گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

خطر نفوذ صهیونیسم در منطقه قفقاز

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «ملت، چک سفید به بیگانگان نمی‌دهد»،«ضربه آخر»،«خطر نفوذ صهیونیسم در منطقه قفقاز»،«انتخاب نهم»،«انرژی هسته‌ای؛ اعراب و ایران»،«پازل صهیونیستی در باکو؟»،«حضور گسترده شرط مجلس کارآمد»،«انتخاباتی از جنس ایران امروز»،«صهیونیست‌ها در راه واشنگتن»،«تکنیک‌هایی برای شنیدن صدای مشتری»،«دلنگرانی جوانان از آینده»و...که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۴۶۰۰۱۲

جام جم:ملت، چک سفید به بیگانگان نمی‌دهد

«ملت، چک سفید به بیگانگان نمی‌دهد»عنوان یادداشت روز روزنامه جام جم به قلم منوچهر متکی وزیر سابق امور خارجه است که در آن می‌خوانید؛مردم عزیز ایران خود را برای صحنه دیگری از شور‌آفرینی‌های ماندگار آماده می‌کنند که این بار، انتخابات مجلس نهم است. حضور در انتخابات یعنی حضور در تعیین سرنوشت کشور.

با حضور در انتخابات همچنین به وصیت‌نامه بنیانگذار جمهوری اسلامی عمل می‌کنیم. حضور در انتخابات یعنی عمل به پیام شهیدانی که برای ماندگاری ایران عزیز جان خویش را فدا کردند.

به عبارت دیگر حضور در انتخابات،‌ حق ملت ایران است و اگر از این حق استفاده نشود به معنی آن است که یک چک سفید امضا به دیگران داده‌ایم تا برایمان تصمیم‌گیری کنند. عدم حضور در انتخابات یعنی زمینه‌سازی برای بازگشت استبداد. عدم حضور در انتخابات یعنی حذف جمهوریت از نظام اسلامی و در واقع ملت ایران در 33 سال گذشته بعد از پیروزی انقلاب با همین حضور، هویت خود را حفظ کرده است.

در واقع شعار ملت ایران این بود که «من حضور پیدا می‌کنم، پس هستم.» بودن ملت ایران به این حضور است، وگرنه اگر حضور ملت ایران نباشد دیگرانی برای ما تصمیم می‌گیرند که نمی‌دانیم چگونه این کار را خواهند کرد.

از نگاه مراجع دینی، حضور در صحنه انتخابات در نظام اسلامی، یک واجب عینی است. یعنی بر همه مردم لازم است که در انتخابات شرکت کنند. گرچه انتخابی که می‌کنیم بسیار مهم است، اما این‌که چه کسی انتخاب شود در مرحله دوم قرار می‌گیرد به همین دلیل، تاکید دارم مردم ما به هر کسی که علاقه دارند، رای دهند اما حتما در انتخابات شرکت کنند.

اکنون در حوزه منطقه‌ای و جهانی چشمان بسیاری نگاه می‌کنند تا ببینند مردم ایران چگونه انتخابات را به پایان می‌برند و نگاهشان به نظام جمهوری اسلامی در حال حاضر چگونه است.

در عین حال حرف‌ها، شعارها و مواضعشان چیست. لذا این‌که گفته می‌شود در هر تظاهرات 22 بهمن، دشمنان زوم می‌کنند و دوربین‌هایشان متمرکز می‌شوند تا ببینند چه میزان از مردم در راهپیمایی شرکت کرده‌اند تا بتوانند تحلیل‌های شیطانی خودشان را القا کنند، نکته روشنی است که بر آحاد ملت ما پوشیده نیست.

دیگران در حال رصد ما هستند و از مدت‌ها قبل گفته‌اند این انتخابات، انتخابات بی‌رونقی خواهد بود و مردم در آن حضور نخواهند یافت.

به همین دلیل، برخی کسانی که تصور می‌کردند شور انقلاب و مردم ما به واسطه آنهاست اگر در صحنه حضور پیدا نکنند به مردم ستم کرده‌اند. منظور من سیاسیونی هستند که ممکن است احیانا در چنین صحنه‌هایی که مردم هستند آنها نباشند. البته مردم هر روز حضورشان را پررنگ‌تر کرده‌اند.

از راهپیمایی 22 بهمن، کمتر از یک ماه گذشته است و ما شاهد بودیم که مردم ما چه حضور گسترده‌ای در آن داشتند. البته همان موقع می‌شد در نگاه و حرکت مردم برخی گله‌مندی‌ها و انتقادها را دید. این گله‌مندی‌ها و این انتقادها الان هم وجود دارد، ولی من اطمینان دارم که مردم کشورمان روز جمعه، صحنه پرشکوه دیگری را به نمایش خواهند گذاشت و ان‌شاءالله با حضور بالای 60 درصدی خود انتخابات با شور و نشاطی را برگزار خواهند کرد.

کیهان:ضربه آخر

«ضربه آخر»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم مهدی محمدی است که در ان می‌خوانید؛وقتی منابع غربی می گویند، آمریکا، اسراییل و دوستان اروپایی شان «تاثیرگذاری بر جدول رویدادهای سیاسی» در ایران را مهمترین اولویت خود قرار داده اند، مقصودشان چیست؟ یا وقتی، مایکل هایدن رییس سابق سیا به صراحت اعلام می کند بهترین گزینه در مقابل برنامه هسته ای ایران برای آمریکا بازسازی فتنه 88 است دقیقا به چه چیزی اشاره دارد؟ یک نمونه دیگر، وقتی دیوید پترائوس رییس سیا در سنا به نمایندگان آمریکایی می گوید کاخ سفید کارهایش را کرده و منتظر است ببیند تحریم ها چه تاثیری بر داخل ایران خواهد گذاشت، از کجا می توان فهمید غرب دقیقا منتظر چه چیزی است؟

تا پیش از سال 88 آمریکایی ها و دیگر دوستانشان چندان علاقه ای به اظهار نظر علنی درباره وقایع داخلی ایران نداشتند. عملیات پنهان، تلاش برای شبکه سازی و گسترش ابزارهایی که به خیال آنها می توانست پیامشان را به مردم ایران برساند، فعالیت هایی موثرتر قلمداد می شد. اما از سال 88 به این طرف رویه عوض شده و دو اتفاق مهم رخ داده است:

اول- غربی ها دریافته اند محیط سیاست داخلی در ایران بسیار پیچیده است و آنها چیز زیادی درباره آن نمی دانند و لذا ارزش دارد که روی شناخت این محیط سرمایه گذاری کنند چرا که نهایتا هر اتفاقی که بنا باشد یک تغییر بنیادین در ایران بوجود بیاورد در داخل شکل خواهد گرفت.

دوم- طرف غربی فعال کردن عوامل سیاست داخلی ایران در ایران و تبدیل کردن هدف های خود به اهداف گروه های سیاسی در داخل را مهم ترین اولویت خود قرار داده است. هفته گذشته گزارشی وجود داشت که نشان می داد افسر رابط امور ایران در پایگاه نظامی بگرام افغانستان -که یکی از مهم ترین پایگاه های عملیات اطلاعاتی آمریکا علیه ایران است- گفته است هیچ چیز برای آمریکا بهتر از این نیست که سیاسیون در ایران همان هدف هایی را پی گیری کنند که آمریکا به دنبال دست یابی به آنهاست ولی تصور کنند که در حال پی گیری هدف های خودشان هستند.

در کنار این دو اصل کلی، اصلا دشوار نیست که تلاش های آمریکا برای ارتباط گیری گسترده تر با محیط داخلی ایران از سال 88 به این طرف را فهرست کنیم.

اول- آمریکایی ها در این مدت تلاش فراوانی برای بازنویسی نسخه فتنه 88 و پیراستن آن از عیب هایی که تصور می کنند باعث مرگ آن در آن سال شد کردند اما به دلیل از هم پاشیدگی جبهه داخلی فتنه و بی علاقگی بسیار شدید مردم به سرنوشت کسانی که تصور می کردند ملت فدایی آنها هستند، عملا این نسخه لااقل در آستانه انتخابات مجلس مجال اجرایی شدن نیافت و ظاهرا بنا شده این انتخابات به عنوان یک مرحله واسطه در نظر گرفته شود که در آن اصولگرایان به جان هم می افتند و راه را برای بازگشت جریان فتنه در انتخابات سال 92 هموارتر می کنند.

دوم- کاخ سفید در دو سال اخیر انرژی بی سابقه برای توسعه دسترسی خود به مردم ایران صرف کرده است. راه اندازی یک سایت اینترنتی به عنوان سفارت مجازی این کشور در ایران (که البته برای فتحش حتی نیازی نبود از دیوار آن بالا بروند) و بعد سر دادن شعارهای عجیب و غریب و صرف بودجه های کلان برای توسعه اینترنت در ایران (بخوانید جاسوسی اینترنتی از کاربران ایرانی)، و آخر از همه مخاطب قرار گرفتن مکرر مردم ایران از سوی مقام های غربی طوری که گویی این مردم فراموش کرده اند که همین مردان شیک پوش و زنان بزک کرده، چگونه هیولاوار در اتاق های در بسته شبانه روز در حال توطئه علیه آنها هستند.

سوم- در کنار این دو مورد، آمریکایی ها سعی کرده اند در همان حال که با رضایت تشدید شکاف میان اصولگرایان درون کشور را تعقیب می کنند، تلاش برای ایجاد پیوند میان گروه های مختلف اپوزیسیون در خارج از کشور و همچنین برقرار کردن کانال های ارتباطی آنها با داخل را تشدید کنند. برگزاری پی در پی کنفرانس هایی که در آن جوجه روشنفکرها کنار تروریست ها نشسته اند و به اسراییلی ها و آمریکایی ها درس پس می دهند نشان می دهد برای آمریکا بسیار مهم است که به جبهه بی در و پیکر اپوزیسیون سر و سامانی بدهد و و آنها را برای روز مبادایی که خودش هم نمی داند کی از راه خواهد رسید مهیا نماید.

چهارم- و آخر از همه، باید از تلاش بسیار نمایان غربی ها برای بحرانی کردن روابط مردم و نظام در ماه های گذشته هم چیزی بگوییم. زمانی آمریکایی ها در این باره که بگویند هدف تحریم های آنها مردم ایران است، بسیار احتیاط می کردند و همواره تاکید داشتند که تحریم ها به نحوی سازماندهی می شود که هوشمند باشد و به مردم عادی درایران آسیب نرساند. اکنون اما آن ملاحظه کاری کنار گذاشته شده است. نه آمریکایی ها و نه بویژه اسراییلی ها هیچ در این باره که بگویند اولا این بار هدفشان از تحریم تغییر رژیم است نه برنامه هسته ای و ثانیا در این تحریم ها مستقیما زندگی مردم را هدف قرار داده اند احتیاط نمی کنند. دقیق اگر باشیم این هم یک مدل از ارتباط گیری با مردم ایران است. ارتباط از طریق فشار با این توهم که مردم ایران متوجه نخواهند شد که چه کسی برای به هم ریختن زندگی آنها تلاش می کند و کدام طرف خود را به هزار مشقت انداخته است تا در معیشت مردم خلل و نقصانی وارد نشود.

یک بار دیگر این سوال را بپرسیم. آمریکا در محیط داخلی ایران به دنبال چیست؟ به نظر می رسد بعد از 3 دهه غربی ها به خوبی این نکته را دریافته اند که حریف اصلی آنها در ایران مردم هستند، مردمی که هر گاه حس کرده اند کسی درون حاکمیت قصد وادادن و امتیاز دهی به دشمنان آنها را دارد در کنار گذاشتن او تردید نکرده اند. از دید آمریکایی ها مردم ایران باید یک دهه قبل همه سکولار می شدند و حداکثر چند سال بعد از آن هم یا نظام را کنار می گذاشتند یا آن را وادار می کردند در اصلی ترین برنامه ها سیاست خارجی و امنیت ملی خود تجدید نظر کنند. اکنون و پس از یک دهه چیزی که می بینند این است که نه فقط مردم ایران سکولار نشده اند و دلبستگی آنها به انقلابی که اکنون در حال درنوردیدن مرزهای خاورمیانه است کمتر نشده، بلکه تنها اتفاقی که افتاده این است که سکولارهای ایرانی یا به همراه همسر محترمه در حصر خانگی هستند و مردم برای سرنوشت آنها تره هم خرد نمی کنند یا اینکه در این کشور پهناور یک وجب جا هم برای آنها نبوده و به ناچار به آغوش بزرگترها و کارفرمایانشان در اروپا و آمریکا بازگشته اند و از پشت کیبرد علیه نظام جمهوری اسلامی سرسختانه مبارزه می کنند!

انتخابات مجلس نهم در ایران آزمونی است برای اینکه یک بار دیگر به آمریکایی ها و به همه کسانی که آشکارا می گویند مهم ترین اولویتشان متوقف کردن ایران است بفهماند، معقول ترین کار برای آنها این است که از سر راه این ملت کنار بروند والا جز اینکه بی آبروتر از این شوند که هستند، اتفاق دیگری نخواهد افتاد.

اکنون نگاه همه جهان به ایران است. مردم منطقه خاورمیانه که بار گران خروش علیه دیکتاتورها را بر دوش می کشند چشم دوخته اند که ببینند ملت ایران چگونه به آنها دلگرمی می دهد. دشمنی هم که این اواخر عجز و ناتوانی اش او را به گسیل کردن تروریست به خیابان های تهران واداشته در انتظار است تا میزان تاثر فشارهایش بر مردم ایران را بسنجد.

آمریکایی ها البته اینقدر باهوش نیستند که بتوانند پدیده های سیاسی بزرگ در ایران مانند انتخابات یا راهپیمایی های میلیونی را درست تفسیر کنند اما بدون شک همان درک ابتدایی که اغلب از این تحرکات بزرگ به دست می آید را در ارزیابی های خود به طور کامل لحاظ می کنند.

توان آمریکا برای اعمال فشار بر ایران اکنون به سقف رسیده است و همانطور که تحلیلگران غربی به صراحت گفته اند همه گزینه ها مصرف شده و حقیقتا گزینه جدیدی وجود ندارد. تنها کاری که پس از این از دست آمریکایی ها بر می آید همانطور که پترائوس گفته این است که بنشینند و نگاه کنند. مردم ایران یک بار در راهپیمایی 22 بهمن نشان دادند که خوب می دانند چگونه باید در چشم دشمن خار فرو کرد، و حالا در انتخابات مجلس آن کار عظیم را به فرجام خواهند رساند. بدون شک، اگر ارزیابی غربی ها روز 13 اسفند این باشد که در اعمال فشار بر مردم ایران و تغییر دیدگاه های آنها هیچ توفیقی به دست نیاورده اند، پروژه فشار به آخر خط خواهد رسید و پس از آن گشایشی وجود خواهد داشت که از هم اکنون حدس زدن ابعاد آن حقیقتا ناممکن است. از زدن این ضربه آخر دریغ نباید کرد.

جمهوری اسلامی:خطر نفوذ صهیونیسم در منطقه قفقاز

«خطر نفوذ صهیونیسم در منطقه قفقاز»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛خبرگزاری‌های غربی با خوشحالی، از انعقاد قرارداد معامله کلان تسلیحاتی جمهوری آذربایجان با رژیم صهیونیستی به ارزش یک میلیارد و ششصد میلیون دلار، که برای این کشور کوچک آسیای میانه رقم بزرگی محسوب می‌شود، خبر داده و آن را گام دیگر اسرائیل به سوی مرزهای ایران تفسیر کردند.

این قرارداد تحریک آمیز شامل فروش هواپیمای جاسوسی بدون سرنشین، سیستم‌های ضد هوائی و دفاع موشکی است که همزمان با مواضع ضد ایرانی برخی سیاستمداران جمهوری آذربایجان و ایجاد تنش در روابط باکو و تهران می‌تواند به موضوع قابل تأمل و بحث انگیزی تبدیل شود.

این اقدام تسلیحاتی، طبعاً در کنار ترور دانشجویان هسته‌ای ایران توسط عوامل وابسته به موساد و فرار آنها به باکو و پناه گرفتن تروریست‌ها در جمهوری آذربایجان به همراه فعالیت‌های گسترده جاسوسی و اطلاعاتی صهیونیست‌ها در آنسوی مرزهای شمالی ایران می‌تواند موجب تحریک و برانگیختگی همسایگان باکو شده و ناگزیر به این تحلیل سوق داده شوند که دولت جمهوری آذربایجان برای ماندن بر قدرت و مقابله با ملت، متوسل به صهیونیستها شده و این کشور اسلامی را به پایگاهی برای اسرائیل در منطقه تبدیل کرده است.

ادامه این وضعیت قطعاً مردم آذربایجان و همسایگان این کشور را به سمت و سویی خواهد کشاند که برای حفظ منافع خود دست به اقداماتی بزنند. هر چند رئیس سابق سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی (موساد) در پی انتشار خبر انعقاد این قرارداد تسلیحاتی بزرگ که نشان از عمق روابط استراتژیک باکو و رژیم صهیونیستی دارد، سعی کرده بود همزمانی انجام این معامله را با تنش در روابط باکو و تهران تصادفی قلمداد کند ولی اظهارات دیگر او که گفته بود "اسرائیل، آزادانه به همپیمانان خود سلاح می‌فروشد و اگر چنین اقدامی، در چارچوب ایجاد مشکل برای ایران باشد، اتفاق خوبی است که ما از آن استقبال می‌کنیم" نشان از فعل و انفعال‌های پشت پرده لابی صهیونیستی در این ماجرا دارد.

صرفنظر از موضوع این قرارداد تسلیحاتی که می‌تواند تکمیل کننده حضور دیپلماتیک و نفوذ گسترده سیاسی، اقتصادی و اطلاعاتی باکو و تل آویو در سالهای اخیر و حلقه پایانی این زنجیره منحوس باشد، نگاه استراتژیک صهیونیست‌ها به توسعه حوزه نفوذ خود در جمهوری آذربایجان همان چیزی است که رژیم صهیونیستی پس از فروپاشی کمونیسم و با افتتاح سفارتخانه خود در باکو آن را دنبال کرده و جمهوری آذربایجان را در عمق اهداف استراتژیک خود جای داده است.

گام‌هایی که رژیم صهیونیستی در باکو طی سالهای اخیر و در غیاب حضور هدفدار و فعال جمهوری اسلامی ایران در قفقاز و آسیای میانه برداشته و امروز به نقطه اشراف بر شاهرگ‌های حیاتی جمهوری آذربایجان و حضور نظامی در مرزهای ایران رسیده، چیزی نیست که صهیونیست‌ها یک شبه به آن رسیده باشند بلکه حاصل اقدامات گسترده و نفوذی‌های بسیاری است که با طراحی‌های مختلف موساد در چند پرده و لایه انجام شده است.

1 - با توجه به موقعیت استراتژیک جمهوری آذربایجان و همسایگی این کشور با جمهوری اسلامی ایران و دروازه ورود به قفقاز و آسیای میانه و برخورداری از ذخایر غنی نفتی، درجه اهمیت باکو برای رژیم صهیونیستی مشخص می‌شود. از این رو پس از فروپاشی کمونیسم و استقلال جمهوری آذربایجان، صهیونیست‌ها در اولین مرحله، موضوع بهره‌برداری از یهودیان آذربایجان را به عنوان افرادی که می‌توان به وسیله آنها در نهادهای سیاسی، اقتصای و فرهنگی آذربایجان علیرغم اکثریت شیعه این کشور نفوذ کرد، از آنها به عنوان حافظان منافع نامشروع اسرائیل استفاده نمود، در اولویت قرار دادند. از این رو سازماندهی یهودیان داخل و متشکل کردن یهودیان مهاجرت کرده به سرزمین‌های اشغالی و ایجاد تشکیلاتی قوی برای آنها و فرستادن نمایندگان یهودی به مجلس آذربایجان را در دستور کار قرار داده و در مدت کوتاهی گروه دوستی پارلمانی اسرائیل و آذربایجان را پایه‌گذاری کرد به گونه‌ای که اکنون به عنوان پایگاه نفوذ سیاستهای اسرائیل در باکو عمل می‌کند.

2 - سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی در قالب دهها شرکت اسرائیلی بر نقاط حساس و کلیدی جمهوری آذربایجان چنگ انداخته و علاوه بر حضور در این صحنه‌ها، در قالب این شرکتها علاوه بر فعالیت‌های جاسوسی به تحکیم مواضع رژیم صهیونیستی در قفقاز مشغول شده و اکنون شبکه مخابراتی، مواصلاتی، بانکی، نفتی، ساختمانی، کشاورزی و حتی خدماتی جمهوری آذربایجان در اختیار شرکت‌های صهیونیستی قرار دارند. نفوذ اقتصادی رژیم صهیونیستی به اینجا ختم نمی‌شود بلکه اسرائیلی‌ها توانسته‌اند مدیران و مقامات بسیاری را در جمهوری آذربایجان به خود جذب کرده و از این طریق یک شبکه فعال از ایادی خود را در نظام اداری و اقتصادی ایجاد کند.

3 - صهیونیستها با ایجاد مراکز علمی و تحقیقاتی در جمهوری آذربایجان و اختصاص بورس‌های تحصیلی دانشگاهی و فرهنگی، همه ساله تعداد زیادی از جوانان آذری را به فلسطین اشغالی برده و تحت آموزش قرار می‌دهند. همچنین با برگزاری جشنواره‌ها و برنامه‌های هنری و سینمایی و اعزام خوانندگان، نفوذ فرهنگی قابل توجهی را در میان اقشار خاصی از مردم آذربایجان ایجاد کرده است.

این رژیم همچنین بهره برداری‌های فراوانی از احساسات قومی و ملی گرایی داشته و در راستای دامن زدن به تفکرات پان ترکیسم عمل کرده است.

4 - در بخش نظامی نیز فروش جنگ افزارهای نظامی اسرائیلی به جمهوری آذربایجان و تجهیز این کشور سال هاست که آغاز شده و کنترل بخش‌هایی از فضای جمهوری آذربایجان نیز در اختیار مستشاران نظامی رژیم صهیونیستی قرار گرفته است. روابط نظامی دو رژیم آنچنان گسترش یافته که اعزام هیأت‌های نظامی و حضور کارشناسان اسرائیلی در ساختار ارتش آذربایجان به امری عادی تبدیل شده و قرارداد نظامی اخیر نیز می‌تواند آن را گسترده‌تر کند.

بنابر این، حضور همه جانبه رژیم صهیونیستی در جمهوری آذربایجان با استفاده از شیوه‌های گوناگون، روز به روز دامنه بیشتری یافته و در تارو پود ساختار سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و امنیتی این کشور نفوذ کرده است. طبعاً این سلطه فرامنطقه‌ای و سرطانی در دروازه‌های قفقاز و آسیای میانه علاوه بر خطراتی که در اسرائیلی کردن فضای منطقه ایجاد می‌کند، تهدیداتی را نیز مستقیماً متوجه منافع جمهوری اسلامی ایران می‌سازد که باید به عنوان دغدغه سیاسی و امنیتی در دستور کار دستگاه دیپلماسی خارجی کشورمان قرار گیرد.

بی‌تفاوتی و انفعال در قبال تحرکات ضد ایرانی، القای خطر تهدید ایران و اسلامگرایی، فشار علیه مسلمانان، کمک به شبکه‌های صهیونیستی، در اختیار قرار دادن پایگاه به شبکه‌های جاسوسی و تروریستی موساد، اکنون به وضعیتی رسیده که یک همسایه کوچک جمهوری اسلامی ایران خاک خود را در اختیار نظامیان و جاسوسان اسرائیلی قرار می‌دهد بدون آنکه هشدارها و تذکرات لازم و مناسب را از وزارتخارجه کشورمان دریافت کند.

ناگفته پیداست اهدافی که رژیم صهیونیستی از توسعه نفوذ خود در جمهوری آذربایجان دنبال می‌کند تنها به تهدید امنیتی کشورمان محدود نمی‌شود بلکه کل منطقه قفقاز را تهدید می‌کند. بنابر این، امنیت ملی ایران ایجاب می‌کند در برابر تحرکات رژیم صهیونیستی در جمهوری آذربایجان حساسیت نشان داده شود و جلوی گسترش نفوذ این غده سرطانی در منطقه گرفته شود.  
 
رسالت:انتخاب نهم

«انتخاب نهم»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛تاکنون مفسران و تحلیلگران سیاسی در مورد انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی مطالب زیادی گفته‌اند که می‌شود آنها را در چند محور زیر جمع‌بندی کرد.

اهمیت انتخابات مجلس
انتخابات مجلس آینده سی و یکمین انتخابات می‌باشد که مردم به پای صندوق‌های رای می‌آیند. ملت در سی و سه سال گذشته همواره با رای آگاهانه خود مهر مشروعیت مردمی بر پای کارنامه سیاسی جمهوری اسلامی زده‌ است. مردم که هشت مجلس قانونگذاری را با رای خود سامان داده‌اند پس فردا به پای صندوق‌های رای می‌آ‌یند تا نهمین دوره قانونگذاری را در بهارستان شکل دهند.

مردم می‌خواهند مجلسی را شکل دهند که پاسدار حریم اسلام و دستاوردهای انقلاب باشد. مردم می‌خواهند مجلسی را شکل دهند که نگاهبان مبانی جمهوری اسلامی باشد. مردم می‌خواهند امانت رای خود را به کسانی بسپارند که برای استقلال و اعتلای کشور تلاش کنند و به آزادی ملت پایبند باشند و حقوق مردم را ادا کنند.

مردم می‌خواهند به کسانی رای دهند که گفتمان پیشرفت کشور را تعمیق ببخشند و به ملت خدمت کنند و درصدد اجرای عدالت نبوی و علوی در جامعه باشند.

مجلس یک مرکز مهم تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری در کشور است و به فرموده امام (ره) در راس امور است و می‌خواهد اراده ملت را در برابر دشمنان نظام نمایندگی کند و حافظ امنیت ملی باشد.

ما اکنون بر سر یک پیچ بزرگ تاریخی قرار داریم و به همین دلیل کسانی باید به مجلس راه یابند که فرمان قطار انقلاب را در این پیچ تاریخی به درستی هدایت کنند.

مجلس نهم در حالی شکل می‌گیرد که ملت‌های منطقه نگاهشان به ایران است. آنها می‌خواهند در مردم‌سالاری دینی از ایران الگوبرداری کنند. لذا مدل رقابت‌ها و گفتمان اضلاع رقابت و دغدغه‌های انتخاب‌کنندگان و انتخاب شوندگان برای ملت‌های جهان و منطقه مهم است. سطح،‌عمق و ژرفای مشارکت فوق‌العاده مهم است زیرا برای امنیت کشور مصونیت بخشی می‌آورد و خواب‌هایی را که قدرت‌های جهانی علیه ملت دیده‌اند، تعبیر نمی‌کند.

بدون شک مدیریت حضور در پای صندوق‌های رای به عهده نسل سوم انقلاب است. درخشش نسل سوم در پای صندوق‌های رای فوق‌العاده مهم است. جوانان باید ثابت کنند پاسداران خوبی برای جمهوریت نظام و مبانی مردم‌سالاری دینی هستند.

برنامه دشمن علیه انتخابات این دوره
دشمن یک بار در انتخابات سال 88 با نظام و مردم زورآزمایی کرد. غفلت برخی از نخبگان باعث شد آنها در راهبرد دشمن عمل کنند و به منافع ملی و اقتدار و امنیت ملی بی‌اعتنا باشند. خواص بی‌بصیرت نشان دادند استعداد سربازی برای دشمن را دارند و این استعداد را در تخریب ساختارهای قانونی نظام به کار می‌گیرند. آنها نوکری برای اجانب را به نوکری برای ملت و اسلام ترجیح دادند و نام خود را به عنوان روسیاهترین افراد در تاریخ ایران و اسلام ثبت کردند.

غرور، جاه‌طلبی و لجاجت، آنها را در دره فساد پناهندگی به دشمن و نوکری اجانب انداخت و تلاش دلسوزان انقلاب برای رهایی آنها از این سقوط به جایی نرسید.

ایران پس از فتنه سال 88 که ملت پنجه در پنجه "نبرد نرم" با آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی انداخت، یک ایران مقتدر و نیرومند است. ملت پس از فرو نشستن غبار فتنه برتری خود را به حریف جهانی در سایه بصیرت و استقامت نشان داد. مردم در 9 دی سال 88 چشم فتنه را کور کردند. امروز دنیا منتظر است ببیند حماسه حضور در پای صندوق‌های رای در 12 اسفند چگونه و با چه ابعادی خواهد بود.

دشمن مسیر تحریم، تضعیف و مخدوش کردن انتخابات را می‌پیماید و می‌خواهد بین نظام و مردم فاصله ایجاد کند. دشمن این سیاست را با تهدید و تحریم اقتصادی و فشار آوردن به مردم دنبال می‌کند. این سیاست در کنار راهیابی عناصر کم‌مایه و بی‌اعتقاد به ملت و نظام به درون مجلس دنبال می‌شود.

مردم دست دشمنان را خوانده‌اند. لذا این روزها عرصه رسانه ملی و رسانه‌های مکتوب و مجازی محل ظهور دیدگاه‌های ملت برای خنثی کردن برنامه‌های دشمن در انتخابات آ‌ینده است لذا مردم دو هدف را توامان دنبال می‌کنند.

1- حضور گسترده در پای صندوق‌های رای
2- انتخاب اصلح

مدل، ادب و آداب رقابت مدل،‌ادب و آداب رقابت در انتخابات مجلس نهم با همه اشکال رقابت در هشت دوره پیشین متفاوت است.

در این دوره ظرفیت‌های شناخته شده و ناشناخته طیف عظیم جریان اصولگرایی پا به عرصه رقابت گذاشته است. فضای انتخاب، فضای انتخاب خوب و خوبتر و خوبترین است لذا هر کس مومن‌تر، با تقواتر و دلسوزتر به انقلاب و نظام است مورد توجه مردم می‌باشد.

هر کس متعهدتر به محرومین و مستضعفین و خدوم‌تر باشد شانس بیشتری برای رای‌آوری دارد.

لذا مردم می‌گردند کسانی را پیدا کنند که به توطئه‌های دشمن واقف‌تر باشند و دغدغه‌های بیشتری نسبت به حفظ استقلال کشور و آزادی‌های مردم داشته باشند.

مردم دنبال کسانی هستند که امانتدار و خدوم باشند، شجاع و امتحان داده و با تجربه باشند.
قرار است در رقابت‌ها از نزدیک شدن به مراکز قدرت و ثروت پرهیز شود.قرار است نامزدها از اسراف بپرهیزند و برای اثبات خود دیگری را نفی نکنند و وعده‌های غیر عملی ندهند. قرار است از بداخلاقی بپرهیزند و حرف‌های دشمن شادکن نزنند. قرار است به عصبیت‌های قومی دامن نزنند و از دروغ و اهانت و افترا به رقیب پرهیز کنند.ما ظرف یکی دو روز آینده و نیز پس از انتخابات می‌توانیم یک رکورد تازه از نوع رقابت‌ها را در انتخابات سالم و قوی که در پیش داریم ان‌شاءالله ثبت کنیم.

بی‌تردید این نوع رقابت می‌تواند الگو برای انتخابات‌های آینده گردد و ضامن وحدت مردم و وحدت قوا نیز باشد.

 شرق:انرژی هسته‌ای؛ اعراب و ایران

«انرژی هسته‌ای؛ اعراب و ایران»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم صادق ربانی است که در آن می‌خوانید؛برگزاری اجلاس کشورهای عضو شورای همکاری خلیج‌فارس برای بررسی استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای، به منظور تنوع‌بخشی به منابع انرژی آن کشورها، درست همان استدلالی است که رژیم شاه در ایران برای تاسیس نیروگاه‌های هسته‌ای مطرح می‌کرد. همان زمان‌ها کارشناسان انرژی این پرسش را در مورد اقدام ایران مطرح می‌کردند که با وجود منابع عظیم نفتی در ایران، چه نیازی به ساخت نیروگاه‌های هسته‌ای هست؟

اکنون پاسخ کشورهای عضو شورای همکاری خلیج‌فارس هم می‌تواند همان دلایل رژیم گذشته ایران مبنی بر پیش‌بینی اتمام منابع نفتی و جایگزین کردن نفت با سایر منابع انرژی، استفاده از فنون هسته‌ای و سایر فنون پیشرفته هسته‌ای باشد. آن زمان‌ها استدلال می‌شد که استفاده از انرژی هسته‌ای موجب خواهد شد تا به جای سوختن نفت آن را به فرآورده‌های با ارزش‌تر «پتروشیمیایی» تبدیل کرد.

بررسی دقیق و بی‌طرفانه صحت استدلال‌ها به فرصت بیشتری نیازمند است و باید منتظر نتایج تصمیم‌گیری‌ها در این اجلاس مذکور ماند. به طور مختصر می‌توان گفت اگر این کشورها با استدلال رژیم گذشته ایران وارد باشگاه دارندگان انرژی هسته‌ای می‌شوند؛ باید قدری تامل کنند.

آنها تفاوت‌های میان ایران پس از انقلاب و پیش از انقلاب را باید در نظر داشته باشند، زیرا ایران پس از انقلاب با حجم عظیمی از سرمایه‌گذاری‌های انجام شده قبل از انقلاب مواجه بود و نمی‌توانست تاسیسات نیمه‌کاره گذشته را بلااستفاده رها کند.

تکمیل نیروگاه نیمه‌تمام بوشهر یا تکمیل و استفاده از تاسیسات چرخه سوخت هسته‌ای و به کار‌گیری نیروی انسانی تربیت‌شده موجود در ایران از قبل از انقلاب، به وسواس کمتری نیازمند است تا آغاز یک سرمایه‌گذاری عظیم برای ساخت نیروگاه‌های هسته‌ای به بهانه استفاده بهینه از نفت.

رژیم گذشته ایران هم توجیه مستدل و قابل قبولی برای ساخت نیروگاه‌های هسته‌ای به منظور استفاده بهینه از منابع نفتی در مصارف پتروشیمیایی نداشت زیرا کشورهای نفتی پرداخت هزینه ساخت نیروگاه‌های هسته‌ای را با صدور نفت خود تامین می‌کنند.

به‌علاوه هزینه تولید انرژی هسته‌ای، به ویژه در کشورهای غیرصنعتی، بسیار بالا‌تر از استفاده از سوخت فسیلی است. یعنی با پرداخت هزینه‌های تاسیس نیروگاه‌های هسته‌ای از طریق صدور نفت، مقدار نفت بیشتری از این کشورها صادر خواهد شد.

به بیان دیگر میزان نفت صادراتی برای خرید نیروگاه هسته‌ای، انرژی بیشتری در نیروگاه‌های فسیلی تولید خواهد کرد. اصولا حتی در کشورهای صنعتی، هزینه‌های تولید انرژی هسته‌ای و فسیلی در رقابت نزدیک با یکدیگر هستند با این تفاوت که کشورهای صنعتی برای گریز از وابستگی به نفت از انرژی هسته‌ای استفاده می‌کنند. در حالی که استفاده از انرژی هسته‌ای در کشورهای صادر‌کننده نفت حوزه خلیج‌فارس، آن کشورها را به کشورهای صنعتی وابسته‌تر می‌کند.

جالب توجه است که هجمه‌های کشورهای غربی علیه برنامه هسته‌ای ایران، مبتنی بر غیراقتصادی بودن سرمایه‌گذاری ایران در زمینه انرژی هسته‌ای است. البته یکی از دلایل غیراقتصادی بودن انرژی هسته‌ای در ایران، وابستگی ایران به سوخت هسته‌ای بوده که ایران را ناگزیر از سرمایه‌گذاری در زمینه غنی‌سازی اورانیوم کرده است. به نظر می‌رسد با توجه به تجربه ایران در تاسیس نیروگاه‌های هسته‌ای، کشورهای عضو شورای همکاری خلیج‌فارس دلایل دیگری برای روی آوردن به انرژی هسته‌ای باید داشته باشند.

مردم سالاری:پازل صهیونیستی در باکو

«پازل صهیونیستی در باکو؟»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم علی ودایع است که در آن می‌خوانید؛سرزمین  پارس در طول  تاریخ  شاهد صف آرایی  دشمنانی بوده است که به وجب، وجب خاک و تمدن آن  با کینه  چشم طمع  دوخته اند.

تزارهای  روس و کت قرمزهای بریتانیایی  قطورترین  پرونده خباثت ها را علیه مردم  ایران در ذهن  تاریخ حک  کرده اند. ظرف  یک سال  گذشته  نوع صف بندی ها در میان  اهمال کاری برخی  سیاستمداران  و دیپلمات ها تغییر کرده است; البته  شاید گسترده تر شدن تعداد دشمنان ایران خارج از توان پاستور  بوده است که این هم عذر بدتر از گناه است.

 روز یکشنبه  خبرگزاری  آسوشیتدپرس  از معامله  1/6 میلیارد  دلا ری  تل آویو با  باکونوشت  تا  خبری  که  دور از ذهن هم نیست  برخی را نگران کند.

گرچه قدرت  دفاعی و نظامی  ایران اسلا می  هر قدرت  منطقه ای  و فرامنطقه ای را دچار  وحشت می کند  اما دست کم گرفتن  این نوع تحرکات  دور از عقل  سلیم است.

 در روزهایی که شیخ نشینان  خلیج همیشه پارس انواع سیاست های خصمانه  را در سایه همراهی غرب  و خلا » دیپلماسی  متوازن باغ ملی،  علیه منافع ملی ایران در هر نقطه از  جهان اعمال می کنند;  اسرائیل  پازل  مهلکی  را در شمال  ایران طراحی  می کند و فازهای  آن را مرحله  به مرحله  به پیش می برد.

 پس از درگذشت  حیدرعلی اف، جمهوری  آذربایجان، همسایه  نسبتا  محترم  شمالی ایران  با چندین  کیلومتر  مرز  مشترک شروع  به دوری از مادر خود کرد!

الهام علی اف  با رویگردانی  از ایران اسلا می  کشور خود را  تبدیل  به میدان  یکه تازی  غرب کرد.

در ابتدا  قراردادهای کلا ن  اقتصادی  بین باکو و دیگر  کشورهای متخاصم با ایران بسته شد، در مرحله بعد هیات های نظامیان رده بالا ی پنتاگون و ناتو، میهمانان بیگانه سواحل دریای خزر شدند; سپس مانورهای مشترک آذربایجان آغاز شد تا آنکه از پس خنده های ظاهری جناب رئیس جمهوری، دشمنی ها علنی شد.

این تحولا ت از سال 86 که آغاز شد با توقیف محموله ایران در مرز آستاراخان علنی شد. اما سال 1390، سال رونمایی از انواع اقسام ماجراجویی ها بود. فروردین ماه 90 در بحبوحه جنجالی که ویکی لیکس علیه کاخ سفید به پاکرده بود، افشا شد که اسرائیل از خاک جمهوری آذربایجان علیه ایران جاسوسی کرده است. در مرداد ماه رادارهای جاسوسی آمریکا در خاک جمهوری آذربایجان مستقر شد. در مهرماه بودکه سرباز ایرانی توسط آذری ها به شهادت رسید و در آبان هم این کشور اعلا م کرد میزبان گروهی از ساکنان اردوگاه اشرف می شود. آذرماه بودکه خبرنگار ایران اخراج شد.

تمام آنچه که در سال 90 میان ایران و آذربایجان گذشت، با قرارداد مشکوک اسرائیل- آذربایجان، نشان از تنش فزاینده دارد.

ورای تمام تنشآفرینی های باکو، گروهی از نمایندگان پارلمان جمهوری آذربایجان با ذهن توهم گرای خویش، حمله لفظی به جمهوری اسلا می ایران داشته و خواهان تغییر نام این کشور به جمهوری آذربایجان شمالی شده اند.

آنها با خیال واهی و ذهن توهم گرا، جدا از تعلق خاطر غیرتمندان آذربایجانی، سیاست تجزیه استان آذربایجان را به عنوان استراتژی کلا ن خود در مناطق آذری زبان ایران اسلا می دنبال می کنند.آذربایجان جنوبی عنوانی است که ملی گرایان حامی حیدرعلی اف به شهرهای آذری ایران اطلا ق می کنند.

زخمی که با بی غیرتی فتحعلی شاه قاجار بر چشم ایران و شمال سرزمین پارس ایجاد شده بود، ظرف چند سال گذشته دوباره سرباز کرده است و با توجه به کشف منابع نفتی در دریای خزر و بحث ترسیم مرز کشورهای حاشیه دریای خزر; افزایش می یابد. براساس پازل مهلک که تلآویو ترسیم کرده است، ایران باید درگیر عناصر وابسته ای شود که سازجدایی طلبی در مناطق آذری زبان ایران می نوازند و توهم سرزمین بزرگ آذربایجان را در ذهن می پرورانند. 

اما در این بین یک نکته را مقام های امنیتی و به خصوص دستگاه دیپلماسی ایران باید بدانند، و آن، این که در اتاق فکر جنگ های متوازن و نامتوازن با تهران کسی منتظر پاسخ ایران نیست و تئوری و پازل های رنگ رنگ برای عملیاتی شدن آماده است.

نوع واکنش در قبال قرآن سوزی توسط نیروهای آمریکایی در افغانستان و محکومیت آن با تاخیر چند روزه از سوی جمهوری اسلا می که به عنوان یک کشور مسلمان پیشرو محسوب می شود نشان از خلا » وجود یک دیپلماسی و استراتژی منسجم در تهران است. مبادا روزی فرا برسد که نحله های فکری مخرب که با سو»استفاده از عملکرد ضعیف برخی مسوولین ایجاد می شوند حیثیت جگرپاره ایران و سرزمین پارس را در خطر افکند.

تهران امروز:حضور گسترده شرط مجلس کارآمد

«حضور گسترده شرط مجلس کارآمد»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم الهام امین‌زاده عضو جبهه متحد اصولگرایان است که در آن می‌خوانید؛جبهه متحد اصولگرایان که تحت نظر جامعتین فعالیت می کند در راستای وحدت میان تمام اصولگرایان تشکیل شد. از این روسعی شد تا در این لیست تمام سلایق اصولگرایی وجود داشته باشد، تا آنجا که در این لیست شاهد تجمیع توانمندی ها ،تجارب و سلایق مختلف در گفتمان اصولگرایی هستیم.

در حوزه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی چهره های شاخصی در لیست جبهه متحد وجود دارد از این رو به نظر می رسد کمیته انتخاب کننده سعی کرده است تا همه جوانب را بسنجد. در عین حال اما یکی از اساسی ترین دلایلی که باعث شد بنده شخصا از حضور در این جبهه استقبال کنم پرهیز از تفرقه در میان اصولگرایان بود هر چند که شاهد هستیم برخی از اصولگرایان به وحدت زیر چتر جامعتین احترام نگذاشته و لیست‌های متعدد از سوی آنان برای انتخابات ارائه شد.

با این حال به نظر می رسد با توجه به اینکه اعضای جبهه متحد اصولگرایی با حضور در میان مردم و تشریح برنامه های این جبهه بسیار روشنگری کرده و از توانایی های اعضای آن ودرباره برنامه هایی ‌ که جبهه بعد از ورود به مجلس دارد به مردم توضیح داده اند اعضای این جبهه برای ورود به مجلس از دیگر گروهها و جریانات جلوتر باشد.

در این میان یکی از برنامه های جبهه متحد در حوزه زنان توجه به نقش کلیدی آنها در خانواده است که سبب می شود مشارکت‌های اجتماعی آنان نسبت به گذشته پررنگ ‌تر شود هر چند که حضور زنان در اجتماع مخصوصا پس از پیروزی انقلاب اسلامی چشمگیر بوده است. این در حالی است همچنان در برخی بخشها خلأهایی وجود دارد. به عنوان مثال بیمه زنان خانه‌دار یکی از مهمترین خواسته‌های زنان کشور است که در حال حاضر عملیاتی نیست و مجلس نهم باید راهکارهای مختلف را برای اجرای این بیمه پیدا نماید.

از سوی دیگر رسیدگی به وضعیت زنان سرپرست خانوار و بدسرپرست باید در اولویت این مجلس باشد چرا که هم‌اکنون تعداد زیادی از زنان سرپرست خانوار در منازل خود به اشتغال خانگی مشغولند و هیچ حمایتی از آنها نمی‌شود باید به وضعیت آنها رسیدگی شود تا بتوانند از بیمه و مستمری برخوردار شوند. شاید به همین دلیل است که زنان باید به صورت گسترده در انتخابات شرکت کرده و سبب افزایش تعداد زنان خلاق و اندیشمند به عنوان نماینده در مجلس شوند که این امر موجب پیگیری بیشتر مشکلات حوزه زنان و خانواده و یافتن راهکارهای عملیاتی برای حل آنها می‌شود. در عین حال حضور گسترده افراد در انتخابات موجب می شود که افراد متخصص، با تجربه، متعهد و دلسوز وارد مجلس شده و شاهد فعالیت مجلسی توانمند و مقتدر با درک سیاسی بالا باشیم.

ابتکار:انتخاباتی از جنس ایران امروز

«انتخاباتی از جنس ایران امروز»عنوان یادداشت روز روزنامه ابتکار به قلم عبدالله موحدزاده است که در آن می‌خوانید؛این روزها که جامعه و سیاستمداران ایران درگیر موضوع مهمی مثل انتخابات و آن هم از نوع مجلس هستند شنیده می‌شود که گروه ها و احزابی شکل می‌گیرند و اعلام وجود می‌کنند.این مسئله در تهران حادتر و شدیدتر است.اما در شهرستان ها قصه به نحو دیگری است.افراد وابسته به قدرت و افراد مستقل بیشتر ابراز وجود می‌کنند تا احزاب یا فعالیت حزبی.فعالیت در برهه انتخابات در شهرستان ها از جانب بعضی ها و در سطح شهر بیشتر از تهران و شهرهای بزرگ است.

بعضی ها تصور می‌کنند که برداشت و ماحصل انتخابات، صرفا در زمان و برهه انتخابات است که محدوده ای چند ماهه را در برمی گیرد و اداعا می‌کنند چند ماه کاندیدها ها برای مردم و بقیه اش برای خودشان که البته این نگاهی بدبینانه به نمایندگان است و مسلم است که مجلس از اهمیت زیادی برخوردار بوده و هستند؛این نمایندگان کسانی هستند که در راستای منافع ملی و مسائل قانون اساسی و ارزشهای دینی حرکت می‌ کنند و آخرت خود را فدای دنیای خود یا دیگران نمی‌کنند ودر چارچوب منافع عموم مردم حرکت می‌کنند.

اینکه چه کسی صلاحیت نمایندگی دارد بحث مفصلی است برخی می‌گویند مثلا فلانی تخصصش ادبیات است چه نسبتی با سیاست دارد یا بهمانی رشته اش پزشکی است چرا باید نماینده یا در وهله اول کاندیدا شود! اما باید گفت که در کنار صلاحیت های عمومی مثل شجاعت، فهم از منافع و مصالح عمومی، دید کلان نگری باید به شاخص هایی چون علم تخصصی اشاره کرد که جامعه به هر علمی نیاز دارد و هر دوی این ها شرایط نماینده را رقم می‌زند ودر این میان شرایط عمومی از تخصصی شاید مهمترو حتی ارجح است.

عدم صلاحیت ها یا عدم احراز صلاحیت ها خود موضوع مهمی است.یک نفر می‌گفت من استاد دانشگاه باسابقه کاری مشخص، عدم احراز شدم.می گفت نمی‌دانم احراز به چیست؟اگر من استاد احراز نشدم چه کسی قرار است احراز صلاحیت شود؟ایا صاحبان قدرت و ثروت؟آیا افراد سمج و پیگیر؟ یا هرکسی که واقعا صلاحیت دارد؟

کار انتخاباتی گذشته از آنکه یک کار مقطعی است اما فرایندی بلند مدت است که اگر این نکته و استلزامات آن رعایت نشود، رشد لازم را بدست نمی‌آورد و همیشه در حال تکرار و درجا زدن است و حتی ممکن است دچار اشتباهات بدون انباشت فعالیت هم بشود.یعنی ممکن است با یک انتخابات، کل سیستم احساس ضعف یا احساس غرور کند.(با یک غوره سردی و با یک مویز گرمی اش می‌شود)انتخابات مقوله ای است که به عبارتی مناسب تر، جزئی از یک سیستم است و توان سیستم به مراتب از یک فعالیت محدود در یک برهه از کل دوره نمایندگی بیشتر است.

در باب خود انتخابات باید گفت که برای رسیدن به رشد در هر مقطع انتخاباتی، قدرت سیاسی لازم است به سمت کنشگری گروهی برود و این را باید یک امر لازم و ضروری بپندارد. به عنوان مثال در شرایط فعلی، معطوف به انتخابات در یک مقطع در شهری مثل تهران، انتخاب کاندیداهای مناسب، کار سختی است و این موضوعی بدیهی است و این غیر از تبعات بعدی این نحوه از انتخاب است که مردم با افراد گسترده و احزاب تازه شکل گرفته یا حتی با احزاب گنگ و نامعلوم که مرامنامه هایشان از ویژگی انعطاف غیر ضرور و قابلیت تعمیم به کل بشریت را دارد، مواجه هستند. این در حالی است که هر نماینده در هر منطقه باید معلوم کند چه برنامه برای 4 سال آینده منطقه خود و کل کشور در حوزه وظایفش دارد و نه مشکلات از ادم تا خاتم و برای همه ابناء بشر.

مواجه شدن با نمایندگان مستقل، در شرایط فعلی، صرفا در شهرستان های کوچک معنا دارد البته نه به این شکلی که در حال اتفاق افتادن است که تقاضاهای مردم منحصر در تقاضاهای شخصی و آنی(از قبیل اشتغال شخصی، وام، رفع گرفتاری های شخصی و غیره) شده است و نه مصالح و منافع عمومی و کلان شهر.در تهران نمی‌توان افراد زیادی را بررسی کرد و این مشکلی جدی است که حتی مشارکت را کم می‌کند و در بلند مدت آسیب های جدی به مقوله مهم انتخابات وارد می‌کند. انتخابات و برقراری مناسب آن نعمات زیادی برای هر جامعه ای می‌تواند به ارمغان بیاورد که ثبات و کارامدی از جمله آنهاست.

حمایت:صهیونیست‌ها در راه واشنگتن

«صهیونیست‌ها در راه واشنگتن»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛این روزها سران رژیم صهیونیستی از جمله نتانیاهو نخست وزیر و باراک وزیر جنگ این رژیم راهی آمریکا شده‌‌اند.

هرچند که بخشی از سفر آنها را حضور در نشست لابی صهیونیستی- آمریکایی «آیپک» تشکیل می‌دهد، اما بسیاری از ناظران سیاسی تاکید دارند که این سفر ابعاد گسترده‌تری دارد که برگرفته از چالشها و نابسامانی‌های این رژیم می‌باشد چرا که:اولا در عرصه داخلی رژیم صهیونیستی دیگر نمی‌تواند خود را آرمان سرزمین معرفی کند که رفاه و آزادی را برای همگان ایجاد می کند.

این امر را در گسترش اعتراض‌های ساکنان اراضی اشغالی به سران صهیونیستها می‌توان مشاهده کرد که در قالب اعتصاب‌های گسترده صورت می‌گیرد. گروههای سیاسی نیز برای سرنگونی نتانیاهو فعال شده‌اند.در این شرایط دریافت کمکهای اقتصادی و سیاسی برای خروج از این چالشها از اهداف سفر سران این رژیم به آمریکا است.

ثانیا در قبال فلسطینی‌ها نیز صهیونیستها دو اصل سکوت غرب در برابر اشغالگری‌های گسترده این رژیم در کرانه باختری و قدس و محاصره غزه در کنار ادامه روند سازش به عنوان مولفه امتیازگیری از فلسطینی‌ها را پیگیری می‌کنند. که در دیدارهای سران این رژیم با مقامات غربی به کرات به آنها تاکید شده است.ثالثا در حوزه منطقه‌ای نیز صهیونیستها از یک سو با قدرت یابی جبهه مقاومت و حرکتهای مردمی در قالب بیداری اسلامی مواجه هستند. از سوی دیگر صهیونیستها به دنبال ضربه زدن به جبهه مقاومت با محوریت لبنان، سوریه و ایران می‌باشند.

به رغم تمام تحرکات صورت گرفته از سوی صهیونیستها و ائتلاف برخی کشورهای عربی و غربی تاکنون این تحرکات نتیجه بخش نبوده و آنها نتوانسته‌اند اهداف ضد مقاومت خود را اجرایی سازند. بنابراین می‌توان گفت که آنها با رویکرد به آ‌مریکا به دنبال تشدید فشارها بر مقاومت می‌باشند.

براین اساس از اصلی‌ترین محورهای سفرهای باراک و نتانیاهو مسائل مربوط به ایران و سوریه عنوان شده است. این در خالی است که مقامات آمریکایی‌ بارها اذعان کرده‌اند که توان مقابله با مقاومت را نداشته و خواستار عدم تحرک صهیونیست‌ها شده‌اند.

رابعا صهیونیستها در عرصه جهانی نیز با انزوای شدیدی مواجه هستند به گونه‌ای که حتی در میان مردم اروپا و آمریکا نیز جایگاهی ندارند. بهره‌گیری از آمریکا برای خروج از این وضعیت را می‌توان ازاهداف صهیونیستها دانست هرچند که آمریکا نیز چنان در انزوا قرار دارند که نمی‌تواند چندان تحرکی برای صهیونیستها داشته باشد.

در مجموع می‌توان گفت که اقدامات صهیونیستها در سفر به آمریکا برگرفته از چالشهای گسترده آنها است در حالی که برآنند تا از شرایط جمهوریخواهان و دموکراتها برای مبارزات انتخاباتی جهت کسب منافع بیشتر از آمریکا بهره‌برداری کنند. به عبارتی آنها به نوعی باج گیری را از آمریکایی‌ها صورت می‌دهند تا از فروپاشی بیشتر خود جلوگیری نمایند.

آفرینش:دلنگرانی جوانان از آینده

«دلنگرانی جوانان از آینده»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛روزی نیست که در مصاحبه ها،جلسات،همایش ها و گزارشات مسولان مختلف وعده و وعیدی از بهبود اوضاع جوانان و برنامه های سازنده برای آینده آنها شنیده نشود. امروز هم که بازار این شعارها داغ است و همه کاندیداهای مجلس قول می دهند و در سخنرانی‌هایشان متعهد می‌شوند که با روی کار آمدن گلستانی را برای قشر جوانان بنا خواهند کرد که دیگر هیچ مشکلی برای آنها نخواهد ماند.

به گونه ای حرف می زنند که انگار تا حالا هیچ کس از مشکلات این قشر خبرنداشته و نمی دانسته که جوانان کشورش دچار نگرانی و مشکلات فراوان اجتماعی می باشند.

اما واقعاً انگار که هیچ کس نمی داند و نمی بیند جوانان این مرزوبوم دچار چه گرفتاری هایی شده اند که آینده روشنی را برای خود تصور نمی کنند. این اسفبار است که ناامیدی در بین بسیاری از جوانانی باشد که پایه گذاران آینده این مملکت هستند. خیل عظیمی از فارغ تحصیلان که بازارکاری برای آنها مهیا نیست و درکابوس بیکاری سیر می کنند، ناخواسته خود را در ورطه های خطرناکی می یابند که مقصدی جز نابودی نخواهد داشت. گرفتاری در دام اعتیاد و بزهکاری های اجتماعی امروز گریبان قشرجوان مارا گرفته است. پایین آمدن سن اعتیاد به 16 سال و افزایش جرائمی همچون سرقت و کیف قاپی بیانگر وضعیت نگران کننده این قشر می باشد.

جوانی که روزی در مدرسه، انشای خود را درمورد "می خواهید درآینده چه کاره شوید" می نوشت امروز به این فکر می کند که چه کار کند تا "بیکار" نشود. چه کارکند تا نگاه سنگین اطرافیان نسبت به وی برداشته شود و به قولی سربار خانواده نباشد. غرور جوانی اجازه نمی دهد تا همچون سال های پیش پول توجیبی بگیرد، لذا دیگر انتخابی برایش باقی نمی ماند و به هرکاری دست میزند تا خرجی خود را تامین کند.درصدد توجیه اعمال غیرقانونی نیستیم اما هیچ کسی فطرتاً از جرم و زندان خوشش نمی آید و معمولا به خاطرفشارهایی است که از بیرون به وی وارد می شود.

اما چرا درطی این سال ها اقدامی ریشه ای برای حل معضلات این جوانان اندیشیده نشده، امروز که با این سروصدا بر طبل انتخابات می کوبیم چه اقدامی برای آینده جوانان کرده ایم که توقع داریم جوان ما با شوق و اشتیاق وعده های انتخاباتی کاندیداها را باور کند و به آنها اعتماد نماید. بحث عرق ملی به کنار و غیرت این جوانان ثابت شده است و بارها حضورخود را درعرصه های مختلف نشان داده اند اگرهم کسی دراین میان طلبکار و متوقع باشد این جوانان هستند نه مسولین.

چشم بر تلاش هایی که در طی چند سال گذشته برای جوانان شده است نمی بندیم اما باورکنید که این اقدامات چشم گیر و قانع کننده نبوده است. از کاندیداهای محترم مجلس تقاضا داریم همانقدر که در این ایام به دنبال کسب رای این جوانان هستند بعد از ورود به مجلس محو سیاسی کاری و بازی های قدرت نشوند و به یاد این جوانان هم باشند. فرزندان این ملت را فرزندان خود بدانند و تصور کنند فرزند خودشان در شرف ازدواج است و شغلی ندارد چه طور برای بهبود وضعیت وی تلاش می کنند!؟

از نوشتن چند سطر بالا متاسفیم چون اگر افرادی که در پست های مختلف قرار می گیرند وظیفه خود را می شناختند دیگر مجبور به استغاثه برای خدمت رسانی نبودیم. ای کاش فرهنگ خدمت رسانی در میان این همه هیاهو و شعار گم نمی شد و شاهد بهبود وضعیت جوانان کشور می بودیم.

دنیای اقتصاد:پیرامون سیاست پیمان ارزی

«پیرامون سیاست پیمان ارزی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکترپویا جبل عاملی است که در آن می‌خوانید؛به نظر می‌رسد آن چه در ذیل سیاست پیمان ارزی، سیاست‌گذار به دنبال آن است، نه تنها مرتفع شدن بخشی از عملیات ورود و خروج ارز به کشور بلکه همچنین اطمینان از این مساله است که نرخ ارز تاثیرگذار در اقتصاد ایران، نه نرخ بازار که نرخ رسمی باشد که از سوی دولت تعیین شده است، اما آیا این اهداف دست یافتنی است؟

بیایید ابتدا فرض کنیم، صادرکننده به هر طریق راضی می‌شود که با این سیاست همراهی کند و ارز خود را با نرخ 1226 تومان به فروش می‌رساند. در این صورت حداقل می‌توان انتظار داشت که هدف اول دست یافتنی می‌شود و نیازی به ورود و خروج بخشی از ارز صادراتی به کشور نیست، اما آیا هدف دوم دست یافتنی است؟ با اطمینان کامل می‌توان گفت که این هدف حتی با فرض بعید رضایت صادرکنندگان حاصل نمی‌شود؛ زیرا بخش اعظم کالاهای وارداتی اقتصاد ایران قاچاق است و چه بخواهیم و چه نخواهیم، قیمت‌های این کالا‌ها بر شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی تاثیرگذار است، در نتیجه نباید انتظار داشت که با اعمال چنین سیاستی، تورم به علت افزایش بهای کالاهای وارداتی رخ ننماید.

اما این تمام داستان نیست، در بسیاری از کالاها ما شاهد آنیم که واردات هم از کانال‌های قانونی است که نرخ ارز رسمی را در بهای تمام شده کالای خود در بر دارد و هم از طریق غیرقانونی که واردات با نرخ ارز بازار آزاد صورت می‌پذیرد. از این نظر، هیچ بعید نیست که حتی در بخشی از کالاهایی که وارداتشان با نرخ ارز رسمی انجام شده، باز بهای بازار آزاد بر قیمت بازار غلبه کند. در واقع واردکننده با قیمت ارز رسمی با مشاهده آن که کالای قاچاق با بهای ارز آزاد، هنوز بازار خود را دارد، می‌تواند اقدام به افزایش بهای کالای وارداتی خود کند و عملا نتیجه مورد نظر سیاست به طور کامل به‌دست نیاید.

اما حال اگر فرض اولیه خود را کنار بگذاریم، حتی همین نتیجه نصف و نیمه نیز به‌دست نخواهد آمد. وقتی صادرکنندگان می‌بینند که قادرند ارز خود را با بهای بسیار بالاتری به فروش رسانند، چه انگیزه‌ای برای آنان وجود دارد که دلار خود را به دولت بفروشند. آنان حاضرند همه راه‌ها را برای دور زدن آزمون کنند، اما به هر طریق ارز خود را اگر مجبور باشند وارد کشور کنند و با نرخ آزاد به‌فروش رسانند.

سیاستی قادر است در صحنه عمل موفق باشد که بتواند همسو با انگیزه بازیگران به پیش رود. از این رو شاید بتوان نتیجه گرفت که سیاست‌گذار پولی باید راه دیگر را آزمون کند. اولا باید تمامی تلاش‌ها را انجام داد تا سیستم بانکی بین‌الملل از ما روی بر نگرداند و دوم آنکه می‌توان با اعمال سیاست‌های پولی انقباضی اثرات تورمی کالاهای وارداتی را خنثی کرد. شاید مورد اول به تمامی در دست مقامات پولی نباشد؛ اما به نظر می‌رسد سیاست‌گذاران حداقل روی کاغذ، ابزار کافی را برای اجرای مورد دوم در دست دارند.

گسترش صنعت:تکنیک‌هایی برای شنیدن صدای مشتری

«تکنیک‌هایی برای شنیدن صدای مشتری»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم سیدعلیرضا شجاعی است که در آن می‌خوانید؛سرعت بالای تغییر تکنولوژی و پیشرفت علم و دانش موجب  ایجاد فضای رقابتی بین بنگاه‌های تولیدی شده است که هریک از بنگاه‌ها سعی دارند با کسب سهم بیشتری از بازار گوی سبقت را از رقبای خود بربایند. در چنین شرایطی کم‌‌توجهی به نوآوری، تولید کالای کیفی و کاهش قیمت تمام شده و به‌صورت عام‌تر عدم اهتمام به خواسته و نیاز مشتری، به شکست در ارائه محصول منجر می‌شود. ازاین‌رو شرکت‌های تولیدکننده، عرضه بعضی از محصولات را متوقف یا اصلاح می‌کنند تا به بهترین نحو جوابگوی نیازها و خواسته‌های مشتریان باشند. به‌عبارت دیگر شرکت‌ها با تشخیص نیازها و خواسته‌های مصرف‌کنندگان و توجه به آنها در بازارهای مختلف به تداوم تجارت بلندمدت، افزایش رشد و رونق اقتصادی به تولید محصولات جدید می‌پردازند.

چراکه در عرضه، رقابت مصرف‌کنندگان شکل‌دهنده تقاضا در بازار کالا و خدمات است که در صورت برخورداری از ابزارها و حمایت‌های حقوقی لازم، می‌توانند با انتخاب صحیح، تولیدات و خدماتی را که به هر نحو از استانداردهای لازم برخوردار نیستند از صحنه بازار حذف کنند و بدین وسیله رقابت هرچه بیشتر را در میان عرضه‌کنندگان کالا و خدمات جهت ارائه محصولات بهتر ایجاد  کنند. برهمین اساس رویکرد دانش بازاریابی نیز در مشتری‌محوری و جلب خریداران تغییر کرده و اگر در زمان تولید صنعتی سرمایه‌داری اولیه و میانه، رویکرد کاهش هزینه و رقابت قیمت ‌سازوکار اصلی بوده است؛ اکنون در شرایط تولید صنعتی سرمایه‌داری متمرکز که شرکت‌های چند ملیتی، فراملیتی، فروشگاه‌ها، بنگاه‌های زنجیره‌ای و زنجیره تامینی کلان سیطره بلامنازع بر بازار دارند،‌ رویکرد خدمات مشتری سازوکار اصلی بازاریابی را تشکیل می‌دهد.

هم‌اکنون تکنیک‌های مختلفی در سطح دنیا برای تعامل با مشتری و ذی‌نفعان یک بنگاه تولیدی یا خدماتی به وجود آمده و استانداردهایی تدوین شده است که از آن جمله می‌توان به مدیریت ارتباط با مشتری(CRM) و گسترش عملکرد کیفی (QFB)اشاره کرد که در آن صدای مشتری (VOC)مهم‌ترین عامل در نظر گرفته می‌شود.

در این بین یکی از مهم‌ترین و اصلی‌ترین شیوه‌های  مصرف‌کنندگان در دستیابی به حقوق خود، وجود  سازمان‌های غیردولتی است که ‌به‌عنوان بخش سوم در کنار بخش خصوصی و دولت در اداره جامعه نقش دارد. این سازمان‌ها با توجه به این‌که بستر رشد و ارتقای افراد و نیز زمینه‌ساز بروز توانمندی‌ها و پتانسیل‌های آنها در ایفای مسوولیت اجتماعی هستند، از موثرترین کانال‌های مشارکت مردم در فعالیت‌های مرتبط با فرآیند توسعه پایدار به شمار می‌روند.

تجربه نشان داده است در صورتی‌که بنگاهی تولیدی و توزیعی در انعکاس صدای مصرف‌کننده به خوبی عمل کند، در نهایت نیازهای تولیدکننده، وارد‌کننده و توزیع‌کننده تامین خواهد شد و از همین روست که مسائل مربوط به احقاق حقوق مصرف‌کننده به‌صورت جدی و مستمر پیگیری می‌شود اما نباید فراموش کرد که حمایت از حقوق مصرف‌کنندگان در ایران با موانع بسیاری روبه‌رو‌ست و رفع بهتر این موانع و پیگیری جدی مطالبات و خواسته‌های این قشر تنها با ایجاد نهادهای مدنی و غیردولتی میسر خواهد شد که خوشبختانه در این زمینه انجمن‌های حمایت از حقوق مصرف‌کنندگان در سطح شهرستانی، استانی و ملی شکل گرفته است.

تجربه کسب‌شده در کشورهای پیشرفته حاکی از آن است  که به‌واسطه تحقق این امر انعکاس صدای مشتری و پیگیری مداوم حقوق آنها به بهترین شکل ممکن صورت خواهد گرفت. حال امید می‌رود که با ایجاد نهادهای مردمی و غیردولتی شاهد تقویت حمایت از حقوق مصرف‌کنندگان در جامعه ۷۵ میلیونی باشیم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها