دشواری‌های ساده زندگی سالمندی

کد خبر: ۳۸۶۰۵۴

نادره خانم حالا دست راستش قدرت کافی ندارد تا بتواند میوه‌ها و سبزیجات را خوب پاک کند، پوست بگیرد و خرد کند.

او دچار التهاب مفاصل شده و آرتروز توان خیلی از کارها را از او گرفته است. همسرش حسین آقا هم از شدت زانو درد نمی‌تواند به خرید برود. برخی از مایحتاجشان را از سوپری محلشان که خدمات حمل و نقل خرید مشتری و قبول سفارش تلفنی دارد تهیه می‌کنند، اما خیلی چیز‌ها هست که تهیه‌اش برایشان مشکل شده ‌است. آنها دوست ندارند به در و همسایه رو بیندازند که برای آنها هم خرید کنند. بچه‌ها نیز منزلشان دور است و نمی‌شود توقع داشت بیش از هفته‌ای یک بار کسی از آنها به دیدنشان بیاید تا سفارش‌هایشان را به او بگویند. گرچه این زوج سالمند مثل خیلی از سالمندان دیگر حتی از فرزندانشان نیز رودربایستی می‌کنند.

زهرا محمدی، جامعه‌شناس و محقق در این مورد اعتقاد دارد آنچه سبب می‌شود یک سالمند کمتر از کسی کمک بخواهد این است که او سعی می‌کند نقشی را که در نظر دیگران داشته و سال‌ها آن طور زندگی کرده، حفظ کند. او سعی می‌کند همان موجود مستقلی باشد که مزاحم دیگران نمی‌شود و همه دوستش دارند. انسان‌ها عاشق حس کنترل بر کارهای شخصی، خانواده و امور جاری زندگی هستند و وقتی این کنترل رنگ می‌بازد سالمند حس وابستگی و ناتوانی را تجربه می‌کند.

به اعتقاد این جامعه‌شناس باید این اعتقاد و احساس در میان جوامع وجود داشته باشد که تا آخرین دم زندگی حداکثر احترام به استقلال افراد گذاشته شود. وی می‌افزاید: امروز جای خالی شبکه‌های اجتماعی براحتی با کمی ابتکار و بازاریابی درست، پر می‌شود. اگر سالمندانی هستند که برای خرید کردن مشکل دارند پس فروشگاه‌های دوستدار سالمندان می‌توانند برای داشتن مشتری بیشتر مایحتاج آنها را فراهم کرده و به منزلشان بفرستند. اگر امکانات این فروشگاه‌ها اینترنتی باشد مشتری می‌تواند مستقیما جنس مورد نیازش را انتخاب کند.

وی می‌افزاید: ‌اگر نگاه جامعه تکریم سالمندان باشد کم‌کم این خلأها پر می‌شود. چرا اغذیه‌فروشی‌ها نباید غذاهایی مناسب سن و سال سالمندان یا بیماران را هم سرو کنند. غذاهای کم چربی که کمترین افزودنی را داشته باشند.

نادر کریمی سالمند 78 ساله‌ای است که به تنهایی زندگی می‌کند، می‌گوید: 6 سال است که همسرم فوت کرده است تا وقتی که او زنده بود برای تامین غذا و حتی وقتی مهمان داشتیم تمام تلاشش را می‌کرد، اما من واقعا نمی‌توانم این کار را بکنم. نمی‌دانم در غذا باید چقدر نمک بریزم. انگار چشایی‌ام از بین رفته است. یک‌بار برای خودم سوپ درست کردم و دخترم و نوه‌ام به خانه‌ام آمدند. دخترم کمی از سوپ را چشید و همه آن را دور ریخت. او گفت آنقدر در غذا نمک ریخته‌ای که برایت مثل سم است.

چشمانم ضعیف شده است و خیلی چیزها را نمی‌بینم؛ مقدار روغنی که به غذا اضافه می‌کنم و نمک از آن جمله هستند. به همین دلیل تصمیم گرفتم از بیرون غذا بگیرم. غذاهای کنسروی و رستوران‌های موجود برای این موضوع تنها گزینه‌اند.

دکترم می‌گوید کنسروها زیاد برایت خوب نیستند و بهتر است غذای تازه بخوری، اما رستوران هم نمی‌تواند محدودیت‌هایی را که می‌گویم اعمال کند. غذایی کم روغن، کم‌ادویه و کم‌نمک ترجیحا بدون برنج و...

تهیه غذا همیشه برای من مشکل است. این سالمند در مورد خرید کردن هم می‌گوید: خیلی از قیمت‌ها را درست نمی‌بینم و گاهی با فروشنده بحثم می‌شود. من فکر می‌کنم یک قیمت نوشته شده و بعد که میوه را وزن می‌کنند می‌فهمم قیمت چیز دیگری بوده است. باور کنید اگر پول کافی داشتم حاضر بودم برای تامین غذا و خرید، یک نفر را استخدام کنم.

شیرین نقبایی بانوی خیری است که در یک انجمن محلی برای تامین معاش نیازمندان فعالیت می‌کند. او در مورد تامین نیاز سالمندان می‌گوید: در برخی کشورهای توسعه‌یافته خود سالمندان انجمن‌های خیریه‌ای دارند که هر سالمند جوانتر در هفته یک روز متولی سرکشی به خانه دو سه نفر سالخورده است که قدرت تامین غذا یا خرید خود را ندارند. آنها سالخورده‌ها را در زمینه‌هایی که نیاز دارند کمک می‌کنند. سالمندان مبلغی نه چندان زیاد برای حق عضویت می‌پردازند و برخی که وارثی ندارند یا ورثه به آنان بی‌توجهی می‌کنند در وصیت خود بخشی از ثروتشان یا همه آن را به آن خیریه می‌بخشند. سالمندانی که در روزهای آخر عمر مورد رسیدگی شایانی قرار گرفته‌اند با مبلغی که به خیریه می‌بخشند سالمندان نیازمند را در انجمنی که به آن وابسته‌اند بهره‌مند می‌کنند. به این ترتیب انجمن خیریه توانایی زیادی برای کمک به سالمندان نیازمند پیدا می‌کند.

وی می‌افزاید: شاید وقت آن باشد که در کشور ما نیز سالمندان، خود برای کمک به یکدیگر آستین‌ها را بالا بزنند و چنین انجمن‌های خیریه‌ای را دایر کنند. فارغ از این‌که دولت در این زمینه چه وظیفه‌ای دارد یا چه کمک‌هایی برای سرویس‌دهی به سالمندان کم‌توان باید اختصاص دهد مردم خود در جامعه‌ای که رو به سالمندی می‌رود می‌توانند برای بهبود روزهای سالمندی خود سرمایه‌گذاری کنند.

شاید لازم باشد چیزی شبیه بیمه سالمندی برای پرستاری و کمک به گذراندن روزهای سالخوردگی درست شود.

مردم متدین و مشارکت‌جو می‌توانند در مساجد انجمن‌هایی ایجاد کنند که در آنها هرکسی مسوول سرکشی به سالمندان یک کوچه باشد و در صورت نیاز سالمندان از نظر مالی، کمک‌های خیرین در اختیار آنها قرار گیرد.

وی می‌افزاید: به سالمندان زیادی برخورده‌ام که به خاطر تقسیم ارث همسرشان خانه‌ای برای زندگی ندارند و در سال‌های پیری اجاره‌نشین یا سربار خانواده فرزندان خود می‌شوند در حالی که آمادگی زندگی مستقل را دارند. سالمندانی هم هستند که از نظر معیشتی مشکلی ندارند، ولی نمی‌خواهند تنها باشند. خیریه‌های سالمندان می‌توانند این افراد را به هم معرفی کنند. گاهی زندگی 2 نفر با هم به شکل همخانه می‌تواند خیلی از نیازها را رفع کند. همه سالمندان مشکلات یکسان ندارند؛ یکی مشکل جسمی دارد و دیگری برای تامین معاش دچار مشکل است. چه بسا آشنایی این سالمندان بتواند به تامین خواسته‌های هر دو طرف منجر شود. به هر حال مشکلات کوچک اما جدی سالمندان کم نیست. آنان به سختی زمان دارو خوردن خود را به خاطر می‌سپارند. چشایی، بینایی، شنوایی و دستگاه گوارش ضعیفی دارند و خطر‌هایی آنها را تهدید می‌کند. آیا جامعه‌ای که روبه سالمندی می‌رود می‌تواند آنها را با این همه نیاز تنها بگذارد؟ فردا نوبت ماست!

ماندانا ملاعلی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها