شامگاه سه‌شنبه‌ای که گذشت با حضور غلامعلی حدادعادل رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی و محسن مومنی رئیس حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی آیین پایانی نخستین جشنواره شعر جوان انقلاب برپا شد و این جشنواره با دبیری کمال شفیعی، برگزیدگان خود را معرفی کرد. جشنواره شعر جوان انقلاب در دو بخش انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی آثار شاعران جوان کشور را مورد قضاوت و ارزیابی قرار داد. در بخش نخست آثار با محوریت انقلاب اسلامی بدون زیرشاخه خاص و تنها اختصاص به برداشت جوانان از عنوان کلی انقلاب را داشت.
کد خبر: ۴۳۸۷۲۱

بخش دوم هم نگاه جهانی شاعر جوان ایران را دربرمی‌گرفت و در هر دو بخش 3 قالب کودک و نوجوان، آزاد و کلاسیک به طور مستقل توسط هیات داوران شامل محمدحسین جعفریان، سعید یوسف‌نیا، موسی بیدج، سعید بیابانکی، بیژن ارژن، بهروز یاسمی، بهاالدین خرمشاهی و استاد علی معلم‌دامغانی مورد ارزیابی و کارشناسی قرار گرفت.

امروز و در صفحه شعر جوان آثار برتر این جشنواره را با هم مرور می‌کنیم و همچنین به بهانه تجلیل از فاضل نظری گفت‌وگوی کوتاه با این شاعر جوان و خوش‌ذوق کشورمان را با هم می‌خوانیم.

پرچم سه رنگ

سرخ

نام گلی است که با گلوله

بر سینه برادرم

سنجاق شد

سپید نام خواهرم بود

که در خیابان

آزادی را فریاد زد

سبز

دستان جوهری‌ام بود

که زیر نخلی جا ماند

این پرچم سه رنگ

پیراهن صبح است

علیرضا لبش

منجنیق ایمان

مشتلق می‌دهد چمن به نسیم، خبر از سمت خاور آمده است

رنگ دیگر به رخ ندارد شب، آفتاب از افق برآمده است

آشتی بین آب و ماه افتاد، موج شد انقلاب و راه افتاد

خواب ساحل پرید وقتی دید موج با شور دیگر آمده است

خشت‌هایش به لرزه افتادند برج و باروی کهنه طاغوت

مشت‌ها منجنیق ایمان شد، بانگ الله‌اکبر آمده است

به جماعت دوباره صف بستند دوش بر دوش هم فراداها

آشنایی دوباره باب شده کفر بیگانگان درآمده است

تاجُ تاراجُ کاخ مرمرُعاج همه در شعله‌های غیرت سوخت

شنل افتادُ دین عبا تن کرد، تخت رفته استُ منبر آمده است

باز زین کرد غرب گاوچران گرده‌های وطن‌فروشی را

دم تکان داده‌اند تا خرج یونجه و کاهشان درآمده است

«ویدالله فوق ایدیهم»، بگذارید دشمنی بکنند

نه که قبلا نکرده‌اند این قوم هر چه از دستشان برآمده است!

این منم مرد بیشه شیران، زاده خاک خرم ایران

آی گردن کلفت‌های جهان دوره قلدری سر آمده است

علی فردوسی

امتحان بیداری

امشب دوباره

شد تیرباران

مانند هر شب

قلب دبستان

کیف من امسال

لبریز سنگ است

خودکار من هم

دیگر تفنگ است

حالا کلاسم

امواج دریاست

چون امتحان بیداری ماست

تفنگ

تانک دشمن کرده است

حال شهرم را خراب

پرشده هر گوشه‌ای

سایه‌هایی با نقاب

وقت بازی توپ و تانک

وقت بازی اضطراب

وقت بازی می‌شود

حال و روز ما خراب

توی کوچه می‌دوم

دامنم لبریز سنگ

کاش جای سنگ‌ها

بود در دستم تفنگ

مسعود طاهری

جهان بیدار

رود در رود خروشان شده دریا شده است

عشق باریده مگر بخت جهان وا شده است

آسمان غرق شکوه است رسول آمده یا

از پس ابر، رخ ماه تو پیدا شده است؟

می‌رسد زمزمه اقراء جهان می‌لرزد

قفل درهای دل‌ غم‌زدگان وا شده است

رفته نمرود تبر مانده و ابراهیمی

که به جنگ و هبل ولات مهیا شده است

کهف بیدار شده از شب یلدایی خویش

چشم را پنجره وا کرده و فردا شده است

وقت بیداری دنیا شده یا رستاخیز

که زمان لایق انفاس مسیحا شده است

این زمین ارثیه مردم غربت زده است

که به امید قدم‌های تو برپا شده است

طیبه سلمانی‌نژاد مهرآبادی

نشانی

پلاکت

نشانی کدام قله را دارد

پدر

با چفیه‌ات

کدام زخم را ببندم

وقتی بیروت

بحرین

فلسطین

لیبی

در خون می‌غلتند

و از شقیقه مصر

خون فواره می‌زند

پدر نیستی تا ببینی

در آسمان غزه

سنگ‌ها و کبوترها

دست در دست هم گذاشته‌اند

تا رویای کودکان بی‌سرزمین را

پس بگیرند

محمد صارمی

چاه خون

هرگز نخواستیم

خونت را بدهی که لکه‌های نفت

روسیاهمان کنند

هرگز نخواستیم

بال و پرت را بچینند

که سرهامان را

بر بالش پر

بگذاریم

نخواستیم

پاهایت آب بروند

تا آب خوش

از گلویمان...

این روزها می‌ترسم از

برق هر دندانی

که برق پلاکت را

یادم می‌آورد

این روزها می‌‌ترسم از...

نه

این طرف‌ها

دنبال نفت نگردید

اینجا اگر چاه بزنید

خون است

که فواره می‌زند

پیام جهانگیری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها