رویکرد دستگاه دیپلماسی ایالات متحده امریکا در قبال ایران بعد از انقلاب اسلامی ایران در سال 1357، همواره یکی از مقوله هایی بوده که باعث بحث میان سیاستمداران و تحلیلگران سیاسی امریکا شده است.
کد خبر: ۵۰۱۷۱

مسائل ایران و چگونگی برخورد سیاسی با حکومت جمهوری اسلامی یکی از پیچیده ترین و حساس ترین موضوعاتی بوده که دستگاه سیاست خارجی امریکا به آن مشغول است.
میان دو حزب سیاسی امریکا چه دمکرات ها و چه محافظه کاران و نیروهای وابسته به آنها، نظرات بسیار متنوعی وجود دارد.
دول امریکا بعد از دوران کارتر تاکنون نتوانسته اند رویکردی ثابت در قبال جمهوری اسلامی اتخاذ کنند. برخی اندیشه سازان و سیاستمدارن خواستار برخورد و مکانیزم تند و خصمانه و واکنش های سریع در قبال جمهوری اسلامی هستند، برخی دیگر میانه روتر به مسائل ایران نگاه می کنند و عده ای هم که در هر دو حزب وجود دارند، خواهان موضعی منطقی در قبال تهران هستند.
در طول 27سال گذشته ، تنش ها و چالش ها میان تهران و واشنگتن همواره از نوسانات زیادی برخوردار بوده است. امروز این موضوع قابل تامل است که آیا پس از گذشت قریب به 3دهه ، جامعه سیاسی امریکا به اجماع نظری برابر جمهوری اسلامی می رسد؛
پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ، دولت کلینتون به وسیله آلبرایت ، وزیر امور خارجه وقت واشنگتن سعی کرد از تنش های میان دو کشور بکاهد که به دلیل بی اعتمادی به سیاست های خصمانه و موضع گیری های بی منطق قبلی واشنگتن ، جمهوری اسلامی تن به این گونه روابط که حسن نیت در آن به اثبات نرسیده بود، نداد.
درحالی که مقامات هر دو کشور از وجود دیواری بلند به نام دیوار بی اعتمادی میان خود خبر می دهند، هنوز هیچ یک از دو کشور، طرحی جدی و عملی برای مقدمات مذاکرات آماده نکرده اند و تنها هر از گاهی موضوع روابط با طرف مقابل پیش کشیده می شود که آن هم میان معضلات بنیادین و فنی روابط امریکا و ایران رنگ می بازد.
در دوران بوش پسر، اوضاع به حالت قبلی بازگشت ، زیرا بوش پسر از همان ابتدای در دست گرفتن قدرت ، تکلیف خود را با 3کشور عراق ، ایران و کره شمالی روشن کرد و با نامگذاری محور شرارت به روی این کشورها عملا سیگنال سیاست خصمانه ای را برای آنها فرستاد.
در جنگ امریکا با افغانستان و عراق ، ایران بی طرفی خود را اعلام کرد و با هوشمندی در وضعیت های قرمز، خود را از هرگونه بازی بی تدبیر با امریکا و متحدانش دور نگه داشت.
پس از سرنگونی دولت صدام حسین و آغاز اشغال عراق از سوی ائتلاف به رهبری امریکا، دولت جمهوری اسلامی ایران از اقدامات مثبتی برای برقراری ثبات در عراق کوتاهی نکرد که کوته اندیشی های امریکا و متحدانش خنثی کننده اقدامات دیپلماتیک ایران بود.
در طول سالهای پس از انقلاب ، معمولا این اندیشه بر دستگاه دیپلماسی ایالات متحده حاکم بوده که نظام مردمی اسلامی ایران را باید از طریق حمایت از مخالفانش (گروههای ضدانقلاب) براندازی کرد. دول امریکا در طول این سالها تلاشهای زیادی را انجام داده اند تا از طریق راههای متفاوت ، جمهوری اسلامی ایران را ساقط (نرم و سخت) کنند.
کنگره ایالات متحده به عنوان اصلی ترین نهاد قانونگذاری کشور، تاکنون طرحهای زیادی را به تصویب رسانده که به دولت اجازه می دهد ایران را تحریم ، مخالفان جمهوری اسلامی را تقویت و فشارهای تبلیغاتی از طریق غولهای رسانه ای خود را بر ایران وارد کنند.
نمی توان این واقعیت را کتمان کرد که کاخ سفید با شانتاژهای خود، ایران را به عنوان عنصر نامطلوب و خطرناک منطقه خاورمیانه معرفی می کند. مقامات امریکایی مدام ایران را حامی تروریسم ، ناقض حقوق بشر، تلاش برای دستیابی به تسلیحات کشتار جمعی و اتمی می دانند و از هر فرصتی بهره می جویند تا به جمهوری اسلامی ضربه بزنند.
برخی مقامات امریکایی در دولت بوش معتقدند باید ما حامی (به اصطلاح آنها) جنبشهای دانشجویی و جریان سوم در ایران باشیم و سعی کنیم با حمایت های همه جانبه این ابزارها را هر چه بیشتر مقابل حکومت قرار دهیم.
مقامات واشنگتن بدون این که آگاهی های لازم را از وضعیت سیاسی و اجتماعی حال حاضر ایران داشته باشند، نظرات شخصی خود را به عنوان بهترین راههای برخورد با جمهوری اسلامی ایران مطرح می کنند که همین موضوع باعث شده واقعیتگراها در امریکا و حتی خارج از امریکا دولت بوش را به دلیل عدم سیاست راهبردی و منطقی در قبال ایران به باد تمسخر بگیرند.
برخی مقامات در امریکا زمانی که به اظهارنظر راجع به رابطه با ایران می پردازند کاملا فراموش می کند که روابط میان دو کشور ابتدا به دلیل اختلافات بنیادین ، دوم به دلیل امور فنی دیپلماتیکی بررسی و تجزیه و تحلیل می شود و سپس براساس منافع سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و...روابط تنظیم و در صورت پذیرش و امضاء، دولتها به انجام آن موظف می شوند.
این عده که تعدادشان کم نیست معمولا همان حرفهایی را می زنند که مخالفان بی منطق جمهوری اسلامی در سراسر جهان روزانه به زبان می آورند. برخی مقامات وزارت خارجه ، پنتاگون و سیا درباره مسائل عراق ، ایران را عنصری می دانند که سعی می کند حکومتی مانند خود را در عراق بنا کند و مرتب تکرار می کنند که نیروهای امنیتی و اطلاعاتی ایران با نفوذ خود به خاک عراق و در اختیار قراردادن سلاح و مهمات و دیگر امکانات به جنبشهای مقاومت و... باعث بی ثباتی در عراق می شوند.
روزگاری کشورهای جهان و منطقه ، حرفهای کینه توزانه مقامات واشنگتن را باور می کردند، ولی اکنون - که 27 سال از عمر نظام جمهوری اسلامی می گذرد و ماهیت دیپلماسی ایرانی و اسلامی تهران که همانا صلح و ثبات و هم گامی با جامعه بین الملل است ، روشن شده - جهانیان وجود تناقض را در حرفهای برخی مقامات امریکایی بهتر درمی یابند.
ارسال سیگنال های متفاوت باعث شده روابط میان امریکا و ایران بیشتر متاثر از حوادث پیرامونی باشد. تحریم کردن ایران در زمینه اقتصادی و... با دلسوزی کردن برای ملت ایران که از لابلای حرفهای مقامات واشنگتن آنها را می توان مرتب یافت ، یک پارادوکس بزرگ است . به یاد بیاوریم زمان مبارزات بوش پسر با ال گور، نامزد دمکرات.
آن زمان بوش ، کلینتون را به باد انتقاد گرفت و گفت: دمکرات ها امنیت ملی امریکا را با امنیت مناطق دیگر گره زده اند.
او در سخنرانی های انتخاباتی خود بارها از تصویب قوانینی دال بر محروم سازی شرکتهای امریکایی از سرمایه گذاری در ایران انتقاد کرده بود و حتی معاون وی ، دیک چنی صحبت بررسی راههای رابطه با ایران را بارها به میان آورد. بوش در رقابتی سخت با ال گور، آن هم با مساعدت دادگاه عالی ایالت متحده به پیروزی رسید.
هنوز زمان زیادی از پیروزی محافظه کاران نگذشته بود که حوادث 11سپتامبر پیش آمد و تیم ریاست جمهوری به کلی وعده های انتخاباتی خود را فراموش کردند و تمام قدرت اندیشه ای خود را برای جنگ (مبارزه با تروریسم ) به کار گرفت. ایران در جنگهای امریکا علیه افغانستان و عراق دخالتی نداشت ، ولی نمی توان از دیپلماسی خوب دولت جمهوری اسلامی در افغانستان و عراق چشم پوشی کرد. بوش در سخنرانی 29 ژانویه 2002 در تعبیری عجیب و باورنکردنی و بی آن که عاقبت موضع خود را در نظر بگیرد، ایران را عضوی از محور اهریمنی جهان خواند، در واقع آن زمان نه تنها ایرانیان بلکه افکار عمومی دنیا از ماهیت تصمیم سازان محافظه کار جدید باخبر شدند.
تحلیلگران سیاسی و آگاهان علم روابط بین الملل ، نقطه پایان تلاشهای صورت گرفته برای نزدیکی امریکا به ایران را از آن زمان می دانند. امروز می توان با جرات کامل گفت وجود گروههای تندرو در بدنه دولت واشنگتن سبب ضعف بنیادین در عرصه سیاست خارجی ایالات متحده شده است.
سیاست خارجی امریکا در طول تاریخ این کشور به وسیله مورخان و تحلیلگران زیادی مورد انتقاد شدید قرار گرفته است و امروز هم می توان گفت مسوولان وزارت امور خارجه بوش و عناصر بیرونی مرتبط با آن ، اعتبار این وزارتخانه را تا سرحد ساقط شدن پیش برده اند.
با نزدیک شدن به زمان انتخابات امریکا و معضلاتی که هم اکنون دولت و ملت امریکا با آن درگیر هستند موضوع رابطه با تهران و چگونگی برخورد با جمهوری اسلامی (به تعبیر آنها از محافظه کاران تا اصلاح طلبان) به یکی از مباحث اصلی بدل شده است.
انتشار گزارش کمیسیون تحقیق درباره حوادث 11 سپتامبر و ادعای این کمیسیون مبتنی بر ارتباط تهران و القاعده ، انتشار گزارش کمیسیون روابط خارجی و پیشنهاد این کمیسیون مبنی بر از سرگیری روابط با ایران ، تنشهای موجود میان دو کشور بر سر برنامه های هسته ای ایران و... باعث شده است موضوع ایران به یکی از مهمترین عرصه های رقابت میان جورج بوش و جان کری ، تبدیل شود.
در موقعیت زمانی حال امریکا و ایران که هر دو کشور آماده می شوند انتخابات ریاست جمهوری خود را برگزار کنند تجزیه و تحلیل ها درخصوص سیاست های دولت قبلی و دولت بعدی افزایش یافته است.
جورج دبلیو بوش این روزها در حالی درمیتینگ ها و برنامه های تبلیغاتی خود حضور می یابد که هنوز نتوانسته بحران سیاست خارجی خود را طی 3سال گذشته شرح منطقی دهد.
بوش که هنوز از بابت جنگهای دوران خود زیر فشار مرگبار دمکرات ها قرار دارد، می کوشد با ادبیات خاص سخنگویی خود و با تدابیر تازه تبلیغاتی ، فضا را به شکلی جلوه دهد تا عملکرد پراشتباه خود را توجیه کند.
جان کری ، همتای دمکرات بوش - که کنوانسیون حزبی خود را پشت سر گذاشته و برنامه های انتخاباتی خود را اعلام کرده است - اینک تکاپوی خود را برای تاثیرگذاری بر فضای درونی ایالات متحده و همچنین جو بین المللی آغاز کرده است. کری این روزها سیاست خارجی بوش ، مسائل اقتصادی (کسری بودجه 425 میلیارد دلاری دولت) و ضعفهای دیگر دولت را به عنوان ابزارهای اصلی پیروزی خود قلمداد می کند.
نظرسنجی های انتخابات ، یکی پس از دیگری نشان می دهد مردم امریکا که کمتر به مسائل سیاسی گرایش دارند، هر روز توجه خاصی به رسانه های داخلی و خارجی می کنند تا عاقبت کار بوش و کری مشخص شود. جورج دبلیو بوش این روزها کار سختی را پیش رو دارد.
او در طول زمامداری اش ضعفهای بزرگی را از خود به جای گذاشته است. با وجود این ، او از مردم امریکا 4سال دیگر فرصت می خواهد و معتقد است زمانی که در اختیار داشته بسیار محدود بوده و نتوانسته برنامه هایش را بخصوص در قسمت سیاست بین المللی به مرحله عمل رساند.
رهبر محافظه کاران خبر از تغییر در تاکتیک سیاست خود طی 4سال بعدی زمامداری اش می دهد و می افزاید: در صورتی که در انتخابات 2004 پیروز شوم ، تلاش گسترده ای را علیه ایران به کار خواهم بست.
بوش هر وقت سخن از ایران به میان می آید فورا اتهامات همیشگی خود را آماده می کند و بر زبان می راند. به نظر می رسد دولت فعلی امریکا در اتهامی علیه ایران ، قصد برگزاری ماراتن سختی دارد.
سال گذشته ، مسائل هسته ای ایران بیشترین توجه دولت بوش را به خود جلب کرده بود و از راههای متفاوت به جمهوری اسلامی فشارهای سیاسی زیادی وارد کرد. در حالی که ایران از تمامی ابزارهای دیپلماتیک برای دفع جنگ روانی واشنگتن استفاده می کند، باید دید مقامات کاخ سفید از چه حربه جدیدی برای فشارهای بیشتر به تهران بهره می جویند.
با توجه به این که ایران همکاری های بسیار خوبی با آژانس بین المللی اتمی داشته است و پرونده ایران در مسیر خوبی از لحاظ فنی قرار گرفته ، مقامات واشنگتن در مواضع دشمنی خود پافشاری و اعلام می کنند که به هیچ وجه ایران اتمی را تحمل نمی کنند.
امروزه این واقعیت را نمی توان نادیده انگاشت که فعالیت های صلح آمیز هسته ای ایران در تقابل با خواست اقلیت یهودی امریکاست ، همان اقلیتی که سرنوشت انتخابات ایالات متحده را رقم می زند. چه جان کری و چه جورج دبلیو بوش و هرکس دیگری که بخواهد پروژه سیاسی ، اقتصادی و... را در امریکا پیش ببرد باید به نوعی با جامعه یهودی بخصوص سرمایه داران این بخش کوچک کنار بیاید. جمهوری اسلامی ایران ، اسرائیل ، رژیم غاصب فلسطین را به رسمیت نمی شناسد و همواره از گروههای راستین مقاومت فلسطینی حمایت های معنوی می کند.
همین موضوع باعث شده یهودیان امریکا هر چه در توان دارند به کار گیرند تا منافع جمهوری اسلامی در منطقه و جهان نه تنها تامین نشود بلکه اگر بتوانند آن را به خطر بیندازند.
جامعه امریکا بیش از اندازه تحت تاثیر غولهای رسانه ای خود قرار دارد. همان رسانه هایی که در کنترل سرمایه داران ، شرکتهای بزرگ و... هستند. دنیای رسانه ای و شبکه های متنوع و پرنفوذی که در ایالات متحده وجود دارند در طول سالهای فعالیت خود توانسته اند اقشار متفاوتی از جامعه بزرگ و خاک پهناور ایالات متحده را زیر پوشش خود قرار دهند.
جامعه اقتصادی امریکا به روال مرام سرمایه داری ، رشد و شکوفایی پیدا کرده است ، مرامی که بشدت منفعت گراست و برای این مرام فراگیر در جامعه ، نمی توان هیچ آلترناتیوی را تعریف کرد که مورد پذیرش عموم قرار گیرد. در واقع جامعه امریکا در طول تاریخ خود این واقعیت را به ثبت رسانده که همه ابزارها باید در خدمت اقتصاد باشد.
تجربه ملل مختلف در بعد از جنگ جهانی دوم نشان داده که دو حزب سیاسی امریکا در سیاست خارجی خود چندان تفاوتی از منظر جهان بینی ندارند.
این تحلیل کوتاه به این دلیل می تواند منطقی باشد که حوزه های هدایت سیاست خارجی واشنگتن همیشه متاثر از گروههایی خاص با منفعتی مشخص و یکسان بوده است. انتخابات امریکا همیشه برای کشورهای جهان از زوایای گوناگون قابل تحلیل و مهم بوده است.
ایران به عنوان کشوری که مسائل سیاسی اش (خواسته یا ناخواسته) گره خاصی با مسائل روز امریکا خورده است ، نمی تواند نسبت به انتخابات امریکا، مهمترین رویداد سیاسی که هر چهار سال یک بار تکرار می شود، بی تفاوت باشد و عکس این قضیه هم صادق است.
ایران و چگونگی تعامل یا برخورد با آن به عنوان کشوری استراتژیک در منطقه جغرافیایی آسیای غربی با برخورداری از مسائل مهم و ابعاد وسیع فرهنگی و مذهبی ، سیاسی خاورمیانه ای ، اقتصاد منطقه ای ، خلیج فارس ، خزر و... در طول تاریخ مورد مناقشه احزاب سیاسی در امریکا و کشورهای مهم دیگر قرار داشته است.
خارج از هر گونه حس ناسیونالیستی باید اعتراف کرد که سیاست های ضعیف ، پرانتقاد و استفاده از سیستم خصمانه دول واشنگتن چنان تاثیر منفی در بطن جامعه ایران گذاشته که به سختی ایرانیان می توانند چشم اندازی از روابط و تعامل سازنده میان تهران و واشنگتن تصور کنند. گزارش اخیر شورای روابط خارجی امریکا به دولت جورج بوش توصیه کرده ، فرصت را مغتنم بشمارد و فورا مناسبات خود را با تهران بهبود بخشد حتی اگر ناچار به امتیاز دهی شود.
می توان گفت آقای زیبگنیو برژینسکی ، ساده و صادقانه به سردمداران کاخ سفید هشدار داده که اگر مکانیزم خصمانه را در ارتباط با ایران تغییر ندهند در انتها، خود بازنده ماجرا هستند. قوانین روابط بین الملل ، رابطه میان کشورها را تعریف و تجزیه و تحلیل کرده است و اعتقاد به حسن نیت و برابری دارد و هر گونه روابط را براساس منافع سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و... هر دو طرف می داند که ایران هم روابط بین المللی خود را بر همین پایه تنظیم کرده است.
تامل بر فضای پیچیده و گسترده سیاست خارجی واشنگتن و حوزه های هدایت کننده ، ابزاری است که ایران باید از آن استفاده کند تا راهگشای برخوردها و دیپلماسی متقابل با امریکا باشد. محافظه کاران جدید به دکترین اصلی جمهوری خواهان پایبندی نشان می دهند، اما از جهاتی چنان رفتارهای متناقضی از آنها دیده شده که برای شناخت آن باید به بررسی های عمیق و جدیدتری پرداخت.
اگر چه سرنوشت محافظه کاران در انتخابات آینده در هاله ای از ابهام فرو رفته ، ولی شناخت این جریان به صورت ریشه ای برای کشوری مانند ایران اهمیت ویژه دارد.
سیاست خارجی ایالات متحده بعد از عملیات تروریستی 11سپتامبر به فراخور وضعیت نوین جهانی جهتگیری متمایزی پیگیری کرده است که برای درک ویژگی های نوین و چگونگی پیوستن بازیگران دیگر به عرصه قدرت جهانی ، شناخت از حوادث جدید را بیشتر از گذشته می طلبد.

فرشاد فرخ زاد
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها