یادمان نرود

حالا آنها آرام‌ترند

کد خبر: ۵۰۴۴۶۰

مهم آن است که بدانیم زیر یک سقف زندگی کردن چه معنایی دارد. وقتی زیر یک سقف جمع می‌شویم، دو نفر باشیم یا بیشتر، مهم آن است که بدانیم دیگرانی هم هستند؛ دیگرانی که سلیقه‌هایشان الزاما با ما یکسان نیست. اصلا چاردیواری‌ها این‌گونه پابرجا می‌ماند؛ وگرنه ستون‌ها می‌ریزند و آه و افسوس جایشان می‌نشیند.

حالا آنها اینها را می‌دانند و آرام‌تر از چند هفته گذشته‌اند. در همان آشپزخانه که گاهی محل شروع جر و بحث‌ها بود، نشسته‌اند و آرام در کنار هم چای می‌نوشند. عطر چای در فضا پیچیده است.

مرد سرش را بلند می‌کند؛ لبخندی می‌زند و می‌گوید: خوبی؟

زن سرش را بلند می‌کند، لبخندی می‌زند و می‌گوید: خوبم. تو چطوری؟

مرد همان‌طور که لبخند روی لبش نشسته، دست همسرش را می‌گیرد و می‌گوید: حالا خیلی خوبم. حالا که حس می‌کنم بیشتر همدیگر را می‌بینیم و می‌فهمیم، حالا که می‌دانم اگر اختلافی هم بوده، ریشه‌ای نداشته است.

و ادامه می‌دهد: اما باید یک دست مریزاد هم به تو بگویم؛ به تو که حرف را در همین چاردیواری نگه‌داشتی و نگذاشتی بیرون رود.

زن انگار بخواهد حرف مرد را تائید کند، کلامش را ادامه می‌دهد: من هم تازه فهمیدم که هر حرفی را نباید به هر‌کسی گفت. آدم‌های دیگر براساس سلیقه خودشان با موضوعات زندگی ما برخورد می‌کنند. حتی حال آن روزشان در این‌که به ما چه بگویند موثر است. من تازه فهمیدم که خیلی حرف‌ها نباید از چاردیواری خانه بیرون رود.

مرد سری تکان می‌دهد و می‌گوید: من می‌دانستم اما این دفعه بیشتر فهمیدم که چاردیواری یک حریم برای افراد درون آن است؛ به این حریم نباید هر کسی را راه داد و نباید گذاشت هر حرفی از آن بیرون
برود.

زن سری تکان می‌دهد و به کتری شیشه‌ای که قلقل می‌کند خیره می‌شود.

مرد از جا بلند می‌شود و به همسرش می‌گوید، یک چای دیگر برایت بریزم؟

زن می‌خندد. عطر چای فضای آشپزخانه را پر کرده است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها