گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

مردی که عدالتش مثل ما نیست

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «روضه علی(ع)»،«خبرنگار معیار»،«شرح صدر سیاسی دانشجویان»،«ساختاری که رسوا شد»،«مشاجره‌هایی که چهره‌ جامعه‌مان را نازیبا کرده‌اند»،«تو عدالت را شعار ندادی»،«راهکار تعادل در بازار ارز»،«تحریم اقتصادی و اقتصاد تحریمی»،«مردی که عدالتش مثل ما نیست»،«پرسش‌های روز اقتصاد ایران»و...که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۴۹۳۸۶۸

کیهان:روضه علی(ع)

«روضه علی(ع)»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن می‌خوانید؛1- می گفتند علی(ع) سخت گیر است و راست می گفتند، علی سخت گیر بود. اما این، فقط نیمی از واقعیت بود و این واقعیت نیمه دیگری هم داشت که ناگفته می گذاشتند و می گذشتند. علی به چه کسانی سخت می گرفت؟! آن کودک یتیم را که بر پشت خود می نشاند و به دست و زانو راه می رفت تا غم بی پدری از دل او بزداید. وقتی می شنید که حرامیان، خلخال از پای آن دخترک مسیحی ربوده اند، چهره به آتش سوزان تنور نزدیک می کرد و می فرمود؛ اگر کسی از این غصه بمیرد بر او ملامتی نیست.

شب هنگام کیسه نان و خرما به دوش می کشید و پنهان از چشم این و آن در کوچه های تاریک می خزید تا هیچ تهی دستی سرگرسنه بر بالین نگذارد. در نخستین روزهای بعد از خلافت ظاهری، تعدادی از خواص آلوده به چرب و شیرین نزد علی(ع) آمده و او را ملامت کردند که چرا بیت المال را به تساوی تقسیم می کند؟! و به اشراف و خواص، سهم بیشتری نمی دهد؟! و حضرت خروشیده و گفته بود؛ آیا از من می خواهید با ستم کردن در حق مردمی که بر آنها حکومت دارم، در پی پیروزی باشم؟ به خدا سوگند هرگز دست به این ظلم نمی آلایم. اگر این اموال متعلق به خود من هم بود، همه را یکسان در میان مردم تقسیم می کردم، چه رسد به آن که، این اموال، مال خدا و بیت المال است. و...

به قول جرج جرداق نویسنده مسیحی کتاب «صوت العداله الانسانیه»، این همه که از فضایل و مردم دوستی علی(ع) آمده است- و همین اندازه نیز بیرون از اندازه و شمار است- فقط اندکی از بسیارها و قطره ای از اقیانوس بی کران علی است. جرداق در توضیح این نظر خود به واقعیت تلخی اشاره کرده و می گوید؛ بسیاری از فضیلت های علی(ع) را دشمنانش به کینه و دوستانش به تقیه، ناگفته گذاشته و گذشته اند.

علی سخت گیر بود. راست می گفتند ولی نمی گفتند که علی بر چه کسانی سخت می گیرد؟ علی سخت گیر بود، اما نه با مردم، بلکه از یکسو با کارگزاران حکومت که وظیفه آنان را خدمت به خلق خدا می دانست و می فرمود؛ آنها، یا برادران شما هستند در دین و یا برابر با شما در خلقت. و از دیگر سو به خواص آلوده، صاحبان ثروت های نامشروع، مفت خورها، زورگویان و همه کسانی که از این قماش بودند، سخت می گرفت. همین طیف از آلودگان و زیاده خواهان بودند که از سخت گیری مولای مظلوم ما در هراس بودند و اضطراب خود از عدالت علی را به حساب نگرانی مردم! می نوشتند.

2- در مقابل امیر مومنان(ع) سه جریان به تخاصم و دشمنی صف کشیده بودند. ناکثین- اصحاب جمل نظیر طلحه و زبیر- که برخی از آنان علی را می خواستند، اما «بی عدالت»! و مارقین- خوارج- که عدالت را بی علی(ع) جستجو می کردند و قاسطین- معاویه و دار و دسته اش- که نه علی را می خواستند و نه عدالت را. این هر سه جریان اگرچه تابلوی اسلام برافراشته بودند اما، با مولای ما علی(ع) تنها به این علت که اسلام ناب محمدی(ص) را نمایندگی می کرد و بر «عدالت علوی» که ترجمان بی کم و کاست «عدالت نبوی» بود، اصرار می ورزید، به مخالفت و کینه توزی برخاسته بودند. نکته عبرت انگیز و درس آموز آن که به گواهی بی چون و چرا و خالی از ابهام تاریخ، ناکثین و مارقین، نه فقط در دوران پرماجرای حضرت امیر(ع) بلکه در تمامی دوران ها، به خدمت قاسطین درآمده و ساز آنها را کوک کرده اند. طلحه و زبیر از ناکثین در فتنه جمل به نمایندگی از معاویه در مقابل علی(ع) صف کشیدند، شمر که در کربلا، بیشترین رذالت را در حق فرزند پیامبر خدا(ص)، روا داشت، از خوارج و جانباز! جنگ صفین بود و ابن ملجم مرادی نیز.

چرا راه دور برویم؟ مگر در جریان فتنه 88، افرادی نظیر کروبی، خاتمی، موسوی و شمار دیگری از عوامل اصلی فتنه، مجموعه ای ناهمگن از ناکثین و مارقین نبودند که در آغاز مانند اسلاف خود، به «راستی» یا به «تظاهر» داعیه خط امام(ره) و اسلام ناب داشتند ولی نهایتا در اردوگاه تابلودار قاسطین زمان یعنی مثلث شوم آمریکا و اسرائیل و انگلیس به خدمت گرفته شدند؟! این جماعت، در حالی که ابتدا مدعی خط امام(ره) بودند در جریان فتنه، آشکارا به حضرت امام اهانت کردند، ساحت مقدس امام حسین(ع) را پاس نداشتند، به نمایندگی از آمریکا و اسرائیل به روی اسلام ناب خنجر کشیدند و با جرثومه های فساد و تباهی نظیر منافقین و بهایی ها و مارکسیست ها و سلطنت طلب ها و عبدالمالک ریگی ها و... در یک صف ایستادند؟! و...

3- اینجا آوردگاه صفین است. روز نهم صفر سال 73 هجری. دیشب نبرد سختی درگرفته است و دقایقی بعد از غروب آفتاب، اگرچه «عمار» 39 ساله و یار باوفای پیامبر و علی به شهادت رسیده ولی سپاهیان معاویه با تحمل شکستی سنگین رو به هزیمت نهاده اند و تمام دیشب را، از بیم حمله امروز در اضطراب به سر برده اند تا آنجا که ناله های برخاسته از وحشت آنان به زوزه سگان شبیه بود و از این روی، آن شب را «لیله الهریر»- شب زوزه سگ ها- نامیده اند. امروز اما، نبرد از ساعتی پیش آغاز شده بود و مالک اشتر، سپهسالار سپاه علی(ع) دل قشون شام را شکافته و به خیمه سیاه معاویه- شبیه کاخ سفید امروز- نزدیک شده بود. اما سپاهیان معاویه به حیله عمروعاص قرآن ها را بر نیزه کرده و علی(ع) در پی این ترفند که در میان شماری از کم شعوران تردید افکنده بود، مالک را فرا خوانده بود. اکنون این مالک است که به دلشوره افتاده است و به ژرفای دل آرزو می کند «کاش می توانستم علی را به دورانی ببرم و در میان مردمانی ببینم که قدر او بدانند.» می گویند که مالک، پیش از این نیز با مشاهده برخی از نارواها در میان سپاهیان حضرت امیر(ع) همین آرزو را با «عمار» در میان گذاشته و از عمار 39ساله شنیده بود که ای مالک؛ از رسول خدا(ص) شنیده ام که آن روز آمدنی است.

4- در سحرگاه غم گرفته 12 ماه رمضان سال 04 هجری، وقتی مولای مظلوم ما که دو روز قبل در محراب مسجد کوفه به خون غلتیده بود، چشم از جهان فرو بست و با شهادت به دیدار یار شتافت، دشمنان بر این باور بودند که دارها برچیده و خون ها شسته اند و برای همیشه اسلام نوپای آن روزها را به تاریخ سپرده اند. اما، علی اگرچه رفته بود ولی بینش و منش علوی نه فقط نرفته بود بلکه تازه در آغاز راه بود و این گردونه چرخید و چرخید و چرخید تا به «عصر خمینی» رسید و اسلام ناب محمدی(ص) بعد از هزار و چندصد سال بار دیگر سر برآورد. این بار، اما، شیعیان علی(ع) از فراز و نشیب های چند قرن گذشته، درس ها آموخته و تجربه ها اندوخته بودند. امام راحل ما(ره) که ندا به انقلاب برداشت، مردم، ندای او را در دل خود آشنا دیدند، صدای علی بود که گویی بعد از هزار و چندصد سال به جای مسجد کوفه، از ایران اسلامی می شنیدند. مردم که گمشده تاریخی خود را یافته بودند با پای جان به سویش شتافتند، سقف ظلمانی نظام سلطه را شکافتند و طرحی که مالک در آن روز غمزده صفین آرزو می کرد را درانداختند. و... دشمنان آن روزها، بار دیگر سراسیمه به میدان آمدند و در مقابل انقلاب اسلامی که به قول حضرت آقا بعثت دوباره بود، با همه توان به تخاصم صف کشیدند، اما از هر «بادی» که کاشتند، طوفان درو کردند.

بار دیگر رسول خدا(ص) بی آن که از منافقان در پوست مومنان خزیده کاری ساخته باشد. بار دیگر علی(ع) بی آن که «مالک» از چند قدمی خیمه سپاه معاویه فراخوانده شود. بار دیگر زهرای مرضیه(س) بی آن که نیازی به یادآوری سفارش های رسول خدا(ص) به برخی از خواص در میان باشد. بار دیگر حسن(ع) اما، نه آن که سران سپاهش با معاویه پیمان پنهان بسته باشند و بار دیگر حسین(ع) و عاشورا و کربلا. اما این بار خون ناپاک یزید و شمر و عمرسعد و خولی و بنی مروان و بنی امیه بر زمین ریخته می شود.

5- نیم نگاهی به این سوی و آن سوی دنیا بیندازید. چه می بینید؟ به قول جیمز ولسلی- رئیس اسبق سازمان سیا- قطب قدرتمند اسلام است که با پرچمداری خمینی و خامنه ای، ساختار کدگذاری شده جهان را به چالش کشیده است و به گفته برژینسکی در اجلاس آتلانتیک، تاریخ به پیچ بزرگی رسیده است که خمینی و خامنه ای تابلوهای راهنمای آن را نصب کرده اند. نتانیاهو را می بینید که جیغ بنفش می کشد و می گوید «در خاورمیانه به هر طرف که نگاه می کنم خمینی و خامنه ای را می بینم که خیمه زده اند» و آلوین تافلر را که با تاسف! و نگرانی نظر حضرت آقا را تایید می کند «این عصر را باید عصر خمینی نامید» و...

«هنوز اول عشق است، اضطراب مکن». باز هم دشمنان در میدان به تخاصم و کینه توزی صف کشیده اند و ترفندهای فراوانی در آستین دارند.

اما به نوشته یو.اس.ای تودی، «حریف قدرتمندتر و هوشمندتر از آن است که تصور می کردیم. در ایران با یک ابرحریف «SUPER OPPONANT» به نام خامنه ای روبرو هستیم که نقشه راه ما را می داند و در میان ملت های مسلمان از اعتماد توام با اعتقاد برخوردار است»... و بالاخره به قول حضرت امام راحل(ره) خطاب به آمریکا؛ «اگر می گوئید چیزی نشده پس چرا اینهمه هیاهو می کنید»؟! امروز دیگر علی(ع) ما- بخوانید علی همه مردمان دنیا- تنها نیست. نسیم بیداری اسلامی وزیدن گرفته و نه فقط در ایران اسلامی که در جای جای دنیا این نسیم به پرچم مولای ما، علی مرتضی(ع) می وزد.

خراسان:خبرنگار معیار

«خبرنگار معیار»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم غلامرضا بنی اسدی است که در آ می‌خوانید؛قلم مقدس است. این قلم مقدس، معطر به قسم حضرت پروردگار جلت شأنه نیز هست و این قلم مقدس و معطر، امانت رب حکیم، علیم و بصیر است در دست انسان هایی که امانت داری را باید مومنانه معنا کنند.

امانت همیشه کالای منقول و ملک غیرمنقول نیست بلکه کلامی است که حرمتش اگر از کالا و ملک بیشتر نباشد، به طور قطع کمتر هم نخواهد بود. اگر این کلام به آبروی مومنی گره خورده باشد، حرمتش هزار بار بالاتر از همه مادیات خواهد بود که فرموده اند: «عرض المومنه کدمه» و خوانده ایم رابطه حرمت انسان و حرمت کعبه را. پس این امانت، از جنس همانی است که در کلام ملهم از قرآن جناب حافظ می خوانیم؛

آسمان بار امانت نتوانست کشید

قرعه فال به نام من دیوانه زدند...

و امانت بزرگی که شانه های توانمند و مومن می خواهد برای برداشتن و الا شانه های کم طاقت و آدم های کم طاقت را، تاب این امانت نیست.

خبرنگار به عنوان امین این امانت باید صبور باشد. مهارت شنیدن را به مهارت گفتن و گاه نگفتن گره بزند چه دروغ نباید گفت اما قرار هم نیست همه راست ها را بر قلم و زبان آورد. پس اولین عهد خبرنگار معیار و تراز جامعه دینی با مردم این خواهد بود، همه چیز را نمی گویم، اما آن چه می گویم به طور حتم صدق است که مومن بر راست گویی اصرار و حتی تعصب دارد. چه ایمان با دروغ هرگز جمع نمی شود.

پس خبرنگار معیار همواره صداقت را، سرلوحه کار خویش دارد و با نوشتار و گفتار و رفتارش مبلغ عملی آن است. خبرنگار معیار این را خوب می داند که اگرچه علمای علم منطق خبر را به «یحتمل الصدق و الکذب» معنا می کردند، اما در حوزه رسانه و اطلاع رسانی، خبر باید صادق باشد و این باید در این حوزه حکم وجوب دارد. چون خبر زیرساخت تصمیم های فردی و اجتماعی است و هیچ عقل و منطقی نمی پذیرد خبر دروغ پایه گذار یک بنای فکری و ذهنی ناسالم و ناصالح باشد. چه هر چه بر پایه دروغ بنا شود حتی اگر ظاهرش راست هم باشد، به نتیجه نخواهد رسید. پس خبر باید صادق باشد و این صداقت از مولفه های فکری، حرفه ای و اخلاقی خبرنگار معیار است.

نقد از نعمت های فرهنگ مومنانه است و خبرنگار معیار که در این حوزه قلم می زند، نقد نظر، برنامه یا رفتار را با تخریب یا حتی نقد صاحب نظر، برنامه و رفتار خلط نمی کند. بلکه نه تنها در ساحت نقد که در جایگاه «رد» نیز همواره حرمت داری می کند. چنان که در میان عالمان و اندیشمندان دینی نیز مرسوم است که به گاه نقد یا رد یک نظریه، نخست جایگاه صاحب نظریه علمی را می ستایند سپس به نقد نظر می پردازند و «عجباً لسیدنالاستاذ» کلامی است که پیش از نقد نظر، بر زبان نقد کننده جاری می شود تا نشان داده شود که روی سخن با آن نظر و کنش و خلق است نه با صاحب آن. برخلاف آن چه امروز مرسوم شده است نزد برخی رسانه ها که وقتی با دیدگاهی زاویه دارند، آن دیدگاه و صاحب آن و هفت جدش را به تازیانه تهمت و تمسخر و استهزاء می کشانند و نهی آشکار «لاتنابزوا بالالقاب» خداوندی را هم نمی شنوند. به لقب های ناپسند یاد می کنند هر کس را که هم گروه خود نمی یابند، امانت آبرویش را نیز در رهگذار باد چوب حراج می زنند، این رویه هرچه باشد اسلامی نیست و قلم به دستانی از این گروه هرچه باشند خبرنگار نیستند. خبرنگار معیار نقد می کند، شفاف و صریح و مومنانه، این حق را هم شرع در فرآیند «امر به معروف و نهی از منکر» به او داده است و هم قانون برایش تعریف کرده است، پس او رفتارها و حتی خود قانون را نقد می کند اما هرگز به مخالفت بر نمی خیزد و قلم زدنش شکل معارضه نمی گیرد. در این فرآیند نیز نه تنها به تخفیف امنیت دست نمی زند که همه کوشش و البته نتیجه این کوشش نیز ارتقای امنیت و اخلاق اجتماعی است.

خبرنگار معیار، در زمانی که جنگ با دشمن از حوزه سخت به حوزه نرم تغییر شکل داده است، در قامت فرماندهی هوشیار و بصیر جلوه می کند با لشکری از بی نهایت کلمات که هر کدام یک چراغند و با هزار در هزار چراغ، به دشمن فرصت تولید سیاهی و صدالبته تباهی نمی دهد و ...

اگر بخواهیم ویژگی های «خبرنگار معیار» را فهرست کنیم در کنار توان حرفه ای، دانش به روز شده، ذهن نقاد، صداقت اخلاقی و حرفه ای و امانت داری، باید بر عرق ملی و انقلابی هم تاکید کرد و این نکته را نیز یادآور شد که خبرنگار معیار، همچون چشم است. همان طور که چشم نه خود که دیگران را می بیند، خبرنگار هم دیگران و جامعه را می بیند، برای خود منافعی تعریف نکرده است تا تضاد منافع، او را به مواجهه با دیگران بکشاند بلکه آن چه برای خود نقشه راه کرده سعادت انسان است و هرگز میان سعادت این انسان با دیگری، تضادی نیست تا تقابلی در پی داشته باشد.خبرنگار معیار سعادت طلب است و دیگر این که خبرنگار معیار هم نگاه و هم قلم نجیب دارد و نجیبانه، کلماتش پر از نوش است، او را سر مچ گیری نیست بلکه می خواهد دست بگیرد به نقد از مسئولان، از کار و از جامعه، خبرنگار باید خود را با «خبرنگار معیار» بسنجد، مسئولان هم باید به خبرنگار معیار تمام قد احترام بگذارند.

جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته

«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛سرآغاز هفته جاری که سومین هفته از ماه رحمت و مغفرت الهی است، با میلاد خجسته سبط اکبر پیامبر اعظم، حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام همراه بود. ماه پربرکت رمضان که از نیمه می‌گذرد، سایه لیالی قدر بر مؤمنان گسترده می‌شود و این سؤال در ذهن شکل می‌گیرد که در این روزهایی که از میهمانی الهی سپری گشته، چه کرده‌ایم و برای شبهای قدر چه آورده ایم؟ آیا به نوسازی معنوی، که فلسفه این ماه است، دست یافته ایم؟

 آیا به نقاط ضعف خویش پی برده ایم؟ آیا عنان نفس را در اختیار گرفته ایم؟ آیا در خلوت شبهای رمضان به محاسبه نفس پرداخته ایم؟ آیا فاصله خود و جامعه مان را با سیره علوی که این روزها در آستانه ایام شهادتش قرار داریم کم کرده ایم؟ آیا به جای تجسس در اوضاع و احوال دیگران، درحال و وضع خویش اندیشه نموده ایم؟ آیا عینک بدبینی را از چشم برداشته و برادران دینی مان را از حوزه تهمت و افترا خارج کرده ایم؟ آیا رد پای افراطی گری را که بزرگترین ضربه را در طول تاریخ به اسلام زده در رفتار خود جستجو نموده ایم؟ آیا وحدت و انسجام ملی را که رمز بقای انقلاب است افزایش داده ایم؟ آیا محبت و همدلی را در جامعه نهادینه ساخته ایم؟ آیا...

به هر حال چه برای این سؤالات، پاسخ مناسب ارائه کرده باشیم یا نه، درحال و هوای شبهای قدر قرار گرفته‌ایم و یک شب پرقدر را نیز از این ایام پشت سر گذاشته و در آستانه دومین شب قدر ایستاده ایم. هر لحظه از این ایام، اقیانوسی از دریای رحمت الهی است و باید کوشید از نفحات قدسی و برکات ولایی امام عصر عجل‌الله تعالی فرجه الشریف که در این ایام، بی‌منت بر همگان می‌وزد، حداکثر بهره را ببریم.

روزهای پایانی این هفته همچنین با سالروز شهادت امام العارفین مولی الموحدین، حضرت علی بن ابیطالب علیه‌السلام مصادف است. به همین مناسبت، ایام سوگوار بزرگمردی الهی است که عدالت، فتوت، مردانگی و ایمان از او آبرو گرفته و با شهادتش، عدالت یتیم شد و نیکویی‌ها در فقدان او غروب کرد. پس سلام و درود خدا بر امام و مقتدایی که در کعبه تولد یافت، در دامان پیامبر تربیت شد، سنگ صبور اسلام و یار مظلومان و یاور مستضعفان بود و سرانجام پس از آنکه آماج تیرهای زهرآگین تهمت قرار گرفت، در مسجد کوفه به دست شقی‌ترین افراد به شهادت رسید و به هنگام شهادت فریاد "فزت و رب الکعبه" سر داد.

در هفته جاری حدود هزار نخبه و فعال دانشجویی میهمان رهبری بودند و به گفتگو و تبادل نظر درباره مسائل مختلف دانشگاهی، علمی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی پرداختند. رهبر معظم انقلاب اسلامی درخصوص سؤال یکی از دانشجویان مبنی بر اینکه "آیا انتقاد کردن به معنای تکمیل کردن پازل دشمن است" تأکید کردند: من به هیچ وجه اعتقادی به انتقاد نکردن ندارم بلکه همواره اصرار دارم جریان دانشجویی موضع انتقادی خود را حفظ کند. اما در بیان انتقادها باید به این نکته توجه شود که طرح آن به گونه‌ای باشد که مقصود دشمن را برآورده نکند.

یکی از دانشجویان درخصوص "تفاوت برخی دیدگاههای کارشناسی با نظرات رهبری و اینکه آیا این تفاوت دیدگاه به معنای مخالفت با ولایت و نظام است" پرسیده بود که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای گفتند: هیچ نظر کارشناسی که مخالف با نظر رهبری باشد به معنای مخالفت با ولایت نیست. کار کارشناسی و دقیق علمی، به هرنتیجه‌ای که برسد، برای صاحب آن نظر، معتبر است و نباید مخالفت با نظام تعبیر شود.

ایشان در تبیین آرمانگرایی در معنویت و اخلاق نیز به لزوم پاک بودن محیطهای دانشجویی و تقید به دین و ارزشها اشاره کرده و فرمودند: دانشگاه محیط دین و اخلاق و پاکیزگی و معنویت است و توقع این است که دانشگاهها به گونه‌ای باشد که هر کس به آن وارد می‌شود تقیدات دینی و اخلاقی‌اش بیشتر شود.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در تبیین بایدها و نبایدهای آرمانگرایی، به سخنان خود در دیدار مسئولان نظام درباره لزوم آرمانگرایی سیاسی توام با واقع بینی اشاره کردند و در تذکری مهم افزودند: آرمانگرایی نباید با پرخاشگری اشتباه شود بلکه می‌توان بدون این مسئله، بشدت پایبند به ارزشها و اصول بود.

ایشان کنترل احساسات و پرهیز از تصمیم گیری در اوج احساسات را ضروری دانستند و افزودند: حضور تشکلهای دانشجویی در چند سال اخیر در مسائل مختلف اجتماعی - سیاسی فعالانه و قابل تقدیر بوده است اما در همین سالها مواردی وجود دارد که براساس احساسات پاک و مقدس دانشجویان، تشکلها تصمیماتی گرفته و اقداماتی انجام داده‌اند که صحیح نبوده است چرا که تصمیم باید بر مطالعه موشکافانه و دقیق متکی باشد نه بر احساسات. رهبر معظم انقلاب به عنوان مثال برای روشن شدن مرز آرمانگرایی و احساسات با اشاره به مخالفت بنیانی نظام با مجموعه‌های استبدادی منطقه خاطرنشان کردند: با وجود مواضع
 کاملاً روشن نظام در این زمینه، نباید با کار دیپلماسی سنتی و متعارف مخالفت شود.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خاطرنشان کردند: باید به معنا و عمق آرمانگرایی توجه کرد و ضمن پرهیز از تندروی با ملاحظه واقعیات و مصالح، تصمیم گرفت و اقدام کرد و همیشه به یاد داشت که آرمانگرایی یعنی پایبندی به اصول و ارزشها و آرمانها، تأثیرگذاری بر جهت مخالف و تأثیرناپذیری از آن.

در موضوعات خبری خارجی، این هفته نیز تحولات سوریه در صدر اخبار رسانه‌ها قرار داشت. تازه‌ترین گزارش‌ها از سوریه حاکی است با تسلط کامل ارتش بر بخش اعظم مناطق درگیری، توطئه بزرگی که برای ساقط کردن دولت سوریه طرح ریزی شده بود خنثی شده است.

براساس گزارش‌های منتشره، عمده مناطق شهرهای حمص، حلب، دمشق از تروریستها پاکسازی شده و راه‌های مواصلاتی شورشیان که از آن طریق، از منابع خارجی سلاح دریافت می‌کردند به تسلط ارتش سوریه درآمده است. نکته مهم این است که در جریان پاکسازی مناطق تحت درگیری، شماری از نیروهای خارجی از جمله چند ژنرال ترکیه‌ای و نظامی سعودی به همراه عواملی از ملیتهای مختلف دستگیر شده‌اند که این امر، ماهیت توطئه‌ای را که بر ضد سوریه طرح ریزی شده است آشکارتر می‌سازد.

پس از آنکه جبهه مشترک بین‌المللی ضد سوریه در تلاش برای کسب مجوز از مجامع بین المللی، از جمله شورای امنیت برای لشکرکشی به سوریه ناکام ماند این جبهه، ارسال سلاح در مقیاس وسیع به شورشیان را در دستور کار قرار داد. با استفاده از این امکانات، شورشیان مسلح با نفوذ به دمشق، حلب و برخی دیگر از شهرها به اقدامات گسترده تروریستی دست زدند به این امید که در مدت کوتاهی مناطق مهم و حساس را تحت کنترل خود در آورده و از این طریق فروپاشی دولت سوریه را رقم بزنند که با پاسخ قاطع ارتش، این توطئه با شکست مواجه شد. اکنون با دستگیری عواملی از ترکیه، عربستان و برخی کشورهای دیگر، رسوایی بزرگی نصیب این کشورهای توطئه گر شده است. بشار اسد رئیس‌جمهور سوریه نیز در تازه‌ترین اظهارات بر عزم قاطع دولت سوریه برای مقابله با تروریستها تاکید کرده است.

در چنین فضایی که شکست توطئه گران داخلی و خارجی در سوریه و پیروزی حکومت دمشق قطعی است تروریستها اقدام به ربودن شماری از اتباع ایرانی کردند تا به زعم خود، اخبار شکست‌های سنگین جبهه ضد سوری را تحت الشعاع قرار دهند و با طرح اتهامات واهی گروگان‌های ایرانی، فضا را علیه جمهوری اسلامی ایران مسموم سازند. آنچه مسلم است این است که این آدم ربایی آشکار بدون هماهنگی دولتهای خارجی، از جمله همکاری اطلاعاتی آمریکا میسر نبوده است. دولتهای حامی تروریستها در سوریه باید بدانند که آدم ربایی اتباع خارجی تحت هر بهانه‌ای، مغایر با منشورهای بین‌المللی است و حمایت مستقیم و غیرمستقیم آنها از این گروگانگیری، تبعات خطرناکی در بر خواهد داشت و مسئولیت این عواقب نیز بر دوش این دولتها خواهد بود.

این هفته، یک پاسگاه مرزی مصر در صحرای سینا و هم مرز با فلسطین اشغالی مورد حمله افراد مسلح قرار گرفت که در نتیجه آن دست کم 16 نظامی مصری کشته شدند. در پی این رخداد، دولت جدید مصر سه روز عزای عمومی در این کشور اعلام کرد و به مهاجمین هشدار داد انتقام این کشتار را خواهد گرفت. هر چند هنوز هیچ گروهی مسئولیت این حمله را برعهده نگرفته است ولی برخی منابع، گروههای افراطی فلسطینی را به دست داشتن در این حمله متهم کرده‌اند. این درحالی است که جنبش‌های حماس و جهاد اسلامی بلافاصله این حمله را محکوم کردند.

دلایل محکمی وجود دارد که این بار نیز رژیم صهیونیستی پشت این ماجرا قرار دارد. نزدیک شدن حماس و مصر که هفته گذشته با سفر هیات حماس به مصر و دیدار خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی حماس با محمد مرسی رئیس‌جمهور مصر به اوج رسید و توافقاتی که در جریان مذاکرات طرفین حاصل شد، موضوعی نیست که صهیونیستها از آن خشمگین نباشند. از جمله این توافقات، باز شدن مرز رفح و لغو محاصره چند ساله غزه بود که برای اسرائیلی‌ها موضوعی حیثیتی محسوب می‌شود.

بدیهی است صهیونیستها برای برهم زدن این روند و اختلاف افکنی، به هر اقدامی دست می‌زنند که حادثه هفته گذشته در حمله به نظامیان مرزی مصر در این چارچوب قرار می‌گیرد. بی‌دلیل نیست که شیمون پرز پس از حادثه مذکور برای دولتمردان مصری پیام تسلیت می‌فرستد و از این طریق می‌کوشد به زعم خود، اذهان را از واقعیت دور سازد.

دولت مصر باید واکنش‌های خود را علیه کانون اصلی توطئه، یعنی رژیم صهیونیستی متوجه سازد هر چند که در این مسیر تحت فشار نظامیان قرار دارد.

این هفته منابعی در دولت عراق از کشف کودتا علیه دولت نوری مالکی خبر دادند. در مورد جزئیات این کودتا، همانقدر خبر اعلام شده است که این طرح بسیار گسترده بود و تحت حمایت برخی دولتهای منطقه قرار داشته است. درپی کشف کودتا، دولت نوری مالکی چندین افسر ارتش را برکنار کرده و محل استقرار شماری را نیز تغییر داده است. این تازه‌ترین مرحله از توطئه‌ای است که از مدتها قبل برای ساقط کردن دولت نوری مالکی و در کل برای خارج کردن ابتکار از دست جناح شیعه طرح ریزی شده است.

مثلث شوم، گروههای زیاده طلب داخلی، حکام مرتجع عرب و دولتهای سلطه طلب غرب، از چند سال پیش و مشخصاً از زمانی که قدرت گیری جناح شیعه در عراق مسجل شد، تمامی تلاش خود را به کار بستند تا این روند را تغییر دهند. این مثلث شوم، در راستای تحقق هدفش از هیچ اقدامی، از جمله اعمال فشار سیاسی، ایجاد ناآرامی و خشونت، کشتار غیرنظامیان، عملیات تروریستی و انفجارهای خونین ابا نکرده ولی این تلاش‌ها تاکنون به نتیجه نرسیده است. مسلماً طرح کودتای اخیر نیز بخشی از این توطئه است که مسلماً آخرین نیز نخواهد بود.

رسالت:شرح صدر سیاسی دانشجویان

«شرح صدر سیاسی دانشجویان»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن می‌خوانید؛شرح صدر به معنای گشادگی سینه و در برابر ضیق صدر قرار دارد. خداوند متعال در آیه 125 سوره انعام می فرماید:" فَمَن یُرِدِ اللّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاء کَذَلِکَ یَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ - خداوند هرکه را بخواهد هدایت کند، سینه اش را برای اسلام بگشاید و هرکه را که بخواهد گمراه گرداند سینه اش را تنگ کند که گویی به آسمان بالا می رود. و این سان خداوند پلیدی را بر کسانی که ایمان نمی آورند قرار دهد.» شرح صدر یک نعمت و موهبت الهی است که به بندگان خاص خدا اعطا می شود.

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در خصوص شرح صدر پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)می فرماید: مراد از «شرح صدر» رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) گستردگی و وسعت نظر وی است به طوری که ظرفیّت تلقّی وحی و نیز نیروی تبلیغ آن و تحمّل ناملایماتی را که در این راه می‌بیند، داشته باشد و به عبارتی دیگر نفس شریف آن بزرگوار را طوری نیرومند کند که نهایت درجه استعداد را برای قبول افاضات الهی پیدا کند.

شرح صدر در میدان سیاست یعنی  بالا بردن ظرفیت های سیاست ورزی و شنیدن آرای مختلف، قضاوت عادلانه و عالمانه و در نهایت گشودن سینه برای پذیرش حقیقت. انشراح و انفتاح قلب نیز زمانی حاصل می شود که نور دانایی و آگاهی به سینه انسان تابیده شود.

شرح صدر سیاسی یعنی بالا بردن گنجایش یک ظرف برای پذیرش مشاهدات، ادراکات و برداشت های سیاسی . در حدیثی از امیرمؤمنان علی (ع) آمده است:»آلَةُ الرِیاسَةِ الصدر- وسیله‌ رهبری و ریاست،سینه گشاده است.» یعنی شرح صدر یکی از لوازم اصلی برای کسانی است که می خواهند در میدان سیاست حضور و ظهوری مستمر داشته باشند.

دانشجویان به عنوان یکی از اقشار آوانگارد و پیشتاز جامعه که وظیفه دارند ناظر به شرایط سیاسی و اجتماعی کشور، مستقدمات و مستحدثات صاحب موضع باشند نه تنها بی نیاز از شرح صدر سیاسی نیستند بلکه حتی به اقتضای حال و هوای جوانی نظیر تندی، تیزی و شور و نشاط، تراکم نیروی جوانی و احساسات بیش از سایرین به این انشراح قلبی احتیاج دارند.

رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیری که با دانشجویان داشتند ضمن توصیه آنها به شرح صدر سیاسی فرمودند: «لزوم شرح صدر سیاسی در بین دانشجویان ربطی به مسئولین و مدیران دانشگاه‌ها ندارد؛ مربوط به خود تشکلهای دانشجویی است. من تأیید می کنم لزوم شرح صدر سیاسی را. هیچ منافاتی وجود ندارد بین پایبندی دقیق و عمیق به اصول و رعایت جهتگیری دقیق، در عین حال داشتن شرح صدر و برخورد غیر پرخاشگرانه‌ با کسانی که با فکر انسان همراه نیستند؛ بالخصوص در زمینه‌های سیاسی.»

این توصیه معظم له ناظر به مطالبات برخی از دانشجویان در انتقاد به قوه قضائیه و برخوردهای صورت گرفته با برخی از سایت ها و وبلاگ های دانشجویی است. انتقاداتی که به مراتب بی پرده تر در دیدار خبرنگاران با رئیس جمهور نیز تکرار شد که البته به واسطه همنوایی دکتر احمدی نژاد حتی تا مرز تخریب قوه قضائیه پیش رفت!

مواضع انتقادی دانشجویان نسبت به مسئولین و جریانات سیاسی آوردگاهی برای درجه بندی میزان پایبندی دانشجویان و تشکل های دانشجویی به شرح صدر سیاسی است. از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی بارها تاکید شده است آرمانگرایی مستفسرانه و انتقادی یکی از شاخص های دانشجوی انقلابی و مسلمان است. اما این آرمانگرایی ضرورتا مساوی با پرخاشگری و افراطی گری نیست. به تعبیر رهبر معظم انقلاب «تصور نکنیم که هر کس آرمانگراتر است، پرخاشگرتر و دعواکن‌تر است.»یکی از انحرافاتی که دشمن به طور مستقیم و غیر مستقیم علیه انقلاب اسلامی از ابتدای پیروزی نهضت دنبال کرده است خلط انقلابی گری دانشجویان با افراطی گری و پرخاشگری است.

واقعیت این است که فاصله انقلابی گری و افراطی گری در برخی اوقات به ضخامت  یک تار مو نازک می گردد اما هیچ وقت این دو مقوله با هم اختلاط نمی یابند. مرزهای باریک و دقیق شرح صدر سیاسی دانشجویان صراط مستقیم انقلابی گری و مسیر انحرافی افراطی گری راهمواره از یکدیگر تفکیک کرده است. هیچ دانشجوی انقلابی واقعی افراطی و در مقابله همه پرخاشگر نمی شود و در مقابل هیچ افراطی نیز نمی تواند یک انقلابی خالص باشد.

 افراط و تفریط دو لبه یک قیچی هستند که اگر در دست دشمن قرار گیرند می تواند آسیب های جدی را برای هر انقلابی به همراه بیاورد چرا که افراط و تفریط ریشه در جهل دارد. «لا تَری الجاهلُ الّا مُفرِطا اُو مُفرَّطاَ» دانشجو باید انتقاد کند اما این انتقاد نباید از سر بی انصافی و یا نا آگاهی باشد. مقام معظم رهبری دانشجویان را توصیه کردند از قول به غیر علم، غیبت و تهمت در انتقادات خود به شدت پرهیز کنند. اگر راجع به مسئله ای اطلاعی ندارند با قول به غیر علم دامن به شایعات نزنند. مراقبت کنند دچار غیبت و تهمت نشوند.
مرز انتقاد سازنده و انتقاد غیر منصفانه نیز در قانون مجازات اسلامی و همچنین قانون مطبوعات مشخص شده و جای کمترین ابهامی را باقی نمی گذارد.

بر اساس مواد697، 698، 699 و 700 قانون مجازات اسلامی و همچنین بر اساس بند 8 ماده 6 و مواد23 و 30 قانون مطبوعات هر گونه نشر اکاذیب، تهمت، افترا، تشویش اذهان عمومی و اهانت مجازات مقرر در قانون را در پی دارد. اعم از اینکه شخص حقیقی یا حقوقی باشد. این قانون نیز بسته به اینکه یک نفر دانشجو است و یا نماینده مجلس تعریف نشده بلکه برای عموم آحاد جامعه قابل اجراست. مثلا به همان میزان که امروز "علی مطهری" به خاطر نطق جنجالی خود علیه رئیس جمهور در مظان اتهام است به همان میزان اگر دانشجویی در وبلاگش به یکی از سران قوا اهانت کرده باشد متهم است.

برخورد های قضائی را نباید یکسویه تفسیر کرد و با تحت فشار قرار دان قوه قضائیه اقتدار قضائی و حقوقی نظام را زیر سئوال برد. امروز شوربختانه برخی به بهانه پیگیری مطالبات دانشجویی به دنبال ایجاد یک موج علیه قوه قضائیه هستند تا ضمن تخریب این قوه زمینه را برای تغییر ادب و آداب سیاست ورزی در کشور مهیا کنند. ادبیات مخاطره انگیزی که محصولی جز ستیزآلود کردن فضای دیالوگ سیاسی کشور در پی نخواهد داشت.

حمایت:ساختاری که رسوا شد

«ساختاری که رسوا شد»عنوان سرمقاله روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛سازمان ملل متحد با نام برقراری صلح و عدالت در جهان تاسیس گردید تا ضمن مقابله با نظام سلطه در جهت احقاق حقوق ملتها گام بردارد. هرچند که سازمان ملل ادعاهای بسیاری در این زمینه مطرح کرده است اما کارنامه این سازمان نشان می‌دهد که هر روز ابعاد جدیدی از عدم منطق گرایی و وابستگی به نظام سلطه در آن موج می‌زند. نمود عینی این امر را در رفتارهای اخیر این سازمان می‌توان مشاهده کرد. هرچند که مسئولیت این سازمان حمایت از بشریت می‌باشد اما تناقض‌های رفتاری آن گواهی بر عدم اجرای این مهم است. در جدیدترین اقدامات دو گانه از سوی این سازمان می‌توان به مواضع آن در قبال تحولات اخیر جهان اشاره کرد.

اولا سازمان ملل در براب ر تحولات مانند کشتار مردم مسلمان میانمار توسط دولت و بودائیان این کشور سکوت کرده و اقدام عملی صورت نداده است. در قبال مساله ربوده شدن 48 زائر ایرانی در سوریه و نیز 7 امدادرسان هلال احمر ایران در لیبی نیز سکوت کرده و حتی از محکومیت این جنایات خودداری کرده است. البته سکوت در برابر جنایاتی که اشغالگران افغانستان صورت داده‌اند و یا سرکوب مردم بحرین و عربستان و کشته شدن صدها نفر در عراق و لبنان در حملات تکفیری‌ها و حامیان غرب را به این امر باید افزود.

ثانیا در اقدامی سئوال برانگیز مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامه‌ای را به تصویب رسانده که عملا از گروههای تروریستی و القاعده در سوریه حمایت گردیده و خواستار کمک به آنها شده است. جنایتکارانی که پرونده آنها در حمص، حمام، دیروالزور، دمشق و حلب ماهیت واقعی آنها را آشکار می‌کند. آنانی که فردی را به خاطر عدم تعظیم در برابر عکس امیر قطر گردن می‌زنند، آنان که صدها زن و کودک را به جرم عدم خیانت به کشورشان به رگبار می‌بندند.

آنانی که کودک سه ساله را بدون هیچ جرم و گناهی اعدام می‌کنند. پرونده این گروهها نشان می‌دهد که آنها نه معارضان و آزادیخواه بلکه جنایتکارانی هستند که هیچ نشانی از انسانیت نبرده‌اند و صرفا به دنبال تحقق اهداف اربابانشان هستند. سازمان ملل در حالی قطعنامه در قبال سوریه تصویب کرده که محور آن را حمایت از این جنایتکاران تشکیل داده است.

بررسی کارنامه این سازمان در قبال سوریه و سایر تحولات جهانی نشان می‌دهد که این سازمان ملل همچنان در مسیر غرب گرایی و عدم استقلال پیش می‌رود چنانکه در قبال ربوده شدن 48 زائر ایرانی در سوریه و یافتن قتل عام زنان و کودکان توسط تروریست‌ها در این کشور سکوت کرده و در اقدامی سئوال برانگیز در حمایت از عاملان این جنایات قطعنامه صادر می‌کند. قطعنامه‌ای که باید آن رسوایی دیگری برای سازمان ملل غرب د انست که همواره ادعای بشر دوست سر داده و خواستار تمکین جهانیان به طرح‌ها و دیدگاههای آنان هستند.

آفرینش:مشاجره‌هایی که چهره‌ جامعه‌مان را نازیبا کرده‌اند

«مشاجره‌هایی که چهره‌ جامعه‌مان را نازیبا کرده‌اند»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم زهرا کیان‌بخت است که در آن می‌خوانید؛نباید فراموش کرد ایران، دارای فرهنگ، ادبیات و تاریخی بسیار درخشان و پربار است که آثار فرهنگی و ادبی مثال‌زدنی‌ بی‌شماری را همچون سرمایه و گنجینه‌ای افتخارآمیز در اختیار فرزندان خویش قرار داده است. فرهنگ و ادبیاتی که مشحون از بزرگواری‌ها، ادب به خرج دادن‌ها، جوانمردی‌ها، و عفو و گذشت و صفح و غمض‌هایی است که شاید در پرونده و سابقه فرهنگی هیچ‌یک از ملل دیگر، نظیر آن را، آن هم به این گستردگی، نتوان یافت.

اما از آن‌جایی که حفظ و نگهداری این گنجینه غنی فرهنگی، به تنهایی کافی نیست، لذا سعی در توجه و به کار بستن این مفاهیم و مضامین والا، می‌تواند بسیار اثربخش باشد. می‌گویند شخص فقیری گنجی در خانه خود داشت، اما از آن‌جا که از داشتن آن بی‌خبر بود، عمر خود را در فلاکت و فقر می‌گذراند و درواقع داشتن آن گنجینه، به دلیل آن‌که علم و آگاهی‌ای نسبت بدان نداشت، سودی به حال او نمی‌بخشید. بزرگان، و ادبای ما نیز از حسن خلق و لوازم و ملزومات آن بسیار سخن گفته‌اند و این مفاهیم را نه به سادگی، که در قالب زیباترین تمثیل‌ها بیان کرده‌اند.

اما تا زمانی که ما، خود نخواهیم این مفاهیم را وارد زندگی‌های پرتنش و سرشار از مجادله‌های درونی و بیرونی خویش کنیم، داشتن چنین گنجینه‌ای به تنهایی کمکی به ارتقای زندگی‌مان نخواهد کرد و در حکم همان گنجی خواهد بود که با وجود ارزشمندی، صاحب فقیر خویش را غنا نمی‌بخشید. با این مقدمه باید گفت با این که واژه طلاق، اغلب، جدایی و پایان یک زندگی مشترک را برای ما تداعی می‌کند. اما در معنای وسیع‌تر و کلی‌تر، هر رابطه‌ای که به صورت اختیاری، از جانب طرفین، به آن خاتمه داده می‌شود، نوعی طلاق است. در همین راستا، از گسست و طلاق اجتماعی سخن به میان می‌آید که در نتیجه آن، رابطه سالم و نوع‌دوستانه در یک جامعه به سردی و بی‌تفاوتی و چه بسا خصومت و دشمنی می‌گراید.

یکی از مسائل و مشکلاتی که درحال حاضر، جامعه ما نیز با آن دست به گریبان است، مساله پایین آمدن آستانه تحمل در جامعه است که از نشانه‌های آشکار آن، دعوا و درگیری‌های لفظی و خیابانی است که در بیش‌تر موارد، کنجکاوی و جستجو در علل و ریشه بروز آن‌ها، ما را با علت‌ها و بهانه‌هایی بسیار ساده و کودکانه روبرو می‌کند که بسیاری از آن‌‍‌ها، به راحتی و با کوچک‌ترین گذشت و اغماضی از جانب یکی از طرفین، قابل پیشگیری و رفع و حل بود؛ اعتراض‌ها و درگیری‌های لفظی به همراه بوق‌زدن‌های مکرر رانندگانی که به علت فقط چند ثانیه متوقف شدن در خیابان، نثار اتومبیل جلویی‌شان می‌شود که به هر دلیلی، توقفی کوتاه کرده است، چند ثانیه‌ای که برای ما که چندان هم از ساعات و فرصت‌های خویش به خوبی استفاده نمی‌کنیم، ناگهان ‌چنان ارزشی پیدا می‌کند که ناسزا و خشم خود را نثار شهروندی می‌کنیم که هرگز او را نمی‌شناسیم و به طور طبیعی باید نوعی رعایت حریم در رابطه‌مان با او وجود داشته باشد. مشاجره‌ فروشنده و مشتری، مشاجره مسافران در ایستگاه‌های اتوبوس و قطار شهری، درگیری‌های مسافران و رانندگان تاکسی، مجادله‌های درونی و بیرونی که هر یک از ما، در طول هر روز به آن مبتلا هستیم، تنها نمونه‌ای از این عدم گذشت‌ها هستند که چهره جامعه‌‌مان را، ولو با داشتن گنجینه پربار فرهنگی، زشت و نازیبا می‌کنند، متاسفانه عدم گذشت طرفین در این‌گونه موارد، موجب می‌شود کوچک‌ترین مسائل، به پرخاشگری و ایجاد درگیری و ناسالم شدن فضای اجتماعی که محیطی متعلق به همه افراد جامعه است و داشتن آرامش در آن، از حقوق همه افراد، بینجامد.

به طور قطع، بی‌تفاوت بودن و شدن نسبت به حقوق یکدیگر در سطح جامعه، عدم گذشت و با کوچک‌ترین بهانه، به درگیری‌های فکری و زبانی آلوده شدن، ما را به سمت مقصد روشنی نخواهند برد.

تهران امروز:تو عدالت را «شعار» ندادی

«تو عدالت را شعار ندادی»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم رضا صیادی است که در آن می‌خوانید؛می‌گویند روزی فردی از امیرالمومنین سوال کرد که عدل بالاتر است یا بخشندگی؟ و مولا پاسخ داد: عدل هر جریانی را در مسیر اصلی و حقیقی خود قرار می‌دهد، اما جود، موضوع مورد بخشش را از جریان اصلی خارج می‌کند. از سوی دیگر «عدل» باید اصل و اساس و رویه دائمی باشد، در صورتی که بخشندگی همیشگی نیست و در مواردی محقق می شود.

مولا، پس از این مقدمه، نتیجه گرفتند که « فالعدل اشرفهما و افضلهم» یعنی عدالت، شرافت و فضیلت بیشتری بر جود و بخشندگی دارد. حالا این روایت را می‌توان با شرایط فعلی جامعه خودمان تطبیق دهیم و نتیجه بگیریم که مبنای بسیاری از تصمیم‌های کلان کشور ما – از بد حادثه- بخشندگی است نه عدالت.

یعنی ناکارآمدی اقتصادی کار را به جایی می‌رساند که مجبور شویم برای تسکین مشکلات مردم، چیزی به آنها ببخشیم که شاید وظیفه ذاتی حکومت‌ها نباشد. چقدر در این سال‌ها شنیدیم که وام و قرض و هدیه بلا عوض و این قبیل کمک‌ها به مردم بخشیده شده است در حالی که اگر عدالت وجود داشت، هیچ کس نیازمند این وام‌ها و قرض‌ها نمی‌شد.

در باب اهمیت عدالت، حتی در مقام کلام و شعار می‌توان بسیار سخن گفت. چند سال پیش مقام معظم رهبری نیز در دیدار با اعضای هیات دولت فرمودند که زنده کردن شعار عدالت محوری، خدمت بزرگی به انقلاب اسلامی بود. ایشان تاکید کردند که عدالت برای مردم شیرین است به همین دلیل از آن استقبال می کنند و در سخنرانی‌های دیگرشان مدام تاکید کردند که باید جامعه به سمتی حرکت کند که مردم مصادیق عدالت را ببینند. این شب‌ها که همه ما در سوگ بزرگ عدالتخواه تاریخ، سیاه جامه شدیم، خوب است مرور کنیم که چقدر برای تحقق عدالت تلاش شده است؟

اگر تعریف منطقی عدالت را در نظر بگیریم که گفته‌اند: « وضع کل شیء فی موضعه» که ساده‌ترش این می‌شود که هر چیز در جای خودش باشد، امروز چقدر به این هدف آرمانی رسیدیم؟ مدیران ما درست در جای خود ایستاده‌اند؟ قیمت‌های ما در جای خود قرار دارد؟ جوانان ما جایگاه حقیقی خود را دارند؟ اقتصاد و سیاست و فرهنگ و اجتماع ما در جایگاهی که لیاقت دارند، قرار گرفته‌اند؟ حالا اگر در ترازوی قضاوت، کفه آنهایی که در جای خود نیستند سنگینی کند، جامعه چقدر با عدالت فاصله دارد؟ اشتباه نکنید! این نوشته قصد سیاه نمایی یا بهره برداری سیاسی به نفع یا ضرر جریان‌های سیاسی خاص را ندارد. نکته نگران کننده این است که عدالت ما در همان مرحله شعار باقی مانده و دست کم راه درازی تا تحقق دارد.

بدون تعارف باید بگوییم که عدالت در این سال‌های اخیر تبدیل به کالای لوکسی شده که هر مدیری برای آنکه توانمندی‌اش را ثابت کند به آن پناه می‌برد و عدالت را خرج خودش می‌کند، اما مولا بر عکس همه آنها خودش را خرج عدالت کرد. بارها از بزرگان دین شنیده‌ایم که امیرمومنان هرگز قصد نداشت پس از عثمان خلافت را به عهده بگیرد، اما وقتی دید عدالت در خطر است، خودش را فدا کرد و گفت:«اگر آن اجتماع عظیم نبود و اگر تمام شدن حجت و بسته شدن راه عذر بر من نبود و اگر پیمان خدا از دانشمندان نبود که در مقابل پرخوری ستمگر و گرسنگی ستمکش، ساکت ننشینند و دست روی دست نگذارند، همانا افسار خلافت را روی شانه‌اش می‌انداختم و مانند روز اول کنار می نشستم.» این شب ها فرصت خوبی است تا حلاوت عدالت علوی را بچشیم.

ابتکار:راهکار تعادل در بازار ارز

«راهکار تعادل در بازار ارز»عنوان یادداشت روز روزنامه ابتکار به قلم اکبر طالب پور است که در آن می‌خوانید؛مدتی است در اقتصاد ایران، با پدیده افزایش نرخ ارز انتظاری در کوتاه مدت مواجه شده ایم، اما تاکنون تحلیل کاملی در خصوص چرایی این پدیده ارائه نشده است و به نظر می‌رسد ارائه تحلیلی در خصوص چرایی این امر ضروری است. در تحلیل حاضر سعی می‌کنیم دلایل این امر را از منظر علم اقتصاد، مورد بررسی قرار داده و راهکار جلوگیری از افزایش نرخ ارز را بیان کنیم. همانگونه که می‌دانیم؛ در اقتصاد، قیمت هر کالایی در بازار بر اساس مکانیسم «عرضه و تقاضا» تعیین می‌شود؛ یعنی اگر کالایی عرضه زیادی داشته باشد، با کمبود تقاضا مواجه شده و با کاهش قیمت روبه‌رو می‌شود، اما اگر کالایی با کمبود عرضه مواجه شود؛ تقاضای آن بالا می‌رود که نتیجه قطعی این امر افزایش قیمت خواهد بود.

با توجه به این پدیده، بررسی نرخ ارز از منظر عرضه و تقاضا می‌تواند دلایل افزایش یا کاهش آن‌را در بلند مدت و کوتاه مدت مشخص نماید، واضح است که افزایش نرخ ارز در بلند مدت به خاطر تفاضل تورم خارجی از تورم داخلی حاصل می‌شود اما تحلیل اینگونه افزایشی هدف تحلیل حاضر نیست، بلکه هدف اصلی این تحلیل افزایش نرخ ارز در کوتاه مدت با توجه به جریان عرضه و تقاضا می‌باشد.

وضعیت عرضه و تقاضای ارز در ایران چگونه است؟
شکی وجود ندارد که کشور ما، مخصوصا در ماه‌های اخیر، با کاهش عرضه ارز روبه‌رو شده است؛ دلیل این کاهش عرضه هم معلول دو علت بنیادین بوده است؛ اولین دلیل این‌است؛ که در اثر تحریم‌های بین‌المللی، از میزان درآمد نفتی بانک مرکزی کاسته شده است و در نتیجه این بانک مثل گذشته، قادر به عرضه ارز در داخل کشور نیست. دلیل دوم این است که صادرکنندگان کالاهای غیر نفتی حاضر نیستند دلارهای حاصل از صادرات خود را به بانک مرکزی بدهند و ترجیح می‌دهند آن‌را در بازار آزاد به فروش برسانند؛ بنابراین عرضه ارز از دو طرف فوق‌الذکر، تحت فشار قرار گرفته و محدود شده است.
در طرف تقاضا چه اتفاقی رخ داده است؟

به منظور بررسی طرف تقاضای ارز، بایستی بدانیم که؛ در اینجا ما با دو نوع تقاضا، برای ارز مواجهیم؛ اولین نوع تقاضای واقعی است که به دلیل شرایط تورمی کشور این نوع تقاضا در حال حاضر بالاست؛ چون قیمت‌های داخلی صعودی است و از طریق واردات، می‌توان سود خوبی به دست آورد. دومین نوع تقاضا، تقاضای غیر واقعی ارز است که به منظور حفظ ارزش دارایی و سرمایه گذاری صورت می‌گیرد. متقاضی چنین تقاضایی، بر اساس مقایسه نرخ بازدهی سرمایه داخلی و خارجی اقدام می‌کند.

بررسی‌ها نشان می‌دهد؛ بازدهی سرمایه داخلی کشور، در حال حاضر، در کوتاه مدت، حدود 20 درصد می‌باشد. حال فردی که به‌دنبال کسب سودی بیش از این میزان باشد، سراغ خرید ارز می‌رود. سرمایه‌گذاری ارزی هم دارای دو نوع بازدهی می‌باشد که بازدهی نوع اول آن یعنی؛ نرخ بهره واقعی خیلی کم بوده و جذابیتی برای سرمایه گذاری ندارد.

اما بازدهی دوم سرمایه خارجی ناشی از افزایش نرخ ارز انتظاری است که اتفاقا اصلی ترین دلیل روی آوردن مردم به خرید ارز می‌باشد، به‌عبارت دیگر چون مردم انتظار دارند نرخ ارز در آینده بازهم افزایش یابد وارد این بازار می‌شوند، که البته خود این امر بازهم به نوبه خود، باعث افزایش قیمت ارز شده و از ارزش پول ملی می‌کاهد، این دور تسلسل تا زمانی‌که انتظارات با واقعیت تطبیق پیدا کنند، ادامه می‌یابد. حال با توجه به روند عرضه و تقاضای ارز، راه‌حل جلوگیری از افزایش نرخ ارز انتظاری چیست؟

به‌عبارت دیگر در شرایطی که تقاضای واقعی و انتظاری حالت افزاینده دارند در حالی‌که عرضه کاهنده است راهکار جلوگیری از چنین افزایشی چیست؟ در جواب باید گفته شود؛ به‌طور کلی دو راه حل برای جلوگیری از افزایش نرخ ارز انتظاری وجود دارد، راهکار اول؛ تضعیف یکباره ارزش پول ملی است، به نحوی‌که مردم دیگر هیچ‌گونه انتظار افزایشی نداشته باشند، البته این راهکار تبعات تورمی بسیار زیادی دارد و عملا امکان پذیر نبوده و هیچ‌گاه توصیه نمی‌شود.

راه‌حل دوم؛ کاهش انتظارات از طریق انجام مصاحبه‌ها، ارائه مشو ق‌های سرمایه‌گذاری در بازار سرمایه و جذاب نمودن این بازار برای سرمایه‌گذاری است، که در حال حاضر به نظر می‌رسد؛ دولت برای جذاب نمودن این بازار تصمیم جدی ندارد.

مردم سالاری:تحریم اقتصادی و اقتصاد تحریمی

«تحریم اقتصادی و اقتصاد تحریمی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم حسین ثابتی عبدلیان است که در آن می‌خوانید؛سال‌ها بود که در ایران، مردان صحنه سیاست و اقتصاد به دنبال اجرائی کردن آرزویی دیرین به تکاپو افتاده بودند. رسیدن به اقتصادی آزاد و تضمین امنیت سرمایه بخش خصوصی، آرزویی است که در قالب اصل 44 قانون اساسی، می‌رفت تا بدان جامه عمل پوشانیده شود. اگرچه اجرای این اصل از اصول قانون اساسی همواره از سوی آنان که اقتصاد زنگ زده دولتی را بیشتر همسوبا منافع‌شان می‌دیدند با سنگ‌اندازی و اشکال مواجه می‌شد، اما بسیاری بر این امید بودند که حرکت لاک‌پشتی قطار خصوصی‌سازی روزی سرانجام به ایستگاه نهایی رسیده و دولتی‌ها از اقتصاد چند صد میلیارد دلاری این کشور تنها به گرفتن مالیات و مدیریت در سطح کلان بسنده کنند.

اما با اجرائی شدن تحریم‌های شدید اقتصادی علیه ایران پرسش بسیار مهمی که مطرح می‌شود آن است که با اجرای این تحریم‌ها آیا دامنه دخالت دولت در پهنه اقتصاد به مدیریت بیشتر و در نهایت دخالت بیشتر آن در این پهنه خواهد انجامید یا در بحران کنونی، دولت خواهد کوشید تا به قطار خصوصی‌سازی شتاب بیشتری ببخشد؟ شاید در نگاهی ساده و با توجه به ورود بخش خصوصی به حوزه صادرات نفتی چنین برآید که دولت در تلاش است تا با شتاب بخشیدن به روند خصوصی‌سازی، بخشی از مشکلات اقتصادی کشور را با ملت تقسیم کند و از مسوولیت‌های خویش در این زمینه تا اندازه‌ای بکاهد.

اما آن چه روشن است آن است که دولت تا به امروز برنامه مدون و سیاست اقتصادی برنامه داری را برای رویارویی با مساله‌ای به حساسیت تحریم‌ها ارائه نداده است. ورود بخش خصوصی به حوزه صادرات نفتی حرکت هوشمندانه‌‌ای بود که در راستای دور زدن سد تحریم‌ها انجام گرفت؛ اما در دیگر بخش‌های اقتصادی کشور، مردم به راستی خلاء ناشی از برنامه‌ریزی صحیح را آشکارا احساس می‌کنند. اقتصادی که مورد بایکوت و تحریم قرار می‌گیرد شدیدا نیازمند یک برنامه‌ریزی دقیق پولی و مالی است.

مردم در یک اقتصاد تحریمی می‌توانند شرایطی به مراتب بدتر از یک اقتصاد جنگی را تجربه کنند. در یک اقتصاد جنگی بخش سترگی از منابع پولی و مالی به ماشین دفاعی و جنگی کشور تزریق می‌شود وبخش اندک باقی مانده می‌تواند با مدیریت درست و حساب شده از سوی دولت، چرخ اقتصاد کشور را به حرکت وادارد و این تجربه‌ای است که ایرانیان در دوران 8 سال جنگ تحمیلی به درستی آن را آزموده‌اند. اما در یک اقتصاد تحریمی، اصلا منابع مالی در میان نخواهد بود تا بتوان با مدیریت و برنامه‌ریزی درست، آن را به کار گرفت.

در تحریم‌ اقتصادی، دشمن می‌کوشد تا با خشکاندن منابع مالی کشور مورد هدف، آن کشور را در راستای پذیرش خواسته‌های خود به پرتگاه ورشکستگی اقتصادی بکشاند و این می تواند از هر جنگی اثرگذارتر باشد. آمریکایی‌ها باتجربه‌ای که از جنگ با عراق به دست آوردند، دریافتند که پیش زمینه یک جنگ موفق، خشکاندن منابع مالی کشور مورد هدف است.

از این روی می‌توان گفت که مدیریت یک اقتصاد تحریمی نیاز به هوشمندی و برنامه‌ریزی فوق العاده دقیقی دارد. کاهش مدیریت دولت در یک اقتصاد تحریمی اگر با درایت و هوشمندی همراه نباشد و اگر تنها به منظور کاستن از حجم مسوولیت‌های دولت و انداختن بار مشکلات بر دوش ملت انجام بگیرد، نه تنها نمی‌تواند بازدهی مطلوبی را به همراه داشته باشد، بلکه می‌تواند کشور را در راستای خواست تحریم‌کنندگان با مشکلات فراوانی درگیر کند. اقتصادی که گرفتار تحریم باشد دیگر فرمول‌ها و معادلات اقتصاد آزاد را بر نمی‌تابد. در یک اقتصاد تحریم شده دیگر نمی‌توان گفت که بازار راه خودش را در روندی طبیعی پیدا می‌کند.

در یک اقتصاد تحریمی اگر مدیریت هوشمندانه‌ای اعمال نشود، دلالی، رشوه‌گیری و مافیا سالاری همانند قارچ در پیکره اقتصادی کشور رشد می‌یابد. در اقتصاد تحریمی به علت بایکوت صادراتی و بانکی، ارز خارجی می‌تواند حکم کیمیایی کمیاب را پیدا کند. در چنین اقتصادی دولت می‌بایست بر روی تک تک دلارهایی که با زحمت فراوان و گاه با دور زدن تحریم‌ها وارد کشور می‌شود، برنامه‌ریزی دقیق و مدیریت هوشمندانه‌ای را اعمال کند.

در همین راستا بایسته است تا تمامی دروازه‌ها و روزنه‌هایی که ارز کشور از آن‌‌ها بی‌مهابا خارج می‌شود و به جای آن کالاهای لوکس و غیرضروری وارد کشور می‌شوند کنترل شوند. چندی پیش ویژه‌نامه‌ روزنامه دنیای اقتصاد در جریان گزارشی از بازار گوشی‌های تلفن همراه، از وجود گوشی‌های موبایل سیصد میلیون تومانی در بازار ایران خبرداد و این یعنی تنها برای وارد کردن یک کالای لوکس غیرضروری آن هم در شرایط بسیار سخت تحریم‌ها که ارز خارجی به دشواری جذب داخل می‌شود چیزی نزدیک به یکصد و پنجاه هزار دلار ارز از کشور خارج شده است.

کافیست تا با نگاهی گذرا به خیابان‌های انباشته از خودروهای چند صد میلیون تومانی دریابیم که چگونه به علت نبود مدیریت و نگرش درست در شرایط دشوار تحریم‌ها میلیاردها دلار برای واردات کالاهایی غیر ضروری که تنها برای ارضای حس تجمل‌گرایی افراد ثروتمند به کار می‌روند ارز از کشور خارج می‌شود و این در حالیست که در این شرایط سخت، کشور برای واردات دارو، خوراک دام و طیور و صدها قلم کالای اساسی دیگر با کمبود منابع ارزی روبروست.

در یک اقتصاد آزاد که شرایط تحریم بر آن حکم فرما نیست و کانال‌های مبادلاتی آن در یک تراز بازرگانی با بازارهای مالی جهان گشوده است، بی‌تردید ورود کالاهای لوکسی مانند گوشی سیصد میلیون تومانی، می‌تواند به عنوان بخشی از یک اقتصاد پویا و زنده نگریسته شود، اما در یک اقتصاد تحریمی به این مساله دیگر نمی‌توان از چشم‌اندازی طبیعی نگریست.

دولت باید ارزی که اکنون به سبب تحریم‌ها حکم کیمیا را دارد با دقت، مدیریت کرده و آن را در راستای واردات کالاهای استراتژیک و ضروری هزینه کند. ورود کالاهای غیر ضروری و لوکس زیر نام اقتصاد آزاد که در شرایط اقتصاد تحریمی، معادلات آن دگرگونی می‌یابد، می‌تواند در اندک مدتی کشور را به پرتگاه ورشکستگی و سقوط رهنمون کند و این خواست و هدف اصلی تحریم‌کنندگانی است که در راستای اجرای این تحریم‌ها هزینه‌های گزافی را به همراه هزاران ساعت کار دیپلماتیک صرف نموده‌اند.

جوان:میهمان ویژه ناخوانده

«میهمان ویژه ناخوانده»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم هادی محمدی است که در آن می‌خوانید؛در هر تلاشی، ایجاد زیرساخت‌ها و مقدمات، همراه با برنامه و هدف‌گذاری و ارزیابی‌های فعال از مؤلفه‌ها و متغیرهای مؤثر می‌تواند به یک پدیده فعال و تأثیرگذار منتهی شود.

 دیپلماسی و سیاست خارجی نیز از این فضای فیزیکی خارج نیست. اگر سیاست خارجی برای سوریه به دنبال یک اقدام مؤثر است که باید باشد، این کار نمی‌تواند دفعی و خلق‌الساعه باشد و حتماً با فقدان زمینه‌سازی‌ها و تحرک مقدماتی با نتایج سربلندی همراه نخواهد بود. اینکه دیپلماسی ایرانی به دنبال موازنه‌سازی در مقابل نشست‌های دشمنان سوریه یا از طریق مساعی جمعی و برای متوقف کردن کشتار مردم سوریه که حاصل پروژه امریکایی- صهیونیستی و ارتجاعی درمنطقه است، بخواهد با رایزنی کشورها به یک برون رفت فکر کند، اقدامی شایسته است ولی نیازمند تدابیر و رعایت ظرایف ویژه می‌باشد.

تقریباً می‌توان به روشنی نسبت به مواضع و رویکرد کشورها یا عوامل مؤثر بر مواضع کشورهای دخیل در بحران سوریه یا مرتبط با آن ارزیابی ارائه کرد. در این بین مواضع ترکیه از ابتدا شفافیت کامل داشته و ماهیت فتنه‌ساز و تحریک‌کننده آن در بخش‌های مذهبی و قومی در کنار اقدامات روزمره علیه سوریه و مداخله در امور داخلی و امنیت ملی آن پنهان نیست، کما اینکه ماهیت این پروژه نیز قبل از اینکه به یک روند اطلاعاتی در درون سوریه متکی باشد با ماهیت برنامه‌های امریکایی- صهیونیستی برای سلطه بر منطقه و معادله و موازنه‌سازی در قبال جبهه مقاومت تطبیق دارد.

در چنین شرایطی دعوت از اردوغان، آن هم به عنوان میهمان ویژه (آنطور که می‌گویند) در نشست پنج‌شنبه چه معنایی دارد؟ آیا قصد داریم این کنفرانس بین‌المللی را به تریبونی جدید برای اردوغان که ناشیانه قصد موج‌سواری و دلالی از سیاست‌های امریکایی در منطقه دارد، تبدیل کنیم؟ آیا کمترین احتمال را می‌دهیم که وی خیرخواه مردم سوریه یا ملل مسلمان منطقه باشد و حتی به انسجام ملی داخلی در سوریه فکر کند؟

بدیهی است که در یک نشست با ویژگی‌هایی که مطرح شده، همگرا بودن انگیزه‌ها و مواضع یا نزدیک بودن آنها شرط اولیه برای کسب یک نشست موفق می‌باشد. اگر قصد داریم مواضع دو طرف متخاصم را به هم نزدیک کنیم، این کار در کانال‌های رسمی و مذاکرات غیرآشکار و حداقل در Trak ۲ باید دنبال شود و حاصل آن برای دیپلماسی کشور باید در یک نشست مدیریت شده، دنبال شود.

به سادگی می‌توان درک کرد که در نشست روز پنج‌شنبه، اردوغان فرصت جدیدی برای شعارهای فریبکارانه و مورد حمایت امریکا و رژیم صهیونیستی پیدا خواهد کرد و همانگونه که مداخله در سوریه و در شرایط فعلی مداخله در عراق را برای خود مباح و مجاز می‌داند فردا هم برای مداخله در امور ما یا دیگران آماده می‌شود به همین دلیل اردوغان یک میهمان ناخوانده در تهران است، حال چه ویژه باشد و چه غیر ویژه. از هم‌اکنون می‌توان تخمین زد که حضور وی و امثال وی در نشست تهران قبل از اینکه معطوف به نتیجه قابل قبول باشد، برای بی‌ثمر کردن نشست تهران است.

ملت ما:مردی که عدالتش مثل ما نیست

«مردی که عدالتش مثل ما نیست»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم فریبرز کلانتری است که در آن می‌خوانید؛چه‌کسی باور خواهد کرد که شجاع‌ترین فرد روی زمین، روزی مظلومانه در خون خویش بغلتد و در همان حال، قاتلش را عفو کند؟! شجاع‌ترین فردی که ناجوانمردانه فرق سرش شکافته می‌شود و از سجده سر برنمی‌آورد؟! چه کسی باور خواهد کرد که پادشاهی که جهان در برابر عظمتش تعظیم می‌کند، درد تنهایی‌اش را به چاه گوید و سجده‌های طولانی‌اش، گریه‌های بی‌صدایی است که...!  به‌راستی چه کسی باور می‌کند که چنین امامی، سرمشق من و توی کنونی باشد! من و تویی که نه در ظاهر که باطن‌هایمان نیز بوی دورنگی می‌دهد!؟

در این زمانه پر تزویر، چون او شدن کار هر کسی نیست! اویی که امام بود، اما در کلبه‌ای محقرانه می‌زیست، اویی که پدر یتیمان بود، ‌اما یتیمان او را نمی‌شناختند! اویی که شجاع‌ترین فرد در هنگام رزم بود، ‌اما حقوق حتی مورچگان را رعایت می‌کرد! اویی که برترین و زیباترین بانوان عالم همراهی‌اش می‌کردند، ‌اما ذره‌‌ای فخر بر جهان هستی نمی‌فروخت! اویی که علی بود و بس! همویی که بالاتر از او چیزی نیامده، اما متواضع‌تر از او هم کسی نبود! به‌راستی این جمع اضداد چگونه امکانپذیر است؟!

علی را به مهربانی، مردانگی، شجاعت، عدالت و صبر می‌شناسیمش، اما علی تنها الگویی است که اگر تنها، ‌در زندگی امروزمان او را سرمشق قرار می‌دادیم، ‌زندگی بس گرانبهاتر از آن بود که هر روز آن را تجربه می‌کنیم!به‌راستی در چه مواردی از او که امام نخست مومنان است، ‌الگو جسته‌ایم که اینچنین روزگاری را شاهد هستیم! وجود هزاران میلیارد تومان اختلاس و بیکاری منجر به فقری که ریشه و بنیان خانواده‌هایمان را سوزانده است! چگونه می‌توانیم ادعا کنیم که علی را سرمشق قرار داده‌ایم و به‌راحتی بیت‌المال را غارت کنیم!

مگر نه این است که ایشان در برابر اصرار برادرش عقیل، برای پرداخت از بیت‌المال مقاومت کرده و می‌گوید:«وای به حال آن کس که مخاصم و جلوگیرش در نزد خدا فقرا و ضعفا و بیچارگان و قرض‌داران و راه‌ماندگان باشند.  بالاترین اقسام خیانت به‏ اجتماع است و بدترین اقسام دغل‌بازی با پیشوایان است». به‌راستی با داشتن خانه‌های خالی بسیار و بی‌خانمان‌هایی که شب را در خیابان سر می‌کنند، ‌می‌توانیم ادعا کنیم که از علی الگو گرفته‌ایم!؟ نمایشگاه بین‌المللی قرآنی برگزار می‌کنیم، ‌یتیمان را به فروش می‌گذاریم، آنگاه ادعا می‌کنیم که مولایمان علی است!؟

همان علی که پدر یتیمان بود و یتیمان او را نمی‌شناختند!؟ به مدیرانمان پاداش‌های میلیونی می‌دهیم و کارگرمان به نان شب خود محتاج است، اینچنین عدالت علی را اجرا می‌کنیم؟! به‌راستی که تنها شعار عدالت‌محوری سر داده‌ایم و در عمل، بی‌عدالتی محض را در کشور جاری ساخته‌ایم؟!

مگر سیره علی جز تقسیم عادلانه قدرت بین طبقات مردم و توزیع عادلانه ثروت بین اقشار متفاوت انسان‌هاست! مگر نه این است که اعطا و اعتبار منزلت و موقعیت اجتماعی مناسب به طبقات توده‌ها، سبب پایداری و استحکام بنیه وجودی جامعه است!؟ مگر نه این است که به وسیله عدالت بین اجزا و افراد اجتماع، صلح و دوستی رواج می‌یابد و عامل اصلاح مردم، ‌عدالت است!؟

مگر نه این است که کارکرد عدالت در جامعه ایجاد الفت و همسازی است! گروهی را با گروه دیگر همساز و هماهنگ می‌کند، یک بخش را با بخش دیگر الفت می‌دهد! یک صنعت را با صنعت دیگر هم مقصد می‌سازد و بالاخره یک قشر را برای قشر دیگر قابل تحمل می‌نماید!

آن چیزی که امروز سخت محتاج آن هستیم، و کما بدنبال همگرایی جناح‌های سیاسی که بسیار کوتاه خواهد بود و بس!

مگر نه این است که دولت‌ها در سایه دادگری است که می‌توانند پایدار باشند: «دوام دولت‌ها به برپایی سنت‌های عدالت است.» و بالاخره عدالت اجتماعی داروی شفابخش و عمرافزای حیات جامعه است.  «عدالت زندگی است.  » آثار ارزشمند عدالت در تنظیم جامعه موجب می‌شود که امام از مومنان بخواهد که به دشمن خود ستم نکنند و نسبت به آن‌که دوست دارند به گناه آلوده نشوند.

با چنین تعالیم دینی، به کجا رسیده‌ایم که برخی کاخ‌نشین شده و دیگران، ‌حتی چهار دیوار برای سر کردن زندگی خود ندارند!؟

این‌که خط قرمزهایی را برای دوستان و نزدیکان خاطی خود قرار می‌دهیم، آیا عدالت است؟! آن زمان که علی(ع) بر این باور است که باید حقیقت اسلام عملی شود.  اگر کسی گناه کرده باید به همان مقدار مجازات شود، ولی این مجازات و گناه سبب محروم شدن او از حقوق شهروندی و سهمیه‌اش از بیت المال نمی‌شود.  آنجا که ندا در می‌دهد اگر خلخال پا را مهریه زنان خود به ناحق کرده باشید از شما آن را پس خواهم گرفت و به بیت‌المال بر خواهم گردانید روح مجسم عدالت است.

عدالت علی آن قدر جامع است که حتی حیوانات را شامل می‌شود.  امام نه تنها، عدالت را درباره انسان‌ها مورد تاکید قرار داده، بلکه درباره حیوانات نیز از رعایت عدالت غفلت نکرده است.  اوست که می‌گوید: «در رساندن حیواناتی که به عنوان مالیات و زکات اخذ شده به مرکز مقر حکومتی، آن را به دست چوپانی که خیرخواه و مهربان و امین و حافظ است بسپار، نه فردی سختگیر و نه ستمکار که تند براند و نه حیوانات را خسته کند.»

یکی از بزرگ‌ترین افتخارات اسلام، مبارزه با برده داری است.  پیامبر اکرم(ص) یاران خود را به این کار سفارش می‌کردند و می‌فرمودند هر کس بنده مومنی را آزاد سازد، خداوند در برابر هر عضو آن بنده، عضوی از شخص آزاد‌کننده را از آتش جهنم آزاد خواهد ساخت.» علی بن ابیطالب(ع) نیز به پیروی از این سنت نبوی، بردگان را می‌خریدند(از دسترنج خود نه از بیت‌المال) و در راه خدا آزاد می‌کردند.

در حالی که در ظاهر برده فروشی سال‌هاست پایان یافته است، اما شاهد پدیده جدیدی به نام بنده پروری در جامعه هستیم! کافی است سری به داخل ادارات، وزارتخانه‌ها و مراکز کار بزنیم! تنها چیزی که شاهد آن نیستیم، آزادگی است چرا که انسان‌های بسیاری برای داشتن شغل و زندگی مجبور هستند چون نوکر و بردگان روسا، ‌سر تعظیم فرود آورند که...

یکی از ویژگی‌های علی، ساختن مساجد است! مساجدی که در زمان او مهم‌ترین پایگاه اجتماعی و فرهنگی به شمار می‌آمده است و در جامعه ما، ‌تنها مرکزی است برای خواندن نماز‌های یومیه و برگزاری مراسم ختم و...  ! علی مسجد را برای چه می‌ساخت و ما برای چه؟! آیا به‌راستی هدف علی از ساختن مسجد، ‌همین مساجدی است که ما داریم؟‌آیا اگر علی در این زمانه بود، ‌به جای مسجد خانه‌هایی برای بی‌خانمانان، ‌بیمارستانی برای بیماران، خانه‌ای برای یتیمان و...  نمی‌ساخت؟!

آیا به‌راستی عدالت علی در چنین جامعه‌ای در حال اجراست؟! کجای کارمان اشتباه است که به چنین روزی افتاده‌ایم؟! چگونه است که در چنین فضایی این طور بی‌باکانه بر عدالت محوری خویش تاکید می‌کنیم، ‌آن هنگام که قیاس ما برای عدالت فردی چون علی است!؟ چه کسی جسارت دارد که بگوید از علی عادل‌تر است؟! چه کسی دل‌شیرتر از علی است که به عدالت خود شک نکند و...‌ای کاش همه ما راه یافتگان راه حقیقت باشیم، راهی که بسیار تاریک است و...  !

یکی از کاندیداهای احتمالی ریاست‌جمهوری بعدی چقدر زیبا می‌گفت اگر قرار باشد که در دوره بعد کاندیدا شوم و برای این کاندیدا توری خدمت مقام معظم رهبری برسم حتما به ایشان می‌گویم: آقای من اگر من رئیس‌جمهور شدم هر چندماهی یک تشر تندی به بنده بزنید تا دل مردم خنک شود.

عمق این تحلیل آنجاست که چرا باید در هزار و اندی سال بعد علی دیگری از نسل همان مولای مظلوم پیدا شود و امروز هزینه عدم مدیریت من و شما را بدهد فرق نمی‌کند که در کجا نشسته باشیم در دولت یا مجلس یا قوه قضاییه؟!

امروز اگر مدعی هستیم که پیرو همان علی غرق خون در محراب عبادت هستیم باید آستین همت را بالا زده و طرحی نو براندازیم شاید دیگر مردم از ژست اصولگرا بدون من و شما خسته شده باشند.  اصولگرایی هم همان اصولگرایی دهه پنجاه نه از این جنس اصولگرایی‌های تازه به دوران رسیده. ظریفی می‌گفت:

در آن روزهای سخت برخی از افراد که امروز پرچم اصولگرایی به دست گرفته‌اند یا عضو سازمان منافقین مجاهدین خلق آن زمان بودند، یا سینه چاک نهضت آزادی و بهترین‌هایشان هم عضو انجمن حجتیه بودند انجمنی که امام از آنها تعبیر به قائدین زمان کرد.   آنچه که مسلم است وضع امروز ما مثال همان اتومبیلی است

که از جاده مستقیم خارج شده اما ما هنوز خود را با این شرایط جدید تطبیق نداده‌ایم اندکی می‌گذرد حتما چرخهایمان پنچر می‌شود اما ما به جای اصلاح مسیر به پنچرگیری مشغول می‌شویم، و این نیست جز تلاشی بیهوده، اندکی جلوتر حتما ما بقیه چرخ‌هایمان نیز پنچر خواهد شد و اصلا شاید موتور مان هم بسوزد و ما همچنان غافل هستیم.

آنچه که مسلم است اگر بخواهیم به الگویی تراز و دقیق از سیره علی(ع) برگردیم باید طرحی نو براندازیم طرحی که نه از بازگشت به دوران سازندگی گذر خواهد کرد ونه از دولت اصلاحات و نه حتی از احمدی‌نژاد و یاران هشتادو چهارش، این راه را باید از نو ترسیم کرد با توجه به نیازهای این روزگار و موقعیتی که امروز قرار گرفته‌ایم.

به هر صورت در وضعی قرار گرفته‌ایم که معلوم نیست چند سال به طول خواهد انجامید اما عرض آن را باید خود مدیریت کنیم که سرانجام‌مان ختم به خیر شود.  ما نیازمند یک انقلاب درونی هستیم، انقلابی که بیمه ما حضرت عباس(ع) باشد تا بیمه مرکزی، مهریه دختران سرزمینمان مهر حضرت زهرا(س) باشد و...

الگوهای عملی علی(ع)

سمبل تولید و کار
بعضی علی(ع) را به علم زیادش می‌شناسند و بعضی حیران عدالتش هستند.  بعضی شیدای غیرتمندی‌اش هستند.  بعضی هم مبهوت جنگاوری‌اش.  اما کمتر کسی علی را اسوه و سمبل کار و تولید اقتصادی می‌شناسد.  علی از همان دوران کودکی و بعدها نوجوانی و جوانی‌اش مشغول کار و فعالیت شد.  از کودکی تا کهنسالی تا آنجایی که وقت و فرصت به او اجازه می‌داد، کار می‌کرد و خرج زندگانی‌اش را تامین می‌کرد.

در تمام این دوران هم، مشروعیت کار برای علی(ع) مهم بود، نه نوع و مقبولیتش!به همین جهت هم، ‌امام را در دوران‌های مختلف عمرشان در کارهای گوناگون و مختلفی می‌بینیم. در جوانی با شتری برای مردم مشکهای آب را حمل می‌کرد و آنها را در اختیار آنان قرار می‌داد و آنها را در اختیار آنان قرار می‌داد تا مخارجش تامین شود.

با کاشت درخت و بنای باغ‌ها، با حفر قنات و چاه‌ها زمین را آباد می‌کرد و چرخ اقتصادی را به چرخش درمی آورد.  او کار می‌کرد و درآمدش را انفاق می‌کرد.  با این‌که بعدها یکی از پردرآمدترین انسان‌های زمان خودش شده بود، اما باز هم به اموالش دل نمی‌بست.خود می‌فرماید:صدقه‌ای که من از مال خودم خارج می‌کنم، اگر ما بین همه بنی‌هاشم تقسیم کنم، آنها را کفایت می‌کند.

و این همه از آن رو بود که امیرالمومنین بزرگ‌ترین دشمن فقر و نداری بود.  در کلامی به فرزندش محمد حنفیه می‌فرماید:پسرم من از فقر بر تو می‌ترسم.  از آن به خدا پناه ببر! چرا که فقر دین انسان را ناقص و عقل و اندیشه او را مشوش و مردم را نسبت به او، ‌و او را نسبت به مردم بدبین می‌سازد.

او دشمن فقر بود.  سفارش می‌کرد که هرکس باید با کار و کوشش، از دچار شدن خانواده‌اش به فقر و مکنت جلوگیری کند و پس از آن هم درآمدش را به کمک و یاری فقرا، اختصاص دهد.  امیرالمومنین کاری را که در جهت مبارزه با فقر انجام می‌شد امری مقدس و در ردیف جهاد فی سبیل‌الله به حساب می‌آورد.  از همین رو هم بود که مولای مومنان علاقه‌مند بود تا از دسترنج خودش به تامین زندگی‌اش بپردازد.

حتی در دوران خلافت هم که کار و وظیفه‌اش سنگین، و فعالیتش زیادتر بود- امیرالمومنین بر کشوری وسیع حکومت می‌کرد که چندین برابر ایران فعلی است و به عزل و نصب و بازرسی و حسابرسی می‌پرداخت- با این‌که کارهای خلافت خسته‌اش می‌کرد، اما همچنان تاکید داشت که از دسترنج خودش امرار معاش کند و از بیت المال مصرف نکند.  و نقل است حتی پس از بیعت مردم با ایشان در امر خلافت، به مزرعه رفت و مشغول کار و زراعت خویش شد.

آری! بی‌رغبتی به دنیا، با بنای دنیا که خدای متعال آن را وظیفه همگان قرار داده است، ‌منافات ندارد.  شیوه امیرالمومنین که تربیت یافته اسلام است به ما می‌فهماند: دنیا را بسازید، زمین را آباد کنید، ثروت ایجاد کنید، اما دل نبندید! اسیر آن نشوید، تا راحت بتوانید در راه خدا انفاق کنید.  هر چه می‌توانید ثروت تولید کنید، ‌اما خودتان کمتر مصرف کنید!

الگوی مصرف و ساده‌زیستی

زندگی امام(ع) بسیار ساده و به دور از وسایل و ابزار فراوان و زرق و برق بود.  او دشمن تصنع بود.  درعین حال همان ابزار اندک، پاک، نظیف و آراسته بود.  حتی مرکب سواری امام هم در زمانه خودش ساده‌ترین حالت ممکن بود، قاطری به نام دلدل.

از متاع دنیا تنها بخشی از ابزار را داشت که برای زندگی او بسیار ضروری به نظر می‌آمدند.

لباس و کفش علی (ع)

روزی بر منبر در حال صحبت، لباسش را تکان می داد.  یکی از یاران می‌گوید : بعدها از وی پرسیدم که دلیل این کار چه بود؟

پاسخ داد که فقط همین یک لباس را در اختیار داشته است و چون آن را شسته و در حال خیس در بر کرده بود تکان می‌داده تا زودتر خشک شود.

او در لباس هم بسیار قانع بود.  به لباسهای گوناگون و رنگارنگ بی‌توجه بود.  لباس و کفش ساده‌ای داشت که خود می‌شست و خود وصله می‌زد.

غذای علی(ع)

امام بر غذا صابر بود و هرگز در یک وعده دو خورش  مصرف نکرده و از بین دو خورش  ساده‌ترین را بر می‌گزید و می‌فرمود:

هیچ‌کس نیست که خوراک و نوشیدنی و پوشاک او نیکو ولذت بخش باشد مگر این‌که در فردای قیامت ایستادن او در برابر خدای عزوجل طولانی شود.  در حلال دنیا حساب است و در حرام آن عقاب.

ارتباط با زنان و دختران

ارتباط داشتن با زنها و دخترهای نامحرم در جامعه، یکی از معضلات امروز جوان‌ها است.  به‌خاطر این‌که نه الگوی مناسبی درباره آ‌ن ارایه شده و نه دیدگاه دین درباره آن به خوبی مشخص و تبیین شده است.  تازه، تندروی‌ها و کج رویهای گروه‌ها و طبقات گوناگون در مرحله عمل را هم به آن اضافه کن.

پیامبر سه دختر جوان به نامهای زینب،‌ام کلثوم و فاطمه در خانه داشتند.  حضرت علی(ع) با این‌که از کودکی به این خانه رفت و آمد داشتند، ‌اما در این رفت و آمدها نهایت دقت را به عمل می‌آوردند.

در حالی که همین علی(ع) در دوران خلافتش، وقتی که حدود 60 سال سن داشت و همسر شهیدی را نیازمند کمک دید، به یاری او شتافت.

عبادت علی (ع)

علی(ع) شخصیتی است که میدانهای جنگ را می‌آراید، میدان‌های سیاست را می‌آراید، نزدیک به پنج سال بر بزرگ‌ترین کشورهای آن روز دنیا حکومت می‌کند، ولی با آن همه کار و مشغله که همه وقت انسان را به خودش مشغول می‌کند عبادتی در بالاترین حد ممکن دارد.  در چنین مواردی انسان‌های یک بعدی می‌گویند:

در راه خدا کار می‌کنیم و کارمان برای خداست پس دعا و عبادت ما همین کار ماست ولی علی(ع) این کارها را دارد و در بسیاری از شب‌ها هزار رکعت نماز هم می‌ خواند.  زمان پیامبر(ص) او یک جوان انقلابی و همه کاره در میدانهای مختلف است.  همیشه مشغول است و وقت خالی ندارد.  اما همان روزها وقتی نشستند و گفتند در بین اصحاب، عبادت چه کسی از همه بیش‌تر است؟
 
ابو درداء گفت: ‌علی(ع) .  گفتند: چطور؟ نمونه و مثال آورد و همه را قانع کرد.  زمان خلافت هم باز بیش‌ترین عبادت را دارد، به‌طوری که امام چهارم که خود زین العابدین و سید الساجدین است درباره عبادت ایشان فرمود:

و من یطیق هذا؟ چه کسی طاقت چنین اعمالی را دارد؟

علی(ع) تنهاست!

چه کسی تنها نیست؟؟

کسی که با همه و در سطح همه است.

کسی که رنگ زمان به خود می‌گیرد.

احساس خلأ مربوط به روحی است که آنچه در این جامعه و زمان و در این ابتذال روزمرگی وجود دارد نمی‌تواند سیرش کند.

و لذا آنهمه یاران، آنهمه همرزمان، آنهمه نشست و برخاست با اصحاب پیامبر(ص)، هیچکدام برای علی(ع) تفاهمی به وجود نیاورده است.

هیچ‌کدام از آنها در سطح او نیستند.

می‌خواهد دردش را بگوید،

حرفش را بزند،گوش نیست،

دلی نیست، و فهمی نیست تا بفهمد.   رنج بزرگ یک انسان این است که عظمت او و شخصیت او در قالب فکرهای کوتاه، در برابر نگاه‌های پست و پلید، و احساس او در روح‌های بسیار آلوده و اندک و تنگ قرار گیرد.

نیمه‌شب به طرف نخلستان می‌رود، آنجا هیچ‌کس نیست، مردم راحت آرمیده‌اند، هیچ دردی آنها را در دل شب بیدار نگاه نداشته است، و این مرد تنها، ‌که روی زمین خودش را تنها می‌یابد، با این زمین و این آسمان بیگانه است، و فقط رسالت و وظیفه‌اش، او را با جامعه و این شهر پیوند داده،  ولی وقتی به خودش بر می‌گردد می‌بیند که تنهاست.

آرمان:پیگیری وضع زندانیان بلاتکلیف ایرانی در خارج

«پیگیری وضع زندانیان بلاتکلیف ایرانی در خارج»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم حسن بهشتی‌پور است که در آن می‌خوانید؛

1-شهرزاد میرقلی‌خان، همسر یک ایرانی مقیم آمریکا بود که سرنوشت عجیبی پیدا کرد. او حدود پنج سال پیش از سوی دولت آمریکا متهم شده‌بود که در خرید و ارسال 3هزار دوربین دید در شب به آمریکا رفته است. از قرار خانم میرقلی‌خان برای این به آمریکا رفته بود که به نفع همسرش شهادت دهد، اما متاسفانه دولت آمریکا او را دستگیر کرد و به زندان انداخت. منتشر شدن این خبر در آن زمان خیلی خبرساز شد، ولی همچنان پرسش‌هایی در این زمینه در ذهن‌ها ماند. پرسش این بود که چطور می‌شود کسی که برای شهادت دادن به نفع همسرش به آمریکا مراجعه کند، اما دستگیر شده و به زندان انداخته شود. در‌حالی‌که این خانم در همان زمان در زندان بود، دخترهای دوقلوی او در همان زمان در تهران در کنار پدربزرگ و مادربزرگ خود بودند.

در سال‌های اول حتی وکیل هم نداشت و به خانواده‌اش اجازه داده نمی‌شد که با زندانی خود ملاقات کنند. سال گذشته بود که این اجازه را پیدا کردند که به آمریکا بروند. خانم میرقلی‌خان در مصاحبه‌ای که با مطبوعات داشته، گفته در زمانی که در زندان بوده، شکنجه شده ‌است. موضوع محل سوال درباره او این بود که او واقعا جرمی مرتکب نشده‌ بود تا به زندان برده ‌شود. در قضیه آزاد شدن او هم کشور عمان واسطه شد، همانطوری که در قضیه دو آمریکایی که متهم به جاسوسی شده‌ بودند میانجیگری کرد و اقدامش موفقیت‌آمیز بود.

 2-مساله دیگری که باید به آن اشاره کنم، موضوع زندانی‌های بلا‌تکلیف ایرانی در آمریکاست. تعداد زیادی از ایرانیان اکنون در زندان‌های آمریکا هستند و به جرم‌های مختلفی که اثبات نشده‌اند، در زندان روزگار می‌گذرانند. متاسفانه توجه چندانی از جانب مراجع مسئول به این قضیه نمی‌شود. به نظرم دستگاه دیپلماسی ما باید به این مساله بیشتر حساس باشد و به وضعیت حقوقی و مسائل مختلف آن‌ها رسیدگی کند. بخش حقوقی وزارت خارجه باید در این زمینه بیشتر پیگیر باشد.

این مسئله نه ‌تنها درباره آمریکا، بلکه درباره سایر کشورهای جهان نیز صادق است. ما از میان هموطنانمان زندانی‌های زیادی داریم که در جای‌جای مختلف دنیا هستند و مظلوم واقع شده‌اند. به هر حال در درجه اول این وظیفه وزارت خارجه است، اما این به تنهایی کفایت نمی‌کند. این مساله نیاز به عزمی در سطح بالا دارد و همه نهادهای ذی‌ربط باید در این زمینه همکاری کنند. زندانیان بی‌گناه ایرانی که در کشورهای دیگر هستند نیز هموطنان ما هستند و ما باید نسبت به حقوق آن‌ها توجه لازم را داشته ‌باشیم.

دنیای اقتصاد:پرسش‌های روز اقتصاد ایران

«پرسش‌های روز اقتصاد ایران»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر سید احمد میرمطهری است که در آن می‌خوانید؛خبرها مختلف است، از یک سو رییس بانک مرکزی صحبت از ایجاد ستاد در آن بانک برای جنگ اقتصادی می‌کند و از سوی دیگر سخنگوی وزارت امورخارجه گفته است: بحران اقتصادی در کشور نیست.

شرایط اقتصادی امروز کشور را هرچه می‌خواهیم خطاب کنیم اما در تصویر فعلی اقتصاد ایران می‌توان مشخصه‌هایی را دید که برای اصلاح آن باید طور دیگری رفتار کرد. اگر برای سوالات اصلی مطرح در شرایط امروزاقتصاد پاسخی هست، باید به آن جنبه‌های اجرایی بخشید.

به طور مثال می‌توان پرسید، بازارهای مالی کشور تا چه حد کارآ بوده و توان خوداصلاحی برای رفع نیازهای مالی جاری را دارد و این بازارها تا چه اندازه در وضعیت امروز اقتصاد ایران در رفع مشکلات نقدینگی نقش تعیین‌کننده دارند.

پرسش دیگر اینکه نرخ تورم فعلی تا چه اندازه قابل مهار است و این تورم چه تاثیری روی پایداری رشد اقتصادی دارد و اگر نمی‌توان تورم را در حد فعلی مهار کرد، تا کجا ممکن است این نرخ افزایش یابد و آن گاه چه تاثیری بر روند رشد اقتصادی می‌گذارد. سوال دیگر آنکه بازار سرمایه در اقتصاد امروز ایران تا چه اندازه مستحکم است، آیا آنقدر توان دارد که به رفع مشکلات اقتصادی کمک کند یا آنکه این بازارخود از جمله دغدغه‌های اقتصاد است؟ با نرخ تسهیلات و نرخ سپرده‌ها چه کنیم؟ آیا آنها را افزایش دهیم یا ثابت نگاه داریم؟

معمولا در مواجهه با شرایط خاص، بانک‌های مرکزی خطوط اعتباری برای بخش‌های تولیدی اقتصاد به طور ویژه ایجاد می‌کنند تا با حمایت از آن دسته از تولیداتی که محصول آنها از نیازهای جدی جامعه است، در تامین کالاهای ضروری مساعدت کنند. بانک‌های مرکزی معمولا در شرایط دشوار اقتصادی امکان دسترسی به منابع نقدینگی را با انعطاف‌پذیر کردن شرایط تسهیل می‌کنند و قابلیت دستیابی به نیازهای پولی فوری و کوتاه‌مدت را فراهم کرده و با این اقدام اعتماد و اطمینان را در فعالان اقتصادی ایجاد و فشارهای روانی را کم می‌کنند. دولت‌ها نیز در شرایط بحرانی با افزایش مخارج اجتماعی نظیر کمک به پایین نگاه داشتن قیمت برخی کالاها یا خدمات رفاهی و بهداشتی به قدرت خرید مردم برای فائق آمدن بر کمبود درآمدها کمک می‌کنند.

اقتصاد امروز ایران نمی‌تواند در چارچوب برنامه پنجم و سند چشم‌انداز و حتی بودجه مصوب سال 1391 حرکت کند، بلکه راهکار دیگری برای خروج از شرایط فعلی نیاز است و آن راهکار مستلزم جهت‌گیری‌های دقیق مالی، پولی و یک برنامه «دوره گذار» است. تشریح این راهکار برای تمامی فعالان اقتصادی از آنجا حائز اهمیت است، تا همه در یک دوره یک ساله از ثبات در روش‌ها، تصمیمات و سیاست‌ها مطمئن و مطلع شوند.

فراموش نشود بحران اقتصادی در هر کشوری می‌تواند اتفاق افتد، کما اینکه امروز در بسیاری از کشورهای اروپایی هم اتفاق افتاده است و نباید به جای مقابله با بحران اقتصادی آن را زیر فرش مخفی کرد و حتی اسمش را هم نبرد؛ چرا که اگر اسمش هم نباشد رسمش هست.

گسترش صنعت:ارتقای تولید ملی با استانداردسازی کالاها و خدمات

«ارتقای تولید ملی با استانداردسازی کالاها و خدمات»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم مهدی فتح‌اله است که در آن می‌خوانید؛استانداردسازی باعث ارتقای کیفیت کالاهای صادراتی، رقابت‌پذیری، ‌توسعه اقتصادی و صادراتی،‌ ارتقای تولید ملی و ایجاد اطمینان‌خاطر در مصرف‌کننده نسبت به مرغوبیت کالای عرضه‌شده می‌شود. چراکه در صورت آگاهی مشتری از استاندارد بودن کالا و برخورداری آن از کیفیت بالا، وی با اطمینان خاطر بیشتری اقدام به خرید و مصرف کالا می‌کند.

رقابت‌پذیری معیاری کلیدی برای ارزیابی موفقیت کشورها، صنایع و بنگاه‌ها در میدان‌های سیاسی، اقتصادی و تجاری است. با گسترش تجارت جهانی و با بروز تغییرات سریع در الگوی مصرف و تقاضا، تلاش صنایع در جهت ارتقای رقابت‌پذیری افزایش می‌یابد. ارتقای رقابت‌پذیری نیازمند ابزارهای کلیدی است که از‌جمله این عوامل می‌توان به افزایش کیفیت و استانداردسازی اشاره کرد. چراکه استاندارد کردن کالاها و خدمات که با استفاده از اطلاعات،‌تجربیات و دانش بشری صورت گیرد، باعث کاهش ضایعات، ارتقای کیفیت محصول و سطح فناوری، صرفه‌جویی در منابع، تسهیل انبارداری و حمل‌و‌نقل و توسعه تجارت داخلی و خارجی می‌شود.

تولید کالاهای مصرفی با رعایت مقررات استاندارد نیز باعث پیشگیری از تولید محصولات معیوب یا بروز حوادث منتهی به خسارت‌های مالی و جانی می‌شود. بدین ترتیب، هرگاه برای تولید کالای خاص، شیوه‌های اجرایی به‌خصوصی در نظرگرفته شود، حاصل آن ساخت کالایی استاندارد و باکیفیتی قابل پذیرش خواهد بود. با این روش، علاوه بر جلوگیری از تولید کالای معیوب و فاقد کیفیت و کاهش ضایعات حاصل از خط تولید، از زیان‌های احتمالی ناشی از مصرف محصولات غیراستاندارد پیشگیری می‌شود.

با توجه به این‌که رعایت اصول علمی و فنی برای تولید کالا یکی از عوامل مؤثر در ارتقای کیفیت محصول به‌شمار می‌رود، این امر سبب استفاده از شیوه‌های مطلوب‌تر و تجهیزاتی پیشرفته‌تر برای دستیابی به کالاهای با‌کیفیت‌تر و ارتقای سطح فناوری در جامعه می‌شود چرا‌که برای ارتقای سطح فناوری وجود زمینه‌های مناسب فرهنگی، اقتصادی و قانونی ضروری است. از این رو استانداردسازی کالاها و خدمات در کشورها در صورت ایجاد سایر عوامل موثر در ارتقای سطح فناوری و گسترش آن به‌عنوان عاملی مثبت ایفای نقش می‌کند.

همانطور که در بالا اشاره شد، یکی از فوائد استاندارد کردن کالا و خدمات صرفه‌جویی در منابع است. بر این اساس، با توجه به این‌که تولید کالا با مشخصات معین و به عبارت دیگر استاندارد لزوما از طریق اعمال شیوه‌های اجرایی و تجهیزات مناسب صورت می‌گیرد، کارایی مطلوب نیز حاصل می‌شود. بنابراین از منابع موجود در حد مورد نیاز استفاده و از اتلاف آنها جلوگیری می‌شود.

از دیگر ویژگی‌های کالاهای استاندارد برخورداری از شکل، کیفیت و بسته‌بندی مناسب است. برای بسته‌بندی کالاهای استاندارد، مراقبت‌های ویژه و اعمال اصول و قواعد فنی در طراحی بسته‌بندی امری ضروری است. به‌ویژه در سال‌های اخیر در کشورهای پیشرفته، مقررات خاصی برای بسته‌بندی، علامت‌گذاری و برچسب‌زنی محصولات وضع و لازم‌الاجرا شده است که با اجرای ضوابط پیش‌بینی شده منافع متعددی از جمله تسهیل انبارداری و حفاظت کالا در مقابل صدمات ناشی از سقوط‌، فساد و سهولت حمل‌و‌نقل آن حاصل می‌شود.
در این میان باید گفت که استاندارد کردن کالا و خدمات و تدوین و اعمال ضوابط و مقررات واحد در سطوح ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی از عمده‌ترین عوامل توسعه و تجارت کشورها محسوب می‌شود.

تولیدکنندگان با اعمال مقررات استاندارد برای دستیابی به کیفیت مطلوب گام بر‌می‌دارند تا بتوانند محصولات تولیدی خود را به فروش برسانند. از این‌رو استاندارد کردن کالاها علاوه بر ارتقای کیفیت محصولات، زمینه مساعدی برای تسهیل و توسعه مبادلات تجاری فراهم می‌کند. یکی از نمونه‌های بارزی که مبین تاثیرگذاری استانداردسازی بر تجارت جهان است، اخذ گواهینامه مطابقت با استاندارد بین‌المللی ISO است.

امروزه دریافت گواهینامه مطابقت با استاندارد یاد شده توسط شرکت‌های تولیدی و خدماتی برای حضور در بازارهای جهانی، عاملی موثر در تسریع و سهولت بخشیدن به انجام روابط بازرگانی بین‌المللی است. بدین‌ترتیب شرکت‌های صادراتی با دریافت گواهینامه ISO برای ارائه محصولات و خدمات خود در دیگر کشورها یا بلوک‌های منطقه‌ای دیگر به اعمال بازرسی‌های پیچیده نیاز ندارند. بنابراین با تسریع در مبادلات تجاری زمینه‌های مثبت برای گسترش روابط منطقه‌ای و جهانی ایجاد خواهد شد.

امروزه پیچیدگی تجارت و ضرورت وجود ضوابط و مقررات یکسان برای تسهیل تجارت بین‌المللی، پذیرش روزافزون استانداردهای بین‌المللی در جهان و توجه به استانداردها در مقررات سازمان تجارت جهانی (WTO) سبب شده تا استاندارد در تجارت بین‌الملل از جایگاه ویژه‌ای برخوردار شود.

استاندارد شدن کالاها و خدمات از جمله مقوله‌های تاثیرگذار بر تولید، تجارت و صادرات کالاهاست، چراکه استانداردسازی باعث تسهیل و گسترش مبادلات بازرگانی، سهولت ارزیابی خسارات ناشی از حمل کالا‌، ارتقای کیفیت کالاهای صادراتی و جلب اعتماد مصرف‌کننده خواهد شد.

برخی از آثار ناشی از استاندارد بر صادرات از طریق معاملات بین‌المللی ظاهر می‌شود. یکی از شیوه‌هایی که در خریدهای بین‌المللی رواج دارد، استفاده از نمونه کالا و ارسال بروشور برای مشتری است. به منظور اطمینان یافتن از انطباق مشخصات کالای مورد نظر با ویژگی‌های اعلام شده و برآوردن نیازهای مصرف‌کننده، خریدار ناگزیر است که کالا را مورد آزمایش و بازرسی قرار دهد و مندرجات بروشور را به دقت بررسی کند.

انجام این اقدامات، مستلزم صرف وقت و هزینه است. اما در صورت استاندارد بودن کالا و برخورداری آن از شماره استاندارد بین‌المللی، مشتری با اطمینان بیشتری کالای خود را خرید می‌کند و پس از انجام معاملات و تحویل کالا نیز استفاده از نظر کارشناسی و اعمال بازرسی‌های فنی و پیچیده ضرورتی نخواهد داشت. از این طریق مشتری از پرداختن هزینه بازرسی کالای وارداتی معاف می‌شود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها