گفت‌وگو با دکتر محسن بهرامی، رئیس پژوهشکده آینده‌پژوهی دانشگاه صنعتی امیرکبیر

آینده پژوهی رویا پردازی نیست

در روزگاران کهن هر دولتمردی با توجه به فرهنگ جامعه خود جمعی از پیشگویان و منجمان را دور خود جمع می‌کرد تا با عقیده آنها که حرکت کواکب را بر حال و آینده انسان تاثیر گذار می دانستند، بتواند بهترین تصمیم را برای صلح یا جنگ با این همسایه یا آن دشمن بگیرد. اساس نیاز به پیشگوها و آینده‌بین‌ها همیشه تصمیم‌گیری بوده و پارامترهای متعددی که یک تصمیم را با شکست یا پیروزی همراه می‌کند. به خاطر همین موضوع تعدد پارامترهای موثر در سرنوشت یک تصمیم است که وقتی صحبت از سرنوشت یک ملت یا یک کشور پیش می‌آید، تخم تردید در دل حاکمان و دولتمردان کاشته می‌شود. اینجاست که آنها به قدرت آینده‌نگری چند مشاور و وزیر نیازمند می‌شوند. قدرتی که در سایه اطلاع از زیر و بم یک موضوع به دست می‌آید. موضوع منجم و طالع بین، داستانی است که به صدها سال پیش تعلق دارد، وقتی که هنوز دنیا به اندازه امروز پیچیده و در هم تنیده نبوده است. اما امروز دیگر دیدن حرکت افلاک و نگاه کردن در کاسه آب جوابگو نیست و این مقوله برای خودش یک حوزه علمی بزرگ شده است. حوزه‌ای که پیشکسوتان هر علمی پس از سال‌ها تلاش در محدوده تخصصی خودشان، آنقدر آبدیده می‌شوند که بتوانند به میز آینده‌پژوهان دعوت شوند. برای آشنایی با دانش آینده‌پژوهی و کاربردهای آن در زندگی امروزی پای گفت‌وگوی دکتر محسن بهرامی، رئیس پژوهشکده آینده‌پژوهی دانشگاه صنعتی امیر کبیر نشستیم تا برایمان از عواقب عدم توجه به این علم در سطح شخصی، خانوادگی، شهری، ملی و جهانی بگوید.
کد خبر: ۵۱۴۰۸۷

خیلی‌ها فکر می‌کنند که صحبت درباره آینده کار افرادی است که رمل و اسطرلاب می‌اندازند.

نه این برداشت صحیحی نیست البته افرادی که این تفکر را دارند خیلی معدودند چون اینقدر مطالب خواندنی در این زمینه پخش شده و نگاه مردم به آینده عوض شده است که چنین تعبیری نوعی بی‌انصافی است، زمانی که افرادی مثل ژول ورن و ماکسول در قرن نوزدهم درباره آینده می‌نوشتند نگاه به آینده با محور فناوری شکل گرفته است. سال 1895 در نمایشگاهی از صددرصد افراد درباره آینده برخی فناوری‌ها سوال شد این موضوع چند سال قبل از این بود که برادران رایت اولین پرواز را داشته باشند. از آن زمان پرواز با بالن همه‌گیر می‌شود و صنعت حمل و نقل هوایی مطرح می‌شود خود برادران رایت هم تصور نمی‌کردند در کمتر از 20 سال بتوان بر فراز اقیانوس‌ها و کشورها پرواز کنند و مسافربری شکل بگیرد. بنابراین آینده در مقابل چشمان ما شکل می‌گیرد ما قادر به پیشگیری آن نیستیم ولی عوامل شکل‌دهنده آن را می‌توانیم بشناسیم و ترکیب این عوامل و تاثیرات آنها را مطالعه کنیم. نتایج مطالعه بر اساس دسته عوامل متنوعی که روی آن موثر است و بر اساس این که کدام عامل مهم‌تر است، می‌تواند متفاوت باشد. در نتیجه مفهوم وجود چند آینده به عنوان محصول مکالمات ما به وجود می‌آید. یکسری از آینده‌ها احتمال وقوع ندارد.

منظور از چند آینده‌ای احتمال وقوع احتمالات است یا آینده‌ای برای حوزه‌های مختلف؟

بیشتر به حوزه‌های مختلف مربوط است. مثلا در حوزه جمعیت با محاسبات مختلف می‌توان در آینده انتظار 80 تا 120 میلیون نفر را در ایران داشت. جمعیت 120 میلیونی الزامات و امکانات مختلف از نظر تغذیه، بهداشت، مسکن، حمل و نقل و... دارد و می‌توانیم براساس این که جمعیت آینده 80، 100 یا 120 میلیون باشد به آینده‌نگری و سه نوع برنامه‌ریزی برسیم. ممکن است به این نتیجه برسیم که چون نمی‌توانیم مثلا در 30 سال آینده نیازهای افزایش زیاد جمعیت را برآورده کنیم پس هدف را 100 میلیون می‌گذاریم.

بنابراین آینده‌هایی که شما شناختید یا فکر می‌کنید می‌توانند وجود داشته باشند، می‌آییم عوامل مهم آن را بررسی می‌کنیم و آن آینده‌هایی را که محتمل‌تر هستند را انتخاب می‌کنیم. مثلا جمعیت ما احتمال دارد به 120 میلیون برسد پس این که جمعیت 200 میلیونی در یک بازه زمانی داشته باشیم غیرممکن است یا امکان کاهش جمعیت در این بازه هم وجود ندارد بنابراین آینده‌های غیرمحتمل را کنار می‌گذاریم و روی جمعیت 80 تا 120 میلیون در آینده کار می‌کنیم. این آینده را آینده ممکن در نظر می‌گیریم و سپس بر اساس امکانات یکی از آنها را آینده مطلوب در نظر می‌گیریم و برنامه‌ریزی‌های خود را بر این اساس انجام می‌دهیم و از آنجا که می‌دانیم آینده‌های کناری هم وجود دارند بنابراین برای احتمالات دیگر هم آماده می‌شویم.

آینده‌پژوهی، آینده‌نگاری، مهندسی آینده‌، مطالعات آینده یا هر آنچه که آن را بنامیم، به شما یک روش سیستماتیک می‌دهد تا شما آینده‌های محتمل را شناسایی کنید و بتوانید تصمیمات و برنامه‌ریزی‌های صحیح برایش ارائه دهید. این موضوع یک کار پویاست که پیوسته باید این مطالعه را با یک تکرار زمانی مشخصی انجام دهید. لزوما معنی‌اش این نیست که آینده مطلوب شما در زمانی مشخص محقق می‌شود بلکه نشان می‌دهد که شما دارای یک برنامه اجرایی منسجم در هر لحظه هستید و جامعه شما می‌داند که چرا به سمت یک هدف پیش می‌رود. این موضوع هیچ ارتباطی با پیشگویی یا این که یک نفر آینده‌ای را متصور شود، ندارد.

با این همه قدرتی که در این علم وجود دارد، تصمیم‌گیران دنیای مدرن چقدر از این دانش برای برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری استفاده می‌کنند؟

اگر چه شاید الفاظ خاصی برای این کار در نظر گرفته نمی‌شود اما هر نظام خرد و کلانی به بقای خودش فکر می‌کند و به همین دلیل هم نقشه چه جور بودن و چگونه بودن را برای خودش تعریف می‌کند. این یعنی وارد مقوله آینده‌نگاری و آینده‌پژوهی شده است حالا اگر تکنیک‌ها را نمی‌شناسد و به کار نمی‌برد یا این‌که مفاهیم آینده پژوهشی را نمی‌داند، مهم نیست اما آنچه اهمیت دارد این است که عملا وارد این مقوله شده است. وقتی به تاریخ نگاه می‌کنیم چنین دیدگاهی همیشه وجود داشته اما این ادبیات از حوالی جنگ جهانی دوم شکل می‌گیرد و بلندپروازی‌هایی که در قلب داستان‌های علمی و تخیلی بوده وارد فاز اجرایی می‌شود و به عنوان مثال برنامه‌ریزی برای سفر به ماه یا فضا انجام می‌شود. اینها باعث می‌شود که شما برای مدت زمان مشخصی برنامه‌ریزی طولانی مدت و منسجمی را انجام دهید. معنی‌اش این نیست که همه چیز را می‌دانید و همه چیز را می‌توانید حل کنید ولی می‌دانید که در چه جهتی پیش می‌روید. این مسابقه در جنگ سرد بین بلوک‌های شرق و غرب خیلی جدی بود چون هر طرف می‌توانست بداند هرکسی چگونه کار می‌کند ولی وقتی ارتباط فناوری با اقتصاد با جامعه و سیاست آشکار شد، مفهوم آینده پژوهشی فقط از قالب فناوری درمی‌آید. از دهه 70 میلادی البته نه خیلی منسجم تقریبا همه جا به آن پرداخته شد حتی قبل از انقلاب هم برخی ردپایی از این آینده‌نگری‌ها در کنفرانس‌ها و همایش‌ها دیده می‌شد اما بعد از انقلاب و براساس جو جهانی، ما هم می‌دیدیم که برنامه درازمدت می‌خواهیم. ابتدا برنامه پنج ساله آمد ولی بعد به این نتیجه رسیدیم که برای آن‌که هدفمندتر حرکت کنیم می‌بایست برنامه بلندمدت‌تری باشد. این موضوع منتهی شد به یک سند چشم‌انداز، سند جامع علم و فناوری و سندهای بخشی و زیربخشی. این نشان می‌دهد که حداقل توجه دانشگاه و صنعت به آینده و این‌که در آینده به کجا می‌رویم جلب شده است. توجه ویژه رهبری به این موضوع باعث انسجام و شناخته شدن بیشتر موضوع شد. طبیعتا مثل هر کار دیگری پیاده‌سازی و عملیاتی کردن آن انرژی بر است.

به هر حال تنظیم هر سندی نیازمند وجود یک سری زیرساخت است. باید یک چیزهایی وجود داشته باشد تا براساس آنها آینده را هدف‌گذاری کنیم.

بهرامی: مطالعات آینده‌پژوهی شما را در یک فضای تصمیم‌گیری بلندمدت قرار می‌دهد که ممکن است اگر این مطالعات و تصمیم‌سازی‌ها را نداشته باشید، رویاپردازی به نظر برسد. اما چون طبق برخی ضوابط آینده را تعریف کرده‌ای و طبق برنامه‌ای جلو می‌روی آنوقت دیگر نمی‌توان گفت که فقط بر اساس آرزوها حرکت می‌کنید

خیلی خوب است که این موضوع باز شود. از یک مثال ساده استفاده می‌کنم. شما از اینجا به قصد محل کارتان حرکت می‌کنید و هیچ پولی هم ندارید. می‌شود نشست کنار خیابان و منتظر ماند؛ بلکه اتفاقی بیفتد. می‌شود هدف را نادیده نگرفت و این‌که نمی‌توانم و پول ندارم معنایش را از دست می‌دهد و گزینه‌های متعددی را در نظر بگیرم. مثلا فکر کنم اگر برای کسی کار کنم، می‌توانم پولی به دست بیاورم یا به تاکسی می‌گویید من را به مقصد برسان. در مقصد پول را تهیه و پرداخت یا از فردی می‌خواهید به شما پولی قرض بدهد. برای رسیدن به یک هدف مطلوب امکانات موجودیت ‌بخش کوچکی از الزامات هستند، ولی این‌که شما وضع موجودت به هدف نمی‌خورد به نظر می‌رسد خیلی ربطی ندارد.

چنین دیدگاهی خیلی بلندپروازانه نیست؟

خیر، برای این‌که این موضوع را بهتر درک کنید، بازهم مثالی می‌زنم. فرض کنید خانم جوانی شوهر خود را از دست داده و کار می‌کند و هر شب به فرزندش می‌گوید تو دکتر می‌شوی و من و خودت را از بدبختی نجات می‌دهی. سال‌ها بعد شاید این مادر فوت کرده باشد، اما پسرش که رئیس بخش جراحی یک بیمارستان شده، در مصاحبه‌ای می‌گوید مادر من خیلی زحمت کشید. از این مثال‌ها همه زیاد دارند. این خانم براساس امکانات موجودش شاید هیچ‌وقت فکر نمی‌کرد پسرش رئیس بخش جراحی یک بیمارستان باشد.

این را شاید فقط بتوان آرزوی بزرگ یک مادر نامید؟

نه، شما هدف را تعیین می‌کنید و خواب و خیالی با موضوع برخورد نمی‌کنید، ولی حالا چون در سطح کلان هدفت را تعیین کرده‌ای، برنامه‌ریزی می‌کنید و کارهایی را انجام می‌دهید که هر لحظه تو را به هدفت نزدیک‌تر کند. البته همان‌طور که اشاره کردم، آینده مطلوب شما در قالب یکسری آینده‌های ممکن شکل می‌گیرد. از این طرف گام‌هایی که برداری، تو را به آینده‌ای می‌رساند که لزوما ربطی به شرایط موجود ندارد. مطالعات آینده‌پژوهی شما را در یک فضای تصمیم‌گیری بلندمدت قرار می‌دهد که ممکن است اگر این مطالعات و تصمیم‌سازی‌ها را نداشته باشی، رویاپردازی به نظر برسد. اما چون طبق یکسری ضوابط و روش‌هایی آینده‌ات را تعریف کرده‌ای و طبق برنامه‌ای جلو می‌روی آن وقت دیگر نمی‌توان گفت که فقط بر اساس آرزوها حرکت می‌کنید.

اما وقتی ما تصمیم می‌گیریم مثلا در یک حوزه خاص در نوک قله و راس قرار بگیریم و حداقل در منطقه اول شویم، می‌‌بینیم در حال حاضر روی پله اول قرار داریم و برای رسیدن به هدف پله‌های زیادی جلو روی ماست و احیانا برخی از آنها اصلا وجود ندارند. هنر آینده‌پژوهی این است که این زیرساخت‌ها را ببیند و براساس آنها آینده را ترسیم کند.

این‌که شما چه می‌کنید به تصمیمات گام به گام در حین پیمودن مسیر بستگی دارد. نکته‌ای که مهم است این‌که اختلاف وضع موجود و وضع مطلوب روحیه شما را خراب نمی‌کند و می‌دانید با برنامه‌ریزی و گام‌های متناسب به هدف می‌رسید و ایمان دارید در این مسیر امکاناتی برایتان ایجاد می‌شود.

مثل افق 1404 ایران؟

افق ایران 1404 را در نظر بگیریم که چشم‌اندازی 20 ساله است. در حدود یک‌چهارم زمان را گذراندیم و در برخی شاخه‌ها آنچنان که باید حرکت نکرده‌ایم.

مشکلی که وجود دارد این است که این چشم‌انداز بی‌جهت سیاسی شد. این کار یک برنامه‌ریزی بلندمدت بود. من نمی‌دانم که پیشرفت دقیقا تا چه حد بوده است و ترجیح می‌دهم براساس مکانیسم اندازه‌‌گیری‌های خاص ارزیابی کنیم که چقدر راه را طی کرده‌ایم یا چقدر عقب هستیم. ممکن است در جریان مطالعات پویا به این نتیجه برسیم که اهداف خوبی تعریف نشده و آنها را تغییر دهیم یا به جای دیگری از محور زمان منتقلشان کنیم که مناسبت بیشتری با شرایط دارد. قشنگی کار این است که در هر زمان و در مسیر حرکت می‌دانید که چه آینده‌ای در انتظار شماست.

شما دائم مشغول مطالعه آینده هستید و بر اساس شرایط موجود برنامه‌هایتان را تغییر می‌دهید. اتفاقاتی در منطقه می‌افتد ترکیب جمعیتی، سیاسی و اقتصادی تغییر می‌کند. برخی از کشورهایی که تصور می‌شد از ما خیلی جلوتر بروند درگیر جنگ و گرفتاری و عدم سرمایه‌گذاری‌های خارجی می‌شوند.

بعضی مواقع چنین شرایطی ممکن است معنی تجاری داشته باشد، اما معنی علمی ندارد. وقتی به سمت هدف حرکت می‌کنید در طول مسیر مدام وضع را بررسی می‌کنید.

یعنی شما اعتقاد دارید همین که آینده‌ای ترسیم شده، خوب است؟

مسلما همین طور است. نباید نگران باشیم که به اهداف سند می‌رسیم یا نمی‌رسیم. خیلی واضح است که پس از مدتی هدف یا حتی جهت را باید تغییر دهیم، اما داشتن یک هدف در آینده حتی اگر خیلی دقیق و مناسب تعریف نشده باشد، باز هم بهتر از بی‌هدفی است. ممکن است برای اسناد چشم‌انداز مختلف بتوان ایرادات آکادمیک گرفت، اما این ایرادها هم برای این است که برای اسناد و هدف‌گذاری‌های بعدی بهتر عمل کنیم. این جور نباید فکر کرد که می‌شود سند چشم‌انداز نداشت و خوب حرکت کرد. مثل این می‌ماند که بدون هدف از تهران حرکت کنیم و فکر کنید که به هر حال به یک جایی می‌روید. ممکن است در خود تهران هم بیهوده بچرخید و بگویید قرار بود 400 کیلومتر راه برویم که رفتیم. هدف کوتاه‌مدت و بلندمدت لازم است، مطالعه شکل‌گیری این هدف از جامعه هم مهم است.

ذات آینده‌پژوهی با پویایی و بازنگری همراه است ضمن این که درصد خطا هم دارد.

آینده‌پژوهی انجام می‌شود برای این که در زمان حال تصمیم مناسب‌تری بگیریم. صددرصد خطا هم دارد همه چیز در حال تغییر است. اگر بیست سال پیش می‌خواستیم برنامه‌ریزی بلند مدت کنیم، خب آن زمان مثلا هنوز شوروی سرپا بود، بلوک‌بندی غرب و شرق بود و حرف‌ها، آمال‌ها و جهت‌ها متفاوت بود. الان داریم درباره این که قدرت هر کشور چگونه خواهد بود و چند درصد از سهم تصمیم‌گیری دنیا را در اختیار خواهیم داشت حرف می‌زنیم. این‌که ما در کجای معاملات بین‌المللی قرار می‌گیریم و دنبال چه بازار هدفی باید برویم. مطالعه آینده به ما کمک می‌کند که به شرایط نگاه کنیم و تصمیمات درستی بر اساس آنچه امروز در جریان است برای آینده‌ای دور یا نزدیک بگیریم.

برای آینده‌پژوهی یکسری کشورها می‌توانند افق‌های بلندمدت‌تری داشته باشند مثلا ژاپن افق پنجاه ساله دارد. پروژه‌ای دیدیم برای سال 3000 یعنی برای حدود 90 سال دیگر. این موضوعات کمی بحث فلسفی دارد و مناسب بحث ما نیست ولی بلندمدت بودن چشم‌انداز هم تمرین می‌خواهد و هم توانمندی مطالعات خوب می‌خواهد. این که عوامل و منابع چگونه تغییر می‌کند. به هر حال در شرایط موجود به نظر می‌رسد تعیین هدف ده یا بیست ساله برای ایران منطقی‌تر است. بعضی مواقع باید درصدد تولیدکردنش باشیم.

ایران یا به طور کلی‌تر جهان با چه چالش‌هایی در حوزه آینده‌پژوهی روبه‌رو است؟

بهرامی: برخی کشورها می‌توانند افق‌های بلندمدت‌تری داشته باشند. مثلا ژاپن افق 50ساله دارد. ولی بلندمدت بودن چشم‌انداز هم تمرین می‌خواهد و هم توانمندی مطالعات خوب می‌خواهد. در شرایط موجود به نظر می‌رسد تعیین هدف 10 یا 20 ساله برای ایران منطقی‌تر است

بیشترین چالش این حوزه این است که دو مورد سرسری گرفته می‌شود؛ یکی اجراست و فکر می‌کنند هر کسی که از راه رسید می‌تواند انجام دهد. مثل این است که به یک مغازه خواربارفروشی مراجعه کنید و هر چه را که نیاز دارید اعم از لوازم ساختمانی یا دارو از آن مطالبه کنید. برای اجرای برنامه‌های بلندمدت باید افرادی را که تجربه و آشنایی با این موضوع دارند و آموزش‌دیده هستند سر کار بگذاریم. از طرف دیگر نتیجه تحقیقات را خیلی توجه نمی‌کنیم. نمی‌دانم چرا اینجوری می‌شود. ما خیلی از مشکلات را توسط کارشناسان به‌موقع شناسایی کردیم ولی به‌موقع تبدیل به تصمیم نکردیم. فکر می‌کنم این دو چالش وجود دارد البته در حال حاضر همه متوجه این مشکلات می‌شوند و فکر می‌کنم کم‌کم رویه موجود اصلاح می‌شود.

متاسفانه ما بیشتر مواقع این مشکل را داریم. ارتباط صنعت و دانشگاه را نداریم. تبدیل ایده به عمل اتفاق نمی‌افتد.

این موضوعات در هم تنیده است و شاید دانشگاه هم نمی‌تواند خیلی بهتر از صنعت باشد و بالعکس. اصولا فارغ‌التحصیلان خوبی در دانشگاه‌هایمان تربیت می‌کنیم، ولی مهم این است که کار را در اختیارشان قرار دهیم و جذبشان کنیم. فکر می‌کنم این بخشی از رشدی است که داریم می‌کنیم. به نظر می‌رسد ما در آستانه ورود به طرز تفکر جدیدی هستیم. اتفاقاتی در حال وقوع است که گرچه کاملا مطلوب نیست، اما مشخص شده روش قبلی ما کارساز نبوده است. ما مهندس خوب تربیت می‌کنیم، اما محصولی که در صنعت تولید می‌کند قابل رقابت با نمونه‌های مشابه نیست و در صنعت مشکلات قابل ارجاع به دانشگاه نداریم و در نتیجه این چرخه معیوب باقی می‌ماند. البته این بخشی از رشد است و به هر جهت ما در حال یادگیری هستیم.

بخشی از آینده پژوهش به حوزه آینده انرژی و محیط زیست برمی‌گردد.

انرژی و محیط زیست دو موضوع مهم و شکل‌دهنده آینده است که در کنار سطح فناوری می‌تواند مشخص کننده کلاس جمعیتی یک جامعه باشد. برای این که حرکت بهتری داشته باشیم باید یک سری از چرخه‌ها تغییر کند. طبیعتا انرژی در 30 سال آینده دستخوش تحولات عظیم خواهد بود و به هیچ‌وجه نباید تصور کنیم که در آینده هم تولیدکننده نفت هستیم. در آینده استفاده از نفت دیگر مثل امروز محدود به سوزاندن در بخاری یا موتور اتومبیل من و شما نخواهد بود. خوشبختانه ما از نظر جغرافیایی در جای خوبی نشسته‌ایم. ما می‌توانیم از منبع بی‌پایان و قدرتمند انرژی خورشیدی منطقه خودمان خیلی استفاده کنیم.

چیزی که خیلی آرام پیش می‌رود فناوری جوش هسته‌ای است که می‌تواند دنیای انرژی را متحول کند. چیزی که در کشور ما مهم است این که باید یاد بگیریم وابستگی مصرف‌کنندگان انرژی‌ در داخل کشور را از سوخت‌های فسیلی برداریم. در آینده بسیار نزدیک نفت به درد سوزاندن نمی‌خورد، اما تبدیلش به فرآورده‌های دیگر معنادار خواهد شد. بین ده تا 20 سال وابستگی مصرف داخلی به انرژی را باید از روی نفت برداریم. این یکی از نتایج آینده‌پژوهی است.

جنگ آب، غذا یا انرژی؛ نگرانی اصلی کشور ما در آینده چیست؟

چون همه چیز را نمی‌توانیم کنترل کنیم باید چند عامل را شناسایی و کنترل کرد تا آینده را به خوبی شکل دهیم. انرژی آینده یکی از این بخش‌هاست. تعادل جمعیتی در منطقه لازم داریم که نباید خیلی با هیاهو برخورد کرد باید مردم را توجیه کرد که ما نمی‌توانیم با توجه به شرایط منطقه‌ای با جمعیت‌ نامناسب زندگی کنیم. تنها کمیت جمعیت مهم نیست، توزیع سنی و جغرافیایی‌اش هم مهم است. ما اگر برنامه‌ریزی‌های صحیح داشته باشیم، نباید نگران غذا باشیم به شرطی که فرهنگ و آداب غذا خوردنمان بر پایه دانش طولانی و چند هزار ساله خودمان را به روز کنیم و این نوع غلط تغذیه غربی را اشاعه ندهیم.

ما یک‌سری کارهای مثبت انجام داده‌ایم ، مثلا سطح تحصیلات را بالا برده‌ایم، اما این فرهنگ را جانینداخته‌ایم که این افزایش سطح تحصیل مطالبات فرد را از جامعه بیشتر نمی‌کند، بلکه مسئولیت‌هایش را بیشتر می‌کند.

برای این که بیشتر به اهمیت آینده‌پژوهی برسیم به این نکته بپردازیم که اگر به مطالعه آینده توجه نکنیم چه تبعاتی را در پی خواهد داشت؟

شما در سطح شخصی، خانواده، شهری، ملی و جهانی تقریبا یک‌جور نگاه می‌کنید، در سطح شخصی ممکن است از خانواده جدا شوید و بخواهید به دنبال آینده خودتان بروید، ممکن است خیلی هم ایده‌آل نباشد، ولی برنامه‌ریزی ای بوده که انجام داده‌اید. اگر ما آینده خودمان را طراحی نکنیم، وارد آینده دیگران می‌شویم. گرفتاری‌ها تقریبا همین است. ما وارد آینده‌ای شده‌ایم که تقریبا 50 سال پیش تعریف شده و ما نقشی در آن نداشتیم، در حالی که اگر دانسته وارد این آینده می‌شدیم، جایگاه بهتر و اهرم‌های دقیق و موثرتری داشتیم.

ما چقدر عقبیم؟

این مساله یک مقدار فلسفی است مثل فکر می‌کنم عقب و جلویی وجود ندارد باید دید آنجایی که هستیم مطلوب است یا نه. من مطمئن نیستم که بخواهیم یک کشور مشخص را در نظر بگیریم و بخواهیم مثل آن باشیم. هر کشوری موجودیت خاص خودش را دارد؛ ولی جایی که هستیم را باید کار کنیم و ارتقا دهیم. وضع موجود را خوب بشناسیم، بدانیم چرا در جایگاه کنونی هستیم و برای آینده به درستی برنامه‌ریزی کنیم. مسلما وسط راه تهران ـ مشهد تصمیم نمی‌گیرید به اردبیل هم سر بزنید، این کارها صدمه می‌زند.

البته به شرطی که هدف را درست انتخاب کرده باشیم.

هدف من این است که بگویم باید هدف را سیستماتیک انتخاب کرده باشیم، هر وقت هم که فهمیدیم خیلی خوب نیست سیستماتیک تغییر دهیم. ما چون مسلمانیم یک‌سری اهداف‌ غایی داریم. ما انسان و جامعه متعالی می‌خواهیم و در این جهت حرکت می‌کنیم، قرار نیست که هر قیمتی را بدهیم برای این که به پیشرفت برسیم و از نظر اقتصادی خوب باشیم. چیزی که ما را از مظان اتهام درمی‌آورد، منسجم و سنجیده عمل کردن برای صحبت، انتخاب و برنامه‌ریزی برای آینده است. ما باید براساس روشمندی خدمات برای آینده گام برداریم، تلاشی که در چند سال اخیر در اعلام نقشه جامع سند چشم‌انداز شده، در واقع حرکت خوبی است.

سند چشم‌انداز وقتی تنظیم شد که متخصص آینده‌پژوهی نداشتیم. از سال 1370 شورای پژوهش‌های علمی کشور، کمیته‌ای در کمیسیون صنعت در کشور داشت به نام کمیته تکنیک‌های نو که وظیفه‌اش شناسایی تکنیک‌های نو و معرفی‌اش به شورا بود. در سال 1374 اولین گروه آینده‌پژوهی را در پژوهشکده فناوری‌های نو دانشگاه امیرکبیر تاسیس کردیم و در این زمینه سابقه طولانی داریم. بیش از 50 مقاله توسط اعضا، 20 کتاب و... سه سال پیش فوق‌لیسانس و امسال دکترای این رشته را راه‌اندازی کرده‌ایم؛ البته در دانشگاه‌های دیگر هم راه‌اندازی شده مهم این است که ما از این دانش‌آموختگان استفاده کنیم.

با وجود این فارغ‌التحصیلان چقدر می‌توانیم به دقیق‌تر و بهتر شدن آینده امیدوار باشیم؟

بعد از انقلاب خیلی از رشته‌ها مثل پلیمر، هوافضا، بیوتکنولوژی و... نبود. آرام‌آرام در سیستم وزارت علوم شکل می‌گیرد. حالا که می‌خواهیم هواپیما یا ماهواره بسازیم متخصصش را داریم. در عین حال که شاید خیلی منسجم عمل نکرده‌ایم، ولی سیستم کار می‌کند و در یک جامعه با این همه تنوع انتظار نداریم که همه چیز صددرصد درست باشد. در بخش توسعه تکنولوژی ما زیاد هم بد کار نکردیم. همین که این همه مقاله تولید می‌کنیم مستقل از این‌که خوب است یا نه به هر حال یک‌سری شاخص‌های علم را داشته‌ایم. این کار یک روز و دو روز نیست، اماعقیده دارم که به هر حال سرعت می‌بایست بیشتر شود.

همه دستگاه‌های اجرایی مثل قوه قضاییه، قوه مجریه و... که لزوما صنعت نیستند، اما در فرآیند تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری موثرند و در فرآیند تدوین و تبیین آینده شرکت دارند. باید سعی کنند از روش‌های علمی در تصمیم‌سازی و نه تصمیم‌گیری استفاده کنند. به این صورت که جمع‌آوری، تخلیه و تزریق اطلاعات به مراجع تصمیم‌گیر یک موضوع عادی ‌شود. این موضوع لوکس نیست، ما فقط دانشجو تربیت نمی‌کنیم که مدرک بدهیم، بلکه باید از نتایج تحقیق آنها استفاده کرد.

این یک واقعیت است، به هر حال یک آینده‌ای وجود دارد که ما به طرف آن می‌رویم. واقع‌بینانه باید به آینده نگاه کرد.

ما در حدود 30 دانشجوی کارشناسی ارشد داریم که در آینده نزدیک شاهد خروج مقالات و گزارش‌های ارزشمندی از آنها خواهیم بود. ارتباط خوبی با مراجع مختلف داریم و تلاش داریم تا در سطح کشور به این موضوع توجه شود. ما یک کنفرانس جهانی 1414 در پیش‌رو داریم که در آذرماه برگزار می‌شود تا توجه به فناوری را تخصصی‌تر کنیم و نیاز به برنامه‌ریزی در این زمینه را بیشتر مطرح کنیم.

بهاره صفوی / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها