گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

چه چیزی از ترکیه کمتر داریم؟

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «رادیو اقتصاد؛ گامی در تحقق جهاد اقتصادی»،«پای کنکور ظهور»،«انقلاب،‌ سونامی راهبردها»،«تصویرهایی صریح از سایه روشن های اقتصاد»،«روزگار تاسف بار فرهنگ»،«واکاوی بن‌بست کرایه‌ها»،«چه چیزی از ترکیه کمتر داریم؟»و...که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۳۹۵۳۳۹

جام جم:رادیو اقتصاد؛ گامی در تحقق جهاد اقتصادی

«رادیو اقتصاد؛ گامی در تحقق جهاد اقتصادی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جام جم به قلم محمدحسین صوفی معاون رسانه ملی در امور صدا است که در آن می‌خوانید؛با توجه به هدفگذاری‌هایی که برای اداره امور کشور توسط مقام معظم رهبری صورت پذیرفته است، رسانه ملی خود را موظف و ملزم به اتخاذ رویکرد و انجام اقداماتی می‌داند.

یکی از هدف‌ها که در چشم‌انداز بیست‌ساله توسعه اقتصادی، اجتماعی جمهوری اسلامی ایران آمده، این است می‌بایست ایران در هدف‌گذاری‌های صورت گرفته قدرت اول منطقه باشد.

همچنین ما در آغاز دهه پیشرفت و عدالت هستیم، از سویی سال 1390 آغاز اجرای برنامه 5 ساله چهارم کشور است و نیز چند سالی است بر اساس یک نگاه هوشمندانه و دقیق و سنت پسندیده مقام معظم رهبری نام‌هایی را برای هر‌سال انتخاب می‌کنند:

انضباط اجتماعی- وجدان کاری، اصلاح الگوی مصرف، همت مضاعف-کار مضاعف و امسال نیز سال جهاد اقتصادی نامیده شده است.

با ملاحظه این موارد درمی‌یابیم مقام معظم رهبری به دنبال نهادینه کردن تفکر نظم و انضباط، برنامه‌ریزی، آینده‌نگری و تلاش بیشتر برای استفاده بهینه از منابع و امکانات می‌باشند و یکی از نقش‌های رسانه ملی ایجاد زمینه برای تحقق این راهبرد است.

بسیاری از صاحب‌نظران عرصه ارتباطات، رادیو را همچنان در زمره چند انتخاب برتر و موثر رسانه‌ای در جوامع معاصر به شمار می‌آورند.

افتتاح «رادیو اقتصاد» حرکتی است هدفمند و معنادار در جهت حفظ موقعیت و سرآمدی رادیو در فضای رسانه‌ای کشور و گامی در مسیر تثبیت و تعمیق حضور این رسانه در میان مخاطبان.

«رادیو اقتصاد» در زمره رادیوهای تخصصی محسوب می‌شود که در این شبکه گونه‌ای تمرکز رسانه‌ای حول مقولات اقتصاد به وجود خواهد آمد.

مهم‌ترین دستاورد روند تخصصی کردن رسانه افزایش قدرت انتخاب مخاطبان است که به معنای قائل شدن نقش جدی‌‌تری برای مخاطبان در فرآیند ارتباطات و روندهای پیام‌رسانی است و امروز نوبت توجه بیشتر به مقوله اقتصاد و رسانه است.

چرا باید به اقتصاد در رسانه فکر کرد و آن را تا حد اختصاص شبکه‌ای مستقل ارتقا بخشید؟

درباره اهمیت اقتصاد سخن بسیار گفته شده و ما با حجم وسیعی ادبیات تخصصی در این حوزه از دانش بشری مواجهیم. گفت‌وگو از عدالت، مساوات، رشد، توسعه، تولید، توزیع، مالکیت، ثروت، رفاه، سرمایه، کار و... ده‌ها و صدها واژه و اصطلاح کلیدی دیگر فصول مهمی از آرای اندیشمندان، عالمان اخلاق و حکما را به خود اختصاص داده است. آنچه از برآیند تامل در این همه حاصل می‌شود آن است که:‌ «اقتصاد»، عملا یکی از مهم‌ترین ارکان حیات بشر است و با مسائلی بس جدی و خطیر در زندگی فردی و جمعی انسان سر و کار دارد.

لذا براساس رهنمودهای اسلام عزیز و میراث پرافتخار انقلاب اسلامی، فرهنگ، ارزش‌ها، اخلاق، اعتقادات، احکام و آموزه‌های دینی را سرلوحه اقدامات و رفتار خویش قرار داده و برای اقتصاد نقش زمینه‌ساز را قائلیم؛ ولی توجه به همین نکته ظریف کلیدی است که بی‌وجود اقتصادی سالم و شکوفا، امکان دستیابی به ایده‌آل‌های ارزشی و دینی هم بسیار کمرنگ و ضعیف خواهد شد و امکان تحقق خود را از دست خواهد داد.

در بحث از اقتصاد در دنیای امروز، باید به صف‌آرایی‌های قدرت‌های جهانی و مطامع دیرپای آنها نیز توجه جدی داشت و در نظر گرفت که بسیاری از کشمکش‌ها و تنازعات جهان امروز ریشه و خواستگاه اقتصادی دارد. لشکرکشی آمریکا به لیبی حتما برای سیطره بر نفت آنجاست که پایه اقتصادی آن کشور است. لشکرکشی آمریکا و متحدانش به عراق و حضور چندین ساله هم با هدف سیطره بر اقتصاد آن کشور بوده است.

در دنیایی این‌ چنین که پر است از عرصه‌های کشمکش‌زا و زمینه‌های تعارض‌خیز که بسیاری از آنها ریشه در فزونخواهی مستکبران دارد، اندیشیدن به اقتصاد ملی سالم، رشد یابنده و بهره‌ور و تلاش منسجم برای تحقق آن در سطح جامعه، نه امری استحبابی که ضرورتی بدیهی و از هر جهت قطعی تلقی می‌شود.

عزم رادیو برای ارتقای رادیو تجارت به حوزه گسترده‌تر اقتصاد را باید از همین منظر نگاه کرد. این یک ترفیع و توسعه رسانه‌ای است که به رادیو کمک می‌کند تا حضور قدرتمندتری در حوزه اقتصاد داشته و با قدرت بیشتری به تبیین و حل و فصل مسائل اقتصادی بپردازد. اگر از دیدگاه عملی نگاه کنیم، در این فرآیند تغییر و در شبکه رادیویی اقتصاد، ما عرصه بازرگانی و تجارت را که عرصه‌ای بالنسبه کوچک از تمامیت فعالیت‌ها و فرآیندهای اقتصادی و عمدتا وابسته به زیربخش توزیع در اقتصاد است،‌ به تمامیت فرآیندهای اقتصادی (تولید، توزیع مصرف)‌ در هر دو حیطه خرد و کلان توسعه بخشیده‌ایم.

براین اساس ما نیازمند تحکیم پایه‌های اقتصاد ملی از طریق شناسایی موثر ظرفیت‌های داخلی، مدیریت اثربخش منابع، ظرفیت‌سازی و تولید بیشتر و هدفمندیم. یک رادیوی تخصصی در مقوله اقتصاد بیش از هر چیز می‌تواند به جامعه ما در مسیر بازشناسی و بازیابی توانمندی‌های اقتصادی خود یاری رسانده و به تلاش‌های پراکنده در این زمینه جهت و عمق ببخشد.

این رادیو می‌تواند به بهترین شکل رابطه میان عوامل و عناصر موثر در فرآیندهای اقتصادی (صاحبان سرمایه، بنگاه‌های تولیدی، نیروی کار، اتحادیه‌ها، بنگاه‌های توزیع، مراجع سیاستگذار و هدایتگر، مصرف‌کنندگان و...) را برقرار و متوازن کرده، توقعات و انتظارات طرف‌های ذی‌نفع را به بحث گذارده و از این طریق، زمینه را برای تقریب دیدگاه‌ها و وحدت رویه و عمل فراهم کند.

امیدواریم رادیو اقتصاد در سالی که با تدبیر رهبر معظم انقلاب، سال جهاد اقتصادی نام گرفته، منشأ خدماتی ارزشمند و ثمربخش در حیطه اقتصاد ملی گردد و با رویکرد حرفه‌ای و رعایت ترازهای کیفی، به حرکت روبه جلوی کشور سرعت بیشتری بخشد و پاسخ عمل به فرامین معظم‌له باشد.

کیهان:پای کنکور ظهور

«پای کنکور ظهور»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می‌خوانید؛ظهور موعود(عج) نزدیک است؟ چه پرسش سهل و ممتنعی! پرسشی که می تواند راه را نزدیک کند، به همان اندازه می تواند حاوی نکته و نشانه و آدرس انحرافی باشد. بهار 1390 شمسی با جوش و جنبشی که در جان ملت ها افتاده، تداعی بهار جان ها را می کند. این ذات بهار است که در امید و ایمان به رویش بدمد و امسال این اشتیاق مضاعف شده است. با این حال پرسش از «ظهور نزدیک است؟» به همان اندازه که روایتگر مشتاقی است می تواند غلط انداز باشد. چرا؟ داستان، ماجرای ظرفیت قلب است که با همه وسعت، گنجایش اضداد را ندارد.همان قصه آزمون جامعی است که برگزار می کنند تا گواهی بدهند سالیان آموختن و گفتن و شنیدن را. داستان مرکبی است که راهوار نباشد، تو پی لیلی و او پی فرزند... تازه اگر دلت پیش دلدار باشد.

همچو مجنون در تنازع با شتر
میل مجنون پیش آن لیلی روان
یک دم ار مجنون زخود غافل شدی
عشق و سودا چون که پر بودش بدن
آن که او باشد مراقب، عقل بود
لیک ناقه بس مراقب بود و چست
فهم کردی زو که غافل گشت و دنگ
چون به خود بازآمدی، دیدی زجا
در سه روزه ره، بدین احوال ها
گفت ای ناقه! چو هر دو عاشقیم
جان زهجر عرش اندر فاقه ای
جان گشاید سوی بالا بال ها
راه نزدیک و بماندم سخت دیر
سرنگون خود را ز اشتر در فکند
تنگ شد بر وی بیابان فراخ
آن چنان افکند خود را سخت زیر
چون چنان افکند خود را سوی پست
پای را بر بست و گفتا «گو» شوم
عشق مولا کی کم از لیلی بود
گوی شو، می گرد بر پهلوی صدق
گه شتر چربید و گه مجنون حر
میل ناقه پس پی کرّه اش دوان
ناقه گردیدی و واپس تر شدی
می نبودش چاره از بیخود شدن
عقل را سودای لیلی در ربود
چون بدیدی او مهار خویش سست
رو سپس کردی به کرّه بی درنگ
کاو سپس رفتست بس فرسنگ ها
ماند مجنون در تردد سال ها
ما دو ضد، بس همره نالایقیم
تن ز عشق خار بن چون ناقه ای
در زده تن در زمین چنگال ها
سیر گشتم زین سواری، سیر سیر
گفت سوزیدم زغم تا چند چند
خویشتن افکند اندر سنگلاخ
که مخلخل گشت جسم آن دلیر
از قضا آن لحظه پایش هم شکست
در خم چوگانش غلطان می روم
گوی گشتن بهر او اولی بود
غلط غلطان در خم چوگان عشق

ناقه ناهمراه را باید پی کرد تا پی مقصود رفت و رسید اما گاه چنان می شود که مهر و تعصب ناقه- از هر جنس- آدمی را از مقصد بازمی دارد. بسا بزرگانی که ناقه و مرکب سفر، قبله شان شد. یا بدتر، شدند قتیل الحمار! در کمال پختگی میل به کودکی کردند و شدند «حلوم الاطفال»، پی رؤیاهای کودکانه دوان. خیال کردند آنچه با مشقت تا بدین جا ساخته و فراز آورده اند، خانه شنی کنار دریاست که می توان ساعت ها- با رنج تمام- ساخت و به اشاره ای فرو ریخت. نان پیامبر(ص) و علی(ع) خوردند و آخر سر، راه را برای معاویه هموار کردند، اگر به جبهه او نپیوستند.یا نان امام زمان(عج) خوردند و آمریکا و اسرائیل را سر هیجان آوردند.

ظهور نزدیک است؟ چه پرسش سهل و صعبی! چرا ظهور ذخیره الهی (عج) نزدیک نباشد حال آن که از یک سو جهان انباشته از ستم شده و از دیگر سو، ملت های مسلمان به جنبش آمده اند. اصلا هر ساعتی که از روزگار می کاهد، ظهور نزدیک تر می شود. در این تردید و تخلفی نیست. مستأصل شدن ابرقدرت ها و سران جبهه استکبار گواهی می دهد که وعده حق نزدیک است.

 به میدان آمدن مردانی عزیزتر و نفوذناپذیرتر از پاره های پولاد در برابر طواغیت، داد می زند بشارت ظهور را اما... ورزیده و مهیا که نباشی چه تفاوتی می کند همین فردا موعد ظهور امام عصر(عج) باشد یا جمعه 01 سال بعد. مهیا نبودن سهل است، گاه چنان رمیده- به سیاق نعل وارونه- می دویم که فرسنگ ها فاصله می اندازیم تا میقات و میعاد. این از مسلمات است که باور و عمل مدام دگرگون شونده ما و مردمان ما و صاحب منصبان و سخن گویان ما، علی الدوام ظهور را نزدیک یا دیر و دور می کند.

می توان سنجید این دوری و نزدیکی را، دست کم به دو روش. یک آزمون همان است که ببینیم ائمه پیش از امام عصر (علیه السلام) چگونه فرمان راندند و فرمان آنها چرا پیش نرفت؟ بپرسیم که اگر امروز حضرت ولی عصر- ارواحنا له الفدا- پرده غیبت کنار زند و برای عدالت و حق حکم براند، آیا حکایت پرغصه روزگار امیرمؤمنان و امام حسن و امام حسین علیهم السلام از جانب خواص و عوام تکرار می شود یا نه؟ و روش دوم که اسباب و مقدمه آزمون به شیوه اول است، اینکه بپرسیم و بکاویم با جانشین امام عصر(عج) که حجت امام بر مؤمنان است، چگونه معامله کرده ایم؛ از صاحبان مناصب عالی حکومتی و دارندگان نفوذ و اعتبار و وجاهت بگیرید تا مردمان عادی؟ بکاویم آنجا که دعوت به وحدت و الفت و عدالت، و مرزبندی و مبارزه با استکبار و فساد و فتنه و نفاق شد چه قدر مردم همراهی کردند- که کردند- چه مقدار صاحب منصبان لبیک گفتند، کدام ها از خود گذشتند و کدام گرفتار خود و منصب و مرکب و فرزند و مشاور و مال و باند و قبیله و حزب ماندند؟ بپرسیم که کجا تعصب ورزیدند و کجا دست رد به سینه تعصبات باطل جاهلی زدند یا نزدند؟ از این منظر ولایت فقیه، قبله نمای جاده انتظار است.

«آیا ظهور نزدیک است؟» با همه آتش اشتیاقی که برمی افروزد، سؤال غلط اندازی خواهد بود اگر درباره جماعتی مطرح شود که در یک دل، دو دلبر داشتند و آخر سر هم کم بهاترین را برگزیدند. دلباختگانی بودند که به جای منزل لیلی، سر به ناقه سپردند تا آنان را پی تعلقات خود ببرد. انتظار بی ملاک نیست، کاملا قاعده مند و دارای فرمول است. «ماجعل الله لرجل من قلبین فی جوفه. خداوند در درون انسان دو قلب ننهاده است.»

رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن
یا ز جانان یا ز جان بایست دل برداشتن
یا اسیر حکم جانان باش یا دربند جان
زشت باشد نوعروسی را دو شوهر داشتن

ملاک روشنی در این میان وجود دارد، همان که امیر مؤمنان پس از ماجرای تلخ صفین و حکمیت و با زبان سراسر عتاب و سرزنش به یاران خود فرمود: «ایها الناس المجتمعه ابدانهم المختلفه اهوائهم! ای مردمی که بدن هاشان در کنار یکدیگر جمع است و سودای دل های آنان پراکنده! کلام شما سنگ سخت را سست می کند و رفتارتان دشمنان را به طمع می اندازد. آنجاها که می نشینید رجز می خوانید اما هنگام مبارزه که می رسد، به زبان اهل گریز از جنگ می گویید ای جنگ از ما دور شو!...هر کس به وسیله شما به سوی دشمن تیر انداخت، تیری شکسته و بی پیکان رها کرد» (خطبه 29 نهج البلاغه). ملاک، احساس همیشگی جهاد است و اقتضای جهاد، بر دشمن متمرکز شدن و سستی نورزیدن و راه رخنه را بستن و از حواشی گذشتن و تعصبات تفرقه آفرین را به دور افکندن است. امام پس از شنیدن هجوم لشکر معاویه به شهر انبار، جهاد را دری از درهای ویژه بهشت برای اولیای خاص خداوند دانستند اما فرمودند «من شب و روز و پنهان و آشکار شما را به جهاد فراخواندم و گفتم با آنها بجنگید پیش از آن که با شما بجنگند، به خدا سوگند با هیچ قومی در خانه اش نجنگیدند مگر آن که او را خوار ساختند. پس شما کار را به گردن هم انداختید و یکدیگر را خوار کردید تا در نتیجه غارتگری، شما را متلاشی ساختند و بر شهرهای شما مسلط شدند... یا اشباه الرجال و لارجال! حلوم الاطفال... ای مرد نمایان نامرد که صاحبان رؤیاهای کودکانه اید...» (خطبه 27 نهج البلاغه).

پرسش مهم تر از «آیا ظهور نزدیک است؟»، این سؤال است که رفتار و گفتار امروز ما چه قدر بسترساز ظهور است و به چه میزان حجاب می شود و فاصله می اندازد؟ حقیقی ترین پرسش این است که ما با جانشین امام عصر(عج) چه گونه معامله کرده ایم؟ کم فروشی نکرده ایم؟ طاقچه بالا نگذاشته ایم؟ امانتداری کرده ایم؟ ما در این کنکور آزمایشی بزرگ که در آستانه آزمون نهایی است چه قدر ورزیده و چابک و از سر توجه رفتار کرده ایم که اگر فردا خبر پیچید «امام زمان آمد» جا نمانیم؟ و الاّ اگر قرار باشد مانند خواب ماندگانی که به صدای ناگهان از جا می پرند و با لباس خواب به کوچه می دوند و انگشت نمای خلایق می شوند، خبردار ظهور شویم که چه کاری است علی الدوام گفتن «ظهور نزدیک است... آیا ظهور نزدیک است؟»! آنان که در هر امری به هر دلیل خودمداری و اجتهاد خودبینانه پیشه می کنند، در واقع زمام به دست غیر سپرده اند. با هر گامی از مقصد دورتر خواهند افتاد و در آزمون خطیر جا خواهند ماند. این آزمون، معافی و راه دررو ندارد.

به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که تو در برون چه کردی که درون خانه آیی

تعصب باطل از یک سو و لجاجت و اصرار بر این تعصبات از سوی دیگر، مقدمه بی تقوایی است که پیامبراکرم(ص) فرمود «هرکس تعصب بورزد یا به خاطر او تعصب [ناحق] بورزند، رشته ایمان از گردن خویش گشوده است» و باز فرمود «هرکس که در قلب او به اندازه دانه خردل عصبیت باشد، خداوند او را در روز قیامت با اعراب جاهلی مبعوث می کند». امیرمؤمنان نیز ضمن تخطئه تعصب و لجاجت و بیان این تعبیر که «لجاجت، اندیشه را تباه می کند، فرموده اند: «اگر چاره ای از داشتن تعصب نیست، باید تعصب تان به خاطر خصلت های والای انسانی و کردار ستوده و امور نیکویی باشد که اهل شرافت و بزرگواری در آنها بر یکدیگر فضیلت و برتری می جستند...» (خطبه 192 نهج البلاغه).

انسان جایز الخطاست، درست. انسان منتظر می تواند خطا کند، قبول. اما واجب الخطا که نیست. باید از خطا و انحراف برگشت که اگر اصرار در میان باشد، عقل را تعطیل، و اندیشه و تصمیم را تباه می سازد، چندان که برخی رجال نقش آفرین در فتنه سال88 را به تباهی کشاند. به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب، نان امام زمان(عج) را خورده بودند و دشمن را شاد کردند. «دل انسان غمگین می شود و می شکند به خاطر اینکه چرا کسانی که نان انقلاب را خوردند، نان اسلام را خوردند، نان امام زمان را خوردند، دم از امام زمان زدند، دم از ائمه معصومین زدند، حالا طوری مشی می کنند که اسرائیل و آمریکا و سیا و هرکسی که در هر گوشه دنیا با اسلام دشمن است، برایشان کف بزنند. این، انسان را غصه دار می کنند ولی به شما عرض کنم، بشارت های الهی این قدر زیاد است که هر غمی را از دل پاک می کند. بشارت های الهی خیلی زیاد است. نباید خیال کرد که اگر چهار نفر آدمی که سابقه انقلابی دارند، از کاروان انقلاب کنار رفتند، پس انقلاب غریب ماند. نه آقا، همه انقلاب ها، همه فکرها، همه جریان های گوناگون اجتماعی، هم ریزش دارند، هم رویش دارند؛ ریزش در کنار رویش.»

جهان آبستن حوادث بزرگی است. در سدّ استکبار خلل افتاده است. نهال بیداری اسلامی، انقباض و انجماد حاکمیت طواغیت را شکافته و جوانه آن سر بیرون آورده است. عطر و بوی بهار ظهور، پنهان کردنی نیست اما زمان همت و تلاش مضاعف است، دوران سختکوشی و مجاهدت. ظهور نزدیک است یعنی بی خواب و بی تاب شدن و مراقبت و مجاهدت و پاییدن خویش از گامی که از سر خواب و غفلت برداشته می شود. یعنی خود را در جبهه یافتن و هیچ چیز را جای مسئله اصلی ننشاندن. یعنی چشم به انگشت اشارت مقتدا داشتن و جدیت در اطاعت را سرلوحه امور ساختن و نظرات ایشان را به مولوی و ارشادی تقسیم نکردن. یعنی بی تفاوت از رنج ملت های انقلابی نگذشتن. یعنی حلقه و قبیله و حزب را بر گرده حق و عدالت و تکلیف بار نکردن. یعنی گوی چوگان دوست شدن و ناهمرهان را پی کردن. یعنی که همه چیز را با قبله نمای حریم دوست سنجیدن. یعنی که بی عشق خمینی و خامنه ای نتوان عاشق مهدی شد. باید به این باور رسید که مارقین و قاعدین و ناکثین و قاسطین، همه در بیراهه رفته اند.

جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته

«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله‌‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛این هفته با میلاد خجسته نور چشم حضرت علی و زهرا (س) زینب کبری آغاز شد، همو که بانوی شرف، گل آفتاب و اعتبار عفاف بود وزخم‌های ناشکفته بدنش حرمت آب و آئینه‌‌ها شد و نام پرزینتش و نقطه پیوند پاکی و شکیبایی و خط امان دلدادگی.

این روز به حرمت بانوی تیماردار یتیمان، مرهم زخمهای اسیران و پیام رسان حادثه نینوا به شایستگی به نام روز پرستار در ایران نامگذاری شده، امسال نیز با وعده پر تب و تاب و تحقق نیافته مسئولین اجرایی کشور به پرستاران جامعه مبنی برتحقق حقوق شان و عملی شدن استخدام شان سپری گشت و‌ای کاش این 23 هزار پرستار بلاتکلیف در نخستین روزهای سالی که رئیس‌جمهور وعده ایجاد اشتغال برای 5/2 میلیون نفر را داده، می‌توانستند سالهای بلاتکلیفی شغلی خود را پایان یافته ببینند. واقعیت اینست که سیستم درمان کشور با همه قوت و ضعف‌ها، بدون اتکا به پرستاران کوشا و متعهد نمی‌تواند به راه خود ادامه دهد و رسیدگی به مشکلات شغلی و معیشتی آنان می‌تواند دغدغه‌های بخش درمان را اندکی التیام بخشد.

در هفته جاری روز ملی فناوری هسته‌ای را درحالی پشت سر گذاشتیم که 7 دستاورد هسته‌ای دانشمندان کشورمان رونمایی شد. امسال در پنجمین جشن روز ملی فناوری هسته ای، تلاشگران عرصه علمی و خوداتکایی کشور حماسه‌ای دیگر رقم زدند و دستاوردهای دیگری به ملت ایران تقدیم کردند.

 واقعیت اینست که تکمیل چرخه سوخت هسته‌ای و مراحل مختلف آن، عزم راسخ و مجاهدت خستگی ناپذیر جوانان این مرز و بوم را طلب می‌کند و در این راستا امسال یکی دیگر از مراحل تکمیل تبدیلات اورانیوم با موفقیت به مرحله تولید رسید که راه اندازی واحد تولید دی اکسید اورانیوم طبیعی با خلوص هسته ای، تولید نوعی رادیو دارو، ساخت دستگاه طیف سنج جرمی، تولید ایزوتوپ‌های پایدار، تولید ژنراتور رادیوداریویی و ساخت شتابگر الکترواستاتیک از جمله آنها بود. امروزه غربی‌ها گرچه حاضر به اذعان توان هسته‌ای کشورمان نیستند ولی کاملاً درک کرده‌اند که با واقعیتی به نام ایران هسته‌ای روبرو هستند و چاره‌ای جز پذیرش آن ندارند.

از موضوعات داخلی دیگر هفته اینکه درآمد مورد نظر برای اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها مجدداً در کانون مجادلات مجلس و دولت قرار گرفت. دولت در لایحه پیشنهادی خود در قالب بودجه سال 90 از مجلس درخواست کرده تا اجازه کسب 62 هزار میلیارد تومان را برای اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها صادر کند. این درحالی است که بسیاری از نمایندگان مجلس معتقدند برای اجرای این قانون تنها به 39 تا 40 هزار میلیارد تومان درآمد نیاز است و مازاد بر این مبلغ توجیه ندارد. از سوی دیگر به اعتقاد نمایندگان مجلس، تأمین این میزان درآمد درحالی که دولت مجاز نیست از محل منابع عمومی مانند فروش نفت، اعتبار لازم برای اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها را تأمین کند، ناگزیر برای تأمین این میزان درآمد باید به افزایش دوباره قیمت حامل‌های انرژی دست زد که درحال حاضر کشور و مردم ظرفیت پذیرش این افزایش مجدد را ندارند.

در همین حال دولت با وجود اینکه روشهای مدنظر خود را برای تأمین این درآمد بیان نمی‌کند، تنها به ذکر این وعده اکتفا می‌کند که تصمیمی برای افزایش قیمت‌ها ندارد. به هر حال این موضوع همچنان مورد مناقشه و کشمکش بین دولت و مجلس است درحالیکه دولت همچنان از شفاف سازی خودداری می‌کند.

هفته جاری صحنه بین‌المللی نیز شاهد تحولات متعدد و مهمی بود. ادامه انقلاب‌های مردمی در کشورهای عربی، تظاهرات گسترده در عراق برای پایان اشغالگری و حمله وحشیانه رژیم صهیونیستی به غزه، از جمله رخدادهای مهم یک هفته گذشته بود.

در ادامه قیام‌های آزادی خواهانه و ضد استبدادی در منطقه، مردم بحرین، یمن، عربستان و لیبی علیرغم سرکوب و برخوردهای وحشیانه حکومت‌ها، همچنان به مبارزات خود ادامه می‌دهند. در این میان، مردم بحرین شاید مظلوم‌ترین باشند به دلیل اینکه هم از سوی حکومت خودکامه آل خلیفه مورد وحشیانه‌ترین رفتارها و ظلم‌ها قرار گرفته اند، هم از سوی رژیم آل سعود سرکوب می‌شوند و هم مورد غضب غرب قرار دارند. غرب، در ظاهر انقلاب در کشورهای دیگر از جمله لیبی را مشروع و مورد احترام اعلام می‌کند ولی قیام مردم بحرین را مذموم و مخل امنیت و ثبات منطقه قلمداد می‌کند، چرا که آنرا برای منافع استکباری و اهداف نامشروع منطقه‌ای خود بسیار خطرناک می‌داند.

در سایه این ظلم مضاعف، بحرین طی روزهای گذشته شاهد کشتار بی‌رحمانه آزادی خواهان و بازداشت گسترده و شکنجه‌های قرون وسطایی مبارزان بوده است و آل خلیفه با برخورداری از سیاست اغماض و یکجانبه نگری غرب و جامعه بین المللی، هر آنچه را که خواسته‌اند بر سر مردم بی‌دفاع و مظلوم بحرین آوردند، مردمی که تنها جرمشان آزادی خواهی و درخواست رفع ظلم و تبعیض آشکار و طولانی مدت در این کشور می‌باشد. در این میان از نقش رذیلانه شورای همکاری خلیج فارس نباید غافل شد که در زمینه سازی سرکوب قیام مردم بحرین، نقش موثری ایفا کرده و به عنوان عامل آمریکا در منطقه عمل نموده است.

در یمن، تظاهرات ضد حکومتی به طور بی‌وقفه ادامه دارد و این هفته نیز شماری از معترضین توسط نیروهای علی عبدالله صالح، دیکتاتور این کشور کشته و مجروح شدند. با اینکه اعتراض‌ها در یمن علیه ادامه حکومت علی عبدالله صالح از سالها پیش آغاز شده و در طول دو ماه گذشته گسترش یافته است، ولی دیکتاتور یمن همچنان از گردن نهادن به خواست مردم خودداری می‌کند و با لطایف الحیل، قصد فریب دادن مردم و خاموش ساختن صدای اعتراض‌ها را دارد تا کماکان در اریکه قدرت باقی بماند. علی عبدالله صالح که مدت 32 سال است بر یمن حکم می‌راند چندی قبل اعلام کرد نه خود و نه پسرش در انتخابات آتی که سه سال دیگر برگزار می‌شود شرکت نخواهند کرد.

با اینحال، مردم یمن این اظهارات دیکتاتور یمن را "وعده سر خرمن" تلقی کرده و تاکید می‌کنند که وی فوراً باید کناره‌گیری کند و به اتهام جرم‌ها و جنایاتی که مرتکب شده محاکمه شود در هفته جاری برخی منابع اعلام کردند که علی عبدالله صالح آماده است از قدرت کنار برود به شرط آنکه تضمین جانی داشته باشد ولی این گزارش تاکنون از سوی دولت یمن تأیید نشده است.
اما در لیبی، اوضاع به شکل دیگری پیش می‌رود و بحران این کشور، اکنون به یک درگیری چند ملیتی تبدیل شده است. قیام مردم لیبی علیه رژیم دیکتاتوری معمر قذافی و قلع و قمع مردم معترض با انواع تسلیحات جنگی توسط دیکتاتور دیوانه این کشور باعث شد که غربی‌ها مستمسک مداخله نظامی و حضور در این کشور را پیدا نمایند و هم اکنون این کشورها از بحران لیبی، به عنوان فرصتی برای تحقق اهداف استعماری خود بهره‌برداری می‌کنند.

اکنون در جبهه‌های جنگ بین انقلابیون و نیروهای قذافی بن بست حاکم شده است و به همین جهت به دنبال راه حل سیاسی هستند. این بدان مفهوم است که غرب در شرایط کنونی به تداوم حکومت قذافی تن داده است. این، موضوعی است که در طرح اتحادیه آفریقا برای حل بحران لیبی نیز مطرح شده است. با اینحال، انقلابیون کماکان بر سرنگونی دیکتاتور لیبی اصرار دارند و اعلام کرده‌اند تا وقتی که قذافی و فرزندانش در قدرت هستند وارد مذاکره و مصالحه نخواهند شد. قذافی اکنون به شدت تلاش می‌کند تا شهرهای در تصرف انقلابیون از جمله منطقه نفتی "اجدابیا" را بازپس بگیرد زیرا که به باور قذافی، در آنصورت است که می‌تواند غرب را پای معامله برای حفظ حاکمیتش بر لیبی بکشاند.

این هفته، صهیونیستها بار دیگر با وحشی گری مردم غزه را آماج حملات خود قرار دادند که در این حملات 18 نفر از فلسطینی‌ها شهید و شمار بیشتری مجروح شدند. همچنین تعدادی از خانه‌های مردم نیز ویران گردید. رژیم صهیونیستی با فرصت طلبی از توجه افکار عمومی جهان به تحولات دنیای عرب، دور تازه‌ای از کشتار مردم فلسطین را آغاز کرده و در چند هفته اخیر حملات گسترده‌ای را علیه مناطق مختلف به خصوص شهر غزه صورت داده است. در این میان مجامع بین‌المللی و نهادهای مربوطه جهانی، سکوت پیشه کرده و کمترین اعتراضی به صهیونیستهای جنایتکار نمی‌کنند.

در چنین شرایطی، فلسطینی‌ها خود در مقام پاسخ گویی برآمده‌اند و با شلیک چند موشک به اهداف رژیم صهیونیستی اقدام به تلافی کرده‌اند. واقعیت این است که تجربه گذشته ثابت کرده است مجامع بین‌المللی هرگز در مقام احقاق حقوق ملت فلسطین و یا حداقل، متوقف کردن جنایات صهیونیستها برنخواهند آمد و این، خود ملت فلسطین هستند که با پشتیبانی ملت‌های مسلمان و از طریق مبارزه و مقاومت، باید صهیونیستها را به توقف جنایات و استرداد حقوق مردم فلسطین وادار سازند.

این هفته، عراق شاهد بزرگترین تظاهرات ضداشغالگری در یک سال گذشته بود و صدها هزار عراقی در واکنش به اظهارات برخی مقامات آمریکایی مبنی تداوم حضورشان در عراق به خیابانها آمده و علیه آمریکا شعار دادند. تظاهر کنندگان ضمن به آتش کشیدن پرچم اشغالگران، خواستار خروج فوری و بی‌قید و شرط همه اشغالگران شدند. این تظاهرات، با دعوت مقتدی صدر روحانی شیعه و متنفذ عراقی برگزار گردید. طبق قرارداد امنیتی بغداد - واشنگتن، آمریکائیها ‌باید سال جاری به طور کامل از عراق خارج شوند ولی برخی مقام‌های سیاسی و نظامی آمریکا اعلام کرده‌اند که ممکن است پس از این مدت نیز به حضورشان در عراق ادامه دهند.

تظاهرات اخیر، این پیام را در برداشت که اشغالگران در صورت تخطی از پیمان مذکور و بهانه تراشی برای ادامه حضورشان در عراق، با خشم مردم و تبعات غیرقابل پیش‌بینی مواجه خواهند شد. در این باره مقتدی صدر در سخنرانی خود در جمع تظاهر کنندگان به دولت عراق و آمریکائیها هشدار داد درصورت ادامه اشغالگری فعالیت لشکر مهدی(عج) از سرگرفته خواهد شد.

رسالت:انقلاب،‌ سونامی راهبردها

«انقلاب،‌ سونامی راهبردها»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم دکتر حشمت‌الله فلاحت پیشه است که در آن می خوانید؛نمایندگان مجالس دنیا برای شرکت در اجلاس جهانی "پاناما" آماده می‌شوند. همچون بسیاری از تحولات و تدابیر امروز دنیا، نشست یکصد و بیست و چهارم مجمع اتحادیه بین المجالس جهان نیز از جنبش‌های رهایی بخش امروز دنیای اسلام اثر پذیرفته است و به همین دلیل مسائلی همچون دموکراسی، قانون اساسی، انتخابات، انتقال آرام قدرت، حقوق بشر و خاصه نقش پارلمان‌ها در توسعه سیاسی پایدار در دستور کار اجلاس فوق قرار گرفته است. با توجه به متن اجلاس و دیدارها و مذاکرات دو جانبه، نمایندگان مجلس ایران روزهای پر کاری را در پاناماسیتی خواهند داشت.  نگاهی به موضع‌گیری‌ها و بیانیه‌های مرتبط با تحولات چهار ماه اخیر در دنیای اسلام نشان می‌دهد که مجلس شورای اسلامی، از جمله فعال‌ترین نهادهای امروز دنیای اسلام در حمایت معنوی از جنبش‌های رهایی بخش بوده است.  مجلس از ابتدا، به رغم وجود برخی تحلیل‌های غیر واقعی مبنی بر غیر اصیل بودن حرکت‌های انقلابی، قاطبه این حرکت‌ها را بر خاسته از روح دموکراسی خواهی آن هم در یک قالب اسلامی می‌دانست و معتقد بود که طیفی از بازیگران غربی و ارتجاع عربی در تلاش‌اند که در چند مرحله ابتدا این جریان را سد نمایند و در صورت ناکامی در این رابطه انحراف در تحولات را تعبیه نموده و در گام آخر بر موج تحولات سوار شده و استفاده راهبردی لازم را بنمایند.

لذا حتی برخی تعلل‌ها در موضع‌گیری‌های سیاست خارجی کشور نیز مانع ایفای نقش مستقل نمایندگان مجلس ایران نشد.

واقعیت این است که جنبش‌های رهایی بخش در دنیای اسلام سونامی بزرگ راهبردهای خارجی به شمار می‌رود. لذا حتی این احتمال نیز وجود دارد که در نشست‌های بین‌المجالس دیگر تدابیر سازمان‌های بین‌المللی نیز نوعی همسویی برای حفظ "استکبار راهبردی" شکل گیرد. قدرت‌ها بر خلاف برخی تحلیل‌های ناشی از ارعاب و بزرگ‌نمایی قدرت آنها، نه تنها تحولات امروز را مدیریت نمی‌کنند، بلکه تلاش برای دستکاری در انقلاب‌ها و یا تحمیل ضد انقلاب از بیرون، بیشتر ناشی از تکاپوی انفعالی آنها است.  برخی از صاحب منصبان بین المجالس از کشورهای انقلاب زده که به واسطه همسویی با طرف‌های غربی همواره صاحب کرسی بوده‌اند، اکنون در کشور خود پای میز محاکمه قرار گرفته‌اند. موج جدید به دنبال دموکراسی واقعی است.

مقامات مصر در چند روز اخیر مواضع کاملا متفاوتی نسبت به دوران مبارک اتخاذ نموده‌اند. اعلام اینکه بیش از این نمی‌توانند در قبال تحولات غزه بی‌تفاوت بمانند، قطع گاز صادراتی به سرزمین‌های اشغالی و پایان دادن به پرواز هواپیماهای اسرائیلی بر فراز صحرای سینا، یادآور جنگ سرد پیش از 1948 میلادی است.

اقدام نظامی در لیبی، مداخله خارجی در بحرین و خاصه تبدیل خاک اردن به کانون تحرکات ضد انقلابی،‌از جمله فعالیت‌های قدرت‌های خارجی و ارتجاع عربی جهت تاثیرگذاری بر تحولات است. کل اقدمات ناتو و آمریکا در مصر و لیبی با هدف اخذ تضمین امنیتی برای رژیم صهیونیستی شکل می‌گیرد. آنها که در طول جنگ‌های 30 ساله اعراب و اسرائیل به همراه انگلیس و فرانسه همواره در جبهه اسرائیلی قرار داشتند، به دنبال محاصره مصر و دیگر کشورهای "خط مقدم" با پایگاه‌های نظامی هستند تا امنیت آن رژیم را با اقدامات و راهبردهای پیشگیرانه و پیشدستانه تضمین نمایند.

در اردن آمد و شدهای شاهزاده بندر چهره اطلاعاتی عربستان، همسو با راهبردهای آمریکایی قابل تامل است. بندر هنگام انفجار برج‌های دوقلوی آمریکا سفیر عربستان در واشنگتن بود. ارتباط عوامل تروریستی وقت با سفارت عربستان باعث شد اتهاماتی جدی به او وارد شود ولی تنها در سایه رازآلود شدن انفجارهای 11 سپتامبر در دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی آمریکا بود که پرونده شاهزاده سعودی نیز گشوده نشد. اما هنوز افکار عمومی دنیای اسلام به دنبال روشن شدن زوایای آن همکاری امنیتی است که زمینه ساز لشکرکشی بزرگ به دنیای اسلام، غارت منابع اقتصادی و خاصه کشته شدن صدها هزار مسلمان بود و اصولا یکی از دلایل ترس آن مجموعه‌ از انقلاب، احتمال افشای اسناد آن تبانی‌های بزرگ است. تبانی‌های تازه در خاک اردن، بحرین و ریاض می‌تواند زمینه‌ساز بحران‌های جدید در دنیای اسلام باشد.

مجموعه شرایط فوق می‌تواند به شکل‌گیری جریان تازه‌ای در جنبش‌های انقلابی منجر شود که از آن می‌توان با عنوان اولویت شعارهای ضد استکباری بر شعارهای ضد استبدادی نام برد. اگر مستبدین منطقه به تنهایی در مقابل موج انقلاب خواهی قرار می‌گرفتند تا این حد دوام نمی‌آوردند. اکنون منشا راهبردهای ضد انقلابی به پایتخت‌های غربی باز می‌گردد. آنها حتی به خون ده هزار انقلابی لیبیایی نیز خیانت کردند در واقع قدرت‌های غربی بعد از کودتای آشکار 28 مرداد 1332 به سلسله کودتاهای خزنده‌ای روی آورده‌اند تا با آن مدیریت راهبردی تحولات خاورمیانه را انجام دهند. بحرین، اردن، عربستان، لیبی، یمن و حتی مصر و تونس هر یک به نوعی در معرض این کودتاهای خزنده هستند.

بنابراین هیئت ایرانی در اجلاس پاناما موضوع مخالفت با مداخله خارجی در تحولات اصیل مردمی را مطرح خواهد کرد. چندین قرن حضور قدرت‌ها در خاورمیانه خارج از اراده ملت‌ها شکل گرفته و آنها ضد انقلابیون اصلی و ناقضان عمده حقوق بشر و دموکراسی در دنیای اسلام بوده‌اند. خاورمیانه هیچ‌گاه خالی از جنبشهای رهایی طلبی نبوده است،‌ اما حلقه مفقوده این حرکت‌ها،‌ مبارزه علیه تبانی مستبدین داخلی و استکبار خارجی بوده است. موضوعی که امیدواریم این بار با حساسیت بیشتری مد نظر قرار گیرد.

سیاست روز:تصویرهایی صریح از سایه روشن های اقتصاد

«تصویرهایی صریح از سایه روشن های اقتصاد»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی سیاست روز به قلم بیژن کیامنش است که در آن می‌خوانید؛انتشار تازه ترین آمار رشد اقتصادی از سوی صندوق بین المللی پول گویای آن است که بیشتر کشورهایی که در سالهای گذشته با رکود اقتصادی روبرو بوده اند ، در سال گذشته گام های مطمئنی برای گذشتن از سالهای سخت رکود برداشته اند . به گونه ای که براساس مستندات انتشار یافته اغلب کشورهای صنعتی و یا درحال توسعه ، با اجرای برنامه های گوناگون و اصلاح دوباره سیاست های پولی و بانکی ، به سوی بازیاقت توانمندی های اقتصادی حرکت کرده اند . یکی از مهمترین نکاتی که در آمار انتشار یافته به خوبی به چشم می آید ، روند افزایشی نرخ رشد اقتصادی و دامنه رو به گسترش مهار کاستی هایی در بخش های گوناگون صنعتی و اقتصادی است .

بر اساس این گزارش، رشد اقتصادی پنج درصدی سال 2010 در سال 2011 نیز با کاهشی جزئی در حول و‌حوش رقم 4/4 درصد حفظ خواهد شد؛ اما بیکاری بالا در کنار احتمال تشدید تورم در کشورهای نوظهور، چالش‌های اصلی اقتصادی در سال 2011 خواهند بود. در این گزارش، رشد اقتصاد ایران در سال 2010 (1389) یک‌درصد و برای سال‌های 1387 و 1388 نیز ارقام 1/0 درصد و یک درصد اعلام شده است. این سازمان بین‌المللی پیش‌بینی کرده است که رشد اقتصادی ایران پس از نزول به صفر در سال 2011، روندی رو به صعود به خود بگیرد و به رقم‌های 3 و 3/4 درصد برای سال‌های 2012 و 2013 دست یابد.

در گزارش صندوق بین المللی پول میانگین رشد اقتصادی خاورمیانه و شمال آفریقا در سال 2010 معادل 8/3‌درصد اعلام و پیش‌بینی شده است که این شاخص در سال 2011 به 1/4 درصد صعود کند.در این گزارش میانگین نرخ تورم کشورهای خاورمیانه در سال 2010 (1389) معادل 9/6 درصد اعلام شده است که کمترین آن در امارات با حدود یک درصد و بیشترین آن در ایران با 5/12 درصد است. پیش‌بینی شده است که نرخ تورم خاورمیانه در سال 2012 به 10 درصد و نرخ تورم ایران به 5/22 درصد افزایش یابد.

اقتصاد ایران و خاورمیانه
براساس گزارش صندوق بین‌المللی پول، اقتصاد ایران در سال 2010 یک درصد رشد داشته است که این رقم میان کشورهای خاورمیانه یکی از کمترین رشد‌هاست. متوسط رشد اقتصادی خاورمیانه در سال 2010 به 8/3 درصد رسیده است. رشد اقتصادی برخی از کشورهای منطقه برای سال 2010 به این ترتیب بوده است: عربستان 7/3 درصد، الجزایر 3/3 درصد، امارات 2/3 درصد، کویت 2 درصد، عراق 8/0 درصد، قطر 3/16 درصد و سودان 1/5 درصد. رشد کشورهای مصر 1/5 درصد، مراکش 2/3 درصد، سوریه 2/3 درصد، تونس 7/3 درصد، لبنان 5/7 درصد و اردن نیز 1/3 درصد اعلام شده است. این گزارش همچنین پیش‌بینی کرده است رشد اقتصاد ایران در سال 2011 به صفر برسد. رشد اقتصادی ایران برای سال 2012 نیز 3 درصد پیش‌بینی شده است. این رقم برای خاورمیانه در سال‌های 2011 و 2012 به ترتیب 1/4 و 2/4 درصد برآورد شده است.

تورم نیز یکی از شاخص‌های مهمی است که در گزارش صندوق بین‌المللی پول به آن پرداخته شده است. بر اساس این گزارش منطقه خاورمیانه که تورم 6/6 درصدی در سال 2009 را تجربه کرده بود در سال 2010 تورم 9/6 درصدی داشته است و انتظار می رود تورم این منطقه در سال 2011 به 10 درصد افزایش یابد و در سال 2012 با کاهش به 3/7 درصد برسد. تورم کشورهای نفتی در این منطقه در سال 2010 بالغ بر 7/6 درصد بوده است که انتظار می رود این رقم در سال 2011 به 6/10 درصد افزایش پیدا کند و در سال 2012 به سطح 1/7 درصد برسد. صندوق بین‌المللی پول پیش‎تر تورم 5/8 درصدی را برای ایران در سال 2010 پیش‌بینی کرده بود اما در گزارش جدید خود نرخ تورم ایران برای این سال را 5/12 درصد اعلام کرده است. در این گزارش ، نرخ تورم ایران برای سال 2011 بالغ بر 5/22 درصد پیش بینی شده است. این رقم برای سال 2012 نیز 5/12 درصد برآورد شده است.در میان کشورهای خاورمیانه سودان بیشترین نرخ تورم در سال 2010 راداشته است.

تورم این کشور در سال 2010 به 13 درصد رسیده است. ایران از این نظر در رتبه دوم منطقه بوده است. نرخ تورم برای برخی دیگر از کشورهای منطقه در سال 2010 به این شرح گزارش شده است: عربستان 4/5درصد، الجزایر 3/4 درصد، امارات 9/0 درصد، کویت 1/4 درصد، عراق 1/5 درصد، قطر منفی 4/2 درصد، مصر 7/11 درصد، سوریه 4/4 درصد و اردن 5 درصد.

رقم های مستندی که در این گزارش جهانی آمده است به معنی ترسیم واقع بینانه وضعیت اقتصادی در کشور‌های جهان به ویژه خاورمیانه است . مطابق آمار منتشره وضعیت اقتصادی کشورهای خاورمیانه درشرایطی با چالش های گوناگون و رشد عوامل ضد توسعه روبروست که این کشورها با بالاترین میزان رشد جمعیت و فزونی چشم گیر بیکاری روبرو هستند . البته نرخ رشد اقتصادی ایران شایسته توجه و تامل بیشتری است . زیرا رقم رشد اقتصادی ایران بعد از عراق که هشت دهم درصد است ، کمترین نرخ رشد اقتصادی خاورمیانه بوده است . مهمتر آنکه پایین بودن نرخ رشد اقتصادی ایران در سه یا چهار سال اخیر روندی ثابت و حدودا نزدیک به یک یا کمتر از آن بوده است .

به این ترتیب به نظر می رسد که هم اکنون و سالهای آینده، مسئولیت بسیار سنگین تری بر دوش سامانه‌های برنامه ریزی و نیز حوزه های اجرایی کشور قرار گرفته است که کمترین کاستی در اجرای برنامه ها‌ معطوف به توسعه یافتگی ، بحران های فزاینده تری را پیش روی ما قرار دهد ...

مردم سالاری:روزگار تاسف بار فرهنگ

«روزگار تاسف بار فرهنگ»عنوان سرمقالهِ‌ روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم محمد حسین روانبخش است که در آن می‌خوانید؛مدیریت، سالهاست که شکلی علمی پیدا کرده و اگرچه دیدگاه های مختلفی درباره مدیریت وجود دارد اما هیچکس در دنیای مدرن،نمی تواند مدیریت را به ریاست به معنای قدیم یعنی قدرت مطلق و بدون چون وچرا و منطق فردی که بدون ضابطه خاصی در راس مجموعه ای ناهمگون قرار گرفته بداند، بلکه مدیریت در ساده ترین تعریفش فرایند به کارگیری موثر و کارآمد منابع مادی وانسانی در برنامه ریزی، سازماندهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل است که برای دستیابی به اهداف سازمانی و براساس نظام ارزشی مورد قبول صورت می گیرد. واضح است که چنین رویکردی به مدیریت، بدان معناست که مدیر هر مجموعه باید دارای دانش، تجربه و ویژگی هایی منطبق بر مجموعه و حوزه خاص آن مجموعه باشد.

با این اوصاف است که وقتی در مجموعه دولت به عنوان کلا ن ترین و سطح بالا ترین مجموعه یک کشور، فردی می تواند ظرف سه- چهارسال مدیریت کلا ن مجموعه هایی مختلف در حوزه های نامربوطی مثل فرهنگ، اقتصاد، سیاست و... را عهده دار شود، به این معناست که هیچ یک از ملا ک های مدیریتی را دارا نیست و صرفا براساس دیدگاهی مبتنی بر تقلیل معنای مدیریت به معنای ریاست دردنیای قدیم، می تواند به این جایگاه برسد. حالا  اگر کسی در یک زمان همه این پست ها را داشته باشد، چه باید گفت؟! متاسفانه این اتفاق طی این سالها به یک رویه تبدیل شده و تنها مورد اخیر (احکامی که احمدی نژاد برای حمید بقایی صادر کرده) نیست تا آن را استثنایی بدانیم! دقیقا به همین دلیل هم مقصود این نوشته انتقاد از این موضوع نیست بلکه اظهار تاسف از خبری است که اگر چه این روزها دررسانه ها منتشر شد اما توجهی به آن نشد: اینکه کتابخانه ملی به عنوان یکی از مراکز مهم فرهنگی کشور بیش از سه ماه است که بدون سرپرست مانده است.

این وضعیت وقتی تاسف برانگیزتر است که یادمان بیاید روزگاری نه چندان دور، چه افراد اندیشمند و بزرگی در آن جایگاه خدمت کرده اند و منشا» خدمات شده اند، اما حالا  زمانه ای رسیده که پست ریاست کتابخانه ملی آنقدر جلب توجه نمی کند که یکی از همین مدیران چند کاره و همه فن حریف، قبول کند که آن پست را هم کنار پست های بسیار خویش داشته باشد! کتابخانه ملی نه جایی است که خبرساز باشد و توجه ها را جلب کند، نه گلوگاهی اقتصادی است، نه سمینار و سفر خارجی و هزینه های آنچنانی دارد و نه سکوی پرتاب است.

آنجا باید با کتاب سروکار داشت و همین گناهش بس! چنین است که کتابخانه ملی حتی از داشتن یک رئیس صوری هم محروم شده است و البته از برکات نگاه  برخی مسوولا ن به فرهنگ، برای حفظ ظاهر هم کسی به فکر نیست که کسی را در آنجا بکارد!

برای اینکه ما وضعیت فرهنگ را در این روزگار بدانیم و بفهمیم همین یک نمونه کافی است و احتیاج به حجت دیگری نیست و بیچاره فرهنگی که چنین وضعی   پیدا کند.

تهران امروز:واکاوی بن‌بست کرایه‌ها

«واکاوی بن‌بست کرایه‌ها»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی تهران امروز به قلم اکبر هاشمی است که درن می‌خوانید؛داستان از این قرار است، دولت می‌گوید کرایه حمل و نقل عمومی در سال 90 به هیچ عنوان نباید افزایش پیدا نکند اما شورای شهر می‌گوید 15 درصد افزایش پیدا کند. اینکه دولت چرا اینقدر مهرورز و مهربان شده است، حکایت امروز این نوشتار است. در تعیین موضوع بهای بلیت حمل و نقل عمومی، شهرداری، مردم و دولت، هر یک سهمی مساوی دارند. به این معنا که اگر امروز کرایه بلیت مترو یکسره 250 تومان است در حقیقت قیمت تمام شده و اصلی بلیت 750 تومان بوده که 500 تومان از آن به صورت مساوی سهم دولت و شهرداری است.

حال اگر هر یک از این دو یعنی شهرداری و دولت به تعهدات خود عمل نکنند، این مردم هستند که باید جور آن را بکشند. دردعوای جاری که ازابتدای سال گذشته همچنان مستدام است، دولت برخلاف مصوبات قانونی از پرداخت سهم خود سر باز می‌زند.

این هم ادعا نیست، کافی است به آمارهای منتشر شده دولت رجوع شود به عنوان مثال در فقره مترو در سال 1389 که سالش هم تمام شد، سهم دولت از یارانه بلیت مترو 60 میلیارد تومان بود که تا امروز فقط 43 میلیارد تومان پرداخت شده است که البته، هنوز 14 میلیارد آن از سوی شهرداری وصول نشده است اما علت اینکه شهروندان جوری نکشیدند و متوجه عدم پایبندی دولت به تعهدات قانونی ‌اش نشدند و در زندگی روزمره خود آن را حس نکردند و شاهد افزایش کرایه‌ها هم نبودند، به این دلیل بود که در سال گذشته شهرداری تهران علاوه بر پرداخت سهم خود سهم دولت را هم پرداخت کرد.

 اما امسال اتفاق جالبتری در حال شکل‌گیری است. از طرفی دولت در یک جر زنی سیاسی، حاضر به پرداخت سهم خود نیست و می‌کوشد در رسانه‌ها با ارائه آمار و ارقام کلی و بازی با صفرها، چنین وانمود کند که سهمش را کامل پرداخت کرده است.

موضوعی که دستگاه‌های نظارتی نظام هم صحت آن را تایید نمی‌کنند. از طرفی با ژست حمایت از اقشار آسیب پذیر مدام اعلام می‌کند: اجازه نمی‌دهیم شورای شهر و شهرداری کرایه‌ها را افزایش دهند. حال این سوال مطرح است شهرداری که منابع مالی‌اش متکی به عوارض و مالیاتی است که از مردم دریافت می‌کند وایضا تراکمی که می‌فروشد و آن را هم مصروف شهر می‌کند ومثل دولت جیبش متصل به درآمدهای نفتی هم نیست و در تامین منابع مالی خود مانده است، برای تامین سهم دولت چه باید بکند؟ این اقدام غیر منطقی جز این است که دولت، تنها گزینه فروش تراکم، یعنی تاراج شهر تهران را پیش روی شورای شهر و شهرداری قرار می‌دهد. کاری که شهرداران تهران در مقاطعی به صورت بی‌رویه برای اداره پایتخت تن به آن دادند.به قول آقای دکتراحمدی‌نژاد شهردار محترم سابق تهران« در دوره‌ای 8 ساله، ساخت و ساز در تهران بدون هیچ ضابطه‌ای گسترش یافت و همه اصول شهرسازی زیر پا گذاشته شد و پس از آن نیز در دوره‌ای 4 ساله با دو صفحه بخشنامه و یک جدول، ساخت و ساز در شهر تهران ادامه یافت. جام جم 7/5/ 82)» یقینا حراج آسمان پایتخت برای شهردار فعلی تهران هم سهل ترین کار ممکن است اما سیاست شهرداری در چند سال گذشته صیانت از سلامت مردم و رعایت مسائل زیست محیطی و ساخت و ساز قانونی بوده و اگر تراکمی فروخته شده بر اساس مجوز قانونی صورت گرفته و عملا فروش تراکم غیر مجاز در تهران متوقف شده است. در سال 86 حدود 70 درصد درآمد شهرداری از محل فروش تراکم بود که در حال حاضر این میزان به 45 درصد کاهش یافته است.به صورتی که با رکود چشمگیر ساخت و ساز 72 درصد از منبع درآمد شهرداری کاسته شده است.

این در حالی است که در همه کلانشهرهای دنیا 20 تا 25 درصد درآمد شهرداری‌ها را دولت‌ها تامین می‌کنند، اما متاسفانه در ایران این‌طور نیست. شاید چنین متصور شود که دولت به دلیل اختلاف‌نظر با اعضای شورای شهر و نمایندگان ملت یا شهردار تهران حاضر به پرداخت سهم خود نیست و به اصطلاح مردم کوچه بازار لج بازی می‌کند اما در این میان گناه نابخشودنی مردم تهران چیست؟ حکایت عدم پرداخت سهم دولت و از طرفی ژست حمایت از اقشار آسیب پذیر با گفتن اینکه « شورا حق ندارد کرایه‌ها را افزایش دهد» همان حکایت قدیمی دم خروس... است.

ابتکار:آنچه نباید بشود

«آنچه نباید بشود»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی ابتکار به قلم حسن سبحانی است که در آن می‌خوانید؛اقتصاد، علم کمیابی است و موضوعیت آن به این جهت است که امکانات و مقدورات در اختیار فرد یا اجتماع، آنقدر فراوان نیست که بتوان هر کالا یا خدمتی را که اراده شد، تولید یا ارائه کرد.

از این رو در علم اقتصاد تمامی اهتمام بر آن است که از امکانات موجود، بیشترین‌ استفاده ممکن که دارای برخی ویژگی‌ها هم باشد، به‌عمل آید تا امکان پاسخگویی به فقط بخشی از خواسته‌های دارای اولویت فرد یا جمع فراهم شود. در همین ارتباط به اقتصاد، علم انتخاب هم می‌گویند که به معنای آن است که از بین خواسته‌های فراوان، فقط بخشی را باید انتخاب کرد که با امکانات موجود و دردسترس، امکان برآورده‌ساختن آن خواسته‌ها، میسور باشد.
اما به کارکرد موضوعی علم اقتصاد، در جوامع مختلف یکسان نگاه نمی‌شود. در عمده کشورهای درحال توسعه و به‌طور طبیعی جویای پیشرفت و توسعه، در یک دوره زمانی غیرمتناسب بعضا اقدامات آرمانی و شعاری انجام می‌شود، بنابراین به‌جای نزدیک‌شدن و همگرایی با رویکردهای علمی اقتصاد، نقض‌غرض اتفاق می‌افتد و منابع و امکانات کمیاب جامعه، مصروف اموری می‌شود که لزوما در راستای تحقق خواسته‌های مورد نظر نیستند.

یکی از مصادیق قابل اعتنا برای نکته فوق‌الاشاره، نامیده‌شدن سال جدید به سال «جهاد اقتصادی» است که در خصوص کشور در حال توسعه ما می‌تواند به طور اصولی موضوعیت داشته باشد و بستری‌ برای سمت‌وسو داشتن بیشتر اقدامات و فعالیت‌های اقتصادی تلقی شود و مآلا هم فواید خود را متجلی سازد. اما در این ارتباط نکات مهمی وجود دارد که باید نگران تبلور آنها در عینیت جامعه با اتکای غیرمنطقی به نامگذاری سال بود. از این جهت که پدیده‌ای بدون شناخت ابعاد آن، مورد بهره‌برداری آماج‌گونه و کم‌فایده و حتی در مواردی تکراری و لوث‌شده قرار گیرد، زیرا پیامدهای منفی رویکردهای شعارگونه برای اقدامات عملی، بسیار آسیب‌رسان‌تر از آن است که با یک مرتبه بیان یا اقدام، تمام‌شده و به فرجام برسد.

نامگذاری سال، چنانچه در پرتو رویکرد غیرواقع‌بینانه و ناشیانه کسانی، بخواهد مظهر و محل تبلور و تبیین و ترویج ادبیاتی از اقتصاد از طریق رسانه‌های گوناگون از جمله رسانه ملی شود، که با بخش‌های دیگری از آرمان‌های جامعه ایران و از جمله آنچه در اصل 43 قانون اساسی آمده است، سازگاری نداشته باشد، به‌طور قهری در راستای اهداف منظور نظر مورد بهره‌برداری قرار نگرفته است. همانطور که تفکر بسیط ایجاد تشکیلات اجرایی یا قانونگذاری یا قضایی از سوی مسئولان کشور نیز در این ارتباط فایده‌ای جز اعلام توجه اولیه قوا به نفس نامگذاری ندارد.

تجربه طولانی نشان داده است که آنها که در استقبال بدون‌مطالعه و شناخت از پدیده‌های اینچنینی پیشتاز هستند، در استمرار و ادامه راه معمولا از بقیه منفعل‌تر می‌شوند؛ زیرا کسانی که باید تعریف اصولی و درست را دریافت کنند در سپیده‌دم اقدامات، دست‌یازیدن به اقدامات تبلیغاتی و صوری را از ویژگی‌های کارکردی برخی نهادها تلقی می‌کنند و بنابراین مسائل را خیلی جدی نمی‌گیرند و پیام‌های ایجاد تشکیلات را نیز تشریفاتی ارزیابی می‌کنند.

بسیار باید نگران بود که در جامعه‌ای که بر امواج شعارهای اجرایی، بسیاری از امور موقتا سامان می‌یابند، به سهولت می‌توان با بهانه‌قراردادن نامگذاری و موجه‌جلوه‌دادن ایجاد تشکیلات قانونی برای آن نامگذاری، خواهان تغییر مقررات و قوانین و تفسیر به‌رای آنها شد و برای اقدامات اصطلاحا جهادی آن، در عرصه‌های حساسی چون ایجاد اشتغال و سرمایه‌‌گذاری و قیمت‌تمام‌شده و غیره، متقاضی دریافت منابع و مقادیر بیشتری از منابع عمومی کشور یا صندوق توسعه ملی و غیره شد.

آن هم در فضایی که حساب‌کشی و محاسبه بلاموضوع شده و هر نهادی کار خودش را، خود مورد ارزیابی و آن را در سطح عالی قرار می‌دهد، برای اینکه تلقی همراهی‌نکردن با جهاد اقتصادی تصور نشود، به‌صورت احساسی و در مجاری تصور انجام کار درست، سرمایه‌‌های دیگری از ملت تحت‌الشعاع اقدامات شعاری قرار گیرد و یک بیان کاملا درست در موضع نامگذاری، به یک نهاد هزینه‌‌زا در موضع اجرایی مبدل می‌شود.

آفرینش:توجهی بیشتر به زبان ملی

«توجهی بیشتر به زبان ملی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛فارسی زبانی است که شناسه ی فرهنگی تاریخی و هویت ملی ما ایرانیان است و در گذر زمان ، فراز و نشیب های زیادی را طی کرده، پشتوانه ی فرهنگی غنی داشته ،شاعران و نویسندگان بزرگی را پرورش داده و اکنون نیز همچنان براساس اصل پانزدهم قانون اساسی زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران است. در این میان اگر به وضعیت کنونی این زبان و تهدید های جهانی و داخلی آن نگاهی داشته باشیم در می یابیم زبان فارسی هم چون بسیاری از زبانهای دیگر در معرض خطرات گوناگون است خطراتی که با توجه به دگرگونی های محیطی و تکنولوژیک نیازمند توجهی همیشگی بوده است .

در این میان ذکر چند نکته قابل تامل به نظر میرسد.
نخست آنکه بی شک ماهیت زبان و توانایی های آن در تغییر است ودر این حال هر چند نه زبان و نه خط فارسی از بین رفتنی نیستند اما باید برای حفظ آن بیشتر تلاش شود در این راستا فرهنگستان زبان و ادب فارسی به عنوان متولی و تنها نهاد حافظ رسمی زبان فارسی وظیفه مهمی بردوش دارد چرا که وجود یک فرهنگستان قوی ، برنامه ریزی مناسب برای آموزش زبان و ادبیات فارسی در مدارس و همفکری دانشگاهیان و صاحب نظران نگارش و ویرایش و اتفاق نظر آنان در این زمینه، می تواند جاودانگی این زبان را استمرار بخشد.

دوم آنکه عملکرد این نهاد جدا از موفقیت های بیشمار در سالهای گذشته در برابر سازی واژه ای نوین و..باید مورد نقد و انتقاد بیشتر کارشناسان قرار گیرد و هم با نگاهی آسیب شناسانه مشکلات ان بر طرف گردد دراین بین به طور مثال اخیرا این نهاد آب درمانی به جای هیدروتراپی، بازگشت (ظهور مجدد علائم بیماری) به جای ریلاپس، حمام آفتاب به جای سولاریوم، سراچه به جای "سوئیت را مصوب کرده است و در این بین این رویکرد واژه گزینی هر چند به جا و مناسب بوده و امری واجب برای پویایی زمان فارسی است اما پرسش اینجاست که در واقع چرا پس از طرح و مطرح شدن یک واژه خارجی در جامعه فرهنگستان و مسئولان ان پس از مدت ها به فکر برابر سازی و برابر نهادی فارسی واژه‌های تقریبا مصطلح میگردند در این میان نیز ما شاهد بودیم پس از انکه مدت ها اس ام اس در جامعه جا افتاده بود واژه پیامک تصویب شد چالشی که می باید مورد توجه بیشتر قرار گیرد .

سوم انکه جدا از توجه نهادهای متولی زبان فارسی به محیط مجازی و اینترنت باید رسانه ها بویژه صدا و سیما موردنظارت بیشتر قرار گیرد چه اینکه صدا و سیما نهاد موثری در اشاعه ی زبان فارسی و حمایت از آن و می تواند در گسترش و یکسان سازی زبان و خط فارسی ایفا ی نقش کند .

چهارم اینکه هر چند زبان فارسی زبانی است توانمند و بی نیازو کارآمدترین دستگاه و سامانه واژه سازی را داشته و تواناییهای زیادی برای استفاده درحوزه علم دارد اما بی شک در دنیای امروز، اگر زبان ملی یک کشور زبان علم و فن نشود به تدریج به حاشیه رانده می شود و منزوی می گردد.

پنچم اینکه بی شک امروزه در سطح جهانی بسیارند کشورهایی که می کوشند تا همگام و همراه با پیشرفت در عرصه دانش، زبان ملی را نیز نیرومند سازند و از ان نیز به مثابه عاملی برای وحدت ملی استفاده کنند درا ین میان در کشور ماهم یکی از بنیان های وحدت ایرانیان در کنار مذهب، زبان است لذا هر گونه تلاش در جهت استحکام زبان فارسی به تحکیم وحدت ملی ما کمک بسیاری خواهد کرد.

حمایت:توسعه حمل و نقل عمومی، فارغ از دغدغه های سیاسی

«توسعه حمل و نقل عمومی، فارغ از دغدغه های سیاسی»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی حمایت به قلم مهدیه تقوی راد است که در آن می‌خوانید؛حمل و نقل شهری و توسعه آن به برای افزایش رفاه شهروندان از اهمیت ویژه ای برخوردار است.‏

در شهرهای بزرگ و پیشرفته دنیا به حمل و نقل عمومی به عنوان محور توسعه نگاه می شود و بیشترین اقدامات دولت و شهرداری ها برای هر چه پر بارتر شدن این سیستم است. توجه ویژه به حمل و نقل عمومی تا جایی است که دولت ها و شهرداری ها بودجه های کلانی را به این موضوع اختصاص می دهند و بیشترین سعی بر تشویق شهروندان به استفاده از حمل و نقل عمومی است.

اما سیستم حمل و نقل عمومی و توسعه آن نیاز به بودجه و هزینه های مخصوص به خود را دارد که باید از سوی دولت در بودجه سالیانه گنجانده شود و به موقع پرداخت شود تا این شریان حیاتی دچار اشکال نشود.

یکی از وظایف شوراهای شهر تعیین میزان تعرفه های خدماتی در سیستم حمل و نقل عمومی و اعلام آن به شهروندان است. اما امسال شورای شهر تهران با اعلام نرخ کرایه های حمل و نقل عمومی برای سال جدید دچار چالش جدی با دولت شد. از سویی شورای شهر بر افزایش نرخ کرایه ها در سال جدید - همچون سال های گذشته - اصرار دارد و از طرف دیگر دولت با این عنوان که بعد از اجرای طرح هدفمندی یارانه ها کرایه حمل و نقل عمومی افزایش پیدا کرده، مانع افزایش کرایه ها در سال جدید می شود. این در حالی است که اگر در سال جدید به صورت قانونی کرایه ها افزایش پیدا نکند ، رانندگان به صورت خودسر اقدام به افزایش کرایه ها می کنند و در این آشفته بازار آنچه به جایی نمی رسد، صدای مسافرانی است که باید کرایه ها را نه بر اساس قانونی که بر اساس خواست رانندگان پرداخت کنند. ‏

این در حالی است که هنوز شهروندان تهرانی هنوز کشمکش ماه های گذشته دولت و شهرداری را بر سر پرداخت بودجه عقب مانده مترو از یاد نبرده اند.

 این در حالی است که به گفته مهرداد لاهوتی، عضو هیات رییسه فراکسیون مدیریت شهری مجلس در حالی که دولت بودجه بخش های مختلف را در لایحه بودجه ارایه شده به مجلس افزایش داده است، بودجه قطار شهری تهران را 8 درصد کم کرده است.

اما تمام کشمکش های شورای شهر و دولت بر سر افزایش نرخ کرایه ها در حالی صورت می گیرد که دولت، پس از اجرای هدفمند کردن یارانه ها، اعلام کرد با این اقدام توجه ویژه‌ای به حمل و نقل عمومی دارد و علاوه بر تعیین بسته‌های حمایتی برای شهرداری‌ها و حوزه حمل و نقل تلاش می‌کند تا اعتبارات مربوط به یارانه‌ بلیت مترو را به موقع پرداخت کند. موضوعی که به نظر می رسد در عمل کمتر به آن پرداخته می شود و فقط در حد حرف و حدیث باقی مانده است. ‏

دنیای اقتصاد:چه چیزی از ترکیه کمتر داریم؟

«چه چیزی از ترکیه کمتر داریم؟»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم مهدی نصرتی است که در آن می‌خوانید؛ترکیه یکی از کشورهایی است که در سال‌های اخیر رشد اقتصادی بالایی را تجربه کرده‌است و کارشناسان، آینده درخشانی را طی سال‌های آتی برای آن پیش‌بینی می‌کنند.

با مقایسه مشابهت‌های ایران و ترکیه و با در نظر گرفتن سند چشم‌انداز که مطابق آن تا 14سال آینده ایران باید کشور اول منطقه باشد، این سوال مطرح است که مزیت‌های نسبی ترکیه نسبت به ایران چیست؟

در سایت دولتی تشویق سرمایه‌گذاری در ترکیه 10 دلیل برای سرمایه‌گذاری در این کشور ذکر شده‌است. به اختصار این دلایل ده‌گانه را همراه با مقایسه با شرایط ایران بررسی می‌کنیم.

1- اقتصاد موفق‌: به لحاظ سایز اقتصاد، ترکیه اقتصاد شانزدهم جهان است. ایران نیز اقتصاد هجدهم دنیا است و از این نظر با ترکیه قابل مقایسه است، اما ترکیه دارای اقتصادی رو به رشد است. اما این که چرا اقتصاد ترکیه رو به پیشرفت است،‌ خود موضوع سوال این یادداشت است.
2- جمعیت: جمعیت زیاد و جوان: مشابه ایران
3- نیروی کار جوان، ماهر و تحصیلکرده: مشابه ایران
4- محیط سرمایه‌گذاری باز و در حال اصلاح: مهم‌ترین تفاوت با اقتصاد ایران
5- زیرساخت‌ها: زیرساخت‌های فیزیکی و تاسیسات زیربنایی در بخش‌های نیرو،‌ حمل و نقل و ارتباطات: کمابیش مشابه ایران
6- موقعیت جغرافیایی: ایران نیز دارای مزیت‌های جغرافیایی منحصر به فردی است.
7- کریدور انرژی و دروازه ورود به اروپا: اگر ترکیه محل عبور انرژی است،‌ ایران خود منبع انرژی است!
8- مالیات‌های پایین و مشوق‌های سرمایه‌گذاری: نرخ مالیات بر شرکت‌ها در ترکیه اخیرا از 30 درصد به 20 درصد‌ کاهش یافته ‌است و برای برخی مناطق و بخش‌های اقتصادی نیز معافیت‌هایی در نظر گرفته شده‌است. کمابیش وضعیت ایران نیز مشابه است و به لحاظ معافیت‌ها و مشوق‌ها نیز موارد زیادی در قوانین کشور وجود دارد و اگر مشوق‌های ایران بیشتر از ترکیه نباشد از آن کمتر نیست.
9- پیوندهای تجاری با اتحادیه اروپا از سال 1996: شاید این مورد تنها مزیت نسبی ترکیه در مقایسه با ایران باشد.
10- بازار داخلی بزرگ: مشابه ایران

با مرور مجدد فهرست ده‌گانه فوق، مشاهده می‌کنیم که بدون تعارف،‌ در بیشتر زمینه‌ها دو کشور ایران و ترکیه دارای شرایط مشابهی هستند و در حال حاضر سوای مباحث سیاسی بین‌المللی، مهم‌ترین امتیاز ترکیه نسبت به ایران برخورداری از محیط سرمایه‌گذاری باز و در حال اصلاح است. از این رو، به نظر می‌رسد مهم‌ترین اولویت نهادهای حاکمیتی و اقتصادی کشور در سال جهاد اقتصادی، می‌تواند اصلاح محیط سرمایه‌گذاری و کسب و کار در داخل کشور باشد.

جهان صنعت:رانده شده از کاخ‌

«رانده شده از کاخ»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جهان صنعت به قلم پروانه کبره‌ است که در آن می‌خوانید؛ این روزها وزارت کشاورزی با چالش جدیدی دست و پنجه نرم می‌کند. تخلیه کاخ وزارت کشاورزی که از همان سال 50 کلنگ‌احداثش به نام این وزارتخانه زده شد حال به معضلی تبدیل شده که چندان برای کشاورزان خوشایند نیست. سازمان 20 طبقه‌ای که ارباب رجوعانش در خواب هم نمی‌دیدند که روزی باید قید این ساختمان و بلوار کشاورزش را بزنند قرار است تا آخر فروردین تخلیه شود.

شواهد حاکی از آن است که این ساختمان در حال تخلیه است و معاونت‌های زیرمجموعه این وزارتخانه در ساختمان‌های دیگر وزارت کشاورزی مستقر می‌شوند. در سناریوهایی که طی ماه‌های گذشته مطرح شده بود قرار بر این شد که این ساختمان به وزارت امور خارجه برسد و این در حالی است که نام بلوار کشاورز در یکی از پرترددترین خیابان‌های تهران صرفا به جهت وجود این ساختمان شیک و پیک انتخاب شده است. از طرفی دیگر وزیر کشاورزی اعلام کرده که چون با قشر ضعیف جامعه (کشاورزان) طرف است بنابراین نیازی به این تجملات ندارد، با این اوصاف هرگاه قرار است  این وزیر جوان نشستی با همتایان خود داشته باشد به دلیل کمبود امکانات راهی کاخ می‌شود به همین دلیل به نظر می‌رسد خود وزیر نیز با وجود پا فشاری بر ساده‌زیستی دچار نوعی دوگانگی شده است. در وهله اول تخلیه ساختمان کشاورزی و واگذاری آن به ارگانی دیگر می‌تواند مشکلات فراوانی را برای وزیر این بخش ایجاد کند.در وهله دوم همه بخش‌های تولیدی به دنبال این تصمیم با مشکل مواجه می‌شوند چراکه تولیدکنندگان برای اخذ یک مجوز یا انجام اموری دیگر باید به بخش‌هایی مراجعه کنند که در سطح شهر یا خارج از شهر پراکنده شده است ، با این اوصاف تولیدکننده را با چالش‌های زیادی روبه‌رو می‌کند.

اگرچه سیاست کوچک‌سازی دولت و کاهش تصدی‌گری‌ها سیاستی مثبت محسوب می‌شود اما عدم برنامه‌ریزی بعد از یک تصمیم می‌تواند تبعات نامناسبی برجا بگذارد که تبعا هدف اولیه آن هم از جاده اصلی خارج می‌شود.

شنیده‌ها حاکی از آن است که کاخ شیشه‌ای باید تا آخر فروردین تخلیه شود آن هم درست زمانی که فصل کشت و کشاورزی است. تخلیه این سازمان و پراکندگی معاونت‌های وزارتخانه ضربه بزرگی را به کشاورزی کشور می‌زند.

موضوع دیگری که در این بین می‌تواند منجر به ناامیدی کشاورزان شود، فروش این ساختمان به اهالی غیرکشاورز است. با توجه به اینکه کشاورزان سال‌هاست در این ساختمان رفت‌وآمد می‌کنند تعلق خاطری نسبت به این ساختمان دارند و نمی‌توانند قبول کنند ساختمانشان نصیب دیگری شود از این رو پیشنهاد دادند تا تعاونی‌ها و اتحادیه‌های بخش کشاورزی ساختمان شیشه‌ای را خودشان بخرند.

اگرچه به قول وزیر کشاورزی، کشاورزان قشر ضعیف جامعه هستند اما برخی از کارشناسان بر این باورند که بخش کشاورزی سرمایه‌دارترین بخش در کشور است بنابراین می‌توان به صورت سهام این ساختمان را به تولیدکنندگان واگذار کرد.

این عده معتقدند با تجمیع اتحادیه‌ها و تعاونی‌های زیرمجموعه بخش کشاورزی در ساختمان وزارت کشاورزی، تولیدکنندگان قدرت بالایی خواهند داشت تا نقش دلال‌ها و واسطه‌ها را تعدیل و حضورشان را کمرنگ کنند.
اگر ساختمان جنجالی شیشه‌ای وزارت جهاد کشاورزی که به دلیل شرایط ویژه‌اش به کاخ معروف است به ارگان‌های دیگری سپرده شود قدر مسلم به دلیل پراکندگی معاونت‌ها کشاورزان دچار یاس و روزمرگی می‌شوند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها