در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
از قرار معلوم و بنا به اسناد نامعلوم، گویا کشور آذربایجان اقدام به ثبت و ضبط ساز تار در سازمان جهانی یونسکو به نام خودش کرده است.
آهنگ دزدی شنیده بودیم، ساز دزدی نه! اتفاق ناخوشایندی که واکنش اهالی موسیقی را در کشورمان برانگیخته و همه شاکی شدند که پس نماینده ایران در یونسکو کجا بوده؟ مگر سعدی نفرموده: «دو چیز طیره عقل است، دم فروبستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی»؟... خب پس اگر بوده، چرا جیک نزده؟.... اگر اسمش«یونس» بود، احتمالا الان همه در یونسکو دنبالش میگشتند که: یونس کو؟...
از فرمایشات خود ماست:
تنم تار است و محتاج سهتار است
دلم، اندیشه، دیده، هر سه، تار است
ارائه اسناد: در این که ساز تار از بیخ و بن مال ایران است و ساخت یا تکمیل آن به ابونصر فارابی نسبت داده شده است، هیچ شکی نیست. حتی به اندازهای که مو لای درز آن برود. در کتاب خود جناب فارابی و ایضا جناب ابوالفرج اصفهانی بدان اشارت شده است و علاوه بر آن بسیاری از شعرا و نویسندگان ایرانی نیز از قدیمالایام از تار نام بردهاند. اسناد زیادی برای اثبات قضیه موجود است. عجالتا ببینم چی دم دست دارم.
سند منگولهدار یک: باباطاهر عریان با حفظ موازین لازم، که در قرن چهارم و پنجم میزیسته، یک روز که جمع رفقا و دوستان دورهاش کرده بودهاند و از وی میخواستند که تار بزند؛ اما ظاهرا جناب باباطاهر که اصلا حال خوشی نداشته و با این که چیزی به اسم تورم و گرانی ارز و دلار و مسکن و اشتغال و قبض آب و برق و گاز و نوسازی و اینجور چیزها هم نداشته، معذلک دست رد به سینه بروبچ زده و گفته که: عجب گیری هستید؛ خب الان تار زدنم نمیاد!...
دلی دیرم چو مرغی پا شکسته/ چو کشتی بر لب دریا نشسته
همه گویند: «طاهر، تار بنواز»/ صدا چون میدهد تار شکسته؟
سند منگولهدار دو: از قول جناب مولانای بزرگ در قرن هفتم نیز نقل کردهاند که یک روز از بیکاری، گیر داده بوده به ساختار تار و سهتار و فیلسوفانه هی با تعجب زیر و روش میکرده و از خود میپرسیده که این صدای لطیف و دلنوازش از کجاش درمیآید؟.... در حالی که نه فلش مموری میخورده و نه بلوتوث داشته....
خشک سیمی، خشک چوبی، خشک پوست
از کجا میآید این آوای دوست؟
فلذاست که واقعا اهل موسیقی حق دارند اگر در خصوص ثبت تار به نام کشور آذربایجان، ناراحت شوند و از در و دیوار، سراغ نماینده ایران در یونسکو را بگیرند. بگرد ای چرخ پیدا کن!...
گمانهزنی: اهل سیاست را نمیدانم، اما برای بسیاری از اهل فرهنگ و هنر، الان این پرسش عمیق فلسفی ـ جغرافی شکل گرفته که واقعا نماینده ایران در یونسکو، هنگام ثبتشدن تار به نام آذربایجان شوروی سابق کجا بوده؟...از نظر ما احتمالات زیر میتواند مطرح باشد:
1ـ نبود نماینده: نماینده ایران در یونسکو به خاطر اقدامات ارزنده و فعالیتهای فرهنگی و هنری در خور و قابل توجهی که در این سالها از خودش داشته، احتمالا از سوی یونسکو مرخصی تشویقی گرفته و در یکی از مراکز خرید (city center) دنبال نخود سیاه بوده است.
2ـ کمبود نماینده: نماینده بوده، اما چون بر اثر شب کاری و رتق و فتق امور تا پاسی از شب بیدار بوده و به قول سعدی، یک دم خواب در چشمش نگشته؛ در جلسه یونسکو ناخواسته مشغول چرت بوده و زمانی ـ روم به دیوار ـ چرتش پاره شده که کار از کار گذشته و کشور آذربایجان، سند تار را به نام خودش زده. خیلیها در طول تاریخ، یک لحظه خوابشان برده و وقتی پا شدند، دیدند نتیجه عوض شده!
3ـ بود و نبود نماینده: در این فرض دور از ذهن، احتمالا نماینده ما در یونسکو در جلسه حضور داشته، اما چون شناخت دقیق و ملموسی از تار نداشته و در عمرش به قدر یک تار هم، تار را از نزدیک ندیده؛ چشمش تار دیده، همچین خیال کرده که دارد یک کنده میبیند. کنده یا همان تنه درخت. با خودش گفته، چیزی که ما زیاد داریم، کنده. هیچ خاصیتی هم ندارد، جز این که دود از کنده بلند میشود. خب دود هم که تا بخواهید، خودمان در هوایمان داریم. آن قدر که گاهی مملکت را تعطیل میکند. نمیدانسته که این کنده، صدا دارد؛ اما صدایش بعدا در میآید!
رضا رفیع
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم