کودک‌آزاری یک مادر

کودکان موجودات پاک و لطیفی هستند که متاسفانه بعضی از والدین آنها را مورد سوءاستفاده قرار می‌دهند و آزارشان می‌دهند. شعبه‌ای که من قاضی آن هستم بیشتر پرونده‌هایی را مورد رسیدگی قرار می‌دهد که در مورد آزارهای جنسی است، اما آنچه می‌خواهم برایتان تعریف کنم در مورد آزار روحی یک کودک و سوءاستفاده از این کودک است.
کد خبر: ۴۰۷۲۸۷

پرونده‌ای که به من ارجاع شد موضوع آن تعرض جنسی مردی به برادرزن 6 ساله خود بود. این پرونده بسیار خشن به نظر می‌رسید و از آنجا که هر انسان سالمی نسبت به کودکان حساس است من و همکارانم هم خیلی ناراحت شدیم و تصمیم گرفتیم آن را به صورت ویژه مورد رسیدگی قرار دهیم. ابتدا از مادر این کودک خواستیم فرزندش را به پزشکی قانونی ببرد و دستور بازداشت مرد متهم را هم صادر کردم. من مرد جوان را مورد تحقیق قرار دادم. او گفت چنین کاری نکرده و هرگز هیچ نظری نسبت به آن کودک نداشته است و حتی عنوان کرد که خودش کودکی 5 ساله دارد و هرگز به کودکان نزدیک نمی‌شود.

این حرفش برای ما مدرکی نبود که بخواهیم او را آزاد کنیم. ما به مدارک دیگری نیز نیاز داشتیم. من مادر کودک را هم مورد تحقیق قرار دادم و او به من گفت که اطمینان دارد کودکش مورد آزار قرار گرفته است و گفت که خودش دامادش را دیده است که به پسرش تعرض می‌کند.

وقتی مادر کودک بیشتر صحبت کرد من به او شک کردم و توضیح بیشتری خواستم. او نتواست توضیح بیشتری به من بدهد و گفت که در همین حد می‌داند. از پسربچه که سوال کردم پاسخی نداد. این اتهام بزرگی بود و براحتی نمی‌شد به کسی وارد کرد به همین خاطر من فکر می‌کردم این اتفاق چندان هم نمی‌تواند بی‌پایه و اساس باشد.

2 روز بعد نظریه پزشکی قانونی آمد و من متوجه شدم که کودک سالم است و اتفاقی برای او نیفتاده است.

متهم را آزاد کردم چون دلیلی در پرونده نبود. در همان لحظه متهم گفت که می‌خواهد اعاده حیثیت کند و از مادرزنش نمی‌گذرد. خب چون مرجع رسیدگی‌کننده دادگاه عمومی بود، من به او گفتم که باید جای دیگری شکایت کند و این موضوع چندان به ما مربوط نیست، اما از او پرسیدم برای چه چنین اتهامی را به او وارد کرده‌اند. مرد جوان گفت: چند سال است که با همسرم مشکل دارم و از آنجا که پسری کوچک داریم من نمی‌خواستم همسرم را طلاق دهم. مشکل من و همسرم این بود که او اعتیاد داشت و من نمی‌توانستم تحمل کنم تا این که به دادگاه خانواده شکایت کردم و دادگاه نیز حضانت کودک را به من داد.

همسرم وقتی دید کاری نمی‌تواند بکند و دادگاه به نفع من رای داده است تصمیم گرفت از من انتقام بگیرد. من دلم برای برادر او می‌سوخت دوستش داشتم چون او کودکی بی‌گناه بود. هیچ وقت هم فکر بدی در مورد او نکردم، اما همسرم از برادرش سوءاستفاده کرد و مادرش هم با او همدستی کرد.

مادر همسرم به جای این که از دخترش بخواهد اعتیادش را ترک کند با او همدستی کرد. من دوست نداشتم همسرم را آزار دهم، اما نمی‌توانستم پسرم را به دست زنی معتاد بسپارم و از او می‌خواستم تا اعتیادش را ترک کند تا ما بتوانیم با هم زندگی خوبی داشته باشیم.

همسرم این کار را نکرد و در عوض برای این که بتواند من را عذاب دهد و پسرم را از من بگیرد با همکاری مادرش نقشه کشید و من را به عنوان فردی که به برادرش تعرض کرده است معرفی کرد. من می‌خواهم از او انتقام بگیرم و می‌خواهم هر طور شده، کاری کنم که تنبیه شود.

جالب اینجاست که این مرد هنوز هم همسرش را دوست داشت و می‌گفت اگر اعتیادش را ترک کند حاضر است با او ازدواج کند.

در این پرونده مساله‌ای وجود داشت که من را بشدت آزار داد و آن رفتاری بود که خانواده این کودک با او کرده بودند. آنها این کودک را مثل گوشت قربانی به این طرف و آن طرف می‌کشیدند. او را جاهایی برده بودند که با توجه به سنش برایش مناسب نبود. فقط به خاطر این که بتوانند از طریق او انتقام بگیرند.

این کودک بشدت آزار دید و حرف‌هایی را شنید که نباید می‌شنید. خانواده‌ها تصور می‌کنند فرزندشان ملک شخصی آنهاست و می‌توانند هر کاری با او بکنند در صورتی که این طور نیست و پیامبر ما بسیار در مورد رفتار با فرزند سفارش کرده و کودک را باارزش‌ترین سرمایه دانسته است. والدین حق سوءاستفاده از کودکان خود را ندارند فقط باید از آنها مراقبت کنند تا بتوانند رشد کنند و آینده‌ساز باشند. وقتی روح کودکی را درگیر مسائلی چون آزار جنسی می‌کنند، او آنقدر آزار می‌بیند که آثار آن تا بزرگسالی باقی است و بشدت روی سرنوشت این کودکان تاثیر می‌گذارد. کودکان فرشتگان پاک و امانت‌هایی هستند که به ما سپرده شده‌اند تا مراقبشان باشیم نه این که از آنها سوءاستفاده کنیم.

حسین ساعی ـ قاضی دادگاه کیفری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها