گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

سیاسیون هم روزه بگیرند

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «خون در دل لعل!»،«دبیرکل بی‌اختیار!»،«فراتر از یک فاجعه»،«تحریم ها و گرانی ها، یک نکته و چند سوال»،«وتو به خاطر ایران بود؟»،«میانمار و سکوت بین‌المللی»،«سیاسیون هم روزه بگیرند»،«ارز دو نرخی یا چند نرخی؟»،«آزموده را آزمودن خطاست»و...که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۴۸۹۵۴۶

کیهان:خون در دل لعل!

«خون در دل لعل!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن میخوانید؛می گویند- و شاید فقط یک لطیفه باشد- که دزدی به خانه ای دستبرد زده و آنچه را در دسترس بود، به یغما برده بود. مأموران پلیس بعد از حضور در محل و بررسی کارشناسانه و فنی، اعلام کردند که سرقت در فاصله بین ساعات یک تا سه نیمه شب صورت گرفته است و صاحبخانه که مردی پاکدل، اما ساده اندیش بود، شانه به نشانه تعجب بالا آورد و گفت؛ پس این آقای دزد که تمام شب گذشته را مشغول دزدی بوده است، نماز شبش را چگونه و در چه فرصتی به جای آورده است!

در این نوشته، اگرچه به فیلم در دست تهیه «لاله» و سفارش ساخت آن به یک کارگردان بدسابقه اشاره ای رفته است ولی موضوع آن ساده اندیشی برخی از خودی های پاکدل و پی آمدهای پرهزینه ای است که فریب خوردگی آنها در پی داشته و به مردم و نظام تحمیل می کند. در کیهان روز چهارشنبه 21 تیرماه سفارش یک فیلم با عنوان «لاله» به یکی از کارگردانان و تهیه کنندگان ایرانی و بدسابقه «هالیوود» به نقد کشیده شده بود. داستان این فیلم به روایت یکی از کارگردانان خوشنام و متعهد و البته ساده اندیش کشورمان، چنین است؛

«فیلم سینمایی «لاله» نشان دهنده دختر ایرانی است که توانسته به عنوان یک قهرمان ایرانی در عرصه بین المللی خوش بدرخشد. به اعتقاد من سوژه این فیلم یک سوژه روز جهان شمول است که می تواند بخش عمده ای از تبلیغات علیه ایران مبنی بر عدم وجود تمدن و تجدد در زندگی شهرنشینی را خنثی کند.»!!

همین کارگردان عزیز کشورمان در ادامه می گوید؛ «باور افکار عمومی دنیا درباره زن ایرانی این است که او آزادی عمل و استقلال در فعالیت اجتماعی ندارد و یا حتی اجازه رانندگی ندارند. با این اوصاف گمان می کنم پروژه سینمایی «لاله» می تواند پاسخی به تمام شبهات مطرح شده در این خصوص باشد.»!

قبل از پرداختن به موضوع اصلی، اشاره به این نکته نیز ضروری است که ساخت فیلم «لاله» به کارگردانی واگذار شده که طی دو دهه اخیر در هالیوود به تهیه فیلم های مستهجن و سکسی مشغول بوده است و در گزارش دو هفته قبل کیهان درباره وی آمده بود؛
«اسدالله نیک نژاد معروف به اسی نیک نژاد سالهاست در استودیوهای درجه 3 و 4 هالیوود به تولید آثار مستهجن و پورنو اشتغال دارد...

... در کارنامه تهیه کنندگی اسی نیک نژاد چهارده فیلم و سریال تلویزیونی به چشم می خورد. در بین این فیلم ها عناوینی دیده می شود که شهرت خود را مدیون بی پردگی و صحنه های مستهجن است، فیلم هایی که به هدف اغوای تماشاگر ساخته شده اند.
از جمله سریال «خاطرات کفش قرمز» که نیک نژاد یکی از مدیران تولید و تهیه کنندگان آن بود. مجموعه ای که هر قسمت آن از چند بخش اروتیک با محوریت خاطرات یک زن ساخته شد. سریالی که در نمایش برهنگی هیچ منعی برای خود قائل نیست. این سریال در پنج فصل (در سال های 1992 تا 1999) تولید شد. یکی از کارگردانان این سریال، پورنوساز معروف، زلمان کینگ بود که با فیلم هایی مملو از صحنه های اروتیک چون «ارکیده وحشی» و «انحرافات زنانه» شهرت دارد.»

توضیح بیشتر درباره کارنامه این کارگردان را می توانید در یادداشتی با عنوان «رالی با یک فیلمساز بدنام» که به قلم برادر عزیزم آقای «سعید مستغاثی» در صفحه 14 کیهان چهارشنبه 21 تیرماه به چاپ رسیده است، مشاهده کنید. ولی هویت و کارنامه کارگردان یاد شده موضوع یادداشت پیش روی نیست، بلکه سخن درباره تلقی ساده اندیشانه دست اندرکاران سینمایی کشورمان است. بخوانید؛

یکی از این دست اندرکاران سینمایی کشورمان که فردی خوشنام و خوش سابقه نیز هست و در صداقت و دلسوزی ایشان برای اسلام و نظام اسلامی نمی توان تردید کرد درباره انگیزه سفارش فیلم یاد شده می گوید؛ «فیلم سینمایی «لاله» نشان دهنده یک دختر ایرانی است که توانسته است به عنوان یک قهرمان ایرانی در عرصه بین المللی خوش بدرخشد»! و می افزاید به اعتقاد من سوژه این فیلم یک «سوژه روز جهان شمول»! است که می تواند بخش عمده ای از «تبلیغات سوء علیه ایران مبنی بر عدم وجود تمدن و تجدد در زندگی شهرنشینی را خنثی کند»!

اکنون سؤال این است که آیا سمبل و نماد زن مسلمان ایرانی، دختری است که در مسابقات بین المللی «رالی» شرکت می کند؟! و آیا از نگاه این برادر- متاسفانه ساده اندیش- نشانه تجدد و زندگی مدرن، شرکت این دختر خانم فرضی در مسابقات اتومبیلرانی است؟! آیا اینگونه «نمادها» دقیقا همان نمادهایی نیست که آمریکا و متحدانش برای ایران آرزو می کردند و انقلاب اسلامی این آرزو و ده ها آرزوی مشابه دیگر نظیر «انتخاب دختر شایسته»! و... را بر باد داد؟ چرا باید از کیسه ملت و از بیت المال مسلمین برای تحقق آرزوهای بربادرفته و الگوهای ویرانگر غرب وحشی هزینه کنیم؟ و تازه، این اهانت آشکار به شخصیت زن مسلمان ایرانی را مقابله با تبلیغات سوء آمریکا و متحدانش علیه زنان افتخارآفرین کشورمان بنامیم؟! مبلغ 5 میلیارد تومانی که به کارگردان سکسی ساز و پورنوپرداز دست چندم هالیوود پرداخت شده است، بماند!...

حالا به چند نمونه زیر که فقط اندکی از بسیارهاست توجه کنید؛
مایکل هایدن، رئیس سابق سازمان «سیا» که به گفته خود، بیشترین دستور کار وی مقابله با فرهنگ پرجاذبه انقلاب اسلامی و پیشگیری از سرایت آن به سایر ملت های مسلمان و غیرمسلمان - توجه کنید قید غیرمسلمان نیز تاکید هایدن است- بوده است طی سخنانی در مرکز استراتژیک «آمریکن اینترپرایز» که در روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز- فوریه 2011- به چاپ رسیده است، می گوید؛ «با نظر ژنرال رابرت گیتس مخالفتی ندارم که باید در ایران از گروه ها و جریانات همپیمان خود برای ترویج فرهنگ لیبرال دموکراسی مخصوصا در میان زنان و جوانان استفاده کنیم، اما از نگاه من، راه کار موثرتر آن است که دیدگاه و نظر خود را به افکار و نظرات گروه ها و شخصیت های طرفدار رژیم القا کنیم. چرا که در این حالت، آنچه ما می خواهیم را کسانی مطرح کرده و بر آن اصرار می ورزند که رژیم اسلامی آنان را بخشی از بدنه خود می داند» (نقل به مضمون).

بعد از پیروزی رجب طیب اردوغان و عبدالله گل در انتخابات ترکیه، روزنامه صهیونیستی و انگلیسی زبان «جروزالم پست» در گزارشی با عنوان «پیروزی روسری ها» که نمی‌توان دقت در مستندات آن را نادیده گرفت نوشت «آقایان اردوغان و عبدالله گل، پیروزی خویش را مدیون روسری همسران خود هستند. حجاب همسران این دو سیاستمدار ترک، فقط نشانه پایبندی به یک آموزه اسلامی نیست، بلکه «نماد»ی است که از پیوند آنان با انقلاب خمینی حکایت می کند و در میان مسلمانان منطقه به عنوان نمادی از احترام به شخصیت زن شناخته می شود».

3 نگارنده همزمان با جنجال دولت فرانسه علیه حجاب یک خانم مسلمان فرانسوی و مخالفت شدید با حضور و تحصیل وی در دانشگاه پاریس، به محضر یکی از بزرگان رفته بودم.

ایشان می فرمودند؛ نظام کاپیتالیست فرانسه، علی رغم تقابل سوسیالیسم با کاپیتالیسم، حضور میتران سوسیالیست را با عنوان رئیس جمهور این کشور به آسانی برای چند دوره تحمل می کند ولی حجاب یک خانم مسلمان را در دانشگاه پاریس تاب نمی آورد! چرا؟! چون نمی خواهد و نمی تواند میان حجاب و علم آموزی رابطه ای تعریف شود.

3 مؤسسه آمریکایی «کارنگی» که بررسی های میدانی و نتیجه آن در میان دولتمردان تصمیم ساز آمریکا از اهمیت ویژه ای برخوردار است و به قول «جیمز ولسلی» رئیس اسبق سازمان سیا، نگاهی موشکاف به مسائل پیرامونی و راه حل های آن دارد، در گزارشی می نویسد؛ «فمنیسم در ایران جایگاه درخور توجهی ندارد. انقلاب خمینی(ره) زنان را در موقعیت برجسته ای از علم و دانش و نقش آفرینی اجتماعی قرار داده است. این موقعیت در آمریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی نیز کم نظیر است» و...

3 شاهرخ باوند، رزمنده شهیدی بود که سپاه نسبت به شهادت یا اسارت وی در تردید بود. آن روزها، رادیو بغداد نام برخی از رزمندگان اسیر را اعلام می کرد. برادران دیگر شاهرخ که همگی از برادران رزمنده و حزب اللهی بوده و هستند، با این تصور که شاید مادرشان مایل به شنیدن برنامه رادیو بغداد و کسب خبر احتمالی از فرزندش باشد ولی به خاطر شخصیت حزب اللهی فرزندانش از این کار شرم دارد، خطاب به وی گفتند؛ اگر مایل هستید، به رادیو بغداد گوش کنید شاید خبری از برادرمان به دست آورید! و مادر با عصبانیت پاسخ داد؛ یعنی می گوئید، ده ها دشنام رادیو بغداد به حضرت امام(ره) را تحمل کنم! با این امید که خبری از فرزند رزمنده ام بگیرم!

3 آقایان دست اندرکار امور سینمایی کشور! لطفا چند دقیقه ای از اوقات روزانه خود را به شنیدن و خواندن گزارش ها و اخبار رسانه های آمریکایی، اروپایی، صهیونیستی و نیز دقایقی را به رصد گزارش ها و اخبار رسانه های منطقه اختصاص بدهید، تا از جایگاه و نقش برجسته ای که زنان مسلمان کشورمان در تحولات عمیق و ضد استکباری این روزها در منطقه و جهان داشته و دارند باخبر شوید و... در این صورت، بی تردید و به یقین از معرفی دختر «رالی باز» به عنوان نماد زن ایرانی، شرمنده می شوید و شاید زیر لب این بیت از غزل خواجه شیراز را خطاب به خود زمزمه کنید؛
جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف می شکند بازارش

خراسان:تحریم ها و گرانی ها، یک نکته و چند سوال

«تحریم ها و گرانی ها، یک نکته و چند سوال»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن می‌خوانید؛از دشمن انتظاری جز دشمنی نداریم، آن ها نه تنها با گفتار و تبلیغات برنامه ریزی شده، حساب شده، پرحجم و پر سر و صدا بلکه در عمل ثابت کرده اند که هر کاری می توانسته اند انجام داده اند که اساسا ایران اسلامی از جغرافیای جهان حذف شود و این مسئله پرواضح است که وقتی ملت تازه انقلاب کرده ای را با تحریک صدام جاه طلب و جنایتکار و چراغ سبز نشان دادن به او ۸ سال تمام درگیر جنگی نابرابر و ناجوانمردانه می کنند و آب و خاک و انقلاب و استقلال و عزت کشور و ملت بزرگ ایران را آن چنان وحشیانه مورد تجاوز قرار می دهند و هواپیمای مسافربری کشورمان را با ۲۹۰مسافر هدف موشک های ناوهای جنگی خود قرار می دهند و پس از آن جنایت تاریخی و نابخشودنی به فرمانده جانی آن ناو جنگی، نشان شجاعت می دهند، دیگر «اعلام» و «اعمال» فشارهای سیاسی به بهانه های گوناگون در سطح جامعه بین المللی به کشورمان، همچنین «اعمال» فشارهای سنگین اقتصادی و تحریم های سفت و سخت و نادیده گرفتن حقوق ملت ایران در زمینه های گوناگون و «اعلام» پروپاگاندای آن برایشان کاری عادی و مسئله ای کاملا حل شده است.

وقتی دشمنان در عین قلدرمآبی ما را تهدید می کنند و هرازگاهی با گستاخی تمام اعلام می کنند که «همه گزینه ها روی میز است» و در عین قساوت و بی رحمی با دست زدن به اعمال تروریستی دانشمندان و فرزندان رشید این ملت را ترور می کنند، دیگر اعلام و اعمال تحریم های هر روز سخت بر این ملت برای آنان کمترین عذاب وجدانی ندارد.

وقتی آنان حتی از واردات دارو برای درمان بیماران ما جلوگیری می کنند آنان را چه باک که مردم ما را از در اختیار داشتن هواپیماهای مسافربری ایمن تحریم کنند، وقتی آنان در سابقه دشمنی با این ملت ننگ تجهیز و حمایت از منافقین که علاوه بر ترور بسیاری از مسئولان کشور، ترور ۱۷هزار نفر از مردم کوچه و بازار را در پرونده سیاه خود دارند آنان را چه باک که امروز با طراحی و اعلام تحریم های «هوشمند» و در مرحله بعدی تحریم های به تصریح و تاکید خودشان «فلج کننده» را برای این ملت طراحی و به مرحله اجرا بگذارند و در این میان با برنامه ریزی های گوناگون نه تنها هزار و یک مشکل برای صادرات و فروش نفت که متاسفانه هنوز شاهرگ اصلی اقتصاد و ابتنای بودجه کشور است به وجود می آورند بلکه هر کار خرد و کلان دیگری که به ذهنشان برسد و بتوانند انجام می دهند تا به حساب خودشان ابتدا با «تحریم های هوشمند» مسئولان را به ستوه آورند و آنان را در اداره کشور ناتوان و شکست خورده نشان دهند و سپس با تحریم های به گفته خودشان «فلج کننده» بین مردم و مسئولان جدایی بیندازند و پس از آن بین خود مردم اختلاف و فاصله بیندازند و پس آن گاه کاری کنند که مردم از انقلاب و نظامی که حاصل خون های فراوان فرزندان خود است، دست بردارند و همه این اهداف را گستاخانه از طریق رسانه های گوناگون و متعدد خود به زبان های گوناگون اعلام می کنند، اما آیا واقعا این ملت بزرگ و فهیم و دلداده دین و میهن را با این حربه ها می توان از میدان حمایت از عزت و استقلال کشورشان به در برد؟ ملتی که بسیاری از خانواده های آن یک شهید، دو شهید، سه شهید و برخی خانواده ها ۴ و حتی ۵ شهید تقدیم استقلال و عزت دین و میهنشان کرده اند.

آیا ملتی را که حداقل ۷هزار سال دیرینه تمدنی و فرهنگی ثابت شده دارد و حتی قبل از ظهور اسلام و حدود ۲۵۰۰ سال پیش فرمانروا و پادشاهی بزرگ و خردمند و خداپرست و موحد داشته که مدعیان امروزی از منشور کورش چنین مردم و کشوری ایده بیانیه حقوق بشر را گرفته اند را می توانند از صحنه اثرگذاری بر معادلات جهانی کنار بگذارند چه رسد به این که بتوانند مردم چنین کشوری را با این خاستگاه روشن تمدنی و فرهنگی و این دلدادگی عمیق به باورهای اصیل اسلامی از پایمردی در راه استقلال و عزت دین و میهنشان خسته کنند.

پس پیام روشن و همیشگی ملت رشید و بزرگ ایران در مقابل تهدیدها و تحریم ها و فشارهای سیاسی و اقتصادی و ... همان طور که تاکنون به خوبی نشان داده اند چیزی جز «مقاومت» و پایداری و مردانه ایستادن و عزم مستحکم برای ادامه حرکت رو به جلو و پیشرفت نیست.

اما گلایه و سخنی با مسئولان

این کمترین به عنوان نگارنده و اکثریت مردم که صاحبان اصلی این کشور و نظام هستند، قبول دارم و دارند که با وجود جنگ تحمیلی و فشارها و تحریم های گوناگون، فرزندان این ملت با توکل به خداوند و باور کردن توانمندی و استعدادهای خود و تلاش های ستودنی، کارهای بزرگی در این کشور انجام داده اند و انصافا برخی مسئولان هم برای رسیدن به چنین دستاوردهایی تلاش های قابل قبول و تقدیری کرده اند، اما آن چه امروز ذهن و زندگی بسیاری از مردم را درگیر کرده، کمبود و بعضا نبود شفافیت و روراستی لازم برخی مسئولان با مردم، بداخلاقی های سیاسی، وعده های پی در پی که بسیاری از آن ها رنگ عمل به خود نگرفته، تورم، نبود نظارت موثر بر بازار، کمبود حمایت های اثرگذار جدی و عملی از تولید ملی، میزان بالای بیکاری و همچنین گرانی های چند باره و تکرار شونده است که تداوم چنین مشکلاتی واقعا نه در شان ایران بزرگ و نه در شان ملت فهیم و بزرگوار ایران عزیز است و اما این بخش از مطلب را برای رعایت اختصار در قالب چند سوال پی می گیرم.

۱ - آیا بهتر و شایسته نیست که برخی مسئولان، مسائل و موضوعات کشور را به دور از جار و جنجال های گروهی و سیاسی و تبلیغاتی و پرهیز از دادن وعده های آنچنانی، با مردم که صاحبان اصلی کشور و پشتوانه مستحکم و مورد اعتماد و اطمینان عزت و استقلال میهن هستند، مطرح کنند، آیا اگر شفافیت و روراستی لازم در گفتار و رفتار و مواضع همه مسئولان باشد، مردم مثل همیشه برای رسیدن به آینده بهتر و پیشرفت معنوی و مادی کشور در مقابل مشکلات سینه سپر نخواهند کرد؟

آیا اطلاع رسانی شفاف و دقیق و آگاهانه و تاثیرگذار مردم را اقناع و در نتیجه همراه تر و مقاوم تر نمی کند؟

۲ - آیا برخی مسئولان بهتر نیست به جای گفتن حرف های نه چندان سنجیده و پخته مثل برخی حرف های آقای معاون اول رئیس جمهوری و ... کمتر در پشت تریبون ها و در مقابل رسانه های داخلی و خارجی سخن فرمایی کنند؟

۳ - آیا بهتر و شایسته نیست که نقد و انتقاد هم منصفانه باشد هم مودبانه و در شان مردم و مسئولان و نمایندگان و رسانه های نظام اسلامی؟

۴ - آیا بهتر نیست که برخی مسئولان به جای دادن وعده های متعدد به همان وعده هایی که به مردم دادند، عمل کنند؟

۵ - آیا لازم نبود و نیست که همان گونه که مردم در کار بزرگ و تا پیش از این بر زمین مانده سهمیه بندی سوخت و هدفمندی یارانه ها به خوبی با مسئولان همکاری کردند آنان نیز در اجرای این کار بزرگ سنجیده تر و با شیب ملایم و قابل قبول عمل می کردند و به جای توزیع پول، درآمدهای حاصل از هدفمندی را تمام و کمال بر همان مواردی که قانون تعیین کرده صرف و خرج می کردند؟

۶ - آیا برخی مسئولان و نمایندگان که شاهد سال های متمادی تحریم و فشار بر کشور بوده اند و هستند، نمی توانستند مثل آن دسته از غیورمردان دانشمندی که با توکل و دانش و تلاش بی وقفه خود ایران را به جمع معدود کشورهای تولید کننده سلول های بنیادی اضافه کردند و یا مانند دانشمندانی که علم بسیار پیشرفته نانوفناوری را در فاصله کمتر از ۱۰سال در کشور به جایگاه اول جهان اسلام رساندند، عمل کنند و یا مانند دانشمندانی که در عین تحریم های سفت و سخت به دانش و فناوری غنی سازی اورانیوم و تولید داروهای حیاتی و تولید انرژی از سوخت هسته ای و حتی ساخت زنجیره های سانتریفیوژ دست یافتند، عمل کنند؟

آیا برخی مسئولان مثل دانشمندان کشورمان که با اتکا به خداوند و توان ملی و تخصص خود ماهواره، ماهواره بر و سکوی پرتاب ماهواره ساختند و با موفقیت به فضا فرستادند، عمل کنند؟

آیا برخی مسئولان نمی توانستند مثل رزمندگان دیروز و دانشمندان بی ادعای امروز ناوچه جماران و زیردریایی و موشک های با بردبلند برای دفاع از حریم دین و میهن ساختند، عمل کنند؟

آیا نمی توانستند مانند شهیدتهرانی مقدم که در عین گمنامی و بی ادعایی چنان پی ریزی و تحولی در سیستم دفاع موشکی کشور ایجاد کرد که امروز ایران عزیز جزو برترین های ساخت و پرتاب انواع موشک ها شده است، عمل کنند؟ و آیا ...

۷ - آیا واقعا نمی شد این تورم آزاردهنده و گرانی های پی در پی را با تدبیر، برنامه ریزی و نظارت موثر مهار کرد؟

۸ - آیا واقعا همه مسئولان از تمام ظرفیت کشاورزی و صنعتی کشور برای خوداتکایی و مقابله با تحریم ها و گرانی ها و ایجاد اشتغال مولد استفاده کردند؟

۹ - آیا همه مسئولان و نمایندگان و برنامه ریزان، کاری در خور برای تحقق شعارهای «اصلاح الگوی مصرف»، «همت مضاعف و کار مضاعف»، «جهاد اقتصادی» و «حمایت از تولید ملی، کار و سرمایه ایرانی» انجام دادند؟

۱۰ - آیا واقعا با وجود مطلع بودن از تحریم های هر روز سخت تر شونده کاری قابل برای جلوگیری از جهش قیمت و گرانی چند باره ارزاق عمومی مردم مانند نان و برنج و گوشت و مرغ و لبنیات انجام دادند؟

۱۱ - آیا طی این سال ها واقعا امکان و ظرفیتی در این کشور پهناور نبود که در تولید و تامین نهاده ها و ذخیره سازی آن ها اقدامی شایسته و موثر انجام شود که قیمت مرغ چنین شتابان به آسمان پر نکشد و مردم در آستانه ماه مبارک رمضان در صف های طولانی مرغ وقتشان تلف نشود؟

آیا این در شان ایران و مردم بزرگ آن است که صف های طولانی مرغ سوژه و خوراک رسانه های بیگانه و دشمنان این ملت شود؟

۱۲ - آیا لااقل وزرای کشاورزی، بازرگانی و صنعت و معدن نمی توانند و نباید به خاطر به وجود آمدن این گرانی ها در بازار علاوه بر بیان شفاف مشکلات از مردم عذرخواهی کنند؟

۱۳ - در این بین آیا رسانه ملی نیز به وظیفه خود آن چنان که باید در تبیین و پی گیری مطالبات مردم عمل می کند، تا مردمی که مومنانه با مشکلات و سختی ها کنار می آیند، احساس نکنند که مطالبات و مشکلاتشان در رسانه ملی دیده نمی شود. مخصوصا وقتی این رسانه  گزارش های مبسوطی درباره مشکلات سیاسی و اقتصادی دیگر کشورها خصوصا کشورهای غربی پخش می کند.

پرواضح است که مردم بزرگوار این سرزمین، این مشکلات معیشتی و گرانی ها را هم با سعه صدر و مقاومت خود چون همیشه پشت سر می گذارند اما ای کاش برخی مسئولان هم پیش از به وجود آمدن این مشکلات تدبیری شایسته می اندیشیدند و کاری درخور می کردند و لااقل در این شرایط به وظیفه عذرخواهی از ملت عمل می کردند و البته دوباره تصریح می کنم که مردم و کشور و نظام از دشمن چیزی جز دشمنی انتظار ندارند ولی از دوستان و دلسوزان و مسئولان و نمایندگان و دست اندرکاران که دوست هستند و دلسوز، تدبیر بهتر و بیشتر و دوستی بیشتر با مردم و نظام اسلامی انتظار دارند.

جمهوری اسلامی:دبیرکل بی‌اختیار!

«دبیرکل بی‌اختیار!»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛این روزها در سطوح روابط بین الملل و در رأس نهادها و سازمانهای ناظر بر رفتارهای جهانی، وقایعی درحال گذار است که با هیچ توجیهی و حتی با حداقلی‌ترین اصول سازگار نبوده و ادامه این وضعیت می‌تواند عکس العمل‌های غیرقابل پیش‌بینی متعددی را در ابعاد مختلف به همراه داشته باشد.

سخن از عملکرد بالاترین نهاد بین‌المللی است که شصت و هفت سال پیش و پس از وقوع دو جنگ جهانی ایجاد شد تا صلح و آرامش را بر جهان حاکم کرده و متجاوزین را به جای خودشان بنشاند و حقوق اساسی ملتها را استیفا نماید. این نهاد ناظر بین‌المللی که نام "سازمان ملل متحد" را بر خود نهاده و باید با نظر مشترک همه کشورهای عضو اداره شود، اکنون آنچنان گرفتار سلطه ابرقدرت‌ها شده که چیزی بیش از یک اهرم برای تحقق اهداف آنها و منحرف کردن جهان به سمت یکجانبه گرایی نیست.

امروز تیغ نظارتی سازمان ملل که برای جراحی غدد چرکین و سرطانی سلطه و سلطه گری ایجاد شده، برخلاف اهداف تأسیسی آن به چاقویی برای تهدید در عرصه عربده کشی‌های قداره بندان بین‌المللی و قدرتهای سلطه گر تبدیل شده و از آن برخلاف وظایف سازمانی که برعهده دارد استفاده می‌شود. طبعاً ابرقدرتها برای انجام چنین حرکات شوم و منحرف کردن این نهاد بین‌المللی از مسیر اولیه آن، نیاز به دبیرکل‌های همراه و همسویی دارند که بدون آنکه ملیت کشورهای سلطه گر را داشته باشند، از میان کشورهای بدون سابقه استعماری و یا جهان سوم انتخاب شده و بتوانند به راحتی منویات آنها را پیاده کنند.

سابقه سازمان ملل متحد نیز طی حدود هفت دهه نشان می‌دهد دبیرکل‌هایی که بر صندلی ریاست آن تکیه زده اند، وابسته محض قدرتها بوده و بیش از آنکه به اصول و اهداف سازمان جهت تحقق صلح و عدالت جهانی متعهد باشند، به کشورهای صاحب حق وتو بویژه آمریکا تعهد داشته‌اند. این همان واقعیت هولناکی است که بر بزرگترین و مهم‌ترین نهاد بین‌المللی گذشته و امروز سایه افکنده و ملت‌ها باید تاوان چنین وضعیتی را بپردازند. درست به همین علت است که این روزها بی‌تحرکی آقای بان کی مون دبیرکل سازمان ملل متحد در قبال موضوعات مهم بین‌المللی و مناقشات عمده جهانی که روح ملت‌ها را آزرده می‌کند، به جای حل و فصل عادلانه مسائل، به کارسازی سیاست کشورهای قدرتمند مشغول بوده و ملت‌ها را به فراموشی سپرده است.

اگر امروز اذهان عمومی و جامعه جهانی، مخاطب این سئوال واقع شوند که از اقدامات سازمان ملل که تحت مدیریت دبیرکل آن صورت می‌گیرد، احساس رضایت دارد یا نه؟ و آیا این نهاد بین‌المللی توانسته به خوبی در جهت احقاق حقوق انسانها و حل و فصل مناقشات جهانی و ایجاد صلح و ثبات بین‌المللی گام بردارد؟ به طور قطع پاسخ‌ها منفی خواهد بود. امروز این سئوال بی‌پاسخ ملت‌ها که چرا سازمان ملل به طور اعم و شخص دبیرکل به طور اخص، در موضوعات بین المللی، همه ملتها و دولت‌ها را به یک چشم نگاه نمی‌کنند و در تصمیم گیری‌های سرنوشت ساز از تعدادی کشورهای قدرتمند و صاحب حق وتو حمایت می‌کنند؟ همچنان پابرجاست.

این موارد هرگز ادعا نیست بلکه فهرست بلند بالایی از سئوالاتی است که در اذهان ملتها از کم کاری‌ها، جانبداری‌ها، بی‌تفاوتی‌ها، سهل انگاری‌ها و سرسپردگی‌های دبیرکل سازمان ملل به قدرتهای سلطه گر وجود دارد که شرم آور است.

کیست که نداند سیاست "اسلام ستیزی" که امروز در اطاق فکر کاخ سفید طراحی می‌شود، بخشی از عملیات آن در سازمان ملل اجرا می‌شود و به عنوان وظیفه در سیاست‌های دبیرکل این سازمان متبلور می‌گردد؟

بی‌مسئولیتی، سهل‌انگاری و جانبداری آشکار شخص دبیرکل سازمان ملل درخصوص موضوعاتی از قبیل آوارگی و نسل‌کشی مسلمانان فلسطین، عدم برخورد با جنایات رژیم صهیونیستی در لبنان و غزه، اصرار بر خلع سلاح حزب الله، بی‌تفاوتی در برابر جنایات آمریکا در عراق و افغانستان، سکوت در قبال کشتار و سرکوب مردم در عربستان و بحرین توسط رژیم‌های دیکتاتوری، مخالفت با ارسال کمکهای بین‌المللی به مردم گرفتار و مظلوم غزه، خاموشی در قبال نسل‌کشی مسلمانان در میانمار، همراهی با اجماع شوم غرب و ارتجاع عرب برای ساقط کردن رژیم سوریه و... همگی از مواردی هستند که به روشنی در اذهان عمومی ملت‌ها موج می‌زنند.

واقعیت انکارناپذیری که امروز به عنوان یکی از مهمترین رویدادهای جهانی و منطقه‌ای، جای خالی یک دبیرکل منصف و بی‌طرف را به رخ می‌کشد، موضوع سوریه است. هم اکنون رژیم صهیونیستی، ارتجاع عرب و کشورهای غربی به ویژه آمریکا سرگرم آتش‌افروزی در سوریه و اجرای جنایت‌های وحشیانه‌ای هستند که تروریست‌ها با هدایت اتاق‌های جنگ "سیا" و "موساد" در شهرهای مختلف سوریه ایجاد می‌کنند و قلب هر انسان آزاده‌ای را جریحه‌دار می‌نمایند. در عوض آقای دبیرکل به جای حمایت از طرح شش ماده‌ای نماینده خود، کوفی عنان، جهت پایان دادن به بحران سوریه، به روسیه و چین فشار وارد می‌کند تا موافقت خود را با حمله نظامی به سوریه اعلام کنند! و این درحالی است که فقط افرادی که اکسیژن کافی به مغزشان نمی‌رسد، نمی‌فهمند که بحران سوریه، سیاست و سفارش آمریکاست.

علاوه بر آن وقایع اخیر عربستان و بحرین نیز اثبات می‌کند که آقای بان کی مون همواره در مقابل نقطه نظرات و سیاست‌های آمریکا منفعل بوده و خود را نسبت به اجرای منویات کاخ سفید متعهد دانسته و نتوانسته در برابر مطامع آمریکا و غرب از خود اختیار و تحرکی نشان دهد.

مصیبت اینجاست که پرونده وابستگی، بی‌خاصیتی و سرگشتگی آقای بان کی مون روز به روز بیشتر و قطورتر می‌شود، چرا که بی‌تحرکی و بی‌تفاوتی وی در قبال قتل عام مسلمانان میانمار، یکی از جدیدترین این موارد است. جنایت هولناکی که طی هفته‌های گذشته در میانمار روی داد، پرده از جنایتی برداشت که تفسیری جز اقدام برای نسل کشی مسلمانان توسط دولت میانمار ندارد.

هزاران نفر از مسلمانان بی‌دفاع میانماری که اکثریت آنها را زنان و کودکان تشکیل می‌دهند در روزهای اخیر قتل عام شده و یا زنده زنده در آتش سوزانده شدند و این حادثه‌ای است که برخلاف افسانه هولوکاست، تصاویر آن از طریق رسانه‌ها منتشر شده ولی کوچکترین اقدامی برای توقف آن از سوی دبیرکل سازمان ملل صورت نگرفته است. مگر جز اینست که مطابق بند دوم اعلامیه جهانی حقوق بشر، تمامی انسان‌ها، فارغ از نژاد، رنگ، مذهب و جنسیت سزاوار حقوق و آزادیهای مصرح در اعلامیه هستند؟

سکوت و انفعال آقای بان کی مون در قبال رویدادهای حساس و سرنوشت‌ساز بین‌المللی و در نهایت ابراز نگرانی دیرهنگام وی نسبت به این وقایع، وجدان ملتها و جوامع بشری را در این روزها که دوران تصدی دبیرکل درحال پایان است، آزرده به گونه‌ای که هرگز فراموش نخواهد شد. آقای بان کی مون باید بداند تنها مسئولیت وی در مقام دبیرکلی سازمان ملل، عمل به مفاد منشور ملل متحد، حمایت از حقوق اساسی ملت‌ها و انجام اقدامات لازم به منظور توقف سرکوب دولت‌های دیکتاتور است.

شخص دبیرکل قطعاً بهتر از هرکس دیگری بر این نکته واقف است که ادامه سکوت و بی‌‌تفاوتی او در قبال جنایات قدرتهای سلطه گر و نادیده گرفتن حقوق ملت‌ها، رویه خطرناکی است که عواقب آن، دامن منحرف کنندگان سازمان ملل از مجرای اساسی وظایف قانونی‌اش را خواهد گرفت و آنها را بیش از پیش در نگاه ملتها منفور خواهد کرد.

رسالت:فراتر از یک فاجعه

«فراتر از یک فاجعه»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم حنیف غفاری است که در آن می خوانید؛مقام معظم رهبری  اخیرا با اشاره به جنایت کشتار مسلمانان در میانمار فرمودند:" همین امروز نگاه کنید در شرق آسیا، در میانمار براثر تعصب و جهالت، اگر نگوئیم دست های سیاسی دخالت دارند هزاران انسان مسلمان فدا می شوند، مدعیان دروغین حقوق بشر لب تر نمی کنند. همان هایی که برای حیوانات دل می سوزانند. ادعا می کنند که اینها میانماری نیستند. دروغ می گویند. 300، 400 سال است که مسلمانان در آنجا زندگی می کنند. بر فرض هم که میانماری نباشند آیا باید کشته شوند؟ "

در راستای بررسی آنچه در میانمار می گذرد لازم است تصویری شفاف از این کشور ترسیم کنیم .  میانمار کشوری است در آسیای جنوب شرقی که از شمال شرقی با چین، از شرق با لائوس، از جنوب شرقی با تایلند، از غرب با بنگلادش و از شمال غربی با هند مرز مشترک دارد . میانمار طبق آخرین آمار بدست آمده در سال 2005 از جمعیتی بالغ بر 40 میلیون نفر برخوردار است.70 درصد جمعیت 40 میلیونى میانمار بودایى هستند.

خشونت‌های جدید علیه مسلمانان میانمار  بعد از کشته شدن 11 مسلمان بی‌گناه توسط ارتش این کشور  و حمله یک گروه بودائیان به اتوبوس حامل مسلمانان و کشته شدن یک بودایی در پاسخ به این حمله آغاز شد.به دنبال آغاز درگیری‌ها درغرب میانمار، بودایی‌ها با حمله به مناطق مسلمان‌نشین هزاران  منزل مسکونی متعلق به مسلمانان را به آتش کشیدند و بیش از یک صد هزار نفر را آواره و بی خانمان کردند.

این در حالی‌است که "تین سین"رئیس جمهور میانمار 800 هزار مسلمان ساکن در این کشور را قومیتی خارجی می داند که باید در اردوگاههای آوارگان متمرکز شده یا از کشور اخراج شوند.مسلمانانی که قرنهاست در میانمار زندگی می کنند و تنها جرم آنها بودایی نبودن است !

تصاویری که بعضا از میانمار و نسل کشی مسلمانان در آن منتشر می شود دل هر انسان آزاده و دردمندی را می آزارد .کشتار فجیع کودکان و زنان و زنده در آتش افکندن مسلمانان توسط عده ای بودایی مورد حمایت دولت این کشور نشان از فاجعه ای هولناک در جنوب شرق آسیا دارد .به راستی چه کسی باید به این فاجعه پایان دهد ؟متاسفانه سازمان ملل متحد مانند اکثر موارد مشابه در قبال این فاجعه نیز سکوت کرده است تا بر همگان اثبات شود که شورای امنیت سازمان ملل متحد اساسا صلاحیت ورود به مسائل بحرانی دنیا را  ندارد .

مقامات آمریکایی و انگلیسی و فرانسوی در این خصوص سکوت وقیحانه ای داشته اند.مقامات این کشورها که همواره دم از حقوق بشر و رعایت حقوق جمعی انسانها می زدند در قبال کشتار جمعی و دهشتناک  مسلمانان میانماری چشمان خود را بسته و لام تا کام سخن نمی گویند. حتی مقامات این کشورها کاری کرده اند که  "آنگ سان سوچی" رهبر مخالفان دولت میانمار نیز که به تازگی از حبس خانگی آزاد شده است نیز سخنی در دفاع از مسلمانان مظلوم این کشور  به میان نیاورد .

آنچه در میانمار می گذرد صرفا یک تراژدی به وسعت شرق آسیا نیست بلکه یک داستان تلخ و اشک آلود به وسعت کل دنیای امروز است .جنایتی که رخ می دهد و سکوتی که در قبال آن صورت می گیرد ترکیبی مشمئز کننده ایجاد کرده است .در شرایطی که شورای امنیت سازمان ملل متحد در رویکردی وقیحانه چشمان خود را بر روی آنچه در میانمار گذشته و می گذرد بسته است و قدرتهای بزرگ جهانی تلاش خود را به جای حل بحران میانمار بر روی دخالت در خاورمیانه استوار ساخته اند چه باید کرد ؟نکته جالب توجه اینکه بسیاری از رسانه های پرادعای آمریکایی و انگلیسی نیز در قبال آنچه در میانمار گذشته سکوت کرده اند تا معنا و مصداق واقعی آزادی بیان را بیشتر متوجه شویم !صورت مسئله میانمار کاملا مشخص است .طرف متجاوز،طرف حامی متجاوز و طرف مظلوم و ستمدیده نیز در این معادله به طور کامل مشخص هستند .طرف متجاوز بودایی های میانمار هستند که مرتکب جنایتی بزرگ و نابخشودنی شده اند .

طرف حامی متجاوز نیز دولت میانمار و شخص تین سین  رئیس جمهور این کشور است که در نسل کشی علیه مسلمانان میانمار یک مجرم به تمام معناست .اظهار نظر رئیس جمهور میانمار  در خصوص بیگانه خواندن مسلمانان و حمایت تلویحی وی از بوداییان نقش مهمی در ادامه کشتار مسلمانان داشته است .همچنین سران شورای امنیت سازمان ملل متحد مخصوصا ایالات متحده آمریکا و شخص بان کی مون دبیر کل سازمان ملل کسانی هستند که نام آنها را باید به عنوان حامیان بوداییان متجاوز مطرح کرد .طرف مظلوم و ستمدیده نیز مسلمانانی هستند که در سایه سکوت سازمانهای بین المللی از بین رفته یا آواره شده اند.

در گزارشهای مستند آمده است که اغلب آوارگان مسلمان به مرزهای میانمار و بنگلادش پناه بردند و اکنون در شرایط بسیار اسفباری به سر می‌برند. آنها نیاز به غذا دارند و به علت بارش باران‌های موسمی و نداشتن سرپناه سلامت و زندگی آنها در خطر است.با توجه به چنین شرایطی آیا نباید نامی فراتر از فاجعه را بر روی نسل کشی میانمار گذاشت ؟

سیاست روز:«وتو» به خاطر ایران بود؟

«وتو به خاطر ایران بود؟»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می‌خوانید؛یک وتوی دیگرتوسط روسیه و چین، از یک جنگ تمام عیار در منطقه جلوگیری کرد. هفته گذشته بود که کشورهای غربی عضو شورای امنیت، قطعنامه‌ای را مطرح کردند که در صورت تصویب آن، دخالت نظامی در سوریه انجام می‌شد، اما دو کشور شرقی برای بار چندم، غربی‌ها را ناکام گذاشتند.

طبیعی است که دو کشور روسیه و چین به عنوان اعضای شورای امنیت سازمان ملل، در قبال دخالت‌ها و سیاست‌های براندازانه آمریکا و غرب در امور سوریه، مقاومت کنند و حتی قطعنامه‌هایی که علیه دمشق صادر می‌شود، وتو کنند.

اکنون زمان آن رسیده است که کشورهایی همچون روسیه و چین نقش خود را در تحولات خاورمیانه ایفا کنند. این کشورها پس از فروپاشی شوروی سابق، در یک سکون و سکوت سیاسی و عدم نقش‌آفرینی در صحنه‌های بین‌المللی قرار گرفته بودند و اکنون شرایط بین‌المللی به ویژه شرایط منطقه خاورمیانه این فرصت را به آنها داده است تا بتوانند به میدان بازگردند.

اما برخی کارشناسان و تحلیل‌گران مطرح می‌کنند که، حمایت روسیه و چین از سوریه، به خاطر ایران است. آنها می‌گویند، هدف آمریکا از فشار بر بشار اسد و تاکید بر سرنگونی آن، جمهوری اسلامی است.

در واقع به اذعان این کارشناسان، غرب در پی آن است که با تضعیف و سرنگونی بشار اسد، جمهوری اسلامی ایران را به چالش بکشد.

اما در این زمینه باید گفت؛ با همه اقداماتی که آمریکا و غرب در منطقه انجام داده و می‌دهند، این ایران است که آمریکا را به چالش کشانده و منافع واشنگتن در منطقه را به خطر انداخته است.

تاثیر ایران بر تحولات منطقه بر کسی پوشیده نیست و این تاثیر با مقابله به مثل آمریکا همراه شده است.

اکنون آمریکا در بحرین با مشکل جدی روبروست. تزلزل پایه‌های حکومتی آل خلیفه، باعث خواهد شد تا نفوذ آمریکا در خلیج‌فارس کمتر شود. از آن سو، عربستان که به نظر می‌رسد نسیم خیزش‌های اسلامی در حال تبدیل شدن به طوفان است، چالش بزرگتری را برای آمریکا ایجاد کرده است. احساس خطر آمریکا از سرنگونی آل سعود، کابوسی است که خواب راحت را از چشمان مقامات واشنگتن ربوده است.

روند تحولات منطقه در راستای تقویت جبهه مقاومت است، جبهه مقاومت برگرفته از لبنان با محوریت حزب‌الله و حماس اکنون هدف اصلی آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه هستند. به همین خاطر با بهانه قرار دادن سوریه، هدف اصلی، حزب‌الله لبنان و مقاومت مردم فلسطین است.

به همین خاطر است که سید حسن نصر‌الله رهبر حزب‌الله لبنان در سخنرانی تازه خود به این موضوع اشاره می‌کند و با سخنان خود اهدافی که در منطقه در حال پیگیری است، آشکار می‌سازد و می‌گوید، «اسرائیل در صورت حمله با اقدام غافلگیر کننده حزب‌الله روبرو می‌شود.»

اما این که وتوی قطعنامه علیه سوریه به خاطر ایران است یا نه؛ موضوع مفصلی است که به اجمال می‌توان گفت که وجود یک ایران مستقل و کشوری که مقابل زیاده‌خواهی‌های آمریکا در منطقه ایستاده و بسیاری از معادلات سیاسی آنها را به هم ریخته است، هم برای روسیه و هم برای چین، یک امتیاز محسوب می‌شود. به همین خاطر است که هرازگاهی شاهد برخی حمایت‌های این دو کشور از ایران هستیم.

اما این سیاست روسیه و چین، هنوز به مرحله تکمیل نرسیده است. این دو کشور که خود اذعان می‌کنند که فعالیت‌های هسته‌ای ایران صلح‌آمیز است، اما در چندین قطعنامه شورای امنیت، آنها را «وتو» نکردند، اما اگر وتو قطعنامه علیه سوریه پیش درآمد حمایت‌های قاطعانه‌تر از ایران باشد، می‌تواند، فصل تازه‌ای از روابط ایران، روسیه و چین تلقی شود.

وطن امروز:اسلحه و دیگر هیچ !

«اسلحه و دیگر هیچ !»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم سعید مستغاثی است که در آن می‌خوانید؛دیگر خبرهای ترور و خشونت‌طلبی در آمریکا تعجب‌برانگیز نیست. عمل خشونت‌بار جیمز ایگن هولمز در سینمای نمایش‌دهنده بتمن هم تعجبی ندارد! اصلا خشونت در جامعه آمریکایی و قتل‌عام شهروندان موضوع تازه‌ای نیست. خشونت در جامعه آمریکایی از زمانی که خشن‌ترین فاتحان پروتستانی به این سرزمین قدم گذاشتند نهادینه شده. آنان آمدند در این نوسرزمین، خود را برای جنگ آخرالزمان آماده کنند و ظهور مسیح موعود را فراهم آورند.

برای ایجاد چنین بستری اقدام به قتل سرخپوست‌ها کردند تا ذات این نوسرزمین تازه کشف شده با خون و خشونت پیوند بخورد. قتل‌عام میلیون‌ها سرخپوست و فجایعی که در نهایت منجر به برده‌داری و قتل‌عام 200 میلیون سیاهپوست شد را نمی‌توان از تاریخ این نوسرزمین کسر کرد. اساس سینمای آمریکا بویژه هالیوود هم بر خشونت بنا نهاده شده.

از زمانی که صنعت سینما در این سرزمین به امکانات و فناوری مدرن تجهیز شد این وسترنرهای فیلم‌های آمریکایی بودند که در قالب منجی جلوه می‌‌کردند و به مخاطب خود جز خشونت‌ورزی و خشونت‌طلبی چیز دیگری نیاموختند. امروز شهروند آمریکایی در سرزمینی زندگی می‌‌کند که خشونت در تاریخش ریشه دارد و فضای رسانه‌ای‌اش نیز سرشار از خشونت است. نگاه نژادپرستانه‌ای که در فضای رسانه حاکم است تنها عامل بسط خشونت‌طلبی می‌‌شود.

سینمای هالیوود عامل توسعه خشونت در آمریکا و در سراسر جهان است و پیش از اینکه جیمز ایگن هولمز دست به این اقدام خشونت‌بار بزند یاغی گردنکشی در کشور نروژ صد نفر را قربانی می‌‌کند و در نهایت خود را شوالیه صلیبی می‌‌نامد (همان سمبل اعتقادات کاشفان آمریکا). یکی از عوامل این خشونت را باید در فضای سنگین رسانه‌های آمریکایی جست‌وجو کرد که به سراسر جهان صادر می‌‌شود.

بر همگان روشن است که آرمان‌های ایالات متحده ذات خشونت‌باری دارد و این خشونت در فیلم‌های گنگستری و وسترن نمود پیدا می‌‌کند. در این آثار وسترنر‌های آمریکایی در قالب‌های گوناگون ظاهر می‌‌شوند تا با سلاح و قدرت‌های ماورایی خشونت‌طلبی را به مخاطب القا کنند.

این همان سرزمینی است که قاضی «روی بین» از نخستین قانونگذاران ایالات متحده کتاب قانون کشورهای دیگر را پاره کرد و گفت قانون در اینجا یعنی اسلحه و دیگر هیچ. این همان سرزمینی است که چارلتون هستون، قهرمان فیلم‌های بزرگ هالیوودی برای حمل سلاح در ایالت‌های مختلف تبلیغ می‌‌کند. این همان سرزمینی است که اصل دوم متمم قانون اساسی مبتنی بر آزاد بودن حمل و نگهداری سلاح است. آماری که در مستند «بولینگ برای کلمباین» مایکل مور اعلام می‌‌شود آماری قابل تامل است.

بیش از 11 هزار قتل در فاصله زمانی یک سال در سرزمین موعودخواهان صورت می‌‌پذیرد (ده‌ها برابر دیگر کشورها) و هر روز فجایع تازه‌تری رقم می‌‌خورد. اتفاقاتی که هنگام نمایش سومین ساخته نولان از بتمن اتفاق افتاد نمود خشونت‌طلبی در تاریخ ایالات متحده و سینمای هالیوود است.

تهران امروز:میانمار و سکوت بین‌المللی

«میانمار و سکوت بین‌المللی»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم غلامرضامصباحی مقدم است که در آن می‌خوانید؛این روزها شاهد سکوت مجامع بین الملل درباره فاجعه انسانی به نام کشتار مسلمانان میانمار هستیم و طبق فرمایشات رهبری که فرمودند نمونه بارز ادعاهای دروغین غرب درباره اخلاق و حقوق بشر، سکوت این مدعیان در قبال کشتار هزاران انسان مسلمان در میانمار است باید عنوان کرد که از مجامع بین الملل که تنها حرف دفاع از حقوق بشر را می‌زنند و در عمل آنجا که به نفعشان نیست اقدامی انجام نمی‌دهند انتظاری غیر از این نبود.

آنچه در میانمار رخ می دهد نمونه بارز بی توجهی مدعیان دفاع از حقوق بشر است چرا که تمام توجه خود را به مسئله سوریه متمرکز کرده اند تا افکار عمومی جهان را که خوراک فکری خود را از رسانه های وابسته به قدرتهای غرب تغذیه می‌کنند از فجایعی که در میانمار رخ می دهد، منحرف کنند.

آنچه از مجامع حقوق بشری انتظار می‌رود این است که در اینباره واکنش نشان بدهند زیرا رئیس‌جمهور میانمار بیان کرده است که مسلمانان را شهروندان خود تلقی نمی‌کند و این مسئله نشان می‌دهد که مسلمانان میانمار از کوچکترین حق قانونی و انسانی بی‌بهره هستند.

آنچه مجامع غربی در سکوت به دنبال آن هستند این است که پاسخگوی افکار عمومی جهان و مسلمانان نباشند هرچند تمدن غرب در طول قرنهای گذشته نیز، هرجا که پا گذاشته است، جز فساد و استثمار انسانها نتیجه‌ای نداشته است و اگر نیز اقدامی را به عنوان منافع حقوق بشر انجام داده تنها به دنبال منافع خود بوده است. باید جلوی این فاجعه انسانی گرفته شود و نباید در قبال این جنایت سکوت کرد. این فاجعه بر اساس تعصبات مذهبی، جهل گروه‌ها و سکوت، حمایت و دخالت دولت آمریکایی میانمار شکل گرفته است و در این میان مسلمانان مظلوم این کشور در حال قربانی شدن هستند.

در میانمار شاهد قتل عام زنان و کودکان بیگناهی هستیم که تنها جرم‌شان مسلمانی است و حقوق‌شان نادیده گرفته می شود. صدها مسلمان در این کشور توسط بوداییان قتل عام می شوند و تمام دنیا در این‌باره سکوت کرده‌اند. اما آنچه که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که باید کشورهای مسلمان در غالب سازمان کنفرانس اسلامی دراین باره واکنش نشان دهند زیرا در حال حاظر شاهد سکوت این مجامع اسلامی در قبال کشتار مردم میانمار هستیم.سازمانهای اسلامی باید از راه‌های قانونی استفاده کنند تا این مردم مظلوم از حقوق اساسی و اولیه خود بهره‌مند شوند.
 
حمایت:سیاسیون هم روزه بگیرند

«سیاسیون هم روزه بگیرند»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛سرانجام ماه مبارک رمضان، پرفضیلت‌ترین ماه سال فرا رسید. این ماه اگر چه در ذهن اغلب ما از منظر اعمال و عبادات، ماه خاص و ویژه‌ای است اما بدون شک نمی‌توان برکات و ویژگی‌های ماه مبارک رمضان را منحصر در اعمال عبادی فردی دانست. این ماه همان‌گونه که برای تک تک آحاد جامعه می‌تواند بهانه‌ای برای آلایش از گناهان و کژی ها باشد برای کل جامعه وبویژه سیاسیون و دولت مردان – به مفهوم عام آن – هم می‌تواند چنین فرصت مغتنمی را فراهم کند.

رمضان می‌تواند فرصتی باشد تا همه مسئولان واهالی سیاست به خود بیایند و در گفتار و رفتار خود بیش از قبل دقت کنند. آن‌هایی که خواسته یا ناخواسته حرف‌هایی می‌زنند که نتیجه ای جز شکسته شدن وحدت ملی ندارد نتیجه ای جز شاد شدن دل دشمنان این کشور و نظام ندارد، بد نیست در آغاز ماه مبارک رمضان کمی تأمل کنند.

مطابق روایاتی از ائمه هدی (ع) در ماه مبارک شیاطین در غل و زنجیر می‌شوند. این بدان معنا ست که هر گناهی که از آدمی سر می‌زند نتیجه فساد و خرابی درون اوست و نه وسوسه شیاطین. آقا و خانمی که امروز بخشی از پازل سیاست و مدیریت این کشور هستی! متوجه باش که اگر موضع گیری شما بر خلاف مصالح انقلاب و اسلام بود، باید درونت را واکاوی تا متوجه شوی ریشه این کژ رفتاری‌ات در کجاست؟ شاید در عافیت طلبی و تجمل گرایی باشد که برخلاف هشدارهای صریح حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری گریبانت را گرفته است.

شاید از غرور کاذبی باشد که از رای مردم، اسیر آن شده ای. شاید از بصیرت نداشته ای باشد که به خاطر لذت دوروزه دنیا هیچ گاه در صدد کسب آن بر نیامدی، خلاصه ماه رمضان فرصت مغتنمی است برای همه. آقایان سیاسی ، ماه مبارک رمضان را قدر بدانید و بیایید از این غربال الهی برای صاف کردن دل‌های شایدناپاکتان بهره ببرید.

مسئولانی که قدر و منزلت این ملت بزرگ و ارزشمند را نمی‌دانید و هنوز باور ندارید که آنان‌ ولی نعمت شما هستند، در ماه رمضان فقط روزه نگیرید که گرسنه و تشنه باشید بلکه از این تشنگی و گرسنگی به قیامتی بیندیشید که همه رفتار و گفتار و موضع گیری‌های شما در بوته الهی قرار خواهد گرفت و آن روز عبور از صراط بسیار سخت خواهد بود.هر چند حدود یک سال دیگر تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری وقت است اما این آخرین رمضان تا آن موقع است.

بد نیست برخی روزه سکوت بگیرند و حرف‌هایی نزنند که زمینه ساز التهاب در آینده شود. روزه سکوت گرفتن سیاسیون به ویژه آن‌هایی که از روی نادانی و یا از سر علم و آگاهی، بوق دشمن در داخل هستند، بسیار بیشتر از روزه رمضان ثواب دارد چرا که ملتی از سکوت آن‌ها در امان هستند.

ماه رمضان ماهی است که به عید فطر وصل می‌شود. عیدی که همه باید به فطرت الهی برگردند، عید وحدت همه مؤمنان. سیاسیون ماه مبارک رمضان را فرصتی برای همدلی و همگرایی ملی بدانند و تنها در این راه تلاش کنند. معصوم (ص) می‌فرماید: «صوموا تصحوا» روزه بگیرید تا سلامت باشید. امروز روزه سیاسی برای برخی، سلامتی است، آن هم نه برای خودشان که برای همه.

آفرینش:ارز سه نرخی و مشکلات تابعه

«ارز سه نرخی و مشکلات تابعه»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمید رضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛باوجود هشدارها و نگرانی بسیاری از فعالین و کارشناسان اقتصادی درمورد چند نرخی شدن ارز، کمسیون اقتصادی مجلس رسماً نرخ های تعیین شده ارز را بر اساس الویت بندی کالاهای مورد نیاز مشخص کرد. به این ترتیب کالاهای اساسی که جزء اولویت‌های وارداتی کشور هستند ارز با نرخ مرجع 1226 تومانی لحاظ می‌شود. برای کالاهای سرمایه‌ای و واسطه‌ای ارز 1500 تومانی (ارز حاصل از صادرات) در نظر گرفته شده است و کالاهایی مانند خودرو و اجناسی که لوکس تشخیص داده شده باشند با ارز بازار آزاد می‌توانند وارد کشور شوند.

این اقدام درحالی صورت می گیرد که ما دردهه های 60 و 70 نیز تجربه چند نرخی شدن ارز و معایبی که از این روال بر اقتصاد کشور تحمیل شد را دیده و لمس کرده ایم. ازجمله نگرانی ها ومعایبی که ما از چندنرخی شدن ارز تجربه کرده ایم عبارتند:

1- گسترده شدن تبعیض و فساد مالی از جمله تبعات چند نرخی شدن ارز می باشد. همانطورکه تک نرخی بودن ارزباعث رقابت تولیدکنندگان برای افزایش تولید و کیفیت کالاها می شود، چند نرخی شدن آن باعث رقابت های ناسالم برای قرار گرفتن در لیست کالاهایی می شود که ارز مرجع می گیرند. لذا دیگر رقابت درتولید ملاک نخواهد بود. ضمن اینکه قطعا دراین روند خواسته یا ناخواسته نوعی تبعیض به وجود می آید. به طوری که بسیاری از تولیدکنندگانی که نیازمند تامین مواداولیه وارداتی هستند در لیست کالاهای مشخص شده قرار نمی گیرند و عملاً هزینه تولید آن سربه فلک خواهد گذاشت و زمین خواهند خورد.

2- ارز چند نرخی باعث به وجودآمدن سفته بازی و سرازیر شدن نقدینگی به سمت بازار ارز می شود. شکافی میان قیمت های تعیین شده با قیمت واقعی ارز ایجاد می شود، انگیزه ای است برای عامه مردم و بنگاه های اقتصادی که پس اندازها و سرمایه خود را به این سمت روانه کنند تا هم از نوسانات بازار سود ببرند و هم باتوجه به نبود ثبات قیمت ها از ارزش پولشان کاسته نشود.

3- باتوجه به اینکه منبع درآمد اصلی کشور دلارهای نفتی می باشد واز طرفی نرخ ارز با ورود به بازار داخلی تغییر می کند، بازار رانت خواری رونق می یابد. این رانت موجب می‌شود که بسیاری از تلاش‌ها در جهت استفاده از نرخ پایین‌تر ارز باشد و افراد مدارکی را طراحی کنند که به کانون‌های دولتی برای دریافت ارز دولتی ارائه دهند.

4- تمام تلاش های و برنامه هایی که درچشم اندازاقتصادی برای آینده کشور تصویر شده، کاهش دخالت و تسلط دولت درامر اقتصاد می باشد. لذا با سه نرخی شدن ارز، این دولت است که سطح فعالیت اقتصادی را تعیین می کند و مشخص می‌کند که فعالین اقتصادی و تولیدکنندگان باید از کدام نرخ ارز استفاده کنند. به این ترتیب نقش و دخالت دولت در اقتصاد روز به روز افزایش خواهدیافت.

5- با توجه شرایط اقتصادی روز و سه نرخی شدن ارز، عملاً یک قدم به عقب برداشته و دوباره به سمت اقتصاد کوپنی حرکت می کنیم. بازگشت به سیاست‌هایی پلیسی و نظارتی، افزایش بوروکراسی های عریض و طویل، گسترش روابط غیررسمی و فساد اداری و...

تمام مواردی که گفته شد در طی دوهه برای اقتصاد کشور تجربه شده و مشخص نیست که تصمیم گیرندگان این امر چرا نگاهی به دستاوردهای این سیاست اقتصادی نمی کنند ونتایج آن را مورد توجه قرار نمی دهند. با این حال درچنین شرایطی باید تلاش کرد تا با سروسامان دادن اوضاع دوباره به سمت تک نرخی شدن ارز حرکت کرد و دراین زمینه می توان از مُسکن هایی برای کاهش فشارها استفاده کرد:

1- تقویت مدیریت و برنامه ریزی در نظام بانکی و متعادل کردن آن با شرایط موجود اقتصادی، و هدایت نقدینگی به سمت و سوی تولید و فضاهای مثبت اقتصادی.

2- باتوجه به اینکه صنعت نفت تامین کننده اصلی منابع ارزی کشورمی باشد، سرمایه گذاری دراین صنعت می توان راه گشای ارزی تلقی گردد. به طور مثال با افزایش سود اوراق مشارکت مربوط به صنعت نفت، همچون پتروشیمی می توان کسری سرمایه گذاری در این صنعت را برطرف و ازسود حاصله به عنوان پشتوانه‌های ارزی استفاده کرد.

3- بحث دیگری که می تواند کمک حال اقتصاد کشور باشد، هدفمندی یارانه هاست. اجرای این طرح یکی از سیاست های اقتصادی بزرگ و تعیین کننده کشور بود، اما تامین ریالی این طرح درحال حاضر بسیاری از حوزه های اقتصادی را دچار اختلال کرده است. لازم است تا با تدبیر و مدیریت صحیح نقشه اصلی این طرح به اجرا گذاشته شود.

4- افزایش صادرات غیر نفتی مولفه دیگری است که می تواند گره های ارزی کشور را باز کند. حمایت و در نظرگرفتن برخی تسهیلات به این بخش می توان تنفسی به تولید کنندگان بخش خصوصی بدهد و مجدداً آنها را احیا کند. درحال حاضر باتوجه به تحریم ها و مشکلات واردات مواد اولیه، تولیدکنندگان و صنعت گران نیازمند حمایت های دولتی هستند تا بتوانند بار دیگر روی پای خود بایستند.

به هرحال امیدواریم تصمیم گیرندگان اقتصاد کشور، توجه بیشتری به نقطه نظرات و پیشنهادات مشاورین و کارشناسان اقتصادی داشته باشند و تجارب بدست آمده از سوی دولت های قبلی بیش از این استفاده نمایند.

ابتکار:امروز؛ احساس فقر خطرناک‌تر از خود فقر!

«امروز؛ احساس فقر خطرناک‌تر از خود فقر!»عنوان یادداشت روز روزنامه ابتکار به قلم هادی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛« ای پسر حنیف، به من گزارش دادند مردی از سرمایه‌داران بصره تو را به میهمانی خویش فرا خواند و تو به سرعت به سوی آن شتافتی، خوردنی‌های رنگارنگ برای تو آوردند و کاسه‌های پر از غذا، پی در پی جلوی تو نهادند. گمان نمی‌کردم میهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندانشان به‌واسطه ستم محروم شده و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شدند. اندیشه کن در کجایی و بر سر کدام سفره می‌خوری؟»

این فراز، بخشی از نامه امیرالمومنین علی (ع) به عثمان بن حنیف انصاری (کارگزار حضرت در بصره)است که گویا برای شرایط امروز جامعه ما نوشته شده‌است.

ماه رمضان همواره حال و هوای خاصی دارد. یکی از سنت‌های رایج در این ماه، افطاری دادن است که بسیار سفارش شده و برای ثوابش نیز دلایل فراوانی ذکر گردیده‌است اما در شرایطی که جامعه در آتش گرانی می‌سوزد و سفره‌ها هر روز خالی و خالی‌تر می‌گردد، دیدن سفره‌های رنگارنگ و البته با ریخت‌وپاش‌های آنچنانی و گستردن سفره‌های چرب و شیرین از پول بیت‌المال به بهانه برخورداری از ثواب افطاری دادن توسط دستگاه‌های دولتی، نه مقبول و نه مشروع است.

در شرایطی که «گرانی» امان مردم را بریده و هر روز بخشی از ضروریات زندگی آنها حذف می‌شود، برپا کردن سفره‌های آنچنانی افطار، مصداق «اسراف و تبذیر» می‌باشد. واقعیت آنست که عرصه اقتصاد بی‌رحم و اخلاق مردم دچار نوسان شده‌است. رحم و محبت نسبت به یکدیگر، در زیر چرخ خشونت «نداری و کمبودها» رخت بر بسته‌‌است. دیو فقر سر برآورده و سیاهی ناشی از آثار فقر، رنگ از رخسارها برده‌است. در این شرایط، انتظار می‌رود که مسئولان حداقل با مردم هم‌احساس شوند؛ احساس مشترک با مردم می‌تواند مرهمی بر زخم گرانی‌ها باشد و تحمل مردم را نیز افزون نماید.

البته احساس مشترک از درک مشترک ناشی می‌شود؛ تشریفات و تجملات توسط مسئولین و خانواده‌هایشان، آنها را از داشتن احساس مشترک با مردم دور می‌کند. مردم در شرایط کنونی گرانی‌ها را ظلم می‌پندارند و آن را نابه‌حق و ناروا می‌شمارند. آنها خود را مستحق این میزان فشار نمی‌دانند اما زمانی که آن را مساوی ببینند، کمتر بی‌تاب می‌شوند و حتی با آن مدارا می‌کنند. احساس مشترک، احساس فقر را از بین می‌برد. حقیقتی وجود دارد و آن اینست که در جامعه امروز ایران، احساس فقر بیش از واقعیت فقر، خودنمایی می‌کند.

احساس فقر بسیار خطرناک‌تر از اصل فقر می‌باشد. احساس فقر ناشی از بی‌عدالتی است.
نحوه رفتار و سلوک مسئولین با مردم می‌تواند بر احساس فقر بیفزاید و یا از آن بکاهد. نمایش تجملات و رفتارهای اشرافی‌گری، زمینه‌ساز احساس فقر می‌باشد. فاصله طبقاتی به احساس فقر دامن می‌زند چنانچه گاهی آدمی درنتیجه شرایط محیطی، فراتر از واقعیت میزان دارائی‌اش به احساس دارا بودن می‌رسد و گاهی هم بسیاری از داراها به‌رغم داشته‌هایشان، احساس فقر و نداری می‌نمایند.

خوب نیست که یک جامعه گرفتار فقر باشد اما فاجعه‌آمیز آنجاست که جامعه‌ای گرفتار احساس فقر گردد. مسئولان باید به هوش باشند؛ نگذارند علائم احساس فقر بروز پیدا کند که اگر چنین شود، همچون آتشفشان، بنیان‌برافکن خواهد گردید. صداوسیما نقش پراهمیتی در این خصوص برعهده دارد. مسئولین جامعه نیز نقش مهمی ایفا می‌کنند. نمایش دارایی و به رخ کشیدن آن در خیابان‌ها از طریق ماشین‌های لوکس و یا در محافل و مجالس، دل‌شکستگی آدم‌های بسیاری را به دنبال خواهد داشت که به هر دلیل از این شرایط محرومند و حتی ممکن است از تأمین نان شب خانواده خود عاجز باشند.

شایسه است که در این ماه خودسازی و جامعه‌ساز، کمی انسانی‌تر و اخلاقی‌تر به پیرامون خود بیندیشیم و نسبت خود با باید و نبایدهای انسانی و دینی را به دست آوریم. تحمل تشنگی و گرسنگی مهم نیست؛ درک وظیفه انسانی و اخلاقی در لحظه، مهم است که مع‌الاسف مشاهده اخلاق عمومی نشان می‌دهد که نمره همگان چندان در این زمینه موجه نمی‌باشد.

مردم سالاری:دشمنی با قوم ایرانی، عین نژاد پرستی است

«دشمنی با قوم ایرانی، عین نژاد پرستی است»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم منصور فرزامی است که در آن می‌خوانید؛با تاثر و تاسف فراوان بعد از تنگ تر شدن حلقه تحریم‌ها از سرزمین‌های غرب مدعی، اخبار ناگواری به گوش می‌رسد. مسدودکردن حساب‌های بانکی و توهین و تحقیر ایرانیان شهروند کشور کانادا که هیچ ارتباطی هم با دولت ایران ندارند با مبانی حقوق بین المللی و مفاد کنوانسیون ژنو، در تضاد مطلق است و عین نژاد پرستی به شمار می‌آید. دیگر بحث تضاد دولت‌ها و تحریم‌ها نیست. دشمنی با قوم ایرانی است. استنباط چنین است که به زعم استکبار جهانی، ایرانی حق حقوقی و حق حیات ندارد و پایمال کردن دسترنج و اموالش به راحتی آب خوردن، جایز شمرده می‌شود. سالهاست که دلارها و اموال مسدود شده و بی زبان ایران در آمریکا، گوشت قربانی و بازیچه احکام آن چنانی دادگاه‌های آمریکاست و به هر بهانه ای دستبرد می‌خورد و فریادرسی هم نیست و «حق» همان است که آمریکا می‌خواهد و می‌داند !

به هر حال تکلیف خوی استعماری که مشخص است اما روشنفکران و صاحبان قلم و مدعیان آزادی در جهان و بخصوص غرب، به چه می‌اندیشند ؟ در قاموس آنان « انسان » در عرصه زندگی و جهان، چه هویتی دارد ؟ آنان که برای حفظ طبیعت و بقایای حیوانات، انجمنها دارند و حزب سبز و دیگر نهادهای مردمی‌تشکیل می‌دهند، درباره ی نوع انسان چه تعبیر و تفسیری دارند ؟ یقین داریم که غرب آگاه نمی‌تواند وجدان و نیروی درون خود را بفریبد بنابراین پرسش اینجاست که دولت کانادا بر اساس کدام قانون و حکم محکم محاکم حقوقی به خود اجازه چنین جسارتی را می‌دهد ؟ جرم ایرانیان شهروندی که از بد حادثه در آنجا ساکن اند چیست و کانادا چه توجیهی برای اطاعت کوکورانه از آمریکا دارد ؟

ایرانیان خارج از کشور و دست اندرکاران ایرانی حقوق بشر که مقیم اروپا و آمریکا هستند برای اجحافی که کم کم به آنان هم می‌رسد چه تدبیری اندیشیده اند و بازتاب آنها چگونه است ؟ آیا به کنه سیرت و ماهیت فرهنگ غربی که مدتهاست جهانیان چهره واقعی اش را دیده اند پی برده اند ؟ عقل سلیم حکم می‌کند که «تجاهل عارف» نکنیم.

حساسیت اهل قلم داخل کشور در دفاع از حقوق ایرانیان کجاست ؟ آیا نباید به جای اینکه تمامی‌روزگارمان در تتبع دشمنکامانه بگذرد که فلان و فلان گروه اصلاح طلب هست یا نیست، به ماجرای دامنه دار حقوق مردم ما در اقصا نقاط ایران و جهان توجه کنیم ؟

غرب خوش اقبال، بی هیچ رنجی و بی هیچ تقبل هزینه ای، از بخت بد ما، میلیونها ایرانی فرهیخته، متخصص، مدیران کارآمد اقتصادی با صدها میلیارد نقدینگی و سرمایه را در سرزمین‌های خود مشاهده کرده، سرمایه‌ها و تخصص‌هایی که اگر روزی به ایران برگردد غرب همان زیانی را خواهد برد که ما برده‌ایم.

اگر دولت ایران، تدبیر کند تا ایرانیان عزیز و هم وطن ما با سرمایه‌ها و تجربه‌های خود به آغوش گرم میهن بازگردند، هم کیان و منزلت آنان حفظ خواهد شد و هم بزرگ ترین ضربه را از نظر علمی و اقتصادی به تحریم کنندگان مغرور و باج خواه وارد آورده ایم. بگذارید که به قول زنده یاد احمد شاملو، چراغ ایرانیان به سفررفته ما، دوباره در ایران، روشن شود. کاری که در همسایگی مان، ترکیه بدان عمل کرده است و راز پیشرفت باورنکردنی ترکیه هم در این تمهید و تدبیر نهفته است !

باور کنید که اگر زمینه بازگشت هموطنان فراق دیده و هجران کشیده ما به ایران عزیز فراهم شود، غرب زدگی و شیفتگی به غرب به وازدگی از فرهنگ و مظاهر غربی تبدیل می‌شود و این بیداری و از خواب برخاستگی، بسیار به سود فرهنگ نجیبانه ما خواهد بود و دنیا و بخصوص جهان سوم از این « وازدگی » درس عبرت خواهد آموخت، همان گونه که « گاندی » و « اقبال لاهوری » به سبب این « سرخوردگی » و « وازدگی» کشور شبه قاره هند را از کام استعمار پیر بیرون کشیدند.

ایرانیان خارج از کشور هم باید در این روزهای سخت با هموطنان داخل کشور، همدمی و همنوایی کنند و ایران را از یاد نبرند و باور کنند که ایران و ایرانی هنوز هم در فرهنگ، علم، هنر و اخلاق جهان تاثیر بسزایی دارد. باور کنند که وحدت نظر و رویه، همان گونه که در تغییر نام خلیج همیشه « فارس » نتیجه داد و نام جعلی خلیج عربی را نپذیرفت، به طرزی موثر در تحریم‌های ستمگرانه و خودخواهانه نتیجه می‌دهد. باید در برابر تبختر و خودشیفتگی غرب، « ایرانی سربلند » در هر جا که هست از « من » به « ما » بیندیشد. در آن صورت کیان و بقای وی و ملت ما تضمین خواهد شد.

آرمان:مشکلات اقتصادی، راهکارهای غیراقتصادی

«مشکلات اقتصادی، راهکارهای غیراقتصادی»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم دکتر محمود جامساز است که در آن می‌خوانید؛به نظر می‏رسد ادراک جمعی در دولت و مجلس درمورد اوضاع اقتصادی در ماه مبارک رمضان به عنوان یک موضوع اصلی شکل گرفته است البته می‌دانیم که بخشی از این مشکلات منبعث از مسائل بیرونی است. به همین دلیل نشست هیات‌رئیسه و کمیسیون‏ اقتصادی مجلس با وزرای اقتصادی برای بررسی اوضاع مورد توجه قرار گرفته است. اما لازم است ذکر شود که مشکلات اقتصادی در درجه اول معلول سیاست‏ها و مدیریت اقتصاد دولتی است، زیرا بخش اعظم امور اقتصادی را دولت عهده‏دار است.

سیاست‏های اقتصادی دولت طبیعتا به‌دلیل ماهیت دولتی بودن، متاثر از سیاست‏های کلی در امور سیاسی و... است لذا راه حل‏های اقتصادی هرچند با استعانت از نظرات اقتصاددان‏های فرهیخته ارائه شوند، ناگزیر از مجاری سیاسی می‏گذرند و از همین رو کارآمدی لازم را از دست می‏دهند.

 اقتصاد ما با فاکتورهای سیاسی گره خورده است که ارائه هر راه‌حلی متاثر از تصمیمات و آرای سیاسی است، در صورتی که در یک نظام اقتصادی شکل گرفته بر مبنای علم اقتصاد، مسائل اقتصادی را باید با ابزارهای اقتصادی رفع و رجوع کرد. اکنون عموم آحاد جامعه معتقدند که تورم یک معضل اقتصادی مهم است. بی‌تردید رشد و انباشت نقدینگی در کشور، بودجه‏های دولتی و شیوه اجرای سیاست‏هایی نظیر هدفمندی یارانه‏ها و تنوع سیاست‏های ارزی و پولی در کوتاه‌مدت که همگی ناشی از ‏ اقتصاد دولتی و بانک مرکزی(سیاست‏های پولی و مالی و ارزی) است، باید مد نظر قرار گیرند.

اوضاع تورم بازار به‌ویژه در دو سه ماه اخیر تحت تاثیر عوامل متعددی چون فشار عرضه و کشش تقاضا و رشد نقدینگی سطح عمومی قیمت‏ها به وجود آمده است و قدرت خرید را تا حدی کاهش داده است. مضافا آنکه همین مساله تولید را تحت تاثیر قرار داده و بخشی از نیروی کار فعال را غیرفعال کرده است. باید تلاش شود تا ریشه‏های بروز تورم خشکانده شوند. برای تضعیف تورم لازم است تا رشد نقدینگی کاهش یابد و صرفه‌جویی در هزینه‏ها و تخصیص بهینه منابع در دستور کار قرار بگیرد.

در این میان توجه به بحث حمایت از تولید داخلی از طریق لوازم قانونی و تسهیلاتی، صیانت از حقوق مالکیت و محو کردن موانع کسب و کار و سرمایه‌گذاری و تقلیل ریسک سرمایه‌گذاری نیز می‏توانند در جهت تضعیف تورم تاثیرگذار باشند بنابراین توسل به راهکارهای صرفا اقتصادی نمی‏تواند تاثیری موثر و مثبت بر عملکرد اقتصادی داشته باشد.

هماهنگی و همکاری قوای سه‌گانه برای حل مشکلات اقتصادی زمانی موثر خواهد بود که بتوان صرفا مسائل را از بعد اقتصادی تحلیل کرد و راهکارهای برون‌رفت از مشکلات فارغ از ‏مسائل دیگر مورد بحث قرار گیرند.

دنیای اقتصاد:ارز دو نرخی یا چند نرخی؟

«ارز دو نرخی یا چند نرخی؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر پویا جبل عاملی است که در آن می‌خوانید؛نمی‌توان از این مساله چشم پوشید که در شرایط خاص، سیاست‌گذاران مجبور می‌شوند سیاست‌هایی را اتخاذ کنند که در شرایط عادی شاید به هیچ رو به دنبال آن نمی‌رفتند.

چند نرخی شدن ارز نیز یکی از این موارد است. اگر اقتصاد ایران بدون مشکلات ناشی از منفک بودن از اقتصاد جهانی می‌توانست سیاست‌های بهینه را انتخاب کند، ای بسا بحثی از سه نرخی بودن ارز به میان نمی‌‌آمد. اما شاید در شرایط فعلی و با وجود شکاف 60 درصدی میان نرخ ارز مرجع و آزاد، استفاده از نرخی میان این دو، برای مخاطبان غیر عادی نباشد.

نگارنده همواره یکی از اصلی‌ترین و حیاتی‌ترین سیاست‌های ارزی در زمان فعلی را حذف شکاف بین دو نرخ مرجع و آزاد می دانسته است؛ اما گویی سیاست‌گذاران می‌انگارند که چنین کاری در زمان فعلی شدنی نیست. شاید این گونه باشد، اما نباید فراموش کرد که وقتی دلار آمریکا به کانال 1500 تومان رسید و بازار التهاب آنچنانی نداشت، این امکان برای تک نرخی شدن ارز فراهم بود. لیکن فرصت از دست رفت و اکنون شکاف به حدی رسیده که گویی هزینه پرداخت ارز دولتی برای سیاست‌گذاران بالا رفته است. این نیز کاملا منطقی است. هرچه شکاف و رانت بین دو نرخ بیشتر شود، نهادهای بیشتری برای استفاده از این شکاف قیمتی، تقاضا می‌دهند و فشار بر دارنده ارز دولتی دو چندان می‌شود و منطقی است که ارز دولتی با کمبود مواجه شود و نیاز به آن باشد تا برای ارز دولتی تخصیص‌های سفت و سخت‌تری تعیین شود.

حال که سیاست‌گذاران علاقه‌ای به سیاست تک‌نرخی بر مبنای بهای آزاد ندارند، دو سیاست را می‌توان متصور بود. اول آنکه همان سیاست دو نرخی مرجع و آزاد ادامه یابد و نرخ مرجع برای کالاهای محدود و ضروری تخصیص یابد. دوم آنکه سیاست چند نرخی پیگیری شود. کدام یک از این دو سودمندتر است؟ سیاست دوم، از این رو که قلمرو ارز دولتی را بیشتر می‌کند، می‌تواند به رانت بیشتری دامن زند؛ زیرا اگر سیاست اول دنبال شود، بانک مرکزی می‌تواند خیلی ساده بگوید که نرخ مرجع برای این چند قلم کالای ضروری و بقیه نیاز‌ها باید با نرخ آزاد مرتفع شود؛ اما با سیاست دوم، بخشی از درآمدهای ارزی باید با نرخی پایین‌تر از نرخ واقعی برای کالاهای دیگر تخصیص یابد.

از این رو به نظر می‌رسد که تداوم سیاست اول، بهینه‌تر باشد. البته اگر منظور از تعریف نرخ میانی، سیاستی گذرا برای افزایش نرخ مرجع باشد، آن گاه سیاست دوم می‌تواند بهتر از سیاست اول عمل کند. اگرچه تا به حال، حامیان چند نرخی شدن ارز، صحبتی از این مساله به میان نیاورده‌اند، اما همین تعریف نرخ میانی که خود یک نرخ دولتی است می‌تواند، شرایطی را برای تغییر و افزایش نرخ مرجع به وجود آورد. در حقیقت اگر دغدغه به جای تخصیص ارز به فلان فعالیت اقتصادی، یکسان‌سازی نرخ ارز باشد، ای بسا سیاست‌های بهینه‌تری انتخاب شود.

دولت- چه از منظر نظری و چه عملی- در مقامی نیست که بتواند تمام فعالیت‌های مورد نیاز جامعه را تحت نظارت قرار دهد و برای هر یک ارز تخصیص دهد. چنین روندی که از سال گذشته آغاز شده، اقتصاد ایران را به ناکارآمدی و هزینه‌های بیشتر رهنمون می‌کند و در نهایت نیز نرخ آزاد بر تورم تاثیر خود را می‌گذارد. پس به خاطر این ترس، چنین هزینه‌هایی را به اقتصاد تحمیل نکنیم.

گسترش صنعت:آزموده را آزمودن خطاست

«آزموده را آزمودن خطاست»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم کیومرث فتح‌اله کرمانشاهی است که در آن می‌خوانید؛در سال‌های اخیر، بررسی اثر نوسانات ارزی بر اقتصاد (تولید و تجارت) در ادبیات اقتصادی از اهمیت بسزایی‌برخورداربوده  است.

فارغ از مباحث مربوط به افزایش یا  کاهش نرخ ارز، آنچه همواره مورد تاکید کارشناسان اقتصادی بوده و هست، یکسان‌سازی نرخ ارز است. با این وجود، این روزها حرف‌ها و اظهارات مختلفی مبنی‌بر چند نرخ‌سازی ارز شنیده می‌شود سیاستی که پیش از این در بسیاری از کشورهای دیگر آزموده شده و دست آخر ره به جایی نبرده است.

هر چند به دلیل نبود بهره‌وری لازم در واحدهای تولیدی، اقتصاد کشور به ناچار به ارز دو نرخی تن داده است تا این‌گونه بتوان تا حدودی بار بالا بودن قیمت تمام شده، عدم استفاده از حداکثر ظرفیت تولید، تحریم‌ها و هزار و یک عامل دیگری را که باعث شده تولیدات داخلی ما قابل رقابت با تولیدات مشابه خارجی نباشد، بر دوش کشد اما نباید با اتخاذ چنین تصمیمی امکان ایجاد رانت و فساد در کشور را گسترش داد. ناگفته نماند سیستم چند نرخی ارز که منحصر به اقتصاد ایران نیست،  در کشورهای مختلف دنیا نیز عمدتا با شکست روبه‌رو بوده است.

مطالعه‌های برخی از اقتصاددانان نشان می‌دهد که سیستم‌های چندنرخی، اگر چه در شش الی ۹ماه اول بسیار موثر عمل می‌کند، اما با گذشت زمان مشکلات عدیده‌ای را ایجاد می‌کند که مهم‌ترین آن تشدید قاچاق کالا و ارز است. فرآیند یکسان‌سازی نرخ ارز را بسیاری از کشورها تجربه کرده‌اند. ونزوئلا کشوری است که پس از شش سال سیاست ارزی چند نرخی، در سال ۱۹۸۹ به تک‌نرخی شدن ارز تن داد. در این کشور تفاوت نرخ ارز رسمی و بازار آزاد تاقبل از تک نرخی شدن به بیش از ۲۰۰ درصد رسید.

مکزیک و آرژانتین نیز کشورهایی هستند که به‌دلیل تورم‌ شدید به ترتیب در سال‌های ۱۹۸۷ و ۱۹۸۹ سیاست ارزی خود را به صورت تک نرخی درآوردند. در ترکیه نیز سیاست تک نرخی ارز با کاهش رسمی ارزش پول در سال ۱۹۸۰ آغاز شد و البته بیش از ۱۰سال طول کشید تا سیستم چند نرخی ارز در این‌کشور حذف شود.

در واقع تجربه‌های کشور‌ها  نشان می‌دهد که‌ سیستم چند نرخی ارز در بیشتر کشورهایی که مورد استفاده قرار گرفته، به اهداف در نظر گرفته شده دست نیافته است، به‌ویژه نتوانسته است مانع از تخصیص غیربهینه‌ منابع و فعالیت‌های سودگرانه و تاثیر آن بر ذخائر ارزی شود. اعمال محدودیت‌های ارزی و تجاری، برای ثابت نگه داشتن نرخ ارز و کنترل ذخائر ارزی، منجر به ایجاد نهادهایی (معمولا غیرقانونی) می‌شود که محدودیت بر معاملات ارزی را ایجاد و در نتیجه هدف اولیه‌ این سیاست را بی‌اثر یا کم اثر می‌کند. وجود تفاوت بین نرخ‌های ارز برای مصارف گوناگون، منجر به ایجاد انگیزه‌ قاچاق کالا یا تقلب در نشان دادن مقدار واقعی صادرات و واردات کالاها و خدمات می‌شود.

در چنین شرایطی، صادرکنندگان کالاها و خدمات در سیستم‌های چندنرخی، معمولا مجبور به فروش ارز ناشی از فعالیت‌های خود به نرخی پایین‌تر از نرخ تعادلی (با نرخ بازار آزاد) می‌شوند. بنابراین، سیستم چند نرخی ارز مانند مالیات بستن بر صادرات است و در نهایت به کاهش عرضه صادرات در قیمت‌های موجود می‌انجامد. در این سیستم، درصد قابل توجهی از ارز ناشی از صادرات، به علت سندسازی برای کم نشان دادن صادرات، به مجاری رسمی جریان نمی‌یابد، بدیهی است که در شرایطی که رشد صادرات غیر نفتی هدف و رویکرد اصلی کشور برای حمایت از تولید داخلی است، کاهش آن به دلیل اعمال سیاست‌های غلط، به طور قطع اقتصاد کشور رابا مشکل مواجه خواهد کرد.

از طرفی نباید اجازه دهیم نظام تک نرخی ارزی که سال‌ها برای دست یافتن به آن تلاش شده است، فراموش شود؛ چرا که در رابطه با نظام ارزی، خلأ قانونی وجود ندارد و نظام شناور مدیریت شده، مورد تایید همگان است. بنابراین، پیشنهاد چند نرخی شدن ارز حتی  با هدف تخصیص بهینه و جلوگیری از هدر رفت آن، مناسب به نظر نمی‌رسد. ضمن این‌که باید توجه داشت که اولویت‌بندی‌های جدیدی که در خصوص روند تخصیص ارز مرجع صورت گرفته است، چنین احتمالاتی را به حداقل ممکن کاهش داده است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها