![خطر پرتوهای فرابنفش، آلاینده ازون و گرمای بیسابقه | چرا کمیته اضطرار تشکیل نمیشود؟](/files/fa/news/1403/5/5/1236632_213.jpg)
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
سالها نظافتچی بانک بودی و همه به تو اعتماد داشتند، چرا دست به چنین کاری زدی؟
شاید حماقت بهترین کلمه باشد که بتوان در توضیح کاری که کردم بشود گفت. واقعا باور ندارم که این کار را من کردهام و بشدت پشیمان هستم.
قتل رئیس بانک و سرقت 200 میلیون تومان پول نیاز به نقشه دقیق دارد، چطور این کار را کردی؟
مدتها بود دوستم به من میگفت که باید سرقت کنیم. من زیر بار نمیرفتم و سعی میکردم او را پشیمان کنم، اما نمیشد و هر بار با یک نقشه جدیدی میآمد و در نهایت هم کار خودش را کرد.
چرا حرفش را قبول کردی، تو انسان مختاری هستی و میتوانستی حرفش را قبول نکنی و به عواقب آن فکر کنی؟
او خیلی من را تحریک کرد و حرفهایش باعث شد تا من هم مثل او به سرقت فکر کنم و نقشههای شیطانی در ذهنم پرورش پیدا کند.
اما همدستت در دادگاه گفت این تو بودی که نقشه سرقت و قتل را طراحی کردی و مدعی شد این نقشه را از یک سال قبل کشیده بودی و چندین بار او را تحریک کردی؟
نه اینطور نیست. این همدستم بود که به من میگفت تا کی میخواهی نظافتچی بمانی و به من میگفت باید یکبار برای همیشه پول زیادی به دست آورم و زندگیام را تامین کنم. او به من میگفت این زندگی را نمیتوان تحمل کرد و تنها راه عوض کردن آن سرقت است. حتی از من خواست نوه خالهام را بدزدم، چون آنها خیلی ثروتمند هستند و البته من این پیشنهاد را قبول نکردم.
بنابراین شما مدتهاست نقشه سرقت را در سر داشتید؟
بله درست است، ما خیلی وقت بود به سرقت فکرمیکردیم، اما قرار نبود قتلی اتفاق بیفتد.
از روزحادثه بگو چطور توانستی رئیس بانک را در ساعاتی که بانک تعطیل بود، به آنجا بکشانی؟
چون شب عید بود و مردم زیاد از عابربانک استفاده میکردند. تصمیم گرفتم برای اینکه محتویات دستگاه را که 200 میلیون تومان بود برداشت کنم روی ورودی کارتخوان کمی چسب ریختم. از آنجا که در صورت خرابی عابربانک پیامکی به صورت اتوماتیک برای رئیس بانک میرود که این موضوع را اطلاع دهد میدانستم او با گرفتن این پیامک به بانک میآمد.
از کجا اطمینان داشتی که او به بانک میآمد؟
این اتفاق همیشه میافتاد و آنها وظیفه داشتند این کار را بکنند و از آنجا که او مرد وظیفهشناسی بود، حتما میآمد، اما فکر نمیکردم اینقدر زود خود را برساند.
وقتی او آمد چه کردی؟
دزدگیر را از کار انداخته بودم، او کیفش را درست جایی گذاشت که دزدگیر بود. خیلی ترسیده بودم. پشتش به من بود و من در یک لحظه میله آهنی را که در دفتر بانک بود، برداشتم و به سرش کوبیدم.
وقتی این کار را میکردی او تو را ندید؟
بله او من را دید و از من خواست این کار را نکنم. به من گفت که به تو بدی نکردم، هرچه پول از بانک میخواهی بردار و برو. من را نکش.
اما تو او را کشتی چرا؟
چون کلیدها دست او بود و برای برداشتن کلیدهای جعبههای پول عابربانک باید این کار را میکردم.
چند ضربه زدی؟
یک ضربه زدم و روی زمین افتاد، بعد همدستم آمد، او هم چند ضربه زد، مقتول روی زمین افتاده بود. ما هر دو دهانش را با چسبی که روی میز بود بستیم تا اگرهم زنده است، خفه شود.
جسد را چه کردید؟
جسد را لای فرشی که در نمازخانه بود پیچاندم و در داخل نمازخانه گذاشتم تا در فرصت مناسب از آنجا خارج کنیم. خونها را پاک کردم و وسایل قتل را برداشتم و مخفی کردم.
چه ساعتی جسد را از بانک بیرون آوردید؟
دیروقت بود. البته میخواستیم زودتر این کار را بکنیم، اما نشد چون معاون بانک از غیبت رئیس مطلع شده بود و به بانک آمده بود. او مرا سوالپیچ کرد، اما چیزی نگفتم. میگفت همسر رئیس بانک خیلی نگران است، اما من خیلی خوب توانستم همه چیز را مخفی کنم.
اگر او متوجه میشد که شما چه کردید با آن مرد چه میکردید؟
نمیدانم شاید او را هم میکشتیم، چون در آن زمان نمیتوانستیم تصمیم درستی بگیریم.
جسد را کجا دفن کردید؟
جسد را به جای دوری بردیم. ما فکر همه چیز را کرده بودیم. گودالی هم کنده بودیم تا بتوانیم راحت و سریع جسد را دفن کنیم. من هم این کار را کردم.
شما مقدار زیادی فلفل روی جسد ریخته بودید، برای چه این کار را کردید؟
ما این کار را کردیم تا سگهای ولگرد جسد را بیرون نکشند، اگر جسد پیدا میشد ما حتما دستگیر میشدیم.
دوربین مداربسته فیلمبرداری نکرده بود یا آن را هم قطع کرده بودی؟
بانک ما دوربین نداشت و اگر دوربین بود نمیتوانستیم این کار را بکنیم. تنها نگرانی من در مورد دوربین بانک دیگری بود که در کنار ما قرار داشت. من هم برای اینکه مطمئن شوم این دوربین از ما فیلمبرداری نمیکند با نظافتچی طرح دوستی ریختم و از او در مورد دوربین پرسیدم. او هم به من گفت که دوربین آنها آنقدر برد ندارد که بانک بغلی را هم بگیرد. خیالم راحت شد که کسی نمیتواند ما را شناسایی کند.
راه دیگری هم برای سرقت بود؛ مثلا کلید دستگاه را سرقت کنید یا از روی آن بسازید، چرا این کار را نکردید؟
رئیس بانک بشدت مراقب بود که کلیدها گم نشود. با این حال یکبار سعی کردم از روی این کلیدها یکی بسازم و موفق هم شدم اما کلیدها کار نمیکرد. بعدا که تحقیق کردم متوجه شدم به دستگاه عابربانک فقط کلید خودش میخورد و با کلید ساخته شده از روی آن نمیتوان کاری کرد.
خب شما قتل را مرتکب شدید و کلید را به دست آوردید، چقدر پول سرقت کردید؟
بیشتر از 200 میلیون تومان پول سرقت کردیم و بعد به خانه همدستم رفتیم تا در آنجا کمی به آرامش برسیم؛ جسد را دفن کنیم و پولها را تقسیم کنیم.
چه مقدار از پول همراه تو بود؟
ما پولها را 2 قسمت کردیم و نیمی از پول را به دوستم دادم و نیم دیگر را هم خودم نگه داشتم.
شما چطور بازداشت شدید؟
من و دوستم بعد از قتل از هم جدا شدیم و دیگر با هم تماس نگرفتیم. قبل از این ماجرا باهم از طریق یک تلفن همراه اعتباری در تماس بودیم، اما بعد دیگر تماسها قطع شد. من همراه خانوادهام به شهرستان رفتم. مدتی در آنجا ماندم. دوست نداشتم برگردم. درواقع میترسیدم، اما این کار را کردم.
چرا برگشتی؟
اگر این کار را نمیکردم به من شک میکردند. تنها راه بازگشت بود.
همکارانت میدانستند که تو در زمان خراب شدن عابربانک در بانک بودی. در مورد این موضوع با تو صحبت نمیکردند؟
بله میپرسیدند، آنها به من میگفتند که آن روز چه اتفاقی افتاد. من هم میگفتم شاید بعد از درست کردن دستگاه برای خرید روکش صندلیهای ماشینش به مغازه برود اما من نمیدانم بعد چه اتفاقی افتاد.
از کجا میدانستی که رئیس بانک میخواسته به مغازه خرید روکش صندلی برود؟
او قبلا به من گفته بود که این کار را میکند، وقتی یادم آمد مرتب این موضوع را تکرار میکردم.
چطور دستگیر شدید؟
نمیخواستم دستگیر شوم و خیلی هم سعی کردم خودم را مخفی کنم، اما همدستم دچار عذاب وجدان شده و خود را معرفی کرد و بعد هم من دستگیر شدم.
در این مدت عذاب وجدان نداشتی؟
خیلی ناراحت بودم و بارها تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم، اما آنچه باعث میشد این کار را نکنم، دختر 2 سالهام بود که همیشه به او فکر میکردم و از اینکه تنها و بیکس میشود، بشدت میترسیدم.
بعد از این موضوع همسر و فرزندت چه کردند؟
آنها به شهرستان برگشتند. همسرم من را نبخشید و فقط گاهی با او تماس میگیرم تا حال دخترم را بپرسم.
تو میدانستی که مقتول هم دختری 2 ساله دارد، اما او را کشتی؟
آنقدر خودخواه بودم که فقط به دختر خودم فکر میکردم و حاضر نبودم به کس دیگری فکر کنم. من میفهمم که همسر مقتول و خانوادهاش چه احساس بدی دارند و به آنها حق میدهم. من در آن زمان فقط به این فکر میکردم که پول زیادی داشته باشم تا خانوادهام راحت زندگی کنند.
اگر بگویم از کارم پشیمان هستم، خیلیها باور نمیکنند، چون کاری که کردم خیلی خشونتآمیز بود، اما حالا بشدت عذاب وجدان دارم و ناراحتم. هر شب خواب میبینم دخترم گریه میکند و من هم بالای چوبه دار هستم، خیلی عذاب میکشم و از کاری که کردم خیلی پشیمان هستم.
مجازات قصاص در انتظار توست، فکر میکنی بتوانی رضایت بگیری؟
متاسفانه احتمالش بسیار کم است، چون خانواده مقتول در اجرای حکم خیلی مصر هستند. آنها میگویند پسرشان بیگناه بوده است و من را نمیبخشند، اما از آنها میخواهم که به دخترم فکر کنند، گناه را من مرتکب شدهام و نه دخترم. او را بیپدر نکنند.
مرجان لقایی
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتوگو با جام جم آنلاین:
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
جواد فروغی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
گفتوگو با منوچهر آذری، بازیگر،گوینده،مجری وصداپیشه پیشکسوت رادیو و تلویزیون
فاطمه مجلل در گفتوگو با «جامجم»:
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین: