در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
اما اکنون نزدیک به یک دهه است که تصمیم دیگری گرفتهاند و گویا به این نتیجه رسیدهاند که تنها نظارت و نصیحت کفایت نمیکند و تا زمانی که یک حزب، قدرت در اختیار نداشته باشد نمیتواند به اهداف خود برسد. برای همین دبیرکل موتلفه تاکید دارد که این تصمیم خود را از مجلس هفتم به عرصه عمل بردهاند. حبیبی از نتایجی که تاکنون به دست آوردهاند راضی است و ورود 30 عضو حزب موتلفه به مجلس نهم را شاهدی برای اثبات حرف خود عنوان میکند ولو اینکه دبیرکل موتلفه و قائممقام این حزب، از ورود به بهارستان بازماندند. البته این شکست که حبیبی آن را میپذیرد مانع از آن نشده تا یکی از قدیمیترین احزاب و از معدود احزاب فعال کشورمان به انتخابات بعدی کشور فکر نکند. برای همین آقای دبیرکل به جدیبودن فعالیتهایشان برای انتخابات آتی اشاره میکند. حبیبی همچنین تاکید دارد موتلفه نهتنها پدر اصولگرایی نیست، بلکه هیچ فرد و حزب و گروهی حق ندارد خود را پدر یک جریان تلقی کند. حبیبی در عین حال میگوید ادعای اصولگرایی موتلفه صادقانه است، اما هرگز خود را برتر از دیگران نمیداند.
حزب موتلفه یکی از قدیمیترین تشکیلات و احزاب در ایران شناخته میشود. مهمترین دستاوردی که بتوانید از آن به عنوان یک نمره درخشان در کارنامه خود پس از انقلاب اسلامی نام ببرید، چیست؟
با توجه به علل تشکیل حزب موتلفه حدود 50 سال پیش آن هم با دستور حضرت امام(ره) و نگاه به مرامنامه و اساسنامه حزب معتقدم که مهمترین عملکرد حزب موتلفه اسلامی قبل از انقلاب، تلاش برای ایجاد جامعه نمونه اسلامی بوده است که البته این یک فراز مهم در اساسنامه حزب موتلفه اسلامی است. این فراز در اساسنامهای که سال 1342 با ویرایش نهایی مرحوم شهید بهشتی به تصویب نهایی شورای مرکزی آن موقع هیاتهای اسلامی رسید قید شده و تاکید دارد که ما به دنبال تشکیل یک جامعه نمونه اسلامی هستیم. بنابراین خلاصه عملکرد موتلفه اسلامی قبل از انقلاب، تلاش مستمر با قبول هزینههای بسیار سنگین برای ایجاد جامعه نمونه اسلامی بود. منظور ما از جامعه نمونه اسلامی، همین شکل حکومتی است که تحت عنوان جمهوری اسلامی وجود دارد. اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، ما مهمترین عملکرد حزب را تلاش برای حفظ ارزشهای اسلامی و پشتیبانی از مجموعه جمهوری اسلامی میدانیم و معتقدیم در این رابطه از تمام ظرفیت حزب موتلفه اسلامی نیز استفاده کردهایم.
فرمایشات شما درست، اما من پاسخ سوالم را نگرفتم. منظور بنده بیان تاثیرگذارترین اقدام حزب موتلفه است. اقدامی که مثلا شما بگویید اگر این کار را نکرده بودیم این هزینه به کشور وارد میشد یا با انجام دادن آن، مانع از آسیب رسیدن به فلان بخش از جامعه و کشور شدیم.
ببینید از اول انقلاب اسلامی، نه دولتی در دست داشتیم و بخصوص در سالهای اول، نه نمایندگانی در مجلس شورای اسلامی، البته تعداد معدودی از نمایندگان موتلفه در مجلس دورههای نخست وجود داشتهاند، اما اثرگذار نبودهاند، بنابراین ما مدعی نیستیم که در مسائل جاری روزانه کشور نقشی در دولت یا مجلس داشتهایم که بخواهیم از آن دم بزنیم، اما عملکرد ما در دورههای مختلف انتخابات، با همراهیکردن مجموعه نیروهای انقلاب شکل گرفته و از دولتها در مواقعی که عملکرد آنها را در چارچوب حفظ ارزشهای انقلاب اسلامی دیدیم، حمایت کردهایم و هرگاه ایرادای در این زمینه دیدیم، آن را در قالب انتقاد مطرح کردهایم. اما از زمان مجلس هفتم، حضورمان را در مجلس شورای اسلامی پررنگتر کردیم. در این دوره افرادی که با عضویت در موتلفه اسلامی به مجلس راه یافتند، هفت نفر بودند. در مجلس هشتم این رقم به هجده نفر افزایش یافت که البته بعد از آغاز به کار مجلس هشتم، با آن دسته از نمایندگانی که آنان را همفکر خود میدانستیم اما عضو حزب نبودند، مکاتباتی انجام دادیم و آن افراد با پذیرش عضویت در حزب، تعداد نمایندگان موتلفه در مجلس به 65 نفر رسید که رقم اندکی نبود. بنابراین کار مهم موتلفه در مجلس هشتم، تشکیل فراکسیونی با 65 عضو بود.
اما با اینکه شما تشکیل این فراکسیون را اعلام کردید تاثیرگذاری خاصی از این فراکسیون در دوره چهار ساله مجلس هشتم دیده نشد که بگوییم این فراکسیون، باعث و بانی فلان اتفاق مهم در مجلس بود.
البته قبول داریم که چون برای اولین بار بود که فراکسیون موتلفه اسلامی در مجلس تشکیل میشد، اثرگذاری ما از این طریق در مجلس هشتم چشمگیر نبود. با این حال جلسات فراکسیون موتلفه هر هفته یا دو هفته یکبار برگزار میشد. از سوی دیگر در مجلس نهم که بتازگی آغاز شده است، ورودی اعضای موتلفه به 30 نفر رسید. یعنی این 30 نفر اعضای کارتدار حزب موتلفه هستند. همچنین مانند قبل قصد داریم با نمایندگانی که احساس میکنیم با اصول موتلفه همفکر و همگام هستند مکاتبه کنیم. علاوه بر آن تعدادی از نمایندگان مجلس فعلی برای پیوستن به موتلفه ابراز علاقه کردهاند در نتیجه فراکسیون ما در مجلس متشکل از این 30 نماینده بعلاوه آنهایی خواهد بود که بزودی به عضویت حزب موتلفه درخواهند آمد. در هر صورت موتلفه اقدام به تشکیل فراکسیون را به عنوان یک کار جدید از مجلس هشتم آغاز کرده و در مجلس نهم نیز ادامه خواهد داد تا تاثیرگذاری خود را در مجلس داشته باشد. اما همانطور که گفتم مراقبت و حفظ ارزشهای انقلاب در کشور، مهمترین کار موتلفه بوده است.
یکی از کارکردهایی که برای احزاب تعریف شده و احزاب به همین منظور هم شکل میگیرند، حضور در امور تاثیرگذار و به دست گرفتن قدرت است. ولی درباره حزب شما چنین چیزی را نمیبینیم. میخواهم بدانم که حزب موتلفه به فکر دستیابی به قدرت و امور اجرایی بوده و به این خواسته نرسیده یا از ابتدا به این مقوله فکر نمیکردید و بتازگی سراغ آن رفتهاید؟ به عبارتی نخواستهاید یا نتوانستهاید؟
به نظر من تا ده سال قبل، مسئولان موتلفه اصولا تمایلی به حضور قدرتمند در دولت یا مجلس نداشتند و همین که مراقب حفظ ارزشهای کلی نظام باشند، برایشان کفایت میکرد. اما از ده سال قبل، ضرورت حضور در مجلس و دولت بیشتر احساس شد به همین دلیل از مجلس هفتم به بعد، تلاش مختصری انجام شد تا اعضای موتلفه وارد مجلس شوند. البته تعدادی از اعضای موتلفه در بدنه اجرایی دولت حضور دارند، اما به طور کلی باید بگویم که موتلفه در کابینه آقای احمدینژاد نمایندهای را ندارد.
میفرمایید که از ده سال قبل به این طرف، ضرورت حضور در مجلس و دولت را احساس کردید. این نیاز بر اثر چه اتفاقی در حزب به وجود آمد؟ چه چیزی تغییر کرده که شما دیدگاهتان تغییر کرده است؟
بنده معتقدم که حزب اگر میخواهد در کشور اثرگذار باشد باید سه مشخصه داشته باشد. مشخصه اول برخورداری از یک بنیه قوی ایدئولوژیک است و ما معتقدیم بنا بر اساسنامه حزب که حدود 50 سال قبل تصویب شده، از بنیه قوی ایدئولوژیک برخورداریم و یکی از دلایل مهمی که در طول این سالها چه قبل و چه بعد از پیروزی انقلاب (که اوضاع متفاوتی وجود داشت) هیچ انشقاق و انشعابی در موتلفه ندیدهایم، وجود همین ایدئولوژی و بنیه قوی فکری است. خصوصیت دوم را توان برنامهریزی حزب برای اداره امور کشور میدانم. وقتی از توان برنامهریزی حزب دم میزنیم منظورمان کلیگویی در شئونات مختلف کشور نیست، بلکه منظور شبیه رفتاری است که یک پزشک موقع نوشتن نسخه دارد وگرنه کلیگویی که از عهده همه برمیآید. به عنوان مثال اگر مسالهای در خصوص وزارت آموزش و پرورش مطرح است حزب باید وضعیت فعلی آموزش و پرورش و مشکلاتش را به خوبی بشناسد و اگر مشکلی را میبینید، برای رفع آن برنامه و نظر داشته باشد و در عین حال باید برنامه مدون و زمانبندی شدهای برای در دست گرفتن وزارت و رفع مشکلات آن داشته باشد و این حالت نه فقط برای یک وزارتخانه بلکه برای تمام شئون کشور وجود داشته باشد. پس برخورداری از توان برنامهریزی، دومین ویژگی است که به نظر بنده یک حزب باید برای اثرگذاری در کشور داشته باشد. سومین موضوع، توان کادرسازی است که این هم بسیار مهم است. یعنی اگر حزبی ایدئولوژی قوی و توان برنامهریزی داشته باشد، اما از توان کادرسازی برخوردار نباشد و مدیرانی نداشته باشد که بتوانند برنامههای اداره امور کشور را اجرا کنند، باید گفت که یک نقص بسیار بزرگ در حزب وجود دارد. لذا معتقدم تشکیلاتی که این سه خصوصیت را داشته باشد، میتواند عنوان حزب را به خود بگیرد و در غیر این صورت نمیتوان اسم آنها را حزب گذاشت. بر این اساس از حدود ده سال قبل برای حاکم شدن این فرهنگ و این نوع تفکر در حزب موتلفه کار شده است. مثلا به استانها که سفر میکردیم اعلام میکردیم که وظیفه شما این است که مشکلات استان خود را شناسایی کنید، راهحلهای این مشکلات را جمعبندی کرده و همچنین افرادی داشته باشید که بتوانند مجری راهکارهای ارائه شده برای حل مشکلات باشند. بنابراین از حدود ده سال قبل به ترویج یک نوع فکر حکومتی در حزب پرداختهایم و علتش هم آن است که باور داریم اگر حزبی میخواهد در کشور تاثیرگذار باشد باید در امور اجرایی کشور و قدرت نیز نقش داشته باشد و کار فقط با نصیحت درست نمیشود، چرا که طبیعی است برخی این نصیحت را بشنوند و بپذیرند و برخی نپذیرند. بنابراین چاره کار الزاما حضور در نهادهای مختلف کشور اعم از شوراهای شهر و روستا، مجلس و دولت است وگرنه اثرگذاری یک حزب در حد نصیحت و پند و اندرز باقی میماند و موتلفه برای اینکه اثرگذاریاش را در حکومت افزایش دهد به این نتیجه رسیده که باید در امور اجرایی و قانونگذاری و شوراها حضور داشته باشد.
من میتوانم از صحبتهای شما این نتیجه را بگیرم که تاکنون از نتایج نصیحت و اندرزهای خود راضی نبودهاید، بنابراین به این فکر افتادید که باید به طرف در دست گرفتن قدرت بروید.
معتقدیم که یکی از روشهای اثرگذاری در حکومت و جامعه استفاده از همین اهرمهای مشروع فعلی نظام جمهوری اسلامی است. البته همه میتوانند این کار را بکنند و مخصوص طیف و حزب خاصی نیست. فقط باید مواظب باشند که گرفتار گناه بزرگ قدرت برای قدرت و حتی قدرت برای حزب نشوند. قدرت باید در راستای رسیدن به اهداف نظام جمهوری اسلامی مورد استفاده قرار گیرد.
حاجآقا، میتوان اینگونه برداشت کرد که شما برای رسیدن به قدرت اجرایی یعنی دولت، کار را با مجلس شورای اسلامی و تلاش برای حضور پررنگ در آن شروع کردهاید؟
ما برای مجلس اولویت قائل بودهایم البته برای انتخابات شهر و روستا نیز برنامههایی داریم و تلاشهایی هم کردهایم و در نظر داریم در جاهایی که موتلفه دفتر دارد، حضور قوی داشته باشیم.
شما میفرمایید که در مجلس نهم حدود 30 نماینده موتلفهای ورود پیدا کردهاند. این تعداد همان افرادی هستند که در دوره قبل نیز نماینده بودند؟
خیر. اکثر این افراد جدید هستند و البته برخی از اعضای سابق نیز بین آنان وجود دارند که برای این دوره نیز موفق شدند به مجلس وارد شوند.
با توجه به اینکه حدود دویست نفر از نمایندگان مجلس نهم، چهرههای جدیدی هستند شما برچه اساسی میخواهید این افراد را دعوت به عضویت در حزب موتلفه کنید؟
برای دوره قبلی مجلس کمیتهای در حزب ایجاد کردیم که روی ورودی مجلس هشتم مطالعه کرد و برای آن افرادی که تشخیص داده شد مبانی فکری و رفتاریشان نزدیک به حزب موتلفه است، نامه نوشتیم و آنها را دعوت به عضویت در حزب موتلفه کردیم. بنابراین برای همه نمایندگان نامه ننوشتیم.
این نامهنگاری شما برای نمایندگان و دعوت به عضویت در حزب، رفتار مرسومی در احزاب دنیا به شمار میآید؟
ما یک سیستم عضوگیری داریم و شما برای عضویت در حزب موتلفه ضرورتی ندارد با سران حزب صحبت کنید و یکی از کارکردهای دفاتر موتلفه در سراسر کشور که حدود دویست دفتر است، همین عضوگیری است. البته برای عضوگیری سیستم گزینش و بررسی داریم. همین روند را نیز در مجلس هشتم اجرا کردیم و سیستم عضوگیری را در مجلس نهم هم پیگیری خواهیم کرد.
یکی از واقعیتهایی که درباره حزب موتلفه و مجلس نهم وجود دارد آن است که شما و آقای بادامچیان به عنوان دو عضو ارشد و شاخص و شناخته شده، نتوانستید از شهر تهران به مجلس راه پیدا کنید. میخواهم بدانم شما این واقعیت را چطور تفسیر کردید و همینطور بگویید با چنین نتیجهای در انتخابات مجلس، برچه اساسی میخواهید به قدرت دست یابید؟
در تهران ما چهار نامزد داشتیم که دو نفر رای آوردند ولی بنده و آقای بادامچیان از راهیابی به مجلس بازماندیم. به نتیجه این انتخابات هم کاملا احترام میگذاریم و هیچ اعتراضی هم نداریم، اما راینیاوردن دبیرکل و قائممقام حزب موتلفه دلیل بر این نمیشود که ما فعالیتهای سیاسیمان را کم کرده یا از میزان تلاشمان بکاهیم. البته این که دبیرکل و قائممقام یک حزب برای ورود به مجلس از تهران راینیاورند نقطه ضعف به حساب میآید و بنده این را قبول دارم، اما درباره انتخابات مجلس نهم باید بگویم که بنابر قراری که ما با جبهه متحد اصولگرایی گذاشتیم قرار شد فعالیت حزبی نکنیم و ظرفیت حزب موتلفه را در اختیار جبهه متحد بگذاریم. این کار را هم در تهران و هم در کل کشور انجام دادیم، چرا که هدف آن بود که جبهه متحد در سراسر کشور پیروز شود و حالا اگر در این میان نمایندههای موتلفه هم رای میآوردند که چه بهتر. ما به این مقصودمان نیز در کل کشور رسیدیم. یعنی 145 نفر از نمایندگانی که فقط از طرف جبهه متحد به مردم معرفی شده بودند موفق شدند به مجلس راه یابند. همچنین 50 نفر دیگر که بین فهرست جبهه متحد اصولگرایی و سایر تشکلها، کاندیدای مشترک بودند نیز، توانستند وارد مجلس شوند. بنابراین تعداد 195 نفر از نامزدهای جبهه متحد موفق شدند رای بیاورند و این موفقیت بزرگی بود. شاید یکی از دلایلی که بنده و آقای بادامچیان در تهران رای نیاوردیم این بود که تبلیغات مستقل خصوصی انجام ندادیم و ظرفیتمان را در اختیار جبهه متحد قرار دادیم.
اما شما و آقای بادامچیان چهره هستید و به همین خاطر شاید به انجام تبلیغات آنچنانی نیاز نداشتید. در واقع فکر میکنم که شما هویت سیاسی خود را از حزب نگرفتهاید که با انجام تبلیغات حزبی، میزان آرایتان بالا میرفت.
در هر صورت رای دهندگان به میزان کافی به ما رای ندادند با این حال بنده معتقدم با امکانات سازمانی ای که در تهران داریم، اگر تبلیغات مستقل خصوصی انجام میدادیم احتمال رای آوردن ما خیلی افزایش پیدا میکرد، اما این یک نتیجه در تهران بود و باید بگویم که تعداد زیادی از اعضای حزب موتلفه در کل کشور با وجود آنکه تبلیغات مستقل و خصوصی نداشتند وارد مجلس شدند و من با آمار این را به شما عرض کردم. بنابراین در مجموع، موتلفه اسلامی را در انتخابات مجلس نهم موفقتر از دوره هشتم میدانم و دلیلش هم ارقامی است که به زبان ریاضی گفتم.
این نگاه شما خیلی خوشبینانه نیست، چون وضعیت انتخابات در شهرستانها با تهران فرق دارد. در واقع میتوان گفت این اعضای موتلفه که بیشتر از شهرستانها به مجلس راه یافتهاند حتی اگر عضو موتلفه نبودند، به احتمال زیاد میتوانستند به مجلس راه یابند چون در شهرستانها ملاکهای انتخاب نماینده با شهری مثل تهران متفاوت است.
من این طور فکر نمیکنم چون دفاتر ما در طول سال در شهرستانها فعالند و کار میکنند و همانطور که گفتم برای انتخابات مجلس نهم قرار شد که همه امکانات را در اختیار جبهه متحد اصولگرایی بگذاریم. من تاثیر کار تشکیلاتی را، هم برای جبهه متحد قابل توجه میدانم و هم حزب موتلفه. یعنی معتقدم بین تشکلهای موجودی که به جبهه متحد پیوستند اثرگذاری حزب موتلفه به مراتب بیشتر از سایر تشکلها بود. چون هیچکدام از تشکلهای دیگر دویست دفتر در سراسر کشور ندارند. برخی از آنها حتی در شهرهای بزرگ هم دفتر و تشکیلات ندارند.
شما چندی قبل گفته بودید حزب موتلفه خود را پدر اصولگرایی نمیداند. میخواهم بدانم این حرف شما با توجه به قدمت تشکلتان ناشی از چیست؟ و اگر قرار باشد اصولگرایی را یک پیکره بدانیم، خود را کدام عضو آن میدانید؟
اینکه خود را پدر اصولگرایی نمیدانیم قطعا ناشی از شکسته نفسی نیست چرا که خیلی از مردم هستند که اصولگرایند و عضو هیچ حزب و گروهی نیستند و بخش زیادی از مردم اینگونهاند. از سوی دیگر برخی از تشکلها نیز اصولگرایند، اما ممکن است در مواردی با موتلفه اختلاف دیدگاه داشته باشند. بنابراین هیچ فرد و حزب و گروهی حق ندارد خود را پدر یک جریان اصولگرایی تلقی کند. ادعای اصولگرایی موتلفه صادقانه است، اما هرگز خود را برتر از دیگران نمیدانیم.
با توجه به شکافی که چند وقتی است بین گروههای مختلف طیف اصولگرا به وجود آمده، تحلیل شما درباره آینده سیاسی اصولگرایان چیست؟
بنده مجموع جریان اصولگرایی را با شرط اینکه در راس آن روحانیت قرار داشته باشد یک جریان اصیل و ماندنی میدانم، اما ممکن است همین جریان که بر مدار روحانیت میچرخد در خودش با تنوع و تعدد دیدگاه مواجه شود که این هم غیرطبیعی نیست. البته برخی از اصولگرایان ممکن است خود را بینیاز از روحانیت بدانند و حتی با آن سرسازگاری نداشته و در عین حال ادعای اصولگرایی هم داشته باشند. در این رابطه باید بگویم که اصولگرایی منهای روحانیت را اصولگرایی منهای اصولگرایی میدانم. حالا اگر جریان اصولگرایی را مبتنی بر محوریت روحانیت در نظر داشته باشیم معتقدم که این جریان در انقلاب قطعا ماندنی است، البته ممکن است گاهی در اعضای این جریان اختلافنظری درخصوص چگونگی اداره امور کشور داشته باشند که این نیز طبیعی است. این اختلافها قطعا مضر نیست و حتی میتواند به خاطر تضارب آرا مفید هم باشد.
البته اجازه دهید بنده اینجا در تکمیل عرایضم، شاخصی را هم ارائه داده باشم. منظورم از روحانیت، روحانیتی است که در راستای مقام ولایت فقیه باشد. یکی ممکن است علم دین داشته باشد، فقیه هم باشد، اما ولیفقیه را قبول نداشته باشد، لذا قطعا منظورم از روحانیت این نیست. نماد این روحانیت را هم جامعتین میدانم یعنی جامعه روحانیت مبارز و هم جامعه مدرسین قم.
با این اوصاف با در نظر گرفتن مجموعه اتفاقاتی که طی انتخابات گذشته رخ داد دیدیم که حتی جامعتین هم نتوانست تمام اصولگرایان را زیر یک چتر جمع کند. برای همین سوالم را دوباره تکرار میکنم که آینده سیاسی اصولگرایان را چگونه ارزیابی میکنید؟
این درست است که با آمدن جامعتین نیز، همه گروههای اصولگرا و همه سلیقهها زیر یک چتر جمع نشدند، اما باید بگویم که اولا یک ائتلاف نسبی صورت گرفت که اگر عددی بخواهیم به آن نگاه کنیم در نتیجه این ائتلاف، 195 نفر به مجلس راه یافتند. ثانیا آنهایی هم که جزو فهرست جبهه متحد نبودند اینگونه نبود که مقابل جبهه متحد باشند. بنابراین، جامعتین به یک پیروزی نسبی دست یافت. برنامه ما نیز از ابتدای سال 89 این بود که بنابر ضرورتهایی به دنبال ائتلاف بر محور روحانیت باشیم برای همین به سراغ جامعتین رفتیم چرا که معتقد بودیم در این صورت احتمال نزدیک شدن سلیقهها به یکدیگر افزایش مییابد. نتیجه تلاشهایی که انجام شد آن بود که توانستیم از تفرق بیشتر جلوگیری کنیم ضمن آنکه ورود 195 نماینده به مجلس دستاورد کمی نیست و این یعنی آنکه یک اکثریت قاطع با محوریت روحانیت به مجلس راه یافتند. بنابراین من این فرضیه را که خیلیها معتقدند جامعتین و جبهه متحد موفق نشد، قبول ندارم و دلیلم نیز همین آمار است.
با این حساب پیشبینی میکنید برآیند مجلس نهم که دوسوم نمایندگانش جدید الورود هستند، چه خواهد بود؟
طبق عرایضی که گفتم و با تعریفی که از اصولگرایی ارائه دادم مجلس نهم را یک مجلس اصولگرای برجسته میدانم. اگر بنا را بر چهار اصل قبول داشتن اسلام، نظام اسلامی، خط و سیره امام خمینی(ره) و ولایتفقیه بگذاریم، همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند این چهار اصل، معیار خودی بودن است و حالا ما این اصول را تعمیم به اصولگرایی میدهیم، لذا میگوییم اگر فردی معتقد به چهار معیار فوق باشد اصولگرا محسوب میشود به همین خاطر مجلس نهم را یک مجلس قاطع اصولگرا میدانم و این مجلس، اصولگرا هم باقی خواهد ماند، انشاءالله.
شما در صحبتهای خود به چند دستگی و تفرق اصولگراها اشاره کردید. فکر میکنید علت این پراکندگی میان طیفهای مختلف اصولگرا چه بود؟
علتش اختلاف در سلیقهها بود. در یک خانواده که همه اعضای خانواده زیر یک سقف زندگی میکنند احتمال آنکه همه فرزندان و پدر و مادر در تمام امور با یکدیگر همعقیده و همنظر باشند بسیار ضعیف است. این وضعیت در مورد اصولگرایان نیز وجود دارد.
با این حساب این سوال مطرح میشود چه شد که در سالهای اخیر اختلاف دیدگاه اصولگرایان عیان شده یعنی تا قبل از آن وجود نداشته است؟
این اختلاف سلیقهها به صورت بالقوه وجود داشته و سربزنگاه انتخابات بروز پیدا کرده است. در واقع وقتی موضوع حساسی پیش میآید، خیلی از اموری که ممکن است تا قبل از آن بروز پیدا نکرده باشد، عیان میشود. البته معتقدم این تفرق در مبانی اتفاق نیفتاده، بلکه در سلیقهها به وجود آمده است.
اما بسیاری معتقدند اصولگراها دچار تفرق شدند چون دیگر رقیبی ندارند. یعنی با کنار رفتن اصلاحطلبان، اصولگرایان دیگر رقیبی ندارند تا در مقابل آن متحد باشند به همین علت اختلافاتشان عیان شده است.
اجازه دهید این نکته را بیان کنم که معتقد نیستم تفرق اصولگرایان، تفرق در اصول است، بلکه تفرق در سلیقههاست و یکی از عواملی هم که به تفرق سلیقهها دامن میزند میتواند نبودن رقیب جدی باشد. زیرا وقتی که یک رقیب جدی وارد میدان شد، علاوه بر اصول، سلیقهها هم غالبا یکی میشود.
آن وقت شما تفرق در سلیقهها را آسیبزا میدانید یا نه؟
تا زمانی که این تفرق در سلیقهها منجر به لطمهخوردن به اصول نشود، ایرادی ندارد و آن را آسیب زا نمیدانم.
انتخابات مجلس نهم که تمام شد و حالا بحث درباره انتخابات بعدی یعنی ریاست جمهوری مطرح شده و یکی از تشکلهای سیاسی که زیاد میشنویم مسائلی را درباره این انتخابات مطرح میکند، حزب موتلفه است. فکر نمیکنید ورود زودهنگام به انتخابات ریاست جمهوری داشتهاید؟
خیر. با توجه به اینکه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم خرداد سال آینده برگزار میشود، ورود به این مباحث را زودهنگام نمیدانم به خصوص برای احزاب. چرا که معتقدم باید بلافاصله بعد از پایان انتخابات مجلس نهم به موضوع انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و شوراها پرداخت. بنابراین صحبتکردن در این باره نهتنها زود نیست، بلکه اگر حزبی تاکنون وارد این مبحث نشده، غیرطبیعی است و فعالیت حزبی ما طبیعی است.
طی روزهای اخیر اخبار زیادی درباره رایزنی حزب موتلفه با برخی چهرهها برای انتخابات ریاست جمهوری میشنویم که البته کمی بعد هم تکذیب میشود. میخواهم از دبیرکل حزب درباره صحت و سقم این اخبار بپرسم و اینکه آیا تاکنون با فردی صحبتی داشتهاید یا خیر؟
شما از قول دبیرکل حزب موتلفه بنویسید تا زمان انجام این مصاحبه، حزب موتلفه با هیچکس چه در داخل حزب و چه خارج حزب، راجع به نامزدی ریاست جمهوری مذاکره و بحثی نداشته است.
یعنی داخل خود حزب هم درباره انتخابات ریاست جمهوری، بحثی نداشتهاید؟
درباره مصادیق نامزدها هیچ بحثی نداشتهایم و شما میتوانید از قول من هرگونه رایزنی با اشخاص را تکذیب کنید. البته این معنایش این نیست با افرادی که اسمشان در رسانهها مطرح شده است مشکل داریم، بلکه تاکید ما این است، زمانی میتوانیم درباره اشخاص و صلاحیت آنان صحبت کنیم که بحث دراین باره را شروع کرده باشیم. بنابراین تا امروز که چهاردهم تیرماه است، هیچ صحبتی با هیچ فردی نداشتهایم. خاطرم هست چند روز قبل برخی رسانهها نوشتند آقای آلاسحاق، نامزد موتلفه برای انتخابات ریاست جمهوری است. ما نیز اعلام کردیم که در موتلفه هیچ بحثی راجع به هیچ فردی صورت نگرفته است. پیرو این حرف برخی رسانهها نوشتند که «آلاسحاق نامزد موتلفه نیست» و این یک کار غیرصادقانه رسانهای بود. چرا که از این جمله، معنای دیگری متبادر میشد در حالی که منظور ما از اینکه گفتیم فعلا بحثی را آغاز نکردهایم این بود که فعلا هیچ نظری چه مثبت و چه منفی، درباره هیچکس نداریم. بنابراین بنده مطالبی را که در آنها گفته میشود فلان فرد نامزد موتلفه هست یا نیست، تکذیب میکنم چرا که اصلا بحث درباره مصادیق را هنوز شروع نکردهایم.
با توجه به اینکه جنابعالی تاکید دارید ورود احزاب به مباحث انتخابات ریاست جمهوری یازدهم نهتنها زود نیست، بلکه دیر هم هست، میخواهم بدانم این را که هنوز درباره مصادیق نامزدها فکر و بحثی نکردهاید، اشکال نمیدانید؟
بنده بحث درباره مصداق را زودهنگام میدانم وگرنه بحث درباره دیگر مسائل انتخابات ریاست جمهوری اصلا زود نیست.
چرا بحث درباره نامزدها را زودهنگام میدانید؟
چون اگر وقت حساس انتخاباتی را یک سال بدانیم، معمولا گفتوگو درباره مصادیق از اوایل نیمه دوم آن سال مطرح میشود، چرا که همه معتقدند فضای شش ماه آینده را نمیتوان از اکنون پیشبینی کرد. اشخاصی را که میخواهند نامزد شوند هنوز نمیتوان پیشبینی کرد البته همین الان نیز برخی افراد به عنوان فعال در نامزدی انتخابات مشهور هستند، اما در کل نمیتوان از حالا پیشبینی کرد چه کسانی به میدان میآیند. به همین خاطر به نظر من صحبتکردن راجع به اشخاص زودهنگام است، ولی از آنجایی که همه موضوعات ریاست جمهوری خلاصه در مصداق کاندیداتوری نمیشود، لذا در حال حاضر باید به سایر امور این موضوع مهم پرداخت.
مریم جمشیدی / گروه سیاسی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم