گزارشی از محاکمه باند بزرگ قاچاق زنان ایرانی

دوبی چند سال است که سرزمین آرزوهای زنان ودختران اغفال شده ای است که به امید رسیدن به زندگی پرزرق و برق و ثروت انبوه راهی این کشور می شوند غافل از اینکه در آنجا جز نکبت و تحقیر هیچ چیز در انتظار آنها
کد خبر: ۴۱۶۶۰
نیست و تنها این قاچاقچیان و گردانندگان مراکز فساد ایرانی و عرب آن سوی آب هستند که سود این تجارت کثیف پرسود را به جیب می زنند و آنها سرانجام روزی مجبور می شوند با روح و روانی خسته به سرجای اولشان برگردند. بدون آنکه پولی اندوخته باشند.
تا پایان این هفته پرونده یکی از باندهای بزرگ قاچاق زنان و دختران ایرانی به دوبی در شعبه 1158 دادسرای فرودگاه تهران به ریاست قاضی برقعی با صدور حکم برای عاملان اصلی آن بسته خواهد شد.
در این پرونده تعداد زیادی زن و مرد ایرانی که در کار قاچاق زنان و دختران جوان ایرانی به دوبی متهم بودند مورد محاکمه قرار گرفتند.

کشف نخستین مهره
ماجرای کشف باند بزرگ قاچاق زنان ودختران ایرانی به دبی با دستگیری زنی به نام لیدا آغاز شد.
ماموران انتظامی فرودگاه با ظنین شدن به این زن زمانی که او قصد داشت تا برای ارتباط با باندهای ایرانی فحشا در دوبی به این کشور سفر کند او را دستگیر نمودند.
در بررسی شواهدی که از وی بدست آوردند دریافتند این زن که نام اصلی اش لیدا است و در داخل کشور با نام شهناز و در دوبی با نام نیلوفر شناخته می شود سرپرستی یک باند بزرگ قاچاق زنان ودختران ایرانی را برعهده دارد که پس از اغفال زنان و دختران آنها را برای کار در مراکز فساد ، دیسکوها و شرکت در جشنهای مختلف به شیخ نشین دوبی می فرستد و علاوه بر این با باندهای فساد درکشورهای قطر ، ترکیه و عربستان نیزهمکاری نزدیکی دارد.
در بررسی های بیشتر از این زن مشخص شد که لیدا پس از آنکه همسرش به بهانه گرفتن اقامت انگلستان او را ترک کرده است به تنهایی در خانه عمه خود زندگی می کرده و باند را در داخل کشور سرپرستی می کرده است.
علاوه بر این مشخص شد که این زن جوان شبکه گسترده ای از زنان و دختران جوان را درتهران سازماندهی کرده است وپس از ارتباط با مردان ثروتمند آنها را برای مدتی در اختیار این مردان قرار می داده و پول زیادی بابت این کار می گرفته.
خود او نیز پس از آنکه با بازاریان و مردان ثروتمند ایرانی رابطه دوستی برقرار می کرده با حیله و نیرنگ از آنها مبالغ هنگفتی به بهانه هدیه اخاذی می کرده است.
تنها در یک مورد این زن پس از برقراری ارتباط با یک بازاری ثروتمند ایرانی با فریب او چندین خودرو مدل بالا از او هدیه گرفته ، این مرد برای آنکه او را در اختیار داشته باشد خانه ای گرانقیمت در بالای شهر برای او اجاره نموده بود و با یکدیگر به مسافرتهای خارجی از جمله به دوبی رفته انداین زن علاوه بر ارتباط مداوم با این تاجر ایرانی با یک مرد ایرانی که در کار گرداندن یک مرکز فساد در دبی فعال است به نام محمود - ب نیز رابطه داشته و حتی قول ازدواج نیز به یکدیگر داده اند و زمانی که به دوبی می رفته در خانه او ساکن می شده است.

چطور اغفال می شدند؛
در بررسیهای صورت گرفته توسط ماموران مشخص شد که لیدا گرداننده این باند فساد بین المللی با شیوه های گوناگون اقدام به جذب دختران جوان در باند خود نموده و از آنها سوئ استفاده می کند.
از مهمترین مکانهایی که این زن برای جذب دختران از آن استفاده می کرد منزل زنی فالگیر به نام شری و یک آرایشگاه زنانه بود که در آنجا با زنان و دخترانی که انتخاب می شدندرابطه بسیار صمیمی و عاطفی برقرار نموده و قرار ملاقاتهای بعدی را با آنهامی گذاشت و در این ملاقاتها بعدی آنها را به فعالیت در باند فساد دعوت می کرد.
آتوسا نام مستعار یکی از دخترانی است که در این باند فعالیت می کرده است او در مورد شیوه آشناییش با باند می گوید: روزی به خانه دوستم عسل رفته بودم که یک زن شوهر دار است در آنجا بود که برای اولین بار لیدا را دیدم او رابطه گرم و صمیمی ای با من برقرار نمود.
آنها از من پرسیدند که آیا در زندگیت کسی را دوست داشته ای و من گفتم که پسری را دوست دارم اما او تا کنون پا پیش نگذاشته است و من حالا نمی دانم چکار باید بکنم آنها سوالات دیگری هم در مورد زندگی و خانواده ام از من پرسیدند.
و بعد لیدا به من گفت: ول کن این پسره را تا کی می خواهی به پای او بمانی و بدبختی بکشی و آن وقت در حالی که می خندیدند گفتنداگر حاضر باشی با ما همکاری کنی ظرف مدت کوتاهی خودت آنقدر پولدار می شوی که دیگر لازم نیست که شوهر کنی.
آنروز اگر چه این حرفها برای من که یک دختر بودم خیلی سخت و سنگین آمد اما آنها آنقدر در گوش من خواندند که فکر کردم که واقعا صلاح من را می خواهند و کم کم با مشتریانی که آنها معرفی می کردند شروع به کار نمودم و ظرف مدت چند ماه دیگر کاملا مطیع و آلوده شده بودم.
یکی دیگر از اعضای باند زنی به نام عسل است که همسرش معتاد است. او در مورد شیوه آشنایی خود با اعضای باند می گوید همسرم یک بنگاه اتومبیل داشت و با شوهر یکی از اعضای باند که او هم بنگاهدار بود در جریان معاملات اتومبیل رفیق شده بود و از آنجا رفت و آمد ما با این زن و همسرش شروع شد.
در همان ابتدای آشنایی فهمیدم که این زن به شوهرش خیانت می کند و با چند مرد و جوان دیگر دوست است اما چون آشنایی ما کم بود نمی توانستم به او چیزی بگویم.
بعد از مدتی این زن از همسرش جدا شدو من نیز به خاطر اعتیاد همسرم دیگر نمی توانستم او را تحمل کنم و بنابراین بعد از آنکه دوباره این زن را دیدم به پیشنهاد او به عضویت باند در آمدم و بعنوان یک عضو باند کار می کردم تا آنکه کم کم خودم هم به جذب دختران پرداختم و چند نفر از آنها را در قبال گرفتن پول به دوبی فرستادم که یکی از آنها به علت آنکه زشت بود بعد از مدتی به ایران برگردانده شد.

سفر به سرزمین شادی پینوکیو
آتوسا یکی از دختران اغفال شده که چندین بار به دوبی فرستاده شده می گوید من شاهد بودم که در یک شب سه دختر ایرانی که من هم یکی از آنها بودم به مجلس شخصی به نام شیخ محمد فرستاده شده بودند مادر یکی از این دختران هم همراه او آمده بود و در بیرون از مجلس نشسته بود و گریه می کرد این زن و دخترش توافق کرده بودند که در قبال دریافت پول این دختر در اختیار مشتریان شیخ محمد قرار بگیرد.
من که به آرزوی گرفتن پول زیاد اغفال شده و به اینجا آورده شده بودم با دیدن این صحنه ها ازترس نزدیک بود که بمیرم و بنابراین شروع کردم به گریه کردن.
یک ایرانی که خودش هم از گردانندگان مجلس بود وقتی که گریه مرا دید گفت دختر تو که اینطوری هستی چرا به اینجا آمده ای گفتم که در ایران فریب خوردم و مراپیش آرام و سیما فرستادند و آنها هم مرا به اینجا آوردند او دلش به حالم سوخت و مرا به خانه خودش برد و برایم بلیت گرفت و گفت به ایران برگرد و برو دنبال زندگیت دیگر هم اگر آنها را در خیابان دیدی به آنها اعتنایی نکن هر وقت هم که پول خواستی حاضرم در اختیارت بگذارم تو اینکاره نیستی ، من هم از آنجا با لیدا تماس گرفتم و موضوع را گفتم و همچنین به او گفتم که آرام و سیما با من چکار کرده اند.
او فقط پشت سر هم می گفت آنجا بمان تا کارها را درست کنم ولی من به ایران برگشتم. او می گوید در همان روز اول آرام و سیما ویزا ی مرا گرفتند و من به سختی توانستم آن را پس بگیرم.
دختر فریب خورده دیگری نیز می گوید آنها 1000 درهم برای هر بار کرایه دادن ما پول می گرفتند اما تنها 300 درهم آنرا به ما می دادند و بقیه اش را خودشان برمی داشتند ، او در مورد آرام و سیما می گوید آنها کثیف ترین آدمهایی هستند که دیده ام شگرد کار آنها این است که آنها در یکی از بارهای مهم دبی می نشینند و در کنار آنها هم معمولا 14-15 زن و دختر جوان نشسته اند یکبار که به پیش او رفته بودم می دیدم که او مدام با تلفن همراهی که دارد در حال راه رفتن صحبت می کند و تند تند کاغذی را یادداشت می کند وبه دخترها می دهد و در عرض یکی دو ساعت دیگر هیچکدام از دخترها در بار نماندند وقتی که من با معرفی باند به پیش او فرستاده شدم آنها در روزهای اول خیلی با من خوشرفتاری و مهربانی کردند و مرا برای گردش می بردند اما بعد از یکی دو روز من فهمیدم که همه اینها کلک وحقه بوده است.
آنها می خواستند با این کارهایشان من را پابند کنند تا در پیش آنها بمانم. دختران اغفال شده می گویندعلاوه بر این آرام و سیما چند مرد ایرانی به نامهای محمود- ب ، کیوان و سعید هم از ایرانیانی هستند که در آن طرف مرز دختران و زنان ایرانی را پس از اغفال نمودن در اختیار دیگران قرار می دادند.
آنها می گویند این چند جوان علاوه بر ارتباط با این باند خودشان هم در کافه ها پرسه می زدند و سر صحبت را با زنان و دختران جوان باز می کردند و سپس به آنها پیشنهاد می کردند تا در ازای دریافت پول هنگفت با آنها همکاری کنند.
قاضی برقعی رای صادره در مورد این پرونده را تا پایان این هفته صادر خواهد کرد.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها