در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
نماینده دادستان که برای دفاع از کیفرخواست صادره در این محاکمه حاضر شده بود درخصوص این پرونده میگوید: ماموران پلیس ملارد کرج دو سال قبل در جریان قتل جوانی به نام پدرام قرار گرفتند که با ضربات چاقو کشته شده بود. زمانی که ماموران به محل رفتند و تحقیقات خود را آغاز کردند متوجه شدند ساختمان محل جنایت متعلق به زوج جوانی به نام ثریا و سیامک است. ماموران زوج صاحبخانه را بازداشت کردند و در ادامه پی بردند علاوه بر این دو نفر خسرو و حامد، دو برادر ثریا هم در این قتل شریک بودند، بنابراین آنها را هم بازداشت کردند. متهمان در بازجوییها به جرم خود اقرار کردند و توضیح دادند هرکدام در قتل پدرام چه نقشی داشتند.
نماینده دادستان ادامه میدهد: بررسیها نشان داد ضارب اصلی سیامک ـ همسر ثریاـ است و خسرو و حامد نیز در آوردن مقتول به خانه و جلوگیری از فرار او نقش داشتند. همچنین مشخص شد ثریا روز حادثه با مقتول تماس گرفته و از او خواسته بود تا به خانهاش بیاید. بنابراین جرم متهمان محرز است و با توجه به اینکه آنها اعتراف هم کردهاند، لذا بهعنوان نماینده دادستان درخواست صدور حکم قانونی را کردهام.
قتل کار من بود
سیامک میگوید زمانی که آن پیامکهای عاشقانه را در گوشی همسرش دید احساس کرد همه زندگیاش به یکباره ویران شده است: در تلفن همراه ثریا چیزی دیدم که مشکوکم کرد. مدتی بود تلفن را از خودش دور نمیکرد و مدام با آن کار میکرد. یک روز وقتی که حواسش نبود تلفنش را برداشتم و متوجه شدم پیامکهای مشکوکی دارد. بیشتر که بررسیکردم متوجه شدم هرچند اسم یک زن روی شماره است اما پیامکها توسط یک مرد برای همسرم میآید. آن وقت که این موضوع را فهمیدم انگار دنیا روی سرم خراب شد. با همسرم درگیری شدیدی پیدا کردم. دیگر نمیتوانستم به این وضع ادامه بدهم و نمیخواستم با او بمانم اما قبل از اینکه اتفاقی بیفتد باید انتقام میگرفتم.
سیامک در دادگاه نیز همه اتهاماتش را قبول کرد. او ادامه میدهد: قتل کار من بود و نمیتوانستم آن را انکار کنم. من در دفاع از شرفم که به باد رفته بود مرتکب این قتل شدم و شاید اگر شخص دیگری هم در آن لحظه جای من بود این کار را میکرد. بعد از چند روز به همسرم گفتم باید همه چیز را برایم توضیح دهد. گفت نمیداند شماره تلفن او چطور به دست پدرام افتاده است اما او اصرار دارد ثریا از من جدا شود و با وی ازدواج کند. این حرفها من را عصبیتر کرد و نتوانستم خودم را کنترل کنم.
به ثریا گفتم باید با پدرام تماس بگیرد و از او بخواهد به خانه ما بیاید. ثریا هم این کار را کرد. بعد من با برادران ثریا تماس گرفتم و موضوع را گفتم. آنها هم حاضر به همکاری شدند. این موضوع همه ما را عصبی کرده بود. دو برادرزنم پدرام را سرخیابان گرفتند. او را به خانه ما آوردند و من که خیلی عصبی بودم، او را کتک زدم. پسر جوان قصد داشت فرار کند اما او را به کمک دو برادرزنم گرفتم و با ضربه چاقو به قتل رساندم.
سیامک میگوید اگر درست فکر میکرد شاید دست به این کار نمیزد و با جدا شدن از همسرش همه چیز را تمام میکرد اما در آن زمان آنچه برایش مهم بود غرور جریحهدار شدهاش بود: «انگار زندگیام یکباره از بین رفت، انگار همه سالهایی که با همسرم زندگی کردم نابود شد. من نمیخواستم کسی را بکشم، داشتم کنار همسرم زندگی میکردم، زندگی خوبی هم داشتیم، اگر هم مشکلی بود من سعی میکردم حلش کنم. نمیدانم او چرا این کار را با من کرد. هرچند همسرم اشتباه کرد اما اولین اشتباه را پدرام کرد. او نباید به یک زن شوهردار نزدیک میشد. او میدانست که ثریا همسر دارد اما باز سراغش رفت. پدرام میخواست زندگی من را خراب کند و من فقط جلوی این کار را گرفتم.»
سیامک در مورد اینکه چه زمانی نقشه قتل پدرام را کشید،میگوید: قصدم کشتن پدرام نبود فقط میخواستم او را بزنم و بترسانم تا دیگر به زنم نزدیک نشود. در واقع این ثریا بود که به من خیانت کرده بود و اگر میخواستم کسی را بکشم باید اول زنم را میکشتم اما من آدمکش نبودم و قصدم قتل کسی نبود، فقط میخواستم آن پسر را بترسانم.
تو را دوست دارم
ثریا توضیح میدهد چه اتفاقی افتاد و چرا گرفتار پیامکهایی شد که فکر میکرد میتواند عشق را در آنها پیدا کند. او میگوید: چند ماه قبل از این حادثه بود که پیامکی به تلفنم فرستاده شد. شماره غریبه بود، وقتی پیام را باز کردم دیدم جملاتی عاشقانه در آن نوشته شده و فرد فرستنده نسبت به من ابراز علاقه کرده است. پیامکش را جواب دادم و گفتم اشتباه گرفته و من او را نمیشناسم اما دوباره برایم پیامکی آمد که شماره درست است و او کسی را با من اشتباه نگرفته و میداند من کیستم. این مرد به من ابراز علاقه کرد و گفت میخواهد با من حرف بزند. اینطور بود که رابطه ما آغاز شد. من به او گفتم شوهر دارم و نمیتوانم به این رابطه ادامه بدهم، حتی گفتم همسرم را دوست دارم و این رابطه به جای خوبی نخواهد رسید اما پدرام دست بردار نبود.
ثریا مدعی است نمیخواست به پیامکهای پدرام جواب بدهد اما از سوی او تهدید میشد: «وقتی به پدرام گفتم شوهردارم و این رابطه بیفایده است، گفت اگر جواب او را ندهم موضوع را به خانوادهام میگوید. او از این راه من را وادار میکرد به این رابطه ادامه بدهم.»
ثریا ادعا میکند از رابطه پنهانیاش خیلی ناراحت بود اما از ترس به این رابطه ادامه میداد. او ادامه میدهد: میدانستم دیر یا زود این ماجرا لو میرود. سیامک به رفتارهای من مشکوک شده بود اما فکر نمیکردم این شک عمیق آنقدر باشد که تلفنم را کنترل کند و پیامکها را بخواند.
متهم در مورد اینکه چرا پدرام باوجود اطلاع از تاهل وی اصرار داشت با او رابطه داشته باشد، میگوید: وقتی این سوال را از او پرسیدم گفت عاشق من شده و از من خواست از شوهرم جدا شوم و با او ازدواج کنم اما من سیامک را دوست داشتم و دلیلی هم برای جدایی از او نداشتم. پدرام دستبردار نبود و هرچه میگفتم برو با دختر دیگری رابطه برقرار کن باز هم به من پیامک میداد و از من میخواست قرار بگذارم و همدیگر را ببینیم.
این زن در مورد اینکه پدرام چطور شماره تماس او را پیدا کرده بود، میگوید: چند بار از او خواستم بگوید چطور شماره تلفن من را به دست آورده اما جواب درستی نداد تا اینکه متوجه شدم شماره تلفنم را یکی از اقوام شوهرم به او دادهاست. آن فرد مردی جوان است که به خوشبختی من و سیامک حسادت میکرد و برای اینکه ما را از هم جدا کند چنین نقشهای را کشید و موفق شد.
ثریا درباره وقایع روز حادثه هم توضیح میدهد: سیامک خیلی عصبانی بود. از من خواست تلفن را بردارم و پدرام را به خانه دعوت کنم. گفت کاری ندارد و فقط میخواهد به او بگوید دیگر مزاحم من نشود. او با برادرانم هم تماس گرفت. قرار نبود کسی کشته شود. به من گفت فقط کاری میکند که او دست از مزاحمت بردارد اما زمانی که با پدرام روبهرو شد آنقدر از دست او عصبانی بود که این اتفاق افتاد.
ثریا میگوید با اینکه قاتل نیست اما خود را در این قتل مقصر میداند: «من نباید به آن پیامکها جواب میدادم. کارم اشتباه بود، فکر نمیکردم کار به اینجا بکشد و خودم میخواستم این رابطه را تمام کنم اما نمیدانستم باید چطور این کار را بکنم. هربار تهدید میشدم و از ترس دوباره برمیگشتم. این بزرگترین اشتباه من بود.»
مرجان لقایی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم