در بررسیهای صورت گرفته توسط ماموران مشخص شد که لیدا گرداننده این باند فساد بین المللی با شیوه های گوناگون اقدام به جذب دختران جوان در باند خود نموده و از آنها سوئ استفاده می کند.
از مهمترین مکانهایی که این زن برای جذب دختران از آن استفاده می کرد منزل زنی فالگیر به نام شری و یک آرایشگاه زنانه بود که در آنجا با زنان و دخترانی که انتخاب می شدندرابطه بسیار صمیمی و عاطفی برقرار نموده و قرار ملاقاتهای بعدی را با آنهامی گذاشت و در این ملاقاتها بعدی آنها را به فعالیت در باند فساد دعوت می کرد.
آتوسا نام مستعار یکی از دخترانی است که در این باند فعالیت می کرده است او در مورد شیوه آشناییش با باند می گوید: روزی به خانه دوستم عسل رفته بودم که یک زن شوهر دار است در آنجا بود که برای اولین بار لیدا را دیدم او رابطه گرم و صمیمی ای با من برقرار نمود.
آنها از من پرسیدند که آیا در زندگیت کسی را دوست داشته ای و من گفتم که پسری را دوست دارم اما او تا کنون پا پیش نگذاشته است و من حالا نمی دانم چکار باید بکنم آنها سوالات دیگری هم در مورد زندگی و خانواده ام از من پرسیدند.
و بعد لیدا به من گفت: ول کن این پسره را تا کی می خواهی به پای او بمانی و بدبختی بکشی و آن وقت در حالی که می خندیدند گفتنداگر حاضر باشی با ما همکاری کنی ظرف مدت کوتاهی خودت آنقدر پولدار می شوی که دیگر لازم نیست که شوهر کنی.
آنروز اگر چه این حرفها برای من که یک دختر بودم خیلی سخت و سنگین آمد اما آنها آنقدر در گوش من خواندند که فکر کردم که واقعا صلاح من را می خواهند و کم کم با مشتریانی که آنها معرفی می کردند شروع به کار نمودم و ظرف مدت چند ماه دیگر کاملا مطیع و آلوده شده بودم.
یکی دیگر از اعضای باند زنی به نام عسل است که همسرش معتاد است. او در مورد شیوه آشنایی خود با اعضای باند می گوید همسرم یک بنگاه اتومبیل داشت و با شوهر یکی از اعضای باند که او هم بنگاهدار بود در جریان معاملات اتومبیل رفیق شده بود و از آنجا رفت و آمد ما با این زن و همسرش شروع شد.
در همان ابتدای آشنایی فهمیدم که این زن به شوهرش خیانت می کند و با چند مرد و جوان دیگر دوست است اما چون آشنایی ما کم بود نمی توانستم به او چیزی بگویم.
بعد از مدتی این زن از همسرش جدا شدو من نیز به خاطر اعتیاد همسرم دیگر نمی توانستم او را تحمل کنم و بنابراین بعد از آنکه دوباره این زن را دیدم به پیشنهاد او به عضویت باند در آمدم و بعنوان یک عضو باند کار می کردم تا آنکه کم کم خودم هم به جذب دختران پرداختم و چند نفر از آنها را در قبال گرفتن پول به دوبی فرستادم که یکی از آنها به علت آنکه زشت بود بعد از مدتی به ایران برگردانده شد.
سفر به سرزمین شادی پینوکیو
آتوسا یکی از دختران اغفال شده که چندین بار به دوبی فرستاده شده می گوید من شاهد بودم که در یک شب سه دختر ایرانی که من هم یکی از آنها بودم به مجلس شخصی به نام شیخ محمد فرستاده شده بودند مادر یکی از این دختران هم همراه او آمده بود و در بیرون از مجلس نشسته بود و گریه می کرد این زن و دخترش توافق کرده بودند که در قبال دریافت پول این دختر در اختیار مشتریان شیخ محمد قرار بگیرد.
من که به آرزوی گرفتن پول زیاد اغفال شده و به اینجا آورده شده بودم با دیدن این صحنه ها ازترس نزدیک بود که بمیرم و بنابراین شروع کردم به گریه کردن.
یک ایرانی که خودش هم از گردانندگان مجلس بود وقتی که گریه مرا دید گفت دختر تو که اینطوری هستی چرا به اینجا آمده ای گفتم که در ایران فریب خوردم و مراپیش آرام و سیما فرستادند و آنها هم مرا به اینجا آوردند او دلش به حالم سوخت و مرا به خانه خودش برد و برایم بلیت گرفت و گفت به ایران برگرد و برو دنبال زندگیت دیگر هم اگر آنها را در خیابان دیدی به آنها اعتنایی نکن هر وقت هم که پول خواستی حاضرم در اختیارت بگذارم تو اینکاره نیستی ، من هم از آنجا با لیدا تماس گرفتم و موضوع را گفتم و همچنین به او گفتم که آرام و سیما با من چکار کرده اند.
او فقط پشت سر هم می گفت آنجا بمان تا کارها را درست کنم ولی من به ایران برگشتم. او می گوید در همان روز اول آرام و سیما ویزا ی مرا گرفتند و من به سختی توانستم آن را پس بگیرم.
دختر فریب خورده دیگری نیز می گوید آنها 1000 درهم برای هر بار کرایه دادن ما پول می گرفتند اما تنها 300 درهم آنرا به ما می دادند و بقیه اش را خودشان برمی داشتند ، او در مورد آرام و سیما می گوید آنها کثیف ترین آدمهایی هستند که دیده ام شگرد کار آنها این است که آنها در یکی از بارهای مهم دبی می نشینند و در کنار آنها هم معمولا 14-15 زن و دختر جوان نشسته اند یکبار که به پیش او رفته بودم می دیدم که او مدام با تلفن همراهی که دارد در حال راه رفتن صحبت می کند و تند تند کاغذی را یادداشت می کند وبه دخترها می دهد و در عرض یکی دو ساعت دیگر هیچکدام از دخترها در بار نماندند وقتی که من با معرفی باند به پیش او فرستاده شدم آنها در روزهای اول خیلی با من خوشرفتاری و مهربانی کردند و مرا برای گردش می بردند اما بعد از یکی دو روز من فهمیدم که همه اینها کلک وحقه بوده است.
آنها می خواستند با این کارهایشان من را پابند کنند تا در پیش آنها بمانم. دختران اغفال شده می گویندعلاوه بر این آرام و سیما چند مرد ایرانی به نامهای محمود- ب ، کیوان و سعید هم از ایرانیانی هستند که در آن طرف مرز دختران و زنان ایرانی را پس از اغفال نمودن در اختیار دیگران قرار می دادند.
آنها می گویند این چند جوان علاوه بر ارتباط با این باند خودشان هم در کافه ها پرسه می زدند و سر صحبت را با زنان و دختران جوان باز می کردند و سپس به آنها پیشنهاد می کردند تا در ازای دریافت پول هنگفت با آنها همکاری کنند.
قاضی برقعی رای صادره در مورد این پرونده را تا پایان این هفته صادر خواهد کرد.