خرمگس

غرورتان خیس نشود!

حیف که به شرافتمان قسم خورده‌ایم که مطالبمان از حوزه اجتماعی یک قدم آنطرف‌تر نرود! و از بد حادثه! به‌طور‌کلی و اصولی، آدمی هستیم که به گفته‌هایمان پایبندیم وگرنه در این جنجال انتخاباتی کلی سوژه برای نوشتن و کلی حرف نگفته برای گفتن و کلی سوال بی‌جواب برای پرسیدن داشتیم، حیف...، حیف که قول داده‌ایم لال شویم وگرنه حداقل داستان دانشمند و موش را تعریف می‌کردیم و... بگذریم.
کد خبر: ۴۶۰۲۹۹

اما درخصوص موضوع این هفته، باید عرض کنیم که ما جدیدا کشف بزرگی انجام داده‌ و به این نتیجه رسیده‌ایم که رفتن به فضا از پیدا کردن دستشویی در سطح شهر آسان‌تر است، یکی از دلایل آن هم این است که حداقل ضرورت رفتن به فضا وسط خیابان یقه شما را نمی‌گیرد و وادارتان نمی‌کند تا خودتان را به در و دیوار بکوبید و...

بحث شیرین دستشویی

سال‌ها پیش، وقتی که خیلی‌ها از فرط خوشحالی فوج، فوج، برای کار راهی دیار چشم‌بادامی‌ها شدند، هیچ‌گاه تصور نمی‌کردند که از بین تمام مشکلات و گرفتارهای سفر، چنین اتفاقات عجیب و غریبی دامنگیرشان شود، چه اتفاقاتی؟ عرض می‌کنیم.

اصل ماجرا این بود؛ بعد از این ‌که به تعدادی از هموطنان عزیز ما اجازه ورود به خاک ژاپن را ندادند، آنها هم لج کردند و هیچ رقمه حاضر به ترک فرودگاه توکیو نشدند که نشدند! تا این‌ که ژاپنی‌های از خدا بی‌خبر! درهای سرویس‌های بهداشتی فرودگاه را روی آنها قفل کردند و...

از آن روز به بعد یکی از آرزوهای ما این شد که ژاپنی‌ها هم دسته‌جمعی به ایران بیایند و ما هم آنها را به خاک ایران راه ندهیم و بعد درهای سرویس‌های بهداشتی فرودگاه را روی آنها ببندیم، آنقدر ببندیم تا بالاخره وسط سالن فرودگاه و جلو چشم داغدیده ما غرورشان خیس شود! (البته این آرزوی ما رفت تنگ تمام آرزوهای دیگرمان و هیچ‌وقت برآورده نشد.)

اما چرا یاد این نوستالژی تلخ افتادیم، داستان دارد.

از زمان وقوع این حادثه ناگوار، خیلی سال گذشته، اما راستش را بخواهید ما همین دیروز بود که به عمق این فاجعه پی بردیم، چون شاهد بودیم که در مملکت عزیزمان ایران، از بین تمام پیشرفت‌ها، نوآوری‌ها و خلاقیت‌های چشم‌بادامی‌ها فقط همین قضیه بستن درهای سرویس‌های بهداشتی را الگوبرداری کرده‌اند و در بیشتر پارک‌ها و تمام مراکز خرید، درهای توالت‌ها را مانند گاوصندوق قفل کرده‌اند، با همین دو تا چشم خودمان دیدیم، بنده خدایی از شدت فشار... جفت چشم‌هایش از حدقه زده بود بیرون! و چند قدم آنطرف‌تر آقایی چنان رقص پایی می‌کرد که روح مایکل جکسون در گور می‌لرزید (بنده خدا فکر می‌کرد کسی نمی‌فهمد چه مرضی دارد)، خیلی‌ها هم با لب و لوچه آویزان، زل زده بودند به دیوار و سوت می‌زدند. اما بدتر از همه اینها شنیدن دلیل بستن درهای سرویس‌های بهداشتی از زبان مسوولان بود که از عذر بدتر از گناه هم بدتر بود، چون آنها معتقد بودند که در مراکز خرید به دلیل رعایت نکردن مسائل بهداشتی و در پارک‌ها هم به دلیل اتراق معتادان گرامی، به ناچار، باید درهای سرویس‌های بهداشتی را قفل کنند، ما هم در مقابل این استدلال‌های منطقی، عینهو... در گل ماندیم، چون به گمانم مورد اول رسما توهین به ما و شما و مورد دوم هم که... چه عرض کنیم، واقعا خاک بر سر... خاک بر سر... اصلا خاک بر سر ما!

اصلا ما اگر کاندیدای انتخابات مجلس بودیم حداقل یکی از شعارهای انتخاباتی‌مان را به ساخت سرویس‌های بهداشتی در سطح شهر اختصاص می‌دادیم، جواب می‌دهد!

بگذریم، ما خیلی وقت است که قید رفاه و تسهیلات و وعده‌هایی که نماینده‌های محترم مجلس به مردم داده‌اند، زده‌ایم، اما ای کاش نماینده‌های محترم حداقل (برای ثوابش عرض می‌کنیم) در حوزه‌های انتخابی خودشان چند چشمه، سرویس بهداشتی برای رفاه حال مردم می‌ساختند تا هم باقیاتشان شود، هم جسارتا ما گوشه خیابان غرورمان خیس نشود!

این پاراگراف آخر را نمی‌گفتیم دق می‌کردیم.

مهیار عربی / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
اقتصاد بازار، مهم‌تر از هویت ملی

طالقانی معتقد است سینمای ملی داشتن به هر قیمتی افتخار محسوب نمی‌شود، چون این مقوله تبدیل به یک ابژه شده و طرف غربی هر قدر خودمان را تحقیر کنیم، بیشتر به ما امتیاز می‌دهد

اقتصاد بازار، مهم‌تر از هویت ملی

نیازمندی ها