گفت‌وگو با متهم یک حادثه خیابانی

درگیری باعث کوری دانشجو شد

نامش سیامک است و متهم است در یک درگیری باعث کوری چشم دانشجویی جوان شده ‌است. سیامک می‌گوید قصدش کور کردن کسی نبوده و از اتفاقی که افتاده پشیمان است. این جوان در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه و محکوم شده ‌است. سیامک جزئیات این درگیری را توضیح می‌دهد.
کد خبر: ۵۰۶۵۲۹

متهم هستی با جوانی درگیر و باعث کوری چشم او شدی. قبول داری؟

بله قبول دارم، اما از کارم پشیمان هستم. خیلی ناراحتم، قصدم این نبود که او را کور کنم.

مرد جوان را می‌شناختی؟

هیچ شناختی روی او نداشتم و تا قبل از این درگیری اصلا او را ندیده‌ بودم، زمان درگیری هم اصلا قصدم این نبود که او را بزنم فقط می‌خواستم از مادرم دفاع کنم.

علت درگیری شما چه بود؟

ما با هم درگیری نداشتیم، مرد جوان با پدر و مادرم درگیر شده ‌بود.

چرا با آنها درگیر شد؟

درگیری به دلیل یک تصادف بود البته زمان تصادف من آنجا نبودم به محض این که شنیدم خودم را به محل رساندم‌.

تعریف کن حادثه چطور اتفاق افتاد.

آن روز مادر و پدرم ماشینمان را برای تعمیر برده ‌بودند. چون ماشین حرکت نمی‌کرد با وانت‌ امدادی آن را بردند. با مادرم تماس گرفتم ببینم چه کردند و کار به کجا رسید که صدای درگیری شنیدم. به کمک آنها رفتم و دیدم درحال حمله به مادرم هستند. به همین دلیل هم جلو رفتم تا از او دفاع کنم. به مرد جوان ضربه زدم، نمی‌خواستم او کور شود فقط می‌خواستم به مادرم آسیبی نرسد. هر پسر دیگری جای من بود هم همین کار را می‌کرد.

مدعی هستی برای دفاع از مادرت به محل رفتی و تا قبل از آن خبر نداشتی که آنها دعوا کردند. این ادعایت در حالی است که در پرونده آمده تو دوستت را هم برای دعوا برده‌ای. این نشان می‌دهد تو قصد درگیری داشتی و برای دفاع از مادرت به آنجا نرفته ‌بودی.

نه، این‌طور نیست. من دوستم را برای دعوا نبردم. از او خواهش کردم من را به محل برساند چون صدای درگیری را از پشت تلفن شنیده‌ بودم. دوستم هم موتور داشت و با من آمد.

اگر واقعا راست می‌گویی توضیح بده چرا در موتور باتوم جاسازی کرده‌ بودی؟

نه من این کار را نکردم.

اما تو بعد از دعوا با مرد جوان به سمت موتور رفته باتومی برداشتی و به او حمله کردی و به چشمش ضربه زدی.

من باتوم در موتور جاسازی نکرده ‌بودم میله‌ای آهنی کنار باک موتور بود، آن را برداشتم و به سمت مرد جوان رفتم. چون داشت با مادرم درگیر می‌شد چاره‌ای نبود باید این کار را می‌کردم.

دوستت در این درگیری چه نقشی داشت؟

او نقشی نداشت فقط من را به محل رساند قرار نبود وارد دعوا شود. در درگیری فقط من شرکت داشتم.

می‌دانی مرد شاکی و مادرت به چه دلیل با هم دعوا می‌کردند؟

هنگامی که ماشین را به تعمیرگاه منتقل می‌کردند با ماشین شاکی تصادف کرده ‌بودند، البته شاکی به ماشین ما زده‌ بود و بعد هم با آنها درگیر شده‌بود.

جوان شاکی ماجرا را طور دیگری می‌گوید درگیری به خاطر یک تصادف خیلی کوچک اتفاق افتاده ‌است و آغازکننده این دعوا هم مادرت بود. البته آن‌طور که او می‌گوید مادرت با تو تماس گرفته و درخواست کمک کرده دقایقی بعد هم تو با دوستت آمدی و آنها را کتک زدی. جوان شاکی می‌گوید ضربه‌ای که وارد شد مستقیم به چشمش برخورد کرد در حالی که او نه به تو و نه به مادرت بی‌احترامی
نکرده‌است.

تا قبل از این که من به محل برسم نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد، اما این که گفته مادرم با من تماس گرفت درست نیست من داشتم با مادرم صحبت می‌کردم که صدای درگیری را شنیدم و گفتم می‌آیم. مادرم اصلا نمی‌خواست این درگیری ادامه پیدا کند شاکی هم به تصور این که مادرم یک زن تنهاست با او درگیری لفظی پیدا کرده ‌بود.

تصادفی که عامل درگیری بود تصادفی شدید بود؟

نه اصلا شدید نبود. اصلا مسأله خاصی نبود، چیزی که من را ناراحت کرد توهینی بود که شاکی به مادرم می‌کرد.

تو بجز شاکی با کس دیگری هم دعوا کردی و آنها از تو و دوستت شکایت کردند.

آنها برادران مرد شاکی هستند. من آنها را نزدم نمی‌دانم چه شد و چرا چنین نسبتی به من می‌دهند، در مورد دوستم هم نمی‌دانم او با برادران مرد شاکی درگیر شد یا نه. اما من آنها را نزدم. مرد جوان را هم به این دلیل که داشت با مادرم دعوا می‌کرد کتک زدم.

می‌دانی جوان شاکی دانشجویی بوده که زندگی‌اش تحت تاثیر کاری که تو کردی قرار گرفته‌ است؟

من از این اتفاق خیلی ناراحتم واقعا قصدم این نبود که این‌طور به او آسیب وارد کنم و کاری که کردم ناآگاهانه بود. زمانی که میله آهنی را برداشتم و به سمتش رفتم فقط می‌خواستم ضربه‌ای به دستش بزنم تا روی مادرم دست بلند نکند، اما دستم را بیش از حد بلند کردم و ضربه به صورتش برخورد کرد. من از این موضوع ناراحت و پشیمان هستم. او هم مثل من جوان است و امیدهای زیادی برای زندگی دارد. او دانشجو است ومی‌توانست زندگی بهتری داشته باشد، اما تحت تاثیر کاری که من کردم قرار گرفت. امیدوارم من را ببخشد.

مرد شاکی درخواست قصاص کرده‌ است و از آنجا که چشم او به طور کامل تخلیه شده و او حالا از چشم مصنوعی استفاده می‌کند به نظر می‌رسد قصد ندارد رضایت بدهد و ممکن است حکم اجرا شود. کاری برای جلب رضایت کردی؟

من فقط می‌توانم از مرد شاکی عذرخواهی کنم و بگویم هر کاری از دستم بر بیاید برای جبران خسارتی که به او وارد شده انجام می‌دهم. ای کاش می‌توانستم زمان را به عقب برگردانم در این صورت نه مرد شاکی به سمت مادر من حمله‌ور می‌شد و نه من به او حمله می‌کردم و اگر هم قصد درگیری با او داشتم خودم را بیشتر از همیشه
کنترل می‌کردم.

با توجه به شرایطی که در حال حاضر داری فکر می‌کنی عاقبت پرونده‌ات چه می​شود؟

من همه تلاشم را می‌کنم تا بتوانم رضایت جوان شاکی را بگیرم. او خودش می‌داند قصاص چشم من نمی‌تواند برایش چشم شود و شرایط عوض نخواهد شد. فقط یک نفر دیگر چشمش را از دست می‌دهد امیدوارم او به دیه رضایت دهد و من تا زمانی که بتوانم رضایت بگیرم به مذاکره‌ام با او ادامه خواهم داد. شرایطی که من دارم زجر هر روزه‌ است. صبح که از خواب بیدار می‌شوم به فکر این هستم که قرار است در یکی از همین روزها چشمم را از کاسه دربیاورند و شب که می‌خوابم کابوس قصاص رهایم نمی‌کند.

خانواده‌ات چه می‌گویند؟

مادرم از اتفاقی که افتاده خیلی ناراحت است کارش شده دعا خواندن برای من و از مرد جوان برای من درخواست بخشش می‌کند. خانواده‌ام در شرایط روحی خوبی نیستند. من هم مرتب دعا می‌کنم و از خدا طلب بخشش دارم و می‌خواهم کمکم کند تا بتوانم این بحران را پشت سر بگذارم.

مرجان لقایی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها