
هنگامیکه بالای تپه رسید، با حیرت در آنجا عقاب بزرگی را دید که با چشمان بسته و خوابآلود در لانهاش نشسته بود. پیرمرد خوب که دقت کرد، دید خمرهای پر از سکههای طلا در کنار عقاب است. عقاب خواب بود و پیرمرد چوپان میتوانست چندین سکه طلا بردارد و به آرامی از آنجا دور شود، اما او بیاعتنا به سکهها، برهاش را برداشت و به عقاب بزرگ و سکههای طلا پشت کرد و به سوی گلهاش رفت، اما هنوز چند قدمی دور نشده بود که صدایی او را از حرکت بازداشت.
ـ «پیرمرد! چطور از این همه سکه طلا و برق خیرهکنندهاش گذشتی؟»
پیرمرد با تعجب برگشت و دید که عقاب بزرگ با چشمانی باز و بیدار به او نگاه میکند. عقاب بالهای قدرتمندش را لحظهای باز کرد و بست، سپس سرش را به خمره نزدیک کرد و گفت: «این سکهها هر انسانی را وسوسه میکرد، چطور بدون توجه به آنها از اینجا رفتی؟»
پیرمرد پوزخندی زد و به آرامی گفت: «در طول عمرم به این پی بردهام که در کنار هر مال بادآوردهای، خطری هم هست. من به مال ناچیز خود راضیام و از تو چیزی نمیخواهم. پولی که از زحمت خودم به دست میآورم، شیرینتر از برق سکههای توست!»
عقاب بزرگ ابرویی بالا انداخت و با حالتی تحسینکننده به پیرمرد نگاه کرد و گفت: «حال که اینقدر بینیاز و عاقبتاندیش هستی، بیا و به پشت خمره نگاهی بینداز و از راز این خمره وسوسهانگیز آگاه شو.»
پیرمرد با احتیاط جلو رفت و به پشت خمره سرک کشید و با ترس و حیرت، آنجا گودالی را پر از استخوانهای پوسیده انسان دید. او آهی کشید و گفت: «پس تو اینطور روزگار میگذرانی!» عقاب بزرگ خندید و گفت: «آری، حرص و طمع انسانها، غذای هر روز مرا فراهم میکند.»
فرشته رامشینی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
گفتوگوی «جامجم» با هوشنگ توکلی پیرامون تجربه بازی در «مرگ تدریجی یک رویا»
طالقانی معتقد است سینمای ملی داشتن به هر قیمتی افتخار محسوب نمیشود، چون این مقوله تبدیل به یک ابژه شده و طرف غربی هر قدر خودمان را تحقیر کنیم، بیشتر به ما امتیاز میدهد
رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد