کد خبر: ۵۰۶۱۲۹

آخر مادر من! من همینم. پسر تو که گوش چپش همیشه در دست راست توست. پسر تو که پا به خانه و سر به راه است. پسر تو که همه تلاشش این است پسر خوب تو باشد. پسری که تو به داشتنش افتخار کنی.

پسری که به احترام تو تمام‌قد می‌ایستد و هیچ‌گاه پایش را از گلیمش درازتر نکرده است.

این منم، احمد، پسر دوم تو که نه عزیزدردانه و ته‌تغاری توست و نه نازپرورده و نوبرانه​ات.

من همینم، نه سرتق شده‌ام مثل اولین فرزندت و نه خل و چل و ناز نازی‌ام مثل اون بچه​آخرت.

من شاید نتوانم مشق‌هایم را درست بنویسم، شاید نتوانم برای معادله دومجهولی آقای معلم یک راه بیشتر پیدا کنم، شاید نتوانم فواید سیب را بشمارم و بنویسم؛ اما می‌توانم ثابت کنم که هر روز حرف‌های شما را درشت می‌نویسم و به دیوار نامرئی اتاقی که نداریم نصب می‌کنم تا مبادا سر از فرمان شما برتابم.

من می‌توانم با همین ذهن زیرکم که تو کند می​خوانی​اش معادله چند مجهولی زندگی را حل کنم، می‌توانم به سوال ازلی مدارس را ـ علم بهتر است یا ثروت ـ جواب درست بدهم.

آری مادر، من شاید دانش‌آموز خوبی نباشم، ولی باور کن برایت فرزند بدی نیستم.

تو مادر منی نه معلمم. بگذار معلم از من درس بپرسد، من جوابش را با همین زبانی که می‌دانی الکن نیست می‌دهم. من برای معلمم ثابت می‌کنم که بسیاری از این سوالات، مساله زندگی ما نیست که من برایشان راه‌حل پیدا کنم یا جواب بدهم.

من به معلمم خواهم گفت امروز انسان خوب با دانش‌آموز خوب فرق دارد.

چه‌بسا دانش‌آموزان زرنگی که خصایص و ویژگی‌های انسانی‌شان، ارزش‌های فردی و اجتماعی‌شان پایین باشد و چه‌بسا دانش‌آموزان تنبلی که عمدا تنبل می شوند تا آدم بمانند و امروز جامعه ما به انسان خوب بیشتر از دانش‌آموز خوب احتیاج دارد.

مادرم! من فرزند توام. من احمد توام. من دانش‌آموز تو نیستم. بگذار فرزند تو و دانش‌آموز معلمم بمانم. من برای درس‌های نخوانده و مشق‌های نانوشته مگر باید به چند نفر پاسخ بدهم؛ تو؟ پدر؟ برادر؟ معلم؟ مدیر؟ و... .

به من که فرزند توام اجازه بده برای تو و پدر، فرزند باشم و برای معلم و مدیر، دانش‌آموز و برای برخی برادر و برای بعضی دوست.

علی بارانی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها