دولت، نمایندگانی را تعیین کرده و با رهبر معترضان ملاقات کردند. بر این اساس توافقنامه‌ای امضا شد با این نتیجه که خواسته آنها در انتخابات مورد توجه قرار می‌گیرد و در فروردین ماه، دولت خود را منحل کرده و انتخابات زودهنگام برگزار می‌شود.

این در حالی است که پاکستان و هند نیز همچنان روابط پر فراز و نشیبی دارند. اخیرا تشنجات مرزی در ناحیه کشمیر اتفاق افتاد که البته در شش دهه گذشته نیز شاهد این مسائل بوده‌ایم. به نظر می‌رسد دو کشور توافق کرده‌اند درگیری‌های مرزی را کنترل کنند و براساس آخرین اخبار مذاکراتی به‌زودی میان دو کشور انجام خواهد شد. گذشته از این مسئله، بسیاری معتقدند که تحول عمده در پاکستان در پنج سال گذشته این بوده است که با وجود فراز و نشیب‌های امنیتی، سیاسی و اقتصادی، این کشور با پدیده کودتا که پیش از این رایج بود، روبه‌رو نشده است.

از این‌رو کارشناسان نسبت به کارکرد ارتش طی سال‌های اخیر از این جهت نگاه متفاوتی دارند و به نظر می‌رسد با توجه به تحولاتی که تاکنون رخ داده است، ارتش روش سنتی خود را در پیش نگرفته است. لذا اگر بنا باشد ارتش همین روش را در آینده تحولات پاکستان در پیش بگیرد، جنس تحولات در پاکستان متفاوت خواهد بود؛ از این‌رو باید بیش‌تر شاهد زورآزمایی احزاب و گروه‌های سیاسی باشیم. به نظر می‌رسد اگر این روند ادامه یابد، انتخابات آینده در یک فضای متفاوت از گذشته برگزار شده و تدریجاً دموکراسی در پاکستان نهادینه خواهد شد.

قانون: نگاهی به مصوبات غیرقانونی دولت و رفتار مجلس

«نگاهی به مصوبات غیرقانونی دولت و رفتار مجلس»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم غلامرضا اسداللهی است که در آن می‌خوانید؛بررسی مصوبات دولت و غیرقانونی اعلام شدن آن‌ها در برخی موارد از سوی شخص رئیس مجلس صورت نمی‌گیرد بلکه حاصل اظهار نظر و بررسی‌های یک هیات متشکل از کار‌شناسان حقوقی است که حتی از اعضای دولت نیز در آن عضویت دارند. این هیات با انجام کار کار‌شناسی اعلام نظر می‌کند که مصوبات دولت قانونی هست یا خیر؟ در همین راستا رئیس مجلس نیز بر اساس نظر این هیات اعلام نظر کرده و پس از آن به دولت مهلت داده می‌شود تا این مصوبات را اصلاح کند که اگر اصلاحات لازم صورت نگیرد مصوبه دولت لغو خواهد شد. وجود چنین هیاتی به نام هیات تطبیق مصوبات دولت با قوانین در دولت‌ها و مجالس پیشین نیز وجود داشته و مختص آقای لاریجانی یا آقای احمدی‌نژاد نیست.

وجود چنین هیاتی یک ساختار ضروری برای کشور بوده است چراکه منافع ملی را در قوانین می‌گنجاند. مسئولین دولتی نیز که همواره شعار تمکین به قانون و اجرای آن را می‌دهند باید توجه ویژه‌ای به نظرات کار‌شناسی این هیات داشته باشند و در جهت اصلاح مصوباتی که مجلس اعلام کرده اقدام کنند.

نباید اعلام شود که فلان قانون را اجرا نمی‌کنند چراکه عدالت گستری، که از شعارهای این دولت بوده است، تنها با اجرای قانون محقق خواهد شد. از سوی دیگر دولت باید به این نکته توجه کند که فرار از قانون تحت هیچ شرایطی ممکن نیست مگر آنکه دولت برای قانون اصلاحیه بدهد. غیرقانونی اعلام شدن مصوبات دولت نیز نظر شخصی رئیس مجلس نیست بلکه نظرات یک هیات است که ریاست آن بر عهده کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان است.

در ‌‌نهایت نیز دولت نباید مصوباتی را اجرا کند که نظرات فرا‌تر از قانون یا جهت دار با قانون را همراه خود دارد. در نتیجه دولت اگر به این نتیجه برسد که اجرای یکی از مصوباتش همچون مصوبه استخدام برخلاف قانون است ترجیح می‌دهد که آن را اجرایی نکند.

مردم سالاری:حاشیه‌سازی چرا؟

«حاشیه‌سازی چرا؟»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم میرزابابا مطهری‌نژاد است کهدر آن می‌خوانید؛ همایش اصلاح طلبان که قرار بود برای هم‌اندیشی در مورد مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی کشور و از جمله انتخابات یازدهم ریاست جمهوری روزهای 27 و 28 دی برگزار شود با موانعی که به وجود آمد، برگزار نشد و به تعویق افتاد.

سخنگوی شورای هماهنگی جبهه اصلاحات دلیل برگزار نشدن را موانعی ذکر کرد که این موانع نمی‌تواند چیزی جز عدم همکاری و صدور مجوز از طرف وزارت کشور یا سایر نهادها باشد. انتظار است مدیران سیاسی توجه کنند که سیاست «کنارگذاری» به «ثبات» سیاسی کمکی نخواهد کرد و چنین دیدگاهی با اهداف استراتژیک نظام و اهداف تاکتیکی آن نسبتی ندارد. مدیران سیاسی بهتر است از رویکرد پاک کردن صورت مساله به رویکرد حل مساله برگردند. بپذیرند که مساله‌ای به نام «کنار گذاشته شدن» اصلاح‌طلبان در کشور توسط یک جریان افراطی وجود دارد و لذا باید به راه‌حل‌های جلوگیری از آن فکر کنند. سوال داشتن از اصلاح‌طلبان یا هر جریان دیگر سیاسی امری پذیرفتنی است. برای آنکه این جریان‌ها با هم بنشینند و برای سوالات مقدر و سوالات بالفعل و سوالات بالقوه پاسخی بیابند و با این پاسخ‌ها در گشودن مشکل گامی به جلو بردارند باید زمینه مناسب را فراهم ساخت، راه‌ را گشود و از این که دیگران چه از درون و چه از برون به جای تو «فال» بزنند و به جای تو «بال» بزنند موفقیتی حاصل نخواهد شد.

حضرت علی(ع) در نهج‌البلاغه می‌فرماید: همت‌الرجال، تقلع الجبال این اراده انسان‌ها است، که کوه‌ها را از جای می‌کند. اگر دست برای تغییر گذشته‌ها، بسته باشد اما برای ساختن و سازمان دادن «اکنون» و «آینده‌ها» که باز است به گروهی که خود داوطلب شده است به بنیان‌های اجتماعی، سلامت اجتماعی، سرمایه‌های اجتماعی و چیزهایی که در مردم احساس تعلق می‌کند، بپردازد، چرا فرصت هم‌اندیشی داده نمی‌شود؟

نگارنده بر این باور است که جریان‌هائی در کشور اندیشه‌هایی دارند که با اساس جمهوریت و اسلامیت نظام فاصله دارد. این جریان‌ها که با حاشیه‌ها و حاشیه‌سازی‌ها کار خود را به پیش می‌برند و با حاشیه‌ها زنده‌اند، عزم خود را جزم کرده‌اند تا حاشیه پشت حاشیه بسازند و فرصت طرح سوالات اساسی و پاسخ به آنها را از جامعه بگیرند. این جریان‌ها به عقل منفصل اعتقاد و اعتمادی ندارند، همه مسائل را می‌خواهند در عقل متصل خود پاسخ گویند و اندیشه‌ها و اندیشه ورزان را منزوی می‌کنند برای این‌ها کسب قدرت سیاسی بر استقرار واقعی نظام مبتنی بر اندیشه‌های امام(ره) و دغدغه‌های رهبری تقدم دارد.

ایجاد مانع بر سر راه همایش هم‌اندیشی اصلاح‌طلبان که مخاطبان گسترده‌ای در جامعه به انتظار نتایج آن می‌اندیشند خود حاشیه‌ای است که فرصتی را برای پیشروی حاشیه‌سازان فراهم خواهد ساخت. تیترهای حاشیه‌ساز پیرامون همین مساله قابل بررسی، تحلیل و توجه است، در حالی که سخنگوی شورای هماهنگی جبهه اصلاحات از تعویق و برداشتن موانع خبر می‌دهد، عده‌ای در بوق می‌کنند که اصلاح‌طلبان از برگزاری‌ همایش انصراف داده‌اند؟

حاشیه‌های قابل توجهی مبنی بر حضور رئیس‌جمهور در مجلس و ترک مجلس بعد از سخنرانی، خبر ناگهانی استخدام پانصد هزار نفر خارج از فرآیندهای قانونی، 5 برابر شدن یارانه‌ها، رسانه‌ای شدن اختلافات مالی شرکت‌های هواپیمایی با شرکت نفت، راه‌آهن با قطار رجا و برکناری ناگهانی وزرا و ده‌ها مورد دیگر حاشیه‌هایی است که برای غفلت از توجه به نقشه‌های این جریان به راه انداخته می‌شوند. مدیران سیاسی، باید هوشیارانه با حمایت و پشتیبانی از رویدادهایی که مشارکت مردم را محقق می‌کنند، این حاشیه‌ها را کمرنگ و کم‌اثر سازند.

رسانه‌ها نیز باید در این غوغای حاشیه‌ها به رسالت رسانه‌ای خود توجه کنند و حاشیه‌ها را بزرگ نکنند و فعالیت‌هایی چون همایش‌های مرتبط با انتخابات، کنگره‌های حزبی، دیدارها و نشست‌ها و سفرهایی که به مشارکت عمومی در انتخابات کمک می‌کنند را حمایت و پوشش دهند.

پروتوریانیسم یا تباهی سیاسی برای هر جامعه‌ای خطری جدی است که هیچگاه نباید اجازه دهیم جامعه پویا و پررویداد ما در آستانه انتخابات یازدهم ریاست جمهوری و انتخابات شوراهای اسلامی با آن مواجه شود. بدترین شکل نوسازی سیاسی تباهی سیاسی است که به شکل‌های مختلف و با حاشیه‌ساز‌ی‌های عوام‌پسند محقق می‌شود.

علت‌هایی که برای وجود دخالت‌های پروتوریانیسم در جوامع مختلف مطرح می‌شوند، عموما قانع‌کننده نیستند. دخالت ثروت در پهنه سیاست، دخالت نظامیان، استفاده ابزاری از دین، سیاست‌زدگی اجتماعی، کارکرد حزبی نهادهای مذهبی و خیریه‌ای، رواج خرافات و امثال آن همه و همه حاشیه‌هایی هستند در خدمت تباهی سیاسی جوامع که لازم است هوشیارانه آنها را بی‌اثر ساخت و میدان را برای حضور عناصر سیاسی اصیل و شناسنامه‌دار و معتقد به قانون اساسی به عنوان میثاق ملی با سلایق مختلف مهیا کرد.

انتظار است مدیران سیاسی، به این مهم عنایت خاص مبذول داشته و باور کنند که بالاترین ثبات و امنیت در مشارکت گسترده مردم حاصل خواهد شد.

با چنین رویکردی احزاب و جناح‌های سیاسی باور کنند که «بودن» در حضور است نه انزوا و با شعار: هستم اگر می‌روم... موانع را برای حضور خود از میان بردارند.

آرمان:باب گفت‌وگو با آژانس همچنان باز است

«باب گفت‌وگو با آژانس همچنان باز است»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم محمدعلی فرازی است که در آن می‌خوانید؛نفس مذاکرات ایران و آژانس نشان‌دهنده آن است که دو طرف دریافته‌اند که راهی جز مذاکره وجود ندارد و با تداوم مذاکرات و استمرار گفت‌وگو، به راه‌حل‌های اصولی دست پیدا خواهند کرد و از آن سو قطع ارتباط و قطع مذاکره به زیان هر دو طرف است. کشورهای مختلفی بر گفت‌وگوهای بین‌المللی تاثیر دارند و هرکدام به تناسب وزن سیاسی و اعتبار بین‌المللی در مذاکرات چندجانبه نقش‌آفرینی می‌کنند.

هرکدام از کشورها در حیطه قدرتی که دارند توان اثربخشی بر قسمتی از مذاکرات را دارند. هرچند حضور برخی کشورهای اروپایی در روند مذاکرات می‌تواند نوع تاثیرگذاری و ادامه روند گفت‌وگوها را تغییر بدهد اما واقعیت آن است که تاثیرگذاری آمریکا در برابر کشورهای اروپایی که در مذاکرات شرکت دارند، بسیار بیشتر است و این آمریکاست که در مسائل بین‌المللی و مسائلی همچون سیاست‌گذاری‌های آژانس یا 1+5‌ نقش‌آفرینی بیشتری می‌کند. با این همه همین که مذاکرات انجام می‌شود خبر خوبی است. امیدواریم آژانس این واقعیت را بپذیرد که در ادامه روند مذاکرات شرط و شروط خاصی برای ایران نگذارد.

به بیان دیگر برای ادامه مذاکرات باید راهی جست که بیش از هر چیز از منطق مذاکره استفاده شود و به دور بعدی مذاکرات در 24 بهمن چشم دوخت. در این میان بازدید از پارچین بحثی است که مدتی است مطرح می‌شود و در حقیقت مساله‌ای است که نخستین بار از سوی آژانس مطرح شد. طبیعتا ایران برای صدور مجوز بازدید یا عدم صدور مجوز، دلایل خاص خود را دارد.

از آن سو آنها مدعی هستند احتمال انجام فعالیت‌های هسته‌ای در مرکز نظامی پارچین وجود دارد و از این طرف ایران همواره معتقد بوده که پارچین یک مجتمع نظامی است و لزوما هر مجتمع نظامی کاری به مسائل هسته‌ای ندارد. از لحاظ دیپلماتیک هیچ لزومی ندارد که کشوری بخواهد هر درخواست فراقانونی نهادهای بین‌المللی را اجابت کند مگر آنکه درخواست در چارچوب قانون و توافقات بین‌المللی باشد. به نظر می‌رسد همین اختلاف نظر است که روند مذاکرات را تاکنون به تعویق انداخته است.

با این حال باید گفت نفس مذاکره به این معنی است که همواره مذاکره کننده‌ها با خوش بینی مذاکره می‌کنند چراکه بدبینی عامل توقف است. به بیان دیگر همین که طرفین دریافته‌اند راهی جز باز بودن باب گفت‌وگو برای آنها وجود ندارد، بهترین اتفاقی است که با توجه به شرایط موجود می‌تواند بیفتد.

برخی دیدگاه‌ها اعتقاد دارند عدم صدور مجوز بازدید توسط ایران به مفهوم وقت کشی در مذاکرات است و وقت کشی هم بدان معناست که راه مذاکرات مسدود است در صورتی‌که ایران همواره درصدد ادامه مذاکره بوده است و دو طرف هم همواره سعی کرده‌اند امیدواری به نتایج مذاکرات را از دست ندهند.

مطرح کردن مواردی همچون توافق نهایی در یک مذاکره خاص، مساله‌ای است که خودآگاه یا ناخودآگاه سطح توقعات را بالا می‌برد و چون تمام مسائل در یک مذاکره خاص حل نمی‌شود، افکار عمومی از آن مذاکره به عنوان شکست یاد می‌کند. در صورتی که اساسا چنین مساله‌ای در دنیای دیپلماسی معنا ندارد.

همین‌که زمان دیگری برای مذاکرات تعیین می‌شود به خودی خود نشان‌دهنده آن است که مذاکرات به بن بست نرسیده است. آن هم مذاکرات پیچیده‌ای چون مذاکرات هسته‌ای که ساده‌انگارانه است اگر گمان کنیم با یک یا دو مذاکره دستاوردی ملموس و نهایی داشته باشد. قطعا این مذاکرات در آینده هم ادامه خواهد یافت. آنچه برای ادامه مذاکرات بیش از هرچیز برای ما اهمیت دارد اعتمادسازی و ادامه مذاکره با زمینه مثبت است.

ابتکار:معادله دو وجهی،لایحه بودجه 92 یا اجرای فاز دوم هدفمندی

«معادله دو وجهی،لایحه بودجه 92 یا اجرای فاز دوم هدفمندی»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛زور آزمایی مجلس و دولت بر سر ارایه لایحه بودجه 92 و اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها خسته کننده و فرسایشی شده.دولت آقای احمدی نژاد امسال نیز در ارایه لایحه بودجه سال 92 در نظر مجلسیان تعلل کرده است. البته تاخیر در ارایه لایحه بودجه اختصاص به سال 92 ندارد،در همه این سالهای که دولت در اختیار جناب احمدی نژاد بوده، هر سال به بهانه ای این مهم به دقیقه 90و لحظه آخر کشیده شد.

در نگاه کارشناسان این شگرد دولت موجب تصویب با عجله لایحه و عدم دقت نمایندگان بوده است اما حالا دولت برای ارایه لایحه بودجه 92 به صورت نانوشته، شرطی را پیش کشیده وآن اجازه مجلس بر اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه هاست. مجلس هم برغم مصوبه خود مبنی بر عدم اجرای فاز دوم در عین حال بحث پیرامون این خواسته را مشروط به تقدیم لایحه بودجه 92 نموده است.

به عبارتی گویا دولت و مجلس بر اساس دور باطل وارد گرو کشی شده اند دولت،موافقت مجلس بر اجرای فاز دوم هدفمندی را مقدم بر ارایه لایحه بودجه کرده،مجلس هم بودجه 92 را مقدم بر بحث پیرامون اجرای فاز دوم هدفمندی نموده است. هر کدام برای اولویت خود به دلایل مختلف تمسک می‌جویند. یکی از شگرد‌های شخص احمدی نژاد، پیوند زدن یک مجهول به مجهول‌های بیشمار می‌باشد او با روشهای منحصر به فرد برای حل یک معادله بیشمار معادله مجهول را پیش می‌کشد به گونه ای که مخاطب گیج می‌شود و اصل معادله فراموش می‌گردد. تحلیل محتوای سخنرانی روز چهار شنبه ایشان در مجلس، روشنگر این شیوه می‌باشد.

در حالی که دولت در نحوه اجرای فاز اول متهم می‌باشد و مطابق آمارها تورم افسار گسیخته امان از مردم بریده و هر روزشان را سیاهتر می‌نماید. توان خرید مردم روزانه کاهش چشمگیرپیدا می‌کند، پس اندازهای ریالی آنان هر روز بیشتر در آتش گرانی‌ها ذوب می‌شود و شیب کاهش ارزش پول ملی آنچنان شدید است که به پرتگاه سقوط نزدیک شده است کارشناسان نقدینگی شدید را عامل مهمی در این معادله می‌داننددرهمین شرایط دولت تصمیم گرفته تورم و کاهش توان خرید مردم را به عنوان یکی از وجوه مهم معادله چند وجهی با مجهول دیگری بنام افزایش یارانه‌ها حل نماید.

سال 92 از جهات مختلفی سال متفاوت و به نوعی سرنوشت ساز بحساب می‌آید از یک سو در این سال انتخابات مهم ریاست جمهوری انجام خواهد شد و دولت کنونی می‌بایست فرمان اداره کشور را به دولت بعدی بسپارد از سوی دیگر افق سال آینده با یک معادله چند وجهی شامل تحریم،هدفمندی یارانه‌ها،وضعیت قیمت ارز و میزان نقدینگی جامعه، نا روشن و پر ابهام می‌باشد.یکی از معادله‌های مجهول این است که این دولت به صورت واقعی بیشتر از دو ماه وقت مفید در اختیار ندارد با این وضع ایجاد تعهد سنگین از جمله استارت اجرای فاز دوم هدفمندی نه صحیح و نه ممکن می‌باشد بنابراین چنین اقدامی تنها بر تعداد معادله‌های چند مجهولی می‌افزاید و فضا را بیشتر مبهم می‌کند اصرار مجلس به دولت بر ارایه لایحه بودجه 92 نیز نه فقط بر مجهول‌ها نمی‌کاهد که حلقه جدیدی بر زنجیر مجهول‌ها خواهد افزود.

مگر عملکرد دولت در همین سال جاری چند درصد منطبق بر لایحه بودجه 91 بوده که حالا با این همه ابهام، تکلیف بر ارایه لایحه برای سال 92 می‌کنید.کدام یک از مبانی برای بودجه 92 روشن وشفاف است تا اینکه دولت بتواند لایحه واقعی ارایه دهد اگر مجلس به واقعیت‌ها کار ندارد، قافیه شعر برایش مهم نیست پس مجاز است که هر طور می‌خواهد بسراید ولی این روش نه ادره کشور را تسهیل می‌کند و نه دردی از دردهای مردم را حل خواهد کرد این شیوه تقابل همچون آمارهای خود آقای احمدی نژاد نه قابل اثبات و نه قابل ابطال می‌باشند جنس تحلیل‌های ایشان شبیه سخن کسی است که مدعی است نقطه ای که او ایستاده مرکز زمین می‌باشد هر کس قبول ندارد برود متر نماید.

اداره کشور به شیوه دور باطل و رفتار‌های تسلسلی و گرو کشی و لجبازی، موجب هدر دادن منابع و فرصت سوزی خواهد بود. طبیعی است دود این روشها و شیوه‌ها به چشم مردم مظلوم خواهد رفت. بهتر آنست که مجلس دولت را رها کند و لایحه 91 را مبنای اولیه سال 92 قرار دهد و اجازه دهند که دولت یازدهم خود برای نیمه دوم سال 92 متناسب با واقعیت‌های آن روز لایحه ای تنظیم و ارایه نماید بنابراین برای هیچ اینقدر خود و مردم را به زحمت نیندازید.

دنیای اقتصاد:بهبود اقتصادی با کسری بودجه

«بهبود اقتصادی با کسری بودجه»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکترپویا جبل‌عاملی است که در آن می‌خوانید؛در حالی که قرار بود دولت فدرال ایالات‌متحده در سال 2013، مالیات‌های خود را به میزان 63/19 درصد افزایش دهد و هزینه‌های خود را به میزان یک چهارم درصد کاهش دهد؛

این نگرانی از سوی بسیاری از اقتصاددانان مطرح شد که نکند، این کاهش در کسری بودجه، اقتصاد آمریکا را وارد رکودی دیگر کند و اصطلاح «پرتگاه مالی» از اینجا مطرح شد. برنانکه رییس فدرال رزرو، یکی از اولین افرادی بود که خطر این پرتگاه مالی را مطرح کرد. این درصد‌های در نظر گرفته شده، می‌توانست کسری بودجه را به میزان 487 میلیارد دلار کاهش دهد که چیزی در حدود 50 درصد کسری بودجه سال 2012 بود و افرادی مانند برنانکه را بر آن داشت که متذکر شوند این کاهش شدید می‌تواند اقتصاد ایالات‌متحده را وارد رکودی مانند سال 2008 کند.

این هشدار‌ها نسبت به ایجاد رکود بود که در نهایت موجب شد تا با توافق میان رییس‌جمهوری ایالات‌متحده و مجلس نمایندگان، میزان کاهش در کسری بودجه به 157 میلیارد دلار در سال 2013 برسد. با این وجود هنوز هشدار‌ها تداوم دارد و رییس صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی نیز نسبت به خطرات احتمالی رخ دادن رکودی دیگر هشدار می‌دهند. این تذکر‌های پی در پی بیش از همه حاکی از آن است که از منظر این اقتصاددانان، به غیر از کشور‌های پیرامون اروپا مانند یونان، دولت‌ها در شرایط فعلی نباید آن چنان تاکیدی بر کاهش کسری بودجه خود کنند و محرک‌های اقتصادی از کانال تقاضا و کسری بودجه باید تداوم یابد.

با این وجود آمار رشد اقتصادی و میزان بیکاری در اقتصاد‌های مهم دنیا در سال 2012، حکایت از این داشته که به جز چین که رشد اقتصادی آن به طور چشمگیری کاهش داشته است، در دیگر اقتصاد‌ها، روند بهبود به طور محسوس اما نه چشمگیر تداوم داشته است.

بیم اقتصاددانانی که هنوز به دولت‌ها هشدار می‌دهند آن است که دولت‌ها، این روند بهبود را بهتر از آنچه هست تخمین نزنند و روند کاهش مداخله‌های دولت در اقتصاد را به سرعت طی نکنند. پرتگاه مالی از آن رو مورد توجه قرار گرفت که کسری بودجه دولت فدرال را به میزان چشمگیری کاهش می‌داد و این می‌توانست به زعم برخی از اقتصاددانان مانعی برای روند بهبود اقتصادی باشد. اما این تمام داستان نیست.

برخی دیگر از اقتصاددانان که البته شاید صدایشان به وضوح اقتصاددانان دیگر نیست بر این امر تاکید دارند که شاید پرتگاه مالی به جای کاهش شدید در کسری بودجه، خود کسری بودجه باشد. از منظر این عده، اقتصاد جهانی روزگار سخت خود را سپری کرده است و در صورتی که کسری بودجه اقتصاد‌هایی چون ایالات‌متحده سریعا کاهش نیابد، خود می‌تواند ریسک‌های آتی اقتصاد را افزایش دهد.

از منظر آنان دخالت دولت در اقتصاد نباید این قدر طولانی شود و باید هر چه زودتر گذاشت تا فرآیند‌های معمول اقتصاد به کار افتند و رقابت و خلاقیت، موتوری شود برای سرعت بخشیدن به اقتصاد. با این وجود گویی سیاستمداران دوست دارند با محافظه‌کاری بیشتری اقتصاد را به بازار واگذارند و این هشدار‌ها برایشان معنایی ندارد جز آنکه تا جای ممکن عقب‌نشینی از حوزه بازار را با سرعت کمتری انجام دهند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها