![خطر پرتوهای فرابنفش، آلاینده ازون و گرمای بیسابقه | چرا کمیته اضطرار تشکیل نمیشود؟](/files/fa/news/1403/5/5/1236632_213.jpg)
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
اصغر اتهام سنگینی در پروندهاش دارد؛ اتهامی که میتواند مجازات مرگ را برایش به ارمغان بیاورد. البته خودش زیر بار نمیرود و میگوید تعرض نکرده است. اصغر در یکی از شهرهای مرکزی ایران به دنیا آمد. او دومین پسر خانواده بود و پدرش از راه کشاورزی خرج پسران و 4 دختر خانواده را تامین میکرد. اصغر میگوید: پدرم مرد زحمتکشی بود، او برای پولی که به دست میآورد خیلی سختی میکشید. بیشتر وقتها مجبور بود نیمه شب سر زمین برود. به خاطر اینکه نوبت آب داشت، خانواده اصغر هرچند ثروتمند نبودند، از فقر هم رنج نمیکشیدند و از همه مهمتر خانوادهای منسجم و سالم بودند و خلاف در جمع آنها راه نداشت تا اینکه پسر جوان تصمیم گرفت به تهران مهاجرت کند. او میگوید: «تا دوم دبیرستان بیشتر درس نخواندم. زیاد مدرسه را دوست نداشتم به نظرم به درد نمیخورد. وقتتلفکردن بود. بیشتر دوست داشتم به کاری بچسبم و پول دربیاورم. برای همین هم به تهران آمدم در شهر خودمان کار نبود، اگر هم شغلی پیدا میشد حقوقش بخور و نمیر بود».
اصغر آرزوهای بزرگی داشت، اما تهران برای او آن شهر رویایی نبود. هزینههای سنگین اقامت در پایتخت او را به حاشیه راند، البته او توانست برای خودش شغلی پیدا کند. مرد جوان ادامه میدهد: در یک ساندویچی کار میکردم. شاگرد بودم و سرم گرم کار خودم. نه با کسی رفاقت میکردم و نه دنبال دردسر میگشتم. بیشتر به فکر آرزوهای خودم بودم. اتفاقا خیلی هم جای پیشرفت داشتم.
اصغر بیشتر درآمدش را پسانداز میکرد تا اینکه توانست یک خودروی مدل پایین بخرد. از آن پس در اوقات بیکاری مسافرکشی هم میکرد. او درباره آن روزها توضیح میدهد: تنها چیزی که اذیتم میکرد، تنهایی بود. شاید باید ازدواج میکردم، البته موقعیتش را نداشتم. اصلا بلد نبودم برای ازدواج باید چه کار کنم. کسی نبود که راهنماییام کند. آن موقع پدرم هم فوت شده بود و خواهر و برادرانم هم سر خانه و زندگی خودشان بودند.
تنهایی رنج بزرگ اصغر بود و او برای نجات خودش از این درد، دست به جرمی بزرگ زد که البته خودش آن را قبول ندارد و موضوع را به گونه دیگری تعریف میکند: یک شب دختری جوان سوار ماشینم شد. او مسافر بود. خیلی دلم گرفته بود. پیش خودم گفتم با این دختر کمی حرف میزنم شاید با هم دوست شدیم. سر صحبت را باز کردم او هم مخالفتی نکرد. فقط میخواستم با هم کمی در شهر بگردیم و خوش بگذرانیم. چند دقیقهای که گذشت آن دختر خودش قبول کرد و به جای خلوتی رفتیم و... .
آن طور که در پرونده اصغر آمده، دختر جوان مدعی است متهم به زور او را مورد آزار و اذیت قرار داده است. مرد جوان این اتهام را به هیچ وجه نمیپذیرد: همه چیز با رضایت خودش بود، اما مثل این که بعدا پشیمان شده و از من شکایت کرده است. شماره پلاک ماشینم را به پلیس داده بود. آن موقع که دستگیر شدم یک ماه از این ماجرا میگذشت و من اصلا قضیه را فراموش کرده بودم، نمیدانم چرا آن دختر این حرف را زده است بههرحال من او را ندزدیدم.
زندانی شدن اصغر اتفاقی بیسابقه در خانواده بود و اکنون در حالی که او پشت میلههای زندان است، خانوادهاش در تلاش هستند با آن دختر وارد مذاکره شوند و رضایت او را جلب کنند. البته تجاوز به عنف، جرمی است که رسیدگی به آن به شاکی خصوصی نیاز ندارد و در صورت اثبات جرم بدون شکایت شاکی، متهم به مرگ محکوم خواهد شد. رویاها و آرزوهای اصغر بر باد رفته و او اکنون روزهای پرالتهاب و دشواری را پشتسر میگذراند. اصغر حرفهایش را با این جملات تمام میکند: شاید نباید مدرسه را ول میکردم، شاید اصلا نباید به تهران میآمدم، شاید نباید آن دختر را سوار میکردم یا با او حرف میزدم. شاید نباید... .
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتوگو با جام جم آنلاین:
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
جواد فروغی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتوگو با جام جم آنلاین: