فیلم «هرگز رهایم مکن» اقتباسی علمی تخیلی از یک اثر رمانتیک است

حد وسطی وجود ندارد

برای کسانی که قصه «هرگز رهایم مکن» کازو ایشی‌گورو را خوانده‌اند، تماشای نسخه سینمایی آن از شبکه 3 حکم وسوسه‌ای را داشت که نمی‌شد آن را بی‌پاسخ گذاشت. رمان ایشی‌گورو خوانندگان زیادی در سراسر جهان داشت و منتقدان ادبی نقدهای مثبت زیادی بر آن نوشتند.
کد خبر: ۴۵۳۷۳۹

قصه فیلم به شکل آشکاری بین 2 عنصر عشق و نفرت تقسیم شده است و طرفداران و مخالفان خود را دارد. آنها که فیلم را پسندیده‌اند می‌گویند از نظر احساسی و عاطفی کوبنده است و مخالفان آن عقیده دارند این فیلم از نظر احساسی و عاطفی هیچ چیزی به بیننده‌اش نمی‌دهد. کایرا نایتلی در این فیلم در نقش یک جوان حسود بازی کرده که شخصیت ویژه‌ای دارد و بخوبی توانسته از عهده اجرای این نقش برآید. او شخصیت مکمل قصه فیلم و همکلاسی کری مولیگان است که دل به یک همکلاسی دیگر (با بازی اندرو گارفیلد) باخته و حالا با تلاش‌های نایتلی روبه‌روست که می‌خواهد او را به چنگ بیاورد.

آلکس گارلند، فیلمنامه‌نویس فیلم ـ که در کارنامه‌اش فیلمی مثل «28 روز دیگر» را دارد ـ شاید انتخاب درستی برای کار نوشتن فیلمنامه درامی مثل هرگز رهایم مکن نباشد. او تخصص خوبی در نوشتن فیلمنامه‌های دلهره‌آور دارد. ولی وقتی هرگز رهایم مکن را تماشا می‌کنیم، متوجه انتخاب او برای این کار می‌شویم. قصه ایشی‌گورو اگرچه یک کار رمانتیک ملودرام است، ولی در نسخه سینمایی حال و هوایی معماوار و علمی ـ تخیلی پیدا می‌کند و طبیعی است که گارلند برای نگارش فیلمنامه‌ای با این حال و هوا نمی‌تواند انتخاب غلطی باشد. حاصل و نتیجه کار او، تلفیقی جذاب از رومانس و دلهره است که ماجرا را پیچیده می‌کند و پایانی را رقم می‌زند که چشم‌نواز است.

در فیلمی مثل هرگز رهایم مکن بازی‌ها نقش مهمی دارند و شخصیت‌ها به گونه‌ای پرداخته شده‌اند که بازیگران می‌توانند در قالب آنها خودشان را به بهترین شکل ممکن به معرض نمایش و قضاوت بگذارند. تمام بازیگران نقش‌های اصلی و مکمل (حتی آنها که نقش‌های کوتاهی در فیلم دارند) بازی‌های خوب، یکدست و جانداری را ارائه می‌دهند.

قصه فیلم همان چیزهایی را به بیننده خود می‌دهد که یک خواننده قصه ایشی‌گورو از آن انتظار دارد. معمولا عموم مردم این مساله را قبول دارند که اقتباس سینمایی از قصه یک رمان پیچیده، همیشه منجر به خلق یک فیلم پیچیده نمی‌شود و شاید این همان ضعف اصلی هرگز رهایم مکن باشد. لحن فیلم و حال و هوای آن سعی دارد رمز و راز درون قصه را گرفته و سبکی شبیه سبک روایی آن باشد. اما طبیعی است که در چنین مواقعی، موفقیت کمتری نصیب اقتباس‌کنندگان می‌شود. شاید برای قصه یک رمان، لحن آرام و کم‌سروصدایی که نویسنده آن انتخاب کرده، جوابگو بوده و کارکرد مناسبی داشته باشد. اما چنین چیزی برای یک فیلم سینمایی جواب لازم را نمی‌دهد.

برای مثال کافی است نگاهی به رابطه بین 3 شخصیت اصلی ماجرا انداخته شود تا ببینیم یک فیلم سینمایی نیازمند چیزهایی هم هست که بتواند خلأ بعضی چیزها را پر کند. اینجاست که شخصیت‌های قصه وضعیتی مبهم و پا در هوا پیدا می‌کنند و رابطه‌‌شان با جامعه و محیط پیرامون مشخص نیست. از نظر تکنیکی هرگز رهایم مکن فیلمی علمی ـ تخیلی است که در یک واقعیت مبهم و غیرواقعی اتفاق می‌افتد. از این نظر می‌توان آن را با «بچه‌های انسان» مقایسه کرد. بزودی مشخص می‌شود فیلم علاقه‌مند است از این جنبه علمی ـ تخیلی بودن خود فقط برای آن بهره بگیرد که تحقیقی در زمینه‌های دراماتیک ماجرا انجام دهد. به این ترتیب، هرگز رهایم مکن تا حدودی یادآور بخشی از فیلم‌های دهه 50 میلادی است که علم به عنوان وسیله‌ای برای بحث و تحقیق درباره زندگی انسانی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

مارک رومانک، کارگردان فیلم قبل از این «عکس یک ساعته» را ساخته که تلاش دارد حال و هوایی متفاوت و غیرمتعارف داشته باشد. او در هر دو فیلم خود نشان می‌دهد بشدت تحت‌تاثیر سینمای 2 دهه 50 و 60 میلادی است. فیلم‌های او از آن ‌کارهای سینمایی هستند که یا سخت مورد توجه تماشاگران خود قرار می‌گیرند یا بشدت محکوم می‌شوند و حد وسطی در این ارتباط وجود ندارد. نقدهای منتقدان سینمایی هم به همین شکل شامل نوشته‌هایی خواهد بود که یا تحسین‌کننده آن هستند یا در رد کامل آن نوشته می‌شوند.

مهبد آستانی / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها