گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

رمزگشایی از سخنان رهبر انقلاب

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خو به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «انتخابات و آوازه ایرانیان»«تیری که کمانه کرد»،«رأی هایی به نفع اقتصاد»،«رمز گشایی از سخنان رهبری انقلاب اسلامی»،«نامه‌ای برای اصغر فرهادی»،«انتخابات مجلس و گام‌های نهایی»،«اولویت جبهه متحد نیازهای روز کشور است»،«رمز توفیقات بین المللی جدایی نادر از سیمین»،«تو فقط 2 سال از سینمای ما بزرگتری!»،«بورس تهران در نقطه عطف» و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۴۵۹۷۷۴

جام جم:انتخابات و آوازه ایرانیان

«انتخابات و آوازه ایرانیان»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم دکتر علی دارابی است که در آن می‌خوانید؛ایران اسلامی در پرتو انقلاب اسلامی و رهبری پیامبرگونه امام خمینی(ره) و خلف صالح ایشان رهبر معظم انقلاب و با ملتی نستوه و انقلابی در دنیا امروز شهره است.

این اشتهار جهانی ایرانیان ریشه در چه اموری دارد؛ جنگ تحمیلی 8 ساله رژیم بعثی عراق با حمایت استکبار و مقاومت، ایثارگری و در نهایت پیروزی ایران، تسخیر لانه‌جاسوسی آمریکا و شکستن هیمنه و ابهت پوشالی آن، فتوا و حکم تاریخی حضرت امام خمینی(ره) درباره سلمان رشدی مرتد که هزینه اسلام‌ستیزی را تا حد حیات ستیزه‌جویان بالا برد و اسلام را برای قرن‌ها بیمه کرد، تحریم‌ها و تهدیدهای نظام سلطه علیه ملت ایران و دور‌زدن و ناکام گذاشتن این ترفندهای نخ‌نمای استکبار و رونق تولید و آبادانی در کشور، موفقیت‌ها و پیروزی‌های چشمگیر فرزندان ایران اسلامی در رقابت‌های علمی، ورزشی جهانی و توفیقات حیرت‌برانگیز هسته‌ای، حمایت از جنبش‌های آزادیبخش در سراسر جهان و بر‌هم زدن نظام دوقطبی حاکم در دنیا، بیداری اسلامی در جهان اسلام، حمایت از انتفاضه، قدس و حزب‌الله لبنان را می‌توان از مهم‌ترین دلایل اشتهار ایرانیان در عرصه جهانی برشمرد.

بی‌تردید بر این فهرست می‌توان ده‌ها مورد دیگر را اضافه کرد، اما آنچه همواره موجب آوازه و اشتهار ایرانیان در جهان شده است، حضور مستمر و پرصلابت مردم انقلابی ایران در عرصه‌های مختلف بخصوص در راهپیمایی‌های 22 بهمن و روز جهانی قدس و به طور اخص انتخابات در ایران بوده است.

انتخابات نماد و نشانه بزرگ تکثر، آزادی و حق رای نزد جهانیان فارغ از هر ایدئولوژی است. صندوق رای راهی قانونی، مسالمت‌آمیز، اصلاح‌گرانه و آگاهانه برای استیفای حقوق شهروندی و تعیین سرنوشت است. ایران اسلامی افتخار دارد که در خط مقدم مردم‌سالاری دینی از ابتدای انقلاب تاکنون برای انتخاب مسوولان خود به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم از طریق رای از این حق مسلم به نحو بایسته و شایسته‌ای استفاده کرده است. انتخابات در ایران همواره از اهمیت و حساسیت خاصی برخودار بوده است.

عمل به تکلیف و فریضه دینی و استیفای حقوق شهروندی موجب حضور مردم به صورت گسترده در انتخابات بوده است، اما آنچه باید مورد تاکید قرار گیرد پاسخ قاطع و ناامید کننده به دشمنان بوده است،‌ زیرا بدخواهان ملت ایران همیشه خواستار تحریم انتخابات و حضور نیافتن مردم در پای صندوق‌های رای بوده‌اند. 12 اسفند 90 روز حضور حماسی ملت ایران برای انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی است. بی‌گمان مجلس شورای اسلامی برابر قانون اساسی و آموزه‌های امام خمینی(ره) در راس امور است.

بیش از 90 اصل قانون اساسی به حوزه اختیارات، صلاحیت‌ها و ماموریت‌های مجلس و نمایندگان آن اختصاص دارد که هیچ‌یک از قوا از این میزان گستردگی و بسط ید در قانون اساسی برخوردار نیست. دیگر آن که مجلس شورای اسلامی تنها نهادی در نظام جمهوری اسلامی است که هیچ قدرت و نهادی حق انحلال آن را ندارد و اصولا کشور در هیچ شرایطی بدون مجلس نمی‌تواند باشد، اما اهمیت ویژه نهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در چه امری نهفته است که باید مردم گسترده‌تر از ادوار گذشته مجلس، در روز جمعه 12 اسفند پای صندوق‌های رای حاضر شوند؟ خطر نفوذ جریان‌های انحرافی از یک‌سو و عناصر حامی و طرفدار وابسته به فتنه، دو خطر نگران‌کننده در انتخابات پیش‌روست که اگر این دو جریان در سایه غفلت یا عدم حضور گسترده مردم بتواند وارد خانه ملت شود، باید نگران مجلس آینده بود. دیگر آن که باید گفتمان انقلاب اسلامی که برگرفته از آموزه‌های امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب است برتری خود را به رخ بکشد تا بتوانیم به اجرای عملی سند چشم‌انداز و عدالت و پیشرفت امیدوار باشیم.

با این همه اهمیت و حساسیت بس ویژه و خطیر انتخابات در پیش رو باید بدانیم جریان بیداری اسلامی در جهان اسلام و ملت‌های نجا‌ت‌یافته از رژیم‌های وابسته و استبدادی، چشم به الگوی رفتاری ایرانیان دوخته‌اند که رای قاطع همه ما در روز جمعه لبیک عملی به آنان است. هرچند برابر نظرسنجی‌های معتبر مشارکت و حضور مردم در انتخابات مجلس نهم بین 57 تا 60 درصد برآورد شده است که نسبت به انتخابات ادوار اخیر مجلس نشانگر حضور گسترده‌تری است، اما ملتی بزرگ که خواهان صیانت از انقلاب و دستاوردهای آن، پاسداری از امنیت و منافع ملی خود و الگو شدن برای مسلمانان در جریان بیداری اسلامی است، باید حضور گسترده‌تری را در 12 اسفند رقم زند و از امت اسلامی ایران جز این انتظار نمی‌رود و روز جمعه 12 اسفند 90 بار دیگر آوازه مردم ایران در سراسر گیتی طنین افکن خواهد شد و حماسه دیگری خلق می‌شود.

کیهان:تیری که کمانه کرد

«تیری که کمانه کرد»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن می‌خوانید؛«آیا مردم در انتخابات مجلس شرکت خواهند کرد؟» این سؤال، سؤالی است که طی چند ماه گذشته به عنوان بزرگ ترین مسئله و مهم ترین دغدغه و هراس، ذهن دشمنان و مخالفان نظام جمهوری اسلامی را اشغال کرده است.

البته از ماه ها پیش برخی از به اصطلاح بنیادها، اندیشکده ها و مراکز اتاق فکر غربی ها و صهیونیست ها تا حدودی این پرسش و بحث و جدل ها پیرامون آن را در گستره ای محدود و خاص در محیط رسانه به بیرون درز دادند.

از نظر آنان پاسخ روشن و بدون ابهام است و حتی مراکز اصلی قدرت و نهادهای اطلاعاتی و تصمیم گیر آنها می دانستند و تردیدی نداشتند ایرانی ها در انتخابات مجلس حضور حداکثری خواهند داشت.

ناگفته پیداست این پاسخ، پایان کار نبود و طبیعی است که دشمنان و مخالفان نظام جمهوری اسلامی به انتخابات 12اسفند به ویژه پس از ناکامی بزرگ در انتخابات قبلی و فتنه 88 به عنوان بزنگاهی برای توطئه ها و آرزوهای شیطانی شان؛ نگاه ویژه داشته و دندان طمع تیز کرده باشند.

بنابراین دشمن برای تعیین راهبرد (هدف کلی) و تاکتیک (راه های رسیدن به آن هدف کلی) خود از مدت ها قبل با برنامه ریزی ها و طرح های خرد و کلان به کارزار انتخابات مجلس ایران ورود جدی داشته است.

به عنوان نمونه برای اینکه دورخیز دشمن برای انتخابات اسفند 90 مشخص شود می توان به سخنان معنادار جرج سوروس در اسفند 89 اشاره کرد که در مصاحبه با سی ان ان گفت: «حاضرم شرط ببندم ایران تا یک سال آینده سقوط خواهد کرد»!

هرچند این ادعای آقای سوروس که نظراتش در پهنه فتنه انگیزی های سال 88 به میدان آمده بود تنها در قالب همان آرزوی تغییر رژیم در ایران قابل ارزیابی است ولی از یکسو تلاش و تحرکات برنامه ریزی شده دشمن پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و استفاده از انتخابات مجلس نهم علیه ایران اسلامی را نشان می دهد. از دشمن انتظاری جز دشمنی نیست بخصوص اینکه دشمنان نشان دار جمهوری اسلامی درصدد انتقام گیری در پی ناکامی فتنه 88 هستند.

بنابراین راهبرد دشمن و شکست خوردگان فتنه 88، به چالش کشیدن «مشارکت» در انتخابات مجلس نهم بود. دقیقا اینجاست که وقتی دشمن بیرونی، راهبرد کاهش مشارکت در انتخابات مجلس را سرلوحه خود قرار می دهد جریانی در داخل پروژه «تحریم انتخابات»! را به منظور کمرنگ کردن حضور مردم پیش می کشد.

اکنون بدون مقدمه و حاشیه پردازی باید دید دشمن چه تاکتیک هایی را برای راهبرد مورد اشاره طی ماه های اخیر اجرایی کرده و به چه نتایجی رسیده است؟به تعبیر ساده تر دشمن چه کار کرده است تا مردم در انتخابات مجلس شرکت نکنند و آیا در شرایطی که تنها 3 روز به انتخابات باقی مانده از اقداماتش طرفی بسته یا پاسخ منفی است.

اقدامات آشکار به وضوح حاکی از آن است که از 6 ماه مانده به انتخابات مجلس، دشمن تاکتیک های خود را برای تحقق آن راهبرد تعیین شده بکار گرفته و از تمام ظرفیت خود بهره جسته تا حضور مردم در پای صندوق های رای را کمرنگ نماید.

برای اینکه اشاره به اقدامات و تحرکات پردامنه دشمن طی پروسه 6 ماهه یاد شده به درازا نکشد و بیرون از حوصله این ستون نباشد اجازه بدهید تنها به فهرستی از مهم ترین ها در فاصله زمانی سپتامبر 2011 تا فوریه 2012 بسنده کنیم:

1- تحریم دهها تن از مقامات بلندپایه ایران، 2- تصویب سه قطعنامه بر ضد ایران اسلامی در موضوعات هسته ای، تروریسم و حقوق بشر، 3- انتشار گزارش های پیاپی به بهانه حقوق بشر علیه جمهوری اسلامی توسط بان کی مون، احمد شهید و کمیته سوم مجمع عمومی، 4- تهدیدات سیاسی و نظامی علیه کشورمان با این ترجیع بند صهیونیستی- آمریکایی که؛ «همه گزینه ها روی میز است»!، 5- دست یازیدن به ترور دانشمندان هسته ای کشورمان و به شهادت رساندن مصطفی احمدی روشن، 6- تحریم بانک مرکزی، 7-تحریم نفت و...

جای کمترین تردیدی نیست که همه این تلاش ها و تقلاهای دشمن برای به سقف رساندن فشارها علیه نظام جمهوری اسلامی و انتقال این فشارها به زندگی مردم بوده است تا در نهایت به علت غلبه فضای یأس و ناامیدی، راهبرد کاهش مشارکت مردمی در انتخابات را عملی نمایند اما صحنه عمل با میدان تاکتیک ها و اعمال فشارها برای تحقق آن راهبرد خاص متفاوت است، چرا؟

می توان به چند نکته کلیدی و راه گشا اشاره داشت؛ الف: اقدامات و تدابیر متقابل ایران اسلامی در راستای دکترین «تهدید در برابر تهدید» بسیاری از نقشه های دشمنان را نقش بر آب کرد. به عنوان مثال طرح بستن تنگه هرمز که ایران اسلامی چندی پیش در رزمایش ولایت 90، بستن این آبراه استراتژیک را تمرین کرد پیام مقتدرانه و در عین حال بازدارنده ای بود به دشمنانی که پیش تر رجز می خواندند و بعد در هنگامه عمل ترمز کردند.

ب: علی رغم افزایش فشارها بر ایران تا جمهوری اسلامی را به زعم خودشان منفعل کرده و به گوشه رینگ ببرند در بحبوحه همین فضا، ایران در کمینگاه الکترونیکی خود پهپاد جاسوسی آمریکا را شکار کرد.

این اقدام نه تنها اقتدار جمهوری اسلامی را آشکارا به دنیا مخابره کرد بلکه نشان داد اتهام نقض قواعد و مقررات بین المللی و حقوقی از سوی آمریکا به ایران دروغ است و اتفاقا این واشنگتن است که برخلاف پروپاگاندا، ید طولایی در نقض حقوق کشورها دارد.

پ: متوسل شدن به اقداماتی کور و بی نتیجه مانند ترور شهید احمدی روشن نیز کاملا به ضرر دشمنان جمهوری اسلامی تمام شد و جای تامل است که ماه پیش در 80 شهر آمریکا و کانادا، مردم در حمایت از ایران اسلامی و در حالی که عکس شهید احمدی روشن را بر دست داشتند اقدامات تروریستی و احتمال حمله نظامی به ایران را محکوم کردند.

ت: مهم ترین شلیک و آخرین تیر دشمن علیه ایران در هفته ها و ماه های اخیر انجام شد و تحریم توأمان بانک مرکزی و نفت ایران این مطلب را نشان می داد. اما واقعیت باز هم ناکامی آنها را تصویر می کند.

ایران بدون هیاهو و بیرون از بلوف، صدور نفت به فرانسه و انگلیس را قطع کرد و کافی است بازتاب های این اقدام قاطعانه و تدبیر هوشمندانه جمهوری اسلامی پی گیری شود تا مشخص شود که دشمن در اجرایی کردن تاکتیک هایش بر ضد ایران شکست خورده است.

وضعیت و شرایط غرب به اندازه ای وخیم شد که رسانه های غربی و صهیونیستی نتوانستند افزایش بی رویه و بی سابقه بهای نفت در اروپا و آمریکا را سانسور کنند ضمن آنکه اذعان کردند این رخداد متاثر از تحریم نفت ایران است.

حتی اوباما نیز که خود را برای مبارزات انتخاباتی نفسگیر آماده می کند جمعه گذشته به حرف آمد و گفت افزایش بهای سوخت در آمریکا متاثر از اقدامات ایران است و اعتراف کرد هزینه تحریم ایران را مردم آمریکا می پردازند.

اجازه بدهید یکبار دیگر به صدر این نوشته برگردیم؛ دشمن می خواست در آستانه انتخابات ایران، چالش های جدی برای جمهوری اسلامی ایجاد کند و آن را به کف زندگی مردم منتقل کند اما تعجب نکنید وقتی گزارش شبکه «ای بی سی» را می خوانید که 2 روز پیش اعلام کرد: «به علت افزایش قیمت بنزین، بنزین دزدی در آمریکا شدت یافته و سرقت بنزین از پمپ بنزین ها فراگیر شده است».

اینجاست که تیموتی گایتنر وزیر دارایی آمریکا 4 روز پیش عجز آلود اعلام کرد آمریکا برای مقابله با ایران بهره برداری از ذخایر استراتژیک نفت خود را بررسی می کند.

این در حالی است که بنابر گزارش های منتشره و رویه موجود، آمریکا به ندرت از ذخایر استراتژیک خود برداشت می کند و این همان بحران و چالشی است که اوباما در جمع دانشجویان دانشگاه میامی اخیرا می گوید: «هیچ راه حل جادویی برای پایین آوردن بهای بنزین وجود ندارد.»

و نکته گفتنی در این میان آن که این بحران و چالش کاملا فضای انتخابات در آمریکا را به خطر انداخته است.

این وضعیت بحرانی آنچنان از پرده بیرون افتاده است که حتی بی بی سی طی گزارشی در پنجم اسفند انتخابات در پیش روی آمریکا را تحت تاثیر افزایش خیره کننده قیمت بنزین و نفت ارزیابی می کند.

ث: و بالاخره باید گفت؛ همچنانکه به اعتراف «هافینگتون پست» تهاجم و لشکرکشی آمریکا به منطقه به ضرر این کشور و به سود جمهوری اسلامی بود و به اعتراف «جروز الم پست» بهار عربی- بخوانید بیداری اسلامی- در تحولات منطقه به ضرر آمریکا تمام شده است؛ راهبرد و تاکتیک های آمریکا و چند کشور همسو با آن در به چالش کشیدن مشارکت مردم در انتخابات مجلس نهم به ضرر آمریکا و اروپا تمام شد و از سوی دیگر؛ عزم ملت ایران را برای حضور در پای صندوق های رای و پاسخ کوبنده به پروژه «تهدید، تحریم و ترور» دو چندان کرده است که شواهد این واقعیت در 22 بهمن امسال نمود غیرقابل انکاری داشت.

خراسان:رأی هایی به نفع اقتصاد

«رأی هایی به نفع اقتصاد»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی حسن زاده است که در آن می‌خوانید؛انتخابات مجلس نهم در شرایطی برگزار می شود که باز هم مسئله ضرورت حضور حداکثری و بررسی رابطه آن با اقتدار سیاسی و امنیتی کشور به ویژه در عرصه بین المللی موضوعی است که طی روزهای اخیر درباره آن بحث شده و ضرورت آن به روشنی مشهود است. اما آن چه به نظر می رسد در برهه کنونی تأکید بر آن ضرورت داشته باشد و سوال اصلی حداقل بخشی از مردم برای حضور در انتخابات باشد، رابطه حضور گسترده مردم در انتخابات مجلس و اثر آن بهبود وضعیت اقتصادی کشور باشد. به صراحت باید گفت ریشه بخشی از نارضایتی هایی که منجر به شرکت نکردن برخی در انتخابات می شود انتقاد به وضعیت موجود اقتصادی کشور است. وضعیتی که اگر چه از منظر کلان و علمی نه سیاه است و نه سپید، ولی از منظر دغدغه های عامه مردم درباره وضعیت معیشتی چندان قابل قبول نیست. چرا که افزایش نرخ تورم به بیش از ۲۰ درصد به ویژه با توجه به افزایش قیمت مواد غذایی و مایحتاج عمومی مردم در بازار شب عید که همه مردم خریدارند و تقاضای خود را به آینده موکول نمی کنند کاملا فشار قیمت بر دوش مصرف کننده را سنگین کرده است و اگر چه اکثر حاضران در انتخابات در همه دوره های پس از انقلاب اقشار ضعیف جامعه بوده اند و در شرایط اقتصادی نامناسب تر نیز اعتقاد و ایمان خود به مسیر انقلاب و لبیک به ندای رهبر خود را بر همه مشکلات ترجیح داده و شرکت کرده اند اما روی سخن با آن عده ای است که ناراضی از مشکلات معیشتی و معضلات اجتماعی قصد شرکت در انتخابات ندارند یا برای شرکت در انتخابات تردید دارند.برای پاسخ به این گروه از افراد جامعه پس از مروری به وضعیت اقتصادی کشور در شرایط فعلی، رویکرد مجلس هشتم در قبال عملکرد اقتصادی دولت بررسی می شود، پس از آن به جایگاه مجلس در تدبیر امور اقتصادی کشور نگاهی می اندازیم و در نهایت ضرورت تقویت اقتدار مجلس برای حل مشکلات اقتصادی را یادآور می شویم.

بیم و امیدهای اقتصاد ایران در شرایط فعلی

در حال حاضر اقتصاد ایران در شرایطی حساس قرار دارد که باید جایگاه خود را در روند رو به پیشرفت و احیانا پسرفت نظام ایفا کند. اقتصاد ایران با هدف گذاری رتبه نخست در منطقه حاوی ظرفیت های مهمی از جمله رشد سطح علمی و ارتقای سطح دانش به عنوان زیر بنای اصلی توسعه اقتصادی است. در شرایطی که ایران بر اساس آمارهای مراکز رسمی بین المللی رتبه ۱۷ تولید علم در جهان را کسب کرده است و برنامه جدی تجاری سازی اختراعات در دستور کار نهادهای مسئول قرار دارد که بر این اساس می توان به تبدیل این علم به ارزش افزوده اقتصادی و رونق بخشیدن به اقتصاد ایران از طریق ورود فناوری ها و دانش نوین کاملا امیدوار بود. اصلاحات اقتصادی از جمله رهایی اقتصاد کشور از انرژی ارزان و غیر بهره ور در جریان اجرای هدفمندی یارانه ها، تلاش برای اصلاح نظام مالیاتی و گمرکی و برنامه های پیش بینی شده برای اصلاح نظام بانکی و توزیع (در صورت اجرای کارشناسانه برنامه های اصلاحی) از جمله نکات امید بخش اقتصاد ایران است. در کنار این عوامل قدرت ژئوپلتیک و تأثیرگذاری ایران بر بازار استراتژیک انرژی در جهان که بخشی از این تأثیرگذاری در ماجرای مقابله با تحریم نفتی اتحادیه اروپا نشان داده شد دیگر نشانه های امیدبخش اقتصاد ایران است.اما در کنار این موارد ثبت چالش های جدی در مسیر حرکت اقتصادی ایران وجود دارد. مهمترین مشکل در حال حاضر چالش بخش های تولیدی کشور یا اجرای ناقص قانون هدفمندی یارانه ها، ضعف مفرط نظام بانکی در تغذیه اقتصاد مولد، بی انضباطی اقتصادی بودجه ای و اقتصادی که منجر به افزایش نقدینگی و کنش های تورمی گاه و بی گاه می شود در کنار تحریم ها به ویژه (محدود شدن مراودات مالی و بانکی با سایر کشورها) تهدیدهای پیش روست که ضعف در برابر این مجموعه تهدیدها در شرایط رقابتی اقتصاد جهان و تلاش فزاینده قدرت های اقتصاد نوظهور می تواند ایران را از اثرگذاری بیشتر در مناسبات جهانی باز دارد.

رویکرد مجلس هشتم در قبال دولت نهم

در این میان مروری بر رویکرد مجلس هشتم در قبال دولت نهم نیز دلگرمی ها و هشدارهایی را به ما نشان می دهد. همراهی مجلس با دولت در تصویب قانون هدفمندی یارانه ها و برخی قوانین اقتصادی کلان، حساسیت مجلس بر موضوعات اقتصادی از طریق تشکیل کمیسیون های ویژه اصل ۴۴، تحول اقتصادی و جهاد اقتصادی، گزارش های نظارتی از نقاط قوت و ضعف عملکرد اقتصادی دولت پیرایش نسبی لوایح بودجه از اعداد و ارقام مضر به حال اقتصاد و تصویب طرح هایی در جهت کنترل واردات، بهبود فضای کسب و کار و بیمه بیکاری در مجموع فارغ از انتقاد به برخی جزئیات این طرح ها رویکرد مثبتی را از برنامه های اقتصادی مجلس هشتم نشان داد. با این حال در مقام نظارت بر اجرای قانون، جنجال های غیر اثر بخش بیش از نظارت موثر و الزام آور در کارنامه عملکرد مجلس هشتم دیده شد. به عبارت دیگر مجلس هشتم با وجود انتقاد جدی به برخی عملکرد های دولت در حوزه اقتصاد و ارائه گزارش های انتقادی از نحوه اجرای اصل ۴۴ و هدفمندی یارانه ها و با وجود بحث های بعضا تند و داغ در عمل نتوانست قدرت نظارتی خود را به درستی اعمال کند. بارزترین این ضعف نیز در موضوع فساد بانکی بود که با گزارش قاطع کمیسیون اصل ۹۰ درباره تخلف مسئولان اقتصادی دولت، دو روز بعد همان مجلس با استیضاح وزیر اقتصاد مخالفت کرد و در عمل خواسته های حداقلی مجلس برای برکناری معاونان متخلف ۲ نهاد مهم اقتصادی نیز برآورده نشد. در حقیقت مجلس از یک سو هم چوب ضدیت با دولت را از سوی برخی منتقدان دریافت کرد و هم در عمل نتوانست اقدام موثری در جلوگیری از تخلفات دولت در اجرای قوانین اقتصادی انجام دهد.

جایگاه مجلس در تدبیر امور اقتصادی

بدون تردید در شرایط سرنوشت سازی که اقتصاد کشور با آن مواجه است جایگاه یک نهاد تخصصی و در عین حال مردمی برای رصد شاخص های اقتصادی مطلوب ضروری است. واقعیت این است که در شرایط فعلی دولت ها به تبع ساختار سیاسی و توقعات فزاینده بخش های مختلف جامعه به ویژه بخش های محروم برای برخورداری از امکانات بیشتر به این سمت گرایش پیدا می کنند که با توزیع پول و کلنگ زنی گسترده پروژه های عمرانی رضایت این بخش از جامعه را کسب کنند. غافل از این که توزیع گسترده پول تورم می آفریند، کلنگ زنی های بی حساب و کتاب باعث معطل ماندن سرمایه های ملی و افزایش حجم پروژه های ناتمام می شود و این ۲ مورد افزایش توقعات را در پی دارد. بماند که گاه برخی نمایندگان هم مانند دولت برای پاسخگویی به مطالبات منطقه ای خود به این توقعات دامن می زنند. در این شرایط تشکیل مجلس با نگاه کلان و دغدغه های ملی و توجه به ضرورت جهاد اقتصادی از طریق ایجاد انضباط بر عملکرد اقتصادی دولت ضروری است. به عبارت دیگر نخستین پناهگاه دلسوزان کشور برای تصحیح رفتارهای غلط و غیرکارشناسی در اقتصاد ایران مجلس است.

مجلس مقتدر اقتصاد پویا

و اما در نهایت آن چه گفته شد این گونه تکمیل می شود که مجلس به خودی خود نمی تواند آن چه را که در سطرهای قبل گفتیم جامه عمل بپوشاند. چرا که مجلس مانند هر نهاد دیگری می تواند قدرتمند یا ضعیف باشد. آن چه باعث اقتدار مجلس و در نتیجه عمل به وظایف این نهاد در قبال بی انضباطی و قانون شکنی ها می شود تشکیل مجلس با دو ویژگی است: ۱- حضور نخبگان دلسوز به عنوان نماینده مجلس ۲- پشتوانه قوی مجلس از رأی قاطع مردم قطعا مجلسی که با رأی ۷۰ درصد واجدان شرایط روی کار آید بهتر از مجلسی که ۵۰ درصد از آراء مردم را دارد می تواند در سرنوشت اقتصادی کشور نقش مثبت ایفا کند. ارتباط قوا آینده ای از همکاری و نظارت است. آن چه وجه نظارت مجلس را می تواند تقویت کند رأی قاطعی است که پشتوانه مقبولیت و در نهایت کارآمدی مجلس نهم خواهد بود.

رسالت:رمز گشایی از سخنان رهبری انقلاب اسلامی

«رمز گشایی از سخنان رهبری انقلاب اسلامی»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم امیر وحبیان است که در آن می‌خوانید؛نبوغ یک شطرنج بازماهر آن نیست که مهره ها را خوب حرکت دهد بلکه آنست که بتواند چون رقیب اندیشیده و با درک مدل ذهنی او واکنش های محتمل او را پیشاپیش حدس زند. در عرصه بازی های استراتژیک سیاسی آن هم در عرصه جهانی ، مهمترین شرط برای مواجهه سخت یا نرم و یا حتی مصالحه با طرف مقابل آنست که بتوان درک عمیق ودقیقی از نگرش رقیب نسبت به جهان،جایگاه خودش و نیز برداشتی که از طرف مقابل دارد بدست آورد.ترسیم غلط واقعیت آن گونه که دوست داریم نه آن گونه که واقعا هست؛ منجر به سوء فهم،برنامه ریزی غلط و پرداخت هزینه های کلان مادی و معنوی در طراحی راهبردها خواهد شد.

نبوغ یک شطرنج بازماهر آن نیست که مهره ها را خوب حرکت دهد بلکه آنست که بتواند چون رقیب اندیشیده و با درک مدل ذهنی او واکنش های محتمل او را پیشاپیش حدس زند.

در عرصه بازی های استراتژیک سیاسی آن هم در عرصه جهانی ، مهمترین شرط برای مواجهه سخت یا نرم و یا حتی مصالحه با طرف مقابل آنست که بتوان درک عمیق ودقیقی از نگرش رقیب نسبت به جهان،جایگاه خودش و نیز برداشتی که از طرف مقابل دارد بدست آورد.ترسیم غلط واقعیت آن گونه که دوست داریم نه آن گونه که واقعا هست؛ منجر به سوء فهم،برنامه ریزی غلط و پرداخت هزینه های کلان مادی و معنوی در طراحی راهبردها خواهد شد.

داستان طولانی رابطه ایران و آمریکا که فراز و نشیب های بسیاری را شاهد بوده است ؛یکی از مصادیق ناتوانی در درک ذهنیت طرف مقابل است. ایالات متحده ظرف سی و اندی سال نشان داده است که در درک مدل فکری و کشف واکنش های ایرانیان موفق نبوده است.اخیرا نیز علی رغم شعارهای شخص آقای اوباما مبنی بر تغییر در نگرش آمریکا در ارتباط با ایران متاسفانه رفتارهایی چونان نومحافظه کاران از دولت اوباما مشاهده می شود که فقط نشانگر ادامه اشتباهات آن کشور در فهم رویکردهای ملت و نظام انقلابی حاکم بر ایران است.تکرار بازی ناکارآمد تحریم ها ، شعارها و تهدیدهای مبنی بر احتمال حمله اسرائیل یا آمریکا و... نشانه های ظهور یک استراتژی جدید نیست بلکه حاکی از فقدان استراتژی پویا در سیاست خارجی آمریکا از یک سو و شعارهای جالب برای حامیان صهیونیست انتخاباتی کاندیداها در آمریکا از سوی دیگر است.

رهبرمعظم انقلاب در خطبه های  نماز جمعه‌ اخیر خود نکاتی مهم و راهبردی را بیان کردند که باز هم ممکن است  با فیلتر ذهنی تحلیلگران آمریکایی برخورد کرده و درست ادراک نشود؛ لذا نگارنده در جهت رمز گشایی از این سخنان که هر چند برای ایرانیان روشن و واضح است ولی برای طرف های غربی رمزآلود باشد ؛ نکاتی را متذکر می گردد.

1. رهبری با اتکاء به شواهد عینی و روشن تاکید کرده اند که :« امروز نظام جمهوری اسلامی، یک کشور اثرگذار است؛ «آری» و «نه» او در مسائل منطقه، حتّی در مسائل جهانی اثر می گذارد؛ این برای کشور خیلی مهم است.»

 معنای این حرف آنست که جهان نباید و نمی تواند موقعیت جدید ایران را نادیده انگارد و در سازوکارهای طراحی شده برای مدیریت منطقه ای و جهانی از قدرت و دیدگاه موثر ایران غفلت کند.کسانی که هنوز در ذهن خویش ایران کنونی را به مثابه رژیم پهلوی وتابعی از تصمیمات غرب تلقی می کنند؛ در نظام تحلیلی خود سی و اندی سال دچار عقب ماندگی تاریخی هستند.

رفتار درست با ایران مستلزم درک درست جایگاه جدید ایران اسلامی است.ایران درجهان اسلام بویژه درعراق ،افغانستان ، کشورهای منطقه و حتی در همسایگی ایالات متحده دارای موقعیت تاثیر گذار شده است.این موقعیت لزوما مخاطره انگیز نیست ولی دارای پتانسیل هایی است که رفتار درست با ایران می تواند جهت آن را تعیین نماید.جهتی که اگر درست تشخیص داده  شود بازی برد – بردی را پدید آورده و در جهت صلح جهانی خواهد بود.

2. رهبری انقلاب اسلامی  در فرازی دیگر فرموده اند:« فریب لبخند دشمن و وعده‌های دروغ جبهه‌ دشمن را نخوریم. در این سی سال، تجربه هم پیدا کرده‌ایم. گاهی به روی ما لبخند زدند. اوائل گاهی بعضی از ما باور می کردیم. یواش یواش فهمیدیم پشت صحنه چیست. فریب لبخند دشمن را، فریب وعده‌های دروغ دشمن را نخوریم. جبهه‌ قدرت مادی‌ای که امروز بر دنیا مسلط است، راحت عهد می شکند.

دون هیچ دغدغه‌ای عهدشکنی می کنند، زیر قولشان می زنند، زیر حرفشان می زنند، نه از خدا خجالت می کشند، نه از خلق خجالت می کشند، نه از طرف مذاکره خجالت می کشند؛ راحت دروغ می گویند! من نمونه‌های زنده دارم - که حالا در اینجا جای بحثش نیست؛ شاید آن وقتی که لازم باشد، عرض بکنم - همین اظهاراتی که آمریکایی‌ها کردند، رئیس جمهور آمریکا کرد؛ نامه‌ای که به ما نوشت، جوابی که ما دادیم؛ بعد عکس‌العمل و اقدامی که آنها با مضمون آن نامه‌ها کردند. اینها یک روزی در اختیار افکار عمومی دنیا - آن وقتی که لازم باشد - قرار خواهد گرفت؛ خواهند دید که اینها چه جوری‌اند، حرفشان چقدر اهمیت و ارزش دارد، وعده‌شان چقدر ارزش دارد.»

نکته روشن این پیام آنست که ایالات متحده تاکنون نتوانسته است در ذهن طرف مقابل اعتمادی نسبت به پیام های خود بیافریند و عملا در ایجاد اعتبار برای وعده های دیپلماتیک خود شدیدا ناموفق بوده است.این ناتوانی بویژه در قبال کشوری که تجربه رفتار نادرست آمریکا علیه ملت در حمایت از دیکتاتوری پهلوی ، حمایت از عناصر ضد انقلاب و تلاش برای سرنگونی نظام به هر طریقی  من‌جمله حمایت از رژیم سفاک صدام و نیز گروههای تروریست را داشته و هر ازچند گاه یکباربا تحریم های خود ملت ایران را بدلیل آزادیخواهی تنبیه می کند؛ کاملا آشکار است. با ظهور اوباما در صحنه سیاست ایالات متحده و شعارتغییر او و نیز پاره ای از تحولات صوری ایران صراحتا خواهان اثبات تز تغییر در عمل برای رفع ابهامات شد.این فضا می توانست زمینه مساعدی را برای اصلاح روابط بوجود آورد ولی ایالات متحده نه تنها نتوانست اعتماد آفرینی نماید بلکه بدلیل مواضع ناصواب، حتی مسیر مکاتبه گشوده شده در سطح سران را که می توانست تاحدودی منجر به حذف کانال های غیر مستقیم شود؛مخدوش کرده است.هر چند هنوز فرصتی برای اصلاح تصویر پدید آمده وجود دارد ولی تکرار اشتباهات که منجر به تقویت تصویرچهره «بی اعتنا به وعده ها»  یا «فریبکاری» شود؛آثار و تبعات سنگینی خواهد داشت که بر سیاستمداران با تجربه پوشیده نخواهد بود.

3. رهبری معظم انقلاب در فرازی دیگر اظهار داشتند:«این تهدید به جنگ، به ضرر آمریکاست؛ خود جنگ، ده برابر به ضرر آمریکاست. چرا این تهدیدها به ضرر آمریکاست؟ به خاطر اینکه خود این تهدیدها نشان‌دهنده‌ عجز آمریکا از مقابله‌ منطقی و مقابله‌ گفتمانی است؛ یک گفتمانی در مقابل گفتمان جمهوری اسلامی ندارند؛ نمی توانند در میدان مقابله‌ فکری و منطقی، برای خودشان غلبه‌ای ایجاد کنند؛ مجبور می شوند توسل به زور و تشبث به زور بکنند. این معنایش این است که آمریکا جز زور، هیچ منطقی ندارد؛ جز خونریزی، هیچ راهی برای پیشبرد خود ندارد... لذا هرچه تهدید کنند، به ضررشان است. البته آنها و دیگران بدانند - می دانند هم - که ما هم در برابر تهدید به جنگ و تهدید به تحریم نفتی، تهدیدهایی داریم که در وقت خودش، آن وقتی که لازم باشد، ان‌شاءاللَّه اعمال خواهد شد. « عملا رهبر ایران اسلامی سه فاز  در رویارویی میان ایران و آمریکا را به مثابه سه رویکرد درطول هم قرار داده است.

الف.تقابل گفتمانی
ب. تقابل مبتنی بر تهدید (جنگ لفظی)
ج.تقابل سخت افزاری (تحریم ها ونهایتا جنگ تمام عیار)

روشن است که هر رویکرد زبان و ابزار خاص خود را داراست.در تقابل گفتمانی اندیشمندان با طرح دیدگاههای خاص می کوشند میدان منطق را ازآن خود کنند.از سخنان رهبری آشکار است که در وجود تقابل میان ایران و آمریکا تردیدی ندارند ولی ترجیح می دهد این نبرد در حوزه اندیشه صورت گیرد که بدلیل اتکاء ایران به منبع غنی دین اسلام و نیز ظرفیت بالای پذیرش این گفتمان در جهان اسلام طبعا نقطه برتری محسوب می شود. این مسئله که رهبری ایران نقطه برتری را رویکردهای نرم افزارانه می داند دقیقا برخلاف تصوری است که غربیان بویژه ایالات متحده از ایران تصویر کرده اند.آنان بر این تصورند که ایران در پی بدست آوردن نقطه برتری در حوزه سخت افزاری بویژه سلاح هسته ای است. این نگاه دقیقا حاکی از عدم شناخت مدل ذهنی رهبر ایران است. مدل ذهنی رهبری ایران که از این عبارات استخراج می شود؛ بر دو اصل استوار است:

الف. موضع رهبری ایران تهاجمی و فعال است و نه انفعالی و پدافندی، ولی رویکرد آن نرم افزاری است .در حالی که دستیابی به سلاح هسته ای مبتنی بر نگاه پدافندی و سخت افزاری است.

ب. در مدل ذهنی رهبری ایران از آنجایی که برای دیدگاه و باور نظام و اسلام قدرت منطق و حقانیت قایل است هیچگونه جایی برای عقب نشینی وجود ندارد.لذا تقابل که واقعیتی غیر قابل انکار است ترجیحا در حوزه اندیشه و با رویکرد نرم افزاری باید رخ دهد ولی این آمریکاست که با قیاس غلط  مدل ذهنی رهبری ایران با ژنرال های نظامی خود یا سیاستمداران باورمند به روش های ماکیاولیستی گام به گام میدان کم هزینه ولی پرعمق تقابل فکری را با میدان پرهزینه ولی کم عمق جنگ تعویض می کند. از اینرو،وقتی آمریکا درک درستی از مدل ذهنی رهبری ایران نداشته باشد ؛امور را نا بخردانه در مسیری هدایت می کند که لحظه به لحظه بر هزینه های خود بیافزاید و هیچگاه نیز نتیجه مطلوب را نیابد.

واقعیت آنست که علیرغم گذشت بیش از سی سال از انقلاب اسلامی ایالات متحده نتوانسته است مدل کارآمدی از مدل ذهنی مردم و سران ایران ارائه دهد.این ناتوانی نه تنها به ضرر آمریکابوده بلکه همه از آن متضرر گردیده اند.

در تشخیص مدل ذهنی رهبری انقلاب اسلامی ایران باید دانست که اساسا در یک تقسیم بندی از رهبران سیاسی و دینی در جهان چهارگونه مدل رفتاری قابل تشخیص است.

الف. مدل سیاسی / سیاسی که در این مدل هیچ دغدغه دینی مبتنی بر اصولی وجود نداشته و رویکردهای ماکیاولی راهنمای عمل آن سیاستمداران است.

ب. مدل دینی / دینی که بعضی از رهبران دینی دنبال می کنند و هیچ نگاه اجتماعی – سیاسی در آن وجود ندارد.

ج. مدل سیاسی/دینی که در آن سیاستمدار با دغدغه اصلی منافع سیاسی از عواطف دینی مردم برای اهداف سیاسی خود بهره می گیرد. نومحافظه کاران آمریکا در مقاطعی از این مدل بهره گرفتند.

د. مدل دینی/سیاسی که دغدغه اصلی اصول و آموزه های دینی است و برای گسترش آن آموزه ها که معتقدند سعادت بشر را به دنبال خواهد داشت؛در پی بسط سیاسی آن دیدگاهها هستند.
رهبری ایران مدل چهارم را پیگیری می کنند و سیاست هدف غایی برای ایشان نیست بلکه سیاست را در مسیر دین می جوید.به همین دلیل نه می تواند و نه مایل است که از روش های متداول سیاستمداران ماکیاولیست غربی بهره گیرد.اما همین نکته روشن بدلیل آن که در مدل های سیاستمداران غربی ادراک نشده است؛ آنها قادر نیستند تهدیدها را به فرصت تبدیل نمایند و بالعکس فرصت ها را به تهدید مبدل می سازند.

 اگر رهبری ایران در نقد رفتار آمریکاییان در نامه نگاری ها بر کلید واژه های «وعده دروغ»  و« فریبکاری» و «عهد شکنی» تاکید می کند دقیقا از مدل ذهنی یک رهبر دینی/سیاسی است ؛ زیرا در غیر این صورت این کلید واژه ها برای سیاستمداران عرفی امری طبیعی و پذیرفته شده است ولی یک رهبر دینی / سیاسی نمی تواند پذیرای آن باشد.

جمع‌بندی:
از سخنان رهبر انقلاب اسلامی علیرغم پیام محکم آن هیچگونه جنگ طلبی دریافت نمی شود بلکه روشن است که رهبری ایران با هوشمندی در حال مدیریت توقعات و انتظارات رقبای جهانی است.

- رهبری پیام دادند که هر چند ایران اسلامی جنگ طلب نیست ولی در برابر اقدامات نابخردانه دشمنان و نیز تهدیدات بی مبنا نیز در دفاع از باورها و دستاوردهای ملی من جمله استقلال و آزادی ملت، جنگ گریز هم نیست.

- ایران تقابل باورهای اسلامی  با آمریکا و نظام سرمایه پرستی و ناعادلانه جهان را یک واقعیت می داند ولی تلاش دارد با توجه به نقاط برتری خود این تقابل را در حوزه گفتمانی دنبال کند.

- ایران باب دیپلماسی نامه را مسدود نمی داند ولی ادامه مسیر با اتکا به روش های عهد شکنانه و فریبکارانه را معقول نمی داند و باید آمریکا در روش خود تجدید نظر اساسی نماید.

- موضع ایران در برابر رژیم صهیونیستی واضح و روشن است و این رژیم را اساسا از لحاظ حقوقی نامشروع دانسته و تضاد خود با آن را آشتی ناپذیر می داند. بنا براین چنانچه ایالات متحده سرنوشت مذاکرات خود با ایران را با مسئله تعارض ایران با این رژیم گره زند؛این به معنای لاینحل شدن روابط ایران و آمریکاست.درست آنست که آمریکا تنظیم رابطه خود با ایران را مطلقا از مسئله رژیم صهیونیستی منفک کند.

تعلیق منافع مردم آمریکا در رابطه با ایران به تنظیم رابطه ایران با رژیم صهیونیستی فقط نشان می دهد که سران آمریکا شهروندان آمریکایی را در قیاس با اسرائیلی ها شهروندان
درجه 2 می دانند و ضرر آمریکایی ها را به شرط نفع صهیونیست ها قابل قبول می دانند.
- ایران دقیقا از جایگاه ویژه خود در نظام بین المللی آگاه است و پذیرش این جایگاه و تنظیم رابطه با ایران تنها راه اصلاح روابط است و تغافل از این موقعیت کمکی به حل اختلافات نخواهد کرد.

- بیان این که« ما هم در برابر تهدید به جنگ و تهدید به تحریم نفتی، تهدیدهایی داریم که در وقت خودش، آن وقتی که لازم باشد، ان‌شاءاللَّه اعمال خواهد شد.» از موضع بلوف نیست بلکه اقدامی بازدارنده برای ارسال این پیام است که غرب قبل از هر اقدام عجولانه و مبتنی بر اطلاعات ناقص تامل بیشتری کند زیرا برخلاف انتظار غرب اطلاعات آنان از توانایی های ایران بسیار کمتر از آن چیزی است که تصور می کنند.توانایی هایی که ایران ترجیح می دهد در خدمت منافع بشریت و سعادت آن قرار گیرد.

سیاست روز:نامه‌ای برای اصغر فرهادی
 
«نامه‌ای برای اصغر فرهادی»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم مهدی رجبی است که در آن می‌خوانید؛سلام اصغر آقای عزیز. مبارکت باشد. امروز (دیروز) صبح، وقتی هنوز خواب به طور کامل از چشمانم نرفته بود، روی صفحه موبایلم، پیامک‌هایی بود که

سلام اصغر آقای عزیز. مبارکت باشد. امروز (دیروز) صبح، وقتی هنوز خواب به طور کامل از چشمانم نرفته بود، روی صفحه موبایلم، پیامک‌هایی بود که خبر از برنده شدن تو و گرفتن آن مجسمه طلایی می داد. کلی ذوق کردم. ذوقی که برایم قابل پیش بینی بود. این روز را از خیلی وقت پیش پیش‌بینی می کردم. اینکه یک ایرانی که تا همین چند وقت پیش و از فجر بیست و نهم همه جایزه های ریز و درشت را درو کرده بود، اسکار را هم در دست بگیرد.

کلی خوشحال شدم. هم برای تو و هم برای سینمای ایران. حرف‌های برخی ها را هم چندان جدی نمی‌گیرم. همان وصله های ناچسبی که به زور به فیلمت چسباندند. فیلم تو برخلاف فیلم برخی ها که آنطرف آبی ها برایش سر و دست می شکنند و خودمانی‌ها هیچ علاقه ای به تماشایش ندارند، در همه جا دیده شد و دوست داشته شد. توی جشنواره فجر خودمان هم بیشترین توجهات را جلب کرد. راستی اگر فیلم تو ضد ایرانی باشد (که به نظر من نیست) این از ضعف مدیران فرهنگی ماست که به این فیلم جایزه می دهند و تقدیرش می کنند. این از ضعف آقایانی است که هیچ استراتژی درخوری برای سینمای ما ندارند.

اما اصغرآقا، ببخشید وسط این همه افتخار و خوشحالی تو و همه ایرانی‌ها، می خواهم گله گذاری کنم. گله من به متنی است که آنجا پشت میکروفون خواندی.

تو راست گفتی که: "ایرانیان بسیارى در سرتاسر جهان در حال تماشاى این لحظه هستند و گمان دارم خوشحال‌ هستند. نه فقط به خاطر یک جایزه‌ى مهم یا یک فیلم یا یک فیلمساز." راست گفتی چون همه ایران از درخشش یک ایرانی در ینگه دنیا خوشحال بوده و هستند.

تو راست گفتی که: "آن‌ها خوشحالند چون در روزهایى که سخن از جنگ، تهدید، و خشونت در تبادل است نام کشورشان ایران از دریچه‌ى باشکوه فرهنگ به زبان مى‌آید. فرهنگى غنى و کهن که زیر گرد و غبار سیاست پنهان مانده است." چون ملت ما همواره اثبات کرده که فرهنگی غنی و کهن را به همراه دارد. به قول شریفی‌نیا توی یکی از سریال‌های چند سال پیش تلویزیون،‌ وقتی غربی‌ها آب نداشتند تا خودشان را بشویند، ما فرهنگ داشته ایم. اما اصغرآقا، کاش می گفتی این گرد و غبار را چه کسی به راه انداخته است.

کاش تو آن بالا روی سن از ملتی می گفتی که هیچگاه جنگ طلب نبوده است، اما به واسطه انقلابشان و فقط به همین دلیل، ۸ سال دفاع را به جان خریدند و در برابر عراق و همه مدافعان و متحدانش ایستادند و یک وجب از این خاک را به بیگانه ندادند. کاش آن بالا از مردمان سردشت می گفتی. از همان‌ها که هنوز نسل‌های بعدیشان قربانی بمب‌های شیمیایی هستند. تو با رضا ایرانمنش توی "داستان یک شهر"ت کار کردی. احتمالا سرفه های او را شنیده ای.

کاش از همان‌ها می گفتی. کاش از ملت و دولتی می‌گفتی که توی این سی و اندی سال از هم جدا نشده اند. از مردمی که تحریم‌ها را صبورانه تحمل کرده اند.

کاش در عوض از سیاستمدارانی می گفتی که در کمال وقاحت سلاح شیمیایی و هسته ای می سازند و خرید و فروش می‌کنند، اما با ژست حقوق بشر و صلح طلبی، جلوی پیشرفت همین ملت عزیز ما را می گیرند.

تو بهترین کار ممکن را کردی که گفتی: "با افتخار این جایزه را به مردم سرزمینم تقدیم می‌کنم. مردمى که به همه‌ى فرهنگ‌ها و تمدن‌ها احترام می‌گذارند و از دشمنی‌کردن و کینه ورزیدن بیزارند." اما کاش می گفتی که بعضی‌ها چشم دیدن آرامش و پیشرفت و قدرت این ملت و مملکت را ندارند. کاش از آنهایی می گفتی که به راحتی جوانان و نخبگان این کشور را ترور می کنند و به این حرکت شنیعشان می بالند.

تو کارگردان محبوب من و امثال من هستی. تو کسی هستی که هم سینما و ابزارش را به خوبی می فهمی و می شناسی و هم اتفاقات دور و اطرافت را به خوبی درک می‌کنی.

اصغر فرهادی عزیز دوستت دارم و این چند خط را از سر دوستی برایت نوشتم. دوست دارم کارگردان محبوب و مشهور ایرانِ من، حواسش به اطرافش باشد. حواسش باشد که آنهایی که برایش کف می زنند، همیشه دوستانش نیستند و لبخندهایی که می زنند، از سر مهربانی نباشد. تبریک صمیمانه ما یعنی ملت صلح طلب ایران را بپذیر.

حمایت:انتخابات مجلس و گام‌های نهایی

«انتخابات مجلس و گام‌های نهایی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛برابر جدول زمان بندی اجرای انتخابات مجلس شورای اسلامی، مراحل تشکیل هیئت‌های اجرایی و نظارتی، ثبت نام نامزدها، بررسی صلاحیت ها در هیئت‌های اجرایی و نظارتی و شورای نگهبان، پایان پذیرفت و چند روزی است که افراد احراز صلاحیت شده به عنوان کاندیداهای مجلس در عرصه تبلیغات و معرفی خود به مردم در سراسر کشور، فعالیت رسمی تبلیغی انجام می‌دهند. در این روند، تشکل‌های مختلف با نام‌های متنوع که حاکی از سلایق و دیدگاه‌های شکل‌دهندگان هر جمع است نیز ایجاد شده و بر همین اساس، مردم خصوصاً در کلان شهرها از جمله تهران با لیست‌های متنوع که هر یک نام و شعاری خاص را برای خود برگزیده‌اند و بعضاً افرادی در چند لیست حضور دارند، روبرو شده‌اند.

به هرحال این چند روز باقیمانده تبلیغات انتخابات نیز سپری می‌شود و در نهایت این مردم هستند که روز جمعه آتی به پای صندوق‌های رأی می‌آیند و ترکیب مجلس آینده را مشخص می‌کنند. نظر به اینکه در ستون به سوی عدالت، طی هفته‌های اخیر چند نوبت به مباحث پیرامون انتخابات از منظر دغدغه‌های حقوقی پرداخته شده است، در یادداشت امروز نیز نکاتی در تکمیل بحث‌های قبلی به فراخور زمان حاضر تقدیم می‌شود با این امید که مفید واقع شود.

نکته اول اینکه انتخابات مجلس آتی در شرایطی در ایران برگزار می‌شود که تحولات پیرامونی ایران از جهات مختلف حائز توجه است. در مورد سوریه فشارهای بین‌المللی بر علیه مسئولین سوریه با برگزاری اجلاس اخیر در تونس به شدت ادامه دارد در حالی که رفراندوم اصلاح قانون اساسی در سوریه برگزار شد و عملاً گام‌های حقوقی برای تحول در این کشور در حال انجام است.

در بحرین سرکوب مردم همچنان ادامه دارد و حاکمان بحرین، حاضر به پذیرش مطالبات مردم نیستند. در عربستان حاکمان این کشور تهدید کرده‌اند که با هر اعتراضی با مشت آهنین برخورد می‌کنند، در یمن یک نفر را از طریق لابی‌های مربوط به تحولات مدیریت شده در این کشور کاندیدای ریاست جمهوری کردند و سپس اعلام شد که وی انتخاب شد و مراسم تحلیف به جا آورد. در چنین شرایطی رسانه‌های جهانیِ در اختیار نظام سلطه و برخی از مجامع حقوقی بین‌المللی نمی‌پرسند که چطور بعد از این همه خونریزی و مطالبات مردم یمن، یک نفر کاندیدا می‌شود و هم او برگزیده مردم معرفی می‌شود.مگر انتخابات یک نفره نیز معنا دارد؟ چطور یک اقلیت به اتکای نوکری آمریکا و غرب، اکثریت ملت بحرین را سرکوب می‌کنند ولی فشاری بین‌المللی برای برقراری دموکراسی در این کشور اعمال نمی‌شود؟

چطور در عربستان یک خانواده قومی و عشیره‌ای سالهای سال بر مردم این کشور سیطره دارند و انواع ظلم‌ها را خصوصاً بر علیه اقلیت مذهبی یا مخالفان و منتقدان سیاسی اعمال می‌کنند ولی قدرت‌های جهانی آن را خلاف قاعده نمی بینند؟ ولی کوچکترین تحولات کشورهایی مثل ایران به دقت تحت رصد است و مورد واکنش‌های انتقادی مختلف قرار می‌گیرد. در همین چارچوب، انتخابات مجلس شورای اسلامی در ایران می‌تواند تفاوت فرایند مردم‌سالاری در کشور ما را با حکمرانان سرسپرده غرب در منطقه نشان دهد. بنابراین اصل برگزاری انتخابات پرشور در تحولات فعلی منطقه، پیام و معنای خاصی
در برخواهد داشت.

نکته دوم اینکه هر یک از گروههای سیاسی شکل گرفته در فرایند انتخابات یا کاندیداهای مستقل، شعارهای متنوعی را ارائه می‌کنند. در میان این شعارها البته انتقادات به وضع موجود یا عملکردهای دولت، جلوه بیشتری پیدا می‌کند و ممکن است افرادی را به سمت خود جلب کند ولی واقعیت این است که از کاندیداها انتظار می‌رود عمیق‌تر و دقیق‌تر خود را برای رأی مردم و اگر برگزیده شدند برای خدمت در مجلس آماده کنند. مجلس، فقط محل ارائه سخنرانی‌های احساسی از تریبون عمومیِ در اختیار نیست.

مجلس محلی است که همه معیارهای حرکت کشور را در قالب قانونگذاری تعیین می‌کند، مجلس محلی است که تمامی فرایندهای اجرایی کشور را تحت نظر دارد و اگر در هر مورد اشکالی دید به نمایندگی از ملت می‌تواند سوال کند و مسئولان مربوطه را استیضاح و احیاناً برکنار کند. مجلس محلی است که به صراحت اصل نود قانون اساسی می‌تواند از عملکرد قوای سه گانه از جمله قوه قضاییه و سازمان‌های تابعه آنرا مورد بررسی و نظارت قرار دهد و بدون خدشه وارد کردن به فرایندهای رسیدگی قضایی در پرونده‌ها ، به تظلمات مردم از طرز کار سازمان‌های قضایی رسیدگی کند.

مجلس محلی است که بودجه هر سازمان و نهاد را از محل بودجه عمومی کشور مشخص می‌کند و مبتنی بر مصوبه مجلس است که بعداً نظارت‌هایی توسط دیوان محاسبات یا سایر نهادها صورت می‌گیرد تا مشخص شود هر سازمانی منابع را درست هزینه کرده یا خیر، فلذا یک چنین جایی به افراد بسیار توانمند و با تجربه نیاز دارد. کسانی که در حیطه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی وضع موجود را دقیق شناسایی کرده باشند و برای وضع مطلوب مبتنی بر ظرفیت‌ها و ابزارهای قانونی در اختیار مجلس، برنامه دقیق داشته باشند. اگر کسی کاندیدا شده و این ویژگیها را ندارد، هنوز دیر نشده است، برای خود او و جامعه بهتر است که انصراف دهد و در جایگاه ساده‌تری خدمت کند. اما اگر این آمادگی را دارد خوب است در این مدت باقیمانده زمان تبلیغات، به درستی آنها را معرفی کند تا مردم به ابعاد توانایی‌ها و آمادگی‌های کاندیدای مزبور بهتر واقف شوند.

نکته سوم به مردم و ما شهروندان مربوط می‌شود. همه ما کم و بیش می‌دانیم که قانون اساسی جمهوری اسلامی صراحتاً اعلام داشته که کلیه امور کشورمان از طریق آرای عمومی اداره می‌شود. این آرای عمومی در مواردی مستقیم تعیین کننده است و در مواردی غیرمستقیم منشاء اثر می‌شود. این ظرفیت حقوقی بالا را خود ما باید عینیت شایسته ببخشیم. ممکن است دلخوری‌های مختلف نزد برخی شهروندان وجود داشته باشد؛ یکی اشتغال ندارد، یکی درآمدش مکفی نیست، یکی امکان ازدواج ندارد، یکی درگیر پیدا کردن سرپناهی برای خود و خانواده‌اش است، یکی خواهان آزادی بیشتر سیاسی ـ اجتماعی است، یکی از عملکرد مراجع قضایی گلایه‌مند است، آن دیگری نگران وضع فرهنگی است و ... خلاصه کلام اینکه، این واقعیات را نمی‌توان نادیده گرفت اما در کنار این واقعیات باید این را در نظر بگیریم که هر یک از این مشکلات و مسایل بدون حضور ما حل نمی‌شود. آنان که بیرون از کشورمان داعیه‌دار بهبود وضع ما هستند دلشان برای کشورمان بیش از ما نمی‌سوزد، فارغ از اینکه بسیاری از آنها اصلاً خرابی مملکت‌ ما را می‌خواهند. پس اگر برخی از مسئولین فعلی، شایسته نیستند، اگر مرجع قانونگذاری قوی‌تر باید اقدام کند و اگر می‌خواهیم چالش‌های موجود مدیریت کشور را رفع کنیم باید با دست خود این کار را انجام دهیم. جمعه یکی از این زمانهاست که باید از آن برای این هدف بهره‌مند شد.

سخن آخر
انتخابات مجلس شورای اسلامی به مراحل پایانی خود نزدیک می‌شود. هر یک از ما شهروندان باید اهمیت آن را مورد توجه قرار دهیم و سعی کنیم که عنصری تأثیرگذار برای آینده کشور خود باشیم. آینده کشورمان با حضور یکایک ما مردم درخشان خواهد بود. ما ایرانیان از دیرباز، ملتی متمدن و تأثیرگذار در عرصه جهانی بوده‌ایم. باید مردم‌سالاری مبتنی بر ارزش‌های دینی را در ابعاد مختلف با حضور و تلاش خودمان کاربردی کنیم. باید دستاوردهای سه دهه گذشته خود را تقویت و اشکالات موجود خود را رفع کنیم و با همبستگی و همدلی نمونه‌ای باشیم برای همه آزادیخواهان و ملت‌هایی که می‌خواهند روی پای خود بایستند. با امید حضور معنادار مردم درجمعه 12 اسفندماه وشکل گیری مجلسی قوی تر از ادوار گذشته در خدمت گزاری به کشور.

تهران امروز:اولویت جبهه متحد نیازهای روز کشور است

«اولویت جبهه متحد نیازهای روز کشور است»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم محمود فرشیدی عضو جبهه متحد اصولگرایان است که در آن می‌خوانید؛مهم‌ترین ویژگی برجسته انتخابات حاضر ورود منسجم جبهه متحد اصولگراست که مسئله بسیار منحصر به فردی در تاریخ سیاسی کشورمان به شمار می‌رود. این مجموعه از یک سال و نیم پیش شروع به تشکل‌بندی و پی ریزی ساز و کاری واحد در جهت وحدت اصولگرایان کرده و با محوریت آیت‌الله مهدوی کنی وارد عرصه انتخابات شد. این منحصر به فردی از آن جهت است که برخلاف دیگر مجموعه‌ها و تشکل‌ها، جبهه متحد یک شبه به وجود نیامده است که دارای پراکندگی نیرو و ساختار شود.

این جبهه موفق شده است که رشد و آگاهی فرهنگ انتخاباتی مردم را نیز بالا ببرد. در انتخابات حاضر شیوه تبلیغات بر خلاف تبلیغلات مرسوم غربی است. تبلیغات انتخاباتی در غرب مکانیسم خاصی را می‌طلبد و با تزریق پول، تخریب‌های غیر اخلاقی و.. برای جذب آرا اقدام می‌کنند.

ولی این شیوه تبلیغاتی با فرهنگ مرسوم کشورمان متفاوت است و رویکرد انتخاباتی مردم نیز متفاوت شده است. بدین نحو که مردم با مطالعه و آگاهی نسبت به برنامه‌ها و وعده‌های کاندیداها و گروه‌های سیاسی مختلف، نسبت به رای دادن اقدام می‌کنند. جبهه متحد اصولگرایان نیز تلاش کرده است که یک شورآفرینی خاص را به جامعه تزریق کند.

همه اینها کمک می‌کند که انتخاباتی با مشارکت گسترده در پیش رو داشته باشیم. این مجموعه در سراسر کشور کاندیدا معرفی کرده و نسبت به جذب اقبال و آرا اقدام می‌کند. اولویت‌هایی که جبهه متحد می‌بایست در صدر نظر خود قرار دهد، نیازهای روز کشور است. همانگونه که رهبر معظم انقلاب فرمودند افراد و مجموعه‌ها می‌بایست عمل روز و نیاز روز را تشخیص دهند. جبهه متحد نیز بر این اساس می‌بایست عمل کرده و به نیازمندی‌ها و ضرورت‌های امروز جامعه توجه ویژه‌ای داشته باشد. نیازهای امروز جامعه هم مباحث اقتصادی است.

مسائلی نظیر بیکاری، تورم، گرانی و... در جامعه امروز ما مسائل حادی هستند و می‌طلبد که برنامه‌ریزی‌های گسترده‌ای برای حل این مشکلات اتخاذ شود. اما مسئله دیگری که این روزها بسیار جلب توجه می‌کند تلاش‌هایی برای تخریب نیروهای جبهه متحد اصولگراست. بخشی از این تخریب‌ها به فرآیند عادی انتخابات بر می‌گردد و همانقدر که به زمان انتخابات نزدیکتر شویم تلاش‌های رقبا برای رای آوری بعضا به سمت روش‌های غیر اخلاقی نیز سوق پیدا می‌کند. اما می‌بایست در نظر داشت که این گونه بد اخلاقی‌ها تاثیری در رای مردم ندارد و مردم با آگاهی و هوشمندی رای خواهند داد.

بخشی دیگر از این موج تخریب‌ها نیز ممکن است بر اساس تلاش‌های سازماندهی شده جهت اختلاف افکنی بین کلیت نیروهای اصولگرا باشد. امری که می‌تواند از سوی دشمنان و مستکبرین نیز صورت گیرد. در این میان گروه‌ها و کاندیداها باید دقت نظر بیشتری داشته و تلاش خود را بر این متمرکز کنند که اطرافیان خود را بیشتر کنترل کرده و فضا را به سمت صمیمیت و اخلاق اصولگرایانه سوق دهند.

در نهایت مشی جبهه متحد اصولگرا در برابر این تخریب‌ها هم باید حفظ آرامش و خویشتنداری باشد. همانگونه که آیت‌الله مهدوی کنی در برابر بولتن تخریبی و سایر تخریب‌هایی که علیه ایشان به وجود آمد، صبر کرده و از خود خویشتنداری به خرج دادند، نیروهای وابسته به جبهه متحد نیز باید این رویه را در پیش گرفته از کنار تخریب‌ها با بزرگواری عبور کنند. مردم نیز با رای قاطع خود به کاندیداهای جبهه متحد اصولگرا در سراسر کشور جواب محکمی به تخریب کنند گان خواهند داد.
 
شرق:هنر و فرهنگ در چهارراه تمدن‌ها

«هنر و فرهنگ در چهارراه تمدن‌ها»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم احمد مسجدجامعی است که در آن می‌خوانید؛یک‌بار در جمع دولت، رییس وقت بانک مرکزی دکترشیبانی با ذوق و شوق بسیار به سویم آمد. او درباره فیلمی از مجید مجیدی پرس‌وجو می‌کرد و دنبال اطلاعات بود. طبیعی بود که بپرسم، رییس بانک مرکزی چرا باید چنین پرسش‌هایی داشته باشد، اما منتظر نماند و خودش گفت که در اجلاس روسای بانک‌های مرکزی جهان چند نفر از مقام‌های اقتصادی کشورها به او مراجعه کرده و موفقیت سینمای ایران را تبریک گفته‌اند. شب قبل فیلم برگزیده‌ای از مجید مجیدی در مهم‌ترین شبکه‌های تلویزیونی کشور میزبان به نمایش درآمده بود.

گروهی در کشورمان موفقیت‌های هنر ایرانی را در جهان به نگاه سیاسی نسبت می‌دهند و معتقدند که این آثار به دلیل ارایه چهره سیاه از ایران جایزه می‌گیرند. این نگرش کم و بیش در همه دوره‌ها هوادارانی داشته است، اما به نظر می‌رسد کسانی که چنین نگاهی را ترویج می‌کنند نسبت چندانی با هنر ندارند و اعتماد و شناخت‌شان از فرهنگ و هنر ایران بسیار اندک است. چند سال پیش به مناسبت 25 سالگی انقلاب اسلامی می‌خواستیم از هنرمندان برگزیده‌ای که بیش‌ترین موفقیت‌ها را داشته‌اند، تقدیر کنیم.

دو نفر بیشترین جوایز را از جشنواره‌های جهانی گرفته بودند: عباس کیارستمی و مجید مجیدی. مجیدی بیشترین جوایز داخلی را نیز از آن خود کرده بود. جدا از اینکه چنین نسبت‌هایی را به چنین شخصیت‌هایی نمی‌توان داد، این پرسش را نیز می‌توان مطرح کرد که چگونه ممکن است کسانی که جوایز ملی‌شان نیز اینقدر بالاست، در جشنواره‌های خارجی به دلیل سیاه‌نمایی جایزه گرفته باشند؟ در سال‌های اخیر این نگاه کمابیش اصلاح و از جهاتی منزوی شده است.

واکنش عمومی به موفقیت اخیر فیلم اصغر فرهادی نشان داد کسانی که موفقیت هنر ایرانی در دنیا را به حساب سیاه‌نمایی می‌گذارند، اندکند. البته برخورد هنرمندان ایرانی در واکنش به موفقیت‌شان نیز در این امر تاثیر زیادی دارد. هنرمندان ایرانی به‌رغم اینکه با محدودیت‌های زیادی روبه‌رو هستند، وقتی در چنین جایگاهی قرار می‌گیرند، خود را در نقش سفیران ملت می‌بینند. آن چند جمله کوتاه اصغر فرهادی هنگام گرفتن جایزه اسکار، در زمانه‌ای که عده‌ای بر طبل جنگ می‌کوبند، در اصلاح تصویر ایرانیان به مراتب از بسیاری اقدامات سیاسی و دیپلماتیک موثرتر و کارسازتر بود.

نکته جالب درباره فیلم «جدایی نادر از سیمین» این است که این فیلم نه تنها در ایران با استقبال مردم و حتی جشنواره‌های دولتی و غیردولتی روبه‌رو شد که در جهان نیز با استقبال مردمی مواجه گردید. این فیلم پیش از اینکه در جشنواره‌ها کشف و دیده شود، در سینماهای کشورهای مختلف تماشاگران فراوانی یافت.

جالب است عده‌ای که در ماجرای «اشغال وال‌استریت» از صدای مردم حرف می‌زنند، این همه تماشاگری را که فیلم «جدایی نادر از سیمین» را پسندیده‌اند، مردم نمی‌دانند و آن را به سیاست نسبت می‌دهند. اگر مردم جهان بیش از حکومت‌هایشان برای ما اهمیت داشته باشند، قطعا موفقیت‌هایی از این دست نیز برایمان ارزش و اعتبار بیشتری خواهد یافت. پیش از این در عرصه هنرهای دیگر نیز موفقیت‌هایی نصیب ایرانیان شده است. در هنرهای تجسمی یا تئاتر نیز هنرمندان ایرانی به موفقیت‌هایی دست یافته‌اند. این هنرمندان در واقع بیشتر کوتاهی‌های مسوولان را در این زمینه جبران کرده‌اند. به‌رغم تفاوت دولت‌ها، حضور در عرصه‌های جهانی کمابیش یکی از دغدغه‌های مدیریت‌های فرهنگی در دوره‌های مختلف بوده است.

حضور در این عرصه‌ها به اشکال مختلفی برای فرهنگ و هنر ایران ممکن است؛ مشارکت در عرصه مدیریت سازمان‌های جهانی، مانند یونسکو، آیسسکو و کنفرانس اسلامی و... حضور موثر در جشنواره‌ها و نمایشگاه‌های جهانی و شرکت در بازار فرهنگ و هنر که در سطح جهانی شتابی فزاینده گرفته و می‌رود، از بازیگران اول صحنه تجارت جهان شود. بسیاری از سیاست‌ها و راهکارهای این مهم در سند برنامه چهارم توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی گنجانده شده است، هرچند کمتر به اجرای آن اندیشیده‌اند.

افزون بر همه اینها باید توان و ظرفیت تعامل، گفت‌وگو و مبادله داشته باشیم. بخشی از ظرفیت گفت‌وگو، تعامل و مبادله به توانایی ما در تولید آثار هنری ارزشمند و مورد توجه برمی‌گردد، اما بخشی از آن منوط است به اصلاح نگرش و درک ما نسبت به هنر، شناخت‌مان از هنر تنومند و پرشاخ‌وبرگ ایران زمین و همچنین شناخت‌مان از روابط جهانی، تا بتوانیم با حضور در ایوان و پیشخوان فرهنگ و هنر جهان نقش‌آفرینی داشته باشیم.

ایران به دلیل قرار گرفتن در موقعیت ممتاز و ویژه‌ای که از آن می‌توانیم به چهار راه تمدن‌ها یاد کنیم در شرایط و احوالی است که محل تلاقی چند تمدن مهم جهانی است. قرار گرفتن در چنین موقعیتی خودبه‌خود امکانی را در اختیارمان قرار می‌دهد که شاید در نگاه نخست بر ما آشکار نباشد، اما بسیار تاثیرگذار است.

ماهاتیر محمد معمار مالزی جدید در جلسه‌ای می‌گفت: «ایران می‌تواند نقش، جایگاه و اهمیتی که در جاده ابریشم تاریخی داشت در جاده ابریشم جدید که مبتنی بر فرهنگ و فناوری اطلاعات است، داشته باشد» تجربه‌ها نشان داده است که ما هرجا با تکیه بر این ظرفیت‌ها و سرمایه‌های انسانی‌ها به عرصه آمده‌ایم، موفقیت‌ها کسب کرده‌ایم. برای موفقیت نیازی به هزینه‌های هنگفت نیست.

بسیاری از آثاری که موفق شده‌اند، اتفاقا آثاری هستند که در چارچوب سرمایه‌گذاری‌های معمولی داخل کشور و با تکیه بر همین عوامل، سامان‌گرفته‌اند. به هر حال ما نسبت به بسیاری از کشورهای جهان مزیت‌هایی داریم که به‌رغم محدودیت‌ها و موانع، ما را در نقش‌آفرینی در فرهنگ جهان یاری می‌کند. این مزیت‌های نسبی آگاهانه یا ناخودآگاه در تولید و آفرینش هنری ما نقش دارد.

«تئو آنجلو پولوس» کارگردان بزرگ یونان که چندی پیش درگذشت، سال‌های پیش به ایران سفر کرد، دیداری با او داشتم. او در این دیدار موفقیت سینمای ایران را به پشتوانه تاریخی فرهنگ و هنر شکوهمند این سرزمین مرتبط می‌دانست. با نگاهی به فیلم‌های ایرانی، شاید در نگاه اول چندان با حرف او موافق نباشیم، اما اگر دقیق‌تر فکر کنیم، آیا جایگاه فعلی ما، طرز فکر امروز ما و نگاه ما به انسان، اخلاق و جهان بدون گذشته‌ای که از سر گذرانده‌ایم، می‌توانست شکل بگیرد؟

مردم سالاری:رمز توفیقات بین المللی جدایی نادر از سیمین

«رمز توفیقات بین المللی جدایی نادر از سیمین»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم  نیما بهدادی مهر است که در آن می‌خوانید؛جدایی نادر از سیمین از تجربه های عجیب سینمای ایران است. فیلمی که با تائیدیه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ساخته شده از جشنواره فیلم فجر جایزه گرفته و توسط معاونت سینمایی دولت اصولگرا به اسکار معرفی شده و به نوعی مورد حمایت ویژه نظام فرهنگی ایران است اما با رویکرد انتقادی بخش دیگری از گروه های اصولگرا روبروست. صدا و سیما نسبت به آن بی مهر است و منتقد ثابت برنامه هفت آن را سیاه نما می داند.

سوال اینجاست که چرا با اثری که تمامی روند تولید و نمایش داخلی و بین المللی  اش و همچنین کسب جوایز غرورآفرینش در کانالی منطقی شکل گرفته است، اینگونه برخورد می کنیم؟ مشکل کجاست؟ آیا شخصیت اصغر فرهادی و رفتارهایش را نمی پسندیم یا فیلم این کارگردان دچار مشکلات مضمونی است؟ آیا همانگونه که برخی می گویند این اثر همان چیزی را از ایران ارائه می دهد که مطلوب غرب است؟ برای پاسخ به سوالات بالا بهتر است به چند موضعگیری اشاره کنیم که از دو زاویه مثبت و منفی به اثر اصغر فرهادی پرداخته اند.  ساختار هالیوودی رمز موفقیت بین المللی جدایی... است! معلوم است که چرا جشنواره های جهانی شیفته فیلم فرهادی شده اند چون سیاه نمایی می کند! جدایی نادر از سیمین یک فیلم ایرانی نیست! جدایی نادر از سیمین مبتذل است! و با شنیدن یا خواندن چنین عباراتی که از دو جنبه منفی و مثبت به اثر فرهادی نگریسته اند این سوال به وجود میآید که به راستی دلایل اقبال جهانی جدایی... چیست؟

چرا جشنواره های بین المللی آغوش سخاوت خود را به روی جدایی گشوده اند و جستجوی عنوان فیلم در اینترنت، سیل تاییدات بین المللی این اثر را نشان می دهد؟ تفاوت نگاه داخلی و خارجی به فیلم فرهادی چیست؟ آیا درونمایه گزنده و در عین حال حقیقی و واقع گرایانه فیلم تا این حد برخورنده است که بخواهیم جدایی... را دوست کش و دشمن نواز معرفی کنیم؟ به راستی با چه نگاهی باید به اثر فرهادی نگریست؟ آ یا تحلیل سیاسی از فیلم اخیر فرهادی می تواند ما را به مقصد تحلیلی درستی هدایت کند؟ آیا اساسا نگاه غیرسینمایی و جامعه شناختی به جدایی نادر از سیمین، چارچوب درستی جهت نیل به حقیقت پنهانی است که برخی با نمادگرایی محض ، سعی در الصاق آن به جدایی.... دارند؟ تکلیف مخاطب با چنین فیلمی چیست؟ فیلمی که طیف مخالفان و موافقانش نیز دارای چند نظرگاه منفصل و به دور از وحدت رویه هستند و اساسا با نوعی خود نمایی در پی اضافه کردن اسم خود به لیست موافقان و مخالفان هستند؟ این سوالات و دیگر شبهات مطرح شده پیرامون ساخته فرهادی، پایه ای شد برای بررسی دلایل اقبال جهانی آن و نگارنده تلاش دارد تا با عدالتی کامل، مبانی نظری موافقان و مخالفان را در بوته نقد قرار دهد. برای این منظور بهتر است بحث را به روزهای آغازین تولید این فیلم ببریم.

ایامی که خبری از هیاهوهای کنونی نبود و پیش بینی ها در خصوص جدایی نادر از سیمین، صرفا اضافه شدن یک فیلم خوش ساخت دیگر به لیست آثار سینمای ایران بود. اما همواره اتفاقات غافلگیرکننده مسیرهای سرراست را نیز پر پیچ و خم می سازد و دریای آرام را دچار طغیان می کند.  کسب جایزه بهترین فیلمنامه از سوی جشنواره آسیا پاسیفیک که به نوعی می توان آن را اسکار آسیایی دانست، آن هم در شرایطی که جدایی... هنوز مسیر تولیدی درازی در پیش داشت از جمله اتفاقات ویژه ای بود که نگاه ها را به سمت این فیلم معطوف کرد.

اما این اتفاق خوب، با فاصله زمانی کمی، تحت الشعاع جریان های پیش آمده در اختتامیه جشن چهاردهم خانه سینما قرار گرفت. حمایت صنفی از خانه سینما توسط تمامی افرادی که بر روی سن حاضر می شدند، آن هم در ایامی که منازعات معاونت سینمایی و خانه سینما ابعاد پیچیده فرهنگی و حقوقی می یافت با اظهار نظری جالب، احساسی و جنجالی از سوی فرهادی پس از دریافت جایزه کارگردانی برای درباره الی، وارد مسیر تازه ای شد.

جریان سازی های تند رسانه های ارزشی و برخورد احساسی جواد شمقدری با این جریان، آنهم در دورانی که وی در آمریکا و دور از ایران حضور داشت و به شنیده ها اکتفا کرده بود سبب لغو پروانه ساخت جدایی نادر از سیمین شد. نگارنده خوب به یاد دارد که یکی از سایت های ارزشی رادیکال با برجسته سازی بخش هایی از صحبت های فرهادی درخصوص آرزویی که وی برای فراهم شدن امکان ساخت فیلم و بازگشت هنرمندان مهاجر به وطن داشته، جوی متشنج را پدید آورد و با یک برداشت رادیکالیستی، کلام فرهادی را به عنوان مصداقی برای قصد براندازی برشمرد.

حاشیه ها آنچنان دامنه دار بود که فرهادی را به عذرخواهی رسمی واداشت و یک جریان ساده فرهنگی با نوعی تندروی بی قاعده دارای ابعاد سیاسی شد. اینکه قصد براندازی را منتسب به اظهارنظر یک کارگردان در خصوص همکاران مهاجرش کنیم اشتباهی راهبردی بود که یک فیلم ملودرام را از ابعاد زیبایی شناسانه اش منفک ساخت و نگاه جهانی را به سوی جدایی.... روانه داشت. پس یکی از علت های اقبال جهانی فیلم فرهادی همین حاشیه ها بود که چشم تیز بین جهان غرب را به این پدیده سینمایی معطوف کرد.

با توجه به همین اصل باید سوال اصلی دلایل این اقبال جهانی را از کسانی پرسید که ادعا دارند سیاه نمایی های فیلم رمز موفقیت بین المللی اثر فرهادی است. اعتقاد دارم خطای بزرگ برخی رسانه ها در موضع گیری بر ضد فرهادی به سبب همان سخنان معروفش کار را از روند طبیعی اش دور ساخت و بر ابعاد بین المللی قضیه افزود. پس اینکه می گویند برخی از تائیدات بین المللی جدایی.... حاصل نگاه سیاسی است و فیلم فرهادی همانی را می گوید که غربی ها شیفته آن هستند نعل وارونه است. به واقع باید در جریان های فرهنگی و تمامی امور انسانی صداقت داشته باشیم و تحت تاثیر موج ها به حمایت نپردازیم و در صف مخالفان قرار نگیریم، مساله ای که به نظر می رسد بسیاری از هردو طیف شکل گرفته پیرامون فیلم فرهادی دچار آن هستند.

به همین سبب، مطلب حاضر به هیچ وجه در مقام دفاع از فرهادی و فیلمش نیست و نگارنده به عنوان تحلیلگری فرهنگی با گرایشات مذهبی، خود را از جاده احساسات به دور داشته ام تا بتوانم برداشتی درست از آنچه در این برهه یک و نیم ساله پیرامون جدایی... شکل گرفت ارائه دهم.  بحث های فرامتنی و ساختاری پیرامون این فیلم بسیار گفته شده و هرکسی از ظن خود به تحلیل دلایل موفقیت جدایی پرداخته است اما به نظر می رسد که کمتر جنبه های زیبایی شناسانه اثر مورد توجه قرار گرفته است. نمادگرایی محض، واژه ها و تحلیل ها را در اسارت خود درآورده است و به همین علت هر جایزه جدایی... از خرس طلایی برلین تا بهترین فیلم خارجی زبان بریتانیا با گرایشات سیاسی ارزیابی شده است. 

از وجه دیگر که به جریان می نگریم با نوعی تحلیل حزبی روبرو می شویم که جدایی... را فیلمی متعلق به جریان چپ برمی شمارد و با رویارو قرار دادنش با اخراجی ها 3 در اکران نوروز تلاش دارد تا وجهی سیاسی به این فیلم ببخشد. تحلیل های منفی بسیاری از اصولگرایان درباره فضای پر تنش فیلم فرهادی و مکث هوشمندانه کارگردان بر معضل «دروغگویی» در کشور اسلامی، از جمله مصادیقی است که نیروهای ارزشی را بر آن داشته تا جوایز بین المللی جدایی نادر از سیمین را باری سیاسی ببخشند. اما پرسش اصلی پیرامون این فیلم از سوی مخاطبانی مطرح شده است که نمی دانند حق با کدام طرف است؟ از سویی می بینند که پسوند سیاه نمایی به پیشانی این فیلم خورده و با نگاه سطحی جانب این تحلیل را می گیرند و از جانب دیگر می شنوند که جدایی.... افتخار سینمای ایران است و به آن سو متمایل می شوند.

به طور کلی به نظر می رسد که با جریان پیچیده ای روبرو شده ایم. جریانی که حرکت بر روی آن مانند راه رفتن بر روی لبه تیغ است و هر اشتباهی در تحلیل می تواند به مرگ اندیشه و مولد آن بینجامد.  طیف مخالف با نمادگرایی محض و تحلیل خاص از مفاهیم فیلم و نوع شخصیت پردازی آن سعی دارد تا اینگونه بنمایاند که کارگردان از روی تعمد مساله دروغگویی را در فیلم گنجانده است.

میمیک مذهبی نادر، رفتارشناسی سیمین، رفتارهای جنون وار حجت که نماد انسان های سنتی برشمرده شده و نوع رفتار راضیه، همگی با تحلیلی نمادگرایانه از سوی مخالفان جدایی... ارزیابی شده است. انتقاد دارند که چرا شخصیت اصلی باید ریش داشته باشد، چرا فضایی پراسترس و سراسر دروغ از محیط انسانی در این فیلم ارائه شده است، چرا سیمین قصد مهاجرت دارد و پایان باز فیلم به چه معناست. این بخش اندکی از نظرات مخالفان فیلم است که تم جدایی... را اساسا در گستره مفاهیم مورد علاقه خود نمی بینند و به دلیل همان مسئولیت های اجرایی و سیاسی و با رویکردی نمادگرایانه، ساخته فرهادی را اثری بر ضدمنافع ملی و در راستای ارزش های جهان غرب ترسیم کرده اند.  هرچند طیف مخالفان جدایی... را برخی از نیروهای رادیکال پر کرده اند و گاه حتی برخی از منتقدان سینمایی و سینماگران نیز خود را در این دسته جای داده اند، اما موافقان فیلم از همه نوع آدمی تشکیل شده است.

از رسول جعفریان استاد بنام تاریخ اسلام تا بسیاری از سینماگران و منتقدان سینمایی سرشناس در این دسته جای گرفته اند و روی سخن همگی آنها تاکید بر مولفه مهمی چون ساختار بصری فیلم و مفاهیم انسانی آن است. آنها موفقیت بین المللی این اثر را نتیجه ای طبیعی از قدرت فنی فیلم برشمرده اند. اما آیا جدایی نادر از سیمین لایق این تائیدات هست؟ نگارنده در نتیجه گیری زیر سعی دارد تا پاسخ این پرسش را بدهد. جدایی نادر از سیمین فیلم مهمی است، جزئیات با مهارتی کامل در آن به کار گرفته شده اند تا مخاطب بتواند با هر سکانس و فصل از فیلم ارتباطی دراماتیک برقرار کند.

توازن درست ریتم اثر، میزانسن های معرکه فرهادی در فصل گفتگوها، تنش ها و دادگاه، بازی های شاخص، فیلمبرداری درخشان و فیلمنامه منحصر به فرد تنها بخشی از دلایل اهمیت جدایی نادر از سیمین است. گفتم توازن ریتمی اثر، درست و بجاست به این علت که سرعت اتصال جریان ها و موقعیت ها به یکدیگر باعث ارتباط گیری مناسب با سکانس ها می شود و این نشان دهنده حضور یک تدوینگر کاربلد در فیلم است. هایده صفی یاری با درک اهمیتی که فیلمنامه فرهادی به جزئیات داده، با تدوینی حساب شده، ریتمی تند را به اثر بخشیده است.

حذف صحنه تصادف، ارتباط منطقی تصاویر با هم و ربط مفهومی هر سکانس با صحنه های پیش و پس از خود چنان اصولی در فیلمنامه و تدوین رعایت شده است که اگر مخاطب بخشی از یک سکانس را از دست دهد در بخشی دیگر سکانسی گنجانده شده که تشریح صحنه قبلی باشد.

به عنوان مثال پس از رویت شناسنامه مرتضی و مژده فیلم چهارشنبه سوری بر روی دستگاه کپی در تیتراژ اولیه، سکانس دادگاه را ملاحظه می کنیم که از نمای روبرو مشاجرات نادر و سیمین را به تصویر کشیده است، یعنی تیتراژ ابتدایی و سپس این سکانس تشریح دقیقی است از عنوان فیلم و ماجرای اثر در یک برش زمانی حدودا ده دقیقه ای برای مخاطب جزئی نگر منعکس می شود. دوربین در سکانس مشاجره دادگاه از جایگاه قضاوت که به نوعی چشمان حقیقت بین جامعه به شمار می رود، به ثبت این گفتگو می پردازد و سپس نزدیکی و دوری آدم ها در هر سکانس دیگری دارای یک منطق دراماتیک می شود.

به واقع منطق دراماتیک اثر نشان می دهد که چرا دروغگویی محور درام در این اثر است؟ یعنی ما از طریق موقعیت ها و فضاهایی که از حضور معلم و راضیه در منزل نادر نشات می گیرد، با دیگر سکانس ها ارتباط ذهنی برقرار می کنیم.  سکانسی که نادر پس از بیرون انداختن راضیه از منزل به دیدن سیمین می رود و متوجه جریان سقط می شود و سپس در دادگاه و به اتهام قتل همان جنین در شرایط محاکمه است، سوالی مطرح می شود که درام را به پیش می برد; آیا می دانستی این خانم باردار هستند؟ این سوال باز هم ذهن مخاطب را به ارزیابی مجدد سکانس های قبلی می برد تا بتواند ارتباط درست تری با شرایط کنونی نادر بگیرد و به دلیل همین جزئی نگری ها در ساختار فیلمنامه است که فیلم فرهادی دارای یک قدر سینمایی بالا شده و با هر بار دیدنش مخاطب را مشتاق تر به دنبال خود می کشاند. 

پس علت تشویق های پی در پی بین المللی را باید در ساختار حرفه ای این فیلم  فرای تمامی نگاه های سیاسی شکل گرفته پیرامون آن ارزیابی کرد. جدایی نادر از سیمین گوهر درخشانی است که سینمای ملی ایران را به عنوان یک برند معتبر در عرصه بین المللی مطرح کرده است و توجه منتقدان مطرح سینمای جهان و تحسین های پی در پی بین المللی این فیلم از سوی جشنواره ها و نشریات معتبر، خود گواهی است بر قدرت ساختاری اثر فرهادی و اشتباه است اگر چشممان را بر روی واقعیتی سینمایی همچون جدایی نادر از سیمین ببندیم.

جدایی نادر از سیمین فیلم کالت جدید ماست و به دلیل دستمایه قرار دادن مضمونی انسانی و تنش ها و گره هایی که در زندگی هر یک از افراد بشر به وجود میآید موجودیتی فراملی و بین المللی یافته است. پس نمادگرایی برخی از عزیزان و اطلاق عنوان سیاه نما یا مبتذل به چنین فیلمی تنها از سو»نظری کورکورانه برخاسته است که همه چیز را در مقیاس سیاست می سنجد. چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید. 

در پایان با کلام دوست منتقدم حامد مقدم همراه می شوم که زمانی به من گفت: آنچه ذهنم را مشغول کرده این است که این فیلم با جوانان سینما دوست چه کرده که این قدر درباره اش صحبت می شود؟ این شور غریب که گاه تا سحرگاهان شیفتگان این فیلم را رها نمی کند از کجا آمده است؟ آیا در تاریخ سینمای ما هیچ فیلمی با ما چنین کرده است؟ آیا این ها همه نشان از مهم بودن این فیلم ندارند؟ چه لذتی دارد دانستن این که سال ها بعد، آن گاه که تاریخ سینمای این مملکت را دوره می کنند چنین روایت کنند که: در روزگاری دورکه سرما بر هنر حاکم بود و سوز، "یک جدایی" بود و یک اسکار و یک دنیا شور...      

ابتکار:تو فقط 2 سال از سینمای ما بزرگتری!

«تو فقط 2 سال از سینمای ما بزرگتری!»عنوان یادداشت روز روزنامه ابتکار به قلم سیدعلی محقق است که در آن می‌خوانید؛«کریستوفر پلامر» 82 ساله دیروز و دقایقی پس از «اصغر فرهادی»، برنده اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد. پلامر که مسن‌ترین برنده تاریخ جوایز اسکار لقب گرفته‌است، پس از دریافت جایزه روی خود را به مجسمه اسکار کرد و گفت: «تو فقط 2 سال از من بزرگتری، کجا بودی این همه سال؟!»

این گفته آقای پلامر 82 ساله، شباهت جالبی با این روزهای سینمای ما دارد. هرچند 111 سال پیش در دوره مظفرالدین شاه، اولین دوربین فیلمبرداری توسط «عکاس‌باشی» وارد ایران شد اما به طور مشخص، 82 سال از ساخت نخستین فیلم رسمی سینمای ایران می‌گذرد. در سال 1308 شمسی؛ یعنی درست در همان سالی که مسن‌ترین برنده جایزه اسکار به دنیا آمد، «اوانس اوگانیانس» کارگردان ارمنی‌تبار ایرانی فیلم «آبی و رابی» را ساخت. هم پلامر آمریکایی و هم سینمای ایرانی در روز هشتم اسفند ماه سال جاری جایزه اسکار را دشت کرده‌اند.

حالا دیگر سال 1390 هم مانند سال 1308 روزی به یاد ماندنی و ماندگار در تاریخ سینمای ایران است؛ در این روز، نام کشور ایران از دریچه‌ باشکوه «فرهنگ» و در سطح جهانی بر زبان جاری شد، سینمای ایران بالاخره اولین جایزه اسکار را به دست آورد و مردمان سرزمین اصغر فرهادی دلشاد شدند. اگر روز ساخت « آبی و رابی » را روز تولد سینمای رسمی ایران بدانیم، روز کسب اسکار توسط «یک جدایی» را می‌توان روز جشن اوج گرفتن یا به تعبیری «یک عروسی» برای این صنعت 82 ساله دانست.

سینمای ما پیش از این، تقریباً از همه جشنواره‌های مطرح جهان جوایزی را در کلکسیون خود جمع کرده بود و فقط همین یک اسکار را کم داشت. سرزمین ایران و آقای کریستوفر پلامر، هر دو در یک سال و یک دوره از عمر 84 ساله اسکار، برنده جایزه این آکادمی شده‌اند. با وجود همه شباهت‌ها، بین آن جایزه فردی و این جایزه ملی یک تفاوت مهم وجود دارد.

بازیگر مسن آمریکایی در جامعه‌ای فردگرا به پایان راه خود رسیده‌است اما سینمای ایرانی به عنوان مولود فرهنگ و هنر اصیل و پویای یک ملت و یک سرزمین، تازه در نقطه عطف و آغاز راهی جدید برای بالندگی و کسب افتخارات بیشتر قرار گرفته‌است.

تجربه نشان داده‌ که معمولاً کسب جوایز معتبر سینمایی جهان برای یک کارگردان، یک بازیگر و یا سایر دست‌اندرکاران یک اثر سینمایی، «نقطه اوج و کمال» محسوب می‌شود. پس از آن دغدغه و تلاش برای تکرار این توفیق فروکش می‌کند اما برای فرهنگ یک سرزمین با پیشینه غنی 2-3 هزارساله، قضیه به‌گونه‌ای دیگر است.

اگرچه آکادمی اسکار با همه اعتبار و وجاهت جهانیش فقط دو سال از سینمای رسمی ایران بزرگتر است اما فرهنگ آمریکایی به عنوان پس‌زمینه هالیوود و اسکار به طور قطع، قرن‌ها از پیشینه فرهنگی و هنری سرزمین پرگهر «پارس» جوان‌تر و خام‌تر است.

به طور معمول در هر جامعه‌ای، وقتی یکی از حوزه‌های فرهنگی برای ملتش در سطح جهانی افتخارآفرین می‌شود، چشمداشت و مطالبه ملی و جهانی از آن حوزه و متولیان آن، بیشتر و متفاوت‌تر از قبل می‌گردد. به همان نسبت نیز مسئولیت اجتماعی همه آنهایی که دستی بر آتش آن حوزه دارند، بیش از پیش می‌شود. با این حساب، با کسب نخستین اسکار تاریخ 82 ساله ( و به روایتی 111 ساله) سینمای ایران، نگاه‌های داخلی بیشتر از قبل به پرده ها و سردر سینماها خیره می‌شود.

اخبار فیلم و سینما برای مخاطب خاص و عام تا مدتی رنگ و بوی دیگری خواهد داشت. یقیناً ذائقه سینمایی این مردم دیگر هر فیلمی را نخواهد پسندید و مهم‌تر آنکه، از این پس نگاه مشتاقان سینمای ایرانی صرفاً نگاهی نوستالژیک و سرگردان در گذشته‌های دور و نزدیک نیست بلکه نگاهی پرتوقع و معطوف به آینده خواهد بود.

در خارج از مرزها هم اگر توفیق‌ها و افتخاراتی از این دست تداوم نیابد، نخستین اسکار سینمای ایران فقط یک جرقه و یک اتفاق تلقی خواهد شد. با این وصف، می‌توان گفت: جایزه دیروز« جدایی نادر از سیمین» انتظارهای ملی و بین‌المللی از متولیان دولتی و خصوصی سینما ـ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان سینمایی گرفته تا انجمن‌ها و همه فعالان سینمای کشورـ را ده‌چندان بالاتر خواهد برد. چراکه اسکار فقط دو سال از سینمای ما بزرگتر است و سرزمین ایران و مردمان بافرهنگش حالاحالاها با این جشنواره‌ و مشتاقان هنر ایرانی کار دارد...

آفرینش:از دست رفتن پتانسیل های فرهنگ وهنر

«از دست رفتن پتانسیل های فرهنگ وهنر»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است ه در آن می‌خوانید؛فرهنگ، تمدن و هنر ایرانی پشتوانه ای است که همواره خود را در عرصه های مختلف جهانی به عرصه ظهور رسانده و ثابت کرده که ایرانیان مردمی صلح جو و پایبند به ارزش های انسانی بوده اند. اما با ورود نگرش ها و منافع سیاسی افراد و گروه های مختلف به عرصه هایی چون فرهنگ و هنر باعث ضربه های فراوان در این حیطه گردیده است. به طوری که بسیاری از توانایی ها وقابلیت های این عرصه زیر سایه سنگین سیاست ورزی ها مغفول مانده است.

در طی چند وقت اخیر مشاهده کردیم که نسبت به یک اثر سینمایی که دستاوردها و افتخارات گران بهایی را برای جامعه هنری کشورمان کسب کرد چه تفسیرها و نقطه نظراتی بیان شد. برخی ، هنرمندان و سازندگان این فیلم را وابسته به گروه های انحرافی، فتنه و حتی دستگاه های جاسوسی غرب دانستند!

درحالی که پیام ها و گفتارهایی که درهنگام دریافت جوایز از سوی دست اندرکاران این فیلم در به رخ کشیدن فرهنگ غنی کشورمان صورت گرفت و پیام صلح مردم ایران را به سراسر جهان اعلام کرد، دستاوردی بزرگ برای کشورمان بود. شاید بسیاری از فعالیت های سیاسی و دیپلماسی ما در طی مدت ها نمی توانست چنین پیامی را به گوش مردم جهان برساند.

آنقدرکه افکار عمومی می تواند بر معادلات جهانی تاثیر بگذارد، سیاستمداران نمی توانند، چون این افکار عمومی است که به تصمیمات سیاستمداران مشروعیت می بخشد. دیروز سراسر جهان از آمریکا و اروپا تا آفریقا و آسیا همه پیام صلح مردم ایران را شنیدند. مطمئنا این رویکرد فرهنگی در ذهن پرسشگر مخاطبان این سئوال را تداعی می کند که چگونه است که این حرف ها از جانب مردم کشوری مطرح می شود که سراسر جهان آنها را به خشونت و جنگ طلبی محکوم می کنند؟ این سوال آنها را وا می دارد تا چشم و گوش خود را به سمت ایران بچرخانند و واقعیت ها را از پس پرده تبلیغات وسیع جهانی علیه کشورمان متوجه شوند.

حال رویکرد تخریب گرایانه برخی افراد و گروهای داخلی را نسبت به این حرکت فرهنگی مشاهده کنید. آنچنان نکات ضعف و یا قصورهایی را که بعضا در این مسیر به وجود آمده را بزرگ می کنند که یک فیلم یا یک شخص را به منفور ترین افراد جامعه مبدل می سازند.

متاسفانه با این کار فرصت را به دشمنان و رسانه های غرض ورز خارجی هم می دهند که با شانتاژهای تبلیغاتی این دستاورد را یک حرکت سیاسی به نفع خود جلوه دهند. هدف نوشتارحاضر طرفداری از فیلم یا شخص خاصی نیست، حرف ما بکارگیری ابزارهای فرهنگی و عدم سیاست ورزی در حیطه فرهنگ وهنر در راستای پیشبرد اهداف کشور می باشد.

اینکه سینماگران ما به موضوعات اجتماعی می پردازند هرگز نباید به عنادورزی آنها نسبت به نظام و ارزش های کشور تلقی گردد. شاید این معضلات را نتوان در قالب سمینارها و همایش های مختلف ویا در قالب سرمقاله یا انتقاد به مسولان امر منتقل کرد و این ویژگی و قابلیت منحصر به فرد هنر است که می تواند خواسته ها و نیازهای جامعه را بدون هیچ اصطکاکی منتقل کند.

دنیای اقتصاد:بورس تهران در نقطه عطف

«بورس تهران در نقطه عطف»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم علیرضا کدیور است که در آن می‌خوانید؛زمانی‌که بورس تهران در فروردین ماه 90، بازدهی خیره‌کننده 14 درصدی را برای سرمایه‌گذاران رقم می‌زد،برخی کارشناسان نسبت به رشد حباب‌گونه قیمت سهام در بورس هشدار می‌دادند و مسوولان بورس نیز این دیدگاه را قویا نفی می‌کردند. حال پس از گذشت بیش از 10 ماه از آن تاریخ و عقب نشینی 7 درصدی شاخص بورس (معادل افت 7 درصدی میانگین بازدهی بازار سهام) به نظر می‌رسد صحت دیدگاه کارشناسان در آن زمان در حال تایید شدن است.

در عین حال، این دیدگاه زمانی تایید نهایی کسب می‌کند که بازدهی منفی 7 درصدی بورس تهران در 10 ماه گذشته با تورم 20 درصدی سال جاری و میانگین بازدهی 100 درصدی بازار سکه، بازدهی 70 درصدی ارز در بازار آزاد، بازدهی بخش مسکن، بازدهی 15 درصدی اوراق مشارکت (طی مدت 10 ماه) و حتی بازدهی 20 درصدی نرخ ارز مرجع مقایسه شود. به بیان دیگر منفی‌تر بودن بازدهی نسبی بورس طی 10 ماه گذشته تا حد زیادی معلول بالا بودن سطح عمومی قیمت سهام در پایان فروردین ماه بوده است.

حال در شرایطی که بورس تهران پس از کسب عنوان پربازده‌ترین بازار کشور طی سال‌های 88 و 89، در سال جاری عملا پایین‌ترین بازدهی را نصیب فعالان خود کرده است، به نظر می‌رسد اکنون سطح عمومی قیمت سهام شرکت‌ها در بورس در محدوده کف قیمتی قرار گرفته است. دلیل این ادعا نیز افت شدید میانگین واقعی نسبت قیمت به درآمد (P/E) اکثر شرکت‌های بورسی و نبود توجیه برای رشد سایر بازارهای رقیب است. منظور از میانگین واقعی نسبت(P/E) لحاظ کردن سود واقعی قابل دستیابی شرکت‌ها در سال 91 و کسر سودهای تقسیمی شرکت‌ها در مجامع سالانه سال آینده است.

بر این اساس میانگین این نسبت مهم در بورس تهران در حال حاضر در سطحی کمتر از 5/4 مرتبه قرار دارد که در مقایسه با بازده بدون ریسک (سود اوراق مشارکت و حتی نرخ تورم) در سطح پایینی قرار دارد. در واقع سرمایه‌گذاران و خریداران فعلی سهام بورسی با فرض کسب سود تقسیمی شرکت‌ها در مجامع آتی و تحقق سود سال 91، در عمل قادر به کسب بازدهی بالاتری نسبت به سایر بازارهای رقیب خواهند بود.

در این میان، تحقق بازدهی بورس مرهون یک شرط اساسی؛ یعنی همان آرامش است. در حقیقت بورس برای رسیدن به ساحل سود نیازمند وجود آرامش همه‌جانبه به ویژه ثبات در متغیرهای کلان اقتصادی و آرامش در سایر حوزه‌های تاثیرگذار بر بازار است.

اما در صورت نبود آرامش به ویژه ثبات در متغیرهای اقتصادی به نظر می‌رسد بورس تهران در مسیر هفته‌های قبل خود حرکت کند؛ مسیری که در آن سهام شرکت‌های پرپتانسیل و حائز ارزندگی بنیادی پس از چند روز رشد، سیر نزولی در پیش می‌گیرند و در سوی مقابل سهام شرکت‌های غیر ارزنده بدون توجیه بنیادی در سایه حضور گسترده سفته‌بازان روز به روز بر دارایی سرمایه‌گذاران خود می‌افزایند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها