فوتبال ایران با وجود صرف هزینه‌های بسیار گزاف، سال به سال در سراشیب سقوط خود شتابان‌تر می‌شود.
کد خبر: ۴۶۴۶۵۶

از دست رفتن ارزش‌های فرهنگی در کنار هرچه نحیف‌تر شدن توان فنی این رشته ورزشی در کشورمان، اسباب تاسف بسیاری از هواداران را فراهم آورده است.

40 ساله شدن آرزوی راهیابی به المپیک، حذف پیاپی تیم‌های باشگاهی و تیم‌های رده‌های مختلف ملی از رقابت‌های برون‌مرزی، همگی از افت فنی رشته‌ای نشان دارد که بیش از تمام رشته‌های ورزشی دیگر، سرمایه‌های مالی کشور را خود می‌بلعد.

در چنین فضایی، بی‌جا ندیدیم در سلسله مباحث آسیب‌شناسی فوتبال که در آن با دعوت از صاحب‌نظران این رشته پرطرفدار ورزشی به بحث و تبادل نظر در این مورد پرداخته‌ایم، این بار از بهمن فروتن مربی پرسابقه فوتبال و رییس کانون مربیان فوتبال ایران دعوت کنیم تا با حضور در دفتر روزنامه جام‌جم به بحث و بررسی مسائل و مشکلات فوتبال ایران بپردازیم.

اجازه می‌خواهیم با رئیس کانون مربیان فوتبال ایران از دریچه‌ای دیگر به فوتبال نگاه کنیم؛ از دریچه‌ای که اگر مدیران و مسوولان این ورزش به آن نگاه کرده بودند الان 10 یا 20 سال از شرایط کنونی جلوتر بودیم... .

البته 10 یا 20 سال جلوتر از شرایط موجود هم باز خیلی بد است...

در هر صورت ما وظیفه بازگویی داریم و امیدواری به این که گوش شنوایی وجود داشته باشد. پرسش‌مان این است که چرا اقدامات، برنامه‌ها و سیاست‌های فدراسیون فوتبال نتوانسته است فوتبال مملو از ظرفیت و استعداد ما را به جایگاه خود برساند و به طور کلی شرایط امروز فوتبال ما را با توجه به انتخابات و تغییرات مدیریتی آن چگونه ارزیابی می‌کنید؟

می‌خواهم از نقطه‌ای آغاز کنم که بی‌ارتباط به این موضوع نیست، چون از من در مورد سینما مطالبی در روزنامه‌ها به چاپ رسیده بود، به تلفن‌هایی از سوی خبرنگاران در مورد اهدای جایزه اخیر به فیلم اصغر فرهادی پاسخ گفتم. نظرم این بود که نخواهید تمجیدی از جوایزی چون خرس طلایی، اسکار و... کنم چون شخصا میانه خوبی با مدرنیته افراطی، پول‌سالاری و مباحثی از این دست ندارم و معتقدم اینها دنیای ما را به یغما برده و می‌برند، ولی در عین حال معتقدم فیلم «جدایی نادر از سیمین» فیلم خوبی بوده است که وجود استعدادهای درخشان فراوان در کشورمان را نشان می‌دهد، چون کارگردانش از بهترین‌های کارگردانی دنیاست. همچنان که ما فیزیکدانان فوق‌العاده، پزشکان و پرستاران بی‌نظیر و حتی مکانیک‌ها، صافکاران و نقاشانی داریم که در دنیا بهترین هستند. وقتی به عنوان فردی که دنیا را گشته است همه این استعدادها را می‌بینم و آن را با استعدادهای مردم دیگر دنیا مقایسه می‌کنم، متوجه می‌شوم خدا در تمام زمینه‌ها و از جمله فوتبال، استعداد‌های بی‌نظیری به ما داده است، ولی متاسفانه در این رشته، این امتیاز بزرگ در برابر معضلاتش کوچک‌تر به نظر می‌رسد. البته شاید بگویند چون سه چهار سالی از فوتبال کنار گذاشته شده‌ام، معضلات را بیشتر می‌بینم، در حالی که این‌طور نیست و اگر در این فوتبال، شاغل هم باشم باز معضلات را می‌بینم.

شاید به این دلیل که متاسفانه فرصت‌سازی خوبی برای استعدادها انجام نمی‌شود تا نگاه‌ها به فوتبال، حداقلی باشد. به هر حال شکوفایی استعدادها زمانی انجام می‌شود که توجه وجود داشته باشد. این‌طور نیست؟

ورزش ملی ما کشتی است که ریشه‌ای دهقانی دارد و حتی می‌توان روی زمینی نرم و صاف این ورزش را اجرا کرد. اساسا مدت درازی نیست که بافت کشور ما و اکثریت جمعیت آن، شهری شده است. ورزش ما هم به همین شکل، مدت زمان زیادی نیست که در قالبی شهری دنبال می‌شود. حتی در فوتبال مدرن دنیا هم تفاوت خیلی زیادی در این قضیه با ما وجود ندارد. من در آلمان، بازیکنی داشتم که افت مشخص او را احساس کردم. در پیگیری دلیل این افت متوجه شدم او از ساعت سه یا چهار صبح، مشغول کار سخت در مزرعه است. اساسا مناطق کشاورزی و کارگری کشوری مثل آلمان چند تیم بزرگ و مطرح مثل شالکه، بوخوم و دورتموند دارد، ولی منطقه اشرافی‌تری مثل راین رایت فقط یک تیم مثل کایزرسلاترن دارد که آن هم بارها بین بوندس لیگای یک و دو جابه‌جا می‌شود. این نشان می‌دهد در مناطق نسبتا محروم‌تر، استعدادهای بهتری یافت می‌شود، اما باید چنین استعدادهایی بخوبی ساماندهی شود. در آن کشور وقتی مسابقه فوتبال مهمی سر می‌گیرد پارلمان تعطیل می‌شود و در زمان برگزاری تورنمنت‌های بزرگی مثل جام جهانی، فرهنگ مکالمه اعضای پارلمان، فوتبالی می‌شود، مثلا می‌گویند اپوزیسیون را درون آفساید قرار دهیم یا کارت قرمز به آنها نشان دهیم. در حقیقت، توجه کاملی به فوتبال از سوی مسوولان صورت می‌گیرد و حمایت لازم به عمل می‌آید.

در کشوری مثل آلمان صرفا به خاطر این که دولتش نمی‌تواند از عهده فوتبال بسیار گران شده خود برآید، اداره کامل این رشته را به عهده نمی‌گیرد و اجازه داده است بنگاه‌های شرط‌بندی فوتبال را در اختیار خود بگیرند. در واقع، معتقدم سیاست خصوصی‌سازی در فوتبال دنیا شکست خورده است. اما در کشور ما شرایط به گونه‌ دیگری است و چالشی بین فوتبال و سیاست به وجود آمده است.

اینجا معمولا دولتی‌ها دوست دارند وارد سیاست شوند، البته نه برای فوتبال بلکه به خاطر استفاده از شهرتی که فوتبال می‌سازد. شق دیگر قضیه هم حضور شرکت‌ها و کارخانه‌های نه‌چندان قدرتمندی مثل کارخانه پلاستیک‌سازی، ماهی دودی و... است که هرکدام هر از گاهی برای به گردش درآوردن فوتبال، پا پیش می‌گذارد، ولی بعد از مدتی حضور، شکست می‌خورد و می‌رود. البته من تعجب می‌کنم و همیشه می‌پرسم مگر سر فوتبال ما درد می‌کند که می‌خواهد پول دولت را رد کند. یعنی برای من عجیب به نظر می‌رسد که چرا نخواهیم دولت با قدرت و توان مالی بالای خود، فوتبال را سامان دهد.

البته مدعیان فوتبال خصوصی مایلند تلویزیون، فوتبال را شارژ مالی کند؛ در حالی که به نظر من چنین کاری غلط است چون دولت نمی‌تواند از دو جیب خود پول بپردازد. تلویزیون هم، از بودجه جاری کشور استفاده می‌کند و نمی‌توان پول آن را از پول دولت جدا دانست. من معتقدم برای سامان دادن به امور، دولت باید قدرتمندانه پا به فوتبال بگذارد و آن را سرو سامان دهد چون فوتبال شبیه شیرینی‌تر می‌ماند، یعنی در عین لذتبخش بودن، نیاز زیادی به مراقبت کامل دارد وگرنه له و فاسد می‌شود.

من راز شکوفا شدن فوتبالمان را در دخالت کامل و مسوولانه دولت در این ورزش می‌دانم و معتقدم دولت و نظام همان طور که پول زیادی در فوتبال تزریق کرده‌اند باید به صورت متعهدانه، مشخص و مسوولانه و از طریق نهادهایی چون وزارت رفاه، دارایی، سپاه، وزارت اطلاعات و ... لجام فوتبال را در دست بگیرند، نه این‌که افرادی از این نهادها بدون وجود تعهد و مسوولیت دستگاه‌های متبوع خود، وارد فوتبال شوند. چون در حالت موجود، ممکن است افراد قدرت فراوانی بگیرند و چون سازمان متعهدی وجود ندارد، از طریق این قدرت‌گیری افراد، فساد و مشکل ایجاد شود.

من هم موافقم، چون وقتی دولت پول فوتبال را تامین می‌کند نمی‌شود گفت دولت کاری نداشته باشد. در حقیقت هیچ تناقضی در این نمی‌بینم که هم نگاه دولتی به فوتبال وجود داشته باشد و هم در عین حال شایسته‌سالاری. چون با شایسته‌سالاری است که از بودجه استفاده درست و بهینه‌ای انجام می‌شود. ولی اگر به فوتبال نگاهی شبیه یک بچه سرراهی شود باعث بی‌ثباتی و سردرگمی آن خواهد شد و در نتیجه،‌ بدنه فوتبالمان نحیف‌تر می‌شود. سوال این است که چرا افراد متخصصی مثل شما در بدنه فدراسیون فوتبال حضور ندارند و در عوض افراد درجه‌ چندمی امور فوتبال را در دست دارند. بی‌تردید اگر افرادی قوی بدنه اصلی فدراسیون فوتبال ایران را تشکیل دهند، رئیس فدراسیون وارد امور جزئی نخواهد شد و از بالا چرخه امور را کنترل و نظارت خواهد کرد.

این راه‌حل فوتبال ماست. با این‌که دولت، بودجه فوتبال خراب ما را می‌دهد، ولی عملکرد صحیحی در آن ندارد. من 6 سال است در فوتبال سر و دست می‌شکنم و کتک می‌خورم، چون سعی می‌کنم خطوط قرمز را عقب بنشانم. روزی روزنامه‌ای برای کوبیدن من با تیتر بزرگی به نقل از من نوشته بود «وزارت اطلاعات نباید در فوتبال باشد» با این هدف که مرا به دردسر بیندازد که تیرش به سنگ خورد. بنابراین من دموکراسی را در کشورم بیش از اروپا دیده‌ام. اصلا آنجا اگر بگویید دوپینگ وجود دارد، بلایی سرتان می‌آورند که از هستی در فوتبال ساقط خواهید شد.

مشابه بلایی که سر هارولد شوماخر (دروازه‌بان افسانه‌ای آلمان)‌ آوردند؟

بله. به بهترین مثال اشاره کردید.

مقامات امنیتی و سیاسی من را از فوتبال کنار نگذاشتند بلکه این بدنه منحرف فوتبال است که مخالفان خود را کنار می‌گذارد. نهادهای کشور ما فرقه‌گرا نیست ولی اگر فردی را به فوتبال بفرستد، فرقه‌گرایی به وجود می‌آید و شایسته‌سالاری از بین می‌رود. به همین دلیل است که متاسفانه اکنون تیم‌های پایه ما با «بازیکن ـ اسپانسر» می‌چرخد. یعنی این‌که ما فوتبال را نفهمیده‌ایم.

روزی به تلویزیون دعوت شده بودم، مجری سعی می‌کرد مرا وادار به تایید این عقیده کند که باید امثال وحید هاشمیان، علی کریمی، سهراب بختیاری‌زاده و دیگر پرتجربه‌های فوتبالمان را کنار بگذاریم تا جا برای جوان‌ترها بازتر شود. در حالی که من با این نظر مخالفت کردم و گفتم در کشورهای پیشرفته فوتبال، از چهار سالگی روی فوتبالیست‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند تا بتوانند روزی امثال ماتئوس و کلینزمن را کنار بگذارند و آنها را جایگزینشان کنند. ولی ما چنین سرمایه‌گذاری روی استعدادهای خود نداریم تا آنها جانشینی برای کریمی و ... شوند.

در حقیقت اگر امثال کریمی را کنار بگذاریم همان 4000 نفری که به ورزشگاه‌ها می‌آیند را هم از دست می‌دهیم.

مثل کنار گذاشته شدن کریم باقری که ریزشی در پرسپولیس و هوادارانش ایجاد کرد؟

متاسفانه در فوتبال ما تعریفی از ارزش افزوده وجود ندارد. مثالی می‌زنم؛ مونشن گلادباخ یک بازیکن به نام رویس را با چند برابر قیمت به دورتموند فروخت. این یعنی ایجاد ارزش افزوده. ولی چنین نگرشی در فوتبال ما وجود ندارد. یعنی نگاه مدنی به فوتبالمان دنبال نمی‌شود. نگاه مدنی، نگاهی است که از طریق هیات وزرا، نمایندگان و رئیس‌جمهور تزریق می‌شود. وقتی رئیس‌جمهور ما دو ماه پیش، از این وضعیت فوتبال ابراز نارضایتی می‌کند یعنی این ورزش، فاقد شایسته‌سالاری و استفاده از علم و تجربه است.

در همین فوتبال، جباری، تیموریان و کریمی به لحاظ فنی و فردی در اوج قرار دارند ولی در کارهای جمعی، ضعف‌هایی دارند مثل رعایت نکردن کارهای دفاعی! در مدیریت فوتبال و بویژه در هیات‌رئیسه فوتبال هم همین خلأ را حس می‌کنیم. اینها باعث می‌شود مدیرانمان هم تضعیف شوند و مقابل یکدیگر قرار گیرند. چرا دچار چنین ضعفی در کارهای گروهی هستیم.

مثلی در فوتبال وجود دارد که می‌گوید موفقیت، چسبندگی ایجاد می‌کند و شکست ، جدایی. معتقدم فوتبال ما شکست خورده است ، چون 40 سال است المپیک نرفته‌ایم و در رشته‌ای که قهرمان آسیا بوده‌ایم حالا با داشتن 4.5 سهمیه، نمی‌توانیم به جام‌جهانی برویم.

البته اگر به جام‌جهانی برویم هم موفق محسوب نمی‌شویم، چون تیم‌های پایه نداریم و درنتیجه، بازیکنانمان به دلیل نداشتن جانشین، اینقدر گران شده‌اند. حالا شرایط طوری است که برد اوساسونا بر بارسلونا به علت در اختیار داشتن جواد نکونام کاپیتان تیم ملی به یک پیروزی ملی تبدیل می‌شود. اگر مهدی تاج، و عزیز محمدی و علی کفاشیان این انسجام را نداشته‌اند به دلیل آن است که فوتبال ما بین‌المللی نیست و آنها نقش زیادی در عدم موفقیت‌مان ندارند، چون ساختار فوتبال ما بلبشو بوده است. هیچ رییسی برای فدراسیون فوتبال هم نمی‌تواند یک سوپرمن باشد. بلکه نهادها باید متعهدانه افرادشان را به میدان بفرستند و مسوولانه پاسخگوی فوتبال شوند. در حقیقت باید روح تفاهم و توافق وارد فوتبال شود، همان حرکتی که علی پروین در ورزشگاه آزادی نشان داد و به حمایت از استقلال در مقابل الاتفاق عربستان در استادیوم حاضر شد.

هرچند حنیف عمران‌زاده هم گفته است آرزویش تشویق کردن پرسپولیس است، ولی افسوس که حاشیه‌ها در فوتبال ما جلوی بسیاری از کارهای مثبت و تاثیرگذار را گرفته‌ است.

به هر حال واقعیت این است که چون فوتبال ما شکست خورده است همه دنبال حاشیه‌سازی و مقصرتراشی هستند.

در حقیقت چسبندگی‌ها و پیوستگی‌های فوتبال را تبدیل به گسستگی کرده‌ایم!

ما برای انجام بازی‌های ملی 10، 12 روز لیگ را تعطیل می‌کنیم چون برنامه نداریم. در حالی که هیچ جای دنیا این طور نیست. چنین وقفه‌هایی تماشاگران فوتبال را از آهنگ خود خارج می‌کند؛ تماشاگرانی که فوتبال، تنها سرگرمی آنهاست. نباید از این واقعیت غافل شویم که مردم برای داشتن روح و روانی سالم و آماده، نیازمند سرگرمی هستند و داشتن علاقه مشترک به فوتبال، بین مردم ایجاد چسبندگی می‌کند. وقتی افرادی به فرض، علاقه‌مند تیم استقلال هستند بین آنها به طور خودکار چسبندگی ایجاد می‌شود.

همیشه شما را در موضع منتقدانه پیدا کرده‌ایم. همینطور است؟

من هیچ‌وقت اپوزیسیون دولت و نظام کشورم نبوده‌ام، بلکه همیشه در مقابل فشارهای غرب از آن دفاع می‌کنم ولی در عین حال باید در حوزه مورد تخصص خود، راه را هم نشان دهم. این‌که چه راهکاری را باید مورد توجه قرار داد؟ پاسخ به این سوال در تداوم تزریق بودجه دولتی و شرکت فعال و مسوولانه نهادها در خدمت به ورزش و نه دخالت دولت در آن، متجلی می‌شود.شش سال من در برابر دلالی فریاد زدم ولی در نهایت همان دلال‌ها مرا از فعالیت در عرصه مربیگری کنار گذاشتند، همان‌هایی که الان هم وقتی احساس می‌کنند قرار است به یکی از تیم‌های بزرگ کشور مشاوره بدهم به تب و تاب می‌افتند که چرا به مربی ناموفق پیشین شموشک فضا می‌دهید؟ غافل از آن که اگر در شموشک ناموفق بودم چرا سه سال مرا آنجا نگه داشتند؟! شموشکی که یک بیستم بودجه تیم‌های دیگر لیگ را هم در اختیار نداشت، ولی قوی‌ترین تیم‌های لیگ برتر را شکست می‌داد.

شما اخیرا مدتی در لرستان و با تیم داتیس خرم‌آباد همکاری کردید، گویا انس و الفت زیادی بین شما و دیگر اعضای آن تیم ایجاد شده بود که جدایی‌تان را خیلی سخت کرد؟

فروتن: هیچ رئیسی برای فدراسیون فوتبال هم نمی‌تواند یک سوپرمن باشد. بلکه نهادها باید متعهدانه افرادشان را به میدان بفرستند و مسوولانه پاسخگوی فوتبال شوند. در حقیقت باید روح تفاهم و توافق وارد فوتبال شود

در طول سی و چند سالی که در فوتبال مربیگری کرده‌ام با تیم‌های مختلفی کار کرده‌ام که هر یک ویژگی خاصی داشته‌اند. تیمی در آلمان داشتم که پنج سال مربی آن بودم و با آن به جام هم رسیدم، ولی در خرم‌آباد بیش از سه ماه کار نکردم ولی در طول همین مدت بسیار کوتاه، حسی عمیق و عشقی دوطرفه بین من و اهالی فوتبال این شهر به وجود آمده است. من آنجا را بدون هیچ مشکل و کشاکشی ترک کردم. تنها مشکل ما این بود که در آنجا حتی یک ریال هم پول وجود نداشت و این کار تیم را مشکل می‌کرد. در حالی که تیم‌های شهرستانی ما با فشارهایی از جاهای مختلف ناچار می‌شوند از بازیکنان مهاجر تغذیه کنند ما آنجا 37 بازیکن بومی را برای کار خود برگزیدیم تا بومی‌ترین تیم ایران را به وجود آوریم. البته هنوز روزی نیست که تماسی تلفنی از بازیکنان، مربیان یا مسوولان آن باشگاه نداشته باشم و در این فکر هستم که برنامه‌ای چهار تا پنج ساله برای داتیس طراحی کنم تا از سال آینده به اجرا درآید.

چگونه شد که سر از فوتبال خرم‌آباد درآوردید؟

مطلبی در یکی از روزنامه‌ها نوشته بودم با عنوان «طارم، شهر بن‌بست» که اشاره به سفر به شهرستان طارم استان زنجان به منظور ساختن فوتبال آن خطه داشت. آن مطلب را مسعود عبدی، مدیرعامل باشگاه داتیس خرم‌آباد خوانده و به این نتیجه رسیده بود که آن طرح به درد خرم‌آباد می‌خورد و از من دعوت کرد تا با حضور در آنجا، آن را به اجرا بگذارم. به هر حال آنها به بی‌پولی خوردند و من ترجیح دادم جریان شموشک را دنبال و تکرار نکنم، چون می‌دانستم این عامل بی‌پولی، چقدر مخرب است.

زمانی «عشق» حرف اول را در فوتبال می‌زد، ولی الان چون ظاهرا حرفه‌ای هستیم «پول» اهمیت خیلی زیادی پیدا کرده است و برای اموری مثل تدارکات، پرواز، تغذیه و... کاملا ضروری است. در حقیقت با دست‌ خالی کاری پیش نمی‌رود.

این 37 بازیکن خرم‌آبادی بدون دریافت هیچ حق و حقوقی روزانه دو نوبت تمرین می‌کردند و ما بدون مکمل‌ها، تغذیه مناسب، پزشک و ماساژور حتی یک مصدوم هم نداشتیم، چون عشق و امیدی که برایشان ترسیم کرده بودم آنها را کاملا گرم نگه داشته بود. البته این علاقه هنوز هم وجود دارد و من در پنج سالی که قصد دارم به حضورم در مستطیل سبز ادامه دهم، پروژه خرم‌آباد را در اولویت نخست خود می‌دانم.

فکر می‌کنید مکانیسم انتخاب رئیس فوتبال باید چگونه باشد تا بهترین بهره‌وری را ایجاد کند؟

فکر می‌کنم دولت به عنوان تامین‌کننده اصلی و شاید تنها تامین‌کننده منابع مالی هنگفت فوتبال‌ ما، نباید این رشته را به حال خود واگذار کند و حق دارد حضور پررنگ‌تری از خود نشان دهد و در سامان دادن آن نقش مفید و موثر خود را ایفا کند.

پس تخصص کجا دیده می‌شود؟

رییسان باشگاه‌های بزرگی مثل رئال مادرید و بارسلونا هم گاه افرادی بساز و بفروش بوده‌اند. منتها آنها افرادی متخصص را در کنار خود داشته‌اند. اگر مدیرعاملی قدرت سیاسی نداشته باشد دو روزه دوره می‌شود و قافیه را می‌بازد. در دنیایی که یکی از ستون‌های مهم این ورزش سیاست است نمی‌توانیم چنین ستونی را خراب کنیم، بلکه باید در را باز بگذاریم و پس از ارائه مشاوره قوی به سیاسی‌ها، از قدرتشان در جهت پیشبرد فوتبال و ورزش استفاده کنیم. باید در فوتبال، حرف زدن با دولت را یاد بگیریم که خیلی مهم است.

این که یک شیخ عرب یا تاجر هنگ‌کنگی بیاید و پرسپولیس را خریداری کند متعلق به آینده است، ولی الان که دولت متقبل هزینه‌های فوتبال است چه اصراری بر این وجود دارد که مثلا شرکت ماهی دودی مازندران بیاید و پرسپولیس را بردارد و دو سالی اداره کند.

درست، ولی ایراد همیشگی این است که دورریز در سیستم دولتی خیلی بالاست؛ مثلا یک مربی خارجی می‌آورند و دو ماه بعد بیرونش می‌کنند. بعد او به فیفا شکایت می‌کند و جریمه و...! این طور نیست؟

بله، الان همین طور است، چون نهادی مسوول کار نیست فرد این کارها را می‌کند.

شما فرض کنید خودتان مدیرعامل ذوب‌آهن شوید، با توجه به تجربه و نوع نگاهتان به فوتبال نمی‌گذارید ذوب‌آهن به چنین روزی بیفتد؟

این فوتبال آنقدر بد است که هر کس بیاید هم بد می‌ماند.

اگر سیاسیون به فوتبال نگاهی فردی می‌کنند به دلیل استفاده‌ای است که می‌خواهند بعدا از آن ببرند، بنابراین توجه بایسته‌ای به پایه‌های فوتبال نمی‌کنند. در حقیقت، تیم‌های پایه ما در شرایط کنونی محلی از اعراب ندارد، باز خدا پدر فتح‌الله‌زاده را بیامرزد که گفته است من 400 میلیون به تیم‌های پایه استقلال می‌دهم، البته معاونش به او گفته 200 میلیون تومان دیگر هم به آن اضافه کن تا 200 میلیون تومان هم خودم تهیه کنم.

آیا با «بازیکن ـ اسپانسر» می‌توانیم به المپیک برویم؟

مسلما نه و به همین دلیل است که نمی‌توانیم به المپیک برویم.وقتی کار ما این است که سالانه 800 میلیارد در فوتبال می‌ریزیم و هر کس هر کاری خواست در این ورزش می‌کند و بعد هم شایسته‌ها را تخریب می‌کنیم نتیجه‌اش همین می‌شود.

بارها از مربیان شنیده‌ام بازیکنان شایسته‌ای در بین تیم‌های امید باشگاه‌ها وجود دارند که به تیم الف بزرگسال راه پیدا نمی‌کنند! چرا؟

این به خاطر خدمت سربازی است.

نه. می‌گویند به این دلیل است که به آنها اجازه بازی داده نمی‌شود.

این ایرادها به این دلیل به وجود می‌آید که دلال‌ها دست محکمی در فوتبال دارند؛ همان‌ها که هدفشان پر کردن جیب‌هایشان است، وگرنه با این تعداد باشگاه مگر می‌شود تیم‌های پایه نداشت؟ ما در آلمان باشگاهی داریم که قهرمان رده‌های پایه شده است، در حالی که تیم بزرگسالش در دسته پنجم بازی می‌کند. حالا در کشور ما بعد از این همه سال، تازه یک باشگاه می‌گوید می‌خواهم 400 میلیون از 800 میلیارد پول زبان بسته فوتبال را صرف تیم‌های پایه کنم.

در فوتبال ما انتقال و گردش تجربه و دانش بخوبی انجام نمی‌گیرد. یک دایره‌ای از مربیان در لیگ می‌چرخند و یک مربی در طول فصل، چهار ـ سه باشگاه عوض می‌کند، در حالی که همین دو ماه پیش نادر محمدخانی ناراحت بود و به ما می‌گفت «نمی‌گذارند کار کنم»؛ کسی که دست‌کم می‌تواند در بخش دفاعی که تخصص دارد به فوتبال ملی و باشگاهی کمک کند، اما نه‌تنها این گونه نیست، بلکه افراد شومن برای خود در آشفته‌بازار فوتبال وجهه می‌خرند و اجازه نمی‌دهند کار دست شایسته‌ها بیفتد. این سیکل معیوب را چطور می‌توان درست کرد؟

ما نه‌تنها شرایط را برای آمدن نخبه‌ها و متخصصان فراهم نمی‌کنیم، بلکه شرایط را برای آنهایی هم که در اختیار داریم غیرقابل تحمل می‌کنیم. به عنوان مثال از نظر من، منصور ابراهیم‌زاده چه از نظر فنی و چه فرهنگی خیلی عالی است. او در حالی تیمش را به فینال آسیا برد که حریفش در فینال چندصد برابر ذوب‌آهن سرمایه‌گذاری کرده بود و در مسیر رسیدن به فینال، ذوب‌آهن چند تیم قدرتمند را شکست داده بود. در حالی که در این فصل همین مربی ابهت و کاردانی خود را نمی‌تواند بروز دهد، چون امکانات کافی در اختیارش نیست. در حقیقت آدم‌های کاردان و نخبه‌ای که قدرت تغییر شرایط را دارند تحت فشار قرار می‌گیرند تا حذف شوند.من در شموشک، امثال میثم حسینی را از تیم‌ امیدها آورده بودم.

ما در هفته چهارم لیگ آن دوره پرسپولیس و در هفته پنجم پاس آن سال را بردیم، ولی بعدش چنان حمله‌ای به ما شد که دیدم همه معادلات در حال به‌هم ریختن است. این که می‌گویم باید نظارت و کنترل دولت باشد به دلیل همان است که گفته بودم فوتبال مثل شیرینی خامه‌ای می‌ماند و باید مراقب خراب شدنش بود. اگر چنین نظارت و کنترلی نباشد حتما شکست می‌خوریم.

وقفه‌های لیگ، صدای اعتراض شما را به آسمان برد!

ما ناچاریم هرازگاهی لیگ را 10 تا 20 روز تعطیل کنیم، در حالی که در دنیا تیم‌های ملی سه ـ دو روز مانده به دیدار رسمی خود تشکیل می‌شوند. من اولین موافق آمدن کرش بودم ولی الان در مقابلش ساکت نشسته‌ام، چون احساس می‌کنم فوتبال ما برای او سکوی پرش است. او یک بار پریده و به زمین خورده است و الان می‌خواهد دوباره بپرد. بنابراین او به خود و تیم خود فکر می‌کند، نه لیگ. فدراسیون هم که البته تیم ملی را شریان حیاتی خود می‌داند و در این مواقع کوتاه می‌آید.

کرش می‌خواهد فدراسیون، ‌لیگ 18 تیمی را 16 تیمی کند، در حالی که چنین نیازی وجود ندارد، چون اسپانیا با همان لیگ 20 تیمی خود قهرمان جهان شد. حالا ما مرتبا لیگمان را کوچک‌تر، فقیرتر و لاغرتر می‌کنیم. در حالی که باید لیگمان را 20 تیمی کنیم.

می‌گویند ظرفیتش نیست.

چه ظرفیتی؟!

مثلا ورزشگاه نداریم.

چون ورزشگاه نیست باید صورت مساله را حذف کنیم؟ ما باید صحبت کردن با دولت را یاد بگیریم. استان‌های ما مگر سرگرمی دیگری جز فوتبال دارند؟ باید برویم ورزشگاه بسازیم.

آخر ما 800 میلیارد خرج می‌کنیم که 18 تیم‌مان را 14 تیم کنیم؟ یکی از دلایل ریزش تماشاگران ما همین وقفه‌های لیگ است. وقتی لیگ داغ می‌شود خیلی از هواداران، نیم‌ساعتی به جدول آن نگاه می‌کنند، در حالی که پس از وقفه، خیلی‌ها اصلا فراموششان می‌شود که تیم‌شان کجای جدول است. برویم ببینیم ژاپن چقدر در فوتبالش خرج کرده است. دیگر من جایی نمی‌گویم فوتبال صنعت است، چون معتقدم نه؛ فوتبال یک بازی است. فوتبال، بازی، فرهنگ، ورزش و مسابقه است.

فوتبال فرهنگ‌ساز است و در عین حال، متاثر از فرهنگ عامه.

ببینید، علی پروین بعد از 40 سال چه کار فرهنگی خوبی کرد و در ورزشگاه به حمایت از استقلال حضور یافت.

اگر فوتبال ما به جام جهانی آفریقای جنوبی می‌رفت خیلی شرایط بهتر بود؟

بله؛ علاقه زیاد می‌شد.

رفتن ما به جام جهانی خیلی مهم است. فوتبال آلمان زمانی اعضای فعال خود را از دست داد. زمانی که بوریس بکر و اشتفی گراف در ویمبلدون قهرمان شدند خیلی‌ها از هواداران از فوتبال به تنیس گرایش پیدا کردند و عاملی شد تا فوتبال آنها به مرور، سال‌ها افت کند، پس اتفاقات مهم عرصه‌های قهرمانی، نقش مهمی در تشویق خیل مردم به هر رشته ورزشی دارد.

به عنوان رئیس کانون مربیان فوتبال ایران، از فعالیت‌های این کانون بگویید.

مشکل مهم کانون، نداشتن پول است. در حقیقت وجود فرقه‌گرایی در فوتبال، اجازه گسترش فعالیت‌ها را به ما نداده است. کانون مربیان یک N.G.O است که ما ابتدا سال 1358 به همراه مرحوم حسین فکری و داریوش مصطفوی به دنبال تشکیل آن بودیم که ثمری نداد، ولی بعدها سند‌ آن به نام من ثبت شد و اجازه فعالیت گرفت، ولی متاسفانه کمکی به این کانون صورت نگرفت تا خیلی مشکلات حل‌نشده برجا بماند. به هر حال ما بیش از این نمی‌توانیم روی کمک‌های مالی مجید جلالی به عنوان دبیرکل کانون مربیان حساب باز کنیم و کار سخت چرخاندن این کانون را ادامه دهیم، طوری که الان حتی دیگر نمی‌توانیم نشریه نیمکت را به عنوان بولتن تخصصی خود منتشر کنیم. انتظارمان این است از این بودجه کلانی که در فوتبال حیف و میل می‌شود قدر ناچیزی هم برای ساماندهی و توانمندسازی خیل وسیع مربیان صاحب دانش و تجربه هزینه شود تا شاهد جان گرفتن بدنه نحیف‌شده فوتبالمان شویم.

بهمن فروتن در یک نگاه

بهمن فروتن، مربی 65 ساله فوتبال ایران متولد محله سرچشمه تهران است، ولی با مهاجرت خانواده‌اش به مازندران از نوجوانی در فوتبال آمل توپ زد تا به عضویت تیم منتخب مازندران درآید.

گذراندن دوران سربازی در استان گیلان او را به عضویت تیم منتخب گیلان درآورد و پس از بازگشت به تهران، به عنوان هافبک وسط بازیساز تیم شعاع، در کنار بازیکنانی چون گودرز حبیبی و فریبرز اسماعیلی بازی کرد.

او که از دوران مدرسه ابتدایی با زبان فرانسوی آشنا شده بود برای ادامه تحصیلات راهی پاریس شد و به عضویت تیم دسته سومی «پاری‌سن آلزیای» فرانسه درآمد. وی پس از فرانسه به آلمان رفت و در چند تیم این کشور بازی کرد.

فروتن پس از بازگشت از اروپا در تیم‌هایی چون حیدر، تهران جوان و هما مربیگری کرد و حتی در سال نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی با هما به قهرمانی نیز رسید. همین قهرمانی موجب شد ناصر ابراهیمی در دوره نخست سرمربیگری خود در تیم ملی، فروتن را به عنوان مربی تیم ملی ایران معرفی کند. او در همین هنگام عضو کمیته آموزش فدراسیون فوتبال هم بود.

فروتن در دهه‌های 60 و 70 به مدت 15 سال در تیم‌های آلمانی مربیگری و از سال 1995 به عنوان مدرس و عضو کمیته آموزش فدراسیون فوتبال آلمان شروع به کار و ارائه سخنرانی‌های آموزشی کرد.

وی در سال‌های 1998 تا 2001 در لیگ کشورهای سنگاپور و مالزی مربیگری کرد و پس از مدتی به تیم شموشک نوشهر پیوست تا این تیم را در لیگ برتر و لیگ دسته اول همراهی کند.

تیم‌های آپادانا، ردپویان و در انتها، تیم دسته دومی داتیس خرم‌آباد دیگر پایگاه‌های فروتن در سال‌های اخیر بوده‌اند، ضمن این که وی به عنوان رییس کانون مربیان فوتبال ایران، تلاش زیادی نیز در جهت ساماندهی و ارتقای کیفی ـ آموزشی مربیان به عمل آورده است.

مجید عباسقلی - گروه ورزش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها