در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
اتهام رابطه نامشروع داشتی اما حکمی که برایت در نظر گرفتند مشمول قانون مشدده هم شده است چرا؟
نمیدانم چرا این اتفاق افتاده، من حتی فکر نمیکردم بخواهند به شلاق هم محکومم کنند؛ چرا این اتفاق افتاده اصلا نمیدانم.
قبول داری که با دختر جوان رابطه داشتی؟
نه اینطور نیست، من و سارا رابطهای با هم نداشتیم، او فقط همکار من بود.
اما مدارکی در پرونده وجود دارد که مشخص است تو با او رابطه داشتی؟
من نمیدانم این مدارک از کجا آمده، سارا هم فوت کرده و نمیتوانم از او بپرسم این مدارک را از کجا آورده است.
یکی از مهمترین مدارکی که علیه تو وجود دارد، عکسهایی است که با مقتول گرفتی. اگر شما رابطهای نداشتید این عکسها به چه دلیل گرفته شده است؟
من اصلا در جریان این عکسها نبودم، هرجا که با سارا میرفتم به بهانهای از من چندین عکس میگرفت، من اصلا نمیدانستم چرا این کار را میکرد.
از او نپرسیده بودی که چرا از تو عکس میگیرد؟
فکر نمیکردم مهم باشد، فکر میکردم همینطوری از من عکس میگیرد.
این عکسها در جاهای مختلفی گرفته شده از شمال کشور گرفته تا چند امامزاده، شما با هم در این مکانها چه میکردید؟
یک عکس را که در شمال گرفتیم خانوادهام با من بودند. یک روز سارا به من زنگ زد و گفت که حتما باید من را ببیند، گفتم من شمال هستم. گفت کار واجبی دارد و من گفتم که نمیتوانم به تهران برگردم آنقدر اصرار کرد که من هم گفتم اگر میخواهی من را ببینی بیا شمال، او هم آمد و این عکس را در آنجا گرفتیم.
خب چرا کارش را تلفنی نمیگفت؟
نمیدانم، اصرار داشت بیاید.
وقتی آمد چه گفت؟
چیزی نگفت چند عکس گرفتیم و بعد برگشت.
از او نپرسیدی که این همه اصرار برای چه بود؟
حرفی نزد. بعد هم رفت. خانواده من در جریان آمدن او بودند.
عکس دیگری هست که به نظر میرسد در یک امامزاده گرفته شده، این عکس از کجا آمده است؟
در این عکس هم ما به اصرار سارا به امامزادهای در اطراف تهران رفتیم؛ همانجا سارا اصرار کرد و ما عکس گرفتیم.
چرا با او به امامزاده رفتی؟
اصرار داشت که با هم برویم، او پدر نداشت و به من اصرار میکرد که کمکش کنم.
تو به همه دخترانی که پدر ندارند کمک میکنی؟
نه سارا همکار من بود.
رابطه تو و سارا در چه حدی بود؟
در حد همکاری بود.
در کدام محل کار دو همکار با هم به شمال و امامزاده و جاهای دیگر میروند، مگر ممکن است شما دو همکار باشید و سفرهای مختلف با هم رفته باشید؟
سارا اصرار میکرد، او میخواست من با او بروم؛ اگر او اصرار نمیکرد من کاری نداشتم.
چرا در میان آن همه همکار فقط به تو اصرار میکرد؟
چون به من اعتماد داشت، میدانست من از او سوءاستفاده نمیکنم.
چرا سارا خودکشی کرد؟
من نمیدانم، خودم هم شوکه شده بودم. مادرش به من خبر داد و گفت که سارا خودکشی کرده، من واقعا نمیدانستم باید چه کنم.
تو قول ازدواج به او نداده بودی؟
من خودم زن و بچه دارم، نمیتوانستم به کس دیگری قول ازدواج بدهم.
اگر زن و بچه داری و تا این حد هم آنها را دوست داری، چرا با سارا به مسافرت و تفریح میرفتی؟
سارا خودش از من میخواست که به مسافرت برویم و میگفت که پدر ندارد و از من میخواست که کمکش کنم.
یعنی تو نقش پدر سارا را داشتی؟ تو که خودت دو تا سه سال از او بزرگتر هستی؟
خب به هر حال کمکش میکردم و قصدی هم نداشتم.
مادر سارا میگوید، او قبل از اینکه خودکشی کند با کسی دیدار داشته است.
من در جریان نبودم، نمیدانم.
آثار رابطه روی بدن مقتول دیده شده.
در جریان آن هم نبودم و نیستم، نمیدانم او با چه کسی رابطه داشت.
سارا در چه سمتی در دفتر شما کار میکرد؟
او منشی بود و کارهای مدیر را انجام میداد. اگر هم ما میخواستیم به دیدار مدیر برویم باید سارا برای ما هماهنگ میکرد.
دوستان سارا گفتهاند که تو و سارا همدیگر را دوست داشتید و با هم رابطه داشتید؟ ضمن اینکه گفتهاند قرار بود شما با هم ازدواج کنید، در اینباره چه میگویی؟
نه این حرف درست نیست، من هیچوقت به سارا زنگ نمیزدم، او بود که از من کمک میخواست. همکارانم از خودشان حرف درمیآورند و همین حرفها هم باعث شد که من گرفتار این پرونده شدم.
گفته شده قبل از اینکه سارا خودکشی کند، با تو دیدار کرده و به او گفتهای حاضر نیستی همسرت را رها کنی، این درست است؟
من اصلا در جریان خودکشی سارا نبودم، مادر سارا با من تماس گرفت و گفت که در بیمارستان است و سارا خودکشی کرده. من اصلا نمیدانستم چه باید بکنم، کاملا شوکه بودم.
یعنی تماس از طرف تو نبود؛ چون مادر سارا مدعی شده که تو با گوشی سارا تماس گرفتی که به او التماس کنی، اما مادرش جواب داده و به تو گفته است که او خودکشی کرده؟
نه اینطور نیست، مادر سارا در جریان کارهایی که من برای دخترش میکردم، بود؛ او میدانست که من رابطه خاصی با او ندارم، به هر حال او ناراحت است و برای اینکه دنبال دلیل برای خودکشی دخترش میگردد، من را متهم میکند.
یک روز بعد از خودکشی سارا، یکی از دوستان مشترک شما به خانه سارا رفته و از مادرش خواسته یک عکس که لای کتاب اوست به او بدهد؛ وقتی مادر سارا کتاب را باز میکند، میبیند این عکس متعلق به توست. ضمن اینکه پیامکهایی هم در مورد شما وجود داشته که شغلی نبوده، در اینباره
چه میگویی؟
نه من اینکار را نکردم، اگر هم عکس مال من و سارا بوده من در جریانش نبودم؛ چون سارا از من زیاد عکس میگرفت. پیامکها هم از سوی سارا بود و به من ربطی ندارد من هیچ پیامکی به او ندادم.
همچنان منکر رابطه هستی؟
من فکر نمیکردم کاری که میکنم رابطه نامشروع باشد و بیاطلاعی من باعث شده چنین کاری بکنم. اگر هم علاقهای بوده؛ یکطرفه بوده چون من علاقه خاصی به سارا نداشتم. احتمالا او من را دوست داشته و وقتی فهمیده که دیگر نمیتواند روی من برای ازدواج حساب کند، خودکشی کرده، شاید هم دلیل دیگری داشته. من همسرم را خیلی دوست دارم، بچه هم دارم، من میخواهم زندگیام را حفظ کنم و نمیخواهم خوشبختیام را از دست بدهم.
حرفی با مادر سارا نداری؟
من خیلی متاسفم که سارا خودکشی کرده و میدانم که او چقدر ناراحت است؛ اما در خودکشی او هیچ نقشی نداشتم. شاید سارا من را دوست داشت اما من هیچوقت به او ابراز علاقه نکردم و امیدوارش هم نکردم. فکر میکنم که او با کس دیگری رابطه داشته.
مادر سارا نباید به خاطر ناراحتی خودش من را نابود کند. زن و بچه من گناهی ندارند، این حکم یعنی نابودی مطلق زندگی من؛ البته خدا را شکر زنم فهیم است و میخواهد به من کمک کند و گفته که تا پایان این پرونده پشت من خواهد ایستاد.
مرجان لقایی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: