گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

چرا مذاکره با آمریکا نه و رابطه هرگز؟!

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «چه چیز باید تغییر کند؟»،«چرا مذاکره با آمریکا نه و رابطه هرگز؟!»،«ترکیه به کدامین سو می رود؟»،«راه را بر تورم ببندید»،«بحرین در محاصره انقلابیون»،«لوازم تحقق شعار سال جدید»،«ضرورت ساخت موزه بزرگ ایران»،«مداخله خارجی ملت و دولت سوریه»،«غافلگیری به مثابه یک روش» و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۴۶۴۶۶۰

کیهان:چه چیز باید تغییر کند؟

«چه چیز باید تغییر کند؟»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن می‌خوانید؛
1- مدتهاست آمریکا و چند کشور غربی همسو با آن از آنچه که تحت عنوان «تغییر حکومت در ایران» نام می بردند به موضوع «تغییر رفتار ایران» نزول کرده اند!

در همین سال های اخیر و بطور مشخص قبل از انتخابات ریاست جمهوری دهم در سال 88، آمریکایی ها با تمام پتانسیل و ظرفیت رسانه ای، مالی و سیاسی «تغییر رژیم- بخوانید حکومت- در ایران» را پیگیری و دنبال می کردند!

در همان سال 88 و بعد از انتخابات ریاست جمهوری گزارشی 160صفحه ای از مرکز سابان وابسته به اندیشکده آمریکایی بروکینگز منتشر شد که به وضوح نشان می داد آمریکا تغییر حکومت در ایران را از طریق کودتای مخملی دنبال می کند. گزارشی که توسط استراتژیست های برجسته بروکینگز همچون «کنت ام پولاک»، «مارتین ایندیک»، «دانیل ال بای من»، «سوزان مالونی»، «مایکل ای اوهانلون» و «بوروس ریدل» تدوین و تهیه شده بود.

گفتنی است؛ مرکز سابان که وابسته به بروکینگز است از سوی یک میلیاردر صهیونیست به نام «حیم سابان» (chaim) راه اندازی شد.

اندیشکده بروکینگز نیز که از مراکز تصمیم ساز در آمریکا به حساب می آید منابع مالی خود را از بنیاد فورد و راکفلر وابسته به سازمان سیا-CIA- و برخی از پیمانکاران وزارت دفاع تامین می کند. البته بانک هایی مثل «بانک آمریکا» (Bank of America) و یا «بانک جی پی مورگان» (Jp Morgan) هم ساپورت مالی بروکینگز را بر عهده دارند.

به لحاظ سیاسی همان نقش استراتژیکی را که بروکینگز برای دموکراتها ایفا می کند اندیشکده آمریکن اینتر پرایز برای جمهوری خواهان در آمریکا بر عهده دارد.

اما در این میان ارتباط محدود و خاصی میان بروکینگز با مرکز عملیات نئوکان ها یعنی آمریکن اینترپرایز وجود دارد.

موضوع تغییر حکومت در ایران قبل از فتنه سال 88 از جمله موضوعاتی بود که مؤسساتی مانند بروکینگز و آمریکن اینترپرایز را به هم نزدیک کرده بود تا خطای تحلیل در راهبرد تعیین شده به حداقل برسد.

طرفه آنکه یکسال پس از حوادث و وقایع فتنه 88 که خط براندازی نظام جمهوری اسلامی دنبال می شد مرکز سابان در اواخر سال 89 طی یک گزارش تحلیلی که در وب سایت مؤسسه بروکینگز منتشر شد به صراحت و عجزآلود اذعان کرد که؛ «وقوع براندازی در جمهوری اسلامی ایران غیرممکن است.»

خب؛ اینجاست که آمریکایی ها دست از پا درازتر به عنوان «تغییر رفتار ایران» دست یازیده اند اما اکنون این پرسش مهم پیش کشیده می شود که آیا در راهبرد آنچه که تغییر رفتار ایران نام نهاده اند موفقیتی حاصل شده است؟

2- آمریکایی ها این بار برای پیش بردن راهبرد تعیین شده خود در رویارویی با ایران یعنی آنچه که تغییر رفتار جمهوری اسلامی نام نهادند بزنگاه انتخابات مجلس نهم را برگزیدند. از همین روی؛ در یک پروسه زمانی 6 ماهه قبل از انتخابات، فشارها علیه ایران را در سه پروژه بزرگ «تحریم ها»، «هسته ای» و «حقوق بشر» به سقف رساندند تا به زعم خودشان مشارکت در انتخابات را به چالش کشانده و نهایتاً ایران اسلامی را به آن رفتاری که می پندارند مجبور ساخته تا دیگر ایران خار چشم آمریکا در جای جای خاورمیانه و سد راه زیاده طلبی های نظام سلطه در منطقه نباشد و بالاخره در شرایط خطیر منطقه ای الگو بودن جمهوری اسلامی مخدوش شود.

اما مشارکت 65درصدی ملت بصیر ایران در انتخابات مجلس نهم نقشه های مراکز تصمیم گیر و تصمیم ساز آمریکا را نقش بر آب کرد.

3- آنچه که قابل اعتناست تداوم سیاست فشار علیه ایران از سوی آمریکا و چند کشور غربی پس از انتخابات مجلس نهم است که از ملت بزرگ ایران به تعبیر رهبر انقلاب سیلی سختی خوردند.

کماکان آمریکایی ها در سه ساحت «تحریم ها»، «هسته ای» و «حقوق بشر» بر ضد ایران پافشاری می کنند تا به اصطلاح گزینه راهبردی شان یعنی تغییر رفتار ایران را اجرایی نمایند!
در بحث «تحریم ها» آمریکا و غرب نه تنها سیاست تحریمی شان علیه ایران را بخصوص در دو حوزه بانک مرکزی و نفت اصلاح نکرده اند بلکه پس از آن تحریم های یکجانبه دیگری را پیش کشیدند و در یک اقدام تکراری، بی خاصیت و نخ نما شده پاره ای دیگر از مسئولان ارشد جمهوری اسلامی را مورد تحریم قرار دادند.

در مقوله «هسته ای» نیز هر چند اواخر فروردین ماه- اواسط آوریل- مذاکرات ایران با گروه 1+5 از سرگرفته می شود ولی کماکان و بخصوص این روزها و در آستانه مذاکرات، نغمه زورگویی و بی منطقی آنها به گوش می رسد. همین دو روز پیش خبرگزاری رویترز در گزارشی ادعا کرد که درخواست کاهش سطح غنی سازی از 20درصد به 5/3درصد مهم ترین درخواست 1+5 در مذاکرات آوریل است!

در موضوع «حقوق بشر» هم ماموریت احمد شهید برای به اصطلاح گزارشگری از وضعیت حقوق بشر در ایران تمدید شد.

شورای حقوق بشر سازمان ملل در 3 فروردین سال جاری- 22مارس- با یک رای ضعیف و حداقلی یعنی 22 رای موافق از 47 کشور عضو در حالی ماموریت احمد شهید را تمدید کرد که از ابتدا تعیین گزارشگر ویژه- و نه موضوعی- برای ایران غیرقانونی بود و تصویب قطعنامه برای تعیین گزارشگر و بعد انتخاب احمد شهید به عنوان گزارشگر با کارگردانی آمریکا صورت گرفت.
اما با همه این تقلاها و تحرکات برای آنچه که تغییر رفتار ایران نام نهاده شده و بدان دل بسته اند باید دید چه طرفی بسته اند؟

4- اجازه بدهید برای پاسخ به سوالی که در بند قبل مطرح شد بدون مقدمه چینی به سراغ منابع غربی و آمریکایی برویم و این بار هم اندیشکده بروکینگز. این اندیشکده اخیرا در ارزیابی برنامه ریزی های آمریکا بر ضد ایران بویژه در موضوعات حساسی چون «تحریم ها» و «هسته ای» می نویسد: «واشنگتن آنجا که باید کم آورده است: ایجاد تغییرات اساسی در رفتار ایران» و بلافاصله می افزاید: «تحریم ها رهبران ایران را متقاعد نکرده بلکه به سود آنهاست که آرمان های هسته ای خود را رها نکنند و یا لااقل وارد گفت وگوهایی جدی با واشنگتن شوند و در عوض واشنگتن در گرداب طرز فکر خود گرفتار شد؛ طرز فکری که بنا به گفته «دنیس رایس» مشاور ارشد سابق کاخ سفید بر این مبناست که «فشار کارساز است». دنبال کردن این فرمول توسط دولت [اوباما] منجر به ایجاد یک حلقه باطل شد؛ زمانی که فشار برای رسیدن به هدف مورد نظر جواب نداد، تنها راه حل فشار بیشتر است».

بروکینگز سپس درباره ناکارآمدی فرمول یاد شده خاطر نشان می کند: «ایران در طول تاریخ نشان داده است که ظرفیت مقابله با مشکلات را برای رسیدن به اهداف مورد نظر خود دارد. این کشور در نتیجه تاثیرات انقلاب [اسلامی] و جنگ با عراق، در تحمل مشکلات شدید اقتصادی تجارب گسترده ای دارد.»

در همین راستا نظر شخصی مثل تام دونیلون مشاور امنیت ملی دولت اوباما نیز خواندنی است که به صراحت می گوید واشنگتن در تغییر اساسی رفتار ایران ناموفق بوده است.

5- و بالاخره باید خاطر نشان کرد که علت العلل ناکامی و شکست آمریکا در رویارویی با ایران علاوه بر اشتباه محاسباتی دولتمردان واشنگتن از توان خود به محاسبات غلط و عدم شناخت قدرت و اقتدار واقعی ایران که برخاسته از ایمان راسخ آنان به آموزه های اسلام ناب محمدی(ص) است مربوط می شود. اگر غیر از این است چرا نتیجه تحریم ایران، گلوی آمریکا و اروپا را می فشارد تا جایی که بحران انرژی بنزین دزدی را در ایالت های آمریکا فراگیر کرده و قیمت هر گالن بنزین در افزایشی بی سابقه به مرز 5 دلار رسیده است؟ در موضوع حقوق بشر نیز سیمای بدون رتوش آمریکا در اثر جنبش فراگیر تسخیر وال استریت برملا شده است و امروزه، این سوال جدی در افکارعمومی دنیاست که چرا آمریکا که داعیه حقوق بشر دارد تحت هر شرایطی از رژیم جعلی و کودک کش رژیم صهیونیستی حمایت می کند؟ نمونه اخیر آن را می توان در رای منفی آمریکا به قطعنامه شورای حقوق بشر درباره شهرک سازی های غاصبانه و متجاوزانه رژیم صهیونیستی آدرس داد که تنها آمریکا از میان 47 عضو این شورا، حقوق حقه مردم فلسطین را زیرپا گذاشت!
در بحث هسته ای هم باید جان مطلب را از زبان سردبیر فارین پالیسی شنید که بدون پرده گفت؛ ایران چون به آمریکا «نه» می گوید مورد هجمه و غضب قرار گرفته است.

بنابراین آمریکایی ها باید بجای خیال خام تغییر رفتار ایران در برابر عربده کشی های واشنگتن به تغییر نگاه خودشان به ایران قدرتمند هسته ای بیندیشند که به تعبیر برخی از منابع غربی و منطقه ای چاره ای ندارند جز آن که رقص قدرت ایران را ببینند.

خراسان:ترکیه به کدامین سو می رود؟

«ترکیه به کدامین سو می رود؟»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سیدحمید حسینی است که در آن می‌خوانید؛«ایران و ترکیه باید به طور مشترک در مورد سوریه همکاری کنند تا انتخابات آزاد در این کشور برگزار شود.»

«از هر طرحی که به بقای رژیم بشار اسد کمک کند حمایت نخواهیم کرد.»

گوینده این ۲جمله که مضمونی متفاوت دارند، رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه است که جمله اولی در تاریخ ۱۰ فروردین ۹۱ و در تهران و دومی در فاصله کمتر از یک هفته یعنی در ۱۴ فروردین در نشست موسوم به «دوستان سوریه» در استانبول ایراد شده است.

علاوه بر این پس از مراجعت اردوغان از تهران، شرکت توپراس به عنوان شرکت ملی نفت ترکیه نیز اعلام کرد که در راستای همراهی با تحریم های نفتی آمریکا علیه ایران ۲۰درصد از واردات نفت خود از ایران را کاهش خواهد داد.

ترکیه تا پیش از این روزانه ۲۰۰ هزار بشکه نفت از ایران وارد می کرد که ۳۰درصد نیاز داخلی این کشور را شامل می شود.

طی روزهای گذشته و به ویژه پس از سفر اردوغان به ایران و متعاقبا مواضع وی در بازگشت از تهران این سوال شکل جدی تری به خود گرفته است که به واقع ترکیه چه مسیری را طی می کند و آیا ایران در این راستا مواجهه مناسبی با آنکارا داشته است یا خیر؟

پاسخ به این سوال مستلزم شناخت رویکرد سیاست خارجی نوین ترکیه است اما حداقل مقایسه ۲ موضع گیری متفاوت اردوغان که در ابتدای یادداشت به آن اشاره شد، تا حدی این رویکرد را مشخص می کند. دولتمردان ترکیه به ویژه پس از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه جهت گیری اصلی سیاست خارجی خود را بر افزایش جایگاه و قدرت منطقه ای و جهانی ترکیه و ایفای نقش فعال در تحولات جهان و منطقه ای قرار دادند.

گویا سال ها تلاش نافرجام آنکارا برای پیوستن به اتحادیه اروپا، دولتمردان حزب عدالت و توسعه که اکنون سکان دار هدایت این کشور شده بودند را به این نتیجه رسانده بود که برای رسیدن به این هدف باید آن قدر خود را در جنبه های اقتصادی و سیاسی قدرتمند نمایند که نیازی به التماس و رایزنی برای پذیرش این درخواست از سوی اتحادیه اروپا نداشته باشند.لذا اصلاحات اقتصادی گسترده ای را بر پایه حمایت از تولید داخلی و دیپلماسی اقتصادی فعال انجام دادند تا جایی که اکنون برخی از تحلیلگران اقتصادی از ترکیه به عنوان «چین اروپا» یاد می کنند.

در همین راستا و در حوزه سیاست خارجی نیز استراتژی «Zeroproblem» یا به صفر رساندن مشکلات با جهان خارج به ویژه با همسایگان را پی گرفتند، روندی که طی یک دوره چندساله ترکیه را به کانون نشست های دیپلماتیک بین المللی تبدیل کرد و از مذاکره طالبان با دولت افغانستان تا نشست ۱+۵ با ایران در ترکیه برگزار شد. ترکیه در حوزه پیرامونی خود به ویژه در قفقاز جنوبی نیز با رویکردهای ایجابی اقتصادی و فرهنگی جای پای محکمی در این منطقه به ویژه در جمهوری آذربایجان برای خود فراهم آورده است.

اما تحولات یک سال گذشته خاورمیانه و شمال آفریقا و جنبش های مردمی در این منطقه را شاید بتوان نقطه آغازی بر شفاف  شدن رویکردهای اصلی سیاست خارجی ترکیه دانست. حمایت از حمله ناتو به لیبی، حمایت از مخالفان بشار اسد و ایجاد مرکز استقرار برای این مخالفان در خاک ترکیه به رغم آن که دمشق یکی از محورهای مقاومت در مقابل اسرائیل محسوب می شود با توجه به مواضع پیشین ضداسرائیلی دولتمردان ترکیه به ویژه در ماجرای مشاجره اردوغان و پرز و کشتی مرمره که موجی از حمایت افکار عمومی منطقه از مواضع دولت ترکیه را برانگیخته بود، علامت سوال های جدی را در برابر این تلقی قرار داد. آنکارا با شروع تحولات یک سال گذشته خاورمیانه و شمال آفریقا سعی کرد در راستای هدف همیشگی خود یعنی مطرح شدن به عنوان الگو و قدرتی منطقه ای حضور فعال در این تحولات داشته باشد.

ترکیه در این راستا سعی کرد خود را به عنوان مدل حکومتی موفقی برای جنبش های مردمی منطقه مطرح کند. در این مدل که ساختارهای سکولار غربی پذیرفته شده، سعی می شود از آن جایی که توسط مسلمانان و اسلام گرایان پیاده می شود، به عنوان تلاشی برای جلوگیری از تقابل با اسلام ارزیابی شود.

مدل ترکی دین را در عرصه جامعه وارد نمی کند ولی به جهت این که دولتمردان آن مسلمانانی هستند که آداب اسلامی را در بعد فردی رعایت می کنند، رنگ و بوی اسلامی پیدا می کند.

موفقیت های اقتصادی دولتمردان ترکیه به ویژه در حوزه ایجاد رفاه نسبی در جامعه ترکیه تا حدی این الگو را در بین انقلابیون منطقه جالب توجه جلوه می دهد. اما به نظر می رسد این الگو یک پاشنه آشیل جدی در میان برخی انقلابیون منطقه داشته باشد و آن هم حمایت جدی غرب از این الگو و موضع گیری های گاه متناقض ترکیه در قبال تحولات منطقه از جمله درباره سوریه و بحرین می باشد. با توجه به عملکرد ترکیه در تحولات یک سال گذشته منطقه و این نکته کلیدی که گام هایی که آنکارا بر می دارد به نحوی است که پل هایی که به مسیر اتحادیه اروپا ختم می شود را خراب نمی کند، می توان گفت که دولتمردان ترکیه به دنبال این هستند که قدرت خود در سطح منطقه را با استفاده از هر وسیله ای به نحوی بالا ببرند که غرب ناچار به پذیرش آن ها در ساختارهای غربی شود. لذا درک موضع گیری های گاه متناقض مقام های ترک درباره موضوعات یکسان با توجه به این هدف قابل ارزیابی است. مسئله ای که باید مورد توجه دستگاه دیپلماسی ایران نیز قرار بگیرد، در این راستا استقبال اولیه وزیر خارجه از میزبانی ترکیه برای دور جدید مذاکرات با ۱+۵ در برهه فعلی حداقل می توانست با تامل بیشتری صورت گیرد.

هر چند پیشنهاد بعدی ایران برای برگزاری مذاکرات با ۱+۵ در بغداد را می توان حرکتی به جا تلقی کرد.

ورود ترک ها به موضوع هسته ای ایران به روسیه نشان داد که ایران می تواند کشورهای دیگری را نیز وارد این معادله کند اکنون نیز که ترکیه سیاستی متناقض در پیش گرفته است ورود بغداد به این معادله فضای مانور بیشتری برای ایران فراهم خواهد کرد و جایگاه دولت نوری مالکی به عنوان یکی از دوستان ایران را نیز ارتقا خواهد داد. هر چند در این مورد باید یک مسئله را مد نظر قرار داد و آن هم این که تجربه روسیه و آنکارا نشان داده است که نباید به هیچ متحدی به عنوان محرم اسرار نگریست. 

جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته

«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛با اینکه تعطیلات رسمی نوروز در روز جمعه چهارم فروردین پایان یافت و ایام هفته دوم فروردین، رسماً روزهای کار محسوب می‌شود، سرتاسر کشور در هفته دوم نیز عملاً تعطیل بود و کار واقعی از روز چهاردهم شروع شد. البته در روزهای پایانی هفته جاری یعنی بعد از تعطیلات طولانی نوروزی نیز هنوز کشور حالت نیمه تعطیل دارد و بسیاری از کارمندان وحتی مغازه‌داران به محل کار خود مراجعه نکرده‌اند و کلاس‌های دانشگاه‌ها نیز نیمه تعطیل است.

هر چند رسانه ملی با تبلیغات وسیع هر ساله مشغول انگیزه دادن به مردم برای استفاده از تعطیلات طولانی است، و در چارچوب همین سیاست، حتی در اخبار روز 14 فروردین، آن روز را روز رسمی آغاز کار در کشور اعلام کرد و به صورت یکجانبه تعطیلات رسمی کشور را تا پایان روز سیزدهم فروردین به تصویب رساند! لیکن روشن است که چنین وضعیتی برای کشور مناسب نیست و مصلحت عمومی ایجاب می‌کند تا آنجا که امکان دارد از تعطیلات کاسته شود و رسانه ملی نیز در جهت منضبط ساختن امور تلاش نماید.

بیانات رهبر انقلاب در جمع مسئولان قوای سه‌گانه که در روز 15 فروردین به دیدار ایشان رفته بودند، تأکیدی بود بر ضرورت تلاش برای تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی. در این دیدار، ایشان بر این نکته تأکید کردند که دستگاه‌های تبلیغی و فرهنگی باید برای مصرف کالاهای داخلی فرهنگ‌سازی کنند. عملی شدن این رهنمود برای اجرائی شدن شعار سال 1391 که تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه داخلی است، یک ضرورت است.

رهبر انقلاب، در دیدار روز چهارشنبه 16 فروردین فرماندهان نیروهای مسلح با ایشان، کثرت تهدیدها علیه نظام جمهوری اسلامی را نشان دهنده قدرت این نظام دانسته و اعلام کردند جمهوری اسلامی ایران قطعاً از مقطع کنونی نیز سربلند عبور خواهد کرد. با اینحال، ایشان بر لزوم قانع نبودن به پیشرفت‌های کنونی تأکید کرده و حفظ روحیه دفاع مقدس را برای نیروهای مسلح ضروری دانستند.

هفته جاری از این نظر که در آغازین روزهای سال جدید، اختلافات میان دولت و مجلس، بسیار زود چهره نشان داد، نمی‌تواند آغاز خوبی برای سال 91 باشد. نمایندگان مجلس در اعتراض به افزایش یارانه‌های نقدی، که برخلاف قانون است، دولت را مورد انتقاد قرار دادند و اعلام کردند تا زمانی که لایحه بودجه کل کشور در مجلس به تصویب نرسیده است دولت حق ورود به چنین مقولاتی را ندارد و اصولاً وارد شدن به مرحله دوم اجرای قانون هدفمند کردن یارانه‌ها باید با تصویب مجلس باشد. علاوه براین، انتصاب متهم اصلی کهریزک به ریاست سازمان تأمین اجتماعی و انجام معارفه وی در آخرین روزهای کاری سال 90 که علیرغم هشدار نماینگان مجلس و به دستور رئیس‌جمهور توسط وزیر کار و رفاه صورت گرفت، اعتراض دیگری را برانگیخت که سرانجام دیروز منجر به اعلام وصول طرح استیضاح وزیر کار شد. این، بدان معنی است که سال 91 با اختلافات عمیق دو قوه مقننه و مجریه آغاز شده و این اختلافات طبعاً بسیاری از مسائل را تحت‌الشعاع قرار خواهد داد.

راه صحیح اینست که همه به قانون ملتزم باشند و هیچکس و هیچ دستگاهی به خود اجازه ندهد از قانون تخطی کند. برای رسیدن به این نقطه، کشور به تضمین اجرای قانون و برخورد انضباطی با هر کس و هر دستگاه که از قانون تخلف می‌کند نیازمند است.

ضعف در اجرای قانون، علاوه براین عوارض ناخوشایند موجب لجام گسیختگی در افزایش قیمت کالاهای ضروری توسط فروشندگان شده و مردم را در آغاز سال جدید با گرانی سرسام‌آور مواجه ساخته است. اگر دولت به جای اقدامات فراقانونی و ایجاد درگیری با سایر قوا، به انجام وظایف خود براساس قانون بپردازد، قطعاً کنترل قیمت‌ها و جلوگیری از خودسری‌های فروشندگان کاری عملی و آسان خواهد بود.

این هفته نیز اهم اخبار خارجی، به رویدادهای خاورمیانه اختصاص داشت و در این میان، تحولات سوریه مهمترین محور این خبرها و گزارش‌ها بود. درحالی که دولت سوریه طی روزهای گذشته موافقت خود را با طرح کوفی‌عنان، فرستاده ویژه سازمان ملل اعلام کرده بود، اجلاسی تحت عنوان "دوستان سوریه"، از سوی دولتهایی که به حل و فصل مسالمت آمیز و بی‌طرفانه مناقشات در سوریه تمایل ندارند، در اسلامبول ترکیه برگزار شد. این دولتها تلاش کردند تا مجوز اقدامات جدید و شدیدی علیه دولت دمشق را از این اجلاس کسب کنند که تا حدود زیادی با شکست مواجه شدند.
دولتهای آمریکا و برخی کشورهای اروپایی به همراه متحدین عرب خود تلاش کردند تا از اجلاس اسلامبول مستمسک اقدام نظامی و یا مسلح کردن شورشیان سوریه را به دست آورند ولی موفق نشدند.

با اینحال شرکت کنندگان در این اجلاس که تحت فشارهای شدید آمریکا قرار داشتند با شناسایی شورای مخالفان دولت سوریه به عنوان یکی از نمایندگان رسمی ملت سوریه موافقت کردند و این، تنها دست آورد این اجلاس بود. واقعیت این است که جبهه غربی و عربی متشکل از آمریکا و اروپا بعلاوه عربستان و قطر، از یک سال قبل به تکاپو افتاده‌اند تا به بهانه موج قیام‌هایی که در منطقه جریان دارد، حکومت سوریه را ساقط کنند و در این مسیر تاکنون از هیچ اقدامی، از جمله به آشوب کشاندن سوریه ابا نداشته‌اند. این دولتها، از سیاستهای دمشق که بر عدم معامله با رژیم صهیونیستی و اصرار بر ادامه مقاومت استوار است خشمگین هستند و اکنون، به زعم خود، مجال مناسب برای ضربه زدن به دولت سوریه را پیدا کرده‌اند. کشورهای تشکیل دهنده این جبهه اساساً اعتقادی به حل و فصل بحران در سوریه و برقراری آرامش و امنیت در این کشور ندارند و داعیه دفاع آنها از ملت سوریه و یا جانبداری آنان از طرح‌های صلح، دروغ و فریبی بیش نیست.
با توجه به این واقعیت، اجلاسهایی همچون "دوستان سوریه" را باید گردهمایی "دوستان صهیونیستها" برای طراحی توطئه و دسیسه علیه حکومت دمشق نامید.

در این میان رئیس سابق سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی، بقای بشار اسد را شکستی فاحش برای این رژیم و مصیبتی بزرگ برای اسرائیلی‌ها خواند و با این هشدار، این پیام را به جبهه ضد سوری داد که تلاش‌های خود را برای ساقط کردن حکومت بشار اسد تشدید کنند. در این میان دولت ترکیه نیز که ادعای اسلام گرایی دارد دانسته و یا ندانسته وارد این جرگه صهیونیستی شده و نقش شاخصی در خصومت ورزی علیه حکومت سوریه برعهده گرفته است.

این هفته انقلاب مردم بحرین علیه حکومت دیکتاتوری خاندان آل خلیفه ادامه یافت و همزمان، نیروهای امنیتی بر شدت سرکوب ملت بحرین افزودند. به شهادت رسیدن چند معترض بحرینی به دست عناصر سرکوبگر رژیم و همدستان سعودی آنها، بر خشم ملت بحرین افزود و بار دیگر آنها را به خیابانها کشاند.

مردم بحرین اکنون سمت و سوی شعارهای خود را متوجه لزوم محاکمه حاکمان جنایتکار این کشور و اخراج نیروهای اشغالگر سعودی متمرکز کرده‌اند. درحالیکه ظلم و جور حکومت آل خلیفه علیه مردم معترض بحرین روز به روز شدت می‌گیرد متأسفانه سکوت مرگباری جامعه بین‌المللی و مجامع جهانی را فرا گرفته است و کمترین واکنش و صدای اعتراضی از این محافل به گوش نمی‌رسد. این درحالی است که این محافل، برای موارد دیگر از جمله تحولات سوریه سینه چاک می‌کنند و فریاد سر می‌دهند.

این برخورد دوگانه و ظالمانه، لکه ننگی بر پیشانی جامعه بین‌المللی خواهد بود. با اینحال این اتفاق باعث نشده است مردم بحرین از ادامه قیام عدالت طلبانه و ضد دیکتاتوری خود دلسرد شوند بلکه روز به روز بر عزم و اراده آنها برای تحقق اهداف قیام افزوده می‌شود.

این هفته، اوضاع در عربستان همچنان متشنج و بخش‌هایی از این کشور، بخصوص مناطق شیعه نشین در شرق دستخوش اعتراضات مردمی از یکسو و قلع و قمع مخالفان توسط رژیم، از سوی دیگر بود.

دولت عربستان اگرچه تلاش می‌کند بر این اخبار سرپوش بگذارد و شرایط این کشور را عادی جلوه دهد ولی خبرهای جسته و گریخته‌ای که از این کشور می‌رسد خلاف این را می‌رساند. گزارش‌ها حاکی است طی هفته جاری نیروهای امنیتی ریاض در اجرای سیاست خاموش کردن هرگونه صدای مخالف و ایجاد رعب و وحشت در مناطق ناآرام، مستقیماً به منازل مردم تیراندازی کرده‌اند. محافل خبری وابسته به ارتجاع عرب که با جزئیات، اخبار حوادث سایر کشورهای عربی، از جمله سوریه، لیبی و مصر را پوشش می‌دهند ولی از قیام مردم عربستان و شرایط خفقان آور این کشور، خبری منعکس نمی‌کنند.

این هفته اعتراضات مردمی در کشورهای غربی نیز ادامه یافت. ادامه این اعتراضات پس از گذشت بیش از یکسال، تأمل‌برانگیز است و بر نگرانی‌های حکومت‌های غربی افزوده است. چشم انداز تیره معیشتی و اتخاذ برنامه‌های اجباری ریاضت اقتصادی توسط دولتها، هرگونه خوش بینی نسبت به آینده و پایان یافتن اعتراضات مردم خشمگین این کشورها را به یأس مبدل کرده است. به نظر می‌رسد جامعه غربی در آستانه یک تحول عمیق قرار دارد، تحولی که هنوز ابعاد آن حتی برای صاحبنظرانی که در خود غرب در حال نظاره این شرایط و تحلیل آن هستند، مشخص نیست. 

رسالت:چرا مذاکره با آمریکا نه و رابطه هرگز؟!

«چرا مذاکره با آمریکا نه و رابطه هرگز؟!»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛موضع قدیمی و تکراری جناب آقای هاشمی‌رفسنجانی در مورد ضرورت مذاکره با آمریکا در دیدار با مسئولان فصلنامه مطالعات بین‌المللی بهانه‌ای است برای بازخوانی این گزاره و موضع اصولی که چرا مذاکره با آمریکا "نه" و رابطه با شیطان بزرگ "هرگز"!

1- آمریکایی‌ها در جریان انقلاب اسلامی ایران علنا از یک دیکتاتوری خشن که پنجه‌های خونین او گلوی ملت ایران را می‌فشرد، حمایت کردند. دست عمال آمریکا در کشتار ملت ایران در سال‌های 56 و 57 به خوبی دیده می‌شود. پیش از این هم در کودتای ننگین 28 مرداد آمریکایی‌ها ستم تاریخی خود را در نهضت ملی شدن نفت به ملت تحمیل کردند.

2- آمریکایی‌ها پس از پیروزی انقلاب اسلامی به شرارت خود ادامه دادند و با راه‌اندازی کودتا، جنگ تحمیلی و حمایت از تروریسم بویژه منافقین بر مواضع خصمانه خود علیه ملت تاکید کردند. آنها هیچ‌گاه انقلاب اسلامی را به رسمیت نشناختند و پس از انقلاب شاه خائن و جنایتکار را پناه دادند.

3- آمریکایی‌ها رسما در جریان اشغال لانه جاسوسی خود در تهران، تصمیم به قطع رابطه دیپلماتیک گرفتند و بر به رسمیت نشناختن انقلاب اسلامی ملت ایران تاکید کردند.

4- آمریکایی‌ها اموال ملت ایران را بلوکه کردند و به جنایتکاران فراری که دستشان تا مرفق به خون ملت ایران آلوده بود پناه دادند.

5- آمریکایی‌ها با تحریم اقتصادی و تهدید نظامی که نمونه آن حمله به طبس برای ماجراجویی بود، دست زدند و در رابطه ملت و دولت ایران با کشورهای دنیا و بویژه همسایگان اخلال به وجود آوردند.

6- آمریکایی‌ها وهمپیمانانشان در جنگ تحمیلی از هیچ کوششی برای کشتار ملت ایران و بمباران شهرها و ویرانی اقتصاد ایران فروگذار نکردند.

7- آمریکایی‌ها در روز روشن در برابر چشمان حیرت‌زده جهانیان یک هواپیمای مسافربری ایران را با 320 مسافر بی‌پناه و بی‌گناه در آسمان خلیج‌فارس مورد هدف قرار دادند و به فرمانده ناو وینسنس مستقر در خلیج‌فارس برای این جنایت مدال افتخار دادند.

8- آمریکایی‌ها پس از پایان جنگ بر خصومت خود در دو بعد "سخت" و "نرم" افزودند و مخالفت خود را با پیشرفت‌های علمی و فناوری‌های نوین رسما اعلام کردند. آنها از فناوری صلح آمیز هسته‌ای ایرانیان یک پیراهن عثمان درست کردند که به بهانه آن خصومت‌های خود را افزایش دهند. در این مرحله تا ترور دانشمندان هسته‌ای ایران پیش رفتند.

9- آمریکایی‌ها از رژیم نامشروع صهیونیستی تا سر حد کشتار بی‌گناهان در سرزمین‌های اشغالی و ادامه اشغال و تجاوز اسرائیل به سرزمین‌های اسلامی همچنان دفاع می‌کنند. آمریکایی‌ها از رژیم‌های مستبد و خونخوار که دستشان به کشتار ملت‌های مسلمان آلوده است حمایت می‌کنند.

آقای هاشمی‌رفسنجانی در دیدار با مسئولان فصلنامه مطالعات بین‌المللی می‌گوید؛ "من در سال‌های آخر حیات امام(ره) نامه‌ای را خدمتشان نوشتم و هفت موضوع را مطرح کردم و نوشتم بهتر است در زمان حیاتتان اینها را حل کنید در این صورت ممکن است اینها به صورت معضلی سد راه آینده کشور شود یکی از این مسائل رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم قابل دوام نیست. آمریکا قدرت برتر دنیاست. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی دارد. اگر با آنها مذاکره داریم چرا با آمریکا مذاکره نکنیم  ..."

از این بیان آقای هاشمی معلوم است که وی هم دنبال رابطه و هم دنبال مذاکره با آمریکاست. آقای هاشمی برای رسیدن به این مقصود باید به چند سئوال پاسخ دهد:
1- اولا نداشتن رابطه با آمریکا و یا مذاکره با آمریکا معضل نیست. ملت ما استقلال سیاسی خود و پیشرفت‌های علمی و اقتصادی خود را پس از قطع رابطه با آمریکا به دست آورده است. امام (ره) از قطع رابطه آمریکا با ایران استقبال کردند و فرمودند اگر یک کار صحیح آمریکایی‌ها انجام داده باشند همین کار است. پس مفهوم "معضل" در ذهن آقای هاشمی متکی به چه دلیل و منطقی است؟
ثانیا: اگر موضوعی را با امام مطرح کرده‌اید و پاسخ هم گرفته‌اید چرا الان مطرح می‌کنید؟

اگر امام خیرخواهی شما را در این مورد مسموع می‌دانستند حتما این موضوع را - و یا به قول شما - معضل را حل می‌کردند. دیدگاه امام (ره) در خصوص مذاکره یا رابطه با آمریکا امر پنهانی نبود آخرین آن را در واکنش به ورود مک فارلین به تهران به صراحت اعلام فرمودند. تخطی از آن مواضع چه توجیهی دارد؟ موضع آشتی‌ناپذیر امام در قبال سیاست‌های تجاوزکارانه آمریکا تا آخرین روزهای حیات افتخارآفرینشان هیچ‌گاه تغییری نکرد.
قاعدتا امام پاسخی هم به ایشان داده است، پنهان کردن این پاسخ چه فایده‌ای دارد؟

2- آقای هاشمی یک سال پس از رحلت امام (ره) ظاهرا همین سیاست را دنبال می‌کردند تا اینکه معاون پارلمانی ایشان آقای مهاجرانی موضوع ضرورت مذاکره مستقیم را در روزنامه اطلاعات بی‌پرده مطرح کرد. این مقاله درست زمانی نوشته شد که جیمز بیکر وزیر خارجه وقت آمریکا یک هفته قبل از آن اعلام کرده بود که آمریکا آماده مذاکره مستقیم با ایران است. مردم و نخبگان در ایران با این رویکرد به دلیل مخالفت با دیدگاه‌های امام و رهبری به شدت مخالفت کردند.
مقام معظم رهبری در استقبال از مخالفت‌های مردم و نخبگان سیاسی، موافقان مذاکره و رابطه با آمریکا را مرعوب و ساده لوح خواندند و فرمودند:
"و اما مسئله‌ای که این روزها در سطح جمعی از اهل فکر و اهل نظر در جریان است مذاکره کردن و مذاکره نکردن است... من معتقدم،‌آن کسانی که فکر می‌کنند ما باید با راس استکبار، یعنی آمریکا مذاکره کنیم یا دچار ساده لوحی هستند یا مرعوبند. من بارها این نکته را عرض کرده‌ام که استکبار بیش از اینکه نان قدرت و توانایی خودش را بخورد نان هیبت و تشر خودش را می‌خورد. اصلا استکبار با تشر و ابهت و شکلک درآوردن و ترساندن این و آن زنده است.

مذاکره یعنی چه؟ صرف اینکه شما بروید با آمریکا بنشینید حرف بزنید و مذاکره کنید، مشکلات حل می‌شود؟ این طوری که نیست. مذاکره در عرف سیاسی،‌یعنی معامله، مذاکره با آمریکا، یعنی معامله با آمریکا. معامله، یعنی داد و ستد؛ یعنی چیزی بگیر، چیزی بده، تو از انقلاب اسلامی،‌ به آمریکا چه می‌خواهی بدهی تا چیزی از او بگیری؟ آن چیزی که شما می‌خواهید به آمریکا بدهید تا در مقابل از او چیزی بگیرید چیست؟ ما چه می‌توانیم به آمریکا بدهیم؟ او از ما چه می‌خواهد؟ آیا می‌دانید که او چه می‌خواهد؟ "و ما نقموا منهم الا ان یومنوا بالله العزیز الحمید" و الله آمریکا از هیچ چیز ملت ایران، به قدر مسلمان بودن و پایبند بودن به اسلام ناب محمدی (ص) ناراحت نیست. او می‌خواهد شما از این پایبندیتان دست بردارید. او می‌خواهد شما این گردن برافراشته و سرافراز را نداشته باشید؛ حاضرید؟"

وقتی که ما چنین تصریحی از سوی رهبری داریم و بارها هم این موضع تکرار شده است. طرح مذاکره و یا رابطه با آمریکا از سوی آقای هاشمی چه معنی دارد؟!

3- وقتی جنایات آمریکا علیه ملت ایران همچنان ادامه دارد - که به گوشه‌ای از آن اشاره کردم- وقتی اموال ما را به غارت برده‌اند و ما را در حصر اقتصادی قرار داده‌اند ما پشت میز مذاکره بنشینیم چه بگوییم؟ وقتی در سرزمین‌های اشغالی از جنایات صهیونیست‌ها حمایت می‌کنند و قدس قبله اول مسلمین را در اشغال دارند و ذره‌ای هم از مواضع خود کوتاه نمی‌آیند در خصومت‌ورزی علیه ملت ما و ملت‌های مسلمان، آیا در مذاکره جز زور حرف دیگری از آنها خواهیم شنید؟
تکلیف ما با میثاق ملت در قانون اساسی بویژه اصول 152 و 154 چه می‌شود؟

4- اگر جناب آقای هاشمی به استدلال قرآنی مقام معظم رهبری در پاسخ به طرفداران مذاکره و رابطه توجه می‌فرمودند هرگز پیشنهاد مذاکره و رابطه با آمریکا را تکرار نمی‌کردند.

مقام معظم رهبری در پاسخ خود به آیه "و ما نقموا منهم الا ان یومنوا بالله العزیز الحمید" (سوره بروج- آیه 8) اشاره می‌فرمایند اگر آقای هاشمی رفسنجانی در تفسیر این آیه به تفسیر راهنما و برداشت خود از قرآن مجید مراجعه می‌کردند هرگز پیشنهاد رابطه و مذاکره نمی‌دادند. (1)
چند نکته خوب و کلیدی در تفسیر این آیه از جناب آقای هاشمی به یادگار داریم؛

الف- قدرتمندان کافر، به چیزی جز کافر شدن مومنان، رضایت نمی‌دهند.
ب- ایمان،‌ناخوشایندترین وصف مومنان، در دیدگاه دشمن است.
ج- در دیدگاه اصحاب اخدود، ایمان به خداوند جرمی سنگین و غیر قابل گذشت بود.
د- عزت خدا و مغلوب نشدن او و پسندیده بودن تمام کارهای او دلیل ایمان آوردن کسانی بود که به دست اصحاب اخدود سوختند.

امروز آمریکا نقش اصحاب اخدود را علیه مومنین عصر ما بازی می‌کند. آنها می‌خواهند ایمان و عزت ما را زیر پا له کنند. ما باید با منطق مومنان عصر اصحاب اخدود با آمریکایی‌ها برخورد کنیم.

این منطق تاکنون پیروز بوده و در آینده هم پیروز است. چرا از این منطق دست برداریم. آمریکایی‌ها دین و ایمان ما را نشانه گرفتند و در مذاکرات می‌خواهند روی آن با ما معامله کنند.
این فهم مردم ما و فهم رهبری ما از مذاکره و یا رابطه با آمریکاست، چرا آقای هاشمی حتی آن را برخلاف فهم قرآنی خود می‌خواهد تخطئه کند.

5- متاسفانه رگه‌هایی از همین تمایلات در دولت دهم حس می‌شود نامه نوشتن رئیس دولت به اوباما و اتخاذ مواضع نرمتر در سفر اخیر به نیویورک از این دست است. این رویکرد اشتباهی است. نگارنده معتقد است هر سیاستمداری که میل به مذاکره و یا رابطه با آمریکا در ایران پیدا کند با توجه به افکار عمومی در ایران و منطقه وجهان دست به انتحار سیاسی زده است. امروز آمریکا ضعیف‌تر و نحیف‌تر از دیروز است. آنها به این مذاکرات محتاجتر از ما هستند ما نباید این احتیاج آنها را سخاوتمندانه برآورده کنیم. ما هیچ نیازی به آنها نداریم و تجربه سه دهه زندگی افتخارآمیز بدون آمریکا را تجربه کردیم و می‌توانیم این تجربه را در اختیار سایر ملت‌ها هم بگذاریم.

ما آمریکا را یزید زمان می‌دانیم و با منطق حسینی با او روبه‌رو می‌شویم. این منطق پیروز است. ما به خون شهدا مدیون هستیم آنها با همین منطق به وادی شهادت رفتند.
منطق حسینی منطق آشتی‌ناپذیری در برابر ستم و ستم پیشگان است.

تهران امروز:راه را بر تورم ببندید

«راه را بر تورم ببندید»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم سیدجواد سیدپور است که در آن می‌خوانید؛نخستین گزارش‌ها از نوسانات بهاری قیمت کالا و خدمات حاکی از صعود در اکثر کالاهاست و در این میان قیمت مرغ پروازی طلایی را تجربه کرده است.قیمت مرغ فروردین سال 90 کمتر از 3 هزار تومان بود و اکنون که در فروردین سال 91 هستیم شاهد افزایش 100درصدی قیمت آن هستیم به گونه‌ای که هر کیلو مرغ بین 550 تا 5800 تومان به فروش می‌رسد.

چنین تجربه افزایش قیمتی در سایر کالا و خدمات مورد نیاز مردم مانند بازار گوشت،خودرو و... نیز محسوس است و تازه هنوز دولت فاز دوم قانون یارانه‌ها را کلید نزده است که اگر اینگونه شود و قیمت حامل‌های انرژی مانند بنزین،برق و گاز و آب افزایش یابد معلوم نیست افزایش قیمت‌ها تا کجا ادامه پیدا خواهد کرد.

آنچه مسلم است شرایط برای یک انفجار تورمی‌وجود دارد و اگر دولت به سرعت درصدد اتخاذ سیاست‌های ضدتورمی‌بر نیاید چه‌بسا با تجربه ا ی ناخوشایندتر از تجربه تورمی‌سال 74مواجه شویم.در آن سال اقتصاد کشور یک تورم 50 درصدی را از سر گذراند و در نتیجه دولت وقت ناچار شد سیاست تعدیل اقتصادی را که شباهت زیادی به قانون هدفمندی یارانه‌ها دارد رها کند و بار دیگر به اقتصاد کنترلی رو آورد.

اگر دولت از تجربه سال 74 استفاده نکند و درصدد مهار عوامل تورم زا نباشد تکرار آن تجربه حتی در ابعادی وسیع‌تر دور از انتظار نخواهد بود.بخصوص اینکه در آن‌زمان از توزیع پول نقد میان مردم خبری نبود و تنها قیمت کالا و خدمات آزاد سازی می‌شد اما در حال حاضر آزاد سازی قیمت کالا و خدمات با افزایش بی محابای نقدینگی و توزیع پول میان مردم توام شده است.به این ترتیب قابل پیش بینی است که با تداوم شرایط فعلی تورم سنگینی در انتظار اقتصاد کشور خواهد بود که البته کلید عبور از این توفان تورمی‌هم در دستان دولت است.

به عبارت دیگر این دولت است که تعیین می‌کند اقتصاد کشور با یک تورم سنگین مواجه شود یا اینکه با منطقی کردن تصمیمات اقتصادی و دوری از هیجان و اقدامات عوام پسند موج تورمی‌که دورنمای آن دیده می‌شود،مهار گردد. اگر چه آخرین آمارهای دولت حاکی از این است که میانگین تورم در سال 90 چیزی در حدود 21 درصد بوده است اما با این وجود مشاهدات میدانی از جمله قیمت ارز،طلا،مسکن و کالاهای غذایی مانند گوشت و... نشان می‌دهد که طی یکسال با افزایش قیمتی بین 70 تا 100 درصد مواجه بودیم که چنین افزایش قیمتی باورپذیر بودن تورم 21 درصدی را بسیار مشکل می‌کند.ضمن اینکه احساس عمومی‌از افزایش قیمت‌ها با آمار موجود همخوانی ندارد و مردم میانگین افزایش قیمت‌ها را بسیار بیشتر از 21 درصد اعلام شده می‌دانند.

با این وجود اگر دولت در صدد مهار عوامل تورم زا نباشد یا تذکرات نمایندگان مجلس و کارشناسان اقتصادی مبنی‌بر دیده شدن نشانه‌های یک تورم سنگین را نپذیرد و راه خود را پیش‌رود،آن‌گاه مسئولیت مستقیم تورم احتمالی که بر اقتصاد کشور عارض خواهد شد برعهده دولت است و دولت نمی‌تواند با پناه جستن به بهانه‌هایی مانند آنچه که در نوسانات ارز و طلا در زمستان سال گذشته رخ داد،از خود سلب مسئولیت کند.

فرهیختگان:بحرین در محاصره انقلابیون  

«بحرین در محاصره انقلابیون»عنوان سرمقاله روزنامه فرهیختگان به قلم بهروز قزلباش است که در آن می‌خوانید؛اعتصاب غذای عبدالهادی الخواجه که پنجاهمین روز اعتصابش را پشت سر گذاشت، انقلابیون بحرین را با شعار «آزادی یا شهادت» به خیابان‌ها کشاند تا دودهای ناشی از خشم ملت انقلابی بحرین فضای این کشور را بیاکند.

در حالی که نیروهای امنیتی بحرینی- سعودی با حمله به خانه‌های مردم بارها فشار امنیتی- نظامی داخلی و خارجی را در تسلیم‌کردن ملت انقلابی بحرین آزموده و آن را بی‌اثر یافته‌اند، انقلابیون بحرین راه‌های تازه‌ای را در مبارزه علیه رژیم خودکامه این کشور تجربه می‌کنند و مبارزات خود را در مسیرهای تکنیکال به نحوی دنبال می‌کنند که رژیم خشن حاکم بر این کشور مسلمان را زمین‌گیر کند. بسته‌شدن مسیر جاده منتهی به پادگان نظامی در المهزه جزیره ستره با سیاهی دودهایی که از آتش خیابان‌های اطراف آن به آسمان می‌رود نیروهای نظامی را در محاصره انقلابیون گرفتار کرده است.

چنانکه حوادث روز گذشته نشان داد ملت انقلابی بحرین ابایی از درگیری با نیروهای امنیتی- نظامی، داخلی و اشغالگران سعودی ندارند. آنها دیروز در مقابل یورش نظامیان آل‌خلیفه ایستادند که منجر به درگیری‌هایی شد که حساب کار برای نیروهای نظامی گرفتار در محاصره پادگان‌های این کشور معلوم باشد.

اکنون در مناطقی مانند «السمله»، «البلاد»، «ابوصبج»، «المعامیر»، «کرزکان» و خیابان منتهی به وزارت کشور بحرین در منامه، درگیری‌ها و محاصره ادامه دارد. سکوت بین‌المللی درباره اوضاع به‌شدت نابسامان مردم بحرین و جنایات مشترک نظامیان اشغالگر سعودی و نیروهای امنیتی بحرین در قبال کشتار انقلابیون بحرین هرچند باعث شده است، افکار عمومی جهان نسبت به اطلاعات و اخبار منتشرشده از این کشور با تردید مواجه شود اما تحرک فعالان حقوق بشر و اقدامات ضد آنها، نیز درخواست‌های برخی از سازمان‌های بین‌المللی مانند سازمان ILO از رژیم آل‌خلیفه درباره درخواست گزارش در خصوص کسانی که به دلیل شرکت در اعتراض‌های مسالمت‌آمیز از کار اخراج شده‌اند تا حد ناچیزی توانسته است موضوع را همچنان برای افکار عمومی منطقه فعال نگه‌ دارد.

در حالی که رسانه‌های غربی نیز رسانه‌های برخی از کشورهای عربی منطقه بر موضوع عدم موفقیت ماموریت نماینده سازمان ملل و اتحادیه عرب در سوریه تمرکز کرده‌اند و این موضوع مانند پوششی بر فجایع جنایت علیه ملت بحرین در رسانه‌ها درآمده است، اما فعالیت برخی از رسانه‌های خبری بی‌طرف منطقه در موضوع حوادث بحرین توانسته است حساسیت لازم برای پشتیبانی از حرکت ملت بحرین را در دستور افکار عمومی منطقه حفظ کند.

در صورت موفقیت نسبی کوفی ‌عنان در سوریه و تحقق آتش‌بس اعلام‌شده توسط دمشق اگر اوضاع برخی از مناطق ناآرام این کشور به سمت آرامش پیش برود، رژیم آل‌خلیفه قادر نخواهد بود در برابر موج منفی ملت‌های مسلمان منطقه ایستادگی کند. اکنون می‌توان گفت که رژیم آل‌خلیفه به همان کشتاری علیه ملت خود دست می‌زند که اسرائیل در کشتار بی‌محابای ملت فلسطین می‌کوشد. 

حمایت:لوازم تحقق شعار سال جدید

«لوازم تحقق شعار سال جدید»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛با توجه به کوتاهی‌هایی که در سال‌های اخیر در زمینه ی اقتصادی صورت گرفته است و به ویژه آنکه مقامات مسئول نتوانستند به درستی از ظرفیت‌های ایجاد شده از سوی مقام معظم رهبری در نامگذاری سال اصلاح الگوی مصرف و سال جهاد اقتصادی بهره‌گیری کنند، ایشان برای اینکه روند توسعه اقتصادی عدالت‌محور در کشور ادامه یابد، امسال را نیز سال« تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی »نامگذاری کردند.

همچنین با توجه به تحریم‌های فزاینده‌ای که از سوی دشمنان نظام اسلامی ایران بر کشورمان تحمیل می‌شود و نظر به این که تحکیم زیرساخت‌های اقتصادی کشور ضرورت دارد، مقام معظم رهبری رشد و رونق تولید ملی، همچنین حمایت از کار و سرمایه ایرانی راسرلوحه فعالیت‌های کشور در سال جدید تعیین کرده‌اند.

تقویت تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی از بعد دیگری نیز حایز اهمیت است؛ از آنجا که پیوستن به سازمان تجارت جهانی در زمره برنامه های اقتصادی جمهوری اسلامی قرار دارد، پیش از دستیابی به این هدف باید ساختار اقتصادی کشور را با رونق تولید ملی مستحکم کرد تا در هنگام برداشته شدن تعرفه‌های گمرکی که از لوازم تجارت جهانی است، محصولات ایرانی توان رقابت با کالاهای مشابه دیگر کشورها را به دست آورده باشند و بازار کشور یکسره در اختیار کالاهای خارجی قرار نگیرد.

برای اینکه شعار امسال در حد حرف باقی نماند و مانند سال‌های گذشته کوتاهی صورت نگیرد باید الزامات تحقق این شعار را فراهم کرد که اگر چنین شود، همان طور که در پیام نوروزی مقام معظم رهبری مورد تاکید قرار گرفت، بسیاری از معضلات و مشکلات کشور حل خواهد شد.

یکی از الزامات تحقق شعار «تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی »این است که قوانین دست و پاگیر و موانع تولید ملی در بخش‌های مختلف از جمله صنعت و کشاورزی از جلوی پای سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی برداشته شود؛ زیرا در صورت فراهم شدن زمینه های مناسب سرمایه‌گذاری شاهد رشد و توسعه کشور در بخش‌های مختلف خواهیم بود.

از دیگر الزامات تحقق شعار«تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی »به این شرح است: بازنگری در تعرفه‌های وارداتی با هدف حمایت از تولیدکنندگان داخلی، استفاده از نیروی جوان، فعال و خلاق در فعالیت‌های تولیدی و بهبود فضای کسب و کار در کشور.

همچنین فرهنگسازی در زمینه ی مصرف کالاهای ساخت داخل نیز باید در دستور کار مسئولان قرار گیرد تا ان‌شاءالله در پایان سال 91، شاهد تحقق کامل شعار سال که متناسب با وضع کشور تعیین شده است، باشیم.

آفرینش:ضرورت ساخت موزه بزرگ ایران

«ضرورت ساخت موزه بزرگ ایران»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی بونش است که در آن می خوانید؛چندی پیش معاون رییس جمهور و رییس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری از برنامه ریزی این سازمان برای احداث ساختمان جدیدی برای موزه ملی ایران خبر داد. در این بین اگر نگاهی به وضعیت موزه های کشور داشته باشیم باید گفت هر چند خوشبختانه کشور ما با توجه به پیشینه باستانی و فرهنگی خود از نظر تعداد و حجم آثار تاریخی موجود در موزه‌های کشور در دنیا بی نظیر هستیم اما از نظر نمایش آثار ضعیف عمل کرده ایم. در این بین هر چند بنا به برخی از آمارها نزدیک به 300 موزه در کشور وجود دارد اما هنوز در مقایسه با کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته نتوانسته ایم جایگاه مشخصی در این مقوله داشته باشیم .

بنا به آمارهای دولتی از سال 1384 تاکنون 112 موزه جدید در کشور ساخته شدند اما در مقابل نیز امروزه در رسیدگی به وضعیت مخازن موزه های کشور، ساماندهی موزه ها، تبلیغ برای اشیاء نفیس این موزه ها و.. مشکلاتی و جود دارد . به طور مثال اکنون 8 سال است که از تعطیلی موزه دوران اسلامی که جزئی از موزه ملی ایران است، می‌گذرد و در سالهای گذشته موزه‌های بسیاری تعطیل ، نیمه تعطیل و بسته شده اند. از سوی دیگر حفظ و بازسازی موزه‌های کنونی در کشور با مشکلاتی روبر است. چنانچه اگر به مهمترین موزه کشور نیز نگاهی داشته باشیم ساختمان موزه ملی و مهم ایران متعلق به 74 سال قبل است و در حال حاضر بیش از یک میلیون شی تاریخی در موزه ملی نگهداری می‌شود اما به دلیل کمبود امکانات تنها 50 هزار شی در این موزه به نمایش درآمده اند. گذشته از این نیز اگر به جایگاه های جهانی موزه های کشور در مقایسه با دیگر کشورها نگاه کنیم باید گفت در حالی که موزه لوور پاریس با جذب بیش از 88 میلیون نفر بازدید کننده درسال همچنان محبوب‌ترین موزه جهان درسال 2011 است و بسیاری از کشور های دیگر میکوشند تا در این راه گام بردارند عملا موزه های کشورما با توجه به حجم آثار خود نتوانسته است گردشگران و بازدید کنندگان را به خود جلب کند. در این بین قابل توجه است که امروزه حتی مصر نیز کوشیده است موزه بزرگ این کشور را با میلیاردها دلار افتتاح کند.

آنچه مشخص است بی شک موزه ملی و مهم هر کشوری مفهوم خاص خود را در سطح دنیا دارد و بخشی از آثار نفیس و ارزشمند هر کشور در موزه ملی آن کشور نگهداری می شود. در این بین هر چند مسئولان کشور بنا دارند تا برای راه اندازی 14 موزه منطقه ای در کشور تلاش کنند اما باید گفت از آنجا که با توجه به حجم آثار و دوره‌های تاریخی کشور ما همچنان از موزه های بزرگ و در شان کشور بی نصیب هستیم، لذا تلاش برای ساخت و بنیان موزه بزرگ ایران کاری ارزشمند و حیاتی است. چرا که در صورت ساخت این بنا آثار موجود در گنجینه و انبارهای موزه ملی ایران به این مکان جدید منتقل خواهد شد و گذشته از نگهداری و حفاظت هرچه بیشتر از اشیا و اموال تاریخی موجود درموزه ملی ایران موزه ای در شان فرهنگ و تاریخ کهن ایران زمین است .

شرق:مداخله خارجی ملت و دولت سوریه

«مداخله خارجی ملت و دولت سوریه»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم یوسف مولایی است که در آن می‌خوانید؛تحولات سوریه هرچه بیشتر رنگ فراملی (بین‌المللی) به خود می‌گیرد، تحرک بی‌سابقه اتحادیه عرب، ورود شورای امنیت، تعیین نماینده ویژه دبیرکل، تشکیل اجلاس دوستان مردم سوریه، مذاکرات رییس‌کل صلیب سرخ جهانی با مقامات سوریه و موضع‌گیری قدرت‌های بزرگ را موجب شده است که اخبار مربوط به تحولات آن کشور همچنان صدرنشین باقی بماند.

توجه نهادها و محافل بین‌المللی به موضوع داخلی سوریه نشان از به‌هم‌تنیدگی بیش از پیش مسایل داخلی و بین‌المللی کشورها به یکدیگر دارد به‌طوری که مرزبندی سنتی بین امور داخلی و بین‌المللی که به عنوان حاکمیت در دولت و حاکمیت دولت‌ها قابل شناسایی است، به‌هم‌ریخته است. این امر جایگاه حقوق بشر در مجموعه گفتمان‌های بین‌المللی را به رخ می‌کشد. ابعاد مختلف داخلی، بین‌المللی، انسانی و سیاسی حقوق بشر، آن را به یک گفتمان بسیار پیچیده، تاثیر و بحث‌انگیز تبدیل کرده و مباحثی چون مداخله بشردوستانه مسوولیت برای حمایت را وارد ادبیات روابط بین‌الملل کرده است.

استناد صریح مقامات ترکیه در اجلاس دوستان سوریه در استانبول اهمیت این ادبیات را نشان می‌دهد. روند تحولات سوریه نشان می‌دهد که طرفین درگیر در بحران سوریه از درک واقعیت‌های زمان خود عاجز مانده و از این رهگذر آسیب‌های جدی به حاکمیت ملی خود وارد آورده‌اند و با گذشت زمان، تشدید خشونت‌ها و افزایش تلفات انسانی و پررنگ‌شدن فضای امنیتی و نظامی شکاف بین حکومت و مخالفین عمیق‌تر می‌شود و بر بستر این شکاف است که مداخلات خارجی خود را توجیه و سازماندهی می‌کنند.

تعلل و تاخیر در انجام اصلاحات بنیادین و دموکراتیک از جانب حکومت مواضع نیروهای ملی اصلاح‌طلب را در صف مخالفان تضعیف کرده و فضا را هرچه بیشتر بر میدان‌داری نیروهای افراطی و تندرو آماده می‌کند و متقابلا اقدامات غیرمسوولانه بخشی از مخالفان مواضع جناح رادیکال در حکومت سوریه را که فقط بر راه‌حل‌های نظامی و امنیتی تکیه کرده، تقویت می‌کند. این دو جریان رادیکال با اهداف متفاوت ولی با منطق مشترک کشور سوریه را به سوی پرتگاه سوق داده و ضربات جبران‌ناپذیری بر پیکر حاکمیت ملی وارد می‌کنند.

احساس مسوولیت نسبت به حفظ و تقویت پایه‌های حاکمیت ملی ایجاب می‌کند که تنگ‌نظری‌ها کنار گذاشته شده و بدون فرصت‌سوزی گفتمان سازنده و فراگیر ملی در دستور کار قرار گیرد. شرایط تاریخی در انتظار جسارت، عقلانیت، دوراندیشی و مسوولیت‌پذیری مردم و مسوولان سوریه است. فقط پاسخ شایسته به نیازها و انتظارات تاریخی است که می‌تواند سربلندی و افتخار بی‌بدیل نصیب مردم سوریه کند. در این شرایط حساس تاریخی آنچه مهم است عزت، منزلت، سربلندی و تقویت حاکمیت ملی است.

نادیده‌گرفتن این اولویت ملی و اصرار غیرمسوولانه بر علایق، سیاست‌ها و مطالبات غیرمنطبق با الزامات حاکمیت ملی لطمات جبران‌ناپذیری بر کشور و مردم سوریه وارد می‌کند. اگر دغدغه اصلی طرفین درگیر در بحران سوریه حفظ حاکمیت ملی و توسعه همه‌جانبه کشور است و نه دستیابی به قدرت سیاسی و حفظ آن به هر قیمتی، در آن صورت عبور از بحران فعلی بر محور گفتمان سازنده امکان‌پذیر خواهد بود.

دولتمردان سوریه باید بدانند که توسعه پایدار و سربلندی دولت و مردم سوریه در گرو بسیج تمامی منابع و قابلیت‌های ملی است و در این راستا فراهم کردن زمینه‌های مشارکت فعال سازنده و مسوولانه همه گروه‌ها و جریان‌های سیاسی، فکری و فرهنگی در تصمیم‌گیری‌ها و اجرای آن تصمیمات برای انجام اصلاحات بنیادین و دموکراتیک از وظایف اصلی یک دولت ملی و مستقل است. کوتاهی و تعلل در انجام این وظایف مشروعیت و فلسفه وجودی دولت ملی را زیرسوال برده و آن را از سرمایه اصلی خود که پشتیبانی مردمی است، تهی می‌کند و دولت تهی از سرمایه ملی، دولت شکننده و ورشکسته‌ای محسوب می‌شود که بنا به ادبیات سازمان ملل راه را برای اعمال مسوولیت حمایت هموار می‌کند. هزینه انجام اصلاحات ملی هر قدر هم که بالا باشد در مقابل پروژه دولت‌سازی از طریق مداخلات خارجی هزینه ناچیزی به حساب می‌آید.

حفظ حاکمیت ملی و جلوگیری از مداخلات خارجی به عنوان یک هدف مشترک تمامی نیروهای ملی اعم از نیروهای حاکمیت و خارج از حاکمیت می‌تواند محور اصلی گفتمان ملی بین جناح‌های درگیر در بحران سوریه را تشکیل دهد در غیر این صورت با کمک و نقش‌آفرینی نیروهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای حتی اگر در کوتاه‌مدت دستاوردهایی برای مخالفان در حوزه سیاسی داشته باشد، نمی‌تواند منافع ملی درازمدت یک کشور در دستیابی به توسعه پایدار و حفظ استقلال و حاکمیت ملی را تامین کند.

از سوی دیگر توطئه‌انگاری جنبش مدنی‌خواهان تغییر و بی‌اعتمادی و سوءظن به کل حرکت مردمی و نه بخش‌های مرتبط با بیگانگان راه را به هر گونه مصالحه و آشتی ملی می‌بندد و در فضای انسداد و بن‌بست روند امور از دایره عقل و تدبیر، تامین مصالح و منافع ملی خارج شده و میزان تاثیرگذاری بازیگران فراملی در امور ملی افزایش می‌یابد.

حفظ استقلال و حاکمیت ملی به عنوان ارزش فراتر از علایق و مطالبات شخصی می‌تواند نیروهای معتدل و ملی درون و بیرون حاکمیت را به هم‌اندیشی و چاره‌جویی سوق دهد. به نظر می‌رسد که خارج کردن فضای ملتهب سیاسی از بعد امنیتی و نظامی و پایان دادن به خشونت‌ها و درد و رنج‌ها و آلام مردم به عنوان اولین گام در روند عادی‌سازی امور برداشته شود.

همکاری دولت با نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل می‌تواند به عنوان یک فرصت مورد توجه مقامات سوریه قرار گیرد. فرصت‌های زیادی از دست رفته است، فرصت‌های باقیمانده را باید غنیمت شمرد. گذشت زمان بر پیچیدگی اوضاع افزوده است. مقامات دولتی نباید خرید زمان را به عنوان یک راه‌حل مدنظر قرار دهند.

مردم سالاری:عزمی ملی برای مقابله با سوء اجرای طرح هدفمندی

«عزمی ملی برای مقابله با سوء اجرای طرح هدفمندی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم محمد حسین روانبخش است که در آن می‌خوانید؛مهمترین موضوع در طرح هدفمندی یارانه ها ، نحوه اجرای آن و تبعات ناشی از آن بود که باعث شده بود سالها اجرای چنین طرحی به تعویق بیفتد .اجرای این طرح به هر شکل ممکن بدون توجه به عواقب و پیامدهای کوتاه مدت یا دراز مدت آن ، درواقع کارمشکلی نبود وهر دولتی می توانست چنین کند؛ اما آن که نهایتا به این اقدام دست زد، دولت محمود احمدی نژاد بود! از آغاز اجرای فاز نهایی هدفمندی یارانه ها، آنچه مورد توجه بسیاری از کارشناسان و همین طور جمعی از نمایندگان مجلس قرارگرفته بودودائما نسبت به آن هشدار می دادند ، روشی بود که دولت در پیش گرفته بود.

تبعات نحوه عملکرد دولت به گونه ای بود که نه تنها گرانی و تورم ناشی از آن ، غیر قابل اجتناب بود، بلکه صنعت ، کشاورزی ، دامداری و کارگاه های کوچک و بزرگ تولیدی را دچار مشکلاتی کرد که فکری برای آن نشده بود. تنها موردی که دولت بر آن تاکید داشت و ظاهرا به دقت اجرا می شد، توزیع یارانه نقدی بین عامه مردم بود ، غافل ازاینکه اگر در اجرای این طرح همه جانبه نگری نباشد و فقط به توزیع پول دلخوش کنیم، نهایتا همه اقشار جامعه دچار عواقب ناشی از سوء اجرای این طرح می شوند. رفتار دولت در این مورد، ناشی از دیدگاه دولتمردان است که قائل به برنامه ریزی ومدیریت سیستماتیک نیست.

در واقع سفرهای استانی و جمع آوری نامه از مردم هم از همین موضوع ناشی می شد. در یکی دو سال اول دولت نهم، وقتی با افتخار اعلام شد که 9 میلیون نامه از مردم جمع شده که خواهان حل مشکلات خود توسط دولت بودند، آنهایی که دستی بر آتش مدیریت داشتند، تاکید کردند که رفع و رجوع این حجم مشکلات به صورت مجزا از هم امکان پذیر نیست.

کشور مجموعه ای به هم پیوسته است که تغییر در هر بخش آن به صورت مجرد، ممکن است عوارض سوء بر دیگر بخشها بگذارد و وقتی این همه مشکل وجود دارد ، باید برنامه ریزی ومدیریت تقویت شود تا با یک طرح دراز مدت کم کم بر مشکلات فائق آمد ، اما دولت نه تنها چنین نکرد، بلکه سازمان مدیریت و برنامه ریزی منحل شد تا پافشاری دولت بر حل نامه به نامه مشکلات مردم ، بیش از پیش ادامه یابد.نحوه رفتار دولت در اجرای طرح هدفمندی یارانه ها نیز از همین منطق تبعیت می کند. دولت در طول یک سال گذشته، نه تنها به هشدارهای صاحب نظران و تذکرات نمایندگان مجلس توجه نکرده و وقعی بر آنها ننهاده، بلکه در اجرای فاز دوم هم می خواهد به روش دلخواه خود عمل کند و داستان را ادامه دهد .

این روزها تورم و گرانی بی سابقه ، نفس بسیاری از مردم را بریده است اما دولت همچنان سعی دارد با تبلیغات چنین القا کند که در کشور همه چیز روبراه است، ما تنها کشوری هستیم که گرسنه نداریم و ...؛ ولی هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد که با حلوا حلوا گفتن، می توان کامها را شیرین کرد و به رفتار تلخی آفرین ادامه داد! در چنین وضعیتی است که لازم است نهادهای نظارتی و در راس آن مجلس با اقتدار مانع از چنین رفتاری شده و نگذارد تبعات ناشی از سوء اجرای این قانون ،بیش از پیش دامان مردم و به ویژه اقشار ضعیف جامعه را بگیرد، در غیر این صورت، نابسامانی های تشدید شده فقط دامان دولت را نمی گیرد و کل مجموعه کشور دچار وضعیتی خواهد شد که حاصل لجاجت دولت در این موضوع است. به عبارت دیگراگر زمانی گفته می شد که اجرای طرح هدفمندی یارانه ها نیازمند عزمی ملی است،امروز باید گفت برای بقای این طرح ، عزمی ملی برای مقابله با سوء رفتار دولت لازم است.

ابتکار:امید به تفاهم در سال جدید

«امید به تفاهم در سال جدید»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم  سید محمدصادق خرازی است که در ان می‌خوانید؛در سالی که گذشت وقایع مهمی در سطح بین­المللی به وقوع پیوست. ادامه آشوب و بحران در افغانستان، خروج نیروهای آمریکایی از عراق و تداوم ناامنی در آن کشور، بحران مالی کشورهای اروپایی و دخالت شورای امنیت سازمان ملل متحد در موضوع"مسئولیت حمایت" در بحران لیبی از موضوعات مهم بین­المللی در سال جاری بود. اما به واقع، مهمترین تحول جهانی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به وقوع پیوست و آن انقلاب مردم مسلمان کشورهای این منطقه علیه دیکتاتورهایی بود که سال­ها بر گرده مردم خود سوار بوده و به جای حفظ منافع ملی در پی منافع شخصی خود و اجنبی­‌ها بودند.

چه کسی باور می­کرد که تومار رهبران سابق تونس و مصر در عرض چند ماه پیچیده شود و این افراد که تا چندی پیش خود را در برابر هیچ­کس پاسخگو نمی­دیدند، به یکباره به زباله­دان تاریخ بپیوندند! آیا قابل باور بود که دیکتاتور لیبی که خود را مصون از هر نوع چالش داخلی و خارجی می­دانست در عرض چند ماه ساقط شود و به طرز تحقیرآمیزی کشته گردد؟ به راستی آیا قابل پیش­بینی بود که پس از سرنگونی «بن علی» در تونس و «مبارک» در مصر، اسلام­گرایان اکثریت پارلمان در این دو کشور را به دست آورند؟ تحولات خاورمیانه در این سال محدود به این دوکشور نیست و پایین کشیده شدن دیکتاتور بی­رحم یمن از قدرت، توسط مردم این کشور نیز پدیده­ای کم­نظیر در تاریخ معاصر این منطقه است.

اکنون بر همگان روشن است که زمان تک­صدایی و حکومت فردی به سرآمده­است و حاکمان کشورهای منطقه باید بدانند که حتی منافع درازمدت خودشان در گرو دخیل کردن مردم در امور جاری کشور است. بر این اساس است که تنها راه برقراری آرامش در سوریه و بحرین، انجام اصلاحات و گفت­وگو بین دولت و معارضه است.

از تحولات دیگر سال نود، تصمیم کشورهای غربی به گسترش تحریم­ها علیه ایران از جمله تحریم بانک مرکزی و تحریم خرید نفت بود. جدای از اینکه این تحریم­ها چه تاثیری بر ایران دارد، نفس اقدام کشورهای غربی «خصومت آشکار با مردم ایران» است که این کشورها ادعای حمایت از آن را دارند. از سوی دیگر تهدیدهای رژیم اسرائیل علیه ایران در طول سال جاری به اوج خود رسید؛ تهدید اسرائیل و حامیان نومحافظه­کار آن رژیم در آمریکا به اقدام نظامی علیه ایران، بیش از آنکه از یک تصمیم حساب­شده نشأت گرفته باشد، حاکی از استیصال و سردرگمی صهیونیست­هاست که با پدیده «ایران مستقل و پیشرو در فنآوری­های روز دنیا» به چه نحو برخورد کنند.

آنها به خوبی می­دانند که شروع جنگ و ماجراجویی در دست آنهاست ولی زمان و چگونگی پایان آن به هیچ­وجه در اختیار آنها نیست. استراتژیست­های آمریکا و اسرائیل به خوبی بر این امر واقفند که بسیار مشکل است که برای جنگ­های امروز بتوان حد و مرز مشخص جغرافیایی تعیین کرد ویا مکان­هایی را به عنوان مناطق امن مشخص کرد.

این واقعیت­ها در نظرات تحلیلگران غربی و اسرائیلی که مخالف جنگ هستند به روشنی بیان شده­است. متأسفانه سازمان­های بین­المللی در قبال تهدیدات اسرائیل علیه تأسیسات هسته­ای ایران که همه آنها در چارچوب مقررات پادمان آژانس بین­المللی انرژی اتمی فعالیت می­کنند و براساس این مقررات مکان­های حفاظت­شده هستند، سکوت اختیار کرده­اند. همانگونه که اعضای «ان.پی.تی» موظف به رعایت مفاد این معاهده هستند، تأسیسات اتمی کشورهای عضو نیز باید مصون از هر تعرضی باشند و حداقل انتظار از دبیرکل سازمان ملل متحد و مدیرکل آژانس این است که تهدیدات علیه این تأسیسات را محکوم نموده و نسبت به عواقب آن هشدار دهند.

پدیده شوم «توهین به مقدسات اسلامی توسط برخی از شهروندان غربی» که یا توسط مقامات این کشورها هدایت شده و یا مسئولین عالی­رتبه این کشورها برخورد قاطعی با آن نمی­کنند، در سال نود وارد مرحله جدیدی شد. در پی سوزاندن قرآن کریم در ایالت فلوریدای آمریکا توسط یک کشیش آمریکایی، این بار نوبت به سربازان آمریکایی در پایگاه «بگرام» افغانستان رسید تا به بهانه سوزاندن کاغذهای باطله چند جلد از کلام­الله مجید را نیز طعمه حریق کنند. این اقدام نظامیان آمریکایی با واکنش شدید مسلمانان افغانستان روبرو شد که در درگیری پلیس با آنان تعدادی کشته شدند. علاوه بر این اعمال توهین­آمیز، چندی پیش نظامیان آمریکایی با ارتکاب به یک عمل شنیع دیگر کینه خود را نسبت به مسلمانان نشان دادند.

تصویر ادرار کردن سربازان آمریکایی بر اجساد چند شهروند افغانی موجی از نفرت را در میان مردم جهان به ویژه مسلمانان برانگیخت. و بالاخره کشتار اخیر شانزده کودک و زن افغانی توسط یک نظامی آمریکایی در قندهار یکبار دیگر چهره پلید اشغال و تبعات زشت آن در افغانستان را به منصه ظهور رساند. دولت آمریکا قول داده­است که این نظامی را محاکمه کند، کما اینکه قبلاً قول داده بود که ادرارکنندگان به اجساد افغانی­ها را محاکمه کند که پس از گذشت چند ماه هنوز خبری در این زمینه منتشر نشده­است.

آخرین نمونه از توهین به مقدسات اسلامی در غرب، به آتش کشیدن یک مسجد در شمال فرانسه توسط افراطیون فرانسوی است. به راستی چرا چنین اتفاقاتی در غرب در حال وقوع است و چه کسی مسئول این جنایات است؟ آیا این وقایع اتفاقی است یا دست نهفته­ای پشت آن است؟ حتی اگر به دیده اغماض هم بنگریم به این نتیجه می­رسیم که سیاست «اسلام‌هراسی» که سالهاست در غرب ترویج می­شود دلیل اصلی تمامی این حرکات جنایتکارانه و زشت است. در حالی که از اسلام و مسلمانان به عنوان منشاء ترور و عقب­افتادگی یاد می­شود چگونه می­توان انتظار داشت که یک سرباز که هیچ سنخیتی با جوامع اسلامی ندارد، تحت تاثیر این تبلیغات مسموم قرار نگیرد و دست به چنین اعمال پلیدی نزند؟! رهبران جوامع سیاسی و مدنی در غرب باید متوجه این واقعیت باشند که سیاست­های مبتنی بر تنفر و کینه، عاقبت خوشی به همراه ندارد و تنها از طریق گفت­وگو و تفاهم است که می­توان امیدوار بود که مشکلات جوامع بشری سر و سامان یابد.

امیدواریم در سال جدید «تفاهم» جایگزین تهدید و تحریم، «دوستی» جایگزین دشمنی و عداوت و «عدالت» جایگزین زور و تبعیض گردد.
 
ملت ما:استقلال اقتصادی، ضامن استقلال سیاسی

«استقلال اقتصادی، ضامن استقلال سیاسی»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم یدالله حبیبی است که در آن می‌خوانید؛ نامگذاری سال‌ها چیزی فراتر از نام و نشان است و در حقیقت تعیین یک استراتژی برای ادامه مدیریت راهبردی کشور با توجه به شرایط داخل و خارج از کشور است. با توجه به شرایطی که تاکنون داشته‌ایم و به‌ویژه تحریم‌های اقتصادی که به کشورمان تحمیل شده است، این استراتژی تعیین شده است و معنای آن این است که در زمینه مسائل اقتصادی درباره تولید، کار و حمایت از سرمایه‌های داخلی بایستی جهت‌گیری ما به‌طور دقیق تنظیم شود و بدون هر گونه حاشیه‌پردازی که این متن اصلی را تحت الشعاع قرار دهد، مجریان، ناظران و مردم همگرا و هم افزا شده و در راستای این استراتژی حرکت کنند و نگذارند دشمن از این طریق به ما آسیب وارد نماید.

نکته بعدی که در این زمینه وجود دارد این است که با دقت در نامگذاری امسال و صحبت‌هایی که در این خصوص شده است متوجه می‌شویم که ظرفیت‌ها و مزیت‌های لازم را نیز در این خصوص داریم واگر مسئله تولید ملی حل شود، ما با تحریم‌ها می‌توانیم مقابله کنیم. همه کسانی که دستی در مقوله کار دارند بایستی تلاش کنند تا کار به معنای واقعی کلمه انجام شود و اگر ایشان با وجدان کاری به عنوان وظیفه شرعی به کار نگاه کنند، هم مشکل بیکاری حل می‌شود و بسیاری از مشکلاتی که پیرامون کار وجود دارد هم سامان پیدا می‌کند.

درباره سرمایه‌های ملی بایستی سعی نماییم از سرمایه بسیار خوب ملی به خوبی استفاده نماییم و آنها را مدیریت کنیم و در این صورت نیازی به سرمایه‌های خارجی نداریم. البته معنای این صحبت این نیست که نبایستی از سرمایه خارجی استفاده کرد ولی نباید آن چه خود داریم ز بیگانه تمنا نماییم. نکته بعدی که وجود دارد این است که این نامگذاری نشان می‌دهد که اگر ما به تولید داخلی و سرمایه‌های ملی توجه کافی نداشته باشیم آسیب‌پذیر خواهیم شد.

ما در حوزه‌های سیاسی و فرهنگی اگر استقلال کافی به دست آوردیم به این دلیل است که توانستیم روابطی که به استقلال سیاسی کمک می‌کرد را ایجاد کنیم. اگر ما استقلال همه‌جانبه را در زمینه‌های مختلف خصوصا عرصه اقتصادی به دست نیاوریم بایستی در حوزه‌های دیگر مثل حوزه فرهنگی و سیاسی هزینه پرداخت کنیم.

این امر نشان می‌دهد که آسیب‌پذیری در حوزه اقتصادی می‌تواند به سایر حوزه‌ها سرایت کند. این مطلب را می‌توان از طریقه حرکت دشمن هم به دست آورد که به این تحلیل رسیده‌اند که با فشارهای اقتصادی و ضربه در این بخش می‌توانند به استقلال سیاسی ما هم لطمه بزنند و تدوین این استراتژی نشانگر توجه هوشمندانه به همین نکته است.

مخاطب اصلی این شعار در درجه اول مسئولان هستند. با توجه به این‌که اقتصاد ما همچنان دولتی است و اکثر سرمایه‌ها در دست دولت است و عوامل فرهنگ‌ساز در دست دولت است بایستی مسئولان توجه کافی به این استراتژی که از سوی رهبر انقلاب اعلام شده است بشود تا ان شاءالله از این مرحله هم بتوانیم به درستی و به خوبی عبور نماییم.

مجلس هم بایستی در زمینه قانونگذاری اگر نقایصی وجود دارد با وضع قوانین مناسب آن را رفع نماید و نهادهای دیگری مانند مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز بایستی در این خصوص فعالانه عمل نمایند. بودجه کشور در حال تدوین است و نمایندگان محترم بایستی دقت لازم را داشته باشند تا با مجموعه ظرفیت‌های موجود بتوانیم از این مرحله نیز به سلامت عبور نماییم.

دنیای اقتصاد:غافلگیری به مثابه یک روش

«غافلگیری به مثابه یک روش»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم محمد صادق جنان‌صفت است که در آن می‌خوانید؛مجادله مجلس قانون‌گذاری با قوه مجریه در جامعه‌هایی که این دو قوه اصلی در اختیار یک حزب نیرومند و سراسری نیست، رویدادی همیشگی بوده و هست.

در جامعه ایرانی نیز به دلیل فقدان احزاب قوی و فراگیر که بتواند مجلس و دولت را در اختیار بگیرد، مجادله دو قوه یاد شده وجود داشته و دارد.

در حالی که انتظار می‌رفت اختلاف مجلس هفتم و هشتم با دولت‌های نهم و دهم که به یک جناح سیاسی منسوب‌اند کاهش یابد، چنین نشده و مجادله مجلس و دولت در 6 سال سپری شده روندی فزاینده به ویژه در حوزه کسب و کار و اقتصاد ملی را تجربه کرده است. این اختلاف و مجادله در زمستان و بهار پارسال و امسال به شکل کاملا فزاینده‌ای خودنمایی می‌کند و به اوج رسیده است.

ریشه این اختلاف در کجاست؟ دقت در ماهیت بحث‌های صورت پذیرفته از سوی رییس مجلس و سایر نمایندگان به ویژه درباره موضوع اصلی اختلاف تازه نشان می‌دهد آنها از این نگران هستند که دولت بار دیگر مجلس را غافلگیر کرده و یک موضوع بسیار مهم را که سرنوشت شهروندان عادی و فعالان صنعتی و اقتصادی را تحت تاثیر قرار می‌دهد، بدون اطلاع به مرحله اجرا رسانده است. واقعیت این است که دولت در امور اقتصادی در 6 سال سپری شده کارهای غافلگیر کننده پرشماری را اجرا کرده و توانسته است مجلس را مجاب کند یا این نهاد را در شرایط انفعال قرار دهد.

جدای از اینکه موضوع مورد اختلاف دولت و مجلس بر سر کیفیت اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانه‌ها چگونه حل و فصل شود، باید درباره دلایل رفتار دولت و روش این نهاد در غافلگیرکردن، بحث و گفت‌وگو شود. آنچه می‌توان در این‌باره استنباط کرد میزان اعتماد دولت به مجلس قانون‌گذاری به لحاظ سیاسی و قدرت کارشناسی است که رییس‌جمهور چندین بار به طور صریح و ضمنی بیان کرده است.

با توجه به اینکه در سال 1391 چند مساله حل ناشده از قبل باقی‌مانده است، مجلس و سایر نهادهایی که به لحاظ قانونی اختیار و وظیفه نظارت بر کار و برنامه دولت را دارند، باید در این باره به تفاهم برسند. به‌طور مثال و در شرایطی که در سال 1391 هنوز بودجه مصوب نداریم، آیا دولت باز هم قصد دارد از شیوه غافلگیری استفاده کرده و مجلس را در برابر کار انجام شده قرار دهد؟ آیا برداشت‌های عجیب و باورنکردنی از منابع بانک‌ها ادامه خواهد داشت؟ در حالی که موضوع تحریم‌ها جدی شده است و دولت باید برنامه‌های خود را درباره مدیریت تحریم‌ها تا جایی که امکان دارد به مجلس و شهروندان اطلاع دهد، باز هم قرار است از عنصر غافلگیری استفاده شود؟

سیاست‌های اقتصادی دولت نمی‌تواند خارج از اسناد فرادستی عمل کند و الزام‌ها و پیامدهای قانون برنامه پنجم را نادیده بگیرد و از سند چشم‌انداز 20 ساله عدول کند. این رفتارهای دولت – جدای از اینکه کارآمدی دارد یا بر ابعاد ناکارآمدی می‌افزاید- که تصمیمی را بدون اینکه در بوته نقد قرار گیرد و کارشناسان و فعالان اقتصادی و صنعتی درباره مزیت‌ها و معایب آن بحث کنند ناگهان اعلام و اجرا می‌کند، پیامدهای ناشناسی دارد.

شهروندانی که ناگهان می‌بینند سیاست تازه‌ای از سوی دولت اجرا می‌شود که چیزی درباره آن نشنیده‌اند، جز بهت و حیرت و انتقال چه واکنشی می‌توانند داشته باشند؛ جز اینکه بر سردرگمی آنها افزوده شود.

مبنای مذاکرات و بحث‌هایی که درباره مسائل گوناگون اقتصادی قرار است صورت پذیرد، باید حول محور تصحیح رفتار دولت باشد و دولت مجاب شود که از غافلگیر کردن همه اجتناب کند. اگر این رفتار تصحیح نشود، آیا سنگ روی سنگ بند می‌شود؟

گسترش صنعت:حمایت از تولید ملی با ایجاد ارزش افزوده

«حمایت از تولید ملی با ایجاد ارزش افزوده»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم عزت یوسفیان ملا است که در آن می‌خوانید؛درخصوص نامگذاری سال ۹۱ به عنوان سال تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی که توسط رهبر معظم انقلاب اعلام شد، اظهارنظرهای بسیاری از سوی مقامات دولتی و همچنین فعالان بخش خصوصی مطرح شده است، لکن به اعتقاد من باید از زاویه‌ای دیگر به این نامگذاری توجه شود.

زمانی که رهبر معظم انقلاب، سالی را سال تولید ملی نامگذاری می‌کنند، اکثریت جامعه اینگونه تصور می‌کنند که تمام مسوولیت‌ها متوجه دولت است، هرچند دولت به عنوان مسوول اجرای قانون اساسی و قانون برنامه پنجم توسعه و سند چشم‌انداز ۲۰ ساله، نقش بیشتری را به‌عهده دارد، اما نباید از نقش دیگران در این نامگذاری غفلت شود. به نظر من تمامی آحاد جامعه در رابطه با این نامگذاری مسوول هستند.

بنابراین باید با توجه به اهمیت این موضوع، زمینه را برای تسهیل تولید در معنای عام آن شامل صنایع سخت‌افزاری که محصول آن یک کالاست و صنایع خدماتی که محصول آنها یک خدمت است مانند گردشگری، فناوری ارتباطات و اطلاعات، حمل‌و‌نقل، بانکداری و مانند آن را فراهم کنیم. مسلم است که ما در رقابت با کشورهای هم‌تراز خود، چاره‌ای نداریم جز این که اقتصاد را از یک اقتصاد مبتنی بر نفت به سمت اقتصاد مبتنی بر کارآیی و بهره‌وری سوق دهیم که این تنها در تولید نمود می‌یابد.

در حقیقت اهمیت تولید در یک کلام ایجاد ارزش افزوده است. زمانی که از ارزش افزوده صحبت می‌کنیم به این معناست که هر فعالیت اقتصادی در کشور باید با استفاده از دانش، فناوری، علم مدیریت، خلاقیت و ابتکار بتواند ارزش کالا یا خدمت تولید شده را در مقایسه با ارزش منابع ورودی آن به صورت روز افزون ارتقا دهد.

در واقع آنچه در تولید مهم است، تولید برای تولید نیست، بلکه باید تولید را برای ایجاد ارزش افزوده بیشتر انجام دهیم و این ارزش افزوده بیشتر را به ارزشی که سرمایه‌های انسانی کشور به‌وجود می‌آورند، متکی کرده و سرمایه‌گذاری در توسعه فناوری را به این مفهوم که از اتکا به منابع زیرزمینی و مواد خام در تولید به سمت اتکای به دانش و خلاقیت مدیران و کارآفرینان سوق یابیم، در پیش بگیریم.

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها