من فرزندم را نکشته‌ام

کیتی توری، زن 35 ساله‌ای است که به اتهام قتل پسر پنج ساله‌اش تیم که عقب‌مانده ذهنی بود دادگاهی شده است. این زن که هرگونه نقش داشتن در مرگ پسرش را انکار می‌کند با تلاش‌های وکیلش سعی دارد حداقل حکم را از دادگاه دریافت کرده و از اتهام سنگینش شانه خالی کند.به گفته پزشکی قانونی و پرونده‌ای که در مورد مرگ مشکوک تیم تشکیل شده این پسر بچه با خوردن چند قرص خواب‌آور دچار مسمومیت شدید شده و جانش را از دست داده است.
کد خبر: ۵۱۳۲۰۷

زندگی مادر مجرد به اندازه کافی سخت است. یعنی اگر زن باشی و بخواهی بعد از متارکه فرزندت را بدون هیچ پشتیبانی از خانواده بزرگ کنی راه بسیار سختی را پیش‌رو خواهی داشت. اوضاع برای من دقیقا به همین شکل بود. وقتی بناچار از همسری که عادت به کتک زدن داشت و رفتارهای وحشیانه‌اش زندگی من و تنها پسرم را به خطر انداخته بود جدا شدم و حضانت فرزندمان را به عهده گرفتم، می‌دانستم مسئولیت بزرگی را گردن می‌گیرم.

شرایط خاصی که پسرم داشت باعث می‌شد به مراقبت زیادی احتیاج داشته باشد و من باید کارهای زیادی برایش انجام می‌دادم. علاوه بر رفتن به سر کار و پرداخت انواع هزینه‌هایی که زندگی روی دوشم گذاشته بود، نگهداری از پسر پنج ساله‌ام تیم و پدر پیرم که به خاطر دو سکته قلبی تحت مراقبت‌های ویژه بود، فشار مضاعفی روی دوشم می‌گذاشت که خیلی زود خسته ام کرد. اما تنها یک دلخوشی داشتم و آن هم این بود که خداوند این توانایی را به من داده که از دو نفر از عزیزترین افراد خانواده‌ام نگهداری کنم و در کنارشان بمانم و همین برایم کافی بود.

پسرم که عقب‌ماندگی ذهنی داشت اوضاع را برایم سخت‌تر می‌کرد، اما چیزی که بیش از همه قلبم را می‌شکست، پدر او بود که پس از متارکه‌مان هرگز به دیدار پسرمان نیامد و یک بار نپرسید زندگی‌مان چطور می‌گذرد. او از لحاظ مالی تامین بود اما برای جداشدنمان آنقدر به من سخت گرفته بود که به ناچار به او گفتم هیچ چیز نمی‌خواهم جز این‌که اجازه دهد من و فرزندم با هم زندگی کنیم. او از زندگیمان رفت و دیگر هرگز نگاهی به ما نکرد و این تنها از مردی بر می‌آید که هرگز علاقه‌ای به زندگی‌اش نداشته است.

کیتی توری، زن 35 ساله‌ای است که به اتهام قتل پسر پنج ساله‌اش تیم که عقب‌مانده ذهنی بود دادگاهی شده است. این زن که هر گونه نقش داشتن در مرگ پسرش را انکار می‌کند با تلاش‌های وکیلش سعی دارد حداقل حکم را از دادگاه دریافت کرده و از اتهام سنگینش شانه خالی کند. به گفته پزشکی قانونی و پرونده‌ای که در مورد مرگ مشکوک تیم تشکیل شده این پسر بچه با خوردن چندین قرص ضد افسردگی و خواب‌آور دچار مسمومیت شدید شده و جانش را از دست داده است. کیتی که به هیچ عنوان زیر بار اتهاماتش نمی‌رود مدعی است مرگ پسرش که نارسایی‌های جسمی هم داشت طبیعی بوده و او دخالتی در این ماجرا نداشته است. شاکی اول این پرونده پدر تیم است که وضع غیرعادی روحی همسر سابقش را عاملی بر اتهام قتل می‌داند و سعی دارد هر طور شده او را به مجازات برساند. او اطمینان دارد قرص‌ها توسط کیتی به تیم خورانده شده تا سختی‌های نگهداری از این پسر عقب‌مانده برای همیشه پایان یابد.

من عاشقانه دوستش داشتم

مگر می‌شود زندگی کسی بعد از متارکه آسان باشد. من پسری داشتم که به خاطر مصرف قرص‌های ضدافسردگی در دوران بارداری عقب‌مانده به دنیا آمده بود و پدری که سکته‌های قلبی مداوم توانایی زندگی کردن بدون کمک را از او گرفته بود. وقتی از شوهرم که مردی ثروتمند بود جدا شدم چیزی برایم باقی نمانده بود. این مرد بی‌رحم حتی حاضر نبود به خاطر فرزندی که داشتیم کمکی بکند و ازمن می‌خواست اگر برای نگهداری از تیم کمک مالی می‌خواهم بهتر است طلاق نگیرم و بدون بهانه‌گیری با او زندگی کنم. اما زندگی با شوهرم غیرممکن بود. از یکسو فرزندی داشتم که نارس به دنیا آمده بود و مشکلات جسمی فراوانی داشت. اعضای داخلی بدنش به طور کامل رشد نکرده بودند و به گفته پزشکان استرس شدید و تغذیه بدی که من در دوران بارداری داشتم، اوضاع پسرم را بدتر کرده بود تا یک سال بعد از طلاقم، دست‌کم سه​بار تیم را در بیمارستان‌های دولتی بستری کردم. او حتی نمی‌توانست بخوبی غذا بخورد و همین باعث می‌شد مدام وزن کم کند و آنقدر لاغر شود که به زحمت و سختی روی پاهایش بایستد. من همه اینها را می‌دیدم، اما به خاطر تیم و به خاطر پدرم قوی می‌ماندم.

می‌دانستم تنها کسی هستم که آنها در زندگیشان دارند و اگر بخواهم ضعف نشان بدهم هیچ کدام فاصله چندانی با مرگ نخواهند داشت. تمام تلاشم را می‌کردم تا بهتر به آنها رسیدگی کنم، اما مرگ غم‌انگیز پسرم همه آرزوهایم را به باد داد. من هیچ تقصیری نداشتم و مرگ او تنها به خاطر نارس بودنش رخ داد. مرگی که نه تنها درد سخت خالی بودن جایش را برایم به همراه داشت بلکه به اتهام قتلی که هرگز رخ نداده مرا دادگاهی کرده است. پدرم گرچه به خاطر ناتوانی و بیماری نمی‌تواند خوب حرف بزند اما می‌داند هر چه در توان داشتم برای فرزندم انجام دادم و مرگش تنها دست خدا بوده است.من عاشقانه پسرم را دوست داشتم.

مرگ مشکوک پسر عقب مانده

وقتی ماموران امداد با تماس خانم توری در آپارتمان محل سکونت آنها در نیویورک حاضر شدند، تیم نیمه‌جان بود و باید به بیمارستان منتقل می‌شد. حضور گروه پزشکی در محل زندگی این زن خیلی زود روشن کرد که تیم دچار نارسایی و شوک به ارگان‌های بدنش شده و به همین خاطر به حال نیمه کما فرو رفته است. تحقیقات بعدی نشان داد زمان وخامت حال تیم پنج ساله که وزنش با کودکی حدود سه ساله برابری می‌کرد، حدود ساعت سه صبح بوده است. یعنی مادر او دست‌کم دو ساعت زمان تلف کرده تا آمبولانس را به خانه‌اش فرا بخواند. بعد از مرگ تیم در بیمارستان، مشکوک بودن اوضاع به پلیس گزارش شد و ورود پدر پسرک که از زمان متارکه با همسرش ارتباطی با آنها نداشت پرونده قتل را تشکیل داد. توری به عنوان فردی که قرص‌های متعدد به فرزندش خورانده و مرگش را رقم زده معرفی شد و او با این اتهامات سنگین فرصت کمی دارد تا از خود دفاع کند.

من کاری نکردم

هر چه از دستم بر می‌آمد تا برای پدر و فرزندم انجام دهم دریغ نمی‌کردم. پدرم حتی توان حرف زدن ندارد و نارسایی در ریه‌هایش او را بشدت رنجور کرده است. پسرم تیم هم مشکلات خودش را داشت و تنها کاری که از دستم بر می‌آمد گرفتن پرستارهایی جداگانه برای آنها بود. عصر آن روز دلخراش،‌ تازه از سر کار به خانه بر گشته بودم و تیم احساس ناراحتی می‌کرد.

او به خاطر غذا نخوردن خیلی ضعیف شده بود و حتی بسختی حرف می‌زد. من متوجه وضع غیرعادی او شدم، اما تصور کردم ضعف شدید جسمانی سبب بدحالی‌اش شده و این بود که مثل همیشه غذایی برایش درست کردم و با روش‌های مختلف سعی کردم به او بخورانم. بعد از چند قاشق که احساس کردم به اندازه کافی سیر شده دست از اصرار بر خوردنش برداشتم و او را به اتاقش بردم تا بخوابد و پرستار او و پدرم را هم مرخص کردم. چند ساعت بعد برای اولین بار به اتاق تیم رفتم تا به او سر بزنم. حدود ساعت‌‌‌4 و 45‌‌‌ دقیقه صبح بود و همان موقع متوجه شدم او نفس نمی‌کشد. بلافاصله با ماموران اورژانس تماس گرفتم.

نمی‌دانستم چه اتفاقی برایش افتاده و آنقدر دست و پایم را گم کرده بودم که حتی به سوالات نیروهای امداد هم نمی‌توانستم پاسخ بدهم.وقتی در بیمارستان به من گفتند بر اثر خوردن مقدار زیاد دارو فوت کرده شوکه شده بودم. نمی‌دانم شاید خودش از کشوی میز اتاق خواب من این قرص‌ها را برداشته یا شاید هم نتایج اعلام شده اشتباه است و او به خاطر نارسایی و ضعف همیشگی که داشت جانش را از دست داده است. من فقط می‌دانم کاری نکرده‌ام و اصلا نمی‌دانم چه بلایی به سر تیم عزیز من آمده است. او تنها دلخوشی‌ام بود و از دست دادنش مرا با پدری که حتی نمی‌تواند حرف بزند تنها گذاشته است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها