تلنگر

دلمشغولی‌های عید ما

یکی از دلمشغولی‌های ما 8 نفر همین بود که یک خیابان دوطرفه را که دقیقه‌ای یک ماشین از آن عبور می‌کرد با یک‌توپ پلاستیکی چندلایه و 2 دروازه میل گردی کوچک و سر و صداهای زیاد و ممتد پاس بده، دریبل بزن، حواست کجاست، برو توی پاش، آها، بزن، گل، گل بند می‌آوردیم و ساعت‌هایی از هر روز عصرمان را در سن و سالی که به آن جوانی و نوجوانی می‌گفتند این‌گونه، با یک دست فوتبال خیابانی پرهیجان پرمی‌کردیم.
کد خبر: ۴۶۲۷۱۴

ماجرا به ما 8 نفر ختم نمی‌شد. گاهی جمع فوتبالی ما به 20 نفر هم می‌رسید. گاهی تیم پیرمردهای محل هم
ـ 30،40 ساله‌ها ـ می‌آمدند وسط گود و فوتبال خیابانی ما رنگ و بوی دیگری می‌گرفت. گاهی بچه‌های قد و نیم قد محله هم در زمین شماره 2 استادیوم خیابانی ما یعنی چند‌متر پایین‌تر یا بالاتر از جمع بازی بزرگ‌ترها جمع می‌شدند و فوتبال آنها هم دیدنی می‌شد. ماشین‌های عبوری هم انگار که می‌دانستند چه خبر است، چند متر مانده به ما پا روی ترمز می‌گذاشتند و آرام حرکت می‌کردند. ما هم بازیمان را تعطیل می‌کردیم تا آنها بگذرند. آن روزها نگران آرایش موهای سرمان نبودیم. اصلا خیلی از ما آن وقت‌ها موی سر نداشتیم. نگران بد و بیراه همسایه نبودیم. که آی اینجا که جای بازی نیست. همه همسایه بودیم که با هم بازی می‌کردیم. روزهای تعطیل ما این‌گونه بود. با یک یا دو ساعت بازی فوتبال خیابانی، یا والیبال خیابانی و کلی بگو و بخند.

همان والیبال‌های خیابانی و همان بگو و بخند‌های خیابانی، در همان محله دوست داشتنی.

حالا اما انگار اوضاع کمی ـ نه ـ زیاد فرق کرده است. چند سالیست که عید‌ها هم خبری از آن جمع‌های 8 نفره نیست. حالا از خیابان‌های همان محله قدیمی که می‌گذرم هیچ کس مرا به یک دست فوتبال خیابانی دعوت نمی‌کند. هیچ کس انگار توی آن خیابان قدیمی نیست.

با خودم می‌گویم بچه‌های حالا کجایند؟ حالا کاری کرده‌ایم که از واژه خیابان وحشتمان گرفته است. از بس که گفته‌ایم کودکان خیابانی، زنان خیابانی و... دلم همان خیابان‌های بی پیرایه را می‌خواهد. دلم می‌خواهد عید که آمد بچه‌های قدیمی محل باز هم دور هم جمع شوند و یک روز و یک ساعت هم که شده باز محله را روی سرشان بگذارند.

دلم می‌خواهد پسرم بداند که فوتبال خیابانی با بچه‌های محل با بزرگ تر‌های محل آن هم در روزهای بهار و روزهای عیدی که خواهد آمد چه لذتی دارد. لذتی که سال‌ها بعد دلت بخواهد برای آن سال‌های رفته بنویسی. لذتی که یک ساعتش از هزاران ساعت فوتبال رایانه‌ای در کنج خانه‌ها بالاتر است.

صولت فروتن ‌‌‌‌/‌‌‌‌ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها